۸۶٬۰۹۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'امکان پذیر' به 'امکانپذیر') |
جز (جایگزینی متن - '[[محمد (ص) خاتم الانبیاء' به '[[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)') |
||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶: | خط ۶: | ||
== هدف از نظریه کسب == | == هدف از نظریه کسب == | ||
طراحان نظریه کسب، با ارایه این نظریه، به دو هدف محوری و تامین دو موضوع اساسی فکر میکردند. هدف اول حفظ مرز [[توحید در خالقیت]] از اختلاط با [[شرک]] بود به این معنا که هستی فقط یک خالق دارد و آن خداوند است. هدف دوم ایجاد مسئولیت برای انسان به عنوان فاعل کسب بود که در ارتباط با افعال اختیاریاش معنا پیدا میکرد به این معنا که | طراحان نظریه کسب، با ارایه این نظریه، به دو هدف محوری و تامین دو موضوع اساسی فکر میکردند. هدف اول حفظ مرز [[توحید در خالقیت]] از اختلاط با [[شرک]] بود به این معنا که هستی فقط یک خالق دارد و آن خداوند است. هدف دوم ایجاد مسئولیت برای انسان به عنوان فاعل کسب بود که در ارتباط با افعال اختیاریاش معنا پیدا میکرد به این معنا که اگرچه هستی دارای یک خالق است، اما انسان به عنوان فاعل کاسب، نسبت به آن چه کسب میکند مسئول خواهد بود. | ||
== دلیل نامگذاری نظریه کسب == | == دلیل نامگذاری نظریه کسب == | ||
واژه کسب و مشتقات آن دارای ریشه قرآنی است. به همین دلیل، متکلمان اشعری و ماتریدی در تفسیر افعال اختیاری انسان و نسبت آن با جبر و اختیار، از این واژه بهره بردهاند. مثلا [[ابو حامد غزالی|ابوحامد غزالی]] به این نکته اعتراف کرده است که مقصود من از کسب، پیروی از تعالیم قرآنی است. زیرا که قرآن، کسب را به عنوان فعل بشر اطلاق کرده است. مینویسد:«أن القادر الواسع القدرة هو قادر على الاختراع للقدرة و المقدور معا، و لما كان اسم الخالق و المخترع مطلقا على من أوجد الشیء بقدرته و كانت القدرة و المقدور جمیعا بقدرة اللّه تعالى، سمی خالقا و مخترعا. و لم یكن المقدور مخترعا بقدرة العبد و إن كان معه فلم یسم خالقا و لا مخترعا و وجب أن یطلب لهذا النمط من النسبة اسم آخر مخالف فطلب له اسم الكسب تیمنا بكتاب اللّه تعالى، فإنه وجد إطلاق ذلك على أعمال العباد فی القرآن.» قادری که قدرتش بی انتها است، توانایی دارد که قدرت و مقدور را با هم بیافریند، به این جهت که خالق و مخترع به طور مطلق بر کسی استعمال میشود که به وجود آورنده شی باشد. قدرت و مقدور همراه با قدرت خدا به وجود میَآید و اوست خالق و مخترع. بنابراین، عبد نمیتواند در فعلش خالق و مخترع باشد، پس باید نامی دیگر برای فعل عبد یافت (که نه خلق باشد و نه اختراع) و آن کسب است، زیرا به دلیل تیمن به قرآن از این نام استفاده میشود.<ref>غزالی ابو حامد، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص 60</ref> | واژه کسب و مشتقات آن دارای ریشه قرآنی است. به همین دلیل، متکلمان اشعری و ماتریدی در تفسیر افعال اختیاری انسان و نسبت آن با جبر و اختیار، از این واژه بهره بردهاند. مثلا [[ابو حامد غزالی|ابوحامد غزالی]] به این نکته اعتراف کرده است که مقصود من از کسب، پیروی از تعالیم قرآنی است. زیرا که قرآن، کسب را به عنوان فعل بشر اطلاق کرده است. مینویسد:«أن القادر الواسع القدرة هو قادر على الاختراع للقدرة و المقدور معا، و لما كان اسم الخالق و المخترع مطلقا على من أوجد الشیء بقدرته و كانت القدرة و المقدور جمیعا بقدرة اللّه تعالى، سمی خالقا و مخترعا. و لم یكن المقدور مخترعا