احمد بن یوسف الملیانی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo">[[پرونده:احمد بن یوسف.jpg|جایگزین= حسن بصری|بندانگشتی|مسجد و سنگ مزار]] | |||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | |||
!نام | |||
!أبوالعباس أحمد بن یوسف الراشدی الملیانی | |||
|- | |||
|نامهای دیگر | |||
|احمد بن یوسف | |||
|- | |||
|درگذشت | |||
|931ق | |||
|} | |||
</div> | |||
<ref>معجم أعلام الجزائر. عادل | '''أبوالعباس أحمد بن یوسف الراشدی الملیانی''' یکی از مشهورترین شیوخ [[صوفیه]] در [[الجزایر]] و [[مغرب]] در آغاز قرن دهم هجری و قرن شانزدهم میلادی بود. او در آغاز به انتشار روش [[شاذلیه]] و زروقیه کمک کرد و سپس به انتشار روش خود موسوم به راشدیه پرداخت. پس از او چندین [[شریعت، طریقت، حقیقت|طریقت]] صوفیانه به او نسبت داده شد که از مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد<ref>[https://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%A3%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D9%8A%D9%88%D8%B3%D9%81_%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%8A%D8%A7%D9%86%D9%8A#cite_note-53 أحمد بن یوسف الملیانی]</ref>. | ||
طریقه یوسفیه که به الشّرّاقة والعکاکزة المثیرة در مغرب شهرت یافت. او نقشهای سیاسی مهمیداشت، زیرا به دلیل مخالفت با حاکمان دولت الزیانیه در مرکز مغرب و اتحاد با بربروس و ملوانان ترک پس از حضور آنها در شهر [[الجزیره]] مشهور بود. او همچنین برای دفاع از هممیهنان خود در مغرب با حاکمان دولت وطاسیه مکاتبه داشت و برخی از پیروان او در آنجا تا مدتها پس از مرگش با حاکمان مختلف کشور درگیری بودند.<ref>معجم أعلام الجزائر. عادل نویهض. مؤسسة نویهض الثقافیة، بیروت لبنان. الطبعة الثانیة 1980 م. ص315 </ref> <ref>درة الحجال فی أسماء الرجال. ابن القاضی المکناسی. تحقیق محمد الأحمدی أبوالنور. دار التراث. القاهرة، مصر. الطبعة الأولی 1971 م. ج1 ص164-165</ref> <ref>دوحة الناشر لمحاسن من کان بالمغرب من مشایخ القرن العاشر. محمد بن عسکر. تحقیق محمد حجی. مطبوعات دار المغرب. الرباط. الطبعة الثانیة. 1977 م. ص12</ref> <ref>تعریف الخلف برجال السلف. أبوالقاسم الحفناوی. مطبعة بییر فونتانة الشرقیة، الجزائر. 1906. ج2 ص97</ref> <ref>سلوة الأنفاس ومحادثة الأکیاس بمن أقبر من العلماء والصلحاء بفاس. أبو محمد بن جعفر بن إدریس الکتانی. دار الثقافة للنشر والتوزیع، الدار البیضاء، المغرب. الطبعة الأولی، 2004. ج2 ص14-15</ref> <ref>الأعلام. خیر الدین الزرکلی. دار العلم للملایین، بیروت، لبنان. الطبعة الخامسة عشرة، مایو 2002. ج1 ص275.</ref> | |||
=اطلاعات شخصی= | |||
== تولد و نسب == | |||
أبوالعباس أحمد بن محمد بن أحمد بن عبدالله بن یوسف الراشدی در حدود سال 840 هجری قمری / 1437 م در روستای رأس الماء در نزدیکی قلعه بنی راشد معروف یا قلعه هواره متولد شد<ref>أعلام التصوف فی الجزائر منذ البدایات إلی الحرب العالمیة الأولی. عبدالمنعم القاسمی الحسنی. دار الخلیل القاسمی. بوسعادة، الجزائر. الطبعة الأولی 2006. ص123</ref> | |||
