سید ابوالقاسم کاشانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳: خط ۲۳:
سید ابوالقاسم کاشانی در ۱۲۶۴ش در تهران به دنیا آمد. پدر او سید مصطفی حسینی کاشانی، عالم دینی بود که در ۲۷ خرداد ۱۲۹۸ش در کاظمین درگذشت و در جوار حرم کاظمین به خاک سپرده شد. وی سال‌ها در تهران به تدریس و تبلیغ علوم دینی اشتغال داشته و از سال ۱۲۷۴ش در [[نجف اشرف]] ساکن شده بود<ref>آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد، جلد اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۹</ref>.
سید ابوالقاسم کاشانی در ۱۲۶۴ش در تهران به دنیا آمد. پدر او سید مصطفی حسینی کاشانی، عالم دینی بود که در ۲۷ خرداد ۱۲۹۸ش در کاظمین درگذشت و در جوار حرم کاظمین به خاک سپرده شد. وی سال‌ها در تهران به تدریس و تبلیغ علوم دینی اشتغال داشته و از سال ۱۲۷۴ش در [[نجف اشرف]] ساکن شده بود<ref>آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد، جلد اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۹</ref>.


سیدابوالقاسم کاشانی در ۱۵ سالگی به عراق رفت و در [[حوزه علمیه نجف]] به درس و بحث پرداخت. پس از طی مراحل نخستین، از محضر اساتیدی چون: [[آخوند ملاکاظم خراسانی]]، میرزا حسین میرزا خلیل استفاده کرد و در جوانی به درجه اجتهاد رسید و از مراجع تقلید بزرگ از قبیل: [[میرزا محمدتقی شیرازی]]، شریعت اصفهانی، آقاضیاء عراقی، [[سید ابوالحسن اصفهانی]]، [[سید اسماعیل صدر]]، اجازه اجتهاد دریافت کرد<ref>سیدهادی خسروشاهی، مجله مکتب اسلام، ۱۳۴۱، شماره ۳، سال چهارم</ref>.وی با تشکیل مدرسه «نوین علوی» در نجف، خود اداره امور آن را برعهده گرفت. در این مدرسه علاوه بر معارف اسلامی دروس دیگری مانند ریاضیات و حتی فنون نظامی نیز تدریس می‌شد<ref>آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد، جلد اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۹.ص۱۰</ref>.
سیدابوالقاسم کاشانی در ۱۵ سالگی به عراق رفت و در [[حوزه علمیه نجف]] به درس و بحث پرداخت. پس از طی مراحل نخستین، از محضر اساتیدی چون: [[محمد کاظم خراسانی]]، میرزا حسین میرزا خلیل استفاده کرد و در جوانی به درجه اجتهاد رسید و از مراجع تقلید بزرگ از قبیل: [[میرزا محمدتقی شیرازی]]، شریعت اصفهانی، آقاضیاء عراقی، [[سید ابوالحسن اصفهانی]]، [[سید اسماعیل صدر]]، اجازه اجتهاد دریافت کرد<ref>سیدهادی خسروشاهی، مجله مکتب اسلام، ۱۳۴۱، شماره ۳، سال چهارم</ref>.وی با تشکیل مدرسه «نوین علوی» در نجف، خود اداره امور آن را برعهده گرفت. در این مدرسه علاوه بر معارف اسلامی دروس دیگری مانند ریاضیات و حتی فنون نظامی نیز تدریس می‌شد<ref>آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد، جلد اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۹.ص۱۰</ref>.


==جایگاه علمی==
==جایگاه علمی==

نسخهٔ ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۰۴

آیت‌الله کاشانی
کاشانی.jpg
نام کاملسید ابوالقاسم کاشانی
اطلاعات شخصی
سال تولد1264 ش، ۱۸۸۶ م، ۱۳۰۳ ق
محل تولدتهران
سال درگذشت۱۳۴۰ ش، ۱۹۶۲ م، ۱۳۸۱ ق
محل درگذشتتهران
دین، شیعه
استادان
  • آخوند ملاکاظم خراسانی
  • میرزا حسین میرزا خلیل
  • میرزا محمدتقی شیرازی

سید ابوالقاسم کاشانی (۱۲۶۴ش-۱۳۴۰ش)، فقیه و سیاست‌مدار ایرانی بود. او در عراق علیه انگلیس مبارزه می‌کرد و در سال ۱۲۹۹ش به تهران آمد. کاشانی از فعالان سیاسی دهه ۲۰ بوده و به همراه محمد مصدق، نفت ایران را ملی کردند. رسمیت یافتن تعطیلی روز شهادت جعفر بن محمد (صادق‌)(ع) در ایران با درخواست وی و دستور مصدق انجام شد.

