فتح مکه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
==زمان ورود به مکه== | ==زمان ورود به مکه== | ||
پیامبر(ص) در ۱۰ رمضان، در رأس یک سپاه بزرگ دههزار نفری از مسلمانان اعم از مهاجرین، انصار و قبایل و طوایف اطراف مدینه به سوی مکه حرکت کرد.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۵۸</ref> برخی از مورخان و سیرهنگاران، تاریخ فتح مکه را در روز سیزدهم رمضان ذکر کردهاند،<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۳۲۶</ref> ولی اکثر علمای شیعه و اهل سنت، ۲۰ رمضان را روز فتح مکه میدانند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۴۳</ref> | پیامبر(ص) در ۱۰ رمضان، در رأس یک سپاه بزرگ دههزار نفری از مسلمانان اعم از مهاجرین، انصار و قبایل و طوایف اطراف مدینه به سوی مکه حرکت کرد.<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۵۸</ref> برخی از مورخان و سیرهنگاران، تاریخ فتح مکه را در روز سیزدهم رمضان ذکر کردهاند،<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۳۲۶</ref> ولی اکثر علمای شیعه و اهل سنت، ۲۰ رمضان را روز فتح مکه میدانند.<ref>طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۴۳</ref> شعار مسلمانان در روز فتح مکه این بود: «نحن عباد اللَّه حقا حقا»؛ ما حقیقتاً بندگان شایسته خداوندیم.<ref>کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۴۷</ref> | ||
==حوادث بعد از فتح مکه== | ==حوادث بعد از فتح مکه== |
نسخهٔ ۳ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۵۶
فتح مکه از جمله مهم ترین رویدادها در زمان پیامبر اسلام صلوات الله علیه بود. این حادثه بنا به نقل منابع تاریخی و نیز تفاسیر، در رمضان سال هشتم هجرت به وقوع پیوست. فتح این شهر به دست سپاه اسلام موجب شد تا قبایل عرب از مقابله با اسلام دست کشیده مسلمان شوند. فتح مکه در واقع فتح خود مکه نبود، بلکه به دلیل اهمیت فوق العاده این شهر، فتح تمام حجاز بود.
دلیل فتح مکه
علت وقوع این جنگ آن بود که قریشیان، صلح حدیبیه را نقض کردند. در سال ششم هجری و پس از وقوع سه جنگ بزرگ بدر، احد و خندق، سرانجام مسلمانان و مشرکان در منطقه حدیبیه با یکدیگر قرارداد صلحی امضا کردند که طبق آن تعیین شد که ده سال میان طرفین صلح برقرار گردد.[۱] اما دو سال بعد، قریش این صلحنامه را نقض کرد. قبیله بنیخزاعه با مسلمانان و قبیله بنیبکر با قریش همپیمان بودند. در نبردی که در سال هشتم میان این دو قبیله رخداد، مردانی از قریش به نفع بنیبکر، افرادی از بنیخزاعه را کشتند. این به معنای نقض صلح حدیبیه بود و با اینکه ابوسفیان شخصاً برای عذرخواهی به مدینه رفت، عذرش پذیرفته نشد و در اندک مدتی، پیامبر با سپاهی انبوه، که در زمان صلح و گسترش اسلام گردآمده بود، عازم فتح مکه شد.[۲]
تعداد سپاه محمد ص
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نمایندگانى به سوی قبایل مختلف اعراب مسلمان بادیه نشین فرستاد و به آنها پیام داد که اگر کسى به خدا و روز قیامت ایمان دارد ماه رمضان در مدینه باشد. و به این صورت سپاهیان خود را بسیج نمود. شماره سپاهیان اسلامى را ده هزار و از قبائل مختلف بدین ترتیب نوشته اند:
رسول خدا(ص) به اعراب مسلمان بادیهنشین پیام دادند که اگر کسی به خدا و روز قیامت ایمان دارد ماه رمضان در مدینه باشد. پیامبر، نمایندگانی به قبایل مختلف فرستاد تا آنان را بسیج کنند. شمار سپاهیان اسلامی را دههزار و از قبائل مختلف نوشتهاند.[۳]
حرکت به سوی مکه
سپاه اسلام تا منطقه مرّ الظهران در چند ده کیلومترى مکه پیش رفت در حالى که هنوز بر کسى، روشن نبود مقصد اصلى سپاه کجاست. این احتمال وجود داشت که سپاه اسلام به سمت یکی از این سه قبیله برود: ثقیف، هوازن، مکه.
در واقع، سه گروه قریش، ثقیف و هوازن تنها گروههاى مشرک قابل توجهى بودند که در حجاز وجود داشتند. ضعیف ترین آنها در آن شرایط قریش بود که جنگ بدر آنان را ساقط کرده و على رغم پیروزىشان در احد، هرگز کمر راست نکردند. اکنون سران آنان و مشرکانى که سالها با آن حضرت دشمنى کرده بودند، توان و انگیزهاى براى جنگ نداشتند.