<ref>الشیخ أحمد بن یوسف الراشدی. الشیخ إلیاس آیت سی العربی. جریدة الخبر. 9 یولیو 2015</ref>.در آن زمان زیرمجموعه دولت الزیانیة جزو اراضی کشور مغرب بود که قلعه در حال حاضر وابسته به منطقه یل در استان غلیزان در غرب [[الجزایر]] است. | |||
پدرش اباعبدالله محمد و مادرش آمنه بنت یحیی بن احمد بن علی الغریسی است و برخی ذکر کردهاند که یوسف ابویعقوب پدر اوست نه جدش. روایات در تعیین نسب او متفاوت بوده است ابنصباغ قلعی که مهمترین تراجمنگار این خاندان بوده او را از قبیله بنیراشد که شعبهای از قبیله بربریان زناته آمازیغیه در شمال [[آفریقا]] بودند که در معسکر و غلیزان ساکن شدند. او اغلب به زبان زناتیه که زبان مادری او بود صحبت میکرد. | |||
برخی دیگر ذکر کردهاند که پدربزرگ او یوسف بن عبدالجلیل بن یمداس بن منصور است که نسب او به [[ادریسیان]] ختم میشود. اجدادش از [[مراکش]] به مناطق فیجیج و سجلماسه در مغرب نزدیک [[سودان]] در منطقه قبیله بنی مارین زناتیه نقل مکان کردند. سلف او از آنجا به قلعه بنی راشد نقل مکان کرد و به همین دلیل به مرینی معروف شد. برخی از مورخان متأخر نیز اشاره کردهاند که شجرهنامههایی برای آنان تهیه شده که ایشان را به سلسله اشراف ادریسیان منسوب میکند. | |||
== خانواده == | |||
احمد بن یوسف حداقل با 4 زن ازدواج کرد که از آنها فرزندانی داشت و از همسران و فرزندانش عبارتند از: | |||
سْتّی بنت عمرو المشریفی التراری، محمد صغیر (امزیانه) و آمنه را به دنیا آورد. | |||
عائشة الزغلة دختر قادة بن مرزوقة پسر و جانشینش در طریقت و زاویهداری محمد بن مرزوقه -به دلیل شباهت به جدش مرزوقه گفته میشد- را به دنیا آورد. | |||
کلیله بنت محمد الدرجی | |||
خدیجه بنت محمد المرینی | |||
او یک دختر دیگر به نام عایشه از همسر دیگری داشت. | |||
الوزان ذکر کرده است که او چهار زن و چند کنیز داشت که از او چند پسر و دختر به دنیا آوردند. | |||
فرزندانش نیز ازدواج کردند و صاحب نوه شدند و مجموع خانواده او به بیش از صد و پنجاه نفر رسید که همگی از او حمایت و پیروی میکردند<ref>وصف إفریقیا. الحسن بن محمد الوزان الفاسی المعروف بلیون الإفریقی. ترجمة محمد حجی، محمد الأخضر. دار الغرب الإسلامی، بیروت، لبنان. الطبعة الثانیة. ج2 ص28-29</ref>. | |||
=درگذشت= | |||
وی در صفر سال 931 هجری قمری مطابق با دسامبر 1524 میلادی در روستای خربه (عامره فعلی) در حومه شهر عین الدفلی درگذشت<ref>أعلام التصوف فی الجزائر منذ البدایات إلی الحرب العالمیة الأولی. عبدالمنعم القاسمی الحسنی. دار الخلیل القاسمی. بوسعادة، الجزائر. الطبعة الأولی 2006. ص123</ref>. | |||
=اساتید= | |||
