۸۵٬۹۶۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آنها' به 'آنها') |
جز (جایگزینی متن - '[[علی بن ابیطالب' به '[[علی بن ابی طالب') |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۵: | خط ۵: | ||
|- | |- | ||
|نامهای دیگر | |نامهای دیگر | ||
| | |ابوالفتیان، شیخ العرب، السید | ||
|- | |- | ||
|درگذشت | |درگذشت | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
</div> | </div> | ||
'''بَدَوی، احمد''' (در عربی جدیدِ مصری: اِلْبِدَوی)، مکنّی به ابوالفتیان، صوفی و | '''بَدَوی، احمد''' (در عربی جدیدِ مصری: اِلْبِدَوی)، مکنّی به ابوالفتیان، صوفی و بنیانگذار فرقه درویشان [[احمدیه|احمدیّه]] در [[مصر]] است. | ||
=گرامیترین اولیا= | =گرامیترین اولیا= | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
=القاب و جایگاه= | =القاب و جایگاه= | ||
در ترانه | در ترانه ستایشآمیزی که برایش سرودهاند (چاپ لیتمان) او را به سبب نامش، البدوی، «شیخ العرب» خواندهاند. | ||
نام البدوی را هم از آن جهت بدو دادهاند که مانند بدویان [[مغرب]] روبنده (=لِثام) میبست. | نام البدوی را هم از آن جهت بدو دادهاند که مانند بدویان [[مغرب]] روبنده (=لِثام) میبست. | ||
او در مقام یک [[صوفی]] قطب خوانده میشد. | او در مقام یک [[صوفی]] قطب خوانده میشد. | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
احمد احتمالاً در ۵۹۶ در فارس به دنیا آمد و در میان هفت یا هشت فرزند ظاهراً از همه کوچکتر بود. | احمد احتمالاً در ۵۹۶ در فارس به دنیا آمد و در میان هفت یا هشت فرزند ظاهراً از همه کوچکتر بود. | ||
مادرش فاطمه و پدرش علی (البَدْری) نام داشت اما از حرفه پدرش اطلاعی در دست نیست. | مادرش فاطمه و پدرش علی (البَدْری) نام داشت اما از حرفه پدرش اطلاعی در دست نیست. | ||
نسبش را به امام [[علی بن | نسبش را به امام [[علی بن ابی طالب]] علیه السّلام رسانیدهاند. | ||
=سفر به مکه= | =سفر به مکه= | ||
در اَوان جوانی همراه خانواده خویش به [[حج]] رفت و پس از چهارسال طی طریق به [[مکه|مکّه]] رسید. | در اَوان جوانی همراه خانواده خویش به [[حج]] رفت و پس از چهارسال طی طریق به [[مکه|مکّه]] رسید. | ||
زمان این سفر را سالهای ۶۰۳ـ۶۰۷ دانستهاند.پدرش در مکه درگذشت. | زمان این سفر را سالهای ۶۰۳ـ۶۰۷ دانستهاند. پدرش در مکه درگذشت. | ||
=شهرت در سوارکاری= | =شهرت در سوارکاری= | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
حکایت میکنند که در عراق توانست فاطمه بنت بَرّی را که دختری سرکش بود و هرگز تن به مردی نداده بود رام گرداند اما پیشنهاد نکاح او را نپذیرفت. | حکایت میکنند که در عراق توانست فاطمه بنت بَرّی را که دختری سرکش بود و هرگز تن به مردی نداده بود رام گرداند اما پیشنهاد نکاح او را نپذیرفت. | ||
این واقعه در ادبیات عامیانه عرب به صورت داستان عاشقانه | این واقعه در ادبیات عامیانه عرب به صورت داستان عاشقانه دلانگیزی درآمده است و چه بسا که از اساطیر مصر باستان نیز مایه گرفته باشد. | ||
=سفر به طنطا= | =سفر به طنطا= | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
