ثقه و توثیق: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
* [[وثاقت راویان ذکر شده در کتاب فلاح السائل]] سیّد بن طاووس؛ | * [[وثاقت راویان ذکر شده در کتاب فلاح السائل]] سیّد بن طاووس؛ | ||
* [[وثاقت راویان ذکر شده در اسناد کتاب «کامل الزیارات»]]؛ | * [[وثاقت راویان ذکر شده در اسناد کتاب «کامل الزیارات»]]؛ | ||
وقوع راوی در کتاب کامل الزیارات (ابن قولویه) | |||
در رابطه با کامل الزیارات و مدلول عبارتی که در مقدمه این کتاب آمده، حداقل پنج مبنا وجود دارد: | |||
* مبنای اول این است که تمام کسانی که در اسناد کامل الزیارات واقع شده اند از ثقات اند که مبنای شیخ #حر_عاملی ره همین است<ref>وسائل الشیعة، ج30، ص 202 .</ref> محقق خویی ره نیز تا اواخر عمر شریفش به این مبنا معتقد بود، (معجم رجال، ج1، ص50) ولی بعداً از این مبنا عدول نمود. | |||
* مبنای دوم این است که تنها مشایخ بلا واسطه ی ابن قولویه مشمولِ این توثیق هستند. مبنایی که محقق #خویی ره در اواخر عمر به آن عدول نمود، همین مبنا است <ref>منهاج المصباح (التجارة)، ج 1، ص 461.</ref> | |||
* مبنای سوم این است که شهادتِ ابن قولویه در مقدمه ی کتابش به این معناست که در هر باب از ابواب این کتاب حداقل یک حدیث صحیح و معتبر وجود دارد. به عبارت دیگر عناوین هر باب در این کتاب که متخذ از احادیث آن باب است، حجت است و از معصوم ع صادر شده است. این مبنا را آیت الله شیخ جواد #تبریزی ره بعد از عدول از مبنای اول اختیار نموده است<ref>قبسات من علم الرجال، ج 1، ص 91.</ref>. | |||
* مبنای چهارم این است که شهادت ابن قولویه به این معناست که ایشان می گوید: روایات این کتاب را چون در کتب معتبر و مهم محدثان بزرگ و مورد اعتماد ذکر شده است، در این کتاب جمع آوری کرده ام. ظاهرا آیت الله سیستانی (دام ظله) معتقد به این مبنا هستند<ref>قاعده لا ضرر و لا ضرار، ص 21 ـ 22.</ref>. | |||
* مبنای پنجم و مورد قبول (استاد #شب_زنده_دار ) این است که ابن قولویه واسطه های بین خودش و منابعی که این روایات را از آن اخذ کرده است توثیق می کند، اما از آن کتابِ منبع به بعد را نه. به عبارت دیگر ابن قولویه می خواهد بگوید: «من شهادت می دهم که از ناحیه ی من تا آن منبع حدیثی، همه ی افراد ثقه هستند، اما از آن منبع تا معصوم (ع) را خودتان بررسی کنید». طبق این مبنا علاوه بر مشایخ بلا واسطه ی ابن قولویه، افراد دیگری که در سند ایشان تا منبع حدیثی قرار گرفته اند نیز توثیق می شوند. گاهی بین ابن قولویه و منبع حدیثی سه نفر واسطه هستند، گاهی دو نفر و گاهی یک نفر<ref>درس خارج فقه آیت الله #شبزندهدار ـ مبحث امر به معروف و نهی از منکر ـ سال 1397.</ref>. | |||
* [[وثاقت راویان ذکر شده در اسناد تفسیر قمی]] علی بن ابراهیم القمی؛ | * [[وثاقت راویان ذکر شده در اسناد تفسیر قمی]] علی بن ابراهیم القمی؛ | ||
* [[وثاقت راویان ذکر شده در اسناد «نوادر الحکمة»]] محمد بن أحمد بن یحیی؛ | * [[وثاقت راویان ذکر شده در اسناد «نوادر الحکمة»]] محمد بن أحمد بن یحیی؛ | ||
خط ۴۰: | خط ۴۸: | ||
* [[وثاقت موارد ترضیات مرحوم صدوق]]؛ | * [[وثاقت موارد ترضیات مرحوم صدوق]]؛ | ||