وی از علمای تلمسان و وهران بهرهمند شده است<ref>درة الحجال فی أسماء الرجال. ابن القاضی المکناسی. تحقیق محمد الأحمدی أبوالنور. دار التراث. القاهرة، مصر. الطبعة الأولی 1971 م. ج1 ص164-165</ref>. او عازم شهر بجایه شد و در آنجا با شیخ احمد زروق البرنسی [[صوفی]] معروف آشنا شد. | |||
وی مدتی در بجایه زندگی کرد و در سال 884 ق مطابق با 1479 م، زاویه سیدی زروق را در آنجا تأسیس کرد. احمد بن یوسف از شاگردان شیخ زروق بود که وارد خلوت خانقاه شد و به دست زروق جامه صوفی پوشید. علوم [[قرآن]] و سیره پیامبر و [[عرفان]] را از او آموخت. | |||
=بازگشت به وطن= | |||
احمد بن یوسف در شرح سیره شیوخ صوفیه خروج خود را از بجایه شرح میدهد: سپس به بجایه بازگشتم و دیدم حلقه بزرگی گرد شخصی جمع شدند پس نزد آنان رفتم، شیخی را دیدم که خرقه بر سر و تن برهنه در وسط دایره ذکر گویان است و او را قاسم البسکری مینامند رو به من کرد و گفت: در خلوت وارد شو و آنچه را که به تو داده شده برنگردان و نزد خانواده خود در راس الماء برو. در حالی که هیچ کس در آنجا مرا نمیشناخت پس همان طور که استادم ابوالقاسم به من دستور داد رفتم پس شبانه وارد خانقاه شدم. | |||
ناگهان مردی در زد و مشتی درهم برایم آورد و از پشت در به من داد و رفت. | |||
احمد بن یوسف به روستای خود رأس الماء، واقع در نزدیکی وادی فارقوق، بین قله بنی راشد و معسکر بازگشت و کلبه ای از چوب ساخت و آنجا ماند تا کسی او را نشناسد. سپس در بازار شهر معسکر رفت و آمد کرد و با مردم به عبادت و تبلیغ روش زروقی پرداخت و شهرتش آشکار شد و مردم او را تحسین کردند و بر پیروانش افزوده شد. در آغاز برخی از فقها با او مخالفت کردند و دعوت او را بدعت توصیف کردند، مانند عمرو بن احمد مشرفی تراری که بعداً نظر خود را نسبت به او تغییر داد و ملیانی با دخترش ازدواج کرد. برخی دیگر مانند شیخ عبدالرحمن القلامی و عثمان بن عمر با او مناظره کردند و او را امتحان نمودند و او از آنها ناکام ماند و به علم او اعتراف کردند<ref>التعریف بمخطوط بستان الأزهار فی مناقب زمزم الأخیار ومعدن الأنوار سیدی أحمد بن یوسف الراشدی النسب والدار الشیخ أبی عبدالله محمد الصباغ القلعی. زناقی فتحی، جامعة وهران 1. المجلة الجزائریة للمخطوطات. المجلد 11، العدد 13، جوان 2015 ص30</ref>. پس از شهرت او و بسیاری از پیروانش به فراخوانی راه او پرداختند و به تبلیغ تعالیم زروقیه پرداختند. احمد بن یوسف پس از مرگ پدرش از روستای راس الماء به شهر قلعه که یکی از کلان شهرهای مهم منطقه بود نقل مکان کرد و در آنجا گوشه یا خانقاه خود را تأسیس کرد و در مورد آن گفت: خانقاه ما مانند کشتی [[نوح]] است و هر که در آن وارد شود از ترس در امان است. وی با وجود افزایش تعداد مریدان و شاگردانش، با مخالفت شدید فقها و علمای نخبه شهر قلعه مواجه شد. | |||
شهرت او به جایی رسید که ابوعبدالله الصباغ القلعی که نخستین تراجم نگار احمد بن یوسف بود در کتابش «بستان الأزهار فی مناقب زمزم الأبرار ومعدن الأنوار سیدی أحمد بن یوسف الرّاشدی النسب والدّار» که عمدهترین اثری است که به زندگی احمد بن یوسف، سیره دینی و سیره صوفیانه او که پس از او بسیار گسترش یافت پرداخته است و همچنین ابوالقاسم سعدالله میگوید: شاید احمد بن یوسف الملیانی بزرگترین شخصیت صوفی باشد که مؤلفان آن را حتی مختصرا به دلیل تألیفات و اشعار برگزیدهاش مورد توجه قرار دادهاند. | |||
