ابوبصیر اسدی: تفاوت میان نسخه‌ها

(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
 
{{جعبه اطلاعات اصحاب اجماع
{{جعبه اطلاعات شخصیت
| عنوان = ابوبصیر اسدی
| عنوان = ابو بصیر اسدی  
| تصویر =  
| تصویر =  
| نام = یحیی بن القاسم
| نام = ابو بصیر اسدی
| نام‌های دیگر =
| نام کامل = یحیی بن ابی القاسم اسدی
| سال تولد =
| تاریخ تولد =90 ق
| تاریخ تولد =  
| محل تولد = کوفه
| محل تولد = کوفه
| سال درگذشت = اواسط قرن دوم
| تاریخ درگذشت = 150 ق
| تاریخ درگذشت = 150 ق
| محل درگذشت =  
| هم عصر امام = {{فهرست جعبه افقی |[[امام باقر (علیه‌السلام)|امام باقر]] (علیه‌السلام)| [[امام صادق‌(ع)|امام صادق]] (علیه‌السلام) | [[موسی بن جعفر (کاظم)|امام کاظم]](علیه‌السلام)}}
| استادان = ابوحمزه ثمالى و صالح (عمران) بن میثم
| اساتید = {{فهرست جعبه افقی |ابوحمزه ثمالى |صالح (عمران) بن میثم }}
| شاگردان =  
| شاگردان =  
| دین =
| آثار =
| مذهب =
| آثار =  
| فعالیت‌ها = از اصحاب امام باقر (علیه‌السلام)، امام صادق (علیه‌السلام) و امام کاظم(علیه‌السلام) و از اصحاب اجماع
| وبگاه =
}}
}}
'''  ابوبصیر؛ یحیى بن القاسم اسدى ''' ابوبصیر، ثقه و از مشاهیر اصحاب و یاران امام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) و راوى روایات آن دو بزرگوار نیز أصحاب امام كاظم (علیه‌السلام) است. وى از ابوحمزه ثمالى و صالح (عمران) بن میثم نیز نقل روایت مى کند.  
'''  ابوبصیر؛ یحیى بن القاسم اسدى''' ابوبصیر، ثقه و از مشاهیر اصحاب و یاران امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) و راوى روایات آن دو بزرگوار و نیز اصحاب امام كاظم (علیه‌السلام) است. وى از [[ابوحمزه ثمالى]] و صالح (عمران) بن میثم نیز نقل روایت مى کند.  
== زندگی‌نامه ==
== زندگی‌نامه ==
کنیۀ او ابومحمد بود و شاید ازآن‌رو ابوبصیر خوانده می‌شد که از بینایی محروم بود <ref>(کشی، ۱۷۳، ۴۷۶؛ طوسی، رجال، ۱۴۰، ۳۳۳).</ref> ابوالقاسم کنیۀ پدر وی بوده و نام او اسحاق ثبت شده است (همان، ۱۴۰؛ مفید، الاختصاص، ۸۳)، ولی در برخی از منابع ابوالقاسم به‌صورت قاسم و به‌عنوان نام پدر یحیی آمده است (مثلاً نک‍: نجاشی، ۴۴۱). نسبت اسدی به جهت رابطۀ ولای خاندان او با قبیلۀ عرب بنی‌اسد بود <ref>(کشی، ۱۷۳؛ طوسی، همان، ۳۳۳؛ مفید، همانجا).</ref> طوسی در رجال <ref>(همانجا)</ref> او را از اهل کوفه شمرده است.  
کنیۀ او ابومحمد بود و شاید ابوبصیر خوانده می‌شد چون از بینایی محروم بود<ref>(کشی، ۱۷۳، ۴۷۶؛ طوسی، رجال، ۱۴۰، ۳۳۳).</ref> ابوالقاسم کنیۀ پدر وی بوده و نام او اسحاق ثبت شده است <ref>(همان، ۱۴۰؛ مفید، الاختصاص، ۸۳)</ref>، ولی در برخی از منابع ابوالقاسم به‌صورت قاسم و به‌عنوان نام پدر یحیی آمده است <ref>(مثلاً نک‍: نجاشی، ۴۴۱).</ref> نسبت اسدی به جهت رابطۀ ولای خاندان او با قبیلۀ عرب بنی‌اسد بود <ref>(کشی، ۱۷۳؛ طوسی، همان، ۳۳۳؛ مفید، همانجا).</ref> طوسی در رجال <ref>(همانجا)</ref> او را از اهل کوفه شمرده است.  
نام او در شمار ۶ تن «اصحاب اجماع» از یاران امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) آورده شده است که «طایفه» بر صدق حدیث و فقاهت آنان اجماع نموده‌اند <ref>(نک‍: کشی، ۲۳۸؛ طوسی، عدة الاصول، ۱ / ۳۸۴).</ref>
نام او در شمار ۶ تن «[[اصحاب اجماع]]» از یاران امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) آورده شده است که «طایفه» بر صدق حدیث و فقاهت آنان اجماع نموده‌اند <ref>(نک‍: کشی، ۲۳۸؛ طوسی، عدة الاصول، ۱ / ۳۸۴).</ref>


