امت وسط از دیدگاه ابن قیم جوزیه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'می نویسد' به 'مینویسد') |
جز (جایگزینی متن - '[[جعفر بن محمد (صادق) (ع)' به '[[جعفر بن محمد (صادق)') |
||
(۴۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo"> | |||
<div class="wikiInfo">[[پرونده:امت وسط.jpg|بندانگشتی]] | |||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
|- | |- | ||
خط ۱۸: | خط ۱۹: | ||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
| البدایع فی علوم | | البدایع فی علوم القرآن، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل و | ||
هدایة الحیاری فی الرد علی الیهود و النصاری | هدایة الحیاری فی الرد علی الیهود و النصاری | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''ابن قیم جوزیه''' (محمد بن ابیبکر بن ایوب بن سعد بن حریز زرعی دمشقی.691-751 ق)از بزرگان [[اهل حدیث]] و دارای آثار گوناگون کلامی است. وی شاگرد [[ابن تیمیه]] است و همانند سلف و استاد خود در فرازهای مختلف آثار | '''ابن قیم جوزیه''' (محمد بن ابیبکر بن ایوب بن سعد بن حریز زرعی دمشقی.691-751 ق)از بزرگان [[اهل حدیث]] و دارای آثار گوناگون کلامی است. وی شاگرد [[ابن تیمیه]] است و همانند سلف و استاد خود در فرازهای مختلف آثار کلامیاش، در انتخاب راهی میان [[جبر و اختیار]] تردید نمیکند، بلکه انسان را درباره افعال اختیاریاش مسئول میداند. البته این شخصیت در برخی از موارد درباره موضوع محل بحث مطالبی بیان میکند که میتواند وی را از عقیدهاش دور کند، اما در مشی کلی با [[امامیه]] همگام است. | ||
جملات ابن قیم نیز در این باب همانند سلف و استاد خود [[ابن تیمیه]] به معتقدات امامیه شباهت دارد. | == امت وسط == | ||
ابنقیم با طرح موضوع امت وسط از مسئله [[جبر و اختیار]] که مربوط به نحوه ارتباط بین انسان و افعالش است، بحث امت وسط را مطرح و از آن معنایی استخراج میکند که میتواند با [[نظریه امر بین الامرین]] [[امامیه]] همسو باشد. مینویسد: «فصل و للناس هاهنا مسلکان یعتمد المتکلمون فی هذا الباب لا نرتضیهما بل نسلک مسلک العدل و التوسط بین طرفی الافراط و التفریط فدین الله بین الغالی فیه و الجافی عنه کالوادی بین الجبلین و الهدی بین الضلالتین و قد جعل الله هذه الامة هی الامة الوسط فی جمیع ابواب الدین...و کانت وسطا فی القدر بین الجبریة الذین ینفون ان یکون للعبد فعل او کسب او اختیار البته، بل هو مجبور مقهور لا اختیار له ولا فعل، و بین القدریة النفاه الذین یجعلونه مستقلا بفعله و لا یدخل فعله تحت مقدور الرب تعالی و لا هو واقع بمشیة الله تعالی و قدرته، فاثتبوا له فعلا و کسبا و اختیارا حقیقة هو متعلق الامر و النهی و الثواب و العقاب و هو مع ذلک واقع بقدرة الله و مشیئته. فما شاء الله من ذلک کان و ما لم یشأ لم یکن و لا تتحرک ذرة الا بمشیئته و ارادته و العباد اضعف و اعجز ان یفعلوا ما لم یشأ الله» <ref>ابن قیم جوزیه، مفتاح دار السعاده، ص 1513</ref> یعنی و برای مردم درباره جبر و اختیار دو مسلک وجود دارد که اهل کلام به آن اعتماد دارند، ولی هیچکدام مورد قبول ما نیست، بلکه ما مسلک مورد قبول ما راهی میان افراط و تفریط یعنی مسلک عدل است. دین خدا میان پستی و بلندی قرار دارد و مثل دشتی میان دو کوه، و راه نجات میان دو بیراهه است. به تحقیق خدای متعال این امت را در تمامی ابواب دین و نیز میان قدر و جبر، امت وسط قرار داد. و همچنین این امت را میان قدر و جبر قرار داد، جبریهای که هر گونه فعل، کسب و اختیاری را برای عباد نفی میکنند و بندگان را مجبور و مقهور میدانند به گونهای که نتوانند در حال اختیار فعلی را انجام دهند، و نیز [[قدریه]]ای که عباد را درباره افعالش کاملا مستقل میدانند به گونهای که فعل صادر شده از انسان را به طور کامل از حیطه، مشیت و قدرت الهی خارج میدانند. پس برای امت ثابت میکنند که به طور حقیقی دارای فعل، کسب، اختیار و متعلق امر و نهی و ثواب و عقاب است. با اینحال ثابت میکنند که همه این افعال در عین حال که از طرف انسان به طور واقعی صادر میشود، همانطور نیز به طور واقعی تابع قدرت و مشیت الهی نیز میباشد. پس آنچه را که خدا بخواهد، انجام میشود و آن چه را که نخواهد، انجام نمیشود. علاوه، هیچ ذرّهای جز به مشیت و اراده الهی به حرکت در نمیآید و بندگان خدا ضعیفتر و عاجزتر از آن هستند که بدون مشیت خدا کاری انجام دهند. | |||