زندگی‌نامه و تحصیلات

سید ابوالقاسم کاشانی در ۱۲۶۴ش در تهران به دنیا آمد. پدر او سید مصطفی حسینی کاشانی، عالم دینی بود که در ۲۷ خرداد ۱۲۹۸ش در کاظمین درگذشت و در جوار حرم کاظمین به خاک سپرده شد. وی سال‌ها در تهران به تدریس و تبلیغ علوم دینی اشتغال داشته و از سال ۱۲۷۴ش در نجف اشرف ساکن شده بود[۱].

سیدابوالقاسم کاشانی در ۱۵ سالگی به عراق رفت و در حوزه علمیه نجف به درس و بحث پرداخت. پس از طی مراحل نخستین، از محضر اساتیدی چون: محمد کاظم خراسانی، میرزا حسین میرزا خلیل استفاده کرد و در جوانی به درجه اجتهاد رسید و از مراجع تقلید بزرگ از قبیل: میرزا محمدتقی شیرازی، شریعت اصفهانی، آقاضیاء عراقی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید اسماعیل صدر، اجازه اجتهاد دریافت کرد[۲].وی با تشکیل مدرسه «نوین علوی» در نجف، خود اداره امور آن را برعهده گرفت. در این مدرسه علاوه بر معارف اسلامی دروس دیگری مانند ریاضیات و حتی فنون نظامی نیز تدریس می‌شد[۳].

جایگاه علمی

برخی از مراجع تقلید و اساتید حوزه از مقام علمی کاشانی تجلیل کرده و از او به عنوان یک مجتهد مسلم یاد کرده‌اند و حتی برخی مانند میرزا محمدتقی شیرازی احتیاطات خود را به وی ارجاع می‌داد. آقا ضیاءالدین عراقی به او اجازه نقل روایت داده است. شریعت اصفهانی نیز در نامه‌ای به جایگاه علمی کاشانی اشاره کرده و از مؤمنین خواسته است وجود کاشانی را غنیمت بدانند. سید ابوالحسن اصفهانی در بخشی از نوشته خود درباره کاشانی تأکید می‌کند:

«لازم شد تصدیع شود آن وجود مسعود شریف از هر جهت شایسته و به صفات حمیده آراسته و در دیانت و درستکاری قلیل النظیر هستند. احکام شرعیه ایشان نافذ و مطاع و تسلیم حقوق شرعیه و سهم امام علیه‌السلام خدمتشان محتاج به استیذان نیست و تأیید دین مبین و تقویت شریعت حضرت سیدالمرسلین صلی اله و علیه و آله الطاهرین می‌باشد.»[۴] رسمیت یافتن تعطیلی روز شهادت امام صادق(ع) در ایران با درخواست وی و دستور مصدق انجام شد[۵].

فعالیت‌های سیاسی

مبارزات ضداستعماری در عراق

در جریان جنگ جهانی اول که بعضی از شهرهای عراق توسط نیروهای انگلیس اشغال شد، کاشانی به مقابله با نیروهای مهاجم پرداخت [۶] میرزا محمدتقی شیرازی و شیخ الشریعه اصفهانی از علمای ساکن عراق با نوشتن نامه‌هایی به یاری وی برخاستند و به دنبال آن، تعداد زیادی از سران عشایر نیز به تأیید حرکت او پرداختند. پس از آن که راه‌های مسالمت‌آمیز برای استقلال عراق به نتیجه نرسید با شروع نبرد بین انقلابیون و نیروهای انگلیسی، کاشانی از آیت‌الله شیرازی فتوای جهاد گرفت و به این ترتیب قیام در سرتاسر مناطق اشغالی فراگیر شد و بعضی از شهرها و مناطق به دست مسلمانان آزاد گردید[۷]. شیخ الشریعه اصفهانی به سیدابوالقاسم کاشانی مأموریت داد تا به کاظمین رفته و «جمعیت اسلامی» را برای جهاد تشکیل دهد[۸].

