رشید رضا: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۸: خط ۱۸:
| وبگاه =  
| وبگاه =  
}}
}}
'''شیخ محمد رشیدرضا''' (1282-1354 ق) در روستایی از اطراف طرابلس، در ساحل دریای مدیترانه به نام «قلمون» و در خانواده‌ای سوری تبار و معروف به «بیت آل‌الرضا» که نسبش به [[امام حسین]] (‌علیه‌السلام) می‌‌رسید به دنیا آمد. دروس مقدماتی را نزد پدرش که از روحانیون روستا و امام جماعت مسجد بود فراگرفت و به حفظ آیات [[قرآن کریم]] پرداخت. سپس به طرابلس رفت و در مدسۀ ابتدایی «الرشیدیه» که از مدارس دولتی عثمانی بود به تحصیل مشغول شد و علاوه بر دروس ابتدایی، زبان ترکی را نیز آموخت. در سال 1299 ق / 1882 م به مدرسۀ «الوطنیة الاسلامیة» رفت که از مدارس پیشرو آن زمان و بنیان‌گذارش [[شیخ حسین الجر]] (از علمای برجسته و پیشگامان نهضت عربی) بود. اما دیری نپایید که این مدرسه از سوی [[دولت عثمانی]] تعطیل شد. رشیدرضا برخلاف دیگر طالبان علم در کلاس‌های غیر رسمی شیخ حسین الجر حضور یافت و علوم شرعی، عقلی و عربی را نزد وی فراگرفت. در همان زمان [[علم حدیث]] را نزد شیخ محمود نشابه آموخت، از استادان دیگر رشیدرضا در این دوره می‌‌توان به شیخ عبدالغنی الرافعی، محمود الغجاوی، محمد الحسینی اشاره کرد. <ref> WWW.Islamonline.net. 2003/8/6</ref> <br>
'''شیخ محمد رشیدرضا''' (1282-1354 ق) در روستایی از اطراف طرابلس، در ساحل دریای مدیترانه به نام «قلمون» و در خانواده‌ای سوری تبار و معروف به «بیت آل‌الرضا» که نسبش به [[حسین بن علی (سید الشهدا)]] (‌علیه‌السلام) می‌‌رسید به دنیا آمد. دروس مقدماتی را نزد پدرش که از روحانیون روستا و امام جماعت مسجد بود فراگرفت و به حفظ آیات [[قرآن کریم]] پرداخت. سپس به طرابلس رفت و در مدسۀ ابتدایی «الرشیدیه» که از مدارس دولتی عثمانی بود به تحصیل مشغول شد و علاوه بر دروس ابتدایی، زبان ترکی را نیز آموخت. در سال 1299 ق / 1882 م به مدرسۀ «الوطنیة الاسلامیة» رفت که از مدارس پیشرو آن زمان و بنیان‌گذارش [[شیخ حسین الجر]] (از علمای برجسته و پیشگامان نهضت عربی) بود. اما دیری نپایید که این مدرسه از سوی [[دولت عثمانی]] تعطیل شد. رشیدرضا برخلاف دیگر طالبان علم در کلاس‌های غیر رسمی شیخ حسین الجر حضور یافت و علوم شرعی، عقلی و عربی را نزد وی فراگرفت. در همان زمان [[علم حدیث]] را نزد شیخ محمود نشابه آموخت، از استادان دیگر رشیدرضا در این دوره می‌‌توان به شیخ عبدالغنی الرافعی، محمود الغجاوی، محمد الحسینی اشاره کرد. <ref> WWW.Islamonline.net. 2003/8/6</ref>  