همانطور که ملاحظه میکنیم، جملات ابن قیم نیز در این باب همانند سلف و استاد خود [[ابن تیمیه]] به معتقدات امامیه شباهت دارد. بنابراین، محتاج تفسیر و تاویل خاص نیست و بالاتر، این جملات به طور واضح امری میان دو امر را مطرح میکند، زیرا ابن قیم هر دو راه افراط و تفریط (جبر و قدر) را نفی میکند و دین واقعی را راهی میان دو راه میداند. وی همانند استاد خویش انسان را فاعل حقیقی فعل خویش میداند که ناشی از اراده و مشیتاش است و همزمان نیز همان فعل را تابع مشیت و [[اراده الهی]] میداند و البته امر میان دو امر چیزی جز این نیست. توجه کنیم کلماتی با این صراحت که شباهت بسیاری به تفاسیر متکلمان امامیه از امر بین الامرین دارد، به طور فراوان در منابع مهم و دست اول اهل سنت دیده میشود. | |||
==عمل مقبول | == عمل مقبول و عمل مردود و نسبت آن با فاعلیت انسان == | ||
عمل مقبول و مردود از جمله مباحث مهم در منابع معتبر [[اهل حدیث]] بوده و به معنای ارزیابی مثبت و تلقی مقبول عمل است که نشان از استناد واقعی عمل به انسان دارد. بنابراین، بدون در نظر گرفتن این دو شاخص مثبت و منفی نسبت به عمل افراد هیچگونه استناد صحیحی بین فعل و فاعل شکل نخواهد گرفت. اضافه بر این، در نگاه این مکتب خلق عمل مربوط به خداوند و کسب آن مربوط به انسان است و همان طور که میدانیم عمل فعلی است که به دو شکل جوارحی و جوانحی تقسیم و انجام میشود. [[اهل حدیث]] با این تحلیل، به نسبتی واقعی میان انسان و افعالش قایلاند و وی را در برابر فعل و عملی که انجام میدهد، مسئوول میدانند. | |||
عمل مقبول و مردود از جمله مباحث مهم در منابع معتبر [[اهل حدیث]] بوده و | |||
ابن قیم | ابن قیم دراینباره مینویسد:«فَصْلٌ: أَعْمَالُ الْعِبَادِ أَرْبَعَةُ أَنْوَاعٍ، الْمَقْبُولُ مِنْهَا نَوْعٌ وَاحِدٌ وَقَوْلُهُ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یَقْبَلُ مِنْ الْعِبَادِ إلَّا مَا کَانَ لَهُ خَالِصًا وَالْأَعْمَالُ أَرْبَعَةٌ، وَاحِدٌ مَقْبُولٌ وَثَلَاثَةٌ مَرْدُودَةٌ، فَالْمَقْبُولُ مَا کَانَ لِلَّهِ خَالِصًا وَلِلسُّنَّةِ مُوَافِقًا، وَالْمَرْدُودُ مَا فُقِدَ مِنْهُ الْوَصْفَانِ أَوْ أَحَدُهُمَا، وَ ذَلِکَ أَنَّ الْعَمَلَ الْمَقْبُولَ هُوَ مَا أَحَبَّهُ اللَّهُ وَرَضِیَهُ وَهُوَ سُبْحَانَهُ إنَّمَا یُحِبُّ مَا أَمَرَ بِهِ و َمَا عُمِلَ لِوَجْهِهِ، وَ مَا عَدَا ذَلِکَ مِنْ الْأَعْمَالِ فَإِنَّهُ لَا یُحِبُّهَا، بَلْ یَمْقُتُهَا وَیَمْقُتُ أَهْلَهَا» <ref>ابن قیم جوزیه، اعلام الموقعین، جلد دوم، ص 124</ref> یعنی اعمال عباد به چهار نوع تقسیم میشود که فقط یک نوع از آن مقبول است. بهدرستی که خداوند از عباد (عمل) را قبول نمیکند مگر آن که خالص باشد و اعمال بر چهار قسم میباشد که یکی از آنها مقبول و سه تای دیگر مردود است. عمل مقبول عملی است که خالصانه برای خداوند و موافق سنت باشد. عملی که این دو وصف یا یکی از آن را نداشته باشد، مردود است. پس عملی مقبول است که خداوند آن را دوست داشته و به آن راضی باشد، زیرا خداوند انجام عملی را دوست میدارد که به آن امر کرده و آن عمل به نیت قربت انجام شده باشد و اگر عملی این اوصاف را نداشته باشد، خداوند عمل و اهلش را دشمن میپندارد. نویسنده در ادامه به آیهای از [[قرآن]] استشهاد میکند که میفرماید:«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا. <ref>سوره ملک(67) آیه 2</ref> آن کسی است که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل میکنید. از جملات فوق نتیجه میگیریم که عمل مقبول و مردود هنگامی معنا دارد که فعل به طور واقعی از انسان صادر و به او مستند شود. | ||
