کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
== فعالیت ها == | == فعالیت ها == | ||
[[پرونده:لانه صمیدعی-2.jpg|بیقاب|چپ]] | |||
1- مسئول «اداره خواهران» در «خانه رفاه اسلامی» در شفیلد، وابسته به «اتحادیه اسلامی در بریتانیا» این اولین مسئولیتی بود که پس از ورودم به مدت چهار سال بر عهده گرفتم. | 1- مسئول «اداره خواهران» در «خانه رفاه اسلامی» در شفیلد، وابسته به «اتحادیه اسلامی در بریتانیا» این اولین مسئولیتی بود که پس از ورودم به مدت چهار سال بر عهده گرفتم. | ||
نسخهٔ ۹ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۲۱
لانه صمیدعی
لانه صمیدعی؛ فعال اخوان در بریتانیا
او یک واعظ، مدرس و فعال اجتماعی عراقی است که تابعیت بریتانیا را دارد. وی یکی از برجستهترین چهرههای زن اخوانالمسلمین در بریتانیا و عضو اتحادیه مسلمانان بریتانیا (MAP) به شمار می رود.
صمیدعی رئیس سابق انجمن زنان مسلمان است او در موصل عراق به دنیا آمد و در آنجا بزرگ شد. وی در اردن تحصیل کرد و از دانشکده شریعت دانشگاه اردن فارغ التحصیل شد و همچنین مدرک کارشناسی ارشد خود را در اندیشه اسلامی معاصر از دانشکده شریعت دانشگاه بیروت دریافت کرد.
صمیدعی مقالات زیادی در معرفی و واقعیت زنان مسلمان در اروپا منتشر کرده است و در سال 2020 کتابی با عنوان "چالش های خانواده مهاجر مسلمان عرب معاصر در غرب: بریتانیا به عنوان یک الگو" منتشر کرد. او همچنین یک چهره شناخته شده رسانه ای است. او مدام در شبکه های ماهواره ای مرتبط با اخوان در بریتانیا ظاهر می شود که در راس آن کانال الحوار قرار دارد تا درباره مسائل اسلام و مسلمانان در غرب بحث کند.
لنا الصمیدایی، واعظ و استاد قرآن، تفسیر و علوم دینی در چندین مسجد در بریتانیا.
رئیس سابق انجمن زنان مسلمان برای آینده (MWS)، عضو شورای مسلمانان بریتانیا (MCB)، عضو انجمن مسلمانان بریتانیا (MAB)، شرکت در بسیاری از فعالیت ها، کنفرانس ها و برنامه ها.
مدرک لیسانس در شریعت و معارف اسلامی (گروه دکترین) و فوق لیسانس در اندیشه اسلامی معاصر مقیم عربستان سعودی، عراقی الاصل و متولد، ملیت بریتانیایی
در اکتبر 2003 میلادی، فعالیت وکالت خود را در چارچوب کار داوطلبانه در مساجد و مراکز اسلامی آغاز کردم و آن این بود که برادران و خواهرانم را در مؤسسات رسمی ثبت شده بریتانیا به عنوان یکی از نمایندگان زنان مسلمان معرفی کنم. بریتانیا. این میزان مشارکت من را افزایش داد.
لانه صمیدعی
او یک واعظ، مدرس و فعال اجتماعی عراقی است که تابعیت بریتانیا را دارد. او یکی از برجسته ترین چهره های زن اخوان المسلمین در بریتانیا، و یکی از اعضای اتحادیه مسلمانان بریتانیا (MAP): سازمان چتر اخوان در بریتانیا است. او رئیس سابق انجمن زنان مسلمان است: یکی از برجسته ترین ساختارهای زنانه وابسته به اخوان در بریتانیا. من در موصل عراق به دنیا آمدم و بزرگ شدم. او در اردن تحصیل کرد و از دانشکده شریعت دانشگاه اردن فارغ التحصیل شد و همچنین مدرک کارشناسی ارشد خود را در اندیشه اسلامی معاصر از دانشکده شریعت دانشگاه عرب بیروت گرفت. او مقالات زیادی درباره واقعیت زنان مسلمان در اروپا منتشر کرده است و در سال 2020 کتابی با عنوان «چالشهای خانواده مهاجر مسلمان عرب معاصر در غرب: بریتانیا به عنوان یک الگو» منتشر کرد. وی مدام در شبکه های ماهواره ای مرتبط با اخوان المسلمین در بریتانیا ظاهر می شود و در... رئیس آن کانال الحوار است تا درباره مسائل اسلام و مسلمانان در غرب بحث کند.