فعالیت‌های سیاسی در ایران

پس از اشغال عراق و آتش‌بس، حاکم نظامی انگلیسی عراق برای دستگیری وی جایزه تعیین کرد. کاشانی متواری شده و به سوی ایران حرکت کرد[۹].بر این اساس می‌توان او را از اولین معاودین دانست. ورود وی به تهران، ۳۰ بهمن ۱۲۹۹ش، همزمان با پادشاهی احمدشاه بود. احمدشاه از کاشانی در قصر ییلاقی خود پذیرایی کرده و در مورد تبعید سایر علما به مذاکره پرداختند[۱۰]. کاشانی در سال ۱۳۰۴ عضو مجلس مؤسسان شد و به تأسیس سلسله پهلوی رأی مثبت داد و در دوران رضا شاه فعالیت سیاسی علنی نداشت[۱۱].

دستگیری در ایران

با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین، انگلیسی‌ها با شایع کردن همکاری کاشانی با آلمانی‌ها، تصمیم به دستگیری او گرفتند[۱۲]. کاشانی پس از پنج ماه در ۲۷ خرداد ۱۳۲۳ش در گلاب دره شمیران دستگیر شد. انگلیسی‌ها او را به بازداشتگاه (کمپ زمستانی) اراک اعزام و پس از مدتی به یکی از کمپ‌های کرمانشاه منتقل کردند. زمانی که آیت‌الله کاشانی تحت تعقیب نیروهای انگلیسی بود و مخفی شده بود، انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی توسط دولت سهیلی برگزار شد. مردم تهران وی را به عنوان نماینده انتخاب نمودند. اما نیروهای متفقین با اعتبارنامه وی مخالفت کرده و اجازه ندادند به مجلس راه یابد. جنگ جهانی دوم به پایان رسید و آیت‌الله کاشانی در ۲۴ مرداد ۱۳۲۴ آزاد شده و در ۳۱ شهریور در میان انبوه جمعیت وارد تهران شد[۱۳].

انتخابات دوره پانزدهم مجلس

قوام السلطنه؛ نخست‌وزیر، برای انتخابات دوره پانزدهم و برای استحکام موقعیت خود، در ۹ تیر ۱۳۲۵ش تشکیل حزب دمکرات را اعلام نمود. وظیفه اصلی این حزب دولتی، فرستادن نمایندگان طرفدار قوام به مجلس بود. آیت‌الله کاشانی که تازه از زندان انگلیسی‌ها آزاد شده بود در برابر قوام به مخالفت پرداخت و جهت تحریک مردم، یک مسافرت سیاسی از تهران به مشهد آغاز کرد که در هر شهری با استقبال مردم و سخنرانی هیجانی را به وجود می‌آورد[۱۴]. در سمنان مردم استقبال با شکوهی از وی به عمل آوردند و سپس عازم سبزوار شد[۱۵]. چون در سمنان در ۲۶ تیر بین کارگران مسلمان و اعضای حزب توده درگیری به وجود آمد، مسبب اصلی درگیری را آیت‌الله کاشانی شناختند و وی را در مسیر راه سبزوار دستگیر کردند. دولت اعلامیه‌ای منتشر کرده و مشروحا دخالت کاشانی را در درگیری‌ها توضیح داد[۱۶].

