رویکردهای تقریبی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
|-
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" |رويکردشناسی «تقريب مذاهب اسلامی»‏
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" |رویکردشناسی «تقریب مذاهب اسلامی»‏
|-
|-
|زبان مقاله
|زبان مقاله
خط ۱۹: خط ۱۹:




''رويکردشناسي «[[تقريب مذاهب اسلامی]]»‏''
''رویکردشناسی «[[تقريب مذاهب اسلامی|تقریب مذاهب اسلامی]]»‏''


در زمينه تقريب مذاهب اسلامی اين پرسش مطرح است که چه رويکردی مناسب است؟  
در زمینه تقریب مذاهب اسلامی این پرسش مطرح است که چه رویکردی مناسب است؟  
رويکردهای مختلفی را می‌توان ‏سراغ گرفت:‏
رویکردهای مختلفی را می‌توان ‏سراغ گرفت:‏


‏1. رويکرد دوگانه «برجسته‌سازی اشتراکات» و «تغافل نسبت به اختلافات»؛
‏1. رویکرد دوگانه «برجسته‌سازی اشتراکات» و «تغافل نسبت به اختلافات»؛


‏2. رويکرد دوگانه «برجسته‌سازی اشتراکات» و «تفاهم در اختلافات».‏
‏2. رویکرد دوگانه «برجسته‌سازی اشتراکات» و «تفاهم در اختلافات».‏




=رويکرد دوگانه «برجسته‌سازی اشتراکات» و «تغافل نسبت به اختلافات»=
=رویکرد دوگانه «برجسته‌سازی اشتراکات» و «تغافل نسبت به اختلافات»=


اشتراکات فراوانی در ميان مذاهب اسلامی به چشم مي‌خورد. به‌طور طبيعی، برجسته‌سازی اشتراکات می‌تواند در تقريب ‏مذاهب اسلامی تأثيرگذار باشد. اگر بپذيريم که تمايل به حاکميت صلح و پرهيز از چالش‌های خشن امری است که در ‏عامه مسلمانان وجود دارد، بايد بپذيريم که توجه به اشتراکات در ميان عامه مسلمانان امری طبيعی است.‏
اشتراکات فراوانی در میان مذاهب اسلامی به چشم می‌خورد. به‌طور طبیعی، برجسته‌سازی اشتراکات می‌تواند در تقریب ‏مذاهب اسلامی تأثیرگذار باشد. اگر بپذیریم که تمایل به حاکمیت صلح و پرهیز از چالش‌های خشن امری است که در ‏عامه مسلمانان وجود دارد، باید بپذیریم که توجه به اشتراکات در میان عامه مسلمانان امری طبیعی است.‏


در طول تاريخ اسلام همواره وجود اشتراکات فراوان باعث شده است تا مانعی در برابر فروپاشی جامعه ‏اسلامی باشد؛ اما اشتراکات مزبور را نمی‌توان علّت تامه‌ای برای حفظ وحدت و انسجام درونی دانست. چه آن‌که، ‏افزون بر نقش‌آفرينی هوای نفس و خواهش‌های افسار گسيخته در طول تاريخ اسلام، اختلاف برداشت‌ها و ‏ذهنيت‌ها متفاوت نيز به اختلافات مذهبی دامن می‌زنند. گو آن‌که، بسياری از اختلاف برداشت‌ها نيز مستقيم يا ‏غير مستقيم در برخی از تلاش‌های نفسانی و دنياگرايانه ريشه دارند. ‏
در طول تاریخ اسلام همواره وجود اشتراکات فراوان باعث شده است تا مانعی در برابر فروپاشی جامعه ‏اسلامی باشد؛ اما اشتراکات مزبور را نمی‌توان علّت تامه‌ای برای حفظ وحدت و انسجام درونی دانست. چه آن‌که، ‏افزون بر نقش‌آفرینی هوای نفس و خواهش‌های افسار گسیخته در طول تاریخ اسلام، اختلاف برداشت‌ها و ‏ذهنیت‌ها متفاوت نیز به اختلافات مذهبی دامن می‌زنند. گو آن‌که، بسیاری از اختلاف برداشت‌ها نیز مستقیم یا ‏غیر مستقیم در برخی از تلاش‌های نفسانی و دنیاگرایانه ریشه دارند. ‏


