۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'انسانها' به 'انسانها') |
جز (جایگزینی متن - '[[پیامبر اکرم' به '[[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
=آرا و آثار= | =آرا و آثار= | ||
خرّاز زهد و باطنگرایی را در صورت مخالفت با ظاهر شرع باطل میدانست<ref>ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقاتالاصفیاء، ج۱۰، ص۲۴۷، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷</ref>. درباره سماع از او نقل شده است که او [[ | خرّاز زهد و باطنگرایی را در صورت مخالفت با ظاهر شرع باطل میدانست<ref>ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقاتالاصفیاء، ج۱۰، ص۲۴۷، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷</ref>. درباره سماع از او نقل شده است که او [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم]] را در خواب دیده و پیامبر وی را که در حال خواندن بیتی انگشت بر سینه میزد از این کار نهی کرده <ref>محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، ج۱، ص۴۵۸، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش</ref>. و ظاهرآ این قول به نوعی حرمت سماع را از نظر وی بازمینماید. | ||
گفته شده است که خرّاز اولین کسی بود که از علم فنا و بقا سخن گفت<ref>محمدبن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، ج۱، ص۲۲۸، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref>. این قول پذیرفتنی نیست و بهتر است گفته شود که موضوع فنا و بقا محور مباحث و تعالیم خرّاز بوده است. از نظر او اولین مقام کسی که به علم [[توحید]] دست یابد و آن را محقق سازد، فنای ذکر اشیاء است از قلب او و انفراد او با خدای تعالی<ref>عبدالکریمبن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة فی علمالتصوف، ج۱، ص۳۰۲، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، دمشق ۱۴۰۸/۱۹۸۸</ref>. به عقیده او اولین مقام اهل معرفت، تحیّر با افتقارات و بعد سُرور با اتصال و آنگاه فنا با انتباه و در نهایت بقا با انتظار است که هیچ مخلوقی به رتبهای از این بالاتر دست نمییابد<ref>محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، ج۱، ص۴۶۰، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش</ref>. او فنا را فنای بنده از رؤیت بندگی و بقا را بقای بنده به شاهد الهی تعریف میکرد و بر آن بود که وقتی خداوند بخواهد بندهای را به دوستی برگزیند، ابتدا درِ ذکر را بر وی میگشاید و سپس او را به قرب رهنمون میشود<ref>علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ص ۳۱۶، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش</ref>. سپس او را به مجالس انس با خود بالا میبرد و بر کرسی توحید مینشاند. بعد حجابها را از برابر او برمیدارد و او را در دار فردانیت قرار میدهد و جلال و عظمت خود را بر وی آشکار میسازد. در این مرحله، سالک هیچ اراده و خواستی ندارد، در حفظ و حمایت خداوند قرار میگیرد و فانی میشود. توکل آموزه دیگری است که در تعالیم ابوسعید بسیار مورد تأکید نظری و عملی واقع شده است<ref>ابونصر سرّاج، کتاب اللُّمَع فیالتصوف، ج۱، ص۳۲۹، چاپ رینولد الین نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران</ref>. مراحل طریق از نظر او با توبه آغاز میشود و با گذر از مقام خوف و رجاء، سیر سالک به ترتیب به مرتبه صالحان، مریدان، مطیعان، اولیا و مقربان میانجامد<ref>ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقاتالاصفیاء، ج۱۰، ص۲۴۸، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷</ref>. جمله معروف او درباره معرفت در آثار بسیاری از صوفیان<ref>عبداللّهبن محمد انصاری، طبقاتالصوفیه، ج۱، ص۶۳۵، چاپ محمدسرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ش</ref>.