سمانا آرامگاه امام زاده مشهد علی (ع): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '[[امام رضا' به '[[علی بن موسی (رضا)') |
جز (جایگزینی متن - '[[امام علی' به '[[علی بن ابی طالب') |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''سمانا''' یک شهر بسیار قدیمی در [[هند]] و محل آرامگاه امامزاده مشهد علی فرزند [[ | '''سمانا''' یک شهر بسیار قدیمی در [[هند]] و محل آرامگاه امامزاده مشهد علی فرزند [[علی بن ابی طالب بن موسی الرضا|امام رضا علیهالسلام]] است. اما هنوز تاریخچه این شهر و نامگذاری آن به صورت واضح مشخص نشده است. با این حال در برخی کتابهای تاریخی نیز آمده است که این شهر قدیمی حتی قبل از ورود پیروزمندانه [[مسلمانان]] به هند بنا شده بود. | ||
=تاریخچه= | =تاریخچه= |
نسخهٔ ۲۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۳۷
سمانا یک شهر بسیار قدیمی در هند و محل آرامگاه امامزاده مشهد علی فرزند امام رضا علیهالسلام است. اما هنوز تاریخچه این شهر و نامگذاری آن به صورت واضح مشخص نشده است. با این حال در برخی کتابهای تاریخی نیز آمده است که این شهر قدیمی حتی قبل از ورود پیروزمندانه مسلمانان به هند بنا شده بود.
تاریخچه
در سال 1129 میلادی سلطان شهابالدین محمد غوری (یکی از پادشاهان سلسله غوریان) پس از غلبه پرتهوی چوهان (یکی از پادشاهان محلی) در میدان تزار در تراواری {اسم یک محلی در ایالت هریانا هند}، به منظور ساماندهی مجدد نیروهای خود، در این شهر قدیمی استراحت کرد. به همین ترتیب در زمان سلطان غیاث الدین بالبان، مالکیت این شهر (سمانا) در اختیار تام پسرعموی خود شیرخان سنکار بود و بعداً مالکیت این شهر در اختیار تام محمود پسر بالبان شد. نام این شهر یعنی سمانا چندین بار در کتاب "تاریخ فرشتگان" و "تاریخ کمبریج هند" ذکر شده است. اما این شهر یعنی سمانا به دلیل آنکه در مسیر پایتخت شبه قاره هند بود به عنوان خط مقدم دفاعی در برابر متجاوزان در فاصله حدود 8/4 کیلومتر شمال دهلی محسوب میشد.
جغرافیا
سمانا در دشتهای حاصلخیز و سرسبز "سرهَند" واقع شده است. بنابراین میتوان گفت که از دیرباز ساکنانی در این منطقه میزیسته اند. به جز سمانا مناطق دیگر مجاور نیز پذیرای ساکنانی بودهاند که پس از گذر زمان به تدریج از ساکنین آن کاسته شده و در نهایت به ویرانه هایی تبدیل میشوند که بقایای آنها هنوز بر جا است. باید گفت که واژه سمانا در زبان هندی وجود ندارد و در میان زبانها و گویشهای محلی نیز نمیتوان یافت. مورخان بر این باورند که این واژه از یک خانوادهای که اهل خراسان بودهاند، نشأت نمیگیرد.
اوضاع سیاسی
آوردهاند که در قرن سوم هجری حاکمان وقت خراسان یعنی بنیعباس بر علیه بنیفاطمه ظلم بسیار کردند و آنها را در تنگناهای بسیاری قرار دادند و به همین دلیل بنی فاطمه مجبور به ترک خراسان، عراق و عربستان و اقامت در مناطق مختلف دنیا شدند. یکی از این مناطق، منطقه سمانا در ایالت پنجاب هند است. سید اشتیاق علی زیدی نویسنده کتاب "تذکره و شجره نامه سادات سمانه" به زبان اردو آورده است: «حاکمان مستبد و ظالم بنی عباس موجب گردید گروهی از مظلومین بنیفاطمه به رهبری امام مشهد علی (ع) از خراسان به سوی هند مهاجرت کنند و در منطقه سرهند ساکن شوند».
