۸۶٬۰۹۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
نوشته حاضر مروری کوتاه بر زندگی يکی از طليعهداران جنبشهای فکری است که سراسر زندگی او ايجاد وحدت ميان امتهای اسلامی بود. انديشه اصلاحی اتحاد شيعه و سنی و انسجام ملل مسلمان در برابر استکبار و دشمنان اسلام، جزء شاخصترين افکار شيخمحمدحسين به شمار میآيد. اهميت شناسايی اين شخصيت بزرگ از آن روست که وی بر خلاف انديشمندان جامدانديش، کوشش کرد تا عالمان شيعه و سنی بيشتر يکديگر را بشناسند و از مايههای مشترک اعتقادی و سياسی در ستيز با استعمار و صهيونيسم، سود جويند. پيش از پرداختن به بررسی شخصيت سياسی و علمی مرحوم شيخ محمدحسين، معرفی کوتاه عالمان و شخصيتهای مهم خاندان آل کاشفالغطاء، میتواند محيط تربيتی، علمی و سياسی شخصيت مورد بحث را بيشتر روشن سازد. | نوشته حاضر مروری کوتاه بر زندگی يکی از طليعهداران جنبشهای فکری است که سراسر زندگی او ايجاد وحدت ميان امتهای اسلامی بود. انديشه اصلاحی اتحاد شيعه و سنی و انسجام ملل مسلمان در برابر استکبار و دشمنان اسلام، جزء شاخصترين افکار شيخمحمدحسين به شمار میآيد. اهميت شناسايی اين شخصيت بزرگ از آن روست که وی بر خلاف انديشمندان جامدانديش، کوشش کرد تا عالمان شيعه و سنی بيشتر يکديگر را بشناسند و از مايههای مشترک اعتقادی و سياسی در ستيز با استعمار و صهيونيسم، سود جويند. پيش از پرداختن به بررسی شخصيت سياسی و علمی مرحوم شيخ محمدحسين، معرفی کوتاه عالمان و شخصيتهای مهم خاندان آل کاشفالغطاء، میتواند محيط تربيتی، علمی و سياسی شخصيت مورد بحث را بيشتر روشن سازد. | ||
==خاندان کاشفالغطاء== | == خاندان کاشفالغطاء == | ||
آل کاشفالغطاء خاندانی محترم از علمای شيعی امامی عراق در سدههای 13 و 14 هجریاند. افراد اين خاندان از قبيله بنیمالک هستند و گفته شده از مالک بن حارث بن عبد يغوث معروف به اشترنخعی (متوفای 37 ق) صحابی بنام امام علی(عليه السلام) نسب میبرند. <ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ص 100 و امين عاملی، اعيان الشيعه (قطع بزرگ)، (بيروت، 1407 ق)، ج 4، ص 99، شماره 300.</ref> در اين نوشته از كتاب دائرة المعارف بزرگ اسلامی استفادههای فراوان برده شده است. از اينرو به افراد آن مالکی نيز گفته شده است. نياکان آنان در «جناجيه» يا «جناجيا» و يا «قناقيا»، از روستاهای اطراف شهر حله میزيستند و در اواخر سده12هجری يکی از بزرگان و متقدمان اين خاندان يعنی «خضر بن يحيی» (متوفای 1180 ق) به نجف کوچيد و بدين جهت افراد آل کاشفالغطاء به «جناجی» نيز شهرت يافتند. <ref>امين عاملی، همان، ج 4، ص 100.</ref> از آل کاشفالغطاء عالمان معروفی برخاستهاند که هر کدام در روزگار خود منشأ آثار مهم علمی و سياسی در عراق و ايران و برخی از کشورهای اسلامی و جوامع شيعی بودهاند. شخصيتهای علمی و سياسی خاندان کاشفالغطاء ايناناند که بر اساس سال وفات، ذکر شدهاند: | آل کاشفالغطاء خاندانی محترم از علمای شيعی امامی عراق در سدههای 13 و 14 هجریاند. افراد اين خاندان از قبيله بنیمالک هستند و گفته شده از مالک بن حارث بن عبد يغوث معروف به اشترنخعی (متوفای 37 ق) صحابی بنام امام علی(عليه السلام) نسب میبرند. <ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، ص 100 و امين عاملی، اعيان الشيعه (قطع بزرگ)، (بيروت، 1407 ق)، ج 4، ص 99، شماره 300.