== ابو بصیر، نابینای بصیر ==
== ابو بصیر، نابینای بصیر ==
ابوبصير اسدي كه نابينا به دنيا آمده، فقط 2 مرتبه دنيا ـ و آسمان و زمین و ماه و خورشید ـ را ديد. داستان مفصلي دارد كه مرحوم كليني (ره) در «كافي» و قبل از او مرحوم صفار (ره) در «بصائر الدرجات» آورده‌اند. در روايت صحيح السند در «كافي» از أبوبصیر نقل شده:
ابوبصیر اسدی كه نابینا به دنیا آمده، فقط 2 مرتبه دنیا ـ و آسمان و زمین و ماه و خورشید ـ را دید. داستان مفصلی دارد كه مرحوم [[كلینی]] (ره) در «كافی» و قبل از او مرحوم صفار (ره) در «[[بصائر الدرجات]]» آورده‌اند. در روایت صحیح السند در «كافی» از أبوبصیر نقل شده:
«دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) فَقُلْتُ لَهُ: أَنْتُمْ وَرَثَةُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)؟ قَالَ: نَعَمْ، قُلْتُ: رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) وَارِثُ الْأَنْبِيَاءِ، عَلِمَ كُلَّ مَا عَلِمُوا؟ قَالَ لِي: نَعَمْ، قُلْتُ: فَأَنْتُمْ تَقْدِرُونَ عَلَى أَنْ تُحْيُوا الْمَوْتَى وَ تُبْرِءُوا الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ؟ قَالَ: نَعَمْ بِإِذْنِ اللَّهِ، ثُمَّ قَالَ لِيَ: ادْنُ مِنِّي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ، فَدَنَوْتُ مِنْهُ، فَمَسَحَ عَلَى وَجْهِي وَ عَلَى عَيْنَيَّ فَأَبْصَرْتُ الشَّمْسَ وَ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ الْبُيُوتَ وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ فِي الْبَلَدِ، ثُمَّ قَالَ لِي: أَ تُحِبُّ أَنْ تَكُونَ هَكَذَا وَ لَكَ مَا لِلنَّاسِ وَ عَلَيْكَ مَا عَلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَوْ تَعُودَ كَمَا كُنْتَ وَ لَكَ الْجَنَّةُ خَالِصاً؟ قُلْتُ: أَعُودُ كَمَا كُنْتُ، فَمَسَحَ عَلَى عَيْنَيَّ، فَعُدْتُ كَمَا كُنْتُ، قَالَ: فَحَدَّثْتُ ابْنَ أَبِي عُمَيْرٍ بِهَذَا، فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ».  <ref>الكافي، ج1، ص470 - بصائرالدرجات للصفار، ص269</ref>.
«دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) فَقُلْتُ لَهُ: أَنْتُمْ وَرَثَةُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)؟ قَالَ: نَعَمْ، قُلْتُ: رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) وَارِثُ الْأَنْبِيَاءِ، عَلِمَ كُلَّ مَا عَلِمُوا؟ قَالَ لِي: نَعَمْ، قُلْتُ: فَأَنْتُمْ تَقْدِرُونَ عَلَى أَنْ تُحْيُوا الْمَوْتَى وَ تُبْرِءُوا الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ؟ قَالَ: نَعَمْ بِإِذْنِ اللَّهِ، ثُمَّ قَالَ لِيَ: ادْنُ مِنِّي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ، فَدَنَوْتُ مِنْهُ، فَمَسَحَ عَلَى وَجْهِي وَ عَلَى عَيْنَيَّ فَأَبْصَرْتُ الشَّمْسَ وَ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ الْبُيُوتَ وَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ فِي الْبَلَدِ، ثُمَّ قَالَ لِي: أَ تُحِبُّ أَنْ تَكُونَ هَكَذَا وَ لَكَ مَا لِلنَّاسِ وَ عَلَيْكَ مَا عَلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَوْ تَعُودَ كَمَا كُنْتَ وَ لَكَ الْجَنَّةُ خَالِصاً؟ قُلْتُ: أَعُودُ كَمَا كُنْتُ، فَمَسَحَ عَلَى عَيْنَيَّ، فَعُدْتُ كَمَا كُنْتُ، قَالَ: فَحَدَّثْتُ ابْنَ أَبِي عُمَيْرٍ بِهَذَا، فَقَالَ: أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا حَقٌّ كَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ».  <ref>الكافي، ج1، ص470 - بصائرالدرجات للصفار، ص269</ref>.
«خدمت امام باقر (علیه‌السلام) رسيدم و عرض كردم: شما وارث پيامبريد؟ فرمود: آرى، عرض كردم: پیامبر، وارث انبیا بود و هر چه آنها مى‌دانستند، مي‌دانست؟ فرمود: آرى، عرض كردم: شما مى‌توانيد مرده را زنده كنيد و كور مادرزاد و بیماری پيس را معالجه كنيد؟ فرمود: آرى به اذن خدا. سپس فرمود: أبا محمد! نزدیک بيا. من نزديكش رفتم، آن حضرت دست به صورت و چشم من کشید و خورشيد و آسمان و زمين و خانه‌ها و هر چه در شهر بود را ديدم، آنگاه به من فرمود: آیا مى‌خواهى كه اين‌چنين باشى و در روز قيامت، خیر و شر عملت با خودت باشد؛ مانند دیگران يا آنکه به حال اول ـ نابینایی ـ برگردى و يكسره به بهشت بروى؟ گفتم: مى‌خواهم چنان كه بودم برگردم. دوباره دست به چشم من كشيد و به حال اول برگشتم. سپس من اين موضوع را به إبن أبى عمير گفتم، او گفت: من گواهى می‌دهم كه اين موضوع حق است، چنان كه روز روشن حق است».
«خدمت امام باقر (علیه‌السلام) رسیدم و عرض كردم: شما وارث پیامبرید؟ فرمود: آرى، عرض كردم: پیامبر، وارث انبیا بود و هر چه آنها مى‌دانستند، می‌دانست؟ فرمود: آرى، عرض كردم: شما مى‌توانید مرده را زنده كنید و كور مادرزاد و بیماری پیس را معالجه كنید؟ فرمود: آرى به اذن خدا. سپس فرمود: أبا محمد! نزدیک بیا. من نزدیكش رفتم، آن حضرت دست به صورت و چشم من کشید و خورشید و آسمان و زمین و خانه‌ها و هر چه در شهر بود را دیدم، آنگاه به من فرمود: آیا مى‌خواهى كه این‌چنین باشى و در روز قیامت، خیر و شر عملت با خودت باشد؛ مانند دیگران یا آنکه به حال اول ـ نابینایی ـ برگردى و یكسره به بهشت بروى؟ گفتم: مى‌خواهم چنان كه بودم برگردم. دوباره دست به چشم من كشید و به حال اول برگشتم. سپس من این موضوع را به إبن أبى عمیر گفتم، او گفت: من گواهى می‌دهم كه این موضوع حق است، چنان كه روز روشن حق است».
البته شبيه اين موضوع براي أبوبصير در زمان امام صادق (علیه‌السلام) هم اتفاق افتاد و به همين خاطر مي‌گويند: «أبوبصير رأي الدنيا مرتين: أبوبصیر دنیا را دو مرتبه دید» یک‌مرتبه در زمان امام باقر (علیه‌السلام) توسط آن حضرت و دیگری هم در زمان امام صادق (علیه‌السلام) و توسط آن حضرت. روايت این است:
البته شبیه این موضوع برای أبوبصیر در زمان امام صادق (علیه‌السلام) هم اتفاق افتاد و به همین خاطر می‌گویند: «أبوبصير رأي الدنيا مرتين: أبوبصیر دنیا را دو مرتبه دید» یک‌مرتبه در زمان امام باقر (علیه‌السلام) توسط آن حضرت و دیگری هم در زمان امام صادق (علیه‌السلام) و توسط آن حضرت. روايت این است:
«فقَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! تُحِبُّ أَنْ تَرَانِي؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ، قَالَ: فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَى عَيْنَيَّ، فَإِذَا أَنَا أَنْظُرُ إِلَيْهِ، قَالَ فَقَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! لَوْ لَا شُهْرَةُ النَّاسِ لَتَرَكْتُكَ بَصِيراً عَلَى حَالِكَ وَ لَكِنْ لَا تَسْتَقِيمُ، قَالَ: ثُمَّ مَسَحَ يَدَهُ عَلَى عَيْنَيَّ، فَإِذَا أَنَا كَمَا كُنْتُ»<ref>بصائر الدرجات للصفار، ص272 - بحارالأنوار للمجلسی، ج47، ص79</ref>
«فقَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! تُحِبُّ أَنْ تَرَانِي؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ، قَالَ: فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَى عَيْنَيَّ، فَإِذَا أَنَا أَنْظُرُ إِلَيْهِ، قَالَ فَقَالَ: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! لَوْ لَا شُهْرَةُ النَّاسِ لَتَرَكْتُكَ بَصِيراً عَلَى حَالِكَ وَ لَكِنْ لَا تَسْتَقِيمُ، قَالَ: ثُمَّ مَسَحَ يَدَهُ عَلَى عَيْنَيَّ، فَإِذَا أَنَا كَمَا كُنْتُ»<ref>بصائر الدرجات للصفار، ص272 - بحارالأنوار للمجلسی، ج47، ص79</ref>
«امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: آیا دوست داری مرا ببينى؟ عرض كردم: آرى فدايت شوم. دست بر چشم من كشيد و بینا شدم و ایشان را دیدم. فرمود: اگر این قضیه بين مردم شهرت نمى‌يافت ـ که من یک نابینای مادرزاد را بینا کردم و اگر برای من و تو مشکل‌ساز نمی‌شد ـ ، ترا همين‌طور بينا مي‌گذاشتم. ولى اين كار صحيح نيست. باز دست روى چشمم كشيد مثل اول شدم».
«امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: آیا دوست داری مرا ببينى؟ عرض كردم: آرى فدايت شوم. دست بر چشم من كشيد و بینا شدم و ایشان را دیدم. فرمود: اگر این قضیه بين مردم شهرت نمى‌يافت ـ که من یک نابینای مادرزاد را بینا کردم و اگر برای من و تو مشکل‌ساز نمی‌شد ـ ، ترا همين‌طور بینا می‌گذاشتم. ولى این كار صحیح نیست. باز دست روى چشمم كشید مثل اول شدم».
پس أبوبصير مطلق، مردد بين دو نفر است ـ أبوبصیر مرادی و أبوبصیر اسدی ـ كه هر دو هم ثقه هستند و روایاتی که در آنها أبوبصیر آمده، هیچ‌کدام‌شان ضعیف نیستند و مشترک بین ضعیف و ثقه هم نیستند.  
پس أبوبصیر مطلق، مردد بین دو نفر است ـ أبوبصیر مرادی و أبوبصیر اسدی ـ كه هر دو هم ثقه هستند و روایاتی که در آنها أبوبصیر آمده، هیچ‌کدام‌شان ضعیف نیستند و مشترک بین ضعیف و ثقه هم نیستند.  
== أبوبصير اهل معنا و رویت صور ملكوتي‌ ==  
== أبوبصیر اهل معنا و رویت صور ملكوتی ==  
محمّد بن‌ حسن‌ صفّار در كتاب‌ «بصآئر الدَّرجات‌» روايت‌ كرده‌ است‌ از محمّد بن‌ حسين‌ از عبدالله‌ بن‌ جَبَلة‌ از عليّ بن‌ أبي‌ حمزه‌ از أبوبصير كه‌ گفت‌: در خدمت‌ حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ عليه‌ السّلام‌ به‌ حجّ مشرّف‌ شديم‌ و در هنگاميكه‌ در حال‌ طواف‌ بوديم‌ عرض‌ كردم‌: فدايت‌ شوم‌ اي‌ فرزند رسول‌ الله‌! يَغْفِرُ اللَهُ لِهَذَا الْخَلْقِ؟ «آيا خداوند تمام‌ اين‌ خلق‌ را مي‌آمرزد؟»
محمّد بن‌ حسن‌ صفّار در كتاب‌ «بصآئر الدَّرجات‌» روایت‌ كرده‌ است‌ از محمّد بن‌ حسین‌ از عبدالله‌ بن‌ جَبَلة‌ از علی بن‌ أبی حمزه‌ از أبوبصیر كه‌ گفت‌: در خدمت‌ حضرت‌ [[امام‌ جعفر صادق‌]] (علیه‌‌السّلام‌) به‌ حجّ مشرّف‌ شدیم‌ و در هنگامیكه‌ در حال‌ طواف‌ بودیم‌ عرض‌ كردم‌: فدایت‌ شوم‌ ای فرزند رسول‌ الله‌! یغْفِرُ اللَهُ لِهَذَا الْخَلْقِ؟ «آیا خداوند تمام‌ این‌ خلق‌ را می‌آمرزد؟»
حضرت‌ فرمود: اي‌ أبوبصير اكثر افرادي‌ را كه‌ مي‌بيني‌ از ميمون‌ها و خوك‌ها هستند!
حضرت‌ فرمود: ای أبوبصیر اكثر افرادی را كه‌ می‌بینی از میمون‌ها و خوك‌ها هستند!
أبوبصير ميگويد: به‌ محضرش‌ عرض‌ كردم‌: به‌ من‌ نيز نشان‌ بده‌.
أبوبصیر می‌گوید: به‌ محضرش‌ عرض‌ كردم‌: به‌ من‌ نیز نشان‌ بده‌.
أبوبصير ميگويد: حضرت‌ به‌ كلماتي‌ تكلّم‌ نمود و پس‌ از آن‌ دست‌ خود را بر روي‌ چشمان‌ من‌ كشيد، من‌ ديدم‌ آنها را كه‌ به‌ صورت‌ خوك‌ و ميمون‌ بودند، و اين‌ امر موجب‌ دهشت‌ من‌ شد و لذا آن‌ حضرت‌ دوباره‌ دست‌ بر چشم‌ من‌ كشيد و من‌ آنها را به‌ همان‌ صورت‌هاي‌ اوّليّه‌ مشاهده‌ كردم‌.
أبوبصیر می‌گوید: حضرت‌ به‌ كلماتی تكلّم‌ نمود و پس‌ از آن‌ دست‌ خود را بر روی چشمان‌ من‌ كشید، من‌ دیدم‌ آنها را كه‌ به‌ صورت‌ خوك‌ و میمون‌ بودند، و این‌ امر موجب‌ دهشت‌ من‌ شد و لذا آن‌ حضرت‌ دوباره‌ دست‌ بر چشم‌ من‌ كشید و من‌ آنها را به‌ همان‌ صورت‌های اوّلیه‌ مشاهده‌ كردم‌.
و سپس‌ فرمود:
و سپس‌ فرمود:
يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! أَنْتُمْ فِي‌ الْجَنَّةِ تُحْبَرُونَ وَ بَيْنَ أَطْبَاقِ النَّارِ تُطْلَبُونَ فَلَا تُوجَدُونَ، وَ اللَهِ لَا يَجْتَمِعُ فِي‌ النَّارِ مِنْكُمْ ثَلَاثَةٌ لَا وَ اللَهِ وَ لَا اثْنَانِ لَا وَ اللَهِ وَ لَا وَاحِدٌ <ref>«بصآئر الدّرجات‌» طبع‌ سنگي‌، ص‌ 75؛ و «بحار الانوار» طبع‌ كمپاني‌، حالات‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌، جلد يازدهم‌، ص‌ 126؛ و از طبع‌ حروفي‌ ج‌ 47، ص‌ 79 از «بصآئر الدّرجات‌»</ref>
يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! أَنْتُمْ فِي‌ الْجَنَّةِ تُحْبَرُونَ وَ بَيْنَ أَطْبَاقِ النَّارِ تُطْلَبُونَ فَلَا تُوجَدُونَ، وَ اللَهِ لَا يَجْتَمِعُ فِي‌ النَّارِ مِنْكُمْ ثَلَاثَةٌ لَا وَ اللَهِ وَ لَا اثْنَانِ لَا وَ اللَهِ وَ لَا وَاحِدٌ <ref>«بصآئر الدّرجات‌» طبع‌ سنگی، ص‌ 75؛ و «بحار الانوار» طبع‌ كمپانی، حالات‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌، جلد يازدهم‌، ص‌ 126؛ و از طبع‌ حروفي‌ ج‌ 47، ص‌ 79 از «بصآئر الدّرجات‌»</ref>
«اي‌ أبا محمّد! شما در ميان‌ بهشت‌ خوشحال‌ و مسرور خواهيد بود و در بين‌ طبقه‌هاي‌ آتش‌ شما را ميجويند و يافت‌ نخواهيد شد؛ سوگند به‌ خدا كه‌ سه‌ نفر از شما در آتش‌ با هم‌ نخواهيد بود، و سوگند به‌خدا دو نفر از شما هم‌ نخواهيد بود، و سوگند به‌ خدا يك‌ نفر هم‌ نخواهد بود.»   
«ای أبا محمّد! شما در میان‌ بهشت‌ خوشحال‌ و مسرور خواهید بود و در بین‌ طبقه‌های آتش‌ شما را می‌جویند و یافت‌ نخواهید شد؛ سوگند به‌ خدا كه‌ سه‌ نفر از شما در آتش‌ با هم‌ نخواهید بود، و سوگند به‌خدا دو نفر از شما هم‌ نخواهید بود، و سوگند به‌ خدا یك‌ نفر هم‌ نخواهد بود.»   