* [[وثاقت فردی که نقل افراد ثقه از او زیاد است]].<ref>سبحانی تبریزی، جعفر،کلیات فی علم الرجال،صص161تا350 و درس خارج فقه استاد اشرفی،99/11/29، https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/ashrafi/feqh/99/991129/</ref> . | * [[وثاقت فردی که نقل افراد ثقه از او زیاد است]].<ref>سبحانی تبریزی، جعفر،کلیات فی علم الرجال،صص161تا350 و درس خارج فقه استاد اشرفی،99/11/29، https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/ashrafi/feqh/99/991129/</ref> . | ||
== توثیق عام و خاص در نگاه اهل سنت == | == توثیق عام و خاص در نگاه اهل سنت == | ||
اهل سنت با اثبات دو صفت عدالت و ضبط، راوی را ثقه میشمارند، آنها هم توثیق خاص و عام دارند. | اهل سنت با اثبات دو صفت عدالت و ضبط، راوی را ثقه میشمارند، آنها هم توثیق خاص و عام دارند. |
نسخهٔ ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۵
ثقه و وثیق در لغت عرب به امر محکم[۱] و چیزی که بتوان به آن اعتماد کرد گفته میشود و استعاره از چیزی است که قابل اعتماد و ائتمان است[۲]. فرهنگ لغت عمید محکم کردن، استوار کردن و ثقه معرفیکردن، کسی را ثقه دانستن و به او اعتمادکردن و دهخدا، معتمد داشتن و ثقه گفتن کسی را و معین اطمینانکردن را معنی توثیق شمردهاند[۳].
در رجال به کسانی که به صحت قول آنان میتوان اعتماد و اطمینان کرد، ثقه میگویند و به معرفیکردن کسی بهعنوان ثقه، توثیق گفته میشود. باتوجهبه اینکه رجال علمی است که در مورد راویان حدیث ازاینحیث که آیا شرایط قبول احادیث در آنها هست یا خیر؟ [۴] پس در علم رجال میخواهیم بفهمیم که آیا راویان حدیث عادل یا غیرعادل، موثق یا غیرموثق، و ممدوح یا مذموم، مهمل و یا مجهول هستند و نیز مشایخ و راویان از آنها و دوره و عصر و طبقه آنها را به دست آوریم. در حقیقت مراد از این علم، دستیابی به وثاقت راوی و پذیرش حدیث نقل شده از وی است[۵].
شیخ طوسی در کتاب «العدة»[۶] در بحث عمل به اخبار متعارض میفرماید: اگر راوی یکی از اخبار متعارض، امامی بود و راوی خبر دیگر غیر امامیِ متحرز از کذب بود، خبر امامی عدل مقدم است. بله، اگر خبر غیر امامی متحرّز از کذب، با خبر امامی عدل متعارض نباشد، مورد عمل قرار می گیرد.
شیخ طوسی در ادامه به بحث تعارض خبر مرسل با خبر مسند میپردازد و میفرماید: اگر راوی مُرسِل، ملتزم به نقل از ثقات نیست، به خبر مسند عمل میشود، اما اگر مُرسِل از زمره کسانی است که روایات مسند و مرسل خود را از ثقات نقل میکنند ــ همچون ابن ابی عمیر، بزنطی و صفوان بن یحیی ــ بین خبر مرسل و خبر مسند تعارض واقع میشود.
مرحوم شیخ میفرماید: به خاطر معروف بودنِ این افراد به نقل از ثقات، علمای شیعه «مراسیل» این افراد را مساوی و هم سنگ با «مسانید» دیگران به شمار میآورند. با توجه به این عبارت، روشن میشود که کلمه ثقه در کلام شیخ، به معنای «امامی عدل» به کار رفته است؛ زیرا در ابتدا شیخ خبر امامی عدل و غیر امامی متحرز از کذب را مساوی ندانست. سپس «مراسیل» این افراد را ــ به خاطر ملتزم بودن به نقل از «ثقه» ــ مساوی با روایات «مُسنَد» ــ که سند آن مشتمل بر روات امامی عدل است ــ دانست. بنابراین مرحوم شیخ ثقه را به معنای امامی عدل به کار میبرده است.
آیت الله شبیری زنجانی معتقد است که لفظ «ثقه» در کلام نجاشی نیز به همین معنا است.