پس از مهاجرت به بریتانیا، چگونه به فکر مشارکت اجتماعی افتادید؟ این امتداد فعالیت من در عربستان و اردن بود که محل سکونت قبلی من بود و در چندین مرکز حفظ قرآن مشغول به تحصیل بودم و در تعدادی از مؤسسات و مؤسسات خیریه فعالیت داشتم. می خواستم فعالیت وکالتی خود را - که هسته اصلی زندگی من است - در بریتانیا ادامه دهم و تجربیات قبلی خود را به مؤسساتی که از طریق آنها فعال بودم منتقل کنم.
فعالیت ها
1- مسئول «اداره خواهران» در «خانه رفاه اسلامی» در شفیلد، وابسته به «اتحادیه اسلامی در بریتانیا» این اولین مسئولیتی بود که پس از ورودم به مدت چهار سال بر عهده گرفتم.
2- سپس در سال 1391 خورشیدی به مدت چهار سال ریاست انجمن زنان مسلمان آینده را بر عهده گرفتم، سپس به دلیل مشغله کاری برای آمادگی در مقطع فوق لیسانس استعفا دادم و هنوز هم ایفای نقش می کنم. سرپرست ریاست جمهوری تا به امروز به عنوان هیچ رئیسی منصوب نشده است، زیرا مشارکت اینجانب محدود به امور اداری و مالی است، بدون شرکت در برنامه ها و فعالیت ها (مربوط به انجمن) این در دوره (1394-1394) بوده است، در حالی که من سایر کارهای عمومی مانند سخنرانی ها، برنامه های تلویزیونی و فعالیت های اجتماعی ادامه یافت.
3- در جلسات و فعالیت های «شورای اسلامی انگلیس» نیز شرکت می کنم. چون من هم عضو «اتحادیه اسلامی در بریتانیا» و هم «انجمن زنان مسلمان برای آینده» هستم که زیر چتر این شورا فعالیت میکنند. بنابراین من نیز عضو آن هستم و این یکی از بزرگترین مؤسساتی است که مسلمانان در بریتانیا در آن عضویت دارند.
4-وی همچنین نظارت بر سمینارها، درس ها و برنامه های دوره ای در مساجد و مراکز اسلامی را بر عهده داشت که از جنبه مذهبی داخل مسجد شروع و با مشارکت جامعه در خارج از مسجد ختم می شود. این اعتقاد من است که دایره مسجد هر چند جنبه دینی داشته باشد; این باید نقطه شروعی برای تعامل با محیط اجتماعی ای باشد که در آن به شیوه ای مثبت زندگی می کنیم.
5- همچنین چون با خواهران زیادی اختلاط کردم; من به عنوان مدافع در مسائل اصلاح خانواده در صورت لزوم آنچه را که باید انجام دهم.
اولویت های شما در مراقبت های اجتماعی در بریتانیا چیست؟ توضیح بیشتری درباره چیزهای مهمی که باید در مورد این مراقبت بدانید وجود ندارد:
الویت اول: یک عقال مذهبی، فرهنگی و اجتماعی زین المسلمین، به عنوان مجمع مجالس، جنبه مذهبی و چگونگی علامت گذاری آن سمنار و همیش ها، در کنار خود و پس از دیدار با برنماها، این است. آن و Sermmy، این ارتقاء چیزی است که مورد نیاز است. وقتی از او دور هستم احساس می کنم عاشق حرف های شوهرم مثل خیانت و از دست دادن جبران هستم.
