۸۷٬۵۶۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo">[[پرونده:حنین.jpg |جایگزین=حنین]]</div> | <div class="wikiInfo">[[پرونده:حنین.jpg |جایگزین=حنین]]</div> | ||
'''غزوه حُنین'''، از غزوات [[ | '''غزوه حُنین'''، از غزوات [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)]] با [[مشرکان]] قبیله هوازن و ثقیف، در سال هشتم هجری که بعد از [[فتح مکه]] در منطقه حنین رخ داد. | ||
در ابتدای جنگ، بر اثر شبیخون مشرکان و نیز حضور تازه [[مسلمانان]] مکی، سپاه اسلام متزلزل بود تا جایی که جان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم به خطر افتاد، اما مسلمانان سرانجام به پیروزی رسیدند و به غنائم بسیاری دست یافتند. | در ابتدای جنگ، بر اثر شبیخون مشرکان و نیز حضور تازه [[مسلمانان]] مکی، سپاه اسلام متزلزل بود تا جایی که جان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم به خطر افتاد، اما مسلمانان سرانجام به پیروزی رسیدند و به غنائم بسیاری دست یافتند. | ||
== حنین | == حنین کجاست == | ||
«حنین» سرزمینی در نزدیکی [[شهر طائف]] حدود دوازده فرسخی [[مكه|مکه]] است؛ چون این [[غزوه]] در آنجا واقع شد، به نام '''غزوة حنین''' معروف شده و در [[قرآن]] با عنوان <big>یوم حنین</big> از آن یاد شده است. نام دیگر این غزوه<sup>اوطاس</sup> میباشد و آن نام سرزمینی در همان حدود است. نام دیگر این <sup>غزوه هوازن</sup> است که نام یکی از قبایل بزرگی است که در این جنگ شرکت داشت و فرمانده لشکر هم از آن قبیله بود. | «حنین» سرزمینی در نزدیکی [[شهر طائف]] حدود دوازده فرسخی [[مكه|مکه]] است؛ چون این [[غزوه]] در آنجا واقع شد، به نام '''غزوة حنین''' معروف شده و در [[قرآن]] با عنوان <big>یوم حنین</big> از آن یاد شده است. نام دیگر این غزوه<sup>اوطاس</sup> میباشد و آن نام سرزمینی در همان حدود است. نام دیگر این <sup>غزوه هوازن</sup> است که نام یکی از قبایل بزرگی است که در این جنگ شرکت داشت و فرمانده لشکر هم از آن قبیله بود. | ||
== زمینه بروز غزوه حنین == | == زمینه بروز غزوه حنین == | ||
پس از فتح «مکه» در [[ماه رمضان]] سال هشتم هجری، دو قبیله بزرگ «هوازن» و «ثقیف» که به ترتیب در منطقه «حنین» و «طائف» زندگی میکردند، احتمال دادند که [[ | پس از فتح «مکه» در [[ماه رمضان]] سال هشتم هجری، دو قبیله بزرگ «هوازن» و «ثقیف» که به ترتیب در منطقه «حنین» و «طائف» زندگی میکردند، احتمال دادند که [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)]] به سراغ آنها برود. به همین سبب در آخر ماه «رمضان» یا اوایل [[ماه شوال]] سال هشتم هجرت بود که بزرگان هر دو طایفه نزد [[مالک بن عوف]] جمع شدند و پس از مشورت گفتند: صلاح در این است که ما پیشدستی کنیم، به جنگ مسلمانان برویم و آنها را شکست دهیم؛ چون مسلمانان تاکنون با کسانی جنگیدهاند که فنون جنگ را نمیدانستند؛ ولی ما با فنون نبرد آشناییم و آنها را شکست خواهیم داد. | ||
به همین منظور چهار هزار نفر از قبیله «ثقیف» و بنی سعد<ref> بنی سعد همان قبیله ای بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)سنین کودکی خود را در میان آنها گذرانده و حلیمه سعدیه حدود پنج سال افتخار دایگی آن حضرت را در آن قبیله به عهده گرفته بود.