تکيه بر اشتراکات می‌تواند متضمن تغافل نسبت به اختلافات باشد و در بسياری از موارد اين رويکرد توانسته ‏است مانع از رشد اختلافات باشد. چنان‌که، بسياری از خيرخواهان در مذاهب مختلف اسلامی با تأکيد بر اين ‏اشتراکات مانع از شکل‌گيری يا توسعه چالش‌هايی شوند که عمدتاً از جانب جريان‌های افراطی يا از جانب ‏قدرت‌های سياسی دامن زده می‌شدند.‏
تکیه بر اشتراکات می‌تواند متضمن تغافل نسبت به اختلافات باشد و در بسیاری از موارد این رویکرد توانسته ‏است مانع از رشد اختلافات باشد. چنان‌که، بسیاری از خیرخواهان در مذاهب مختلف اسلامی با تأکید بر این ‏اشتراکات مانع از شکل‌گیری یا توسعه چالش‌هایی شوند که عمدتاً از جانب جریان‌های افراطی یا از جانب ‏قدرت‌های سیاسی دامن زده می‌شدند.‏


=رويکرد دوگانه «برجسته‌سازی اشتراکات» و «تفاهم در اختلافات»‏=
=رویکرد دوگانه «برجسته‌سازی اشتراکات» و «تفاهم در اختلافات»‏=


وجود اشتراکات مهم‌ترين علّت يکپارچگی يا حفظ اتحاد مذهبی يا دست‌کم مانع توسعه اختلافات است. ازاين‌رو، ‏برجسته‌سازی اشتراکات شيوه‌ای پرتأثير برای صيانت از دستيابی به وحدت يا حفظ اتحاد نسبی در ميان مسلمانان است. اما ‏اين اشتراکات همواره در کنار اختلافات نقش‌آفرينی می‌کنند و به تنهايی در عرصه انديشه‌ها و رفتارهای مذهبی تأثيرگذار ‏نيستند. به تعبير ديگر، گرچه برجسته‌سازی اشتراکات در ميان مذاهب اسلامی امری پسنديده و پرتأثير است و نمی‌توان از ‏آن چشم پوشيد، اما مهم است که بدانيم آيا اين رويکرد تقليل‌گرايانه و حداقلی نيست؟ و می‌تواند از کارآيی لازم برای ‏حلّ مشکلات جامعه اسلامی برآيد؟
وجود اشتراکات مهم‌ترین علّت یکپارچگی یا حفظ اتحاد مذهبی یا دست‌کم مانع توسعه اختلافات است. ازاین‌رو، ‏برجسته‌سازی اشتراکات شیوه‌ای پرتأثیر برای صیانت از دستیابی به وحدت یا حفظ اتحاد نسبی در میان مسلمانان است. اما ‏این اشتراکات همواره در کنار اختلافات نقش‌آفرینی می‌کنند و به تنهایی در عرصه اندیشه‌ها و رفتارهای مذهبی تأثیرگذار ‏نیستند. به تعبیر دیگر، گرچه برجسته‌سازی اشتراکات در میان مذاهب اسلامی امری پسندیده و پرتأثیر است و نمی‌توان از ‏آن چشم پوشید، اما مهم است که بدانیم آیا این رویکرد تقلیل‌گرایانه و حداقلی نیست؟ و می‌تواند از کارآیی لازم برای ‏حلّ مشکلات جامعه اسلامی برآید؟


به نظر می‌رسد اين رويکرد تقليل‌گرايانه و حداقلی است و کسانی که اين رويکرد حداقلی را برای دستيابی به ‏وحدت يا اتحاد اسلامی برگزيده‌اند، نمی‌توانند از شکل‌گيری يا توسعه اختلافات خطرناک مانع شوند. چه آن‌که، ‏برجسته‌سازی اشتراکات تنها تا حدی می‌تواند مفيد واقع شود و تغافل نسبت به اختلافات به منزله رها شدن از ‏نقش‌آفرينی آنها برای هميشه نيست. اختلافات در زمينه‌ها و شرايط مختلف می‌توانند بيشتر مورد عنايت قرار ‏گيرند يا برجسته شوند. چنان‌که، در طول تاريخ اختلاف‌آفرينان در بسترهای مناسب به اين برجسته‌سازی اقدام ‏کرده‌ و جامعه اسلامی را دچار مخاطرات جدی کرده‌اند. ‏
به نظر می‌رسد این رویکرد تقلیل‌گرایانه و حداقلی است و کسانی که این رویکرد حداقلی را برای دستیابی به ‏وحدت یا اتحاد اسلامی برگزیده‌اند، نمی‌توانند از شکل‌گیری یا توسعه اختلافات خطرناک مانع شوند. چه آن‌که، ‏برجسته‌سازی اشتراکات تنها تا حدی می‌تواند مفید واقع شود و تغافل نسبت به اختلافات به منزله رها شدن از ‏نقش‌آفرینی آنها برای همیشه نیست. اختلافات در زمینه‌ها و شرایط مختلف می‌توانند بیشتر مورد عنایت قرار ‏گیرند یا برجسته شوند. چنان‌که، در طول تاریخ اختلاف‌آفرینان در بسترهای مناسب به این برجسته‌سازی اقدام ‏کرده‌ و جامعه اسلامی را دچار مخاطرات جدی کرده‌اند. ‏