اما لفظ «#ثقه» در کلمات رجالیان و فقها به همان معنای اصطلاح امروزی، یعنی «شخص مورد اعتماد و متحرّز از کذب» است.
ازآنجاکه اعلام عدالت و وثاقت کسی جزء شهادات است و در شهادت اخبار «عنحس» شرط است؛ لذا مرحوم آیتالله خوئی بر این باور بود که از زمان سیّد ابن طاووس (ره) به بعد و یا طبق بیان مرحوم آیتالله واعظزاده از زمان محقّق حلی (ره) به بعد، رجالیونی که رجال نوشتهاند اگر از آنها توثیق و تصحیحی وارد شده است مستند به حدس است نه حس؛ چرا که فاصله زیادی از زمان راویان حدیث داشتهاند و لذا بعید است که «عنحس» توثیقی را داشته باشند و لذا اینها بیشتر به اصول رجالی سابق خود نظر داشتهاند.
اما مثل کتاب مرحوم نجاشی و مرحوم شیخ طوسی و مرحوم برقی که در دست هست؛ اینها شهادت «عن حس» است به دلیل نزدیکبودن این اعاظم به زمان راویان حدیث میتوان گفت یا براساس سماع کابر عن کابر بوده مثل سماع ما نسبت به مرحوم شیخ انصاری، یا با مراجعه به کتب قدما مثل کتاب حسن بن محبوب بوده که در زمان أئمّه بودهاند[۷].
انواع توثیقات
در زمان ما این وثاقت به دو طریق اثبات میشود:
الف: توثیقات خاصه:
مراد از توثیقات خاصه توثیقی است که در خصص یک یا چند فرد با ذکر نام آنها وارد شده و عنوان و یا ویژگی خاص مشترکی بین آنها نیست که توثیق به خاطر آن باشد.
راههای اثبات توثیقات خاصه
بنا بر آنچه در کتب رجالی شیعه مضبوط است این راهها عبارتند از :
- نصّ یکی از معصومین (علیهمالسلام)؛
- نص یکی از بزرگان متقدم؛
- نص یکی از بزرگان متأخر؛
- ادعای اجماع از جانب قدمای اولیه؛
- مدحی که کاشف از حسن ظاهر راوی باشد؛
- قرائن حاصله از تلاش مستنبط برای اثبات وثاقت[۸] .
ب: توثیقات عامه:
در قبال توثیقات خاصی که برای هر فرد در علم رجال آمده است؛ توثیقاتی است که عمومی است و شامل افراد زیادی میشود، این نوع توثیقات را توثیقات عامه مینامند و اهم موارد آن عبارتند از:
- وثاقت اصحاب اجماع؛
- وثاقت جمعی که مشهورند بأنهم لا یروون الا عن الثقات؛
- وثاقت وکیل از طرف معصوم علیه السلام؛
- وثاقت راویان ذکر شده در کتاب المزار محمد بن المشهدی ؛
- وثاقت راویان ذکر شده در کتاب فلاح السائل سیّد بن طاووس؛
- وثاقت راویان ذکر شده در اسناد کتاب «کامل الزیارات»؛
وقوع راوی در کتاب کامل الزیارات (ابن قولویه)
در رابطه با کامل الزیارات و مدلول عبارتی که در مقدمه این کتاب آمده، حداقل پنج مبنا وجود دارد:
- مبنای اول این است که تمام کسانی که در اسناد کامل الزیارات واقع شده اند از ثقات اند که مبنای شیخ #حر_عاملی ره همین است[۹] محقق خویی ره نیز تا اواخر عمر شریفش به این مبنا معتقد بود، (معجم رجال، ج1، ص50) ولی بعداً از این مبنا عدول نمود.
- مبنای دوم این است که تنها مشایخ بلا واسطه ی ابن قولویه مشمولِ این توثیق هستند. مبنایی که محقق #خویی ره در اواخر عمر به آن عدول نمود، همین مبنا است [۱۰]
- مبنای سوم این است که شهادتِ ابن قولویه در مقدمه ی کتابش به این معناست که در هر باب از ابواب این کتاب حداقل یک حدیث صحیح و معتبر وجود دارد. به عبارت دیگر عناوین هر باب در این کتاب که متخذ از احادیث آن باب است، حجت است و از معصوم ع صادر شده است. این مبنا را آیت الله شیخ جواد #تبریزی ره بعد از عدول از مبنای اول اختیار نموده است[۱۱].
