۸۷٬۸۹۴
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[امام صادق' به '[[جعفر بن محمد (صادق)') |
جز (جایگزینی متن - '[[امام باقر' به '[[محمد بن علی (باقر العلوم)') |
||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
در میان عالمان شیعی نیز علاوه بر متقدمانی نظیر شیخ طوسی، علامه حلی، شیخ مفید و... که سیره و گفتارشان نقش و جایگاه عظیم فقه مقارن را در اجتهادشان نشان میدهد، متأخران و معاصرانی همچون [[آیتالله بروجردی]]، [[شیخ محمدجواد مغنیه]] و [[امام خمینی]] بر این روش تأکید داشتند. آیتالله بروجردی عقیده داشت که فقه شیعه باید همراه با آگاهی از نظریات و افکار دیگران باشد، فقه باید از حالت اختصاصی به فقه تطبیقی و مقارن تبدیل شود و فقیه باید به آرای گذشتگان اعم از فقهای اهلسنت و شیعه رجوع کند و مسئله را مطرح سازد <ref>همان، ص143.</ref>. | در میان عالمان شیعی نیز علاوه بر متقدمانی نظیر شیخ طوسی، علامه حلی، شیخ مفید و... که سیره و گفتارشان نقش و جایگاه عظیم فقه مقارن را در اجتهادشان نشان میدهد، متأخران و معاصرانی همچون [[آیتالله بروجردی]]، [[شیخ محمدجواد مغنیه]] و [[امام خمینی]] بر این روش تأکید داشتند. آیتالله بروجردی عقیده داشت که فقه شیعه باید همراه با آگاهی از نظریات و افکار دیگران باشد، فقه باید از حالت اختصاصی به فقه تطبیقی و مقارن تبدیل شود و فقیه باید به آرای گذشتگان اعم از فقهای اهلسنت و شیعه رجوع کند و مسئله را مطرح سازد <ref>همان، ص143.</ref>. | ||
ایشان معتقد بودند که اجتهاد بدون فقه مقارن ناقص است و در تبیین این نکته میگفتند:«فقه اهلبیت در بدو پیدایش مذاهب دیگر فقهی از طریق [[ | ایشان معتقد بودند که اجتهاد بدون فقه مقارن ناقص است و در تبیین این نکته میگفتند:«فقه اهلبیت در بدو پیدایش مذاهب دیگر فقهی از طریق [[محمد بن علی (باقر العلوم)]](ع) و [[جعفر بن محمد (صادق)]](ع) به دست ما رسیده است و آرای این دو بزرگوار و سایر ائمه بعد از آنها همگی ناظر به آرای و فتاوایی است که از سوی مفتیان اهلسنت صادر شده و در بین مردم رایج بوده است، بنابراین آراء و روایات ائمه شیعه بدون فهم نظرات فقهی رایج در زمان آنها ممکن نیست». ایشان نتیجه میگرفت که به همین خاطر باید گفت فقه اهلبیت(ع) همچون حاشیهای است بر فقه دیگران و بر فقهای شیعه واجب است که برای فهمیدن آراء و روایات شیعه، فتاوا و روایات اهلسنت را مطالعه کنند والا اجتهادشان ناقص است <ref>همان؛ ص145 و 146.</ref>. | ||
شیخ محمدجواد مغنیه نیز تعصب ورزیدن به مذهب خاص را خطرناک دانسته و روش فقهی مقارن را مقتضای انفتاح باب اجتهاد میداند. ایشان در مقدمه کتاب الفقه علی المذاهب الخمسه ـ فقه تطبیقی مذاهب پنجگانه ـ مینویسد: «دانشمندی که به مذهبی تعصب ورزد، از نادان خطرناکتر است؛ زیرا او به آورنده آن مذهب تعصب میورزد، در حالی که عقل پیروی چنین کسی را واجب نمیداند، همانطور که هرکس مخالف مذهبی باشد، در واقع مخالف حقیقت و واقعیت اسلام نیست، بلکه مخالف صاحب و آورنده خرافاتی است که به آن مذهب بستهاند». | شیخ محمدجواد مغنیه نیز تعصب ورزیدن به مذهب خاص را خطرناک دانسته و روش فقهی مقارن را مقتضای انفتاح باب اجتهاد میداند. ایشان در مقدمه کتاب الفقه علی المذاهب الخمسه ـ فقه تطبیقی مذاهب پنجگانه ـ مینویسد: «دانشمندی که به مذهبی تعصب ورزد، از نادان خطرناکتر است؛ زیرا او به آورنده آن مذهب تعصب میورزد، در حالی که عقل پیروی چنین کسی را واجب نمیداند، همانطور که هرکس مخالف مذهبی باشد، در واقع مخالف حقیقت و واقعیت اسلام نیست، بلکه مخالف صاحب و آورنده خرافاتی است که به آن مذهب بستهاند». | ||