اولویت دوم: مراقبت از فرزندانمان که نسل دوم هستند این امر از طریق برگزاری کارگاه های آموزشی تخصصی در امور آموزشی، با همکاری مؤسسات اسلامی و مؤسسات آموزشی متخصص در این زمینه و یا دعوت و میزبانی از متخصصان برای گفتگو در این زمینه انجام می شود. موضوع تربیت اسلامی در جامعه غربی
اولویت سوم: توجه به تابعیت.به دلیل انگلیسی بودن ما حتی اگر اصالتمان عربی یا اسلامی باشد، تابعیت انگلیس مستلزم مشارکت در جامعه برای توسعه جامعه و تغییر نگرش منفی است و این اولویت یکی از مهمترین مواردی است که خواهران ممکن است اهمیت اینجا در غرب را درک نکند. 6- من همچنین علاقه مند به ایفای نقش رسانه ای برای مخاطبان عرب و مسلمان در بریتانیا بودم و ارتباط من به طور خاص با کانال های عرب زبان در بریتانیا بود که به مسائل مسلمانان در آنجا می پرداختند و مهمان برنامه های گفتگو مانند برنامه «سلامتی شما خوب است» در شبکه «المغاربیه» و برنامه «ال مشهد» در شبکه «الحوار»، در حالی که من شخصاً هفت قسمت از برنامه «رمضان» را در شبکه «الحوار» ارائه کردم. کانال مغربیه علاوه بر ارتباط مستمر با سایر رسانه ها در حین پوشش فعالیت ها و رویدادهای مستمر و مستمر ما.
توصیه برای فعالان زن مسلمان
1- صبر و استقامت و تعامل بیشتر با جامعه مسلمان و غیرمسلمان بریتانیا برای دستیابی به حضور واقعی و شهروندی مورد نظر ما در بریتانیا چه بسیار ایده های ارزشمند و کارهای مهم که به دلیل سرخوردگی و ناامیدی صاحبانشان متوقف شده است. به دلیل عدم تعامل با آنها یا عجله آنها برای دیدن ثمره تلاش های خود.
2- هماهنگی دایمی در خصوص دستور کار فعالیت ها و رویدادهای بین نهادهای اسلامی برای جلوگیری از هرگونه تعارض در اهداف و تاریخ های برنامه و یا تکرار آنها.
3- با توجه به کمبود نیروی انسانی که داریم، همیشه به دنبال جایگزین هستیم تا در صورت نیاز، یک صف ذخیره از خواهران داوطلب وجود داشته باشد تا خلاءها را پر کنند.
4- برجسته نمودن وجه درخشان و زیبای دین اسلام بردبار ما در تمامی ابعاد زندگی عملی روزمره.
منابع
استان سیستان و بلوچستان
استان سیستان و بلوچستان در شرق جنوب شرقی ایران واقع است. این استان با حدود ۱۸۰٬۷۲۶ کیلومتر مربع وسعت، بیش از ۱۱ درصد وسعت این کشور را دربرمیگیرد. سیستان شامل زابل و شهرهای اطرافش است و بلوچستان دربرگیرنده بقیه شهرها از زاهدان تا چابهار میباشد.
سیستان و بلوچستان ۱۱۰۰ کیلومتر مرز با کشورهای پاکستان و افغانستان و ۳۰۰ کیلومتر مرز آبی با دریای عمان دارد و به دلیل قرار گرفتن در موقعیت راهبردی و ترانزیتی از اهمیت فراوانی برخوردار است به ویژه بندر چابهار که تنها بندر اقیانوسی ایران و آسانترین و بهترین راه دسترسی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد است.
مردم استان سیستان و بلوچستان از قومیتهای بلوچ و سیستانی میباشد که بلوچ ها به زبان بلوچی با لهجه های متفاوت و اغلب با مذهب تسنن و سیستانی ها به گویش پارسی سیستانی صحبت می کنند و عموماً پیرو مذهب تشیع اند. این استان بیشتر آب و هوای گرم و خشک دارد اما در عین حال از تنوع آب و هوایی و اقلیمی ویژهای برخوردار است و مناطق کوهستانی، جنگلی و باتلاقی نیز در این استان پهناور به چشم میخورد.
زاهدان مرکز این استان است که از طریق راهآهن با میرجاوه پاکستان ارتباط دارد و از سوی کرمان هم به راهآهن سراسری ایران متصل است. به زودی قرار است خط راهآهنی از سوی چابهار به مشهد و از آنجا به کشورهای آسیای میانه کشیده شود که این خط آهن نقش مهمی را در توسعهٔ این استان و خاور ایران ایفا خواهد کرد.
