دوره‌های فقه شیعه (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۳۴: خط ۱۳۴:
این دوره، زمانى است که فقه اهل بیت(علیهم السلام) که بدون شکل بندى بود، تغییر کرد و با تبویب، عرضه شد، هرچند این تبویب در اغلب موارد نه از نظر کمّى از محدوده روایات تجاوز مى کرد و نه از نظر الفاظ.
این دوره، زمانى است که فقه اهل بیت(علیهم السلام) که بدون شکل بندى بود، تغییر کرد و با تبویب، عرضه شد، هرچند این تبویب در اغلب موارد نه از نظر کمّى از محدوده روایات تجاوز مى کرد و نه از نظر الفاظ.
نمونه روشن این شیوه، کتاب شرایع از على بن بابویه قمى (م 329) است که آن را به صورت نامه اى به فرزندش محمّد بن على بن بابویه، معروف به شیخ صدوق، نوشته است.
نمونه روشن این شیوه، کتاب شرایع از على بن بابویه قمى (م 329) است که آن را به صورت نامه اى به فرزندش محمّد بن على بن بابویه، معروف به شیخ صدوق، نوشته است.
این کتاب، متأسّفانه به دست ما نرسیده ولى از نظر شکل بندى و عدم تجاوز آن غالباً از محدوده روایات، همان است که درباره آن گفته اند: «هر گاه اصحاب در نصوص کمبودى احساس مى کردند، به کتاب شرایع على بن بابویه مراجعه مى کردند».الذریعه، تهرانى، شیخ آقابزرگ، ج 13، ص 46.
این کتاب، متأسّفانه به دست ما نرسیده ولى از نظر شکل بندى و عدم تجاوز آن غالباً از محدوده روایات، همان است که درباره آن گفته اند: «هر گاه اصحاب در نصوص کمبودى احساس مى کردند، به کتاب شرایع على بن بابویه مراجعه مى کردند».<ref>الذریعه، تهرانى، شیخ آقابزرگ، ج 13، ص 46.</ref>
بنابراین در این دوره هر چند فقه و اجتهاد شکل گرفت؛ ولى در واقع همان فقه مأثور بود، البتّه گاه همین فقه مأثور به صورت مبسوط، همراه با ذکر متن روایات و اسناد آن تدوین مى شد، مانند کافى شیخ کلینى و من لایحضره الفقیه شیخ صدوق؛ و گاه با حذف اسناد بلکه با تقطیع متن روایات و اقتصار روایت بر مورد فتوا، ذکر مى گردید، مانند کتاب شرایع ابن بابویه و کتابهاى هدایه و مقنع از شیخ صدوق (م 381) و نهایه شیخ طوسى (م 460).
بنابراین در این دوره هر چند فقه و اجتهاد شکل گرفت؛ ولى در واقع همان فقه مأثور بود، البتّه گاه همین فقه مأثور به صورت مبسوط، همراه با ذکر متن روایات و اسناد آن تدوین مى شد، مانند کافى شیخ کلینى و من لایحضره الفقیه شیخ صدوق؛ و گاه با حذف اسناد بلکه با تقطیع متن روایات و اقتصار روایت بر مورد فتوا، ذکر مى گردید، مانند کتاب شرایع ابن بابویه و کتابهاى هدایه و مقنع از شیخ صدوق (م 381) و نهایه شیخ طوسى (م 460).
این شیوه، رسم معمول فقهاى آن عصر بود؛ با این حال بزرگانى پیدا مى شدند که فراتر از شیوه معمول، گاه در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک مى جستند؛ افرادى مانند عمّانى و اسکافى.
این شیوه، رسم معمول فقهاى آن عصر بود؛ با این حال بزرگانى پیدا مى شدند که فراتر از شیوه معمول، گاه در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک مى جستند؛ افرادى مانند عمّانى و اسکافى.
خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
===== الف) مدرسه قم و رى =====
===== الف) مدرسه قم و رى =====
فقهاى این مدرسه، در عرضه فقه تنها به نصوص تمسّک مى جستند و از آن، به استدلالات عقلى تعدّى نمى کردند. از بزرگان این مدرسه مى توان به صدوق پدر و پسر اشاره کرد.
فقهاى این مدرسه، در عرضه فقه تنها به نصوص تمسّک مى جستند و از آن، به استدلالات عقلى تعدّى نمى کردند. از بزرگان این مدرسه مى توان به صدوق پدر و پسر اشاره کرد.