به سختی میتوان اثری در [[تصوف]] پیدا کرد که به شخصیت الملیانی و زندگی معنوی او اشاره نداشته باشد. کتاب بستان الازهر منشأ اکثر اخبار و اقوال درباره ی احمد بن یوسف است<ref>مخطوط بستان الأزهار فی مناقب زمزم الأبرار ومعدن الأنوار مقاربة منهجیة وتاریخیة. أحمد الحمدی، جامعة وهران. المجلة الجزائریة للمخطوطات. المجلد 5، العدد 6، 2009 ص6</ref>. او پیروان و شاگردانش را «فقیر» مینامید و آنها مظاهر احترام، تکریم و وفاداری را به او نشان میدادند و بر آنها اقتدار زیادی داشت تا جایی که در راه حمایت از او کشتارها شد. و پس از بدتر شدن روابطش با زیانیة با او همراهی کردند و گوشه خود را از نواحی بنیراشد به منطقه دشت شلف نقل مکان کرد. | |||
احمد بن یوسف طرفدارانی از فقهای استان بنیراشد داشت و ابن الصباغ ذکر میکند که امام سنوسی (1426-1490) به کسانی که از احمد بن یوسف غیبت میکردند میگفت:در مورد سلسلة الذهب، سیدی احمد بن یوسف حرف میزنید. | |||
اگرچه این قول منتفی است، زیرا السنوسی در سال 1490 قبل از شهرت احمد بن یوسف درگذشت. او دشمنانی نیز داشت، مانند برخی از عرفا و فقهای منطقه، مانند شیخ علی الندرومی، شیخ قدار و برخی از صاحبان قدرت و تجار و سرشناسان و بزرگان برخی از طوایف مانند سامیان المناصری که از سران بنی منصیر بود | |||
او نیز فقیه بود و او را از تماس با قبیله بنی فرح برحذر داشت و او بود که خواستار دفن او در «زوبیه» (زباله دان) یهودیان بود. | |||
= | =شاگردان= | ||
احمد بن یوسف پیروان و شاگردان بسیاری داشت که مهمترین آنها در مغرب عبارتند از: | |||
ابن معزة الصباغ قلعی: ابوعبدالله محمد بن احمد بن علی بن عبدالرحمن صباغ قلعی از بزرگترین اصحاب او و از کسانی بود که از او پیروی میکرد. او در ژانویه 1518 به همراه اسحاق بربروس و ترکان ترکیه در نبرد قلعه علیه اسپانیاییها به شهادت رسید. | |||
علی بن العباس التمزغرانی | |||
عبدالحق بن علی المطهری | |||
عبدالرحمن بن جلال التلمسانی<ref>تعریف الخلف برجال السلف. أبوالقاسم الحفناوی. مطبعة بییر فونتانة الشرقیة، الجزائر. 1906. ج2 ص414</ref> | |||
محمد بن جلال التلمسانی <ref>درة الحجال فی أسماء الرجال. ابن القاضی المکناسی. تحقیق محمد الأحمدی أبوالنور. دار التراث. القاهرة، مصر. الطبعة الأولی 1971 م. ج2 ص214</ref> | |||
محمد بن عبدالجبار الفجیجی التلمسانی<ref>البستان فی ذکر الأولیاء والعلماء بتلمسان. ابن مریم التلمسانی. تحقیق ابن أبی شنب. المطبعة الثعالبیة، الجزائر، 1906. ص287</ref> | |||
عبدالله بن إبراهیم الخیاط | |||
موسی بن منصور البلداوی | |||
محمد بن أحمد الشریف الزهّار | |||
أبوالعباس أحمد البطحی | |||
محمد العنتری العربی | |||