</ref>. آماده شدند و به هوازن پیوستند و گروههایی هم از قبیلههای «بنی نصر»، «بنی جُشَم»، «بنی غیلان» و اعراب دیگر به آنان پیوستند. حدود سی هزار نفر جمع شدند و فرماندهی «مالک بن عوف» را پذیرفتند. وی جوانی مغرور بود و بیش از سی سال نداشت. او دستور داد که لشکریان؛ اموال، زنان و فرزندان خود را نیز همراه ببرند تا از میدان جنگ فرار نکنند. | به همین منظور چهار هزار نفر از قبیله «ثقیف» و بنی سعد<ref> بنی سعد همان قبیله ای بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)سنین کودکی خود را در میان آنها گذرانده و حلیمه سعدیه حدود پنج سال افتخار دایگی آن حضرت را در آن قبیله به عهده گرفته بود.</ref>. آماده شدند و به هوازن پیوستند و گروههایی هم از قبیلههای «بنی نصر»، «بنی جُشَم»، «بنی غیلان» و اعراب دیگر به آنان پیوستند. حدود سی هزار نفر جمع شدند و فرماندهی «مالک بن عوف» را پذیرفتند. وی جوانی مغرور بود و بیش از سی سال نداشت. او دستور داد که لشکریان؛ اموال، زنان و فرزندان خود را نیز همراه ببرند تا از میدان جنگ فرار نکنند. | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
== حرکت لشکر اسلام به سوی حنین == | == حرکت لشکر اسلام به سوی حنین == | ||
وقتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از لشکرکشی «هوازن» و قبایل دیگر آگاه شد، «عبدالله اسلمی» را برای کسب اطلاعات فرستاد. او پس از تحقیق و بررسی بازگشت و صحت اخبار جنگ را تأیید کرد. | وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از لشکرکشی «هوازن» و قبایل دیگر آگاه شد، «عبدالله اسلمی» را برای کسب اطلاعات فرستاد. او پس از تحقیق و بررسی بازگشت و صحت اخبار جنگ را تأیید کرد. | ||
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مسلمانان را برای [[جهاد]] تشویق کرد و وعده پیروزی داد، «عتّاب بن اسید» را به عنوان امیر [[مكه|مکه]] و «معاذ بن جبل» را برای تعلیم احکام در «مکه» گذاشت و یکصد زره از «صفوان بن امیه» به عنوان عاریه مضمونه گرفت و خودش نیز زره پوشید و کلاهخود به سر گذاشت؛ پرچم بزرگ را به دست [[علی بن | پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مسلمانان را برای [[جهاد]] تشویق کرد و وعده پیروزی داد، «عتّاب بن اسید» را به عنوان امیر [[مكه|مکه]] و «معاذ بن جبل» را برای تعلیم احکام در «مکه» گذاشت و یکصد زره از «صفوان بن امیه» به عنوان عاریه مضمونه گرفت و خودش نیز زره پوشید و کلاهخود به سر گذاشت؛ پرچم بزرگ را به دست [[علی بن ابیطالب|علی (علیهالسلام)]] داد و با دوازده هزار نیرو به سوی حنین حرکت کردند؛ ده هزار نفرِ آنان از [[مدینه]] برای فتح مکّه آمده بودند و دو هزار نفر از مسلمانانی بودند که در فتح مکه، مسلمان شدند. | ||
لشکر اسلام، شب را بیرون از سرزمین حنین استراحت کردند و پس از ادای [[نماز صبح]] به امامت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حرکت خود ادامه دادند. هنوز هوا تاریک بود که وارد درّه حنین شدند. در این هنگام بود که ناگهان، لشکر «هوازن» از هر سو مسلمانان را زیر رگبار تیرهای خود قرار دادند، گروهی که در مقدمه لشکر قرار داشتند و در میان آنها تازه مسلمانانِ مکه بودند، فرار کردند و به دنبال آنها بقیه لشکر نیز گریختند؛ ولی [[علی بن | لشکر اسلام، شب را بیرون از سرزمین حنین استراحت کردند و پس از ادای [[نماز صبح]] به امامت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حرکت خود ادامه دادند. هنوز هوا تاریک بود که وارد درّه حنین شدند. در این هنگام بود که ناگهان، لشکر «هوازن» از هر سو مسلمانان را زیر رگبار تیرهای خود قرار دادند، گروهی که در مقدمه لشکر قرار داشتند و در میان آنها تازه مسلمانانِ مکه بودند، فرار کردند و به دنبال آنها بقیه لشکر نیز گریختند؛ ولی [[علی بن ابیطالب|امام علی (علیهالسلام)]] که پرچمدار لشکر بود با عده کمی در برابر دشمن ایستادند و به پیکار ادامه دادند. | ||