- مبنای چهارم این است که شهادت ابن قولویه به این معناست که ایشان می گوید: روایات این کتاب را چون در کتب معتبر و مهم محدثان بزرگ و مورد اعتماد ذکر شده است، در این کتاب جمع آوری کرده ام. ظاهرا آیت الله سیستانی (دام ظله) معتقد به این مبنا هستند[۱۲].
- مبنای پنجم و مورد قبول (استاد #شب_زنده_دار ) این است که ابن قولویه واسطه های بین خودش و منابعی که این روایات را از آن اخذ کرده است توثیق می کند، اما از آن کتابِ منبع به بعد را نه. به عبارت دیگر ابن قولویه می خواهد بگوید: «من شهادت می دهم که از ناحیه ی من تا آن منبع حدیثی، همه ی افراد ثقه هستند، اما از آن منبع تا معصوم (ع) را خودتان بررسی کنید». طبق این مبنا علاوه بر مشایخ بلا واسطه ی ابن قولویه، افراد دیگری که در سند ایشان تا منبع حدیثی قرار گرفته اند نیز توثیق می شوند. گاهی بین ابن قولویه و منبع حدیثی سه نفر واسطه هستند، گاهی دو نفر و گاهی یک نفر[۱۳].
- وثاقت راویان ذکر شده در اسناد تفسیر قمی علی بن ابراهیم القمی؛
- وثاقت راویان ذکر شده در اسناد «نوادر الحکمة» محمد بن أحمد بن یحیی؛
- وثاقت مشایخ اجازه یا شیخوخة الاجازة؛
- وثاقت مشایخ ثقات ( محمد بن ابی عمیر، صفوان بن یحیی احمد بن ابی نصر بزنطی)؛
- وثاقت مشایخ نجاشی؛
- وثاقت مشایخ احمد بن محمد بن عیسی؛
- وثاقت مشایخ جعفر بن بشیر بجلی؛
- وثاقت مشایخ محمد بن علی طبری نویسنده کتاب بشاره المصطفی؛
- وثاقت موارد ترضیات مرحوم صدوق؛
- وثاقت فردی که نقل افراد ثقه از او زیاد است.[۱۴] .
توثیق عام و خاص در نگاه اهل سنت
اهل سنت با اثبات دو صفت عدالت و ضبط، راوی را ثقه میشمارند، آنها هم توثیق خاص و عام دارند.
توثیق خاص
در نگاه اهل سنت و جماعت راههای توثیق خاص عبارتنداز :
- بررسى احوال و كردار راوى؛
- تصريح دو عادل بر عدالت راوى؛
- شهرت داشتن (استفاضه) به عدالت؛
- روايت عدّه اى از مشايخ جليل از راوى؛
- روايت شيخين از یک راوی (بخارى و مسلم) ؛
- روايت كردن عادل؛
- عمل عالم و فتواى وى بر وفق حديث؛
- تعديل به ابهام(با اختلاف نظر)؛
- ديدگاه ابن حِبّان عدالت راوى مجهول مشروط به اینکه راوی از او و مروی عنه هر دو عادل باشند و محتوای حدیث هم مُنکَر نباشد[۱۵].
توثیق عام در نگاه اهل سنت:
اهل سنت برای توثیق عام هم فقط صحابیبودن را بر شمردهاند، که در تفسیر آن اختلاف زیادی دارند.
پانویس
- ↑ كتاب العين؛ ج5؛ ص 202؛ جمهرة اللغة؛ ج1؛ ص 430؛ تهذيب اللغة؛ ج9؛ ص 205؛ المحيط في اللغة؛ ج5؛ ص 498؛ الصحاح؛ ج4؛ ص 1562؛ المحكم و المحيط الأعظم؛ ج6؛ ص 544؛ لسان العرب، ج10، ص: 371؛ المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير للرافعى؛ ج2؛ ص 647؛القاموس المحيط؛ ج3؛ ص 390؛ تاج العروس؛ ج13؛ ص 472؛ لسان اللسان؛ ج2؛ ص 716.
- ↑ مفردات ألفاظ القرآن؛ ص 853؛ قاموس قرآن؛ ج7؛ ص 180.