ابن قیم بعد از | == قول ابن قیم در رد قدر و جبر == | ||
ابن قیم بعد از آن که به طور مفصل به اقوال [[قدریون]] و [[جبریون]] اشاره میکند، در رد قدر و جبر مینویسد:«و أهل السنة و حزب الرسول و عسکر الإیمان لا مع هؤلاء و لا مع هؤلاء، بل هم مع هؤلاء فیما أصابوا فیه، فکلّ حقّ مع طائفة من الطوائف، فهم یوافقونهم فیه، و هم براء من باطلهم، فمذهبهم جمع حقّ الطوائف» <ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 143</ref> | |||
یعنی اهل سنت و پیروان پیامبر صلوات الله علیه و لشکر ایمان، نه به طور مطلق با گروه قدر هستند و نه به طور مطلق با گروه جبر، بلکه هر گروه با آن چه حق است همراهی دارند. پس هر حقی از طوایف، مورد موافقت گروه ایمان و اهل سنت و پیروان پیامبر است و از باطل آن برائت جسته میشود. بنابراین، مذهب اهل سنت، جمع حقوق طوایف است. ابن قیم در ادامه به مباحث مربوط به مشیت و قدرت الهی درباره همه موجودات میپردازد و در همان حال برای عباد نیز در حیطه فعل اختیاریشان قدرت و ارادهای حقیقی ترسیم میکند و مینویسد:«و یثبتون مع ذلک قدرة العبد و إرادته و اختیاره و فعله حقیقة لا مجازا و هم متفقون علی أن الفعل غیر المفعول کما حکاه عنهم البغوی و غیره، فحرکاتهم و اعتقاداتهم أفعال لهم حقیقة» <ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 144</ref> و ثابت میکنند که عبد دارای قدرت و اراده و اختیار بوده و فاعلیتش حقیقی است نه مجازی. علاوه، گروه حق بر این نکته اجماع دارند که فعل غیر از مفعول است آن طور که بغوی و غیر او از گروه حق و اهل سنت این موضوع را حکایت میکند، پس حرکات و اعتقادات عباد، افعال واقعی آنها است. | |||
ابن قیم | == اعتراف صریح به امر بین الامرین == | ||
ابن قیم بعد از طرح این مباحث به نتیجه جالبی میرسد و آن حد وسط یمین و شمال یعنی امر بین الامرین است. مینویسد:«و إذا وازنت بین هذا المذهب و بین ما عداه من المذاهب، وجدته هو المذهب الوسط و الصراط المستقیم، و وجدت سائر المذاهب خطوطا عن یمینه و عن شماله...»<ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 144</ref> | |||
یعنی هنگام موازنه(قیاس) بین این مذهب و سایر مذاهب، این مذهب را مذهب وسط و راه مستقیم(نجات) و سایر مذاهب را در چپ و راست آن مییابی. وی در تایید ادعای خود مبنی بر این که در فهم تفسیر افعال اختیاری راه وسط راه نجات است، از روایت [[جعفر بن محمد (صادق)]] استفاده میکند که در مواجهه با شخصی که معنای امر بین الامرین را از ایشان پرسید، فرازی از [[نماز]] را به ایشان یادآور شد که فرمود: إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ. <ref> فخر رازی، القضاء و القدر، ص 218</ref>امام با همین بخش از [[سوره حمد]]، معنای امر بین الامرین را برای آن شخص توضیح میدهد. مینویسد:«ثم قوله إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ؛ مبطل لقول الطائفتین المنحرفتین عن قصد السبیل، فإنه یتضمن إثبات فعل العبد و قیام العبادة به حقیقة فهو العابد علی الحقیقة، و إن ذلک لا یحصل له إلا بإعانةٌ رب العالمین عزّ و جلّ له، فإن لم یعنه و لم یقدره و لم یشأ له العبادةٌ، لم یتمکن منها و لم یوجد منه البته. فالفعل منه و الاقدار و الاعانةٌ من الرب عزّ و جلّ. یعنی قول شخصی که میگوید فقط تو را عبادت میکنیم و فقط از تو کمک میخواهیم، باطل کننده عقیده هر دو طایفه قدر و جبر است که از مسیر حق منحرف شدهاند. به درستی که این جمله متضمن فعل عبد و قیام عبادت به وی به طور حقیقی است. پس این شخص واقعا عابد است. از طرف دیگر، این عبادت جز با کمک پروردگار دو عالم حاصل نمیشود، به طوری که اگر خدا به او کمک نکند و نخواهد که وی عبادت کند، قادر به انجام عبادت نخواهد بود. پس باید بپذیریم که فعل واقعا به عبد مربوط بوده و خداوند قدرت انجامش را به او داده است. <ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 146</ref> | |||