منافقان لشکر اسلام از این پیش آمد ناگوار خوشحال شدند. | منافقان لشکر اسلام از این پیش آمد ناگوار خوشحال شدند. | ||
[[ابوسفیان]] گفت: مسلمانان تا لب دریا خواهند دوید. دیگری گفت: سحر باطل شد. سومی تصمیم گفت کار اسلام را یکسره کند و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را در آن گیر و دار بکشد و چراغ [[توحید]] و مشعل فروزان [[رسالت]] را خاموش سازد؛ ولی نتوانست. در آیه زیر به مطالب مذکور اشاره شده است: | [[ابوسفیان]] گفت: مسلمانان تا لب دریا خواهند دوید. دیگری گفت: سحر باطل شد. سومی تصمیم گفت کار اسلام را یکسره کند و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را در آن گیر و دار بکشد و چراغ [[توحید]] و مشعل فروزان [[رسالت]] را خاموش سازد؛ ولی نتوانست. در آیه زیر به مطالب مذکور اشاره شده است: | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
{{متن قرآن |لَقَدْ نَصَرَکمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکمْ کثْرَتُکمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکمْ شَیْئاً |آیه = 25 |سوره = توبه }}»؛ «خداوند شما را در میدانهای زیادی یاری کرد (و بر دشمن پیروز شدید) و در روز حنین (نیز یاری کرد)؛ در آن هنگام که فزونی جمعیتتان، شما را مغرور ساخت؛ ولی (این فزونی جمعیت) هیچ به دردتان نخورد.» | {{متن قرآن |لَقَدْ نَصَرَکمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکمْ کثْرَتُکمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکمْ شَیْئاً |آیه = 25 |سوره = توبه }}»؛ «خداوند شما را در میدانهای زیادی یاری کرد (و بر دشمن پیروز شدید) و در روز حنین (نیز یاری کرد)؛ در آن هنگام که فزونی جمعیتتان، شما را مغرور ساخت؛ ولی (این فزونی جمعیت) هیچ به دردتان نخورد.» | ||
تعداد لشکر اسلام در این جنگ دوازده هزار نفر بود که این عده در هیچ یک از جنگهای اسلام تا آن روز سابقه نداشت. اکثر مسلمانها با مشاهده این جمعیتِ زیاد و وجود سلاحهای جنگی گمان کردند که پیروزیشان حتمی است؛ | تعداد لشکر اسلام در این جنگ دوازده هزار نفر بود که این عده در هیچ یک از جنگهای اسلام تا آن روز سابقه نداشت. اکثر مسلمانها با مشاهده این جمعیتِ زیاد و وجود سلاحهای جنگی گمان کردند که پیروزیشان حتمی است؛ | ||
حتی | حتی ابوبکر بن ابیقحافه خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: یا رسول الله! لا تغلب الیوم من قلّة؛ یعنی امروز جمعیت ما همانند سابق اندک نیست، که مغلوب شویم. | ||
== فرار از جنگ == | == فرار از جنگ == | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
در این میدان اکثریت فرار کردند و باقیمانده را چهار، ده، دوازده، هشتاد و یا حداکثر صد یا سیصد نفر نقل کردهاند. از میان این اقوال، قول دوم (ثابت ماندنِ ده نفر) را بیشتر محققان، تأیید و اسامی آنان را به ترتیب زیر نقل کردهاند<ref>. ک. سیره حلبی، ۳/۱۰۸؛ سیره دحلان، ۲/۱۱۰؛ تاریخ الخمیس، ۲/۱۰۲؛ فتح الباری، ۸/۳۰٫.</ref>: | در این میدان اکثریت فرار کردند و باقیمانده را چهار، ده، دوازده، هشتاد و یا حداکثر صد یا سیصد نفر نقل کردهاند. از میان این اقوال، قول دوم (ثابت ماندنِ ده نفر) را بیشتر محققان، تأیید و اسامی آنان را به ترتیب زیر نقل کردهاند<ref>. ک. سیره حلبی، ۳/۱۰۸؛ سیره دحلان، ۲/۱۱۰؛ تاریخ الخمیس، ۲/۱۰۲؛ فتح الباری، ۸/۳۰٫.</ref>: | ||