در ۶۳۴ طی مکاشفهای دیگر اشارت یافت که رهسپار طنطا در مصر شود. برادرش حسن از عراق به مکه بازگشت. در طنطا آخرین و مهمترین دوره زندگی احمد آغاز شد. | در ۶۳۴ طی مکاشفهای دیگر اشارت یافت که رهسپار طنطا در مصر شود. برادرش حسن از عراق به مکه بازگشت. در طنطا آخرین و مهمترین دوره زندگی احمد آغاز شد. | ||
==شیوه زندگی در طنطا== | == شیوه زندگی در طنطا == | ||
شیوه زندگانیش را چنین وصف کردهاند: در طنطا به بام خانهای خلوت برشد و همانجا بی حرکت ایستاد و در خورشید چندان خیره نگریست تا چشمانش سرخ و چون اخگر سوزان گشت. | شیوه زندگانیش را چنین وصف کردهاند: در طنطا به بام خانهای خلوت برشد و همانجا بی حرکت ایستاد و در خورشید چندان خیره نگریست تا چشمانش سرخ و چون اخگر سوزان گشت. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
ایستادن بر فراز بام یادآورِ شمعون، زاهد ستون نشین است و سطوحیه یا اصحاب سطح (= بام نشینان) که نام پیروان احمد است، یادآورِ «ستون نشینان»، مریدان شمعونِ زاهد، است). | ایستادن بر فراز بام یادآورِ شمعون، زاهد ستون نشین است و سطوحیه یا اصحاب سطح (= بام نشینان) که نام پیروان احمد است، یادآورِ «ستون نشینان»، مریدان شمعونِ زاهد، است). | ||
==شهرت در طنطا== | == شهرت در طنطا == | ||
اولیایی که هنگام ورود احمد به طنطا مورد تکریم مردم بودند<ref>النفحات الاحمدیة، قاهره ۱۳۲۱</ref>با آمدن او بیقدر شدند. | اولیایی که هنگام ورود احمد به طنطا مورد تکریم مردم بودند<ref>النفحات الاحمدیة، قاهره ۱۳۲۱</ref>با آمدن او بیقدر شدند. | ||
==تکریم از جانب سلطان== | == تکریم از جانب سلطان == | ||
گویند که سلطان مملوک الظاهر بَیْبَرس (متوفی ۶۷۶)، که هم روزگار او بود او را حرمت کرده و بر پایش بوسه زده است. | گویند که سلطان مملوک الظاهر بَیْبَرس (متوفی ۶۷۶)، که هم روزگار او بود او را حرمت کرده و بر پایش بوسه زده است. | ||
==تعیین جانشین== | == تعیین جانشین == | ||
روزی پسری به نام عبدالعال به خدمت او رفت. در این حال شیخ در جستجوی دارویی برای چشمان نابینای او بود. این پسر از آن پس خلیفه (جانشین) او شد، ازینرو در ادبیات عامیانه از او به نام ابوعبدالعال یاد شده است. | روزی پسری به نام عبدالعال به خدمت او رفت. در این حال شیخ در جستجوی دارویی برای چشمان نابینای او بود. این پسر از آن پس خلیفه (جانشین) او شد، ازینرو در ادبیات عامیانه از او به نام ابوعبدالعال یاد شده است. | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
=آثار= | =آثار= | ||
آثار او عبارتاند از: دعایی موسوم به «حِزْب»؛ مجموعه ادعیهای به نام «صَلَوات» که عبدالرحمان بن مصطفی عَیْدَرُوسی آن را با عنوان فتح الرحمان شرح کرده | آثار او عبارتاند از: دعایی موسوم به «حِزْب»؛ مجموعه ادعیهای به نام «صَلَوات» که عبدالرحمان بن مصطفی عَیْدَرُوسی آن را با عنوان فتح الرحمان شرح کرده است؛ «وصایا» که در برگیرنده مواعظ عام است. | ||
=ویژگی شخصی= | =ویژگی شخصی= | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