ابن قیم مدعی است همه [[مکاتب مسلمان]] معتقدند تمام مقدرات امور بر اساس [[مشیت الهی]] پیش میرود. وی برای تایید ادعای خود، به آیات متعددی از قرآن اشاره میکند که مشیت الهی محور آن است و مینویسد:«و هذه المرتبة قد دلّ علیها إجماع الرسل من أولهم إلی آخرهم و جمیع الکتب المنزلة من عند اللّه و الفطرة التی فطر اللّه علیها خلقه و أدلة العقول و العیان، و لیس فی الوجود موجب و مقتض إلا مشیئة اللّه وحده، فما شاء کان و ما لم یشأ لم یکن، هذا عموم التّوحید الذی لا یقوم إلّا به. و المسلمون من أولهم إلی آخرهم مجمعون علی أنه ما شاء اللّه کان و ما لم یشأ لم یکن» <ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص119</ref> مشیت خداوند مرتبهای است که تمام رسولان الهی از اول تا آخر در اعتقاد به آن اجماع دارند و نیز تمام [[کتابهای آسمانی]] و فطرتهایی الهی و دلایل عقول و عیان بر مشیت الهی گواه است و جز مشیت الهی هیچ موجب و اقتضایی در عالم وجود دیده نمیشود. پس آن چه را بخواهد خواهد شد و آن چه را نخواهد، نخواهد شد. این معنای خاص توحید است و تمام مسلمانان به این نکته اعتقاد دارند که همه امور مطابق با اراده و مشیت الهی پیش میرود. با یک نگاه به جملات ابن قیم به این باور میرسیم که وی به پیروی از [[نصوص قرآنی]] و روایی، از حاکمیت مقتدرانه الهی سخن میگوید و اداره نظام هستی را مطابق با اراده خداوندی میداند که آن چه طلب کند، میشود و آن چه طلب نکند، نمیشود. البته این سخن حق است که تدبیر امور هستی فقط به دست خدای متعال است، زیرا آن کسی که هستی آفرین است میتواند به نحو احسن مدیر و مدبر نظام خلقت باشد. اراده و مشیت آفریدگار بر هر اراده و مشیتی سبقت دارد و از این بالاتر، هر موجودی قبل از زمان تکوین تا زمان وجود، در سلطه و سیطره علم و مشیت الهی است. مشیت هر موجودی بخشی از علت خلقت اوست و مشیت و یا علم الهی نسبت با اختیار انسانی، هماهنگ است. از اینرو، این نکته که: آن چه را خدا بخواهد میشود و آنچه را نخواهد نمیشود؛ در سیطره علم کلی الهی است که اختیار و مشیت انسان نیز جزیی از آن است که خدا میخواهد که انسان بخواهد با مشیت خویش که اختیار جزیی از آن است، فعلی را انجام بدهد یا انجام ندهد و علاوه، انتخاب فعل نیک و بد نیز تابع مشیت انسان است که آن نیز تابع مشیت کلی الهی است. با این حساب، مشیت الهی هیچ مداخله جبر گرایانهای در افعال عباد و تعیین نوع آن ندارد، بلکه انسان با مشیت و ارادهاش که تابع اراده کلی الهی است، نوع فعل خویش را به دور از جبر بر میگزیند و با اختیارش هم اصل فعل و هم نوع آن را که تابع اراده و مشیت الهی است، انتخاب میکند. | |||
ابن قیم در دیگر اثر خود در بحث عدل الهی و این که | == اثبات افعال اختیاری عباد از مسیر عدل الهی == | ||
ابن قیم در دیگر اثر خود در بحث عدل الهی و این که خداوند ظالم نیست و به هیچ شخصی بیشتر از استحقاقش کیفر نمیدهد؛ انتساب واقعی فعل به عبد را ثابت میکند و مینویسد:« و من عدله سبحانه أنه لا یزید أحدا فی العذاب علی القدر الّذی یستحقه» <ref>ابن قیم جوزیه، مختصر الصواعق المرسلة علی الجهمیة المعطلة، ص 352</ref> و از عدل خدای سبحان این است که هیچ شخصی را بیشتر از استحقاقش عذاب نمیکند. این جمله ساده اما پر معنا، حکایت دیگری نیز دارد مبنی بر این که عدل زمانی نسبت به افعال بندگان معنا مییابد که فعل صادره از انسان، تابع اراده و اختیارش باشد، زیرا [[افعال اختیاری]] انسانها مبنای اجرای عدالت است. علاوه، ابن قیم با طرح این موضوع در صدد بیان این نکته است که ارتباط افعال به عباد واقعی و ناشی از اختیار و آگاهی انسان میباشد. | |||
=پانویس= | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | |||
[[رده: مباحث کلامی]] | [[رده:مباحث کلامی]] | ||
[[رده: اهل حدیث]] | [[رده:اهل حدیث]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۲
نام | ابن قیم جوزیه |
---|---|
نام پدر | ابوبکر |
متولد | 1292 م |
محل تولد | سوریه |
اساتید | شهاب نابلسی و تقی الدین سلیمان |