سلیمان بن أبی سماحة | |||
عمر بن سلیمان العلوفی | |||
محمد العربی بن شعاعة | |||
محمد العربی بن القاضی | |||
محمد الصباغ القلعی | |||
=تالیفات= | |||
برخی از کتب و رسالههایی که به احمد بن یوسف نسبت داده شده است در ذیل خواهد آمد: | |||
رسالة فی الرقص والتصفیق والذکر فی الأسواق | |||
رسالة التحقیق ومنهج الهدی إلی الطریق | |||
حکم فی التصوف | |||
المنهج الحنیف فی معنی الاسم اللطیف<ref>الشیخ أحمد بن یوسف الملیانی الصوفی. لیلیا شنتوح. حولیات جامعة الجزائر1. العدد 32 الجزء الأول 2018. ص221</ref>. | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:تصوف]] | |||
[[رده:صوفیه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۳:۳۴
أبوالعباس أحمد بن یوسف الراشدی الملیانی یکی از مشهورترین شیوخ صوفیه در الجزایر و مغرب در آغاز قرن دهم هجری و قرن شانزدهم میلادی بود. او در آغاز به انتشار روش شاذلیه و زروقیه کمک کرد و سپس به انتشار روش خود موسوم به راشدیه پرداخت. پس از او چندین طریقت صوفیانه به او نسبت داده شد که از مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد[۱]. طریقه یوسفیه که به الشّرّاقة والعکاکزة المثیرة در مغرب شهرت یافت. او نقشهای سیاسی مهمیداشت، زیرا به دلیل مخالفت با حاکمان دولت الزیانیه در مرکز مغرب و اتحاد با بربروس و ملوانان ترک پس از حضور آنها در شهر الجزیره مشهور بود. او همچنین برای دفاع از هممیهنان خود در مغرب با حاکمان دولت وطاسیه مکاتبه داشت و برخی از پیروان او در آنجا تا مدتها پس از مرگش با حاکمان مختلف کشور درگیری بودند.[۲] [۳] [۴] [۵] [۶] [۷]
اطلاعات شخصی
تولد و نسب
أبوالعباس أحمد بن محمد بن أحمد بن عبدالله بن یوسف الراشدی در حدود سال 840 هجری قمری / 1437 م در روستای رأس الماء در نزدیکی قلعه بنی راشد معروف یا قلعه هواره متولد شد[۸] [۹].در آن زمان زیرمجموعه دولت الزیانیة جزو اراضی کشور مغرب بود که قلعه در حال حاضر وابسته به منطقه یل در استان غلیزان در غرب الجزایر است. پدرش اباعبدالله محمد و مادرش آمنه بنت یحیی بن احمد بن علی الغریسی است و برخی ذکر کردهاند که یوسف ابویعقوب پدر اوست نه جدش. روایات در تعیین نسب او متفاوت بوده است ابنصباغ قلعی که مهمترین تراجمنگار این خاندان بوده او را از قبیله بنیراشد که شعبهای از قبیله بربریان زناته آمازیغیه در شمال آفریقا بودند که در معسکر و غلیزان ساکن شدند. او اغلب به زبان زناتیه که زبان مادری او بود صحبت میکرد. برخی دیگر ذکر کردهاند که پدربزرگ او یوسف بن عبدالجلیل بن یمداس بن منصور است که نسب او به ادریسیان ختم میشود. اجدادش از مراکش به مناطق فیجیج و سجلماسه در مغرب نزدیک سودان در منطقه قبیله بنی مارین زناتیه نقل مکان کردند. سلف او از آنجا به قلعه بنی راشد نقل مکان کرد و به همین دلیل به مرینی معروف شد. برخی از مورخان متأخر نیز اشاره کردهاند که شجرهنامههایی برای آنان تهیه شده که ایشان را به سلسله اشراف ادریسیان منسوب میکند.