== آشنایی با افکار سیدجمال‌‌الدین اسدآبادی ==
== آشنایی با افکار سیدجمال‌‌الدین اسدآبادی ==
رشیدرضا در دوره‌ای که [[سید جمال‌الدین اسدآبادی|سید جمال‌الدین اسد‌آبادی]] به همراه [[محمد عبده|شیخ محمد عبده]] با انتشار عروةالوثقی در پی توسعۀ نهضت اسلامی بودند، با مطالعۀ این نشریه، آرا و دیدگاه‌های آنان را شناخت. وی بسیار تمایل داشت که با سیدجمال‌الدین اسدآبادی دیدار کند، اما این خواست‌هاش به فرجام نرسید و تنها با او از طریق مکاتبات، ارتباط برقرار نمود. زمانی که رشیدرضا در طرابلس اقامت داشت، شیخ محمد عبده به اتهام فعالیت‌های انقلابی بر ضد دولت عثمانی به بیروت تبعید شد. عبده که به توسعۀ نهضت اسلامی - عربی از طریق تعلیم و تربیت اعتقاد فراوانی داشت، حلقه‌های درس خود را در مدرسۀ «السلطانیه»ی بیروت آغاز کرد و توانست اندیشه‌های اسلامی خود را در این سرزمین بسط دهد. به رغم حضور طولانی عبده در بیروت، رشیدرضا با وجود میل باطنیاش نتوانست با وی دیدار کند. حضور عبده در طرابلس، این فرصت را مهیا کرد تا رشیدرضا با او ملاقات نماید.
رشیدرضا در دوره‌ای که [[سید جمال الدین اسد آبادی|سید جمال‌الدین اسد‌آبادی]] به همراه [[محمد عبده|شیخ محمد عبده]] با انتشار عروةالوثقی در پی توسعۀ نهضت اسلامی بودند، با مطالعۀ این نشریه، آرا و دیدگاه‌های آنان را شناخت. وی بسیار تمایل داشت که با سیدجمال‌الدین اسدآبادی دیدار کند، اما این خواست‌هاش به فرجام نرسید و تنها با او از طریق مکاتبات، ارتباط برقرار نمود. زمانی که رشیدرضا در طرابلس اقامت داشت، شیخ محمد عبده به اتهام فعالیت‌های انقلابی بر ضد دولت عثمانی به بیروت تبعید شد. عبده که به توسعۀ نهضت اسلامی - عربی از طریق تعلیم و تربیت اعتقاد فراوانی داشت، حلقه‌های درس خود را در مدرسۀ «السلطانیه»ی بیروت آغاز کرد و توانست اندیشه‌های اسلامی خود را در این سرزمین بسط دهد. به رغم حضور طولانی عبده در بیروت، رشیدرضا با وجود میل باطنیاش نتوانست با وی دیدار کند. حضور عبده در طرابلس، این فرصت را مهیا کرد تا رشیدرضا با او ملاقات نماید.


رشیدرضا با مطالعۀ اندیشۀ سیدجمال که توسعۀ نهضت اسلامی را با مبارزه و رودرویی با حکومت و نقد آن به طور علنی می‌‌دید و آرا و دیدگاه‌های شیخ محمد عبده که توسعۀ نهضت اسلامی را در گرو توسعۀ تعلیم و تربیت و به دور از هیاهو می‌‌دانست، توانست با این روش‌ها و اصول، روش خاصی را در توسعۀ نهضت اسلامی و وحدت اسلامی ترسیم کند.
رشیدرضا با مطالعۀ اندیشۀ سیدجمال که توسعۀ نهضت اسلامی را با مبارزه و رودرویی با حکومت و نقد آن به طور علنی می‌‌دید و آرا و دیدگاه‌های شیخ محمد عبده که توسعۀ نهضت اسلامی را در گرو توسعۀ تعلیم و تربیت و به دور از هیاهو می‌‌دانست، توانست با این روش‌ها و اصول، روش خاصی را در توسعۀ نهضت اسلامی و وحدت اسلامی ترسیم کند.
خط ۶۲: خط ۶۲:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[:رده: عالمان]]
[[:رده:عالمان]]
[[رده:عالمان اهل سنت]]
[[رده:عالمان اهل سنت]]
[[رده:عالمان وحدت‌گرا]]
[[رده:عالمان وحدت‌گرا]]
[[رده:پیشگامان وحدت اسلامی]]
[[رده:پیشگامان وحدت اسلامی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۱۸

رشید رضا
رشیدرضا.jpg
نام کاملمحمد رشیدرضا
اطلاعات شخصی
سال تولد1282 ق، ۱۲۴۴ ش‌، ۱۸۶۶ م
محل تولدبیروت
سال درگذشت1354 ق، ۱۳۱۴ ش‌، ۱۹۳۶ م
استادان
  • محمد عبده
  • شیخ عبدالغنی الرافعی
  • محمد الحسینی
آثار
  • المنار فی تفسیر القرآن
  • الحصون المنیعة