از اين گذشته بسياری از اختلافات ريشه فکری دارند و بدون تأمل در آنها نمی‌توان انتظار داشت که کسی به ‏انديشه‌ای باور داشته باشد و مطابق با لوازم آنها عمل نکند. بلکه، مفهوم تعصب صحيح از همين نکته نشئت ‏می‌گيرد. اگر کسی بدون استدلال يا به صورت تقليدی به امری باور پيدا کند، پايبندی به آن امر شکل خاصی پيدا ‏می‌کند و آن فرد تابع کسانی خواهد بود که انديشه مزبور را برای او ترسيم کرده‌اند. اين امر مقتضی آن است که ‏اگر آن افراد تأثيرگذار و مراجع فکری و مذهبی نسبت به امری حساسيت نشان داده و برخی امور اختلافی را ‏برجسته کنند، پيروان آنان نيز به طور طبيعی وارد صحنه اختلاف خواهند شد و در بسياری از موارد، راهبرد ‏برجسته‌سازی اشتراکات نمی‌تواند مانع از پيروی اين افراد تابع از مراجع فکری و دينی آنان باشد. ‏
از این گذشته بسیاری از اختلافات ریشه فکری دارند و بدون تأمل در آنها نمی‌توان انتظار داشت که کسی به ‏اندیشه‌ای باور داشته باشد و مطابق با لوازم آنها عمل نکند. بلکه، مفهوم تعصب صحیح از همین نکته نشئت ‏می‌گیرد. اگر کسی بدون استدلال یا به صورت تقلیدی به امری باور پیدا کند، پایبندی به آن امر شکل خاصی پیدا ‏می‌کند و آن فرد تابع کسانی خواهد بود که اندیشه مزبور را برای او ترسیم کرده‌اند. این امر مقتضی آن است که ‏اگر آن افراد تأثیرگذار و مراجع فکری و مذهبی نسبت به امری حساسیت نشان داده و برخی امور اختلافی را ‏برجسته کنند، پیروان آنان نیز به طور طبیعی وارد صحنه اختلاف خواهند شد و در بسیاری از موارد، راهبرد ‏برجسته‌سازی اشتراکات نمی‌تواند مانع از پیروی این افراد تابع از مراجع فکری و دینی آنان باشد. ‏


نکته مزبور متضمن اولويت‌ تلاش برای حل اختلاف با مراجع فکری و علمای مذاهب اسلامی است. چرا که ‏عوام مردم پيرو آنها هستند. اما تغافل نسبت به اختلافاتی که در ميان علما وجود دارد، مانع از آن نيست که آنان ‏اختلافات ميان خود را فراموش کنند. بنابراين، راهبرد مناسب اين است که تلاش کنيم اختلافات مزبور را از ميان ‏برداريم يا دست‌کم اقدام به کاهش دايره آن اختلافات يا کاهش تأثيرگذاری آنها کنيم.‏
نکته مزبور متضمن اولویت‌ تلاش برای حل اختلاف با مراجع فکری و علمای مذاهب اسلامی است. چرا که ‏عوام مردم پیرو آنها هستند. اما تغافل نسبت به اختلافاتی که در میان علما وجود دارد، مانع از آن نیست که آنان ‏اختلافات میان خود را فراموش کنند. بنابراین، راهبرد مناسب این است که تلاش کنیم اختلافات مزبور را از میان ‏برداریم یا دست‌کم اقدام به کاهش دایره آن اختلافات یا کاهش تأثیرگذاری آنها کنیم.‏