</ref> در اين نوشته از كتاب دائرة المعارف بزرگ اسلامی استفادههای فراوان برده شده است. از اينرو به افراد آن مالکی نيز گفته شده است. نياکان آنان در «جناجيه» يا «جناجيا» و يا «قناقيا»، از روستاهای اطراف شهر حله میزيستند و در اواخر سده12هجری يکی از بزرگان و متقدمان اين خاندان يعنی «خضر بن يحيی» (متوفای 1180 ق) به نجف کوچيد و بدين جهت افراد آل کاشفالغطاء به «جناجی» نيز شهرت يافتند. <ref>امين عاملی، همان، ج 4، ص 100.</ref> از آل کاشفالغطاء عالمان معروفی برخاستهاند که هر کدام در روزگار خود منشأ آثار مهم علمی و سياسی در عراق و ايران و برخی از کشورهای اسلامی و جوامع شيعی بودهاند. شخصيتهای علمی و سياسی خاندان کاشفالغطاء ايناناند که بر اساس سال وفات، ذکر شدهاند: | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
در ميان دانشمندان و عالمان اين سلسله، برخی از آنها نقش قابل توجهی در عرصه اجتماع و سياست داشتهاند. نخستين فرد اين خاندان آيتالله شيخ جعفر کاشفالغطاء، مرجعیبيدار و مبارزی خستگیناپذير بود. او هنگام يورش وهابيون به نجف، همراه شماری از روحانيون و مردم منطقه، به نبرد با وهابیها پرداخت. آيتالله شيخ جعفر در سال 1215ق که دولت روسيه بخشهايی از ايران را اشغال کرد، فتوای جهاد عليه متجاوزان صادر نمود و به فتحعلیشاه قاجار اجازه داد از سوی او به فرماندهی سپاه، مردم را به جنگ فرا خواند. | در ميان دانشمندان و عالمان اين سلسله، برخی از آنها نقش قابل توجهی در عرصه اجتماع و سياست داشتهاند. نخستين فرد اين خاندان آيتالله شيخ جعفر کاشفالغطاء، مرجعیبيدار و مبارزی خستگیناپذير بود. او هنگام يورش وهابيون به نجف، همراه شماری از روحانيون و مردم منطقه، به نبرد با وهابیها پرداخت. آيتالله شيخ جعفر در سال 1215ق که دولت روسيه بخشهايی از ايران را اشغال کرد، فتوای جهاد عليه متجاوزان صادر نمود و به فتحعلیشاه قاجار اجازه داد از سوی او به فرماندهی سپاه، مردم را به جنگ فرا خواند. | ||
همچنين آيتالله شيخ [[علی کاشفالغطاء]] (پدر شخصيت مورد بحث) يکی ديگر از مجتهدان بيدار نجف بود. وی بهطور رسمی به دومين کنگره تحقيقات اسلامی در [[قاهره]] دعوت شد. موضوع سخنرانی او در اين کنگره مسئله [[فلسطين]] بود. همچنين وی در همين فرصت که مصادف با ايام عاشورا و شهادت [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسين(عليه السلام)بود]]، در قاهره سخنرانی نمود و اين سخنرانی از راديو صوت العرب پخش شد. پخش سخنرانی درباره عاشورا توسط اين مرجع بزرگ شيعی، تأثير شگرفی برای مذهب تشيع در مصر داشت که از دوران حکمرانی ايوبيان به بعد سابقه نداشته است.<br> | |||
اکنون با صرفنظر از معرفی تفصيلی افراد ديگر اين خاندان، به بررسی زندگی و شخصيت کاشفالغطاء میپردازيم. | اکنون با صرفنظر از معرفی تفصيلی افراد ديگر اين خاندان، به بررسی زندگی و شخصيت کاشفالغطاء میپردازيم. | ||
==محمدحسين بن علی آل کاشفالغطاء، (1294ـ1373ق)== | == محمدحسين بن علی آل کاشفالغطاء، (1294ـ1373ق) == | ||
وی فقيه، اصولی، اديب، محدث، نويسنده، سخنور، شاعر و از عالمان مبارز و بنام آل کاشفالغطاء است که در سال 1294ق در نجف تولد يافت. مقدمات علوم و ادبيات، هيأت، حساب و هندسه را آموخت. آنگاه خارج فقه و اصول را از سيدکاظم يزدی، شيخ آقارضا اصفهانی و آخوند خراسانی؛ کلام را از ميرزا باقر اصطهباناتی (متوفای 1326ق)، شيخ احمد شيرازی و شيخ محمدرضا نجفآبادی؛ و حديث را از حاج ميرزا حسين نوری فرا گرفت و خود از فقيهان و عالمان چيرهدست گرديد. در جوانی به حکمت، فلسفه و عرفان روی آورد و دامنه معلومات خود را گسترش داد. او خود دراينباره میگويد: «تمام کتابهای صدرالمتألهين ملا صدرا، از مشاعر، عرشيه و شرح هدايه تا اسفار و شرح اصول کافی را نزد استادان خبره فرا گرفتم».