و نظير همين‌ واقعه‌ از أبوبصير و حضرت‌ امام‌ محمدباقر علیه‌السلام نقل شده است‌: قالَ أبوبَصير لِلْباقِرِ علیه‌السلام: ما أكْثَرَ الْحَجيجَ وَ أعْظَمَ الضَّجيجَ! فَقالَ: بَلْ ما أكْثَرَ الضَّجيجَ وَ أقَلَّ الْحَجيجَ! أ تُحِبُّ أنْ تَعْلَمَ صِدْقَ ما أقولُهُ وَ تَراهُ عَيانًا؟ فَمَسَحَ عَلَي‌ عَيْنَيْهِ وَ دَعا بِدَعَواتٍ فَعادَ بَصيرًا.
و نظیر همین‌ واقعه‌ از أبوبصیر و حضرت‌ امام‌ محمدباقر علیه‌السلام نقل شده است‌: قالَ أبوبَصير لِلْباقِرِ علیه‌السلام: ما أكْثَرَ الْحَجيجَ وَ أعْظَمَ الضَّجيجَ! فَقالَ: بَلْ ما أكْثَرَ الضَّجيجَ وَ أقَلَّ الْحَجيجَ! أ تُحِبُّ أنْ تَعْلَمَ صِدْقَ ما أقولُهُ وَ تَراهُ عَيانًا؟ فَمَسَحَ عَلَي‌ عَيْنَيْهِ وَ دَعا بِدَعَواتٍ فَعادَ بَصيرًا.
فَقالَ: انْظُرْ يا أبا بَصيرٍ إلَي‌ الْحَجيجِ. قالَ: فَنَظَرْتُ فَإذًا أكْثَرُ النّاسِ قِرَدَةٌ وَ خَنازيرُ، وَ الْمُؤْمِنُ بَيْنَهُمْ كَالْكَوْكَبِ اللامِعِ في‌ الظَّلْمآءِ، فَقالَ أبوبَصيرٍ: صَدَقْتَ يا مَوْلايَ، ما أقَلَّ الْحَجيجَ وَ أكْثَرَ الضَّجيجَ! ثُمَّ دَعا بِدَعَواتٍ فَعادَ ضَريرًا.
فَقالَ: انْظُرْ يا أبا بَصيرٍ إلَي‌ الْحَجيجِ. قالَ: فَنَظَرْتُ فَإذًا أكْثَرُ النّاسِ قِرَدَةٌ وَ خَنازيرُ، وَ الْمُؤْمِنُ بَيْنَهُمْ كَالْكَوْكَبِ اللامِعِ في‌ الظَّلْمآءِ، فَقالَ أبوبَصيرٍ: صَدَقْتَ يا مَوْلايَ، ما أقَلَّ الْحَجيجَ وَ أكْثَرَ الضَّجيجَ! ثُمَّ دَعا بِدَعَواتٍ فَعادَ ضَريرًا.
فَقالَ أبوبَصيرٍ في‌ ذَلِكَ. فَقالَ عَلَيْهِالسَّلامُ: ما بَخِلْنا عَلَيْكَ يا أبا بَصيرٍ، وَ إنْ كانَ اللَهُ تَعالَي‌ ما ظَلَمَكَ وَ إنَّما خارَ لَكَ، وَ خَشينا فِتْنَةَ النّاسِ بِنا وَ أن‌ يَجْهَلوا فَضْلَ اللَهِ عَلَيْنا، وَ يَجْعَلونا أرْبابًا مِنْ دونِ اللَهِ وَ نَحْنُ لَهُ عَبيدٌ لا نَسْتَكْبِرُ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا نَسْأَمُ مِنْ طاعَتِهِ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمونَ.  <ref>«مناقب‌» ابن‌ شهر آشوب‌، طبع‌ سنگي‌، جلد دوّم‌، ص‌ 276 مجلسي‌ در «بحار» ج‌ 46، ص‌ 261 .</ref>
فَقالَ أبوبَصيرٍ في‌ ذَلِكَ. فَقالَ عَلَيْهِالسَّلامُ: ما بَخِلْنا عَلَيْكَ يا أبا بَصيرٍ، وَ إنْ كانَ اللَهُ تَعالَي‌ ما ظَلَمَكَ وَ إنَّما خارَ لَكَ، وَ خَشينا فِتْنَةَ النّاسِ بِنا وَ أن‌ يَجْهَلوا فَضْلَ اللَهِ عَلَيْنا، وَ يَجْعَلونا أرْبابًا مِنْ دونِ اللَهِ وَ نَحْنُ لَهُ عَبيدٌ لا نَسْتَكْبِرُ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا نَسْأَمُ مِنْ طاعَتِهِ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمونَ.  <ref>«مناقب‌» ابن‌ شهر آشوب‌، طبع‌ سنگی، جلد دوّم‌، ص‌ 276 مجلسی در «بحار» ج‌ 46، ص‌ 261 .</ref>
«أبوبصير به‌ حضرت‌ امام‌ محمدباقر عليه‌ السّلام‌ عرض‌ كرد: چقدر حاجي‌ زياد است‌ و چقدر ناله‌ و فرياد بسيار است‌! حضرت‌ فرمود: بلكه‌ چقدر ناله‌ و فرياد بسيار است‌ و چقدر حاجي‌ كم‌ است‌! آيا دوست‌ داري‌ كه‌ راستي‌ گفتار مرا دريابي‌ و آنچه‌ را كه‌ گفتم‌ با ديدگان‌ خود ببيني‌؟
«أبوبصیر به‌ حضرت‌ امام‌ محمدباقر (علیه‌السلام) عرض‌ كرد: چقدر حاجی زیاد است‌ و چقدر ناله‌ و فریاد بسیار است‌! حضرت‌ فرمود: بلكه‌ چقدر ناله‌ و فریاد بسیار است‌ و چقدر حاجی كم‌ است‌! آیا دوست‌ داری كه‌ راستی گفتار مرا دریابی و آنچه‌ را كه‌ گفتم‌ با دیدگان‌ خود ببینی؟
حضرت‌ دست‌ به‌ چشمان‌ او ماليدند و دعائي‌ خواندند، چشمان‌ أبوبصير كه‌ سابقاً نابينا بود بينا شد. حضرت‌ فرمودند: اي‌ أبوبصير نگاه‌ كن‌ بسوي‌ حاجي‌ها!
حضرت‌ دست‌ به‌ چشمان‌ او مالیدند و دعائی خواندند، چشمان‌ أبوبصیر كه‌ سابقاً نابینا بود بینا شد. حضرت‌ فرمودند: ای أبوبصیر نگاه‌ كن‌ بسوی حاجیها!
أبوبصير ميگويد:
أبوبصیر می‌گوید:
من‌ نگاه‌ كردم‌ و ديدم‌ كه‌ اكثر مردم‌ از ميمون‌ها و خوك‌ها هستند و مؤمن‌ در ميان‌ آنها همچون‌ ستارۀ تابان‌ در شب‌ تاريك‌ ميدرخشيد. أبوبصير گفت‌: راست‌ گفتي‌ اي‌ مولاي‌ من‌ چقدر حاجي‌ كم‌ است‌ و چقدر ناله‌ و فرياد بسيار است‌! و پس‌ از آن‌ حضرت‌ دعائي‌ خواندند و چشمان‌ أبوبصير به‌ حالت‌ اوّليه‌ درآمد و نابينا شد. أبوبصير از علّت‌ نابينائي‌ خود سؤال‌ كرد. حضرت‌ فرمودند:
من‌ نگاه‌ كردم‌ و دیدم‌ كه‌ اكثر مردم‌ از میمون‌ها و خوك‌ها هستند و مؤمن‌ در میان‌ آنها همچون‌ ستارۀ تابان‌ در شب‌ تاریك‌ می‌درخشید. أبوبصیر گفت‌: راست‌ گفتی ای مولای من‌ چقدر حاجی كم‌ است‌ و چقدر ناله‌ و فریاد بسیار است‌! و پس‌ از آن‌ حضرت‌ دعائی خواندند و چشمان‌ أبوبصیر به‌ حالت‌ اوّلیه‌ درآمد و نابینا شد. أبوبصیر از علّت‌ نابینائی خود سؤال‌ كرد. حضرت‌ فرمودند:
ما بر تو بخيل‌ نيستيم‌ و خدا به‌ تو ستم‌ ننموده‌ است‌، و اينطور دربارۀ تو پسنديده‌ است‌ و ما ترسيديم‌ كه‌ مردم‌ در فتنه‌ بيفتند و فضل‌ خدا را بر ما ناديده‌ گيرند و ما را ارباب‌ خود شمرند و خدا را فراموش‌ كنند؛ و حال‌ آنكه‌ ما بندگان‌ خدا هستيم‌ و از عبادت‌ او استكبار نداريم‌ و از اطاعت‌ او ملول‌ نمي‌شويم‌ و سر تسليم‌ فرود آورده‌ايم‌
ما بر تو بخیل‌ نیستیم‌ و خدا به‌ تو ستم‌ ننموده‌ است‌، و اینطور دربارۀ تو پسندیده‌ است‌ و ما ترسیدیم‌ كه‌ مردم‌ در فتنه‌ بیفتند و فضل‌ خدا را بر ما نادیده‌ گیرند و ما را ارباب‌ خود شمرند و خدا را فراموش‌ كنند؛ و حال‌ آنكه‌ ما بندگان‌ خدا هستیم‌ و از عبادت‌ او استكبار نداریم‌ و از اطاعت‌ او ملول‌ نمی‌شویم‌ و سر تسلیم‌ فرود آورده‌ایم‌