برخی آثار | البدایع فی علوم القرآن، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل و
هدایة الحیاری فی الرد علی الیهود و النصاری |
ابن قیم جوزیه (محمد بن ابیبکر بن ایوب بن سعد بن حریز زرعی دمشقی.691-751 ق)از بزرگان اهل حدیث و دارای آثار گوناگون کلامی است. وی شاگرد ابن تیمیه است و همانند سلف و استاد خود در فرازهای مختلف آثار کلامیاش، در انتخاب راهی میان جبر و اختیار تردید نمیکند، بلکه انسان را درباره افعال اختیاریاش مسئول میداند. البته این شخصیت در برخی از موارد درباره موضوع محل بحث مطالبی بیان میکند که میتواند وی را از عقیدهاش دور کند، اما در مشی کلی با امامیه همگام است.
امت وسط
ابنقیم با طرح موضوع امت وسط از مسئله جبر و اختیار که مربوط به نحوه ارتباط بین انسان و افعالش است، بحث امت وسط را مطرح و از آن معنایی استخراج میکند که میتواند با نظریه امر بین الامرین امامیه همسو باشد. مینویسد: «فصل و للناس هاهنا مسلکان یعتمد المتکلمون فی هذا الباب لا نرتضیهما بل نسلک مسلک العدل و التوسط بین طرفی الافراط و التفریط فدین الله بین الغالی فیه و الجافی عنه کالوادی بین الجبلین و الهدی بین الضلالتین و قد جعل الله هذه الامة هی الامة الوسط فی جمیع ابواب الدین...و کانت وسطا فی القدر بین الجبریة الذین ینفون ان یکون للعبد فعل او کسب او اختیار البته، بل هو مجبور مقهور لا اختیار له ولا فعل، و بین القدریة النفاه الذین یجعلونه مستقلا بفعله و لا یدخل فعله تحت مقدور الرب تعالی و لا هو واقع بمشیة الله تعالی و قدرته، فاثتبوا له فعلا و کسبا و اختیارا حقیقة هو متعلق الامر و النهی و الثواب و العقاب و هو مع ذلک واقع بقدرة الله و مشیئته. فما شاء الله من ذلک کان و ما لم یشأ لم یکن و لا تتحرک ذرة الا بمشیئته و ارادته و العباد اضعف و اعجز ان یفعلوا ما لم یشأ الله» [۱] یعنی و برای مردم درباره جبر و اختیار دو مسلک وجود دارد که اهل کلام به آن اعتماد دارند، ولی هیچکدام مورد قبول ما نیست، بلکه ما مسلک مورد قبول ما راهی میان افراط و تفریط یعنی مسلک عدل است. دین خدا میان پستی و بلندی قرار دارد و مثل دشتی میان دو کوه، و راه نجات میان دو بیراهه است. به تحقیق خدای متعال این امت را در تمامی ابواب دین و نیز میان قدر و جبر، امت وسط قرار داد. و همچنین این امت را میان قدر و جبر قرار داد، جبریهای که هر گونه فعل، کسب و اختیاری را برای عباد نفی میکنند و بندگان را مجبور و مقهور میدانند به گونهای که نتوانند در حال اختیار فعلی را انجام دهند، و نیز قدریهای که عباد را درباره افعالش کاملا مستقل میدانند به گونهای که فعل صادر شده از انسان را به طور کامل از حیطه، مشیت و قدرت الهی خارج میدانند. پس برای امت ثابت میکنند که به طور حقیقی دارای فعل، کسب، اختیار و متعلق امر و نهی و ثواب و عقاب است. با اینحال ثابت میکنند که همه این افعال در عین حال که از طرف انسان به طور واقعی صادر میشود، همانطور نیز به طور واقعی تابع قدرت و مشیت الهی نیز میباشد. پس آنچه را که خدا بخواهد، انجام میشود و آن چه را که نخواهد، انجام نمیشود. علاوه، هیچ ذرّهای جز به مشیت و اراده الهی به حرکت در نمیآید و بندگان خدا ضعیفتر و عاجزتر از آن هستند که بدون مشیت خدا کاری انجام دهند. همانطور که ملاحظه میکنیم، جملات ابن قیم نیز در این باب همانند سلف و استاد خود ابن تیمیه به معتقدات امامیه شباهت دارد. بنابراین، محتاج تفسیر و تاویل خاص نیست و بالاتر، این جملات به طور واضح امری میان دو امر را مطرح میکند، زیرا ابن قیم هر دو راه افراط و تفریط (جبر و قدر) را نفی میکند و دین واقعی را راهی میان دو راه میداند. وی همانند استاد خویش انسان را فاعل حقیقی فعل خویش میداند که ناشی از اراده و مشیتاش است و همزمان نیز همان فعل را تابع مشیت و اراده الهی میداند و البته امر میان دو امر چیزی جز این نیست. توجه کنیم کلماتی با این صراحت که شباهت بسیاری به تفاسیر متکلمان امامیه از امر بین الامرین دارد، به طور فراوان در منابع مهم و دست اول اهل سنت دیده میشود.