بقدرة العبد و إن كان معه فلم یسم خالقا و لا مخترعا و وجب أن یطلب لهذا النمط من النسبة اسم آخر مخالف فطلب له اسم الكسب تیمنا بكتاب اللّه تعالى، فإنه وجد إطلاق ذلك على أعمال العباد فی القرآن.» قادری که قدرتش بی انتها است، توانایی دارد که قدرت و مقدور را با هم بیافریند، به این جهت که خالق و مخترع به طور مطلق بر کسی استعمال میشود که به وجود آورنده شی باشد. قدرت و مقدور همراه با قدرت خدا به وجود میَآید و اوست خالق و مخترع. بنابراین، عبد نمیتواند در فعلش خالق و مخترع باشد، پس باید نامی دیگر برای فعل عبد یافت (که نه خلق باشد و نه اختراع) و آن کسب است، زیرا به دلیل تیمن به قرآن از این نام استفاده میشود.<ref>غزالی ابو حامد، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص 60</ref> | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
'''ابوالحسن اشعری''' در تعریف کسب میگوید حقیقت کسب آن است که فعل با قوه حادثه از مکتسب(کاسب) صادر شود.<ref>اشعری ابوالحسن، اللمع، ص 76</ref> با این توضیح که خدای متعال همراه با خلق فعل، در انسان قدرتی ایجاد میکند تا آن شی به واسطه آن قدرت به وجود آید. از این رو کسب نوعی ارتباط فعل با قدرت حادث در انسان است. | '''ابوالحسن اشعری''' در تعریف کسب میگوید حقیقت کسب آن است که فعل با قوه حادثه از مکتسب(کاسب) صادر شود.<ref>اشعری ابوالحسن، اللمع، ص 76</ref> با این توضیح که خدای متعال همراه با خلق فعل، در انسان قدرتی ایجاد میکند تا آن شی به واسطه آن قدرت به وجود آید. از این رو کسب نوعی ارتباط فعل با قدرت حادث در انسان است. | ||
'''ابوبکر باقلانی(328-403 ق)''' در تعریف کسب دایره اختیار را برای انسان وسیع تر میکند و معتقد است که خدا فعل را میآفریند و انسان فعل آفریده شده را دارای عنوان میکند. [[فخر رازی]] از قول باقلانی نقل میکند که قدرت عبد | '''ابوبکر باقلانی(328-403 ق)''' در تعریف کسب دایره اختیار را برای انسان وسیع تر میکند و معتقد است که خدا فعل را میآفریند و انسان فعل آفریده شده را دارای عنوان میکند. [[فخر رازی]] از قول باقلانی نقل میکند که قدرت عبد اگرچه در ایجاد و خلق فعل هیچ تاثیری ندارد، اما در صفتی از صفات آن فعل تاثیر میگذارد، پس اصل حرکت به قدرت خدا واقع میشود، اما عبد با اراده و اختیارش آن را مطیعانه یا عاصیانه میکند.<ref>فخر رازی، القضا والقدر، ص 32</ref> <ref>فخر رازی تلخیص المحصّل، ص 325</ref> او با این تعریف، شبهات مربوط به بعثت پیامبران، تکالیف انسانها و نیز مسایل مربوط به وعده و وعید را توجیه میکند. هم چنین این متکلم اشعری، تصرفِ تابع حس را معیار تفاوت میان فعل اختیاری و اضطراری میداند. <ref>ابوبکر باقلانی، تمهید الاوایل و تلخیص الدلایل، ص 347</ref> از منظر وی، چنین تصرفی کسب نامیده میشود. | ||
'''ابواسحاق اسفرایینی(337-418)''' نظریه کسب را همانند باقلانی تفسیر میکند، با این توضیح که حقیقت خلق را به خالق منتسب میکند و میگوید اصل خلقت مربوط به خالق و منوط به قدرت او است، زیرا خالق فقط خداوند است و منشأ و حقیقت تمامی افعال قدرت الهی است. ابن قیم جوزیه که خود از متکلمان اهل حدیث است، از قول ابواسحاق اسفرایینی نقل میکند که حقیقت خلق از خالق است که با قدرت او واقع میشود و انفراد خلق مربوط به اوست و حقیقت فعل با قدرت خالق ایجاد میشود و حقیقت کسب از فرد مکتسب است و مختص اوست. پس قدیم (خدا) خلق میکند و همراه با محدث(عبد) در ایجاد فعل مشترک است، ولی کسب و اطلاق آن، مخصوص محدث(بنده) است، اما اطلاق لفظ فعل (فاعلیت) هم برای خدا و هم برای عبد جایز است.<ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعلیل، ص 324</ref> | '''ابواسحاق اسفرایینی(337-418)''' نظریه کسب را همانند باقلانی تفسیر میکند، با این توضیح که حقیقت خلق را به خالق منتسب میکند و میگوید اصل خلقت مربوط به خالق و منوط به قدرت او است، زیرا خالق فقط خداوند است و منشأ و حقیقت تمامی افعال قدرت الهی است. ابن قیم جوزیه که خود از متکلمان اهل حدیث است، از قول ابواسحاق اسفرایینی نقل میکند که حقیقت خلق از خالق است که با قدرت او واقع میشود و انفراد خلق مربوط به اوست و حقیقت فعل با قدرت خالق ایجاد میشود و حقیقت کسب از فرد مکتسب است و مختص اوست. پس قدیم (خدا) خلق میکند و همراه با محدث(عبد) در ایجاد فعل مشترک است، ولی کسب و اطلاق آن، مخصوص محدث(بنده) است، اما اطلاق لفظ فعل (فاعلیت) هم برای خدا و هم برای عبد جایز است.<ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعلیل، ص 324</ref> | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
'''فخرالدین رازی (543-606)''' معتقد است که افعال اختیاری بشر منوط به وجود قدرت و داعی است و وقتی این دو صفت حاصل شود، عبد حقیقتا فاعل میشود. او میگوید ما ضرورتا میفهمیم که وقتی برای فاعل انسانی داعی بر انجام فعل حاصل شود و مانعی هم در بین نباشد، آن فعل محقق خواهد شد.<ref>فخرالدین رازی، القضا و القدر، ص 31</ref> او در جای دیگر نیز به این موضوع پرداخته و آن را مذهب خود دانسته است که مجموع قدرت با انگیزه مشخص(داعی) موجب حصول فعل میشود.<ref> فخرالدین رازی، المطالب العالیة من العلم الإلهی، ج3، ص 73</ref> | '''فخرالدین رازی (543-606)''' معتقد است که افعال اختیاری بشر منوط به وجود قدرت و داعی است و وقتی این دو صفت حاصل شود، عبد حقیقتا فاعل میشود. او میگوید ما ضرورتا میفهمیم که وقتی برای فاعل انسانی داعی بر انجام فعل حاصل شود و مانعی هم در بین نباشد، آن فعل محقق خواهد شد.<ref>فخرالدین رازی، القضا و القدر، ص 31</ref> او در جای دیگر نیز به این موضوع پرداخته و آن را مذهب خود دانسته است که مجموع قدرت با انگیزه مشخص(داعی) موجب حصول فعل میشود.<ref> فخرالدین رازی، المطالب العالیة من العلم الإلهی، ج3، ص 73</ref> | ||
این متکلم اشعری در مباحث مربوط به نحوه تولید افعال عباد که آن را بعد از حصول قدرت و داعی واجب میداند؛ نظر مختار خود را چنین بیان میکند که | این متکلم اشعری در مباحث مربوط به نحوه تولید افعال عباد که آن را بعد از حصول قدرت و داعی واجب میداند؛ نظر مختار خود را چنین بیان میکند که اگرچه خلق فعل ریشه در قضا و قدر الهی دارد، اما انسان بعد از وجود قدرت و داعی، به طور حقیقی فاعل فعل خویش میشود. با این حال، خلق افعال به طور کلی تابع قضا و قدر الهی است.<ref>فخرالدین رازی، معالم اصول الدین، ص 85 و 86</ref> | ||
'''سعدالدین تفتازانی(722-792 ق)''' نیز چون سایر متکلمان اشعری مشی کلی این مذهب در اعتقاد به [[توحید افعالی]] و دفاع متعصبانه از آن را میپذیرد. وی خدای متعال را مصدر همه افعال میداند و میگوید خداوند خالق تمام افعال بندگانش است، چه آن فعل کفر باشد یا ایمان، طاعت باشد یا عصیان.