حمایت از فلسطین

کاشانی در ۲۱ خرداد ۱۳۲۶ آزاد شد. آزادی کاشانی مصادف با تشکیل رژیم صهیونیستی و ایجاد مشکل برای فلسطینی‌ها بود. وی که تمام کشورهای اسلامی را وطن خود می‌دانست در ۱۷ دی ۱۳۲۶ از مردم خواست که برای حمایت از مردم فلسطین در مسجد شاه اجتماع کنند. پس از آن مجددا در اعلامیه‌ای در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۲۷ از مردم خواست تا روز جمعه آخر اردیبهشت برای حمایت از مردم فلسطین در مسجد سلطانی تجمع کنند. در این تجمع علاوه بر او، نواب صفوی نیز سخنرانی کرد و حدود ۵۰۰۰ نفر جوان مسلمان، داوطلب اعزام به فلسطین شدند[۱۷].

مخالفت با دولت هژیر

با نخست‌وزیری هژیر در سال ۱۳۲۷ کاشانی این انتخاب را نتیجه هماهنگی دربار و انگلیس برای حل مسأله نفت و ازدیاد قدرت شاه می‌دانست[۱۸]. بنابراین نماز عید فطر ۱۳۶۷ق (۱۶ مرداد ۱۳۲۷ش) را به صورت یک مانور علیه دولت هژیر در آورد. شمس قنات آبادی در خاطرات خود در‌این‌باره می‌نویسد:

«در تاریخ ایران بعد از خلع قاجاریه این اولین دفعه‌ای [بود] که اولا چنین اجتماع بزرگ برای انجام یکی از فرائض مذهبی در خارج شهر تشکیل شده بود و باز هم برای مرتبه اول بود که در خاتمه یک اجتماع و عمل مذهبی، مسأله‌ای سیاسی آن هم به این حد از اهمیت مطرح گردیده بود... اجتماع آن روز و سخنرانی انتقاد‌آمیز و دعاهای آقای کاشانی که در معنی نفرین و انتقادهای شدید بود ...حکومت هژیر را متزلزل کرد[۱۹]. سرانجام حکومت هژیر در ۲۵ آبان ۱۳۲۷ ساقط شد و طرح ۲۵ ماده‌ای نفت وی نیز از رده خارج شد[۲۰].

مبارزه با رزم‌آرا

سپهبد رزم‌آرا به منظور تمدید و توسعه امتیاز نفت جنوب (قرارداد گسگلشائیان) در پنجم تیر ۱۳۲۹ به مقام نخست‌وزیری رسید. به دنبال مخالفت کاشانی با رزم‌آرا، بازار تهران به حال تعطیل در‌آمد و هزاران نفر در میدان بهارستان اجتماع کرده تا از ورود او به مجلس جلوگیری کنند. کاشانی برای جلوگیری از تصویب قرارداد نفت در مجلس، اعلامیه‌ای خطاب به ملت ایران صادر کرد. اما رزم‌آرا با بی‌اعتنایی به نظر علما و نمایندگان مجلس و مردم، همچنان بر تصویب قرارداد الحاقی نفت جنوب پافشاری کرد تا سرانجام توسط خلیل طهماسبی از اعضای فدائیان اسلام در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ کشته شد. خلیل طهماسبی فتوای این قتل را از کاشانی گرفته بود[۲۱].

آیت‌الله کاشانی و ملی شدن صنعت نفت

کاشانی شعار ملی شدن نفت را از بین نخبگان سیاسی به سطح عمومی کشاند و به بسیج مردمی پرداخت. وی با یک اعلامیه، مردم را دعوت کرد تا برای ملی شدن صنعت نفت در ۱ دی ۱۳۲۹ در مسجد شاه اجتماع کنند[۲۲]. در این اجتماع که به وسیله مجمع مسلمانان مجاهد سازماندهی شد آیت‌الله اعلام کرد: «برای استرداد نفت از دشمنان دیانت و مملکت و ملی نمودن نفت، سه بعد از ظهر جمعه، ۱ دی (۱۳ ربیع‌الاول) در مسجد شاه شرکت نمایند. [۲۵] کاشانی مردم را مجددا برای اجتماع روز هشتم دی ماه در میدان بهارستان دعوت کرد. انتخاب میدان بهارستان برای این بود که هم حمایتی از نمایندگان جبهه ملی شده باشد و هم زنگ خطر را در گوش نمایندگان مخالف ملی شدن نفت به صدا در آورد[۲۳]. تلاش‌های کاشانی در راه ملی شدن صنعت نفت موثر بود، مصدق در تگلرافی به او می‌گوید:«تأییدات و اقدامات شجاعانه حضرت عالی، همیشه اساس موفقیت ملت ایران دراین مبارزه تاریخی بوده است»[۲۴].