# [[علی بن ابی طالب]] بن عبدالمطلب (علیهالسلام) (وی در مقابل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شمشیر میزد و به تنهایی چهل نفر از دشمن را به قتل رساند؛ | # [[علی بن ابیطالب|علی بن ابی طالب]] بن عبدالمطلب (علیهالسلام) (وی در مقابل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شمشیر میزد و به تنهایی چهل نفر از دشمن را به قتل رساند؛ | ||
# [[عباس بن عبدالمطلب]] (عموی پیامبر که در طرف راست حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بود؛ | # [[عباس بن عبدالمطلب]] (عموی پیامبر که در طرف راست حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بود؛ | ||
# فضل بن عباس بن عبدالمطلب در طرف چپ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بود؛ | # فضل بن عباس بن عبدالمطلب در طرف چپ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود؛ | ||
# | # ابوسفیان بن حارث؛ | ||
# نوفل بن | # نوفل بن حارث؛ | ||
# ربیعة بن | # ربیعة بن حارث؛ | ||
# [[عبدالله بن زبیر]] | # [[عبدالله بن زبیر]] ؛ | ||
# عُتبه پسر [[ابولهب]]؛ | # عُتبه پسر [[ابولهب]]؛ | ||
# مُعَتِّب پسر ابولهب. | # مُعَتِّب پسر ابولهب. | ||
اینها همه در اطراف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند، نُه نفر از [[بنیهاشم]] بودند و دهمین نفر از غیر بنیهاشم بود که عبارت است از «أیمن بن اُمّ أیمن» که در این جنگ [[شهید]] شد. | اینها همه در اطراف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند، نُه نفر از [[بنی هاشم|بنیهاشم]] بودند و دهمین نفر از غیر بنیهاشم بود که عبارت است از «أیمن بن اُمّ أیمن» که در این جنگ [[شهید]] شد. | ||
از زنان! نیز دو تن، یکی به نام «اُمّ عمراه» (نسیبه) دختر «کعب» و دیگری به نام «اُمّ سُلیم» دختر «مِلحان» میان ثابت قدمان بودند، میجنگیدند و فراریان شبه مرد را ملامت میکردند. | از زنان! نیز دو تن، یکی به نام «اُمّ عمراه» (نسیبه) دختر «کعب» و دیگری به نام «اُمّ سُلیم» دختر «مِلحان» میان ثابت قدمان بودند، میجنگیدند و فراریان شبه مرد را ملامت میکردند. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
# دست به دعا برداشت و عرضه داشت: «اللَّهُمَّ إِلَیْکَ الْحَمْدُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَی وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ؛ خدایا! تو را سپاس و شکوه حال خود را به درگاه تو میآورم و تویی تکیهگاه.» [[جبرئیل]] نازل شد و عرض کرد: همان دعایی را کردی که [[حضرت موسی|حضرت موسی(علیهالسلام)]] برای شکافتن دریا و نجات از فرعون کرد. | # دست به دعا برداشت و عرضه داشت: «اللَّهُمَّ إِلَیْکَ الْحَمْدُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَی وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ؛ خدایا! تو را سپاس و شکوه حال خود را به درگاه تو میآورم و تویی تکیهگاه.» [[جبرئیل]] نازل شد و عرض کرد: همان دعایی را کردی که [[حضرت موسی|حضرت موسی(علیهالسلام)]] برای شکافتن دریا و نجات از فرعون کرد. | ||
# وقتی بر استر، سوار بود، از «ابوسفیان بن حارث» یک مشت خاک گرفت و به طرف [[شرک|مشرکان]] پاشید و فرمود: «شاهت الوجوه؛ زشت باد این صورتها!» سپس سر به آسمان بلند کرد و گفت: «اللهم اِن تُهلَک هذِهِ العِصابَةُ لاتُعبَد، و اِن شِئتَ اَن لَاتعبد، لَا تُعبَد؛ خدایا! اگر این جماعت نابود شود، کسی تو را پرستش نخواهد کرد، و اگر بخواهی که کسی تو را پرستش نکند، مورد پرستش قرار نخواهی گرفت.» | # وقتی بر استر، سوار بود، از «ابوسفیان بن حارث» یک مشت خاک گرفت و به طرف [[شرک|مشرکان]] پاشید و فرمود: «شاهت الوجوه؛ زشت باد این صورتها!» سپس سر به آسمان بلند کرد و گفت: «اللهم اِن تُهلَک هذِهِ العِصابَةُ لاتُعبَد، و اِن شِئتَ اَن لَاتعبد، لَا تُعبَد؛ خدایا! اگر این جماعت نابود شود، کسی تو را پرستش نخواهد کرد، و اگر بخواهی که کسی تو را پرستش نکند، مورد پرستش قرار نخواهی گرفت.» | ||
# به عموی خود «عباس» - که صدای رسا و بلندی داشت - فرمود: بالای بلندی برو و فراریان را این گونه صدا بزن: «یا اصحابَ سورة البقرة و یا اصحاب بیعة الشجرة، الی این تفرّون؟ اذکروا العهد الّذی عاهدتم علیه رسول الله؛ ای | # به عموی خود «عباس» - که صدای رسا و بلندی داشت - فرمود: بالای بلندی برو و فراریان را این گونه صدا بزن: «یا اصحابَ سورة البقرة و یا اصحاب بیعة الشجرة، الی این تفرّون؟ اذکروا العهد الّذی عاهدتم علیه رسول الله؛ ای اصحاب [[سوره بقره]] و ای [[اصحاب]] [[بیعت شجره]]، به کجا میگریزید؟ پیمانی را که با رسول خدا بستهاید، به یاد آرید!» | ||
# شمشیر کشید و به دشمن حمله کرد و فرمود: «اَلآن حَمِیَ الوَطِیسَ؛ هم اکنون تنور جنگ داغ شد» و این گونه رجز خواند: | # شمشیر کشید و به دشمن حمله کرد و فرمود: «اَلآن حَمِیَ الوَطِیسَ؛ هم اکنون تنور جنگ داغ شد» و این گونه رجز خواند: | ||
# أنَا النَّبِیُّ لا کَذِبُ *** اَنَا ابنُ عَبدِالمُطَّلِبِ «من پیامبری هستم که [[دروغ]] در من نیست. من فرزند عبدالمطلبم.» | # أنَا النَّبِیُّ لا کَذِبُ *** اَنَا ابنُ عَبدِالمُطَّلِبِ «من پیامبری هستم که [[دروغ]] در من نیست. من فرزند عبدالمطلبم.» | ||
== پیکار امیرمؤمنان == | == پیکار امیرمؤمنان == | ||
امیرمؤمنان (علیهالسلام) که شجاعانه میجنگید و مشرکان را به هلاکت میرساند، متوجه شد مردی بیباک و متهوّر از قبیله «هوازن» به نام | امیرمؤمنان (علیهالسلام) که شجاعانه میجنگید و مشرکان را به هلاکت میرساند، متوجه شد مردی بیباک و متهوّر از قبیله «هوازن» به نام «ابوجَروَل» سوار بر شتر، پرچم سیاهی را بر سر نیزه زده، بیمحابا پیشاپیش دشمن میآید و این رجز را میخواند: «اَنَا اَبو جَروَل لا بَراحَ حَتّی نُبِیحَ الیَومَ اَو نُباحَ؛ من ابوجرولم، میدان جنگ را رها نخواهد کرد تا آنکه امروز اینان را نابود کنم و یا خودم نابود شوم.» | ||
امام علی (علیهالسلام) به سویش رفت و او را با ضربتی به دو نیم کرد و چنین رجز خواند: | امام علی (علیهالسلام) به سویش رفت و او را با ضربتی به دو نیم کرد و چنین رجز خواند: | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
با کشته شدن «ابوجرول» سپاه دشمن رو به هزیمت نهاد و مسلمانانِ فراری به تدریج بازگشتند. مسلمانان آنان را تعقیب کرده و تعداد زیادی از آنان را کشته و تعدادی را اسیر نمودند و غنیمت فراوانی از آنان به دست آوردند. | با کشته شدن «ابوجرول» سپاه دشمن رو به هزیمت نهاد و مسلمانانِ فراری به تدریج بازگشتند. مسلمانان آنان را تعقیب کرده و تعداد زیادی از آنان را کشته و تعدادی را اسیر نمودند و غنیمت فراوانی از آنان به دست آوردند. | ||
آتشافروزان جنگ حنین، توان مقابله با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از دست دادند و به سوی [[طائف]] عقبنشینی کردند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، آنان را تا طایف تعقیب کرد. | آتشافروزان جنگ حنین، توان مقابله با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از دست دادند و به سوی [[طائف]] عقبنشینی کردند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، آنان را تا طایف تعقیب کرد. | ||
در این جنگ، امیرمؤمنان(علیهالسلام) به تنهایی چهل نفر از قهرمانان دشمن را کشت؛ پس عباس گفت: «عمو و داییاش فدایش باد!» | در این جنگ، امیرمؤمنان (علیهالسلام) به تنهایی چهل نفر از قهرمانان دشمن را کشت؛ پس عباس گفت: «عمو و داییاش فدایش باد!» | ||