<br> | وی فقيه، اصولی، اديب، محدث، نويسنده، سخنور، شاعر و از عالمان مبارز و بنام آل کاشفالغطاء است که در سال 1294ق در نجف تولد يافت. مقدمات علوم و ادبيات، هيأت، حساب و هندسه را آموخت. آنگاه خارج فقه و اصول را از سيدکاظم يزدی، شيخ آقارضا اصفهانی و آخوند خراسانی؛ کلام را از ميرزا باقر اصطهباناتی (متوفای 1326ق)، شيخ احمد شيرازی و شيخ محمدرضا نجفآبادی؛ و حديث را از حاج ميرزا حسين نوری فرا گرفت و خود از فقيهان و عالمان چيرهدست گرديد. در جوانی به حکمت، فلسفه و عرفان روی آورد و دامنه معلومات خود را گسترش داد. او خود دراينباره میگويد: «تمام کتابهای صدرالمتألهين ملا صدرا، از مشاعر، عرشيه و شرح هدايه تا اسفار و شرح اصول کافی را نزد استادان خبره فرا گرفتم».<br> | ||
وی همچنين به مطالعه ديوان اشعار مولوی، جامی و ديگر شاعران پارسیگوی پرداخت. آشنايی او به زبان فارسی سبب شد تا با اشعار عرفانی شاعران ايرانی مأنوس شود، اما هيچ گاه از ادبيات و اشعار شاعران عرب غفلت نورزيد. وی ذوق شعری نيز داشت و در آغاز نوجوانی شعر میسرود. وی که در سن هيجده سالگی در درس آخوند خراسانی و سيدکاظم يزدی حضور يافت، جزء جوانترين شاگردان درس آنها به شمار میرفت. وی پس از بيست سال تحصيل، به حد کمال رسيد سپس با تشکيل حلقه درسی آموختههايش را به شاگردانش انتقال داد.<br> | وی همچنين به مطالعه ديوان اشعار مولوی، جامی و ديگر شاعران پارسیگوی پرداخت. آشنايی او به زبان فارسی سبب شد تا با اشعار عرفانی شاعران ايرانی مأنوس شود، اما هيچ گاه از ادبيات و اشعار شاعران عرب غفلت نورزيد. وی ذوق شعری نيز داشت و در آغاز نوجوانی شعر میسرود. وی که در سن هيجده سالگی در درس آخوند خراسانی و سيدکاظم يزدی حضور يافت، جزء جوانترين شاگردان درس آنها به شمار میرفت. وی پس از بيست سال تحصيل، به حد کمال رسيد سپس با تشکيل حلقه درسی آموختههايش را به شاگردانش انتقال داد.<br> | ||
در حوزه درس او که عمدتاً در مسجد هندی نجف و آرامگاه ميرزای شيرازی تشکيل میشد، تعداد قابل توجهی از علماء و طلاب شرکت میکردند. اندک اندک آوازه علمی او گسترش يافت و به عنوان مجتهدی توانا در [[حوزه علميه نج]]ف مطرح گرديد. پافشاری مردم در تقليد از او، سبب شد تا فتواهای خويش را در ضمن فتاوای آيتالله سيد محمد کاظم يزدی به چاپ برساند. از ميان صدها شرح بر کتاب عروه الوثقی، شرح او نخستين شرح بر اين کتاب به شمار میآيد. وی مورد توجه ويژه سيدمحمدکاظم يزدی بود و سيد پاسخ بسياری از پرسشهای علمی و فقهی را به او واگذار میکرد. پس از درگذشت برادرش شيخ احمد (متوفای 1344ق) با وجود مرجعيت عام آيتالله سيدابوالحسن اصفهانی، به مقام مرجعيت رسيد و کسانی در [[هند]]، [[ايران]]، [[قطيف]]، [[افغانستان]]، [[مسقط]] و عشاير عراق از او تقليد میکردند. | در حوزه درس او که عمدتاً در مسجد هندی نجف و آرامگاه ميرزای شيرازی تشکيل میشد، تعداد قابل توجهی از علماء و طلاب شرکت میکردند. اندک اندک آوازه علمی او گسترش يافت و به عنوان مجتهدی توانا در [[حوزه علميه نج]]ف مطرح گرديد. پافشاری مردم در تقليد از او، سبب شد تا فتواهای خويش را در ضمن فتاوای آيتالله سيد محمد کاظم يزدی به چاپ برساند. از ميان صدها شرح بر کتاب عروه الوثقی، شرح او نخستين شرح بر اين کتاب به شمار میآيد. وی مورد توجه ويژه سيدمحمدکاظم يزدی بود و سيد پاسخ بسياری از پرسشهای علمی و فقهی را به او واگذار میکرد. پس از درگذشت برادرش شيخ احمد (متوفای 1344ق) با وجود مرجعيت عام آيتالله سيدابوالحسن اصفهانی، به مقام مرجعيت رسيد و کسانی در [[هند]]، [[ايران]]، [[قطيف]]، [[افغانستان]]، [[مسقط]] و عشاير عراق از او تقليد میکردند. | ||