خانواده
احمد بن یوسف حداقل با 4 زن ازدواج کرد که از آنها فرزندانی داشت و از همسران و فرزندانش عبارتند از:
سْتّی بنت عمرو المشریفی التراری، محمد صغیر (امزیانه) و آمنه را به دنیا آورد. عائشة الزغلة دختر قادة بن مرزوقة پسر و جانشینش در طریقت و زاویهداری محمد بن مرزوقه -به دلیل شباهت به جدش مرزوقه گفته میشد- را به دنیا آورد. کلیله بنت محمد الدرجی خدیجه بنت محمد المرینی او یک دختر دیگر به نام عایشه از همسر دیگری داشت. الوزان ذکر کرده است که او چهار زن و چند کنیز داشت که از او چند پسر و دختر به دنیا آوردند.
فرزندانش نیز ازدواج کردند و صاحب نوه شدند و مجموع خانواده او به بیش از صد و پنجاه نفر رسید که همگی از او حمایت و پیروی میکردند[۱۰].
درگذشت
وی در صفر سال 931 هجری قمری مطابق با دسامبر 1524 میلادی در روستای خربه (عامره فعلی) در حومه شهر عین الدفلی درگذشت[۱۱].
اساتید
وی از علمای تلمسان و وهران بهرهمند شده است[۱۲]. او عازم شهر بجایه شد و در آنجا با شیخ احمد زروق البرنسی صوفی معروف آشنا شد. وی مدتی در بجایه زندگی کرد و در سال 884 ق مطابق با 1479 م، زاویه سیدی زروق را در آنجا تأسیس کرد. احمد بن یوسف از شاگردان شیخ زروق بود که وارد خلوت خانقاه شد و به دست زروق جامه صوفی پوشید. علوم قرآن و سیره پیامبر و عرفان را از او آموخت.
بازگشت به وطن
احمد بن یوسف در شرح سیره شیوخ صوفیه خروج خود را از بجایه شرح میدهد: سپس به بجایه بازگشتم و دیدم حلقه بزرگی گرد شخصی جمع شدند پس نزد آنان رفتم، شیخی را دیدم که خرقه بر سر و تن برهنه در وسط دایره ذکر گویان است و او را قاسم البسکری مینامند رو به من کرد و گفت: در خلوت وارد شو و آنچه را که به تو داده شده برنگردان و نزد خانواده خود در راس الماء برو. در حالی که هیچ کس در آنجا مرا نمیشناخت پس همان طور که استادم ابوالقاسم به من دستور داد رفتم پس شبانه وارد خانقاه شدم. ناگهان مردی در زد و مشتی درهم برایم آورد و از پشت در به من داد و رفت.
احمد بن یوسف به روستای خود رأس الماء، واقع در نزدیکی وادی فارقوق، بین قله بنی راشد و معسکر بازگشت و کلبه ای از چوب ساخت و آنجا ماند تا کسی او را نشناسد. سپس در بازار شهر معسکر رفت و آمد کرد و با مردم به عبادت و تبلیغ روش زروقی پرداخت و شهرتش آشکار شد و مردم او را تحسین کردند و بر پیروانش افزوده شد. در آغاز برخی از فقها با او مخالفت کردند و دعوت او را بدعت توصیف کردند، مانند عمرو بن احمد مشرفی تراری که بعداً نظر خود را نسبت به او تغییر داد و ملیانی با دخترش ازدواج کرد. برخی دیگر مانند شیخ عبدالرحمن القلامی و عثمان بن عمر با او مناظره کردند و او را امتحان نمودند و او از آنها ناکام ماند و به علم او اعتراف کردند[۱۳]. پس از شهرت او و بسیاری از پیروانش به فراخوانی راه او پرداختند و به تبلیغ تعالیم زروقیه پرداختند. احمد بن یوسف پس از مرگ پدرش از روستای راس الماء به شهر قلعه که یکی از کلان شهرهای مهم منطقه بود نقل مکان کرد و در آنجا گوشه یا خانقاه خود را تأسیس کرد و در مورد آن گفت: خانقاه ما مانند کشتی نوح است و هر که در آن وارد شود از ترس در امان است. وی با وجود افزایش تعداد مریدان و شاگردانش، با مخالفت شدید فقها و علمای نخبه شهر قلعه مواجه شد.