استان سیستان و بلوچستان با داشتن موقعیت راهبردی بازرگانی و ترانزیتی و دارا بودن کشاورزی و باغبانی (به ویژه میوههای استوایی و گرمسیری) و همچنین جاذبههای فراوان تاریخی و طبیعی و نیز صنعت در حال رشد از توانایی و ظرفیت فوقالعادهای برای توسعه و آبادانی برخوردار است
دلیل نامگذاری
سیستان که صورت تغییر یافته سجستان یا سکستان است به معنای سرزمین قوم سکا است و بلوچستان نیز محل سکونت قوم بلوچ است.
پیش از اسلام
سرزمین اساطیری سیستان و بلوچستان از دو ناحیه شمال و جنوب تشکیل شدهاست. سیستان امروزی که قسمت شمالی استان را در برمی گیرد، در کتاب اوستا، یازدهمین سرزمینی است که «اهورامزدا» آفریده. همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی میباشد. تاریخ نگاران سیستان را به گرشاسب، یکی از نوادگان کیومرث نسبت دادهاند. نام سیستان از نام اقوام آریایی «سکا» اخذ شدهاست. «سکاها» در حدود سال ۱۲۸ قبل از میلاد، سیستان را به تصرف خود در آورده و در پهنه آن استقرار یافتهاند.
«نیمروز» نام دیگر سیستان است. همچنین بنای بیشتر شهرهای سیستان را به پهلوانان اسطورهای ایران چون زال، سام و رستم نسبت دادهاند. زمانی سیستان جزو متعلقات دولت ساسانی به شمار میآمد که به دست اردشیر بابکان فتح شد و در سال ۲۳ هجری قمری، مسلمانان عرب این سرزمین را فتح کردند.
اولین فرمانروای معروف ایرانی این سرزمین بعد از اسلام، «یعقوب لیث» صفاری بود. همچنین یعقوب لیث صفاری پس از شکست اعراب زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی کشور اعلام کرد بعد از صفاریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان نیز هر یک، مدتی در این سرزمین فرمان راندهاند.
سر زمین سیستان دارای مکانهای باستانی ودیدنی فراوانیست مانند کوه خواجه که نام دیگر آن به زبان پهلوی (اوشیدا) است و به معنای کوه ابدی است. این کوه تنها بلندی دشت سیستان است و مورد تقدس زرتشتیان هم قرار دارد زیرا آنان بر این باورند که پیامبر دین زرتشت از آنجا ظهور میکند. کوه خواجه از سه سلسله زمانی در خود آثاری بجا دارد از سه سلسله اشکانیان ساسانیان و حکومتهای اسلامی بعد از آن.
سرزمینی که اکنون بلوچستان نام دارد، به اسم مکا «مکه» مشهور بوده که یونانیها آن را «گدروزیا» نامیده اند. در زمان قدیم در سرزمین بلوچستان باتلاق بسیار وجود داشت و «اراینا» یا «ایرینا» در زبان سانسکریت به معنی باتلاق است و برخی معتقدند از ترکیب این کلمه با کلمه «مکا» کلمهای پدید آمد که به مرور زمان به مکران تبدیل شد. کلمه بلوچستان نیز از زمانی به این سرزمین اطلاق شد که بلوچها در آن سکونت کردند.
در فرهنگ معین درباره قوم بلوچ آمده است:«قومی ایرانی، صحرانشین و دلیر ساکن بلوچستان، طوایف خارجی کمتر در آن ناحیه نفوذ کرده و ایشان در برابر بیگانگان مقاومت نمودهاند. آنان لهجه خاصی دارند که به بلوچی معروف است در تپههای بلوچستان آثاری به دست آمده است که تاریخ این سرزمین را به سه هزار سال پیش از میلاد میرساند.
آنچه مسلم است، کورش هنگام لشکرکشی به هند، مکران را نیز تصرف کرد. فردوسی در شاهنامه، ازگردان بلوچ سخن گفته است یکی از وقایع مهم بلوچستان، عبور اسکندر مقدونی از این سرزمین در هنگام بازگشت از هندوستان است که در جریان آن در اثر وجود ریگهای روان، بیابانهای خشک و بیآب و سرسختی مردمان این سرزمین، اکثر قوای خویش را از دست داد .
در زمان خلافت خلیفه دوم، این سرزمین به وسیله عربها فتح و یکی از سرداران عرب به عنوان حاکم آن منصوب شد، ولی در اثر مخالفتها و جنگهای مردم بلوچستان با وی، سرانجام این سرزمین را ترک کرد در سال سیصد و چهار هجری قمری، سرزمین بلوچستان به وسیله دیلمیان فتح گردید.