==انديشههای فقهی کاشفالغطاء== | == انديشههای فقهی کاشفالغطاء == | ||
کاشفالغطاء در پی مطالعه و بررسی کتابی به نام [[مجلة العدل]] که قانون مدنی [[امپراتوری عثمانی]] بهشمار میرفت، دريافت که شيوه نگارش اين کتاب همان فتواهای فقهی است ولی در قالب مواد حقوقی و جزايی سامان يافته است. از اينرو تصميم گرفت کتابی به اين سبک بنگارد. وی در اين باره میگويد:<br> | کاشفالغطاء در پی مطالعه و بررسی کتابی به نام [[مجلة العدل]] که قانون مدنی [[امپراتوری عثمانی]] بهشمار میرفت، دريافت که شيوه نگارش اين کتاب همان فتواهای فقهی است ولی در قالب مواد حقوقی و جزايی سامان يافته است. از اينرو تصميم گرفت کتابی به اين سبک بنگارد. وی در اين باره میگويد:<br> | ||
«من اين کتاب را که از زمان ترکها (امپراتوری عثمانی) تا کنون از مؤسسات حقوقی، يگانه متن قانون قضايی بود، بررسی کردم و آن را نيازمند تصحيح يافتم. اين کتاب همان طور که از سبک نگارش آن پيداست جنبه قانونیاش برتری دارد. اين کتاب را میتوان فقه قانونی يا قانون فقهی ناميد». | «من اين کتاب را که از زمان ترکها (امپراتوری عثمانی) تا کنون از مؤسسات حقوقی، يگانه متن قانون قضايی بود، بررسی کردم و آن را نيازمند تصحيح يافتم. اين کتاب همان طور که از سبک نگارش آن پيداست جنبه قانونیاش برتری دارد. اين کتاب را میتوان فقه قانونی يا قانون فقهی ناميد». | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
کاشفالغطاء فقيه را در مورد منابع طبيعی و انفال، تنها مرجع تصميمگيری میداند. وی همچنين در مسائل مستحدثه زودتر از ديگران فتوا می داد. جعفر خليلی، روزنامهنگار و نويسنده مشهور عراقی میگويد: «در سخنرانی خود به مناسبت فوت آيتالله [[سید ابوالحسن اصفهانی|سيدابوالحسن اصفهانی]] گفتم: سيد ابوالحسن نخستين مجتهدی بود که حکم کرد زنی که شوهرش به پنج سال زندان محکوم شده است، میتواند تقاضای طلاق بکند». خليلی میگويد: «از او پرسيدم دليل فقهی حکم شما چيست؟ وی گفت: مجتهد قانونگذار است». | کاشفالغطاء فقيه را در مورد منابع طبيعی و انفال، تنها مرجع تصميمگيری میداند. وی همچنين در مسائل مستحدثه زودتر از ديگران فتوا می داد. جعفر خليلی، روزنامهنگار و نويسنده مشهور عراقی میگويد: «در سخنرانی خود به مناسبت فوت آيتالله [[سید ابوالحسن اصفهانی|سيدابوالحسن اصفهانی]] گفتم: سيد ابوالحسن نخستين مجتهدی بود که حکم کرد زنی که شوهرش به پنج سال زندان محکوم شده است، میتواند تقاضای طلاق بکند». خليلی میگويد: «از او پرسيدم دليل فقهی حکم شما چيست؟ وی گفت: مجتهد قانونگذار است». | ||
==سفرهای وحدتآفرين او== | == سفرهای وحدتآفرين او == | ||
شيخ محمدحسين از آگاهیهای دينی و سياسی برخوردار بود. هم جوهر ديانت اسلامی و تاريخ گذشته امت اسلامی را میشناخت و هم وضع کنونی و سياست حاکمان روزگار خود را در میيافت. او از مصلحان اسلامی سده اخير در جهان اسلام است. وی با اين که تحت تأثير آرای اصلاحی و انقلابی پيشگامان حرکت بيداری مسلمانان مانند سيدجمال الدين اسدآبادی و [[شیخ محمد عبده|شيخ محمد عبده]] و ديگران بود، اما عمق انديشه او و آشنايی با سياست و مسائل زمان، صراحت در گفتار و شجاعت در عمل، جايگاه فقهی و مرجعيت دينی، برجستگی ويژهای به او بخشيد و آموزشهای اصلاحی او را