شیخ محمد رشیدرضا (1282-1354 ق) در روستایی از اطراف طرابلس، در ساحل دریای مدیترانه به نام «قلمون» و در خانواده‌ای سوری تبار و معروف به «بیت آل‌الرضا» که نسبش به حسین بن علی (سید الشهدا) (‌علیه‌السلام) می‌‌رسید به دنیا آمد. دروس مقدماتی را نزد پدرش که از روحانیون روستا و امام جماعت مسجد بود فراگرفت و به حفظ آیات قرآن کریم پرداخت. سپس به طرابلس رفت و در مدسۀ ابتدایی «الرشیدیه» که از مدارس دولتی عثمانی بود به تحصیل مشغول شد و علاوه بر دروس ابتدایی، زبان ترکی را نیز آموخت. در سال 1299 ق / 1882 م به مدرسۀ «الوطنیة الاسلامیة» رفت که از مدارس پیشرو آن زمان و بنیان‌گذارش شیخ حسین الجر (از علمای برجسته و پیشگامان نهضت عربی) بود. اما دیری نپایید که این مدرسه از سوی دولت عثمانی تعطیل شد. رشیدرضا برخلاف دیگر طالبان علم در کلاس‌های غیر رسمی شیخ حسین الجر حضور یافت و علوم شرعی، عقلی و عربی را نزد وی فراگرفت. در همان زمان علم حدیث را نزد شیخ محمود نشابه آموخت، از استادان دیگر رشیدرضا در این دوره می‌‌توان به شیخ عبدالغنی الرافعی، محمود الغجاوی، محمد الحسینی اشاره کرد. [۱]

آشنایی با افکار سیدجمال‌‌الدین اسدآبادی

رشیدرضا در دوره‌ای که سید جمال‌الدین اسد‌آبادی به همراه شیخ محمد عبده با انتشار عروةالوثقی در پی توسعۀ نهضت اسلامی بودند، با مطالعۀ این نشریه، آرا و دیدگاه‌های آنان را شناخت. وی بسیار تمایل داشت که با سیدجمال‌الدین اسدآبادی دیدار کند، اما این خواست‌هاش به فرجام نرسید و تنها با او از طریق مکاتبات، ارتباط برقرار نمود. زمانی که رشیدرضا در طرابلس اقامت داشت، شیخ محمد عبده به اتهام فعالیت‌های انقلابی بر ضد دولت عثمانی به بیروت تبعید شد. عبده که به توسعۀ نهضت اسلامی - عربی از طریق تعلیم و تربیت اعتقاد فراوانی داشت، حلقه‌های درس خود را در مدرسۀ «السلطانیه»ی بیروت آغاز کرد و توانست اندیشه‌های اسلامی خود را در این سرزمین بسط دهد. به رغم حضور طولانی عبده در بیروت، رشیدرضا با وجود میل باطنیاش نتوانست با وی دیدار کند. حضور عبده در طرابلس، این فرصت را مهیا کرد تا رشیدرضا با او ملاقات نماید.

رشیدرضا با مطالعۀ اندیشۀ سیدجمال که توسعۀ نهضت اسلامی را با مبارزه و رودرویی با حکومت و نقد آن به طور علنی می‌‌دید و آرا و دیدگاه‌های شیخ محمد عبده که توسعۀ نهضت اسلامی را در گرو توسعۀ تعلیم و تربیت و به دور از هیاهو می‌‌دانست، توانست با این روش‌ها و اصول، روش خاصی را در توسعۀ نهضت اسلامی و وحدت اسلامی ترسیم کند.

فعالیت‌های دینی اجتماعی

آغاز فعالیت‌های اسلامی ـ اجتماعی رشیدرضا از روستای قلمون آغاز شد. وی با برپایی کلاس‌های دینی و تفسیر آیات قرآن بر آن بود تا نهضت اسلامی را از محل تولد خود آغاز کند و نخست ساکنان آن را از جهالت و رکود دینی آزاد سازد. رضا در قهوهخانه‌ها و مکان‌های عمومی حضور می‌‌یافت و مردم را به حضور در مسجد و یادگیری آموزه‌های دینی اسلام تشویق کرد.