شهرت او به جایی رسید که ابوعبدالله الصباغ القلعی که نخستین تراجم نگار احمد بن یوسف بود در کتابش «بستان الأزهار فی مناقب زمزم الأبرار ومعدن الأنوار سیدی أحمد بن یوسف الرّاشدی النسب والدّار» که عمدهترین اثری است که به زندگی احمد بن یوسف، سیره دینی و سیره صوفیانه او که پس از او بسیار گسترش یافت پرداخته است و همچنین ابوالقاسم سعدالله میگوید: شاید احمد بن یوسف الملیانی بزرگترین شخصیت صوفی باشد که مؤلفان آن را حتی مختصرا به دلیل تألیفات و اشعار برگزیدهاش مورد توجه قرار دادهاند. به سختی میتوان اثری در تصوف پیدا کرد که به شخصیت الملیانی و زندگی معنوی او اشاره نداشته باشد. کتاب بستان الازهر منشأ اکثر اخبار و اقوال درباره ی احمد بن یوسف است[۱۴]. او پیروان و شاگردانش را «فقیر» مینامید و آنها مظاهر احترام، تکریم و وفاداری را به او نشان میدادند و بر آنها اقتدار زیادی داشت تا جایی که در راه حمایت از او کشتارها شد. و پس از بدتر شدن روابطش با زیانیة با او همراهی کردند و گوشه خود را از نواحی بنیراشد به منطقه دشت شلف نقل مکان کرد. احمد بن یوسف طرفدارانی از فقهای استان بنیراشد داشت و ابن الصباغ ذکر میکند که امام سنوسی (1426-1490) به کسانی که از احمد بن یوسف غیبت میکردند میگفت:در مورد سلسلة الذهب، سیدی احمد بن یوسف حرف میزنید.
اگرچه این قول منتفی است، زیرا السنوسی در سال 1490 قبل از شهرت احمد بن یوسف درگذشت. او دشمنانی نیز داشت، مانند برخی از عرفا و فقهای منطقه، مانند شیخ علی الندرومی، شیخ قدار و برخی از صاحبان قدرت و تجار و سرشناسان و بزرگان برخی از طوایف مانند سامیان المناصری که از سران بنی منصیر بود او نیز فقیه بود و او را از تماس با قبیله بنی فرح برحذر داشت و او بود که خواستار دفن او در «زوبیه» (زباله دان) یهودیان بود.
شاگردان
احمد بن یوسف پیروان و شاگردان بسیاری داشت که مهمترین آنها در مغرب عبارتند از:
ابن معزة الصباغ قلعی: ابوعبدالله محمد بن احمد بن علی بن عبدالرحمن صباغ قلعی از بزرگترین اصحاب او و از کسانی بود که از او پیروی میکرد. او در ژانویه 1518 به همراه اسحاق بربروس و ترکان ترکیه در نبرد قلعه علیه اسپانیاییها به شهادت رسید.
علی بن العباس التمزغرانی
عبدالحق بن علی المطهری
عبدالرحمن بن جلال التلمسانی[۱۵]
محمد بن جلال التلمسانی [۱۶]
محمد بن عبدالجبار الفجیجی التلمسانی[۱۷]
عبدالله بن إبراهیم الخیاط
موسی بن منصور البلداوی
محمد بن أحمد الشریف الزهّار
أبوالعباس أحمد البطحی
محمد العنتری العربی
سلیمان بن أبی سماحة
عمر بن سلیمان العلوفی
محمد العربی بن شعاعة
محمد العربی بن القاضی
محمد الصباغ القلعی
تالیفات
برخی از کتب و رسالههایی که به احمد بن یوسف نسبت داده شده است در ذیل خواهد آمد:
رسالة فی الرقص والتصفیق والذکر فی الأسواق
رسالة التحقیق ومنهج الهدی إلی الطریق
حکم فی التصوف
المنهج الحنیف فی معنی الاسم اللطیف[۱۸].