'''شهدای واقعه حنین چهار نفر بودند''': | '''شهدای واقعه حنین چهار نفر بودند''': | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
== نزول آرامش بر پیامبر و مؤمنان == | == نزول آرامش بر پیامبر و مؤمنان == | ||
در آن حالتِ بحرانِ جنگ «حنین» که تعداد کثیری از مسلمانان به علتِ ضعف [[ایمان]] فرار کردند، خدای مهربان از جانب خودش «سکینه» و آرامش را بر دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنان حقیقی و ثابت قدم نازل کرد؛ همچنان که در آیه شریفه میفرماید: | در آن حالتِ بحرانِ جنگ «حنین» که تعداد کثیری از مسلمانان به علتِ ضعف [[ایمان]] فرار کردند، خدای مهربان از جانب خودش «سکینه» و آرامش را بر دل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنان حقیقی و ثابت قدم نازل کرد؛ همچنان که در آیه شریفه میفرماید: {{متن قرآن |ثُمَّ أَنَزلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلَی رَسُولِهِ وَعَلَی الْمُؤْمِنِینَ |آیه = 26 |سوره = توبه }}»؛ «سپس خداوند (سکینه) و آرامش خود را بر پیامبر و مؤمنان نازل کرد.» | ||
== نزول لشکرهای نامرئی == | == نزول لشکرهای نامرئی == | ||
در این جنگ، خدای حکیم، علاوه بر فرستادن سکینه و آرامش، گروههایی از فرشتگان را نیز برای تقویت نیروی مؤمنان فرستاد؛ همچنان که در ادامه آیه کریمه میفرماید: | در این جنگ، خدای حکیم، علاوه بر فرستادن سکینه و آرامش، گروههایی از فرشتگان را نیز برای تقویت نیروی مؤمنان فرستاد؛ همچنان که در ادامه آیه کریمه میفرماید: {{متن قرآن |وَأَنزَلَ جُنُوداً لَّمْ تَرَوْهَا |آیه = 26 |سوره = توبه }} }}»؛ «و لشکرهایی فرستاد که شما نمیدیدید.» | ||
در | در اینکه آیا [[ملائکه|فرشتگانی]] که در این جنگ و [[جنگ بدر]] نازل شدند، جنگ هم کردند یا تنها برای دلگرمی و تقویت روحیه مؤمنان نازل شدند، میان مفسران، بسیار گفتگو شده است. | ||
== پیروزی لشکر اسلام == | == پیروزی لشکر اسلام == | ||
در نتیجۀ صلابت و استواری رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، رشادت [[علی بن | در نتیجۀ صلابت و استواری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، رشادت [[علی بن ابیطالب|حضرت علی (علیهالسلام)]]، پایداری مؤمنانِ ثابتقدم، بازگشت برخی فراریان و رسیدن امدادهای غیبی، لشکر اسلام پیروز شد. مشرکان زنان، فرزندان و اموال خود را در میدان جنگ رها کردند و گریختند؛ که در پایانِ آیه میفرماید: | ||
{{متن قرآن |وَعذَّبَ الَّذِینَ کفَرُواْ وَذَلِک جَزَاء الْکافِرِینَ|آیه = 26 |سوره = توبه }}»؛ «و [[كافران|کافران]] را (خدا) مجازات کرد، و این است جزای کافران!» | |||
مجازات خدا بر کفّار به دست مؤمنان چنین بود که گروهی کشته و گروهی اسیر شدند و جمعی گریختند و اموالشان به دست مسلمانان غنیمت گرفته شد؛ ولی با این حال خداوند، درهای [[توبه]] و بازگشت را به روی اسیران و فرارکنندگان از کفّار و فراریان مسلمان از میدان جنگ باز گذارد که اگر مایل باشند، به سوی خدا بازگردند و آیین حق را بپذیرند؛ از این رو در آخرین آیه مربوط به غزوة «حنین» میفرماید: | مجازات خدا بر کفّار به دست مؤمنان چنین بود که گروهی کشته و گروهی اسیر شدند و جمعی گریختند و اموالشان به دست مسلمانان غنیمت گرفته شد؛ ولی با این حال خداوند، درهای [[توبه]] و بازگشت را به روی اسیران و فرارکنندگان از کفّار و فراریان مسلمان از میدان جنگ باز گذارد که اگر مایل باشند، به سوی خدا بازگردند و آیین حق را بپذیرند؛ از این رو در آخرین آیه مربوط به غزوة «حنین» میفرماید: | ||