== مقابله با فطحیه ==
== مقابله با فطحیه ==
در ۱۴۸ ق به دنبال وفات امام جعفر صادق (علیه‌السلام)، فرزند ارشد او موسوم به عبدالله دعوی امامت کرد و پیروان او که «فطحیه» نامیده می‌شدند، در مقابل گروهی از شیعیان قرار داشتند که بلاواسطه پس از امام صادق (علیه‌السلام) به امامت امام کاظم (علیه‌السلام) قائل بودند. وقوع این بحران با سال‌های پایانی عمر ابوبصیر اسدی مصادف بود و موضع‌گیری او در مقابل فطحیه از وی چهره‌ای وجیه نزد پیروان امام کاظم (علیه‌السلام) ترسیم نمود؛ چنان‌که در روایات آنان ابوبصیر در زمرۀ گروهی از اصحاب امام صادق (علیه‌السلام) شمرده شده است که از آغاز به عبدالله پشت کرده، به امام کاظم (علیه‌السلام) روی آوردند <ref>(نک‍: کلینی، ۱ / ۳۵۱-۳۵۲؛ کشی، ۲۸۲-۲۸۴).</ref> در منابع گوناگون مطالبی از طریق علی بن ابی‌حمزه روایت شده است که بیان می‌دارد ابوبصیر (اسدی) اندکی پس از وفات امام صادق (علیه‌السلام) درحالی‌که عبدالله افطح هنوز زنده بود، برای گزاردن حج به حجاز رفته و ضمن دیدار با امام کاظم (علیه‌السلام) مراتب وفاداری خود را به امام اعلام کرده است <ref>(نک‍: حمری، ۱۴۶؛ کلینی، ۱ / ۲۸۵، ۲ / ۱۲۴؛ مسعودی، ۱۶۷- ۱۶۸؛ دلائل الامامة، ۱۶۳، ۱۹۳).</ref>  
در ۱۴۸ ق به دنبال وفات امام جعفر صادق (علیه‌السلام)، فرزند ارشد او موسوم به عبدالله دعوی امامت کرد و پیروان او که «فطحیه» نامیده می‌شدند، در مقابل گروهی از شیعیان قرار داشتند که بلاواسطه پس از امام صادق (علیه‌السلام) به امامت امام کاظم (علیه‌السلام) قائل بودند. وقوع این بحران با سال‌های پایانی عمر ابوبصیر اسدی مصادف بود و موضع‌گیری او در مقابل فطحیه از وی چهره‌ای وجیه نزد پیروان امام کاظم (علیه‌السلام) ترسیم نمود؛ چنان‌که در روایات آنان ابوبصیر در زمرۀ گروهی از اصحاب امام صادق (علیه‌السلام) شمرده شده است که از آغاز به عبدالله پشت کرده، به امام کاظم (علیه‌السلام) روی آوردند<ref>(نک‍: کلینی، ۱ / ۳۵۱-۳۵۲؛ کشی، ۲۸۲-۲۸۴).</ref>.
در روایاتی که پیروان امام کاظم (علیه‌السلام) از زبان ابوبصیر نقل کرده‌اند، وی پایه‌های عقیدتی فطحیه دربارۀ امامت را مورد حمله قرار داده است (نک‍: ابن بابویه، علی، ۴۹، ۷۴؛ مسعودی، ۱۶۱). اگرچه در روایات مذکور تصریح نشده که کدام ابوبصیر موردنظر بوده است، ولی حرمت ویژۀ ابوبصیر مرادی نزد فطحیان، این احتمال را که وی ابوبصیر اسدی باشد، مرجح می‌سازد. شاید به سبب همین شخصیت ضدفطحی ابوبصیر اسدی بوده باشد که ابن فضال، رجال‌شناس نامی فطحیه، در نقد رجالی ابوبصیر اسدی، او را «مخلّط» قلمداد کرده است <ref>(نک‍: کشی، ۱۷۳، ۴۷۶).</ref>  
 