پانویس
- ↑ أحمد بن یوسف الملیانی
- ↑ معجم أعلام الجزائر. عادل نویهض. مؤسسة نویهض الثقافیة، بیروت لبنان. الطبعة الثانیة 1980 م. ص315
- ↑ درة الحجال فی أسماء الرجال. ابن القاضی المکناسی. تحقیق محمد الأحمدی أبوالنور. دار التراث. القاهرة، مصر. الطبعة الأولی 1971 م. ج1 ص164-165
- ↑ دوحة الناشر لمحاسن من کان بالمغرب من مشایخ القرن العاشر. محمد بن عسکر. تحقیق محمد حجی. مطبوعات دار المغرب. الرباط. الطبعة الثانیة. 1977 م. ص12
- ↑ تعریف الخلف برجال السلف. أبوالقاسم الحفناوی. مطبعة بییر فونتانة الشرقیة، الجزائر. 1906. ج2 ص97
- ↑ سلوة الأنفاس ومحادثة الأکیاس بمن أقبر من العلماء والصلحاء بفاس. أبو محمد بن جعفر بن إدریس الکتانی. دار الثقافة للنشر والتوزیع، الدار البیضاء، المغرب. الطبعة الأولی، 2004. ج2 ص14-15
- ↑ الأعلام. خیر الدین الزرکلی. دار العلم للملایین، بیروت، لبنان. الطبعة الخامسة عشرة، مایو 2002. ج1 ص275.
- ↑ أعلام التصوف فی الجزائر منذ البدایات إلی الحرب العالمیة الأولی. عبدالمنعم القاسمی الحسنی. دار الخلیل القاسمی. بوسعادة، الجزائر. الطبعة الأولی 2006. ص123
- ↑ الشیخ أحمد بن یوسف الراشدی. الشیخ إلیاس آیت سی العربی. جریدة الخبر. 9 یولیو 2015
- ↑ وصف إفریقیا. الحسن بن محمد الوزان الفاسی المعروف بلیون الإفریقی. ترجمة محمد حجی، محمد الأخضر. دار الغرب الإسلامی، بیروت، لبنان. الطبعة الثانیة. ج2 ص28-29
- ↑ أعلام التصوف فی الجزائر منذ البدایات إلی الحرب العالمیة الأولی. عبدالمنعم القاسمی الحسنی. دار الخلیل القاسمی. بوسعادة، الجزائر. الطبعة الأولی 2006. ص123
- ↑ درة الحجال فی أسماء الرجال. ابن القاضی المکناسی. تحقیق محمد الأحمدی أبوالنور. دار التراث. القاهرة، مصر. الطبعة الأولی 1971 م. ج1 ص164-165
- ↑ التعریف بمخطوط بستان الأزهار فی مناقب زمزم الأخیار ومعدن الأنوار سیدی أحمد بن یوسف الراشدی النسب والدار الشیخ أبی عبدالله محمد الصباغ القلعی. زناقی فتحی، جامعة وهران 1. المجلة الجزائریة للمخطوطات. المجلد 11، العدد 13، جوان 2015 ص30
- ↑ مخطوط بستان الأزهار فی مناقب زمزم الأبرار ومعدن الأنوار مقاربة منهجیة وتاریخیة. أحمد الحمدی، جامعة وهران. المجلة الجزائریة للمخطوطات. المجلد 5، العدد 6، 2009 ص6
- ↑ تعریف الخلف برجال السلف. أبوالقاسم الحفناوی. مطبعة بییر فونتانة الشرقیة، الجزائر. 1906. ج2 ص414
- ↑ درة الحجال فی أسماء الرجال. ابن القاضی المکناسی. تحقیق محمد الأحمدی أبوالنور. دار التراث. القاهرة، مصر. الطبعة الأولی 1971 م. ج2 ص214
- ↑ البستان فی ذکر الأولیاء والعلماء بتلمسان. ابن مریم التلمسانی. تحقیق ابن أبی شنب. المطبعة الثعالبیة، الجزائر، 1906. ص287
- ↑ الشیخ أحمد بن یوسف الملیانی الصوفی. لیلیا شنتوح. حولیات جامعة الجزائر1. العدد 32 الجزء الأول 2018. ص221