اگر فرض کنيم برخی از اختلافات مزبور از طريق مباحثه شفاف و مستدل اطراف اختلاف قابل حل باشند، ‏می‌بايست بستر مناسبی برای تضارب آرا در سطح علما و نخبگان ايجاد کنيم. ‏
اگر فرض کنیم برخی از اختلافات مزبور از طریق مباحثه شفاف و مستدل اطراف اختلاف قابل حل باشند، ‏می‌بایست بستر مناسبی برای تضارب آرا در سطح علما و نخبگان ایجاد کنیم. ‏


اگر بخشی از اختلافات از چنان پيچيدگی برخوردار باشند که به راحتی قابل حل نباشند، می‌بايست نسبت به ‏حدود و ريشه‌های اختلاف به دنبال دست‌يابی به تفاهم باشيم تا برداشت‌های نامناسب نسبت به ديگران يا استدلال‌ها ‏و ريشه‌های فکری آنان زمينه‌ساز اختلافات بيشتر نشود.‏
اگر بخشی از اختلافات از چنان پیچیدگی برخوردار باشند که به راحتی قابل حل نباشند، می‌بایست نسبت به ‏حدود و ریشه‌های اختلاف به دنبال دست‌یابی به تفاهم باشیم تا برداشت‌های نامناسب نسبت به دیگران یا استدلال‌ها ‏و ریشه‌های فکری آنان زمینه‌ساز اختلافات بیشتر نشود.‏


[[رده: مقالات وحدت آفرين]]
[[رده: مقالات وحدت آفرين]]

نسخهٔ ‏۶ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۰۷

عنوان مقاله رویکردشناسی «تقریب مذاهب اسلامی»‏
زبان مقاله فارسی
اطلاعات نشر ایران - پژوهشگاه مطالعات تقریبی
نویسنده ذبیح الله نعیمیان


رویکردشناسی «تقریب مذاهب اسلامی»‏

در زمینه تقریب مذاهب اسلامی این پرسش مطرح است که چه رویکردی مناسب است؟ رویکردهای مختلفی را می‌توان ‏سراغ گرفت:‏

‏1. رویکرد دوگانه «برجسته‌سازی اشتراکات» و «تغافل نسبت به اختلافات»؛

‏2. رویکرد دوگانه «برجسته‌سازی اشتراکات» و «تفاهم در اختلافات».‏


رویکرد دوگانه «برجسته‌سازی اشتراکات» و «تغافل نسبت به اختلافات»

اشتراکات فراوانی در میان مذاهب اسلامی به چشم می‌خورد. به‌طور طبیعی، برجسته‌سازی اشتراکات می‌تواند در تقریب ‏مذاهب اسلامی تأثیرگذار باشد. اگر بپذیریم که تمایل به حاکمیت صلح و پرهیز از چالش‌های خشن امری است که در ‏عامه مسلمانان وجود دارد، باید بپذیریم که توجه به اشتراکات در میان عامه مسلمانان امری طبیعی است.‏

در طول تاریخ اسلام همواره وجود اشتراکات فراوان باعث شده است تا مانعی در برابر فروپاشی جامعه ‏اسلامی باشد؛ اما اشتراکات مزبور را نمی‌توان علّت تامه‌ای برای حفظ وحدت و انسجام درونی دانست. چه آن‌که، ‏افزون بر نقش‌آفرینی هوای نفس و خواهش‌های افسار گسیخته در طول تاریخ اسلام، اختلاف برداشت‌ها و ‏ذهنیت‌ها متفاوت نیز به اختلافات مذهبی دامن می‌زنند. گو آن‌که، بسیاری از اختلاف برداشت‌ها نیز مستقیم یا ‏غیر مستقیم در برخی از تلاش‌های نفسانی و دنیاگرایانه ریشه دارند. ‏

تکیه بر اشتراکات می‌تواند متضمن تغافل نسبت به اختلافات باشد و در بسیاری از موارد این رویکرد توانسته ‏است مانع از رشد اختلافات باشد. چنان‌که، بسیاری از خیرخواهان در مذاهب مختلف اسلامی با تأکید بر این ‏اشتراکات مانع از شکل‌گیری یا توسعه چالش‌هایی شوند که عمدتاً از جانب جریان‌های افراطی یا از جانب ‏قدرت‌های سیاسی دامن زده می‌شدند.‏ ‏