در زمان افتراق بعدی امامیه و تقسیم پیروان امام کاظم (علیه‌السلام) به واقفه (منکران وفات وی و قائلان به مهدویت آن حضرت) و قطعیه (قائلان به جانشینی امام رضا (علیه‌السلام))، سال‌ها از وفات ابوبصیر اسدی می‌گذشت و همین امر موجب آن بود که هر دو دسته در شخصیت ابوبصیر اسدی با دیدۀ احترام بنگرند. علی بن ابی حمزۀ بطائنی که درگذشته از شاگردان خاص ابوبصیر اسدی بود و اکنون از سران واقفه به‌شمار می‌رفت، با نقشی که در انتقال آثار ابوبصیر و روایات او به آیندگان ایفا کرد، موجب شد که حتی در آثار قطعیه (در دوره‌های بعد اثناعشریه) به‌عنوان راوی درجۀ اول ابوبصیر اسدی شناخته شود <ref>(نک‍: ابن‌بابویه، محمد، «مشیخة»، ۱۸؛ طوسی، الفهرست، همانجا؛ نجاشی، ۴۴۱).</ref>  
در منابع گوناگون مطالبی از طریق علی بن ابی‌حمزه روایت شده است که بیان می‌دارد ابوبصیر (اسدی) اندکی پس از وفات امام صادق (علیه‌السلام) درحالی‌که [[عبدالله افطح]] هنوز زنده بود، برای گزاردن حج به حجاز رفته و ضمن دیدار با امام کاظم (علیه‌السلام) مراتب وفاداری خود را به امام اعلام کرده است<ref>(نک‍: حمری، ۱۴۶؛ کلینی، ۱ / ۲۸۵، ۲ / ۱۲۴؛ مسعودی، ۱۶۷- ۱۶۸؛ دلائل الامامة، ۱۶۳، ۱۹۳).</ref>.
علی بن ابی حمزه و فرزندش حسن که او هم مذهب واقفی داشت، در آثار خود بسیار بیش از دیگر اصحاب ائمه، از روایات ابوبصیر بهره گرفته‌اند <ref>(نک‍: همو، ۲۵۰، به نقل از تفسیر علی بن ابی‌حمزه؛ ابن بابویه، محمد، ثواب الاعمال، ۱۳۰ به بعد، به نقل از فضائل القرآن حسن بن علی؛ قس: نجاشی، ۳۷).</ref> به‌علاوه در منابع واقفی، برخی روایات در اثبات باورهای مذهب واقفه از زبان ابوبصیر (اسدی) نقل شده است <ref>(نک‍: علوی، شم‍ ‍۲۱، ۲۳، ۳۳؛ کشی، ۴۷۴-۴۷۶).</ref> از سوی دیگر قطعیه، ابوبصیر اسدی را به‌عنوان یک راوی «وجیه و ثقه» می‌شناختند، همان تعبیری که نجاشی دربارۀ او به کار برده است <ref>(ص ۴۴۱).</ref>
 
همچنین در منابع اثناعشری به روایت حدیثی از ابوبصیر برخورد می‌کنیم که به «حدیث لوح» شهرت دارد و در آن اعتقاد به امامان دوازده‌گانه با تفصیل نسبی مطرح شده است <ref>(نک‍: کلینی، ۱ / ۵۲۷- ۵۲۸؛ نعمانی، ۴۲-۴۴؛ ابن بابویه، محمد، کمال‌الدین، ۱ / ۳۰۸-۳۱۱)</ref> و به قرینۀ همراهی عبدالرحمن بن سالم (راوی این حدیث) با علی بن ابی حمزه در روایت از ابوبصیر در برخی از اسانید می‌توان به‌احتمال قوی‌تر ابوبصیر اسدی را موردنـظر در این حدیث دانـست <ref>(نک‍: طوسی، تهذیب، ۱ / ۴۴۳، الاستبصار، ۱ / ۲۰۳).</ref>
در روایاتی که پیروان [[امام کاظم]] (علیه‌السلام) از زبان ابوبصیر نقل کرده‌اند، وی پایه‌های عقیدتی فطحیه دربارۀ امامت را مورد حمله قرار داده است<ref>(نک‍: ابن بابویه، علی، ۴۹، ۷۴؛ مسعودی، ۱۶۱).</ref> اگرچه در روایات مذکور تصریح نشده که کدام ابوبصیر موردنظر بوده است، ولی حرمت ویژۀ ابوبصیر مرادی نزد فطحیان، این احتمال را که وی ابوبصیر اسدی باشد، مرجح می‌سازد. شاید به سبب همین شخصیت ضدفطحی ابوبصیر اسدی بوده باشد که ابن فضال، رجال‌شناس نامی فطحیه، در نقد رجالی ابوبصیر اسدی، او را «مخلّط» قلمداد کرده است<ref>(نک‍: کشی، ۱۷۳، ۴۷۶).</ref>  
در زمان افتراق بعدی امامیه و تقسیم پیروان امام کاظم (علیه‌السلام) به [[واقفه]] (منکران وفات وی و قائلان به مهدویت آن حضرت) و قطعیه (قائلان به جانشینی امام رضا (علیه‌السلام))، سال‌ها از وفات ابوبصیر اسدی می‌گذشت و همین امر موجب آن بود که هر دو دسته در شخصیت ابوبصیر اسدی با دیدۀ احترام بنگرند.  
 