در زمان حکومت سلجوقیان در کرمان، منطقه بلوچستان نیز توسط آنها اشغال و تابع کرمان شد بعد از حکومت نادر، بلوچستان اسماً جزو ایران بود، اما حکومت مرکزی تسلط کاملی بر آن نداشت.
پس از اسلام
از زمان ساسانیان به بعد این سرزمین همواره جزیی از ایران محسوب میشد تا اینکه با دخالت بریتانیا در قرن نوزدهم میلادی عملاً به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد. از این به بعد بلوچستان مانند سایر ایالتها و ولایتهای کشور حکومت خانی داشت تا در سال ۱۳۰۷ ه. ش. پس از شکست دوستمحمدخان بارکزایی قدرت حکومت مرکزی در این بخش کشور تثبیت شد.
جغرافیای استان
استان سیستان و بلوچستان با وسعتی حدود ۱۸۷٬۵۰۲ کیلومتر مربع، پهناورترین استان ایران میباشد،که با قرار گرفتن در بین ۲۵ درجه و ۳ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی از خطاستوا و ۵۸ درجه و ۵۰ دقیقه تا ۶۳ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی از نصفالنهار گرینویچ، از نظر جمعیتی از کم تراکمترین استانهای کشور است.
استان سیستان و بلوچستان از دو منطقه سیستان و بلوچستان تشکیل میشود و از شمال به استان خراسان جنوبی و کشور افغانستان، از شرق به کشورهای پاکستان و افغانستان، از جنوب بهدریای عمان و از مغرب به استانهای کرمان و هرمزگان محدود میشود.
شمال استان، برآمده از آبرفتهای رودخانه هیرمند، که بزرگترین دریاچه آب شیرین جهان را در خویش جای دادهاست. کوه خواجه تنها پشتهٔ بلندی میباشد که در منطقه مسطح سیستان خود نمایی نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است. دشت سیستان که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از ۶۵ میلی متر را در سال دریافت میکند و میزان تبخیر در آن به بیش از ۵۰۰۰ میلی متر میرسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط بوده و در سالهایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش مییابد، خشکسالیهای مخرب توسعه پیدا میکند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند نوسانات سالیانه قابل ملاحظهای را نشان میدهد. وزش بادهای ۱۲۰ روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان میوزد در تشدید نیاز و خشکی محیط موثر است.
جنوب استان که وسعت متنوع اش را با دریای عمان گره زدهاست. این وادی دارای طبیعتی کوهستانی میباشد. مناطق جنوبی استان با توجه به مجاورت با دریای عمان و بهرهگیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصههای اساسی اقلیم منطقهاست. با توجه به پایین بودن بارش و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات رودخانهای، موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از استان منابع محدود آبهای زیر زمینی تنها امکانات تأمین آب بشمار میآیند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان با ۳۹۴۱ متر ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی را فراهم آوردهاست. با توجه به دوره آماری ۱۳۷۵- ۱۳۵۹ میانگین بارش سالیانه استان ۸/۱۳۹ میلی متر و میانگین دمای سالیانه ۶/۲۲ درجه سانتی گراد، میباشد.
شهرهای استان
آثار باستانی معروف
اقوام در سیستان و بلوچستان
لباس محلی
لباس محلی در بلوچستان بر میگردد به اقلیم و آب و هوای بلوچستان که حالت گرم و خشک دارد لباسشان هم را از قدیمالایام بیشتر برهمین اساس انتخاب کردهاند. پوشاک و لباس بلوچی نیز میتواند برای بررسی قدمت تاریخی این قوم و مطالعات فرهنگی و تبار شناسی مورد توجه قرار گیرد. لباس بلوچی، لباسی است که در یک منطقه بزرگ جغرافیایی از قدیم مورد استفاده مردم بوده است. مناطقی چون ناحیه سیستان و بلوچستان ایران، بخشهایی از خراسان (به خصوص جنوب آن)، بخشهایی از استان کرمان و هرمزگان، کشورهایی چون پاکستان، هندوستان، افغانستان و... از جمله نواحی هستند که مردمان ملبس به این لباس را در آنها مشاهده میکنیم. شباهت لباس برخی دیگر از اقوام ایرانی با لباس بلوچ به دلیل ریشههای مشترک مردمی، قومی، تبارشناسی، فرهنگی و تاریخی مردم ایران است.