ارتباط با محمد عبده

بعد از عزیمت محمد عبده به مصر، رشیدرضا نیز در سال 1314 ق / 1898م به مصر رفت و در این کشور با همراهی عبده در سال 1315 ق / 1899م و پس از تبادل نظرهای فراوان مجلۀ «المنار» را با هدف توسعۀ وحدت و اصلاحات اسلامی و اجتماعی و پاسخ به شبهات طرح شده از سوی غربیان دربارۀ اسلام و حرکت در جهت همسویی مسلمانان پایهگذاری کرد. در این مجله علاوه بر جنبه‌های مختلف اتحاد اسلامی، نهضت اسلامی و اصلاحات در قالب مقاله و تحقیق، تفسیر شیخ محمد عبده ـ که بعدها خود رضا ادامۀ این تفسیر را نوشت - فتاوی و احکام اسلامی، پاسخ به مسائل فقهی و اعتقادی که از سوی مخاطبان مطرح می‌‌شد، معرفی بزرگان اندیشۀ اسلامی و حکام جهان اسلام، معرفی و بررسی آثار و کتاب‌های اسلامی و بررسی مسائل مسلمانان جهان منتشر می‌‌شد. از مباحث دیگر این مجله که خود رشیدرضا به آن می‌‌پرداخت، نقد و بررسی اسرائیلیات و روایات جعلی دربارۀ اسلام، قرآن و پیامبر گرامی اسلام بود. افزون بر آن، وی در «المنار» بارها گسترش مدارس تبلیغاتی مسیحیان که استعمارگران آنها را در کشورهای مختلف اسلامی تأسیس کرده بودند، هشدار داد و خواستار تعطیل این مدارس و توسعه و تحولات در زمینه‌های آموزش اسلامی و تأسیس مدارس جدید و تدریس علوم اسلامی به همراه علوم جدید شد. مجلۀ «المنار» نزدیک به 35 سال منتشر گردید و مخاطبان فراوانی را در سر تا سر جهان اسلام و عرب از جمله تونس، الجزایر، لیبی و دیگر کشورهای آفریقایی به ویژه شمال آفریقا، هند، اندونزی، عراق، ترکیه و دیگر سرزمین‌های اسلامی پیدا کرد و با علمای این کشورها ارتباطات بسیاری داشت و بدین سان بر غنای مجلۀ «المنار» افزوده شد. البته یکی از جنبه‌های منفی این مجله، طرح مسائلی در نقد شیعه بود که البته سیدمحسن امین که خود وی در جریان نهضت اسلامی ـ عربی بر ضد حکومت عثمانی فعالیت می‌‌کرد و به وحدت اسلامی در جهان امیدوار بود، پاسخ‌هایی به نوشته‌های رشیدرضا در مجلۀ «العرفان» به نگارش درآورد. [۲] صابرین مروین (Sabrine Mervin) پژوهشگر فرانسوی در کتاب جنبش اصلاحگری شیعه (Un reformisme chitte) به بحث دربارۀ این چالش پرداخته است.

مبارزه با فعالیت‌های تبشیری

بخش دیگری از فعالیت‌های رشیدرضا مبارزه با فعالیت‌های تبشیری و تبلیغاتی غربیان بود که از سوی استعمار حمایت می‌‌شد. وی ضمن توصیۀ علما و بزرگان اسلامی به راه اندازی مدارس مترقی و جدید برای مقابله با فعالیت‌های غربیان، خود نیز انجمن «دارالدعوه و الارشاد» را تأسیس کرد. وی نخست هنگام دیدار از کتابخانۀ هیأت مبلغان مذهبی آمریکایی در طرابلس، در اندیشۀ تأسیس این انجمن افتاد و از این راه می‌‌خواست هم تبلیغات هیأت‌های مذهبی مسیحی را در کشورهای اسلامی بی اثر گذارد و هم واعظان و آموزگاران جوانی برای تبلیغ شعائر اسلامی تربیت کند. [۳]
اما این انجمن و مدرسه دیری نپایید که به علت مشکلات مالی و جز آن تعطیل شد. رشیدرضا برای ادامۀ فعالیت این انجمن و برنامه‌هایش حتی از دولت عثمانی درخواست کمک نمود، اما پاسخ مثبتی دریافت نکرد و همزمان با آغاز جنگ جهانی این مدرسه برای همیشه بسته شد. وی به اعتقاد خود در این مدرسه بر آن بود تا با آموزش علوم اسلامی مانند اصول دین، فقه، تهذیب اخلاق، تفسیر و علوم دیگر مانند جامعهشناسی، اقتصاد، ریاضیات، بهداشت و طب و مانند آن، با روش‌های نوین و پیشرو، جامعه‌ای مترقی و جوانانی مسلمان و نواندیش برای سرتاسر جهان اسلام تربیت کند.