آمده است، بنابر آن معرفت یا حاصل «عین جود» از سوی خداوند است یا ناشی از «بذل مجهود» از سوی بنده. او مَثَل نَفْس آدمی را همچون آبی میدانست که در حالت سکون و آرامش پاک و صاف است، اما در صورت حرکت، به سبب موادی که در آن، تهنشین میشود، تیره میگردد. نفس آدمی نیز در صورت رویارویی با حوادث و محنتهاست که ترکیب واقعی خود را نشان میدهد و ازاینرو آدمی باید خویش را در چنین مواقعی مورد بازجست قرار دهد تا به شناخت خود نایل آید<ref>محمدبن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، ج۱، ص۲۳۱، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref>. | گفته شده است که خرّاز اولین کسی بود که از علم فنا و بقا سخن گفت<ref>محمدبن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، ج۱، ص۲۲۸، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref>. این قول پذیرفتنی نیست و بهتر است گفته شود که موضوع فنا و بقا محور مباحث و تعالیم خرّاز بوده است. از نظر او اولین مقام کسی که به علم [[توحید]] دست یابد و آن را محقق سازد، فنای ذکر اشیاء است از قلب او و انفراد او با خدای تعالی<ref>عبدالکریمبن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة فی علمالتصوف، ج۱، ص۳۰۲، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطهجی، دمشق ۱۴۰۸/۱۹۸۸</ref>. به عقیده او اولین مقام اهل معرفت، تحیّر با افتقارات و بعد سُرور با اتصال و آنگاه فنا با انتباه و در نهایت بقا با انتظار است که هیچ مخلوقی به رتبهای از این بالاتر دست نمییابد<ref>محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، ج۱، ص۴۶۰، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش</ref>. او فنا را فنای بنده از رؤیت بندگی و بقا را بقای بنده به شاهد الهی تعریف میکرد و بر آن بود که وقتی خداوند بخواهد بندهای را به دوستی برگزیند، ابتدا درِ ذکر را بر وی میگشاید و سپس او را به قرب رهنمون میشود<ref>علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، ص ۳۱۶، چاپ و ژوکوفسکی، لنینگراد ۱۹۲۶، چاپ افست تهران ۱۳۵۸ش</ref>. سپس او را به مجالس انس با خود بالا میبرد و بر کرسی توحید مینشاند. بعد حجابها را از برابر او برمیدارد و او را در دار فردانیت قرار میدهد و جلال و عظمت خود را بر وی آشکار میسازد. در این مرحله، سالک هیچ اراده و خواستی ندارد، در حفظ و حمایت خداوند قرار میگیرد و فانی میشود. توکل آموزه دیگری است که در تعالیم ابوسعید بسیار مورد تأکید نظری و عملی واقع شده است<ref>ابونصر سرّاج، کتاب اللُّمَع فیالتصوف، ج۱، ص۳۲۹، چاپ رینولد الین نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴، چاپ افست تهران</ref>. مراحل طریق از نظر او با توبه آغاز میشود و با گذر از مقام خوف و رجاء، سیر سالک به ترتیب به مرتبه صالحان، مریدان، مطیعان، اولیا و مقربان میانجامد<ref>ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقاتالاصفیاء، ج۱۰، ص۲۴۸، چاپ محمدامین خانجی، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷</ref>. جمله معروف او درباره معرفت در آثار بسیاری از صوفیان<ref>عبداللّهبن محمد انصاری، طبقاتالصوفیه، ج۱، ص۶۳۵، چاپ محمدسرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ش</ref>.آمده است، بنابر آن معرفت یا حاصل «عین جود» از سوی خداوند است یا ناشی از «بذل مجهود» از سوی بنده. او مَثَل نَفْس آدمی را همچون آبی میدانست که در حالت سکون و آرامش پاک و صاف است، اما در صورت حرکت، به سبب موادی که در آن، تهنشین میشود، تیره میگردد. نفس آدمی نیز در صورت رویارویی با حوادث و محنتهاست که ترکیب واقعی خود را نشان میدهد و ازاینرو آدمی باید خویش را در چنین مواقعی مورد بازجست قرار دهد تا به شناخت خود نایل آید<ref>محمدبن حسین سلمی، طبقات الصوفیة، ج۱، ص۲۳۱، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref>. | ||