این مدرسه، مدرسه اى توانا و مورد اعتماد اصحاب بود، تا آنجا که سفیر ناحیه مقدّسه، جناب حسین بن روح نوبختى، کتاب التأدیب را به قم مى فرستد و به گروهى از فقهاى آنجا مى نویسد که: «به محتواى این کتاب نظر افکنید که چه قسمت هایى از آن مخالف چیزهایى است که نزد شماست».الغیبه، همان، ص 390 .
این مدرسه، مدرسه اى توانا و مورد اعتماد اصحاب بود، تا آنجا که سفیر ناحیه مقدّسه، جناب حسین بن روح نوبختى، کتاب التأدیب را به قم مى فرستد و به گروهى از فقهاى آنجا مى نویسد که: «به محتواى این کتاب نظر افکنید که چه قسمت هایى از آن مخالف چیزهایى است که نزد شماست».<ref>الغیبه، همان، ص 390 .</ref>
===== ب) مدرسه عمّانى و اسکافى =====
===== ب) مدرسه عمّانى و اسکافى =====
آموزگاران این مدرسه، در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک مى کردند، تا آنجا که گاه عمل به قیاس و استحسان را به آنها نسبت مى دهند.
آموزگاران این مدرسه، در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک مى کردند، تا آنجا که گاه عمل به قیاس و استحسان را به آنها نسبت مى دهند.
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
متأسّفانه امروزه از این کتاب، اثرى باقى نمانده است؛ ولى ابن ادریس حلّى (م 598)؛ محقّق حلّى (م 676) و علاّمه حلّى (م 726) فتاوایى را از آن در کتب خویش نقل کرده اند. ابن ادریس درباره این کتاب گفته است: «کتابى نیکو و عظیم است و نزد من موجود است».<ref>سرائر، حلّى، ابن ادریس، ص 429.</ref>
متأسّفانه امروزه از این کتاب، اثرى باقى نمانده است؛ ولى ابن ادریس حلّى (م 598)؛ محقّق حلّى (م 676) و علاّمه حلّى (م 726) فتاوایى را از آن در کتب خویش نقل کرده اند. ابن ادریس درباره این کتاب گفته است: «کتابى نیکو و عظیم است و نزد من موجود است».<ref>سرائر، حلّى، ابن ادریس، ص 429.</ref>
عالم دیگر که همان شیوه را ادامه داد و ارکانش را استحکام بخشید، ابوعلى محمّد بن احمد بن جنید اسکافى (م 381) است. نجاشى درباره وى مى گوید: «محمّد بن احمد بن جنید، ابوعلى کاتب اسکافى، در میان اصحاب ما، داراى اعتبارى است و مورد اعتماد و جلالت قدر است. وى تألیفات زیادى دارد».رجال نجاشى، همان، شرح حال محمّد بن احمد بن جنید.
عالم دیگر که همان شیوه را ادامه داد و ارکانش را استحکام بخشید، ابوعلى محمّد بن احمد بن جنید اسکافى (م 381) است. نجاشى درباره وى مى گوید: «محمّد بن احمد بن جنید، ابوعلى کاتب اسکافى، در میان اصحاب ما، داراى اعتبارى است و مورد اعتماد و جلالت قدر است. وى تألیفات زیادى دارد».رجال نجاشى، همان، شرح حال محمّد بن احمد بن جنید.
نجاشى از کتابهایش نام مى برد، از جمله، از دو کتاب فقهى وى که تهذیب الشیعة لاحکام الشریعة و الاحمدى للفقه المحمدىشیخ طوسى در «فهرست» از این کتاب با نام مختصر الاحمدى فى الفقه المحمدى نام مى برد.است. متأسّفانه این دو کتاب نیز به دست ما نرسیده، هر چند کتاب دوم تا عصر علاّمه حلّى موجود بوده است. موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء 2، ص 238.
نجاشى از کتابهایش نام مى برد، از جمله، از دو کتاب فقهى وى که تهذیب الشیعة لاحکام الشریعة و الاحمدى للفقه المحمدىشیخ طوسى در «فهرست» از این کتاب با نام مختصر الاحمدى فى الفقه المحمدى نام مى برد.است. متأسّفانه این دو کتاب نیز به دست ما نرسیده، هر چند کتاب دوم تا عصر علاّمه حلّى موجود بوده است. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء 2، ص 238.</ref>
===== ج) مدرسه بغداد =====
===== ج) مدرسه بغداد =====
این مدرسه را بهتر است، مدرسه شیخ مفید (م413) و شاگردانش، نظیر سیّد مرتضى (م436) و غیر او نامید. این مدرسه، میان آن دو شیوه، یعنى تمسّک به نصوص و استدلات عقلى جمع کرد، شاید از آن رو که شیخ مفید در هر دو مدرسه سابق الذکر، شاگردى کرده بود، زیرا وى از سویى شاگرد ابن جنید بود و از سوى دیگر از محضر جعفر بن محمّد بن قولویه (م 368) و مدرسه قمى ها، بهره برده است.