رشیدرضا به تصوف نیز گرایش داشت. وی پس از مطالعۀ کتاب احیاء علوم الدین ابو محمد غزالی تعلق خاطر فراوانی به این اثر پیدا کرد و به تصوف روی آورد. رضا به وسیلۀ یکی از عارفان طریقت نقشبندیه با این طریقت آشنا شد و با پژوهش دربارۀ طریقت‌های تصوف به بررسی و اصلاح آنها نیز پرداخت و در همین رهگذر کتاب رسالة فی حجةالاسلام الغزالی را به نگارش درآورد.

اندیشۀ سیاسی رشیدرضا

دربارۀ آرای رشیدرضا در خصوص اندیشه‌های سیاسی اسلام، نظریات مختلفی وجود دارد. حمید عنایت معتقد است که وی در این زمینه بیشتر دنباله رو محمد عبده و سیدجمال بوده است. تنها نکته‌ای که عقاید او را از تجددخواهان دیگر متمایز می‌‌کند، اصرار اوست بر سر اصلاح خلافت سنی و اعادۀ آن به شکلی که در صدر اسلام معمول بود. رضا خلافت را مظهر پیوستگی دین و دولت در اسلام می‌‌دانست و تحقق همۀ آرمان‌های این جهانی اسلام را به آن وابسته می‌‌دید. وی خلافت را بهترین وسیلۀ احراز هدف مهم دیگر تجددخواهان یعنی وحدت اسلام می‌‌دانست و به همین دلیل ناسیونالیسم را محکوم می‌‌کرد. [۴]

رشیدرضا موضوع حکومت اسلامی را پس از پرداختن به مسائل خلافت به پیش می‌‌کشد و آن را در سه مرحله انجام می‌‌دهد: نخست مبانی خلافت را در نظریه و نگرش سیاسی اسلام پیجویی می‌‌کند؛ سپس شکاف بین آن نظر و عملکرد سیاسی را در میان مسلمانان سنی نشان می‌‌دهد و بررسی می‌‌کند؛ سرانجام اندیشۀ خود را راجع به این که حکومت اسلامی چگونه باید باشد، مطرح می‌‌سازد. رضا دربارۀ این جنبه از آرا و دیدگاه‌های خود به تفصیل در کتاب «الخلافة او الامامة‌العظمی» بحث کرده است.

ویژگی‌های گفتمان سیاسی رشیدرضا

گفتمان سیاسی رضا از سه ویژگی برخوردار بود:
1- گفتمان احیا و بازیافت متون علما و اندیشمندانی چون الماوردی، ابن تیمیه و ابنالقیم
2- اجتناب و قطع ارتباط با خوانش اصلاحگرایانه مفاهیم سیاست دینی
3- گفتمانی بنیادین که مفاهیم و اندیشه‌های اسلام‌گرایانی چون حسن البناء و اخوان‌المسلمین بعدها بر اساس آن پایه‌ریزی شد.
از نظر رشیدرضا حاکمیت پیمانی است که با انتخاب و شورا صورت می‌‌گیرد و حکومت جز با بیعت مشروع نخواهد بود. وی در تعریف خود از مفهوم سیاست بر تعامل میراث سیاسی اسلام و مفاهیم جدید غربی که از اصل تفکیک قوا بهره‌مند است، تکیه می‌‌کند. رضا توحید، عدالت و آزادی را مجموعه‌ای از اصول فلسفۀ حکومت اسلام می‌‌داند. وی در شرایط ضعف و عدم صلاحیت ملت در انتخابات، مانعی نمی‌‌بیند که رهبری عادل و مصلح و در عین حال مستبد حکومت را در دست بگیرد و مردم را با هدف رونق و شکوفایی رهبری کند. [۵] رشیدرضا وارد عرصۀ سیاست نیز شد و به نقد دولت عثمانی پرداخت و خواستار اصلاح اوضاع و شرایط این حکومت شد. وی ریاست «جمعیه الشوری العثمانیه» را که تبعیدی‌های دولت عثمانی در مصر آن را تشکیل داده بودند، به عهده گرفت. این انجمن فعالیت‌های مختلفی داشت. از جمله اعلامیه‌ها و بیانیه‌های مخفیانه‌ای را در سر تا سر امپراتوری عثمانی برای بیداری و وحدت مسلمانان توزیع می‌‌کردند. وی بعد از شکست عثمانی وتوافق فرانسه و انگلیس مبنی بر تقسیم جهان عرب، در مجلۀ «المنار» نسبت به این مسئله هشدار داد و استعمار و فعالیت‌های آنان را در جهان عرب محکوم کرد. این فعالیت‌ها باعث شد رهبران عرب در کنفرانس ژنو که برای دفاع از مسائل عرب برگزار شده بود، رشیدرضا را به مقام نایب رئیس این کنفرانس انتخاب کنند. وی در سال 1921 به ریاست کنگرۀ ملی سوری در دمشق برگزیده شد و در سال 1921 به مقام هیأت نمایندگی سوریه و فلسطین برای اعتراض به قیمومت انگلستان و فرانسه به جامعۀ ملل اعزام شد. [۶]