گویش سیستانی
گویش سیستانی یکی از گویش های مهم زبان فارسی است که مردم سیستان بدان تکلم می کنند. این گویش هم اکنون به صورت عمده در منطقه سیستان ایران، نیمروز و فراه افغانستان، سرخس ایران، ترکمنستان و دشت گرگان جاری می باشد.
این گویش از یک سو بیشترین خویشاوندی واژگانی و دستوری را با گویش موجود و گذشته خراسانی و فراتر از آن با لهجه های مرده ماوراءالنهری وتاجیکی کنونی دارد و از سوی دیگر واژه های مشترک بسیار با بلوچی دارد که با توجه به پیوندهای تاریخی و پیوستگی های جغرافیایی و مهاجرتهای قومی و خویشاوندی طایفه ای، امری طبیعی می باشد.
سابقه تاریخی
فرهنگ نویسان، سیستانی را یکی از چهار زبان متروک پارسی یاد کردهاند. ابوریحان بیرونی در الصیدنه، چند لغت از زبان قدیم سیستانی آورده است. بسیاری از واژگان سیستانی از هزار سال پیش تاکنون تفاوت چندانی نکرده است. اگرچه اصل زبان که احیاناً همان سکزی است، پیش از این منقرض شده و تنها گویش آن باقیمانده است.
یک سرود دینی به گویش سیستانی باقیمانده است که به اواخر دوره ساسانی نسبت داده می شود. سرود آتشکده کرکویه یکی از زیباترین سرودهای مذهبی زرتشتیان سیستان بوده است که به هنگام روشن کردن آتشگاه ها، به آواز بلند خوانده می شده است.
خاستگاه
گویش سیستانی از گویشهای وابسته به زبانهای ایرانی غربی و از شاخه جنوبی آن است که به گروه زبانهای هندوایرانی تعلق دارند.
دکتر محمد معین در مقدمه کتاب برهان قاطع، گویش های سگزی و زاولی را زیرمجموعه زبانهای ایرانی قید کرده است.
نوشتار
گویش سیستانی هیچگاه یک زبان نوشتاری نبوده است، پس اثر مکتوبی که مستقلاً متعلق به گویش سیستانی باشد نیز وجود ندارد. در میان کتب ادبی به نوشتار سیستانی در صده اخیر نیز ناهماهنگی های بارزی در رسم الخط سیستانی به چشم می خورد. تلاش های اخیری که برای یکپارچه سازی رسم الخط سیستانی انجام شده است تاکنون با بی اقبالی مواجه شده است.
گونه های زبانی
چهار گونه فرعی می توان برای گویش سیستانی متصور شد که شامل گونه های زرگری، ادبی (ملّایی)، سیّدی و عربی می شود.
زرگری
در گونه زرگری، ساخت هجایی یک اصل زیربنایی بوده و گویش به هجاهای سازنده تقسیم می شود و پس از هر هجای اصلی، یک هجای تبعی با ساخت «ز+مصوت» ظاهر می شود. به عنوان مثال واژه پو (به معنی پا) به صورت پوزو تلفظ می شود.
ادبی
گونه ادبی سیستانی مورد کاربرد در مواردی از قبیل تقلید ادا، مداحی، متن خوانی، شبیه خوانی (تعزیه)، زبان ملایی و سخن گفتن از سر تأمل می باشد. این گونه از چند زاویه با گونه معیار گویش سیستانی در تفاوت می باشد، شامل: ساختمان تک واژ وجهی «می»، ساختمان تک واژ وجهی «ب»، جزء پیشین، ساختمان تک واژ نفی و نهی و تکیه فعل هایی که تک واژ «می» دارند.
سیدی
در گونه سیدی، واج «س» به جای واج نخست قرار گرفته و در پایان عبارت «واج نخست حذف شده + اِدی» افزوده می شود. مثلاً کتاب به ستابکدی تبدیل می شود.
عربی
گونه عربی تنها در میان طایفه شیخ (از طوایف سیستانی) دیده می شود و غالباً برای ایجاد ارتباط میان اعضای خانواده در حضور مهمان بیگانه به کار برده می شود و حالت خصوصی دارد. این گونه از لغات عربی بیشتری بهره می جوید.