قیام سی تیر ۱۳۳۱

مصدق در ۱۳۳۱/۴/۲۵ نسبت به در اختیار گرفتن وزارت جنگ (که به دست شاه بود) با شاه اختلاف پیدا کرد و به دنبال آن استعفا داد. شاه نیز احمد قوام را به عنوان نخست‌وزیر معرفی کرد کاشانی ضمن اعلامیه‌ای اعلام کرد:

«... احمد قوام باید بداند در سرزمینی که مردم رنجدیده آن پس از سال‌ها رنج و تعب، شانه از زیر بار دیکتاتوری بیرون کشیده‌اند، نباید رسما اختناق افکار عقاید را اعلام و مردم را به اعدام جمعی تهدید نماید. من صریحا می‌گویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است در این راه جهاد اکبر، کمر همت بر بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است...»[۲۵] قیام مردم مصدق را به سمت نخست‌وزیری بازگرداند.

کاشانی در سمت رییس مجلس

سید حسن امامی، از روحانیان طرفدار حکومت در ۳۱ تیر از ریاست مجلس استعفا داد و روز ۱۶ مرداد، مجلس کاشانی را به عنوان رییس برگزید. گرچه او هرگز در مجلس حاضر نشد و نواب رئیس، مجلس را اداره می‌کردند، اما رهبری او در نزد مردم افول کرد و رهبر شجاع ضد استعماری را در حد یک بوروکرات پایین آورد[۲۶].

شکست نهضت و کودتای ۲۸ مرداد

۳۰ تیر ۱۳۳۱ نقطه اوج قدرت و وحدت نهضت ملی ایران بود، اما اختلافاتی که بین سران نهضت بروز کرد به ضعف و شکست آن انجامید. با وجود اختلافات موجود، زمانی که آیت‌الله کاشانی نسبت به دولت مصدق احساس خطر کرد، در ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ نامه‌ای به مصدق نوشت و او را از وقوع یک کودتا به دست زاهدی آگاه کرد. مصدق در پاسخ نوشت:

«مرقومه حضرت آقا به وسیله آقا حسن آقاسالمی زیارت شد. این جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم.» در ۲۸ مرداد آمریکا به وسیله سرلشکر زاهدی علیه مصدق کودتا کرد. البته در زمینه این نامه مناقشات زیادی صورت گرفته است و برخی نیز اصالت این نامه را مورد تردید قرار داده‌اند[۲۷].

کاشانی و دولت کودتا

کاشانی بعد از کودتا تصمیم گرفت از ایران به خارج از کشور، مسافرت کند. یکی از نزدیکان وی اعلام نمود که آیت‌الله از قبل، قصد مسافرت خارج داشته‌اند یا در گوشه‌ای از شهرستان‌ها، دور از مبارزات سیاسی استراحت نمایند[۲۸]. مسافرت خارج مهیا نشد و کاشانی به اطراف تهران مسافرت کرده و سپس برای ۱ محرم ۲۱ شهریور وارد تهران شد و در خانه خود، مجلس روضه‌خوانی برقرار کرد[۲۹]. شاه نیز پس از کودتا سعی کرد آیت‌الله را با خود درگیر نکند[۳۰] زاهدی نیز سعی کرد احترام او را حفظ نماید. سه روز پس از کودتا از کاشانی وقت خواست و به دیدار وی رفت اما این رابطه طولی نکشید و چالش بین زاهدی و کاشانی آغاز شد.

