۸۶٬۰۹۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' برده اند' به ' بردهاند') |
جز (جایگزینی متن - '[[جعفر بن محمد (صادق)(ع)' به '[[جعفر بن محمد (صادق)') |
||
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''سلمان فارسی''' در خانوادهای [[زرتشتیت|زرتشتی]] و صاحب نفوذ در «روستای جی» از توابع [[اصفهان]] به دنیا آمد. پدرش نام او را «روزبه» گذاشت. [[ | '''سلمان فارسی''' در خانوادهای [[زرتشتیت|زرتشتی]] و صاحب نفوذ در «روستای جی» از توابع [[اصفهان]] به دنیا آمد. پدرش نام او را «روزبه» گذاشت. [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)]] او را از خود ([[اهل بیت]]) خواند و به سلمان محمدی شهرت یافت. پدرش روحانی زرتشتی کدخدای روستای جی و یکی از ثروتمندان آن ناحیه بود. او آتش پرستی متعصب و سرسخت بود و چون آتشکده داشت، مردم آن ناحیه برای پرستش آتش نزد او میرفتند؛ به همین خاطر نزد مردم از منزلت سیاسی مذهبی خاصی برخوردار بود. | ||
<div class="wikiInfo">[[پرونده:مقبره_سلمان_فارسی.jpg|بندانگشتی|مقبره سلمان فارسی در مدائن]] | <div class="wikiInfo">[[پرونده:مقبره_سلمان_فارسی.jpg|بندانگشتی|مقبره سلمان فارسی در مدائن]] | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
<br> | <br> | ||
=مسیحی شدن سلمان= | =مسیحی شدن سلمان= | ||
سلمان وقتی به شام رسید سراغ داناترین و | سلمان وقتی به شام رسید سراغ داناترین و متدینترین مرد مسیحی را گرفت، مردم او را به سمت رهبر مذهبی خود در [[کلیسا]] راهنمایی کردند. او به کلیسا رفت و به رهبر مذهبی آن قوم گفت: من دوست دارم به دین شما روی بیاورم و در خدمت شما باشم تا اصول و احکام این دین را از شما یاد بگیرم. او درخواست سلمان را قبول کرد و بدین صورت او یکی از خدمتکاران و شاگردان آن رهبر مذهبی شد. | ||
<br> | <br> | ||
کم کم سلمان پی برد که آن کشیش، مردی خیانتکار و بدکردار است، زیرا او مردم را به صدقه دادن تشویق میکرد ولی صدقاتی را که از مردم برای فقرا جمع میکرد، پسانداز میکرد و به مستمندان نمیرساند، در واقع آنچه به مردم میگفت، شعاری بیش نبود. | کم کم سلمان پی برد که آن کشیش، مردی خیانتکار و بدکردار است، زیرا او مردم را به صدقه دادن تشویق میکرد ولی صدقاتی را که از مردم برای فقرا جمع میکرد، پسانداز میکرد و به مستمندان نمیرساند، در واقع آنچه به مردم میگفت، شعاری بیش نبود. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
<br> | <br> | ||
=احادیث در مورد سلمان= | =احادیث در مورد سلمان= | ||
مشهورترین روایتی که از [[ | مشهورترین روایتی که از [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا) | ||
]] درباره سلمان نقل شده، روایت «سلمان منا اهل البیت» است. [[شیخ مفید]] (درگذشت:۴۱۳ق) نوشته روزی سلمان وارد مسجد شد و حاضرین به احتراماش او را در صدر مجلس جای دادند ولی [[عمر بن خطاب]] به بهانه عجمیتِ (عرب نبودن) او بر این کار حاضرین خرده گرفت. پیامبر(ص) با دیدن این صحنه بر منبر رفت و خطبهای خواند و ضمن اشاره به اینکه انسانها از نظر نژاد و رنگ پوست بر هم برتری ندارند فرمود: «سلمان از ما اهل بیت است».<ref>مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص ۳۴۱.</ref> | |||
<br> | <br> | ||
همین گفتار پیامبر(ص) در روایت دیگری نیز نقل شده است. بر اساس این روایت در روزهایی که مردم مدینه در حال کندن خندق برای مقابله با سپاه احزاب بودند، سلمان فارسی که مردی تنومند بود سهم زیادی در پیشبرد کار داشت و هر یک از گروه مهاجران و انصار او را از خود میخواندند و پیامبر(ص) فرمودند سلمان از ما اهل بیت است.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، ج۴، ص۶۲.</ref> | همین گفتار پیامبر(ص) در روایت دیگری نیز نقل شده است. بر اساس این روایت در روزهایی که مردم مدینه در حال کندن خندق برای مقابله با سپاه احزاب بودند، سلمان فارسی که مردی تنومند بود سهم زیادی در پیشبرد کار داشت و هر یک از گروه مهاجران و انصار او را از خود میخواندند و پیامبر(ص) فرمودند سلمان از ما اهل بیت است.<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، ج۴، ص۶۲.</ref> | ||
خط ۷۰: | خط ۷۱: | ||
آن حضرت همچنین سلمان را دارای علم اول و آخر دانسته است.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۲۱، ص۴۲۱.</ref> | آن حضرت همچنین سلمان را دارای علم اول و آخر دانسته است.<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۲۱، ص۴۲۱.</ref> | ||
<br> | <br> | ||
در روایتی از [[ | در روایتی از [[محمد بن علی (باقر العلوم)]] و [[جعفر بن محمد (صادق)]] نقل شده که یک بار در مجلسی در حضور امام(ع) از سلمان فارسی سخن به میان آمد و امام فرمودند نگویید سلمان فارسی بگویید سلمان محمدی چرا که وی یکی از خاندان ما اهل بیت است.<ref>کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۵۴.</ref> | ||
<br> | <br> | ||
=وفات= | =وفات= |