علی بن ابی حمزۀ بطائنی که درگذشته از شاگردان خاص ابوبصیر اسدی بود و اکنون از سران واقفه به‌شمار می‌رفت، با نقشی که در انتقال آثار ابوبصیر و روایات او به آیندگان ایفا کرد، موجب شد که حتی در آثار قطعیه (در دوره‌های بعد اثناعشریه) به‌عنوان راوی درجۀ اول ابوبصیر اسدی شناخته شود<ref>(نک‍: ابن‌بابویه، محمد، «مشیخة»، ۱۸؛ طوسی، الفهرست، همانجا؛ نجاشی، ۴۴۱).</ref>  
علی بن ابی حمزه و فرزندش حسن که او هم مذهب واقفی داشت، در آثار خود بسیار بیش از دیگر اصحاب ائمه، از روایات ابوبصیر بهره گرفته‌اند<ref>(نک‍: همو، ۲۵۰، به نقل از تفسیر علی بن ابی‌حمزه؛ ابن بابویه، محمد، ثواب الاعمال، ۱۳۰ به بعد، به نقل از فضائل القرآن حسن بن علی؛ قس: نجاشی، ۳۷).</ref> به‌علاوه در منابع واقفی، برخی روایات در اثبات باورهای مذهب واقفه از زبان ابوبصیر (اسدی) نقل شده است<ref>(نک‍: علوی، شم‍ ‍۲۱، ۲۳، ۳۳؛ کشی، ۴۷۴-۴۷۶).</ref> از سوی دیگر قطعیه، ابوبصیر اسدی را به‌عنوان یک راوی «وجیه و ثقه» می‌شناختند، همان تعبیری که نجاشی دربارۀ او به کار برده است<ref>(ص ۴۴۱).</ref>
همچنین در منابع اثناعشری به روایت حدیثی از ابوبصیر برخورد می‌کنیم که به «حدیث لوح» شهرت دارد و در آن اعتقاد به امامان دوازده‌گانه با تفصیل نسبی مطرح شده است<ref>(نک‍: کلینی، ۱ / ۵۲۷- ۵۲۸؛ نعمانی، ۴۲-۴۴؛ ابن بابویه، محمد، کمال‌الدین، ۱ / ۳۰۸-۳۱۱)</ref> و به قرینۀ همراهی عبدالرحمن بن سالم (راوی این حدیث) با [[علی بن ابی حمزه]] در روایت از ابوبصیر در برخی از اسانید می‌توان به‌احتمال قوی‌تر ابوبصیر اسدی را موردنـظر در این حدیث دانـست <ref>(نک‍: طوسی، تهذیب، ۱ / ۴۴۳، الاستبصار، ۱ / ۲۰۳).</ref>.


== علت واقفی نامیدن وی ==  
== علت واقفی نامیدن وی ==  
برخی از رجال‌شناسان متأخر امامیه همچون علامۀ حلّی (ص ۲۶۴) در اثر آشفتگی موجود در عبارات کشی (ص ۴۷۴-۴۷۶)، شخصیت ابوبصیر یحیی بن ابی‌القاسم اسدی را با یحیی بن قاسم حذّاء واقفی یکی دانسته و بر این پایه به واقفی بودن ابوبصیر اسدی حکم رانده‌اند که باتوجه به وفات وی در ۱۵۰ ق و آغاز افتراق واقفه در ۱۸۳ ق، واقفی بودن وی منتفی است.  
برخی از رجال‌شناسان متأخر امامیه همچون علامۀ حلّی<ref>(ص ۲۶۴)</ref> در اثر آشفتگی موجود در عبارات کشی<ref>(ص ۴۷۴-۴۷۶)،</ref> شخصیت ابوبصیر یحیی بن ابی‌القاسم اسدی را با یحیی بن قاسم حذّاء واقفی یکی دانسته و بر این پایه به واقفی بودن ابوبصیر اسدی حکم رانده‌اند، که باتوجه به وفات وی در ۱۵۰ ق و آغاز افتراق واقفه در ۱۸۳ ق، واقفی بودن وی منتفی است، البته  [[واقفیه]] تعابیر مختلفی دارد.
 
== ابو بصیر اسدی در نگاه رجالیون ==
== ابو بصیر اسدی در نگاه رجالیون ==
شیخ طوسی وی را واقفی خوانده  است<ref>رجال الطوسي: ص 346 الرقم 5172</ref> ، کشی هم با وی هم نظر است <ref>رجال الكشّي: ص 474 الرقم 901.</ref>   کشی گفته از محمّد بن مسعود پرسیدم ابو بصیر غالی است؟
شیخ طوسی وی را واقفی خوانده  است<ref>رجال الطوسی: ص 346 الرقم 5172</ref> ، کشی هم با وی هم نظر است<ref>رجال الكشّی: ص 474 الرقم 901.</ref> .
گفت خیر ولی مخلّط (واقفی) است <ref>رجال الكشّي: ص 476 الرقم 903</ref>.
 
نجاشی وی را ثقه و وجیه دانسته و او را ناقل روایت از صادقین (علیهما‌السلام) دانسته است و گفته شده که از امام کاظم (علیه‌السلام) هم نقل روایت داشته است. <ref>رجال النجاشي: ص 441 الرقم 1187 و زبده الاقوال فى خلاصه الرجال ؛ ص413.</ref>
کشی گفته از محمّد بن مسعود پرسیدم ابو بصیر غالی است؟
برخی از بزرگان مثل علامه حلی (ره) در خيلي جاها روايت ابوبصیر را ردّ مي‌كنند ایشان مي‌گويد: «ابوبصير در اين سند، مشترك بين ثقه و ضعيف است و نتيجه، تابع أخسّ مقدمتين است و لذا روايت ضعيف است».  
گفت خیر ولی مخلّط (واقفی) است<ref>رجال الكشّی: ص 476 الرقم 903</ref>.
از سوی دیگر مرحوم حضرت آیت‌الله‌العظمی خويي (ره) درباره ابو بصير فرموده: «هرجا كه ابو بصير، به‌صورت مطلق بيايد ـ برخلاف جايي كه ابو بصير المكبوب و يا ابو بصير المرادي و يا بصري و يا هر پسوندي باشد و مقيد باشد ـ مراد از او يحيي بن أبي القاسم است كه وثاقتش اتفاقی است و يا مراد از او ليث بن بَختری است كه او هم وثاقتش اتفاقي است». پس ابو بصير مطلق را مشكلي نداريم چرا كه «كلاهما ثقتان و التردد و الإشتراك بين الثقات لا يضر بإعتبار الراوي». <ref>درس خارج فقه مقارن استاد حسینی قزوینی88/07/08</ref>
 
نجاشی وی را ثقه و وجیه دانسته و او را ناقل روایت از صادقین (علیهما‌السلام) دانسته است و گفته شده که از امام کاظم (علیه‌السلام) هم نقل روایت داشته است<ref>رجال النجاشی: ص 441 الرقم 1187 و زبده الاقوال فى خلاصه الرجال ؛ ص413.</ref>.
 
برخی از بزرگان مثل علامه حلی (ره) در خیلی جاها روایت ابوبصیر را ردّ می‌كنند ایشان می‌گوید: «ابوبصیر در این سند، مشترك بین ثقه و ضعیف است و نتیجه، تابع أخسّ مقدمتین است و لذا روایت ضعیف است».  
 
از سوی دیگر مرحوم حضرت آیت‌الله‌العظمی خویی (ره) درباره ابو بصیر فرموده: «هرجا كه ابو بصیر، به‌صورت مطلق بیاید ـ برخلاف جایی كه ابو بصیر المكبوب و یا ابو بصیر المرادی و یا بصری و یا هر پسوندی باشد و مقید باشد ـ مراد از او یحیی بن أبی القاسم است كه وثاقتش اتفاقی است و یا مراد از او لیث بن بَختری است كه او هم وثاقتش اتفاقی است». پس ابو بصیر مطلق را مشكلی نداریم چرا كه «كلاهما ثقتان و التردد و الإشتراك بین الثقات لا یضر بإعتبار الراوي»<ref>درس خارج فقه مقارن استاد حسینی قزوینی88/07/08</ref>.