{{متن قرآن |ثُمَّ یَتُوبُ اللّهُ مِن بَعْدِ ذَلِک عَلَی مَن یَشَاءُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ |آیه = 27 |سوره = توبه }}»؛ «سپس خداوند بعد از آن (قضیه جنگ حنین) [[توبه]] هر کس را بخواهد(و شایسته بداند) میپذیرد، و خداوند آمرزنده و مهربان است.» | |||
== رخدادهای پس از جنگ == | == رخدادهای پس از جنگ == | ||
پس از پیروزی لشکر اسلام در جنگ حنین، جریانهایی واقع شده است؛ از قبیل: تعقیب دشمن و محاصره «قلعه طائف»، برخورد کریمانه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با اسیران به خصوص با خویشاوندان [[حلیمه سعدیه]]، مادر رضاعی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، مسلمان شدن «مالک بن عوف» و افراد دیگر، کیفیت تقسیم غنایم، برگشت حضرت به مکه و انجام مناسک [[عمره مفرده]]، بازگشت به مدینه در اواخر [[ماه ذی القعده]] و… که تمام | پس از پیروزی لشکر اسلام در جنگ حنین، جریانهایی واقع شده است؛ از قبیل: تعقیب دشمن و محاصره «قلعه طائف»، برخورد کریمانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با اسیران به خصوص با خویشاوندان [[حلیمه سعدیه]]، مادر رضاعی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، مسلمان شدن «مالک بن عوف» و افراد دیگر، کیفیت تقسیم غنایم، برگشت حضرت به مکه و انجام مناسک [[عمره مفرده]]، بازگشت به مدینه در اواخر [[ماه ذی القعده]] و… که تمام اینها آموزنده و عبرتانگیز است؛ | ||
[[علامه مجلسی]](رحمه الله) به نقل از «امالی» [[شیخ طوسی]]، از امام صادق(علیهالسلام) روایت کرده است: پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از پیروزی در حنین به حرکتِ خود ادامه داد تا به «طائف» رسید و اهل آن را(که در قلعه محکم، جمع شده بود) محاصره کرد، پس از چند روز، آنها از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خواستند که محاصره را بشکند تا اینکه نمایندگان آنان بیایند و با حضرت مذاکره کنند. حضرت محاصره را شکست و به مکه برگشت و منتظر ماند تا نمایندگان «طائف» آمدند و گفتند: تمام قوم ما مسلمان میشوند و همه احکام اسلام را قبول دارند، جز [[نماز]] و [[زكات|زکات]] را که اقوام ما زیر بار آن نمیروند! | [[محمد باقر مجلسی|علامه مجلسی]](رحمه الله) به نقل از «امالی» [[محمد بن حسن طوسی|شیخ طوسی]]، از امام صادق (علیهالسلام) روایت کرده است: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از پیروزی در حنین به حرکتِ خود ادامه داد تا به «طائف» رسید و اهل آن را(که در قلعه محکم، جمع شده بود) محاصره کرد، پس از چند روز، آنها از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواستند که محاصره را بشکند تا اینکه نمایندگان آنان بیایند و با حضرت مذاکره کنند. حضرت محاصره را شکست و به مکه برگشت و منتظر ماند تا نمایندگان «طائف» آمدند و گفتند: تمام قوم ما مسلمان میشوند و همه احکام اسلام را قبول دارند، جز [[نماز]] و [[زكات|زکات]] را که اقوام ما زیر بار آن نمیروند! | ||
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ آنها فرمود: «اِنَّهُ لاخَیرَفیِ دِینٍ لارُکُوعَ فِیهِ وَ لا سُجُود؛ دینی که در آن [[ركوع|رکوع]] و [[سجده|سجود]] نباشد، خیری ندارد.» | رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ آنها فرمود: «اِنَّهُ لاخَیرَفیِ دِینٍ لارُکُوعَ فِیهِ وَ لا سُجُود؛ دینی که در آن [[ركوع|رکوع]] و [[سجده|سجود]] نباشد، خیری ندارد.» | ||