- ↑ https://abadis. r/fatofa/%D8%AA%D9%88%D8%AB%DB%8C%D9%82/
- ↑ سبحانی تبریزی، جعفر،کلیات فی علم الرجال،ص: 10
- ↑ سبحانی تبریزی، جعفر،کلیات فی علم الرجال،ص: 10
- ↑ العدة في أصول الفقه1: 149.
- ↑ درس خارج فقه استاد اشرفی،99/11/29، https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/ashrafi/feqh/99/991129/
- ↑ سبحانی تبریزی، جعفر،کلیات فی علم الرجال،صص151تا157.
- ↑ وسائل الشیعة، ج30، ص 202 .
- ↑ منهاج المصباح (التجارة)، ج 1، ص 461.
- ↑ قبسات من علم الرجال، ج 1، ص 91.
- ↑ قاعده لا ضرر و لا ضرار، ص 21 ـ 22.
- ↑ درس خارج فقه آیت الله #شبزندهدار ـ مبحث امر به معروف و نهی از منکر ـ سال 1397.
- ↑ سبحانی تبریزی، جعفر،کلیات فی علم الرجال،صص161تا350 و درس خارج فقه استاد اشرفی،99/11/29، https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/ashrafi/feqh/99/991129/
- ↑ جديدي نژاد، محمدرضا، دانش رجال از ديدگاه اهل سنت قم: دار الحديث، سازمان چاپ و نشر، 1382.
منابع
- ابن اثير، مبارك بن محمد، النهاية في غريب الحديث و الأثر، 5جلد، موسسه مطبوعاتي اسماعيليان - قم، چاپ: چهارم، 1367 ه.ش.
- ابن دريد، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، 3جلد، دار العلم للملايين - بيروت، چاپ: اول، 1988 م.
- ابن سيده، على بن اسماعيل، المحكم و المحيط الأعظم، 11جلد، دار الكتب العلمية - بيروت، چاپ: اول، 1421 ه.ق.
- ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، 15جلد، دار صادر - بيروت، چاپ: سوم، 1414 ه.ق.
- ازهرى، محمد بن احمد، تهذيب اللغة، 15جلد، دار احياء التراث العربي - بيروت، چاپ: اول، 1421 ه.ق.
- بستانى، فواد افرام، فرهنگ ابجدى، 1جلد، اسلامي - تهران، چاپ: دوم، 1375 ه.ش.
- جوهرى، اسماعيل بن حماد، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، 6جلد، دار العلم للملايين - بيروت، چاپ: اول، 1376 ه.ق.
- راغب اصفهانى، حسين بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، 1جلد، دار القلم - بيروت، چاپ: اول، 1412 ه.ق.
- زمخشرى، محمود بن عمر، أساس البلاغة، 1جلد، دار صادر - بيروت، چاپ: اول، 1979 م.
- صاحب، اسماعيل بن عباد، المحيط فى اللغة، 11جلد، عالم الكتب - بيروت، چاپ: اول، 1414 ه.ق.
- طريحى، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرين، 6جلد، مرتضوي - تهران، چاپ: سوم، 1375 ه.ش.
- فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، 9جلد، نشر هجرت - قم، چاپ: دوم، 1409 ه.ق.
- فيروز آبادى، محمد بن يعقوب، القاموس المحيط، 4جلد، دار الكتب العلمية - بيروت، چاپ: اول، 1415 ه.ق.
- فيومى، احمد بن محمد، المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير للرافعى، 2جلد، موسسه دار الهجرة - قم، چاپ: دوم، 1414 ه.ق.
- قرشى، على اكبر، قاموس قرآن، 7جلد، دار الكتب الاسلاميه - تهران، چاپ: ششم، 1371 ه.ش.
- مرتضى زبيدى، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، 20جلد، دار الفكر - بيروت، چاپ: اول، 1414 ه.ق.
- مهنا، عبد الله على، لسان اللسان : تهذيب لسان العرب، 2جلد، دار الكتب العلمية - بيروت، چاپ: اول، 1413 ه.ق.
- سبحانی تبریزی، جعفر،کلیات فی علم الرجال، موسسه النشر الاسلامی،قم، 1419ق.= 1377.
- درس خارج فقه استاد اشرفی،99/11/29، https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/ashrafi/feqh/99/991129/