اعتراض به تعطیلی مجلس هفدهم

درگیری آیت‌الله کاشانی با زاهدی از تعطیلی مجلس آغاز شد. با این که زاهدی رفراندوم انحلال مجلس هفدهم را خلاف قانون اساسی می‌دانست بعد از به قدرت رسیدن حاضر به تجدید مجلس هفدهم نشد. آیت‌الله که در زمان انحلال مجلس هفدهم با مصدق به مخالفت پرداخته بود و اعلامیه‌هایی درباره علل مخالفت خود و تحریم رفراندوم صادر کرده بود،[۳۱]. زمانی که زاهدی به وعده خود عمل نکرد، به مخالفت با او برخاست. مجلس هفدهم گرچه دارای تعدادی از نمایندگان درباری و سلطنت‌طلب بود اما دو سوم آن با نهضت ملی همراه و همسو بودند و تجدید این مجلس می‌توانست مانع بسیاری از تصمیمات نادرست شاه و دولت باشد.

انتخابات مجلس هیجدهم

اوج تعارض آیت‌الله کاشانی با زاهدی، بر سر انتخابات دوره هجدهم بود. دولت زاهدی تصمیم داشت تا با انتخابات افراد دلخواه، تصمیمات پشت پرده با بیگانگان، یعنی حل مسأله نفت را عملی نماید. آیت‌الله کاشانی با انتشار نامه‌ای سرگشاده خطاب به زاهدی، اعلام نمود: «دستگاه دولت مشغول تهیه مقدماتی است که انتخابات دوره هجدهم را به طور فرمایشی و لیستی انجام دهد... اگر دولت بخواهد دخالت کند مواجه با مقاومت شدید مردم غیور تهران خواهد شد.»[۳۲] آیت‌الله زمانی که تذکرات خود را مؤثر ندید، اعلامیه‌ای با لحن تند صادر کرد و گفت:

«من تذکرات خودم را در مورد تجدید رابطه با انگلستان و مسأله نفت و ستم‌هایی که به حقوق مردم و سلب آزادی و اختناق مطبوعات از طرف دولت وارد آمده داده‌ام، مع‌الاسف مشاهده می‌شود که هیچ وقت وضعیات مملکت تا این اندازه اسف‌انگیز و دلخراش نبوده و آزادی جز برای عمال انگلیس نیست. مطبوعات و نشریات ملی امکان هیچ گونه اظهار عقیده و بیان حقایق را ندارند... بسیاری از ملیون و آزادیخواهان متدین در زندان ما به سر می‌برند...»[۳۳]

نامه به دبیرکل سازمان ملل

آیت‌الله کاشانی در بهمن ۱۳۳۲ نامه‌ای به دبیرکل سازمان ملل نوشت و از اختناق شدید و محدود کردن آزادی و سانسور شدید و انتخابات فرمایشی به شدت انتقاد کرد و دولت را متهم کرد که به اعمال ضد انسانی و کشتار مردم آزادیخواه و دانشجویان بی‌گناه دانشگاه و کارگران آبادان و حبس و تبعید مخالفین و ضرب و شتم معترضین مبادرت کرده است[۳۴].

نامه به شاه

کاشانی نامه‌ای نیز با عنوان «اعلیحضرت شاه!» به محمدرضاشاه پهلوی فرستاد و ضمن غیرقانونی بودن اقدامات دولت در مورد نفت و انتخابات، شاه را مورد سرزنش قرار داد و اعلام کرد:

«مسئولیت این اقداماتی که از طرف دولت صورت گرفت متوجه شخص اعلیحضرت است، زیرا در شرایط فعلی که مجلس وجود ندارد، رئیس دولت، مأمور شخص اعلیحضرت است»[۳۵]. این نامه موجب عصبانیت دربار و دولت شد و سخنگوی دولت برای تحقیر وی از آیت‌الله کاشانی به نام «سیدکاشی» نام برد[۳۶].

درگذشت

آیت‌الله کاشانی پس از یک دوره بیماری در ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ش (برابر با، ٧ شوال ١٣٨١ ق) بر اثر بیماری حاد برونشیت درگذشت. پیکر وی را پس از تشییع در حرم عبدالعظیم(ع) به خاک سپردند[۳۷]. در سراسر کشور مراسم‌های مختلفی برای این روحانی مبارز برگزار شد. روز ۱۲/۲۳ به همین مناسبت از طرف آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله مرعشی نجفی، امام خمینی و آیت‌الله‌زاده بروجردی مجالس ترحیمی در مسجد اعظم برگزار گردید.