نسب مشهد علی
بر طبق نظرات کارشناسان منطقه همچون حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای کلب جواد و جناب آقای دکتر ضابط یزدی به احتمال قطع به یقین امام مشهد علی (ع) از فرزندان بزرگوار امام محمد تقی (ع) بودند اما اشتیاق علی زیدی در کتاب خودش عنوان میکند که امام علی بن موسی الرضا (ع) چهار فرزند داشت و طبق روایتی دیگر، امام جواد (ع) تنها فرزند بزرگوار ثامن الحجج (ع) بوده است. پس طبق روایت اول میتوان اعتقاد داشت که حضرت امام مشهدعلی (ع) فرزند امام هشتم باشند. وقتی امام مشهد علی (ع) رحلت مییابند تا صد سال بعد به دلیل امنیتی سنگ و یا کتیبه ای روی قبر ایشان وجود نداشت تا اینکه فرزندان وی کتیبه ای را تهیه میکنند و بر روی آن مینویسند امام مشهد علی (ع) فرزند گرامی امام هشتم علی بن موسی الرضا (ع) بوده است؛ اما احتمال بسیار ضعیف است. باید گفت که بسیاری از همراهان امام مشهد علی (ع) از فرزندان امام محمد تقی (ع) بودند و بدون شک شهر سمانا به دست مبارک بنی فاطمه ساخته میشود و به دلیل آنکه از ظلم و ستم خلفای ظالم مخفی باشند نام این شهر را به نام همسر بزرگوار حضرت امام محمد تقی (ع) مادر امام مشهد علی (ع) به نام سمانه نامگذاری میکنند.
نقش معنوی مشهد علی در منطقه
پس از روی کار آمدن سلسله سامانیان در ایران آنها توانستند فعالیتهای خود را افزایش دهند و قدرت بیابند. شایان ذکر است که شخصیت روحانی و والای امام مشهد علی (ع) و امامزادههای دیگر اثرات عمیق معنوی بر سایر هندوهای ساکن مناطق مجاور گذاشته است و همین امر باعث میگردد که دین مبین اسلام با تعالیم جهانشمول آن مورد اقبال و احترام همه ساکنین این منطقه قرار گیرد و به همین دلیل حاکمان محلی جهت ادای احترام بسیار به ایشان به این شهر حمله نکردند. باید گفت که این خواست و اراده خداوند سبحان بود که دولت محلی کوچک آنها را پناه داد. با گذشت زمان اهمیت این شهر به تدریج افزایش مییابد و صد و پنجاه سال بعد، هنگامی که سلطان محمود غزنوی به هند حمله کرد این منطقه را به امپراتوری خود الحاق نمود و این شهر به مرکز مهم برای تبلیغات اسلام و تعالیم آموزههای اهل بیت (ع) تبدیل گردید و به همین ترتیب سمانا به یک مرکز تدریس علوم دینی تبدیل شد. اما به تدریج و پس از انقراض حکومت سامانیان موقعیت گذشته خود را از دست داد. در کتب تاریخی آمده است که تا پایان سلطنت غوریان بر هند، این شهر مقر اصلی ارتش میشود و در همان سالها ارتش سمانا دو فرزند گورو گوبیند سینگ (یکی از رهبران معنوی آیین سیک ها) را به قتل میرسانند. اما چند سال بعد یکی از مریدان گورو گوبیند به نام سردار "باندا بایراگی سینگ" در سال 1109 میلادی سمانا را غارت میکند و خانه ها و اموال مردم را آتش میزند و ویرانیهای بسیاری به بار میآورد. طبق "تاریخ آیین سیک"، ده هزار نفر از بزرگان سادات و مغول سامانا کشته میشوند. پس از این کشتار بیرحمانه، این شهر کم کم رو