وحدت و همگرایی مسلمانان

از مهمترین فعالیت‌های رشیدرضا وحدت و همگرایی و بیداری مسلمانان و کشورهای اسلامی بود. محور فعالیت‌های وی در این زمینه در سه شاخه انعکاس یافت؛ مقالات وی در مجلۀ «المنار» و انعکاس اخبار و اقدامات مسلمانان سراسر جهان در جهت همگرایی و تقریب مذاهب اسلامی و وحدتشان؛ سخنرانی و هشدارهایی که در محافل اسلامی و مکان‌های آموزشی ایراد می‌‌کردند؛ و تألیف آثاری مانند الوحدة الاسلامیه. رشیدرضا در مجلۀ «المنار» که گسترۀ وسیعی را از جهان اسلام دربرگرفته بود، مقالات و یادداشت‌های مختلفی به منظور نزدیک کردن مسلمانان به یکدیگر به نگارش درآورد. وی علمای جهان اسلام را برای تعامل بیشتر مسلمانان جهان دعوت می‌‌کرد تا دیدگاه‌های خود را برای وحدت اسلامی عرضه کنند که البته مسلمانان نیز در پی این فراخوان، مشکلات و معضلات خود و مسائل فقهی خود را از این طریق بیان می‌‌کردند؛ چنان که از مغرب و تونس گرفته تا هند و اندونزی این تعاملات و ارتباطات با مجلۀ «المنار» برقرار شده بود. وی خطر صهیونیسم و توطئه‌های استعمارگران را به مسلمانان و اعراب هشدار می‌‌داد و خواستار وحدت اسلامی در قبال صهیونیسم و استعمار بود. رضا در بخش دیگری از «المنار» به طرح اسرائیلیات و نقد آن پرداخت و تلاش کرد با جلوگیری از گسترش آنها در نظام فکری جهان اسلام، تفرقه و مذهبگرایی در جهان اسلام کاهش یابد. وی در موقعیتی که اصلاحگران و نواندیشان عرب، در پی مقوله‌هایی چون پان عربیسم، میهن پرستی عربی و نهضت عربی بودند، تنها راه رهایی از عقب ماندگی و ترقی را در رسیدن به وحدت جهان اسلام و تقریب مذاهب می‌‌دانست. به همین دلیل وی برای رفع اختلافات مسلمانان و جلوگیری از فرقه‌گرایی در میان مسلمانان پیشنهاد کرد تا دربارۀ وجوه و جنبه‌های مشترک مسلمانان سراسر جهان - که براساس اصول اسلام و مطابق با کتاب، سنت و عقل، نیز به دور از ابعاد اختلافبرانگیز باشد - سلسله کتاب‌هایی تألیف و منتشر شود و در میان تمامی گروه‌ها و مذاهب اسلامی توزیع گردد و مسلمانان به یادگیری و اجرای آن تشویق شوند و علمای اسلامی نیز براساس آن به تبلیغ دین اسلام بپردازند. رضا همچنین پیشنهاد کرد برای وحدت رویه در احکام و فقه اسلامی کتاب‌هایی تألیف گردد و علمای برجستۀ اسلامی با توجه به مبانی مشترک مذاهب اسلامی در آنباره و با نظر به وضعیت معاصر به آموزش و تدریس آن برای کلیۀ علمای سراسر جهان بپردازند، تا مسلمانان به نقاط مشترک در این زمینه برسند. این مواضع و دیدگاه‌های وی چندان به مذاق اصلاح‌طلبان و ملی‌گرایان جهان عرب خوش نیامد و به طور عمده دو گروه در جهان عرب با آرای وی در این زمینه مخالف بودند: یک گروه روشنفکران فرنگی‌مآبی که نه تنها خلافت اسلامی بلکه تمامی میراث سیاسی و اجتماعی اسلام را محکوم می‌‌کردند، و گروه دیگر، میهن‌پرستان مصری همچون مصطفی کامل و اعضای حزب وطنی او که آرمان‌های رشیدرضا را مایۀ انحراف ملت مصر از مسائل محسوس و مشخص داخلی به آروزهای مبهم و انجام‌ناپذیر دینی می‌‌دانستند. اما رشیدرضا با این دیدگاه‌ها هم‌رأی نبود و سعی در اصلاح اسلامی و وحدت مسلمانان بود.