لین دراینباره میگوید: «شماره مردمی که در اعیاد سالانه از قاهره و نواحی مختلف مصر سفلی ' به زیارت قبر این ولی میشتابند، تقریباً به تعداد مردمی است که از سرتاسر [[جهان اسلام|جهانِ اسلام]] برای حج به مکه میروند». | لین دراینباره میگوید: «شماره مردمی که در اعیاد سالانه از قاهره و نواحی مختلف مصر سفلی ' به زیارت قبر این ولی میشتابند، تقریباً به تعداد مردمی است که از سرتاسر [[جهان اسلام|جهانِ اسلام]] برای حج به مکه میروند». | ||
==لقب باب النبی== | == لقب باب النبی == | ||
بسیاری از مصریان که قصد حج دارند، نخست به طنطا میروند، ازینرو احمد را «باب النبی» خواندهاند. | بسیاری از مصریان که قصد حج دارند، نخست به طنطا میروند، ازینرو احمد را «باب النبی» خواندهاند. | ||
==مراسمهای بزرگ== | == مراسمهای بزرگ == | ||
از سه عید بزرگ «موالد» (جمع مُولِد، مَولِد) یکی روز بیست وهفتم یا بیست وهشتم دی ماه است و دیگری در زام اعتدال ربیعی یا مقارن آن، و سومی تقریباً یک ماه پس از انقلاب صیفی که آب نیل کاملاً بالا آمده، اما بندها را هنوز باز نکردهاند. | از سه عید بزرگ «موالد» (جمع مُولِد، مَولِد) یکی روز بیست وهفتم یا بیست وهشتم دی ماه است و دیگری در زام اعتدال ربیعی یا مقارن آن، و سومی تقریباً یک ماه پس از انقلاب صیفی که آب نیل کاملاً بالا آمده، اما بندها را هنوز باز نکردهاند. | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
تاریخ اولین عید مقارن با عید ظهور [[عیسی]] است. | تاریخ اولین عید مقارن با عید ظهور [[عیسی]] است. | ||
==اعیاد و زیارت طنطا== | == اعیاد و زیارت طنطا == | ||
گلدزیهر به امکان ارتباط میان زیارت طنطا و حرکت دسته جمعی مصریان باستان به تَلّ بَسْتَه که هرودوت آن را وصف کرده، اشاره دارد. | گلدزیهر به امکان ارتباط میان زیارت طنطا و حرکت دسته جمعی مصریان باستان به تَلّ بَسْتَه که هرودوت آن را وصف کرده، اشاره دارد. | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
از قطعه شعری که لیتمان در قاهره یادداشت کرده است به نحوه اعتقاد امروزه مردم به او میتوان پی برد در این شعر از معجزات باورنکردنی او، سخن گفتنش در روز تولد و نیز پرخوریش، سخن گفته شده است. | از قطعه شعری که لیتمان در قاهره یادداشت کرده است به نحوه اعتقاد امروزه مردم به او میتوان پی برد در این شعر از معجزات باورنکردنی او، سخن گفتنش در روز تولد و نیز پرخوریش، سخن گفته شده است. | ||
==کرامتهای مشهور== | == کرامتهای مشهور == | ||
شهرت او بویژه در مقام ولیی است که بندیان را آزاد میکند و اشخاص و اشیای گم شده را باز میآورد؛ ازینرو به «جائب الیسیر» (درست آن: جالب الاسیر) به معنی بازآورنده بندیان معروف شده است. | شهرت او بویژه در مقام ولیی است که بندیان را آزاد میکند و اشخاص و اشیای گم شده را باز میآورد؛ ازینرو به «جائب الیسیر» (درست آن: جالب الاسیر) به معنی بازآورنده بندیان معروف شده است. | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
اشپوُر از کرامتی سخن گفته که از این ولی در [[فلسطین]] سرزده است. | اشپوُر از کرامتی سخن گفته که از این ولی در [[فلسطین]] سرزده است. | ||
=پانویس= | == پانویس == | ||
{{پانویس | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:صوفیه]] |