به نابودی میگراید. این شهر دارای چهار بخش بوده است که یکی از بخشهای آن چهات نام داشت که تا سال 1974 در 48 کیلومتری و در مجاور شهری به نام "بانور" در آن برخی از افراد سکنه داشتند. پس از استقلال هند پاکسازی کاملی در این مناطق از شیعه و مسلمان نشین صورت میگیرد و هم-اکنون تنها چند خانوار کوچک مسلمان و شیعه در این مناطق زندگی میکنند. اما هیچ ساداتی در آن زندگی نمیکند. گفته میشود تا مدتی یکی از نوادگان سید ابوالفرح وستی در حوالی آن زندگی میکرده است. بر اساس تاریخ کمبریج هند جلد سوم آمده است که در فاصله 4 کیلومتری منطقه بانور سکونتگاه بزرگ سادات هند بوده است اما منطقه سمانا و اطراف آن ملک خانوادههای سلطنتی به شمار میرفته است. امروزه ویرانه قلعههای کوچک در شهر سمانا دیده میشود. برخی از محلههای این شهر به نامهای "امامگره، محله گره، گرهی چندیل و محله گرمالکانا" نامگذاری شده است. چهار محله سادات در سمانا قرنها با مساجد و امامزادگان خاص خود سکونت داشتهاند. مراسم عزاداری در این شهر با شور و شوق زیادی برگزار میشود و مردم اعم از مسلمانان و غیرمسلمانان ساکن مناطق اطراف نیز با شور و اشتیاق بسیار در این مراسم شرکت میکنند. جالب آن است که در این شهر قدیمی هر یک از خاندان سادات هند در محله ای بر حسب جغرافیایی زندگی میکردند. به طور مثال سادات رضوی در قسمت شرقی شهر و در مجاورت مزار اجدادشان میر امان الله زندگی میکردند. در غرب این شهر محله بخاری بود که محل زندگی سادات نقوی بودند. در مرکز شهر مقبره جد اعلی مسجد و حسینیه قرار داشت و هرکدام از سادات دارای میدان بزرگی برای برگزاری مراسم سوگواری سرور و سالار شهیدان و یاران باوفایشان داشتند و در آن مکانها مراسم تعزیه برگزار میکردند و به صورت نمادین پیکرهای شهیدان کربلا را به خاک میسپردند. سادات زیدی در غرب محله بخاری زندگی میکرد. در آن محله مقبره جد بزرگ این سادات یعنی مخدوم سید فرید الدین متخلص به دادا پیر وجود دارد. مسجد و امام بارگاه مجاور حرم هنوز تحت مدیریت اداره اوقاف هند حفظ شده است. این مقبره آخرین ساختمان در قسمت غربی شهر است، مقبره امام مشهد علی (ع) در انتهای جنوب غربی سامانا واقع شده است.
تغییرات فرهنگی منطقه
هم اکنون در این منطقه عده زیادی سیک ساکن هستند اما امامباره ها و آرامگاه با عزت بسیار نگهداری میشود و دولت هند به دلیل استقبال مردمی نمیتواند این مکان را تخریب نماید. مطالب این پژوهش برگرفته شده از اثر سید اشتیاق علی زیدی با عنوان "تذکره و شجره نامه سادات زیدی به زبان اردو" و تحقیقات میدانی از کارشناسان خبره گردآوری شده است. اشتیاق علی زیدی پس از جدایی هند و پاکستان در ابتدا به پاکستان و پس از مدتی به انگلستان میرود و با گذرنامه انگلیسی برای انجام تحقیقات به هند باز میگردد و در اثر خویش این مطالب را به صورت کامل به رشته تحریردرآورده است [۱].
پانویس
- ↑ گزارش سازمان فرهنگ مورخ4/5/1400