رشیدرضا در راه وحدت اسلامی و جلوگیری از تضییع حقوق مسلمانان سخنرانی‌ها و اجتماعاتی برای اعتراض نیز ترتیب می‌‌داد و گاه برای سران اسلامی نامه‌ها و خطابه‌های پندآمیز و نصیحت‌گونه نیز ارسال می‌‌کرد. چنان که دربارۀ سیاست‌های غربیان در قبال جهان اسلام و سران اعراب مواضع بسیار تندی داشت و در زمینه مبارزه و دفاع ملت‌های اسلامی از سرزمین‌هایشان، به ویژه دفاع ملت مسلمان لیبی در مقابل تجاوز ایتالیا سخنان و خطابه‌های زیادی ایراد کرد و مقالات متنوعی به نگارش درآورد. وی حتی به ملک حسین و ملک عبدالعزیز آل‌سعود برای نحوۀ حکومتشان نامه‌های مختلفی می‌‌نوشت.

آثار رشیدرضا

وی افزون بر مقالاتش در مجلۀ «العرفان»، کتاب‌هایی نیز به نگارش درآورده که مهمترین اثر وی المنار (تفسیر القرآن العظیم) است. این تفسیر با آیه ۵۳ سوره یوسف پایان می‌یابد. از ابتدای قرآن تا آیه ۱۲۶ سوره نساء به انشای شیخ محمد عبده و املای سیدرشیدرضا است و پس از آن، رشیدرضا به پیروی از سبک شیخ محمد عبده، آن را تا سوره یوسف ادامه داده است. این تفسیر در میان تفسیرهای قرآن کریم دارای رویکردی سیاسی، اجتماعی و تربیتی است. از دیگر آثار رشیدرضا می‌توان به آثار ذیل اشاره کرد: «الحصون المنیعة» و «الحکمة الشرعیة فی محکمة القادریة والرفاعیة» و «تاریخ الاستاذ الامام الشیخ محمد عبده وما جری بمصر فی عصره» و «الوحی المحمدی» و «المنار والأزهر» و «ذکرالمولد النبوی» و «یسر الإسلام واُصول التشریع العام» و «مناسک الحجّ وأحکامه وحِکَمه» و «حقیقة الرّبا» و «المقصورة الرشیدیة».
سخن پایانی دربارۀ رشیدرضا این که وی تلاش‌ها و اقدامات بسیاری برای وحدت اسلامی و همسویی مسلمانان جهان و الویت دادن وحدت و نهضت اسلامی بر امور دیگری چون وحدت و نهضت عربی صورت داد که در این راه پیرو شیخ محمد عبده و سیدجمال‌الدین اسدآبادی به شمار می‌‌رود.

پانویس

  1. WWW.Islamonline.net. 2003/8/6
  2. صابرینا، مرفان: حرکة الإصلاح الشیعی، ترجمۀ هیثم الأمین، بیروت: دارالنهار، 2003، صص 357 ـ 360.
  3. عنایت، حمید: سیری در اندیشۀ سیاسی عرب، تهران: امیرکبیر، 1376، ص 157.
  4. همان، ص 157.
  5. برای اطلاع بیشتر دربارۀ اندیشۀ سیاسی رشیدرضا بنگرید به: (حمید عنایت: اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمۀ بهاءالدین خرمشاهی، تهران، انتشارات خوارزمی، 1380، ص 128-150، نیز: «دولت در اندیشۀ اسلامی معاصر» و «اسلام و سلطه سیاسی از دیدگاه رشیدرضا»، ابراهیم غرایبه، ترجمه علی علیمحمدی، کتاب ماه علوم اجتماعی (ویژه اندیشه سیاسی اسلام)، ش 73، 74، ص 86-93).
  6. عنایت، حمید: سیری در اندیشۀ سیاسی عرب، ص 157.

رده:عالمان