کارساز کرد. از اين رو در همان حال که وظايف يک عالم دينی را انجام میداد، وقت خود را صرف مسائل عمده سياسی و اجتماعی و آگاهيدن ملل مسلمان و ستيز با امپرياليسم و صهيونيسم میکرد. سفرهای وی به کشورهای اسلامی، يکی از شيوههای عملی او برای بيدارسازی امت اسلامی و بخشی از اهتمام وی به امور مسلمانان بود. | شيخ محمدحسين از آگاهیهای دينی و سياسی برخوردار بود. هم جوهر ديانت اسلامی و تاريخ گذشته امت اسلامی را میشناخت و هم وضع کنونی و سياست حاکمان روزگار خود را در میيافت. او از مصلحان اسلامی سده اخير در جهان اسلام است. وی با اين که تحت تأثير آرای اصلاحی و انقلابی پيشگامان حرکت بيداری مسلمانان مانند سيدجمال الدين اسدآبادی و [[شیخ محمد عبده|شيخ محمد عبده]] و ديگران بود، اما عمق انديشه او و آشنايی با سياست و مسائل زمان، صراحت در گفتار و شجاعت در عمل، جايگاه فقهی و مرجعيت دينی، برجستگی ويژهای به او بخشيد و آموزشهای اصلاحی او را کارساز کرد. از اين رو در همان حال که وظايف يک عالم دينی را انجام میداد، وقت خود را صرف مسائل عمده سياسی و اجتماعی و آگاهيدن ملل مسلمان و ستيز با امپرياليسم و صهيونيسم میکرد. سفرهای وی به کشورهای اسلامی، يکی از شيوههای عملی او برای بيدارسازی امت اسلامی و بخشی از اهتمام وی به امور مسلمانان بود. | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
کاشفالغطاء در روزهای آخر ماه صفر سال 1331 تصميم به ترک مصر و بازگشت به عراق گرفت، ولی شيخ محمد نجيب، از وی خواست تا سفرش را به عقب بيندازد و در جشنهايی که به مناسبت تولد [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|حضرت محمد(صلی الله عليه وآله)]] در ماه [[ربیع الاول|ربيعالاول]] در [[مصر]] برگزار میشد شرکت کند و او نيز پذيرفت. سفر سه ساله او در اين دوره، با آغاز جنگ جهانی اول در سال 1332ق پايان پذيرفت. انگلستان بسياری از شهرهای عراق را تصرف کرده بود، از اينرو وی به [[عراق]] برگشت و به خط مقدم جبهه پيوست و با سربازان اشغالگر انگليسی به نبرد پرداخت. | کاشفالغطاء در روزهای آخر ماه صفر سال 1331 تصميم به ترک مصر و بازگشت به عراق گرفت، ولی شيخ محمد نجيب، از وی خواست تا سفرش را به عقب بيندازد و در جشنهايی که به مناسبت تولد [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|حضرت محمد(صلی الله عليه وآله)]] در ماه [[ربیع الاول|ربيعالاول]] در [[مصر]] برگزار میشد شرکت کند و او نيز پذيرفت. سفر سه ساله او در اين دوره، با آغاز جنگ جهانی اول در سال 1332ق پايان پذيرفت. انگلستان بسياری از شهرهای عراق را تصرف کرده بود، از اينرو وی به [[عراق]] برگشت و به خط مقدم جبهه پيوست و با سربازان اشغالگر انگليسی به نبرد پرداخت. | ||
==سفر او به کنگره اسلامی فلسطين== | == سفر او به کنگره اسلامی فلسطين == | ||
وی پس از سالها اقامت در نجف، در سفر ديگرش، در 1350ق به منظور شرکت در «کنگره اسلامی» به فلسطين رفت. در اين کنگره که به مناسبت [[بعثت]] پيامبر اسلام(صلی الله عليه وآله)، با حضور عالمان مسلمان در بيتالمقدس برگزار گرديد، کسانی چون [[سيد حبيب عبيدی]](مفتی موصل)، [[سید محمد زیاره|سيدمحمد زياره]] (از يمن)، [[رشید رضا|رشيد رضا]] (شاگرد [[سیدجمالالدین اسدآبادی|سيدجمال الدين اسدآبادی]] و نويسنده تفسير المنار) و [[اقبال لاهوری|علامه اقبال لاهوری]] نيز حضور داشتند. وی که همراه هيأتی از عالمان عراق در آن کنگره شرکت کرده بود، در [[مسجدالاقصی|مسجدالاقصی]] نماز خواند و هزاران مسلمان از جمله