عمل مقبول و عمل مردود و نسبت آن با فاعلیت انسان
عمل مقبول و مردود از جمله مباحث مهم در منابع معتبر اهل حدیث بوده و به معنای ارزیابی مثبت و تلقی مقبول عمل است که نشان از استناد واقعی عمل به انسان دارد. بنابراین، بدون در نظر گرفتن این دو شاخص مثبت و منفی نسبت به عمل افراد هیچگونه استناد صحیحی بین فعل و فاعل شکل نخواهد گرفت. اضافه بر این، در نگاه این مکتب خلق عمل مربوط به خداوند و کسب آن مربوط به انسان است و همان طور که میدانیم عمل فعلی است که به دو شکل جوارحی و جوانحی تقسیم و انجام میشود. اهل حدیث با این تحلیل، به نسبتی واقعی میان انسان و افعالش قایلاند و وی را در برابر فعل و عملی که انجام میدهد، مسئوول میدانند.
ابن قیم دراینباره مینویسد:«فَصْلٌ: أَعْمَالُ الْعِبَادِ أَرْبَعَةُ أَنْوَاعٍ، الْمَقْبُولُ مِنْهَا نَوْعٌ وَاحِدٌ وَقَوْلُهُ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یَقْبَلُ مِنْ الْعِبَادِ إلَّا مَا کَانَ لَهُ خَالِصًا وَالْأَعْمَالُ أَرْبَعَةٌ، وَاحِدٌ مَقْبُولٌ وَثَلَاثَةٌ مَرْدُودَةٌ، فَالْمَقْبُولُ مَا کَانَ لِلَّهِ خَالِصًا وَلِلسُّنَّةِ مُوَافِقًا، وَالْمَرْدُودُ مَا فُقِدَ مِنْهُ الْوَصْفَانِ أَوْ أَحَدُهُمَا، وَ ذَلِکَ أَنَّ الْعَمَلَ الْمَقْبُولَ هُوَ مَا أَحَبَّهُ اللَّهُ وَرَضِیَهُ وَهُوَ سُبْحَانَهُ إنَّمَا یُحِبُّ مَا أَمَرَ بِهِ و َمَا عُمِلَ لِوَجْهِهِ، وَ مَا عَدَا ذَلِکَ مِنْ الْأَعْمَالِ فَإِنَّهُ لَا یُحِبُّهَا، بَلْ یَمْقُتُهَا وَیَمْقُتُ أَهْلَهَا» [۲] یعنی اعمال عباد به چهار نوع تقسیم میشود که فقط یک نوع از آن مقبول است. بهدرستی که خداوند از عباد (عمل) را قبول نمیکند مگر آن که خالص باشد و اعمال بر چهار قسم میباشد که یکی از آنها مقبول و سه تای دیگر مردود است. عمل مقبول عملی است که خالصانه برای خداوند و موافق سنت باشد. عملی که این دو وصف یا یکی از آن را نداشته باشد، مردود است. پس عملی مقبول است که خداوند آن را دوست داشته و به آن راضی باشد، زیرا خداوند انجام عملی را دوست میدارد که به آن امر کرده و آن عمل به نیت قربت انجام شده باشد و اگر عملی این اوصاف را نداشته باشد، خداوند عمل و اهلش را دشمن میپندارد. نویسنده در ادامه به آیهای از قرآن استشهاد میکند که میفرماید:«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا. [۳] آن کسی است که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل میکنید. از جملات فوق نتیجه میگیریم که عمل مقبول و مردود هنگامی معنا دارد که فعل به طور واقعی از انسان صادر و به او مستند شود.
