|
|
(۲۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| ثعالبه، فرقهای از خوارج، پیروان ثعلبة بن عامر یا ثعلبة بن مشکان می باشد.
| | {{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب |
| | | عنوان =ثعالبه |
| | | تصویر = |
| | | توضیح تصویر = |
| | | نام =ثعالبه |
| | | نام رایج = |
| | | تاریخ شکل گیری = 1 ق |
| | | قرن شکل گیری = |
| | | مبدأ شکل گیری = |
| | | موسس = ثعلبة بن عامر یا ثعلبة بن مشکان |
| | | عقیده = 1. پیرو عقاید خوارج. 2.گرفتن زکات از بندگان (بردگان) هنگامی که غنیاند و دادن زکات به آنها هنگامی که فقیرند، رواست. |
| | }} |
| | '''ثعالبه''' فرقهای از [[خوارج]] و پیروان ثعلبة بن عامر یا ثعلبة بن مشکان بودند. |
| | |
| | ==تاریخ تاسیس== |
| | به طور یقین تاریخ تشکیل فرقه به بعد از [[ابوحنیفه]] میرسد. چون در برخی از نظرات تابع ابوحنیفه بودهاند و [[عبدالکریم عجرد]] تابع [[عطیه اسود یمامی]] است که وی نیز حنفی بوده است. |
|
| |
|
| ==تعریف== | | ==تعریف== |
| نام این فرقه را ثعلبیه <ref>ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۲۰، بیروت ۱۳۶۸.</ref> غ<ref>زالی (نظام)، محمودطاهر، رسالة معرفة المذاهب، در محمد بن عبیداللّه ابوالمعالی،ج۱، ص۷۹.</ref> و گاه به اشتباه تغلبیه <ref>محمد جواد مشکور، هفتادو سه ملت یا اعتقادات مذاهب: رسالهای در فرق اسلام از آثار قرن هشتم هجری، تهران: عطائی، ۱۳۳۷ ش، ص ۴۱.</ref> | | نام این فرقه را [[ثعلبیه]] <ref>ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۲۰، بیروت ۱۳۶۸.</ref><ref>زالی (نظام)، محمودطاهر، رسالة معرفة المذاهب، در محمد بن عبیداللّه ابوالمعالی، ج۱، ص۷۹.</ref> و گاهی به اشتباه، تغلبیه میگویند. <ref> مشکور محمد جواد، هفتاد و سه ملت یا اعتقادات مذاهب: رسالهای در فرق اسلام از آثار مربوط به قرن هشتم هجری، تهران، عطائی، ۱۳۳۷ ش، ص ۴۱.</ref> در بیشتر منابع، ثعالبه را گروهی منشعب از عَجارِده دانسته و گفتهاند که ثعلبه از یاران عبدالکریم بن عَجْرَد بود.<ref>اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامییّن، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰، ج۱، ص۹۷.</ref> <ref>بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، دارالکتب العلمیه، (بی تا)، ج۱، ص۸۰.</ref> <ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶، ج۱، ص۱۳۱.</ref> |
| نیز آورده اند. غالباً ثعالبه را گروهی منشعب از عَجارِده دانسته و گفتهاند که ثعلبه از یاران عبدالکریم بن عَجْرَد بود.<ref>اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامییّن، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰، ج۱، ص۹۷.</ref> <ref>بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، بیروت:دارالکتب العلمیه، (بی تا)، ج۱، ص۸۰.</ref> <ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶، ج۱، ص۱۳۱.</ref>
| |
| سبب جدایی ثعلبه از ابن عجرد را اختلاف نظر این دو درباره اطفال دانسته اند؛ ابن عجرد معتقد بود که باید از اطفال قبل از به بلوغ رسیدنشان برائت جست اما ثعلبه میگفت که ما اطفال را دوست میداریم مگر اینکه حق را انکار کنند. وی معتقد بود درباره محبت به کودکان و عداوت با آنان حکم خاصی نداریم و کودکان اگر پس از به بلوغ رسیدن و دعوت به اسلام، حق را نپذیرند، کافر شده اند. و همچنین قائلند به اینکه سوره یوسف جزء قرآن نیست و فقط یک قصهای از قصه هااست. اختلاف نظر این دو نفر در ماجرای خواستگاری از دختربچهای بروز کرد و به جدایی آنان انجامید.<ref>اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامییّن، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰، ج۱، ص۹۷.</ref> <ref>بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، بیروت:دارالکتب العلمیه، (بی تا)، ج۱، ص۱۰۰۱۰۱.</ref> <ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶، ج۱، ص۱۳۱۱۳۲.</ref>