عالمان مذاهب مختلف عضو کنگره، به او اقتدا کردند. وی در دوازدهمين جلسه کنگره، سخنرانی مؤثری ايراد کرد که بازتاب مثبتی در کنگره و جهان اسلام داشت. وی درباره احوال مسلمانان در گذشته و حال و پريشانی و انحطاط کنونی مسلمانان و لزوم وحدت ميان آنان و پرهيز از اختلاف و پراکندگی سخن گفت. اين سخنرانی ابتدا در قدس سپس در روزنامهها و نشريات کشورهای اسلامی به چاپ رسيد. يکی از استادان دانشکده فاروق اول بيروت، در کتاب الاسلام بين السنة و الشيعة درباره تأثير سخنان کاشفالغطاء نوشت: | وی پس از سالها اقامت در نجف، در سفر ديگرش، در 1350ق به منظور شرکت در «کنگره اسلامی» به فلسطين رفت. در اين کنگره که به مناسبت [[بعثت]] پيامبر اسلام(صلی الله عليه وآله)، با حضور عالمان مسلمان در بيتالمقدس برگزار گرديد، کسانی چون [[سيد حبيب عبيدی]](مفتی موصل)، [[سید محمد زیاره|سيدمحمد زياره]] (از يمن)، [[رشید رضا|رشيد رضا]] (شاگرد [[سیدجمالالدین اسدآبادی|سيدجمال الدين اسدآبادی]] و نويسنده تفسير المنار) و [[اقبال لاهوری|علامه اقبال لاهوری]] نيز حضور داشتند. وی که همراه هيأتی از عالمان عراق در آن کنگره شرکت کرده بود، در [[مسجدالاقصی|مسجدالاقصی]] نماز خواند و هزاران مسلمان از جمله عالمان مذاهب مختلف عضو کنگره، به او اقتدا کردند. وی در دوازدهمين جلسه کنگره، سخنرانی مؤثری ايراد کرد که بازتاب مثبتی در کنگره و جهان اسلام داشت. وی درباره احوال مسلمانان در گذشته و حال و پريشانی و انحطاط کنونی مسلمانان و لزوم وحدت ميان آنان و پرهيز از اختلاف و پراکندگی سخن گفت. اين سخنرانی ابتدا در قدس سپس در روزنامهها و نشريات کشورهای اسلامی به چاپ رسيد. يکی از استادان دانشکده فاروق اول بيروت، در کتاب الاسلام بين السنة و الشيعة درباره تأثير سخنان کاشفالغطاء نوشت: | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
وی پس از دو سال اقامت در عراق، در سال 1352ق برای نخستين بار به ايران سفر کرد و به زيارت حضرت ثامن الحجج(عليه السلام) مشرف شد. وی از غالب شهرهای بزرگ ايران مانند کرمانشاه، همدان، [[قم]]، تهران، شاهرود، مشهد، شيراز، خرمشهر، آبادان و بوشهر ديدار کرد و در همه جا به زبان فارسی با مردم سخن گفت و آنان را به بيداری و قيام برای مبارزه با استعمار فرا خواند. وی در قم ميهمان آيتالله شيخ عبدالکريم حائری يزدی، بنيانگذار حوزه علميه قم بود. آيتالله حائری از او خواست تا به جای وی، امام جماعت حرم حضرت معصومه(عليها السلام)شود و او نيز پذيرفت و پس از برپايی نماز جماعت، برای مردم سخن گفت. وی در اين مسافرت که حدود هشت ماه به طول انجاميد از طريق بصره به عراق بازگشت. اما بار ديگر در 1366ق و بار سوم در 1369ق نيز به ايران سفر کرد و منشأ برکاتی شد. | وی پس از دو سال اقامت در عراق، در سال 1352ق برای نخستين بار به ايران سفر کرد و به زيارت حضرت ثامن الحجج(عليه السلام) مشرف شد. وی از غالب شهرهای بزرگ ايران مانند کرمانشاه، همدان، [[قم]]، تهران، شاهرود، مشهد، شيراز، خرمشهر، آبادان و بوشهر ديدار کرد و در همه جا به زبان فارسی با مردم سخن گفت و آنان را به بيداری و قيام برای مبارزه با استعمار فرا خواند. وی در قم ميهمان آيتالله شيخ عبدالکريم حائری يزدی، بنيانگذار حوزه علميه قم بود. آيتالله حائری از او خواست تا به جای وی، امام جماعت حرم حضرت معصومه(عليها السلام)شود و او نيز پذيرفت و پس از برپايی نماز جماعت، برای مردم سخن گفت. وی در اين مسافرت که حدود هشت ماه به طول انجاميد از طريق بصره به عراق بازگشت. اما بار ديگر در 1366ق و بار سوم در 1369ق نيز به ايران سفر کرد و منشأ برکاتی شد. | ||