قول ابن قیم در رد قدر و جبر
ابن قیم بعد از آن که به طور مفصل به اقوال قدریون و جبریون اشاره میکند، در رد قدر و جبر مینویسد:«و أهل السنة و حزب الرسول و عسکر الإیمان لا مع هؤلاء و لا مع هؤلاء، بل هم مع هؤلاء فیما أصابوا فیه، فکلّ حقّ مع طائفة من الطوائف، فهم یوافقونهم فیه، و هم براء من باطلهم، فمذهبهم جمع حقّ الطوائف» [۴] یعنی اهل سنت و پیروان پیامبر صلوات الله علیه و لشکر ایمان، نه به طور مطلق با گروه قدر هستند و نه به طور مطلق با گروه جبر، بلکه هر گروه با آن چه حق است همراهی دارند. پس هر حقی از طوایف، مورد موافقت گروه ایمان و اهل سنت و پیروان پیامبر است و از باطل آن برائت جسته میشود. بنابراین، مذهب اهل سنت، جمع حقوق طوایف است. ابن قیم در ادامه به مباحث مربوط به مشیت و قدرت الهی درباره همه موجودات میپردازد و در همان حال برای عباد نیز در حیطه فعل اختیاریشان قدرت و ارادهای حقیقی ترسیم میکند و مینویسد:«و یثبتون مع ذلک قدرة العبد و إرادته و اختیاره و فعله حقیقة لا مجازا و هم متفقون علی أن الفعل غیر المفعول کما حکاه عنهم البغوی و غیره، فحرکاتهم و اعتقاداتهم أفعال لهم حقیقة» [۵] و ثابت میکنند که عبد دارای قدرت و اراده و اختیار بوده و فاعلیتش حقیقی است نه مجازی. علاوه، گروه حق بر این نکته اجماع دارند که فعل غیر از مفعول است آن طور که بغوی و غیر او از گروه حق و اهل سنت این موضوع را حکایت میکند، پس حرکات و اعتقادات عباد، افعال واقعی آنها است.
اعتراف صریح به امر بین الامرین
ابن قیم بعد از طرح این مباحث به نتیجه جالبی میرسد و آن حد وسط یمین و شمال یعنی امر بین الامرین است. مینویسد:«و إذا وازنت بین هذا المذهب و بین ما عداه من المذاهب، وجدته هو المذهب الوسط و الصراط المستقیم، و وجدت سائر المذاهب خطوطا عن یمینه و عن شماله...»[۶] یعنی هنگام موازنه(قیاس) بین این مذهب و سایر مذاهب، این مذهب را مذهب وسط و راه مستقیم(نجات) و سایر مذاهب را در چپ و راست آن مییابی. وی در تایید ادعای خود مبنی بر این که در فهم تفسیر افعال اختیاری راه وسط راه نجات است، از روایت جعفر بن محمد (صادق) استفاده میکند که در مواجهه با شخصی که معنای امر بین الامرین را از ایشان پرسید، فرازی از نماز را به ایشان یادآور شد که فرمود: إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ. [۷]امام با همین بخش از سوره حمد، معنای امر بین الامرین را برای آن شخص توضیح میدهد. مینویسد:«ثم قوله إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ؛ مبطل لقول الطائفتین المنحرفتین عن قصد السبیل، فإنه یتضمن إثبات فعل العبد و قیام العبادة به حقیقة فهو العابد علی الحقیقة، و إن ذلک لا یحصل له إلا بإعانةٌ رب العالمین عزّ و جلّ له، فإن لم یعنه و لم یقدره و لم یشأ له العبادةٌ، لم یتمکن منها و لم یوجد منه البته. فالفعل منه و الاقدار و الاعانةٌ من الرب عزّ و جلّ. یعنی قول شخصی که میگوید فقط تو را عبادت میکنیم و فقط از تو کمک میخواهیم، باطل کننده عقیده هر دو طایفه قدر و جبر است که از مسیر حق منحرف شدهاند. به درستی که این جمله متضمن فعل عبد و قیام عبادت به وی به طور حقیقی است. پس این شخص واقعا عابد است. از طرف دیگر، این عبادت جز با کمک پروردگار دو عالم حاصل نمیشود، به طوری که اگر خدا به او کمک نکند و نخواهد که وی عبادت کند، قادر به انجام عبادت نخواهد بود. پس باید بپذیریم که فعل واقعا به عبد مربوط بوده و خداوند قدرت انجامش را به او داده است. [۸]