<ref> سعدالدین تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، ص 54</ref> و در جایی دیگر میگوید هر چند که از نظر وی حقیقت کسب معلوم نیست، ولی مطابق با برهان، جز خدا خالق و جز قدرت قدیم موثر دیگری وجود ندارد و آن چه از عبد صادر میشود، حاصل قدرت حادثی است که به برخی از افعال انسان تعلق نمیگیرد، مثل صعود به بلندی که قدرت و اراده انسان در تحصیل آن نقش دارد، بر خلاف سقوط که انسان در آن بیاختیار است. بنابراین، فعلی که حاصل قدرت حادث است، کسب نام دارد | '''سعدالدین تفتازانی(722-792 ق)''' نیز چون سایر متکلمان اشعری مشی کلی این مذهب در اعتقاد به [[توحید افعالی]] و دفاع متعصبانه از آن را میپذیرد. وی خدای متعال را مصدر همه افعال میداند و میگوید خداوند خالق تمام افعال بندگانش است، چه آن فعل کفر باشد یا ایمان، طاعت باشد یا عصیان.<ref> سعدالدین تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، ص 54</ref> و در جایی دیگر میگوید هر چند که از نظر وی حقیقت کسب معلوم نیست، ولی مطابق با برهان، جز خدا خالق و جز قدرت قدیم موثر دیگری وجود ندارد و آن چه از عبد صادر میشود، حاصل قدرت حادثی است که به برخی از افعال انسان تعلق نمیگیرد، مثل صعود به بلندی که قدرت و اراده انسان در تحصیل آن نقش دارد، بر خلاف سقوط که انسان در آن بیاختیار است. بنابراین، فعلی که حاصل قدرت حادث است، کسب نام دارد اگرچه حقیقتش معلوم نیست.<ref> سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج 4، ص225</ref>این متکلم اشعری، انسان را مجبور نمیداند و چون میخواهد به مسئله ثواب و عقاب اعمال در سرای دیگر پاسخ دهد، از اختیار انسان دفاع میکند و میگوید مقدور یک چیز بیشتر نیست که از قدرت قدیم و حادث با دو لحاظ خلقی و کسبی به وجود میآید.<ref> سعدالدین تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، ص 58</ref> | ||
'''میر سید شریف جرجانی(740- 816 ق)'''به عنوان سخنگوی اشاعره، افعال هستی از جمله افعال انسان را بی هیچ واسطهای به خدا نسبت میدهد و معتقد است که انسان هیچ گونه قدرت یا اختیاری در ایجاد فعل ندارد. میگوید ما (اشاعره) معتقدیم هـمه ممکنات که قابل شمارش نیستند، بدون واسطه مـستند به خدا هستند.<ref>میر سید شریف جرجانی، شرح المواقف، ج 4، ص 123</ref>او در عبارتی دیگر بیان میکند تمام اشاعره معتقدند غیر از خدا هیچ فاعل دیگری شناخته شده نیست و بر همین اساس، هیچ گونه واسطه علّی و معلولی میان افعال صادره و خدای متعال وجود ندارد.<ref>میر سید شریف جرجانی، شرح المواقف، ج 4، ص 180</ref>میر سید شریف کسب را به معنای عرفی اش که جلب منفعت و دفع ضرر است تفسیر میکند تا فقط شامل افعال بشر شود نه افعال خدا.<ref>میر سید شریف جرجانی، التعریفات، ص 79</ref> | '''میر سید شریف جرجانی(740- 816 ق)'''به عنوان سخنگوی اشاعره، افعال هستی از جمله افعال انسان را بی هیچ واسطهای به خدا نسبت میدهد و معتقد است که انسان هیچ گونه قدرت یا اختیاری در ایجاد فعل ندارد. میگوید ما (اشاعره) معتقدیم هـمه ممکنات که قابل شمارش نیستند، بدون واسطه مـستند به خدا هستند.<ref>میر سید شریف جرجانی، شرح المواقف، ج 4، ص 123</ref>او در عبارتی دیگر بیان میکند تمام اشاعره معتقدند غیر از خدا هیچ فاعل دیگری شناخته شده نیست و بر همین اساس، هیچ گونه واسطه علّی و معلولی میان افعال صادره و خدای متعال وجود ندارد.<ref>میر سید شریف جرجانی، شرح المواقف، ج 4، ص 180</ref>میر سید شریف کسب را به معنای عرفی اش که جلب منفعت و دفع ضرر است تفسیر میکند تا فقط شامل افعال بشر شود نه افعال خدا.<ref>میر سید شریف جرجانی، التعریفات، ص 79</ref> | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