==سفر او به کنگره اسلامی پاکستان== | == سفر او به کنگره اسلامی پاکستان == | ||
[[جمعيت اخوت اسلامی]] در سال 1371ق دومين «کنفرانس اسلامی» را در پاکستان برگزار کرد و از کاشفالغطاء خواست در اين سمينار حضور يابد و به ايراد سخنرانیبپردازد. در بخشی از سخنان او آمده است: | [[جمعيت اخوت اسلامی]] در سال 1371ق دومين «کنفرانس اسلامی» را در پاکستان برگزار کرد و از کاشفالغطاء خواست در اين سمينار حضور يابد و به ايراد سخنرانیبپردازد. در بخشی از سخنان او آمده است: | ||
«بيست سال پيش جملهای گفتم که همه جا پخش شد. گفتم اسلام بر دو پايه استوار است: کلمه توحيد و توحيد کلمه. اسلام آيين يکتاپرستی و تساوی مردم در برابر قانون است. هنوز قرن اول هجری به پايان نرسيده بود که مذاهب گوناگون پيدا شد. نخستين فتنهای که به سان تيری به قلب دين نشست، فتنه خوارج بود. اختلاف در اصول و فروع دين نمودار شد. پادشاهان و فرمانروايان اختلافها را دامن زدند. استعمارگران فرصت را غنيمت شمردند و تجاوز را آغاز نمودند و کشورهای مسلمان در چنگال آنان افتاد. دولت جوان پاکستان به نام اسلام تأسيس شد. پاکستان فرزند اسلام است. قانون اساسی اين دولت بايد قرآن و سنت پيامبر(صلی الله عليه وآله) باشد. دولت پاکستان به نام اسلام از هندوستان جدا شدأ؛ بدين خاطر است که من فتوا دادم ياری دولت پاکستان بر همه مسلمانان واجب است. ما میگوييم مسلمانيم ولی تاريخ ما مسيحی و زردشتی است و روز يکشنبه تعطيل میکنيم. ای مردم مسلمان! نيروهای خود را در يک جا گرد آوريد که سياست جهانی، کشورهای عربی و اسلامی را مورد حمله قرار داده است. اينک دولت ايران که خدا او را ياریکند]منظور دولت دکتر مصدق است[از چنگالها و نيشهای اين سياست پليد هنوز رهايی نيافته است و نمیيابد مگر آن که تمام مردم دست به دست هم دهند». | «بيست سال پيش جملهای گفتم که همه جا پخش شد. گفتم اسلام بر دو پايه استوار است: کلمه توحيد و توحيد کلمه. اسلام آيين يکتاپرستی و تساوی مردم در برابر قانون است. هنوز قرن اول هجری به پايان نرسيده بود که مذاهب گوناگون پيدا شد. نخستين فتنهای که به سان تيری به قلب دين نشست، فتنه خوارج بود. اختلاف در اصول و فروع دين نمودار شد. پادشاهان و فرمانروايان اختلافها را دامن زدند. استعمارگران فرصت را غنيمت شمردند و تجاوز را آغاز نمودند و کشورهای مسلمان در چنگال آنان افتاد. دولت جوان پاکستان به نام اسلام تأسيس شد. پاکستان فرزند اسلام است. قانون اساسی اين دولت بايد قرآن و سنت پيامبر(صلی الله عليه وآله) باشد. دولت پاکستان به نام اسلام از هندوستان جدا شدأ؛ بدين خاطر است که من فتوا دادم ياری دولت پاکستان بر همه مسلمانان واجب است. ما میگوييم مسلمانيم ولی تاريخ ما مسيحی و زردشتی است و روز يکشنبه تعطيل میکنيم. ای مردم مسلمان! نيروهای خود را در يک جا گرد آوريد که سياست جهانی، کشورهای عربی و اسلامی را مورد حمله قرار داده است. اينک دولت ايران که خدا او را ياریکند]منظور دولت دکتر مصدق است[از چنگالها و نيشهای اين سياست پليد هنوز رهايی نيافته است و نمیيابد مگر آن که تمام مردم دست به دست هم دهند». | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
کاشفالغطاء چهل روز در [[پاکستان]] ماند و در اين مدت با مردم و علمای لاهور، راولپندی، کشمير آزاد (مظفرآباد) و پيشاور گفتوگو کرد و آنان را به وحدت فرا خواند. | کاشفالغطاء چهل روز در [[پاکستان]] ماند و در اين مدت با مردم و علمای لاهور، راولپندی، کشمير آزاد (مظفرآباد) و پيشاور گفتوگو کرد و آنان را به وحدت فرا خواند. | ||