== مصاحبت با معصوم ==
== مصاحبت با معصوم ==
ابوبصیر اسدی چندی در صحبت امام محمدباقر (علیه‌السلام) (امامت: ۹۵-۱۱۴ ق) بود و پس از آن در جرگۀ اصحاب امام جعفر صادق (علیه‌السلام) (امامت: ۱۱۴- شوال ۱۴۸) درآمد. انبوهی از روایات برجای‌ماندهٔ اعتقادی و فقهی در کتب حدیث امامیه که از طریق ابوبصیر از آن امام روایت شده است، نشان از میزان این بهره‌گیری دارد <ref>(نیز نک‍: برقی، الرجال، ۱۱، ۱۷؛ طوسی، همان، ۱۴۰، ۳۳۳؛ نجاشی، همانجا).</ref> طوسی (همان، ۳۶۴) وی را در شمار اصحاب امام موسی کاظم (علیه‌السلام) (امامت: ۱۴۸-۱۸۳ ق) نیز آورده است <ref>(قس: نجاشی، همانجا)</ref>، ولی باید در نظر داشت که وی تنها حدود ۲ سال از امامت آن حضرت را درک کرده و شمار روایات موجود به نقل ابوبصیر (بدون قید) از امام کاظم (علیه‌السلام) بسیار اندک است.  
ابوبصیر اسدی چندی در صحبت امام محمدباقر (علیه‌السلام)<ref>(امامت: ۹۵-۱۱۴ ق)</ref> بود و پس از آن در جرگۀ اصحاب امام جعفر صادق (علیه‌السلام)<ref>(امامت: ۱۱۴- شوال ۱۴۸)</ref> درآمد. انبوهی از روایات برجای‌ماندهٔ اعتقادی و فقهی در کتب حدیث امامیه که از طریق ابوبصیر از آن امام روایت شده است، نشان از میزان این بهره‌گیری دارد<ref>(نیز نک‍: برقی، الرجال، ۱۱، ۱۷؛ طوسی، همان، ۱۴۰، ۳۳۳؛ نجاشی، همانجا).</ref> <ref>طوسی (همان، ۳۶۴)</ref> وی را در شمار اصحاب امام موسی کاظم (علیه‌السلام)<ref>(امامت: ۱۴۸-۱۸۳ ق)</ref> نیز آورده است<ref>(قس: نجاشی، همانجا)</ref>، ولی باید در نظر داشت که وی تنها حدود ۲ سال از امامت آن حضرت را درک کرده و شمار روایات موجود به نقل ابوبصیر (بدون قید) از امام کاظم (علیه‌السلام) بسیار اندک است.
 
== مشایخ و راویان ==
== مشایخ و راویان ==
=== مشایخ ===
=== مشایخ ===
ابوبصیر اسدی به‌جز محضر امامان، از برخی راویان امامی چون ابوحمزۀ ثمالی و صالح (عمران) بن میثم نیز روایت کرده است <ref>(نک‍: برقی، المحاسن، ۳۰۹؛ کلینی، ۷ / ۱۸۵-۱۸۶؛ ابن‌بابویه، محمد، امالی، ۲۶۸).</ref>  
ابوبصیر اسدی به‌جز محضر امامان، از برخی راویان امامی چون [[ابوحمزۀ ثمالی]] و صالح (عمران) بن میثم نیز روایت کرده است<ref>(نک‍: برقی، المحاسن، ۳۰۹؛ کلینی، ۷ / ۱۸۵-۱۸۶؛ ابن‌بابویه، محمد، امالی، ۲۶۸).</ref>.
=== راویان ===
=== راویان ===
و روی عنه ابن أبي عمير وابن بكير وابن مسكان، وأبان عثمان ... والخ. <ref>معجم الرجال: ۲۱ / ۴۵ ر۱۳۹۵۹.</ref>.
ابوبصیر با آنکه نابینا بود ولى بصیرتش او را وا داشت تا در مقابل فطحیّه موضع بگیرد و پایه هاى عقیدتى آنان در زمینه امامت را مورد حمله قرار دهد. همین موضعگیرى بحق بود که به وجاهت او نزد شیعیان امام کاظم(علیه‌السلام) افزود.
راویان از ابوبصیر در کوفه بسیارند و از آن جمله از ابان بن عثمان احمر، عاصم بن حمید حناط، حسین بن ابى العلاء و عبدالله بن حماد انصارى. او با آنکه نابینا بود ولى بصیرتش او را وا داشت تا در مقابل فطحیّه موضع بگیرد و پایه هاى عقیدتى آنان در زمینه امامت را مورد حمله قرار دهد. همین موضعگیرى بحق بود که به وجاهت او نزد شیعیان امام کاظم(علیه‌السلام) افزود.
 
ابوبصیر اسدی به‌سان یکی از حاملان پراندوختۀ حدیث اهل‌بیت در کوفه شناخته می‌شد و در میان آنان که از او حدیث فرا گرفتند، نام رجالی چون ابان بن عثمان احمر، عاصم بن حمید حناط، حسین بن ابی‌العلاء و عبداللـه بن حماد انصاری به چشم می‌خورد <ref>(نک‍: ابن بابویه، محمد، فقیه، ۴ / ۱۲۱؛ طوسی، الفهرست، ۱۷۸، امالی، ۲ / ۹۵، ۱۵۷).</ref> همچنین باید از علی بن ابی حمزۀ بطائنی، عبدالله بن وضاح و شعیب عقرقوفی، خواهرزادۀ ابوبصیر اسدی، نام برد که شاگردان خاص وی بوده‌اند <ref>(نک‍: نجاشی، ۲۱۵، ۲۴۹؛ کشی، ۱۷۱).</ref>  
ابوبصیر اسدی به‌سان یکی از حاملان پراندوختۀ حدیث اهل‌بیت در کوفه شناخته می‌شد و در میان آنان که از او حدیث فرا گرفتند، نام رجالی چون ابان بن عثمان احمر، عاصم بن حمید حناط، حسین بن ابی‌العلاء و عبداللـه بن حماد انصاری به چشم می‌خورد<ref>(نک‍: ابن بابویه، محمد، فقیه، ۴ / ۱۲۱؛ طوسی، الفهرست، ۱۷۸، امالی، ۲ / ۹۵، ۱۵۷).</ref> همچنین باید از علی بن ابی حمزۀ بطائنی، عبدالله بن وضاح و شعیب عقرقوفی، خواهرزادۀ ابوبصیر اسدی، نام برد که شاگردان خاص وی بوده‌اند<ref>(نک‍: نجاشی، ۲۱۵، ۲۴۹؛ کشی، ۱۷۱).</ref>. و روی عنه [[ابن أبي عمير]] و  [[ابن بكير]] و [[ابن مسكان]]، و [[ابان بن عثمان]] ... والخ. <ref>معجم الرجال: ۲۱ / ۴۵ ر۱۳۹۵۹.</ref>.


== تعداد روایات و آثار ==
== تعداد روایات و آثار ==
ابوبصیر اسدی در پی سال‌ها درک صحبت امام محمدباقر و امام صادق (علیه‌السلام) طبعاً یکی از قطب‌های رهبری فکری جامعۀ امامی کوفه محسوب می‌شد، روایات متعددی در دست است که نشان می‌دهد ابوبصیر (ظاهراً اسدی) در صحنه‌های مبارزۀ فکری با گروه‌های مخالف چون مختاریه و زیدیه حضور داشته است <ref>(نک‍: کلینی، ۱ / ۲۹۱؛ کشی، ۲۴۰-۲۴۱، جم‍‌ ).</ref>  
ابوبصیر اسدی در پی سال‌ها درک صحبت امام محمدباقر و امام صادق (علیه‌السلام) طبعاً یکی از قطب‌های رهبری فکری جامعۀ امامی کوفه محسوب می‌شد، روایات متعددی در دست است که نشان می‌دهد ابوبصیر (ظاهراً اسدی) در صحنه‌های مبارزۀ فکری با گروه‌های مخالف چون مختاریه و زیدیه حضور داشته است<ref>(نک‍: کلینی، ۱ / ۲۹۱؛ کشی، ۲۴۰-۲۴۱، جم‍‌ ).</ref> .
 