ابن قیم مدعی است همه مکاتب مسلمان معتقدند تمام مقدرات امور بر اساس مشیت الهی پیش میرود. وی برای تایید ادعای خود، به آیات متعددی از قرآن اشاره میکند که مشیت الهی محور آن است و مینویسد:«و هذه المرتبة قد دلّ علیها إجماع الرسل من أولهم إلی آخرهم و جمیع الکتب المنزلة من عند اللّه و الفطرة التی فطر اللّه علیها خلقه و أدلة العقول و العیان، و لیس فی الوجود موجب و مقتض إلا مشیئة اللّه وحده، فما شاء کان و ما لم یشأ لم یکن، هذا عموم التّوحید الذی لا یقوم إلّا به. و المسلمون من أولهم إلی آخرهم مجمعون علی أنه ما شاء اللّه کان و ما لم یشأ لم یکن» [۹] مشیت خداوند مرتبهای است که تمام رسولان الهی از اول تا آخر در اعتقاد به آن اجماع دارند و نیز تمام کتابهای آسمانی و فطرتهایی الهی و دلایل عقول و عیان بر مشیت الهی گواه است و جز مشیت الهی هیچ موجب و اقتضایی در عالم وجود دیده نمیشود. پس آن چه را بخواهد خواهد شد و آن چه را نخواهد، نخواهد شد. این معنای خاص توحید است و تمام مسلمانان به این نکته اعتقاد دارند که همه امور مطابق با اراده و مشیت الهی پیش میرود. با یک نگاه به جملات ابن قیم به این باور میرسیم که وی به پیروی از نصوص قرآنی و روایی، از حاکمیت مقتدرانه الهی سخن میگوید و اداره نظام هستی را مطابق با اراده خداوندی میداند که آن چه طلب کند، میشود و آن چه طلب نکند، نمیشود. البته این سخن حق است که تدبیر امور هستی فقط به دست خدای متعال است، زیرا آن کسی که هستی آفرین است میتواند به نحو احسن مدیر و مدبر نظام خلقت باشد. اراده و مشیت آفریدگار بر هر اراده و مشیتی سبقت دارد و از این بالاتر، هر موجودی قبل از زمان تکوین تا زمان وجود، در سلطه و سیطره علم و مشیت الهی است. مشیت هر موجودی بخشی از علت خلقت اوست و مشیت و یا علم الهی نسبت با اختیار انسانی، هماهنگ است. از اینرو، این نکته که: آن چه را خدا بخواهد میشود و آنچه را نخواهد نمیشود؛ در سیطره علم کلی الهی است که اختیار و مشیت انسان نیز جزیی از آن است که خدا میخواهد که انسان بخواهد با مشیت خویش که اختیار جزیی از آن است، فعلی را انجام بدهد یا انجام ندهد و علاوه، انتخاب فعل نیک و بد نیز تابع مشیت انسان است که آن نیز تابع مشیت کلی الهی است. با این حساب، مشیت الهی هیچ مداخله جبر گرایانهای در افعال عباد و تعیین نوع آن ندارد، بلکه انسان با مشیت و ارادهاش که تابع اراده کلی الهی است، نوع فعل خویش را به دور از جبر بر میگزیند و با اختیارش هم اصل فعل و هم نوع آن را که تابع اراده و مشیت الهی است، انتخاب میکند.
اثبات افعال اختیاری عباد از مسیر عدل الهی
ابن قیم در دیگر اثر خود در بحث عدل الهی و این که خداوند ظالم نیست و به هیچ شخصی بیشتر از استحقاقش کیفر نمیدهد؛ انتساب واقعی فعل به عبد را ثابت میکند و مینویسد:« و من عدله سبحانه أنه لا یزید أحدا فی العذاب علی القدر الّذی یستحقه» [۱۰] و از عدل خدای سبحان این است که هیچ شخصی را بیشتر از استحقاقش عذاب نمیکند. این جمله ساده اما پر معنا، حکایت دیگری نیز دارد مبنی بر این که عدل زمانی نسبت به افعال بندگان معنا مییابد که فعل صادره از انسان، تابع اراده و اختیارش باشد، زیرا افعال اختیاری انسانها مبنای اجرای عدالت است. علاوه، ابن قیم با طرح این موضوع در صدد بیان این نکته است که ارتباط افعال به عباد واقعی و ناشی از اختیار و آگاهی انسان میباشد.
پانویس
- ↑ ابن قیم جوزیه، مفتاح دار السعاده، ص 1513
- ↑ ابن قیم جوزیه، اعلام الموقعین، جلد دوم، ص 124
- ↑ سوره ملک(67) آیه 2
- ↑ ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 143
- ↑ ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 144
- ↑ ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 144
- ↑ فخر رازی، القضاء و القدر، ص 218
- ↑ ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 146
- ↑ ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص119
- ↑ ابن قیم جوزیه، مختصر الصواعق المرسلة علی الجهمیة المعطلة، ص 352