==انديشههای اصلاحی و جنبشهای فکری او== | == انديشههای اصلاحی و جنبشهای فکری او == | ||
در آثار و سخنان شيخ محمدحسين، گذشتههای پرافتخار مسلمانان و مجد و تمدن کهن آنان يادآوری شده و راز آن پيشرفتها و سر انحطاط امت اسلامی در سدههای اخير تشريح گرديده است. او معتقد است که نخستين گام رهايی مسلمانان، بازگشت به ايمان خالص و بیپيرايه صدر اسلام است. از اينرو در نوشتهها و گفتههای او فراخوانی به وحدت ميان فرقههای مسلمان، زياد به چشم میخورد. با اين همه او نيز مانند بسياری ديگر از مناديان وحدت اسلامی، تعريف و تفسير روشنی در اين زمينه به دست نمیدهد، اما میخواهد که مسلمانان به اين دعوت پاسخ مثبت دهند. | در آثار و سخنان شيخ محمدحسين، گذشتههای پرافتخار مسلمانان و مجد و تمدن کهن آنان يادآوری شده و راز آن پيشرفتها و سر انحطاط امت اسلامی در سدههای اخير تشريح گرديده است. او معتقد است که نخستين گام رهايی مسلمانان، بازگشت به ايمان خالص و بیپيرايه صدر اسلام است. از اينرو در نوشتهها و گفتههای او فراخوانی به وحدت ميان فرقههای مسلمان، زياد به چشم میخورد. با اين همه او نيز مانند بسياری ديگر از مناديان وحدت اسلامی، تعريف و تفسير روشنی در اين زمينه به دست نمیدهد، اما میخواهد که مسلمانان به اين دعوت پاسخ مثبت دهند. | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
«غرب بر شرق مالک نشد مگر به صنعت و مکيدن از چشمههای ثروت. دين شريف ما همه مصالحی را که مفيد ثروت است، برای ما بيان کرده و ضرورت رشد اقتصادی را گوشزد کرده است». | «غرب بر شرق مالک نشد مگر به صنعت و مکيدن از چشمههای ثروت. دين شريف ما همه مصالحی را که مفيد ثروت است، برای ما بيان کرده و ضرورت رشد اقتصادی را گوشزد کرده است». | ||
==دوران پيری و وفات او== | == دوران پيری و وفات او == | ||
شيخ محمدحسين تا آخرين لحظات عمر خويش، مسلمانان را به وحدت و همدلی فرا میخواند. وی در سن 79 سالگی در بيمارستان کرخ بغداد بستری شد. در همين ايام بين طوايف مختلف بحرين (ظاهراً طوايف سنی و شيعه) نزاع سختی در گرفت. هنگامی که خبر اين ماجرا به گوش او رسيد، از تخت بيمارستان پيامی برای مسلمانان بحرين فرستاد و از آنان خواست جنگ را پايان بخشند. در بخشی از پيام او آمده است که صهيونيستها با هم متحدند اما مسلمانان از يکديگر جدا هستند. اگر يکی از صهيونيستها در عراق بيمار شود ديگری در چين برايش ناراحت می شود. بدانيد که دشمنان اسلام جنگ بين شيعه و سنی را به راه میاندازند. وی در اين پيام با تأکيد بر محبت و مهرورزی بين مسلمانان، توانست آشوب بحرين را خاتمه داد. | شيخ محمدحسين تا آخرين لحظات عمر خويش، مسلمانان را به وحدت و همدلی فرا میخواند. وی در سن 79 سالگی در بيمارستان کرخ بغداد بستری شد. در همين ايام بين طوايف مختلف بحرين (ظاهراً طوايف سنی و شيعه) نزاع سختی در گرفت. هنگامی که خبر اين ماجرا به گوش او رسيد، از تخت بيمارستان پيامی برای مسلمانان بحرين فرستاد و از آنان خواست جنگ را پايان بخشند. در بخشی از پيام او آمده است که صهيونيستها با هم متحدند اما مسلمانان از يکديگر جدا هستند. اگر يکی از صهيونيستها در عراق بيمار شود ديگری در چين برايش ناراحت می شود. بدانيد که دشمنان اسلام جنگ بين شيعه و سنی را به راه میاندازند. وی در اين پيام با تأکيد بر محبت و مهرورزی بين مسلمانان، توانست آشوب بحرين را خاتمه داد. | ||