پانویس

  1. آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد، جلد اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۹
  2. سیدهادی خسروشاهی، مجله مکتب اسلام، ۱۳۴۱، شماره ۳، سال چهارم
  3. آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد، جلد اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۹.ص۱۰
  4. تاریخ فرهنگ معاصر، سال دوم، شماره ۶، نوشته آیت‌الله محمدشریف رازی
  5. همان
  6. علی کریمیان:«گزیده‌ای از اسناد منتشر نشده آیت‌الله کاشانی» ،گنجینه اسناد، سال دوم، دفتر اول و دوم(بهار و تابستان ۱۳۷۱)، ص ۸۸
  7. محمد صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی ۱۹۲۰ عراق، قم: انتشارات دارالفکر، ص۲۹-۳۲
  8. سلیم الحسنی، نقش علمای شیعه در رویارویی با استعمار، ترجمه محمد باهر و صفاءالدین تبرائیان، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۲۷۸،ص۲۴۳
  9. محمود شروین، دولت مستعجل، تهران: انتشارات علمی، ۱۳۷۴ فص۲۶
  10. محمود دهنوی، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت‌الله کاشانی، ج ۱، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۶۱،ص۲۴۷
  11. محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران: انتشارات مرکز، ۱۳۷۳،ص۱۹۳
  12. سرریدر بولارد، شترها باید بروند، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران: نشر نو، ۱۳۶۳،ص۱۰۱
  13. علی محمدی، آیت‌الله کاشانی رایت استقلال، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۳،ص۵۳ و ۵۲
  14. سید جلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱، ج ۱،ص۱۶۱
  15. روزنامه اطلاعات، ۲۷/۴/۱۳۲۵
  16. باقر عاقلی، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران: نشر گفتار، ۱۳۷۳،ص۳۹۳
  17. سید حسین خوش نیت، سید مجتبی نواب صفوی، اندیشه‌ها، مبارزات و شهادت او، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵، ص۷۳،سید جلال‌الدین مدنی، ماهنامه شاهد یاران، شماره ۱۶،فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، سال دوم، شماره۶
  18. روح‌الله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (۱۳۴۰-۱۳۲۰)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، ص۵۵
  19. خاطرات شمس قنات‌آبادی: سیری در نهضت ملی شدن صنعت نفت، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۷۷،ص۶۳-۶۲
  20. روح‌الله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (۱۳۴۰-۱۳۲۰)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، ص۵۶
  21. حسینیان، نقش فدائیان اسلام در تاریخ معاصر ایران ص۴۰
  22. روزنامه اطلاعات، ۳۰/۹/۱۳۲۹
  23. روح‌الله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (۱۳۴۰-۱۳۲۰)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، ص۱۰۱
  24. محمود دهنوی، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت‌الله کاشانی، ج ۲، تهران: انتشارات چاپخش، ۱۳۶۱،ص۲۰۶
  25. روح‌الله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (۱۳۴۰-۱۳۲۰)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۷، ص۲۱۸-۲۱۹
  26. همان، ص۳۲۹-۳۳۵
  27. فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر شماره ۶ و ۷
  28. روزنامه اطلاعات، ۳/۶/۱۳۳۲
  29. روزنامه اطلاعات ۲۱/۶/۱۳۳۲
  30. غلامرضا مصور رحمانی، کهنه سرباز: خاطرات سیاسی و نظامی غلامرضا مصور رحمانی، تهران: رسا، ۱۳۶۶،ص۳۶۳
  31. حسین مکی، کتاب سیاه، ج ۷،ص۳۹۶۳۷۶
  32. مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت‌الله کاشانی، گردآورنده: محمد دهنوی، تهران: چاپخش، ۱۳۶۲، ج ۴،ص۱۰۸
  33. همان، ص۱۱۱۲-۱۱۳
  34. همان، ص۱۱۴-۱۱۷
  35. همان، ص۱۲۲
  36. همان، ص۱۲۱
  37. تاریخ فرهنگ معاصر، سال دوم، شماره ۶، نوشته آیت‌الله محمدشریف رازی

|