این مدرسه را بهتر است، مدرسه شیخ مفید (م413) و شاگردانش، نظیر سیّد مرتضى (م436) و غیر او نامید. این مدرسه، میان آن دو شیوه، یعنى تمسّک به نصوص و استدلات عقلى جمع کرد، شاید از آن رو که شیخ مفید در هر دو مدرسه سابق الذکر، شاگردى کرده بود، زیرا وى از سویى شاگرد ابن جنید بود و از سوى دیگر از محضر جعفر بن محمّد بن قولویه (م 368) و مدرسه قمى ها، بهره برده است.
خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:
# این دوره آغاز تدوین اصول فقه به حساب مى آید؛ نخست شیخ مفید رساله اى به نام التذکرة باصول الفقه نوشت، آنگاه شاگردش سیّد مرتضى کتاب مشروح ترى در اصول فقه به نام الذریعة الى اصول الشریعه را تدوین کرد.
# این دوره آغاز تدوین اصول فقه به حساب مى آید؛ نخست شیخ مفید رساله اى به نام التذکرة باصول الفقه نوشت، آنگاه شاگردش سیّد مرتضى کتاب مشروح ترى در اصول فقه به نام الذریعة الى اصول الشریعه را تدوین کرد.
# این دوره آغاز تدوین فقه مقارن نیز محسوب مى شود؛ به این صورت که موارد مورد اختلاف مسائل فقهى با مذاهب دیگر نیز ذکر مى شد. <ref>در این ارتباط شیخ مفید کتاب الإعلام و سیّد مرتضى کتاب هاى الانتصار و الناصریات را تدوین کردند. موسوعة الفقه الاسلامى، جمال عبدالناصر ج 1، ص 49.</ref>
# این دوره آغاز تدوین فقه مقارن نیز محسوب مى شود؛ به این صورت که موارد مورد اختلاف مسائل فقهى با مذاهب دیگر نیز ذکر مى شد. <ref>در این ارتباط شیخ مفید کتاب الإعلام و سیّد مرتضى کتاب هاى الانتصار و الناصریات را تدوین کردند. موسوعة الفقه الاسلامى، جمال عبدالناصر ج 1، ص 49.</ref>
________________________________________
 
=== دوره سوّم: عصر تحوّل در عرصه فقاهت و اجتهاد ===
=== دوره سوّم: عصر تحوّل در عرصه فقاهت و اجتهاد ===
این دوره از عصر شیخ طوسى (م 460) یعنى از زمانى که وى به اجبار از بغداد به نجف اشرف هجرت کرد، آغاز مى شود. شیخ الطّائفه محمّد بن حسن طوسى، از شاگردان برجسته شیخ مفید و سیّد مرتضى بود و مدّت زیادى را نزد آنان شاگردى کرد. وى به مدّت 23 سال ملازم و همراه سیّد مرتضى بود، تا آنکه پس از ارتحال سیّد مرتضى، زعامت پیروان مکتب اهل بیت را بر عهده گرفت و از همه جا به سوى وى مى آمدند. بغداد از آن زمان تا وقتى که فتنه و آشوب و درگیرى آنجا را فرا گرفت مرکز تشیّع بود.
این دوره از عصر شیخ طوسى (م 460) یعنى از زمانى که وى به اجبار از بغداد به نجف اشرف هجرت کرد، آغاز مى شود. شیخ الطّائفه محمّد بن حسن طوسى، از شاگردان برجسته شیخ مفید و سیّد مرتضى بود و مدّت زیادى را نزد آنان شاگردى کرد. وى به مدّت 23 سال ملازم و همراه سیّد مرتضى بود، تا آنکه پس از ارتحال سیّد مرتضى، زعامت پیروان مکتب اهل بیت را بر عهده گرفت و از همه جا به سوى وى مى آمدند. بغداد از آن زمان تا وقتى که فتنه و آشوب و درگیرى آنجا را فرا گرفت مرکز تشیّع بود.
confirmed
۲٬۱۹۰

ویرایش