۲۱٬۸۹۸
ویرایش
(←حقیقت) |
|||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
== حقیقت == | == حقیقت == | ||
پس از [[طریقت]] معتقدند که سالک به «حقیقت» می رسد خواه این حقیقت بهمعنای فنای فی الله | پس از [[طریقت]] معتقدند که سالک به «حقیقت» می رسد خواه این حقیقت بهمعنای فنای فی الله و فراموش کردن همه چیز جز خدا باشد و یا به معنای رسیدن به وحدت وجود به معنای وحدت موجود. | ||
آنها گاه این سه مرحله را تشبیه به پوست رویین بادام و سپس پوست زیرین و بعد از آن مغز بادام میکنند. شریعت را پوست میدانند و طریقت را پوست دوم و حقیقت را مغز خالص. و گاه شریعت را مانند صدف و حقیقت را مانند گوهری که در درون صدف است و طریقت را راه وصول به آن می دانند. | آنها گاه این سه مرحله را تشبیه به پوست رویین بادام و سپس پوست زیرین و بعد از آن مغز بادام میکنند. شریعت را پوست میدانند و طریقت را پوست دوم و حقیقت را مغز خالص. و گاه شریعت را مانند صدف و حقیقت را مانند گوهری که در درون صدف است و طریقت را راه وصول به آن می دانند. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
==== روش پیامبر و ائمه (صلوات الله علیهم) ==== | ==== روش پیامبر و ائمه (صلوات الله علیهم) ==== | ||
اضافه بر این همه می دانیم که صاحبان اصلی شریعت یعنی پیغمبر اکرم و امامان معصوم: که از آغاز به مقام یقین رسیده بودند تا پایان عمر به تمام احکام شرع حتی مستحبات و مکروهات مقید بودند و همگان را نیز به آن دعوت می کردند. پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) در آخرین ساعات عمرش دستور داد او را به هر زحمتی که هست مسجد ببرند و نماز جماعت را در حالی که به شدت بیمار بود اقامه کرد. علی(علیهالسلام) در محراب عبادت شهید شد و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین (علیهالسلام)]] روز [[عاشورا]] در برابر تیرباران دشمن نماز جماعت به پا داشت. آیا کسی می تواند بگوید این معصومان بزرگوار به مقام یقین نرسیده بودند و لذا همچنان به عبادت های خالصانه خود ادامه می دادند؟ | اضافه بر این همه می دانیم که صاحبان اصلی شریعت یعنی پیغمبر اکرم و امامان معصوم: که از آغاز به مقام یقین رسیده بودند تا پایان عمر به تمام احکام شرع حتی مستحبات و مکروهات مقید بودند و همگان را نیز به آن دعوت می کردند. پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) در آخرین ساعات عمرش دستور داد او را به هر زحمتی که هست مسجد ببرند و نماز جماعت را در حالی که به شدت بیمار بود اقامه کرد. [[علی بن ابی طالب|علی (علیهالسلام)]] در محراب عبادت شهید شد و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین (علیهالسلام)]] روز [[عاشورا]] در برابر تیرباران دشمن نماز جماعت به پا داشت. آیا کسی می تواند بگوید این معصومان بزرگوار به مقام یقین نرسیده بودند و لذا همچنان به عبادت های خالصانه خود ادامه می دادند؟ | ||
==== بطلان استدلال به روایت ==== | ==== بطلان استدلال به روایت ==== | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
==== جنید بغدادی ==== | ==== جنید بغدادی ==== | ||
از جنید بغدادی نقل شده که میگوید: همه راه ها به بنبست می رسد مگر راهی که به دنبال رسول خدا(صلیالله علیه وآله وسلم) باشد پس هر که حافظ قرآن و کاتب حدیث نباشد پیروی از وی در کار نیست چون عمل و مذهب در قید کتاب و سنت است<ref>این سخن در پاورقی کتاب المنقذ من الضلال، الغزالی، أبوحامد محمد بن محمد بن محمد، تحقیق: محمد محمد جابر، ص 158 آمده است.</ref>. | از جنید بغدادی نقل شده که میگوید: همه راه ها به بنبست می رسد مگر راهی که به دنبال رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) باشد پس هر که حافظ قرآن و کاتب حدیث نباشد پیروی از وی در کار نیست چون عمل و مذهب در قید کتاب و سنت است<ref>این سخن در پاورقی کتاب المنقذ من الضلال، الغزالی، أبوحامد محمد بن محمد بن محمد، تحقیق: محمد محمد جابر، ص 158 آمده است.</ref>. | ||
==== قشیری ==== | ==== قشیری ==== | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
==== مثنوی مولوی ==== | ==== مثنوی مولوی ==== | ||
«این مجلد پنجم از دفترهای مثنوی و تبیان معنوی در بیان آن که شریعت همچو شمع است و ره می نماید و بی آنکه شمع به دست آوری راه رفته نشود و چون در ره آمدی آن رفتن تو طریقت است و چون رسیدی به مقصود، آن حقیقت است و جهت این گفتهاند که لو ظهرت الحقائق لبطلت الشرائع همان گونه که مس زر شود و یا خود از اصل، زر بُود (که) او را نه علم کیمیا حاجت است که آن شریعت است و نه خود را در کیمیا مالیدن که آن طریقت است چنانکه گفتهاند: «طلب الدلیل بعد الوصول الی المدلول قبیح وترک الدلیل قبل الوصول الی المدلول مذموم». حاصل آن که شریعت همچون کیمیا آموختن است از استاد یا از کتاب، و طریقت، استعمال کردن دارو ها و مس را در کیمیا مالیدن است، و حقیقت زر شدن مس است ... یا شریعت همچون علم طب آموختن است و طریقت پرهیز کردن به موجب طب و دارو ها خوردن و حقیقت، صحت یافتن ابدی و از آن هر دو فارغ شدن» | «این مجلد پنجم از دفترهای مثنوی و تبیان معنوی در بیان آن که شریعت همچو شمع است و ره می نماید و بی آنکه شمع به دست آوری راه رفته نشود و چون در ره آمدی آن رفتن تو طریقت است و چون رسیدی به مقصود، آن حقیقت است و جهت این گفتهاند که لو ظهرت الحقائق لبطلت الشرائع همان گونه که مس زر شود و یا خود از اصل، زر بُود (که) او را نه علم کیمیا حاجت است که آن شریعت است و نه خود را در کیمیا مالیدن که آن طریقت است چنانکه گفتهاند: «طلب الدلیل بعد الوصول الی المدلول قبیح وترک الدلیل قبل الوصول الی المدلول مذموم». حاصل آن که شریعت همچون کیمیا آموختن است از استاد یا از کتاب، و طریقت، استعمال کردن دارو ها و مس را در کیمیا مالیدن است، و حقیقت زر شدن مس است ... یا شریعت همچون علم طب آموختن است و طریقت پرهیز کردن به موجب طب و دارو ها خوردن و حقیقت، صحت یافتن ابدی و از آن هر دو فارغ شدن»<ref>مثنوی معنوی، بلخی مولوی، جلالالدین، دفتر پنجم.</ref>. | ||
== لزوم همراهی شریعت با طریقت == | == لزوم همراهی شریعت با طریقت == |