و فرمود: سوگند به خدایی که جانم در دست قدرت اوست، یا باید قوم شما نماز را اقامه کنند و زکات دهند یا اینکه مردی را که مثل نفس من است به سوی آنان میفرستم که گردن رزمندگانتان را میزند و زنان و فرزندانتان را اسیر میکند. در اینجا دست علی(علیهالسلام) را گرفت، بلند کرد و فرمود: او، همین مرد است. | و فرمود: [[قسم|سوگند]] به خدایی که جانم در دست قدرت اوست، یا باید قوم شما نماز را اقامه کنند و زکات دهند یا اینکه مردی را که مثل نفس من است به سوی آنان میفرستم که گردن رزمندگانتان را میزند و زنان و فرزندانتان را اسیر میکند. در اینجا دست علی(علیهالسلام) را گرفت، بلند کرد و فرمود: او، همین مرد است. | ||
نمایندگان به «طائف» برگشتند و هر چه از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بودند، به اقوام خود رساندند. آنان هم نماز و تمام شرایط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول کردند. | نمایندگان به «طائف» برگشتند و هر چه از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بودند، به اقوام خود رساندند. آنان هم نماز و تمام شرایط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول کردند. | ||
سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اهل هیچ مملکتی و هیچ قومی از من نافرمانی نکردند؛ مگر اینکه تیر خدا را به سوی آنان انداختهام. گفتند: منظورتان از تیر خدا چیست؟ فرمود: منظورم علی بن ابی طالب(علیهالسلام) است که او را به هیچ سریّهای نفرستادم؛ مگر اینکه دیدم [[جبرئیل]] از طرف راست و [[میكائیل|میکائیل]] از طرف چپ و یک فرشته دیگر از پیش رو، وی را همراهی میکردند و ابری بر بالای سرش سایه میافکند تا اینکه خداوند، پیروزی را به حبیب من(علی(علیهالسلام)) عطا فرمود. | سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اهل هیچ مملکتی و هیچ قومی از من نافرمانی نکردند؛ مگر اینکه تیر خدا را به سوی آنان انداختهام. گفتند: منظورتان از تیر خدا چیست؟ فرمود: منظورم علی بن ابی طالب(علیهالسلام) است که او را به هیچ سریّهای نفرستادم؛ مگر اینکه دیدم [[جبرئیل]] از طرف راست و [[میكائیل|میکائیل]] از طرف چپ و یک فرشته دیگر از پیش رو، وی را همراهی میکردند و ابری بر بالای سرش سایه میافکند تا اینکه خداوند، پیروزی را به حبیب من(علی (علیهالسلام)) عطا فرمود. | ||
درباره تاریخ این واقعه، گرچه تمامی مورخان متفقند که در [[ماه شوال]] سال هشتم قمری واقع گردیده است، ولی درباره روز این واقعه، اتفاق چندانی ندارند. | درباره تاریخ این واقعه، گرچه تمامی مورخان متفقند که در [[ماه شوال]] سال هشتم قمری واقع گردیده است، ولی درباره روز این واقعه، اتفاق چندانی ندارند. | ||
[[شیخ عباس قمی]]، در کتاب وقایع الایام از قول [[شیخ بهائی]]، تاریخ وقوع غزوه حنین را سوم شوال گفته است ولی [[واقدی]]، نویسنده کتاب | [[شیخ عباس قمی]]، در [[وقایع الایام (کتاب)|کتاب وقایع الایام]] از قول [[بهاءالدین محمد عاملی|شیخ بهائی]]، تاریخ وقوع غزوه حنین را سوم شوال گفته است ولی [[واقدی]]، نویسنده کتاب «[[المغازی (کتاب)|المغازی]]» ابتدای حرکت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از [[مكه |مکه معظمه]] را ششم شوال و وقوع نبرد را در دهم شوال ذکر کرد. عدهای نیز، نخستین روز ماه شوال را تاریخ وقوع جنگ حنین میدانند. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
[https://hajj.ir/fa/39209 سایت وقوع غزوه حنین در سال هشتم هجری قمریhttp://hajj.ir] | [https://hajj.ir/fa/39209 سایت وقوع غزوه حنین در سال هشتم هجری قمریhttp://hajj.ir] | ||
[[رده:تاریخ]] | |||
[[رده:تاریخ اسلام]] | [[رده:تاریخ اسلام]] | ||
[[رده:جنگها]] | [[رده:جنگها]] | ||
[[رده: | [[رده:جنگهای صدر اسلام]] |