نام ابو بصير را در رواياتی زياد داريم، صاحب معجم رجال الحدیث می‌نویسد:
نام ابو بصير را در رواياتی زياد داريم، صاحب معجم رجال الحدیث می‌نویسد:
«در سلسله اسناد روایات بیش از دوهزار و دویست و هفتاد و پنج مورد با عنوان ابوبصیر قرار گرفته است.» <ref>معجم رجال الحدیث،ج21، ص44</ref>
«در سلسله اسناد روایات بیش از دوهزار و دویست و هفتاد و پنج مورد با عنوان ابوبصیر قرار گرفته است.»<ref>معجم رجال الحدیث،ج21، ص44</ref>.
افزون بر روایات بسیار پراکنده در کتب حدیث امامیه، آنچه به‌عنوان آثار ابوبصیر اسدی با نام از آنها یاد شده، دو عنوان زیر است: کتاب مناسک الحج، به روایت علی بن ابی حمزه و حسین بن علاء (طوسی، الفهرست، همانجا) و کتاب یوم و لیلة، به روایت علی بن ابی حمزه <ref>(نجاشی، همانجا).</ref>  
 
ابن بابویه نیز مجموعه‌ای از روایات فقهی او به روایت علی بن ابی حمزه را در فقیه من لایحضره الفقیه مورداستفاده قرار داده است <ref>(نک‍: ابن بابویه، محمد، «مشیخة»، همانجا).</ref> همچنین مجموعه‌ای مشتمل بر حدود ۲۰ حدیث در موضوع «علل» به روایت حسین بن یزید نوفلی از علی بن ابی حمزه به طور پراکنده در علل‌الشرائع ابن بابویه مورد استفاده واقع شده است (۱ / ۱۵، ۱۶، جم‍‌ ).  
افزون بر روایات بسیار پراکنده در کتب حدیث امامیه، آنچه به‌عنوان آثار ابوبصیر اسدی با نام از آنها یاد شده، عناوین زیر است:
ابن بابویه ضمناً تلفیقی از روایت ابوبصیر و محمد بن مسلم را از «کتاب حدیث اربعمأة» به تمامی در الخصال <ref>(۲ / ۶۱۰-۶۳۷)</ref> نقل کرده است.  
 
علاوه بر آنچه ذکر شد، نوشتاری از ابوبصیر در زمینۀ احوال ائمۀ نخستین به روایت محمد بن سنان (در بعضی اسانید با واسطۀ ابن مسکان) وجود داشته که در آثار کهن امامیه و غیرایشان مورد استفاده قرار گرفته است <ref>(نک‍: ابن ابی الثلج، ۱۵؛ کلینی، ۱ / ۴۶۱، ۴۶۳، ۴۶۸؛ خصیبی، ۳۹؛ ابوالفرج، ۵۰؛ ابن خشاب، ۱۶۱، جم‍ ‌).</ref> خصیبی <ref>(همانجا)</ref> تصریح نموده که ابوبصیر موردنظر در این سند ابوبصیر اسدی است.
* کتاب مناسک الحج، به روایت علی بن ابی حمزه و حسین بن علاء<ref>(طوسی، الفهرست، همانجا)</ref>  .
از آثار اوست: مناسک حج، یوم و لیلة وتفسیر <ref>الذریعة الى تصانیف الشیعة، ج4، ص251.</ref>.
* کتاب یوم و لیلة، به روایت علی بن ابی حمزه <ref>(نجاشی، همانجا).</ref> .
<ref>براى اطلاع بیشتر درباره او به این منابع مراجعه کنید: اتقان المقال، ص147 و 384، بهجة الآمال، ج7، ص229؛ تأسیس الشیعة، ص285 و 337؛ التحریر الطاووسى، ص306؛ تنقیح المقال، ج2، ص308؛ توضیح الاشتباه، ص301؛ جامع الرواة، ج2، ص324 و 334؛ جامع المقال، ص94؛ رجال البرقى، ص11 و 17؛ رجال العلامة الحلى، ص264؛ رجال ابن داود، ص202 و 284؛ ریحانة الاأدب، ج7، ص36؛ سفینة البحار، ج1، ص85 و 86؛ الفهرست، شیخ طوسى، ص178؛ کامل الزیارات، ص50؛ کشف الحجب والاستار، ص552؛ الکنى والالقاب، ج1، ص17؛ مجمع الرجال، ج6، ص248، 250، 262، 263 و ج7، ص10؛ معالم العلماء، ص130؛ معجم الثقات، ص131؛ معجم رجال الحدیث، ج20، ص28، 74، 84 و ج21، ص63؛ معجم المؤلّفین، ج13، ص219؛ منتهى المقال، ص328؛ منهج المقال، ص371؛ نقد الرجال، ص375؛ هدایة المحدّثین، ص162 و 266؛ الوجیزة فى علم الدرایة، ص53؛ احسن التراجم، ج2، ص218 (به نقل از وسائل الشیعة، ج20، ص366).</ref>
* مناسک حج، یوم و لیلة وتفسیر از آثار اوست: <ref>الذریعة الى تصانیف الشیعة، ج4، ص251.</ref>.
 
ابن بابویه نیز مجموعه‌ای از روایات فقهی او به روایت علی بن ابی حمزه را در فقیه من لایحضره الفقیه مورداستفاده قرار داده است <ref>(نک‍: ابن بابویه، محمد، «مشیخة»، همانجا).</ref> همچنین مجموعه‌ای مشتمل بر حدود ۲۰ حدیث در موضوع «علل» به روایت حسین بن یزید نوفلی از علی بن ابی حمزه به طور پراکنده در علل‌الشرائع ابن بابویه مورد استفاده واقع شده است.  
 
ابن بابویه ضمناً تلفیقی از روایت ابوبصیر و محمد بن مسلم را از «کتاب حدیث اربعمأة» به تمامی در الخصال<ref>(۲ / ۶۱۰-۶۳۷)</ref> نقل کرده است.  
علاوه بر آنچه ذکر شد، نوشتاری از ابوبصیر در زمینۀ احوال ائمۀ نخستین به روایت محمد بن سنان (در بعضی اسانید با واسطۀ ابن مسکان) وجود داشته که در آثار کهن امامیه و غیرایشان مورد استفاده قرار گرفته است<ref>(نک‍: ابن ابی الثلج، ۱۵؛ کلینی، ۱ / ۴۶۱، ۴۶۳، ۴۶۸؛ خصیبی، ۳۹؛ ابوالفرج، ۵۰؛ ابن خشاب، ۱۶۱، جم‍ ‌).</ref> خصیبی<ref>(همانجا)</ref> تصریح نموده که [[ابو بصیر]] موردنظر در این سند ابوبصیر اسدی است<ref>براى اطلاع بیشتر درباره او به این منابع مراجعه کنید: اتقان المقال، ص147 و 384، بهجة الآمال، ج7، ص229؛ تأسیس الشیعة، ص285 و 337؛ التحریر الطاووسى، ص306؛ تنقیح المقال، ج2، ص308؛ توضیح الاشتباه، ص301؛ جامع الرواة، ج2، ص324 و 334؛ جامع المقال، ص94؛ رجال البرقى، ص11 و 17؛ رجال العلامة الحلى، ص264؛ رجال ابن داود، ص202 و 284؛ ریحانة الاأدب، ج7، ص36؛ سفینة البحار، ج1، ص85 و 86؛ الفهرست، شیخ طوسى، ص178؛ کامل الزیارات، ص50؛ کشف الحجب والاستار، ص552؛ الکنى والالقاب، ج1، ص17؛ مجمع الرجال، ج6، ص248، 250، 262، 263 و ج7، ص10؛ معالم العلماء، ص130؛ معجم الثقات، ص131؛ معجم رجال الحدیث، ج20، ص28، 74، 84 و ج21، ص63؛ معجم المؤلّفین، ج13، ص219؛ منتهى المقال، ص328؛ منهج المقال، ص371؛ نقد الرجال، ص375؛ هدایة المحدّثین، ص162 و 266؛ الوجیزة فى علم الدرایة، ص53؛ احسن التراجم، ج2، ص218 (به نقل از وسائل الشیعة، ج20، ص366).</ref>.


== درگذشت ==
== درگذشت ==
خط ۱۳۰: خط ۱۴۱:
* نجاشی، احمد بن علی، رجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ ق؛  
* نجاشی، احمد بن علی، رجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ ق؛  
* نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، بیروت، ۱۴۰۳ ق / ۱۹۸۳ م.  
* نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، بیروت، ۱۴۰۳ ق / ۱۹۸۳ م.  
*




{{علمای اسلام}}
{{اصحاب اجماع}}
[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان شیعه]]
[[رده:عالمان شیعه]]
[[رده: اصحاب اجماع]]