زبان بلوچی
اولین محققی که لهجههای بلوچی را بیشتر بطور سیستماتیک مورد مطالعه قرارداد ویلهلم گیگر Wilhelm Geiger بود. او بلوچی را به دو لهجه اصلی تقسیم کرده و بلوچی شمالی (سرحدی) و بلوچی جنوبی (مکرانی) نامید. وی همچنین بلوچی جنوبی را به گروههای شرقی و غربی و بلوچی شمالی را به گروههای شمالی و جنوبی که بترتیب توسط طوایف لغاری Leghلri و مری Mari نمایندگی میشدند تقسیم کرد. گیگر برای نشان دادن تفاوت لغوی لهجهها به این واقعیت اشاره میکند که بلوچی جنوبی به میزان بالایی از زبانهای هندی همسایه لغت اقتباس میکند در حالیکه بلوچی شمالی بیشتر دارای لغات اقتباس شده با ریشه فارسی میباشد.(ترجمه و نقل از جهانی (۸۹)) یکی دیگر از محققین لهجههای بلوچی “سر جرج گریرسون” Sir George Grierson میباشد. او لهجههای بلوچی را به شرقی و غربی تقسیم کرد. وی معتقد بود که بلوچی غربی در محدوده حکومتی بریتانیا دارای سه لهجه میباشد و آنهارا بر اساس منطقه عمدهای که در آن صحبت میشوند، لهجه کراچی karلči، کیچی kیči و پنجگوری panjguri نامید.
محقق برجسته دیگری که بصورت سیستماتیک لهجههای بلوچی را مطالعه کرده است پروفسور جوزف الفنبین Josef Elfenbein میباشد، او در کتاب “زبان بلوچی، لهجه شناسی بامتن” برای نشان دادن تفاوت بین لهجههای مختلف، لیستی شامل آواشناسی، دستور (صرف و نحو) و لغت تهیه کرده و آنرا بعنوان معیار مقایسه شباهتها و تمایز لهجهها بکار برده است.
مدارس دینی
این استان، یکی از استانهایی است که بیشترین مدارس علوم دینی اهلسنت را در خود جای داده است استان سیستان و بلوچستان است. در دوران پیش از انقلاب تعداد مدارس علمیه در استان سیستان و بلوچستان محدود بوده و حداکثر از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمیکرد و علاقمندان به تحصیل علوم دینی برای فراگیری این علوم اغلب به کشورهای هندوستان و پاکستان مهاجرت میکردند. کیفیت مدارس دینی نیز به دلیل محدودیتهای مختلف و کمبود علمای برجسته در حد پایینی بود. پیش از انقلاب اسلامی در استان سیستان و بلوچستان 3 مدرسه دینی وجود داشت و اکنون 130 مدرسه دینی مخصوص برادران و 450 مدرسه دینی خواهران در استان در حال فعالیت هستند. با پیروزی انقلاب اسلامی و رشد روزافزون مدارس دینی در استان باعث شد طالبان علوم دینی از مهاجرت به کشورهای خارجی برای فراگیری علوم دینی بینیاز گشته و مدارس متعددی در شهرهای مختلف استان راهاندازی گردید. هم اکنون تعداد مدارس دینی (مکاتب) و حوزههای علمیه در استان به بیش از 100واحد میرسد. رشد کیفی حوزههای علمیه باعث شده بسیاری از هموطنان اهلسنت از نقاط مختلف کشور و حتی کشور افغانستان و ایالت بلوچستان پاکستان برای تحصیل علوم دینی به مراکزدینی بلوچستان مراجعه کنند. تعداد محصلین علوم دینی در این استان 7000 نفر تخمین زده میشود، این در حالی است که رقم محصلین علوم دینی قبل از انقلاب در این استان از 300 نفر تجاوز نمیکرده است. هم اکنون عالیترین سطوح دینی در حوزههای علمیه اهلسنت سیستان و بلوچستان تدریس میشود. در کنار مدارس علوم دینی اهلسنت در استان سیستان و بلوچستان موسسات و کانونهای فرهنگی نیز فعال هستند. کتابخانههای مجهز سالنهای مطالعه خذمات بینظیری را به اهلسنت ارائه میدهد.