ابهام در مقصد سبب شد تا هوازن و ثقیف آماده دفاع از خویش شوند. آنان با یکدیگر در تماس بودند. این نکته در بازجویی از جاسوس هوازن که به دست مسلمانان اسیر شده بود مشخص می شود. پیامبر (ص) از آن مرد پرسید: قبیله هوازن کجایند؟ گفت: من آنها را در بقعاء در حالى ترک کردم که لشکر جمع کرده و کسانى را براى جلب همکارى اعراب میان آنها فرستاده بودند. از جمله قبیله ثقیف موافقت کرده بودند.[۴]
سپاهیان اسلام تا منطقه قُدَید در ۱۲۰ کیلومترى مکه هیچ گونه پرچمى در دست نداشتند و اساساً سپاه اسلام چهره یک ارتش را نداشت. از آنجا به بعد پرچمها برافراشته شد و پرچم مهاجرین در دستان على بن ابى طالب علیه السلام قرار گرفت.[۵]
تا زمانى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به مرالظهران رسید، قریش از مقصد سپاه اسلام که فتح مکه بود، آگاهى نداشت.[۶]
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در آنجا دستور داد تا در نقاط بسیار زیادى آتش روشن کنند. مجموعا ده هزار آتش افروخته شد.[۷] ابوسفیان، حکیم بن حِزام و بُدَیل بن ورقاء که براى به دست آوردن خبر آمده بودند از دور با دیدن آتش وحشت کرده گمان کردند که قبیله هوازن قصد یورش به آنان را دارد. زمانى که ابوسفیان نزدیک تر شد، سپاه اسلام را دید. عباس عموی پیامبر ایشان را با خود نزد رسول خدا(ص) برد تا مسلمان شوند.
زمان ورود به مکه
پیامبر(ص) در ۱۰ رمضان، در رأس یک سپاه بزرگ دههزار نفری از مسلمانان اعم از مهاجرین، انصار و قبایل و طوایف اطراف مدینه به سوی مکه حرکت کرد.[۸] برخی از مورخان و سیرهنگاران، تاریخ فتح مکه را در روز سیزدهم رمضان ذکر کردهاند،[۹] ولی اکثر علمای شیعه و اهل سنت، ۲۰ رمضان را روز فتح مکه میدانند.[۱۰] شعار مسلمانان در روز فتح مکه این بود: «نحن عباد اللَّه حقا حقا»؛ ما حقیقتاً بندگان شایسته خداوندیم.[۱۱]
حوادث بعد از فتح مکه
در روز فتح مکه، هزار نفر از سپاهیان زره پوشیده که با پیامبر(ص)حرکت میکردند وارد شهر مکه شدند. همین که سعد بن عباده با پرچم رسول خدا(ص) از برابر ابوسفیان گذشت فریاد کشید:ای ابوسفیان! امروز روز خون ریختن است و خدا قریش را خوار و ذلیل میکند. وقتی رسول خدا به ابوسفیان رسید، ابوسفیان گفت: آیا شما دستور دادهاید که خویشاوندانت را بکشند؟ تو را در مورد قوم خودت به خدا سوگند دهم و تو نیکوکارتر و با پیوندترین مردمی. پیامبر(ص) فرمود: امروز روز رحمت و مهربانی است. امروز روزی است که خداوند قریش را با ایمان عزیز و گرامی خواهد داشت.[۱۲] پس از آن، پیامبر(ص) دستور داد تا حضرت علی(ع) پرچم را از سعد بن عباده بگیرد و خود بر دارد. [۱۳] رسول خدا پس از فتح مکه بر سر در کعبه ایستاد و عفو عمومی اعلام کرد. او رو به اشراف قریش کرده، فرمود: حال چه میگویید؟ گفتند: خیر و نیکی، تو برادر و برادرزادۀ ما هستی که اکنون به قدرت رسیدهای. رسول خدا فرمود: اما من همان را میگویم که برادرم یوسف به برادرانش گفت: امروز بر شما ملامتی نیست. خدا شما را بیامرزد که ارحم الراحمین است. [۱۴]
پانویس
- ↑ ابناثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج۲، ص۲۰۴
- ↑ ابناثیر، الکامل، ۱۹۶۵م، ج ۲، ص۲۳۹-۲۴۴
- ↑ تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۵۸، چاپ بیروت، سال ۱۳۷۹ ه. م.
- ↑ مغازی واقدی، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ص ۶۱۵
- ↑ مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۱۷۱
- ↑ سبل الهدى والرشاد، ج ۴، ص ۳۲۴
- ↑ مغازی واقدی، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ص ۶۲۲
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۵۸
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۳۲۶
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۳۴۳
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۴۷
- ↑ واقدی، مغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۸۲۲
- ↑ شیخ مفید، الإرشاد، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۵۳
- ↑ واقدی، مغازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۷۰۱