رویکرد دوگانه «برجسته‌سازی اشتراکات» و «تفاهم در اختلافات»‏

وجود اشتراکات مهم‌ترین علّت یکپارچگی یا حفظ اتحاد مذهبی یا دست‌کم مانع توسعه اختلافات است. ازاین‌رو، ‏برجسته‌سازی اشتراکات شیوه‌ای پرتأثیر برای صیانت از دستیابی به وحدت یا حفظ اتحاد نسبی در میان مسلمانان است. اما ‏این اشتراکات همواره در کنار اختلافات نقش‌آفرینی می‌کنند و به تنهایی در عرصه اندیشه‌ها و رفتارهای مذهبی تأثیرگذار ‏نیستند. به تعبیر دیگر، گرچه برجسته‌سازی اشتراکات در میان مذاهب اسلامی امری پسندیده و پرتأثیر است و نمی‌توان از ‏آن چشم پوشید، اما مهم است که بدانیم آیا این رویکرد تقلیل‌گرایانه و حداقلی نیست؟ و می‌تواند از کارآیی لازم برای ‏حلّ مشکلات جامعه اسلامی برآید؟

به نظر می‌رسد این رویکرد تقلیل‌گرایانه و حداقلی است و کسانی که این رویکرد حداقلی را برای دستیابی به ‏وحدت یا اتحاد اسلامی برگزیده‌اند، نمی‌توانند از شکل‌گیری یا توسعه اختلافات خطرناک مانع شوند. چه آن‌که، ‏برجسته‌سازی اشتراکات تنها تا حدی می‌تواند مفید واقع شود و تغافل نسبت به اختلافات به منزله رها شدن از ‏نقش‌آفرینی آنها برای همیشه نیست. اختلافات در زمینه‌ها و شرایط مختلف می‌توانند بیشتر مورد عنایت قرار ‏گیرند یا برجسته شوند. چنان‌که، در طول تاریخ اختلاف‌آفرینان در بسترهای مناسب به این برجسته‌سازی اقدام ‏کرده‌ و جامعه اسلامی را دچار مخاطرات جدی کرده‌اند. ‏

از این گذشته بسیاری از اختلافات ریشه فکری دارند و بدون تأمل در آنها نمی‌توان انتظار داشت که کسی به ‏اندیشه‌ای باور داشته باشد و مطابق با لوازم آنها عمل نکند. بلکه، مفهوم تعصب صحیح از همین نکته نشئت ‏می‌گیرد. اگر کسی بدون استدلال یا به صورت تقلیدی به امری باور پیدا کند، پایبندی به آن امر شکل خاصی پیدا ‏می‌کند و آن فرد تابع کسانی خواهد بود که اندیشه مزبور را برای او ترسیم کرده‌اند. این امر مقتضی آن است که ‏اگر آن افراد تأثیرگذار و مراجع فکری و مذهبی نسبت به امری حساسیت نشان داده و برخی امور اختلافی را ‏برجسته کنند، پیروان آنان نیز به طور طبیعی وارد صحنه اختلاف خواهند شد و در بسیاری از موارد، راهبرد ‏برجسته‌سازی اشتراکات نمی‌تواند مانع از پیروی این افراد تابع از مراجع فکری و دینی آنان باشد. ‏

نکته مزبور متضمن اولویت‌ تلاش برای حل اختلاف با مراجع فکری و علمای مذاهب اسلامی است. چرا که ‏عوام مردم پیرو آنها هستند. اما تغافل نسبت به اختلافاتی که در میان علما وجود دارد، مانع از آن نیست که آنان ‏اختلافات میان خود را فراموش کنند. بنابراین، راهبرد مناسب این است که تلاش کنیم اختلافات مزبور را از میان ‏برداریم یا دست‌کم اقدام به کاهش دایره آن اختلافات یا کاهش تأثیرگذاری آنها کنیم.‏

اگر فرض کنیم برخی از اختلافات مزبور از طریق مباحثه شفاف و مستدل اطراف اختلاف قابل حل باشند، ‏می‌بایست بستر مناسبی برای تضارب آرا در سطح علما و نخبگان ایجاد کنیم. ‏

اگر بخشی از اختلافات از چنان پیچیدگی برخوردار باشند که به راحتی قابل حل نباشند، می‌بایست نسبت به ‏حدود و ریشه‌های اختلاف به دنبال دست‌یابی به تفاهم باشیم تا برداشت‌های نامناسب نسبت به دیگران یا استدلال‌ها ‏و ریشه‌های فکری آنان زمینه‌ساز اختلافات بیشتر نشود.‏