| |
|
| |
|
| ==تاریخچه== | | ==دلیل جدایی از ابن عجرد== |
| جریان اینگونه بود که مردی از عجارده دختر ثعلبه را خواستگاری کرد. ثعلبه گفت مهر او را معین کن. خواستگار، زنی را پیش مادر دختر فرستاد که از او بپرسد: آیا دختر بالغ است یا نه؟ اگر بالغ شده به شرطی که در پیش عجارده معتبر است باید اسلام را توصیف کند تا هر چه مهر او باشد بدهد. مادر دختر گفت: او زنی مسلمان و در ولایت ماست خواه بالغ یا نابالغ باشد. چون این خبر به عبدالکریم عجرد و ثعلبه ابن مشکان رسید، عبد الکریم گفت: کودکان تا بالغ نشدهاند باید از آنها بیزاری جست. ثعلبه گفت: ما باید از ایشان خواه خرد باشند و خواه بزرگ سرپرستی کرده و آنان را تا انکار حق نکردهاند دوست بداریم. چون سخن بدینجا رسید عجارده از ثعلبه جدا شده و فرقهای جدید به نام ثعالبه بوجود آمد. <ref>مشکور، جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مقدمه کاظم مدیر شانه چی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش، ص۱۲۹.</ref>
| | علت جدایی ثعلبه از ابن عجرد را اختلاف نظر این دو درباره اطفال دانستهاند. به اعتقاد ابن عجرد، باید از اطفال قبل از آن که به بلوغ برسند برائت جست، اما به اعتقاد ثعلبه، اطفال را میباید دوست داشت جز آنکه زیر بار حق نروند، زیرا درباره محبت یا دشمنی با کودکان حکم خاصی نداریم و اگر کودکی بعد از رسیدن به بلوغ اسلام را نپذیرد، کافر شده است. اینان معتقدند که [[سوره یوسف]] جزء [[قرآن]] نیست، بلکه فقط یک داستان است. اختلاف نظر این دو نفر در ماجرای خواستگاری از دختربچهای بروز کرد و به جدایی آنان انجامید.<ref>اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامییّن، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰، ج۱، ص۹۷.</ref> <ref>بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، دارالکتب العلمیه، (بی تا)، ج۱، ص۱۰۰۱۰۱.</ref> <ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶، ج۱، ص۱۳۱۱۳۲.</ref> |
| در رابطه با تاریخ ولادت ثعلبه در هیچ یک از منابع به تاریخ دقیقی دست پیدا نکردیم اما به طور یقین تاریخ تشکیل فرقه به بعد از ابو حنیفه میرسد چون در واقع در برخی از نظرات تابع ابوحنیفه بودهاند و خود عبدالکریم عجرد تابع عطیه اسود یمامی است که وی هم حنفی بوده است.
| | و اما داستان اینچنین بود که مردی از عجارده دختر ثعلبه را خواستگاری کرد، ثعلبه گفت مهر او را معین کن، خواستگار زنی را پیش مادر دختر فرستاد که از او بپرسد که آیا دختر بالغ است یا نه؟ اگر بالغ شده به شرطی که در پیش عجارده معتبر است باید [[اسلام]] را توصیف کند تا هر چه مهر او باشد بدهد. مادر دختر گفت او زنی مسلمان و در ولایت ما است خواه بالغ یا نابالغ باشد. چون این خبر به عبدالکریم عجرد و ثعلبه ابن مشکان رسید، عبدالکریم گفت کودکان تا بالغ نشدهاند باید از آنها بیزاری جست. ثعلبه گفت ما باید از ایشان خواه خردسال باشند و خواه بزرگسال، سرپرستی کرده و آنان را تا انکار حق نکردهاند دوست بداریم. چون سخن بدینجا رسید، عجارده از ثعلبه جدا شده و فرقهای جدید به نام ثعالبه بوجود آمد. <ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش، ص۱۲۹.</ref> |
|
| |
|
| ==اعتقادات== | | ==اعتقادات== |
| به ثعلبه و پیروانش عقاید دیگری نیز نسبت داده شده است، از جمله اینکه گرفتن زکات از بندگان (بردگان) هنگامی که غنیاند و دادن زکات به آنها هنگامی که فقیرند رواست.<ref>اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامییّن، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰، ج۱، ص۹۸.</ref> | | به ثعالبه و پیروانش عقایدی نسبت داده شده است، از جمله اینکه گرفتن زکات از بندگان (بردگان) هنگامی که غنیاند و دادن زکات به آنها هنگامی که فقیرند رواست.<ref>اشعری علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامییّن، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰، ج۱، ص۹۸.</ref> |