''' محمد عبده(1266-1323ق)'''در تفسیر کسب میگوید که عقل سلیم همراه با حواس(پنج گانه) شهادت میدهد که انسان متوجه موجودیت خود وافعالش باشد در حالی که این فهم و توجه به هیچ دلیل و ارشادی احتیاج ندارد، زیرا فهم این موضوع، ریشه در فطرت انسان دارد و علاوه افعالش را با عقلش میسنجد و با اراده اش تقدیر میکند و سپس آن را با عقلش میسنجد و با اراده اش مقدر میکند و با قدرتی که در وجودش است، به فعلیت میرساند. عبده اضافه میکند البته کسی که این حقیقت و بداهت فطری و عقلی را انکار کند، در واقع وجود خودش را انکار کرده است.<ref> .محد عبده، رساله التوحید، جلد اول، ص 31</ref>در نظریه عبده از تفسیر جبر و اختیار، نکات قابل توجهی وجود دارد. 1. ایشان بیان میکند که عبد دارای قدرت و اراده است و این دو بیهوده آفریده نشده است. 2. وجود این دو صفت، به این دلیل است که مناط تکلیف و ثواب و عذاب باشد، زیرا بدون داشتن قدرت و اراده، وجود تکالیف امری عبث است و منجر به جبر میشود. 3. عبده انتساب افعال به عباد را حقیقی میداند و معتقد است که عباد با داشتن قدرت و اراده، فاعل واقعی افعال خود خواهند بود. (و البته قدرت و اراده در وجود انسان میبایست به طور واقعی باشد و گرنه با فرض قدرت و اراده مجازی هیچ فعلی صادر نخواهد شد.) | ''' محمد عبده(1266-1323ق)'''در تفسیر کسب میگوید که عقل سلیم همراه با حواس(پنج گانه) شهادت میدهد که انسان متوجه موجودیت خود وافعالش باشد در حالی که این فهم و توجه به هیچ دلیل و ارشادی احتیاج ندارد، زیرا فهم این موضوع، ریشه در فطرت انسان دارد و علاوه افعالش را با عقلش میسنجد و با اراده اش تقدیر میکند و سپس آن را با عقلش میسنجد و با اراده اش مقدر میکند و با قدرتی که در وجودش است، به فعلیت میرساند. عبده اضافه میکند البته کسی که این حقیقت و بداهت فطری و عقلی را انکار کند، در واقع وجود خودش را انکار کرده است.<ref> .محد عبده، رساله التوحید، جلد اول، ص 31</ref>در نظریه عبده از تفسیر جبر و اختیار، نکات قابل توجهی وجود دارد. 1. ایشان بیان میکند که عبد دارای قدرت و اراده است و این دو بیهوده آفریده نشده است. 2. وجود این دو صفت، به این دلیل است که مناط تکلیف و ثواب و عذاب باشد، زیرا بدون داشتن قدرت و اراده، وجود تکالیف امری عبث است و منجر به جبر میشود. 3. عبده انتساب افعال به عباد را حقیقی میداند و معتقد است که عباد با داشتن قدرت و اراده، فاعل واقعی افعال خود خواهند بود. (و البته قدرت و اراده در وجود انسان میبایست به طور واقعی باشد و گرنه با فرض قدرت و اراده مجازی هیچ فعلی صادر نخواهد شد.) | ||
'''عبدالعظیم زرقانی(1367-1948 م)''' در تفسیر کسب در پی رسیدن به وجه جامع میان جبر و اختیار است. وی هر دو دسته از آیات قرآن را بررسی میکند که از یک سو به دفاع از فاعلیت مطلق الهی یعنی [[توحید در خالقیت]] نظر دارد و از سوی دیگر، انسان را فاعل واقعی افعال خود میداند و سر انجام به این نتیجه میرسد که اگر به هر یک از این دو گروه از آیات متمایل شویم، تفسیر کاملی به دست نمیآوریم، بلکه حقیقت را نیز گم خواهیم کرد، پس سزاوار است که راه وسط میان این دو آیات را در نظر بگیریم. زرقانی در تفسیر [[خلق افعال عباد]]، ابتدا به آیاتی که خلق را فقط به خدا نسبت میدهد اشاره میکند و مینویسد: در قرآن و روایات نصوص فراوانی وجود دارد مبنی بر این که مطابق با آن دو، خداوند خالق هر چیزی است. بازگشت هر چیزی به سوی اوست. هدایت و ضلالت در دست اوست. خدا خالق هر چیزی است و آیا جز خدا خالق دیگری هم هست! خدا شما و آن چه را میسازید خلق کرده است!... و نیز [[محمد ( | '''عبدالعظیم زرقانی(1367-1948 م)''' در تفسیر کسب در پی رسیدن به وجه جامع میان جبر و اختیار است. وی هر دو دسته از آیات قرآن را بررسی میکند که از یک سو به دفاع از فاعلیت مطلق الهی یعنی [[توحید در خالقیت]] نظر دارد و از سوی دیگر، انسان را فاعل واقعی افعال خود میداند و سر انجام به این نتیجه میرسد که اگر به هر یک از این دو گروه از آیات متمایل شویم، تفسیر کاملی به دست نمیآوریم، بلکه حقیقت را نیز گم خواهیم کرد، پس سزاوار است که راه وسط میان این دو آیات را در نظر بگیریم. زرقانی در تفسیر [[خلق افعال عباد]]، ابتدا به آیاتی که خلق را فقط به خدا نسبت میدهد اشاره میکند و مینویسد: در قرآن و روایات نصوص فراوانی وجود دارد مبنی بر این که مطابق با آن دو، خداوند خالق هر چیزی است. بازگشت هر چیزی به سوی اوست. هدایت و ضلالت در دست اوست. خدا خالق هر چیزی است و آیا جز خدا خالق دیگری هم هست! خدا شما و آن چه را میسازید خلق کرده است!... و نیز [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر صلوات الله علیه]] فرمود هرگاه به تو چیزی برسد، نگو اگر من چنین میکردم، چنان میشد، ولی بگو خدا مقدر کرده بود و آنچه را بخواهد انجام میدهد.<ref> عبدالعظیم زرقانی، مناهل العرفان، ج 1 ص 506</ref> وی در این مطلب، نظر اشاعره را بیان کرده است و البته هر کسی با نگاه به این نصوص، اعتراف میکند که همه امور به خدا بر میگردد و او در حاکمیتش بیشریک است. زرقانی به جانب دیگر موضوع(عقیده [[معتزله]]) که مربوط به انتساب صحیح فاعلیت انسان در افعال اختیاری است میپردازد و مینویسد در نصوص آمده است هر کسی عمل نیک انجام دهد، به نفع خودش انجام داده است و هر کسی عمل بد انجام دهد، علیه خودش انجام داده است. اگر نیکی کردید برای خودتان کردید و اگر بدی کردید، علیه خودتان بدی کردید. بنابراین، اگر هر کسی به این نصوص نگاه کند، متوجه میشود که افعال عباد منسوب به خود آنان است. به همین دلیل اگر اشخاص کار نیک انجام دادند، مستحق ثواباند و اگر کار بد انجام دادند، مستحق عقاباند.<ref> عبدالعظیم زرقانی، مناهل العرفان، ج 1 ص 506</ref> وی بعد از اشاره به آرای اشاعره و معتزله، نظر خود را که به نظر امامیه شباهت دارد بیان میکند و میگوید برای هر یک از دو طائفه مقابل هم، دلایل قوی و موجهی وجود دارد. پس چگونه یک انسان منصف به خودش اجازه میدهد یک طرف را به شنیع ترین تهمت کفر و شرک و هوای نفس متهم کند، در حالی که پیشینیان صالح ما، بین این دو گروه از آیات و روایات جمع میکردند یعنی علاوه بر آن که به وحدانیت الهی معتقد بودند و عدالت خدا را باور میکردند، تابع قدر خدا بودند و خود را مامور به امر خدا مىدانستند، پس به هر دو گروه از نصوص ایمان داشتند و معتقد بودند که عباد با اختیار خود در ایجاد فعل نقش داشتند و در همان حال خدا را خالق همه اشیاء مىدانستند.<ref>ر ک، همان، ص 510</ref>از تفسیر زرقانی به دست میآید، وی در مسیری قدم میگذارد که امامیه قدم گذاشتهاند، زیرا امامیه نیز میان دو دسته از آیات که به توحید در خالقیت و نیز اختیار عبد میپردازد جمع کردهاند و در ایجاد و تکوین قدرت خدا و بنده را با هم دخیل دانستند. | ||
== خلاصه تفاسیر نظریه کسب از دیدگاه ماتریدیه == | == خلاصه تفاسیر نظریه کسب از دیدگاه ماتریدیه == | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:مفاهیم]] | [[رده:مفاهیم و اصطلاحات]] | ||
[[رده:مفاهیم اسلامی]] | [[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]] |