| <ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶، ج۱، ص۱۳۱.</ref>همچنین گفته شده است که ثعالبه قضا و قدر الاهی را منکر بوده اند. <ref>ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۲۰، بیروت ۱۳۶۸. | | <ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶، ج۱، ص۱۳۱.</ref>همچنین گفته شده است که ثعالبه منکر قضا و قدر الهی بودند. <ref>ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ج۱، ص۲۰، بیروت ۱۳۶۸.</ref> <ref>محمودطاهر غزالی (نظام)، رسالة معرفة المذاهب، ج۱، ص۸۰، در محمد بن عبیداللّه ابوالمعالی، همان منبع.</ref> <ref>هفتادوسه ملت یا اعتقادات مذاهب: رسالهای در فرق اسلام از آثار قرن هشتم هجری، ص ۴۱، چاپ محمدجواد مشکور، تهران: عطائی، ۱۳۳۷ ش.</ref> |
| [۲۰]</ref> <ref>محمودطاهر غزالی (نظام)، رسالة معرفة المذاهب، ج۱، ص۸۰، در محمد بن عبیداللّه ابوالمعالی، همان منبع.</ref> <ref>هفتادوسه ملت، یا، اعتقادات مذاهب: رسالهای در فرق اسلام از آثار قرن هشتم هجری،ص ۴۱، چاپ محمدجواد مشکور، تهران: عطائی، ۱۳۳۷ ش.</ref>
| | و نیز کودکان را در عذاب پدرانشان شریک میدانستهاند.<ref>اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامییّن، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰، ج۱، ص۱۰۰. |
| و نیز کودکان را در عذاب پدرانشان شریک میدانسته اند.<ref>اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامییّن، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰، ج۱، ص۱۰۰. | |
| </ref> | | </ref> |
|
| |
|
| | ==پانویس== |
| | {{پانویس}} |
|
| |
|
| | {{فرق و مذاهب}} |
|
| |
|
| | | [[رده:فرق و مذاهب]] |
| ثعالبه از فرق «خوارج» پيروان «ثعلبه بن مشكان» هستند كه پس از «عبد الكريم عجرد» او را امام خواندند و گفتند كه عبد الكريم عجرد پيش از آن كه ثعلبه با وى درباره رفتار با كودكان مخالفت كند، امام بود و چون اين اختلاف روى داد ابن عجرد كافر شد، و ثعلبه امام گشت.
| |
| اختلاف آن دو را سبب اين بود كه مردى از «عجارده» دختر ثعلبه را خواستگارى كرد.
| |
| ثعلبه گفت: مهر او را معين كن.
| |
| خواستگار، زنى را نزد مادر دختر فرستاد كه از او بپرسد آيا دختر بالغ است يا نه؟ اگر بالغ شده به شرطى كه در پيش «عجارده» معتبر است بايد اسلام را توصيف كند تا هر چه مهر او باشد بدهد.
| |
| مادر دختر گفت: او زنى مسلمان و در «ولايت» ماست خواه بالغ و يا نابالغ باشد.
| |
| چون اين خبر به عبد الكريم عجرد و ثعلبه بن مشكان رسيد، عبد الكريم گفت:
| |
| كودكان تا بالغ نشدهاند بايد از آنان بيزارى جست.
| |
| ثعلبه گفت: ما بايد از ايشان خواه خرد، خواه بزرگ باشند سرپرستى كرده آنان را تا انكار حق نكردهاند دوست بداريم.
| |
| چون سخن آن دو بدين جا رسيد، «عجارده» كه از «خوارج» بودند از ثعلبه جدا شده و فرقه جديدى به نام «ثعالبه» پيدا شد.
| |
| پس از آن «ثعالبه» شش فرقه شدند و پس از وى به امامت هيچكس قايل نگشتند. نام ثعلبه، ثعلبه بن مشكان در الخطط مقريزى، ج 2، ص 355، ثعلبة بن عامر آمده است.
| |
| به قول مقريزى وجه اختلاف بين عبد الكريم عجرد و ثعلبه آن بود كه عبد الكريم مىگفت: ما از اطفال پيش از بلوغ تبرى مىجوئيم.
| |
| فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 130
| |
| ثعلبه مىگفت: ما از ايشان تبرى نجوئيم بلكه ايشان را دوست گيريم.
| |
| الفرق بين الفرق، ص 60.
| |
| ملل و نحل، شهرستانى، ص 118.
| |