پیش‌نویس:طبائع‌ الاستبداد و مصارع‌ الاستعباد (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:


===سیاست و استبداد===
===سیاست و استبداد===
کواکبی در مقدمه نخست از سیاست به عنوان  علمی بسیار گسترده که مباحث دقیق و زیادی دارد، یاد کرده و سپس به آثار دیگر دانشمندان که قبل از وی در عصرهای مختلف در این حوزه تألیف شده، اشاره کرده و وجه تمایز کتابش را با این کتاب‌ها، استقلال در بیان مباحث سیاسی دانسته است. به باور ایشان، مؤلفان گذشته، از پیشنیان تا قبل از عصر حاضر، به جز نویسندگان کتاب‌هایی با عنوان جمهوری در یونان، این مباحث را در قالب کتاب‌های تاریخی، اخلاقی، ادبی و حقوقی، بیان کرده‌اند. مانند: کلیه و دمنه، نوشته‌های غریغوریوس یونانی، نهج البلاغه و آثار دانشمندانی نظیر رازی، طوسی، غزالی، علائی، ابن بطوطه و ابن خلدون. در اندیشه ایشان، دانشمندان اروپایی معاصر، علم سیاست را گسترش داده و با تألیف آثار مختلفی این علم را به ابواب مختلفی در اصول و فروع مانند: سیاست عمومی، سیاست داخلی، سیاست خارجی، سیاست اداری، سیاست حقوی، سیاست اقتصادی و... تقسیم کرده‌اند. همچنین نویسندگان معاصر ترک مانند: احد جودت پاشا، کمال بیک، سلیمان پاشا، حسن فهمی، و اندیشمندان معاصر عرب زبان نظیر رفاعه بک، خیر الدین پاشا تونسی، احمد فارس، سلیم بستانی و مبعوث مدنی، تلاشی‌هایی را در این خصوص انجام داده‌اند.
کواکبی در مقدمه نخست از سیاست به عنوان  علمی بسیار گسترده که مباحث دقیق و زیادی دارد، یاد کرده و سپس به آثار دیگر دانشمندان که قبل از وی در عصرهای مختلف در این حوزه تألیف شده، اشاره کرده و وجه تمایز کتابش را با این کتاب‌ها، استقلال در بیان مباحث سیاسی دانسته است و سیاست را به کارهای مشترک به مقتضای حکمت و نقطه مقابل آن استبداد را به کارهای مشترک به مقتضای هوی نفس، تعریف کرده و مهمترین درد مشرق زمین را حاکمیت استبداد دانسته است. ایشان استبداد را در لغت به بسنده کردن به رأی خود در کاری که شایسته مشورت است، و در اصطلاح به تصرف یک فرد یا یک گروه در حقوق ملت بدون ترس از بازخواست شدن، معنا کرده و آن را از عواملی دانسته که بر علم، دین، بزرگی، مال، اخلاق، تربیت، ترقی، تأثیر دارد<ref>کواکبی، سید عبدالرحمان، طبائع الاستبداد و مصارع الاستبعاد، صص 15-11.</ref>.
کواکبی بعد از بیان این پیشینه درباره علم سیاست، سیاست را به کارهای مشترک به مقتضای حکمت و نقطه مقابل آن استبداد را به کارهای مشترک به مقتضای هوی نفس، تعریف کرده و مهمترین درد مشرق زمین را حاکمیت استبداد دانسته است. ایشان استبداد را در لغت به بسنده کردن به رأی خود در کاری که شایسته مشورت است، و در اصطلاح به تصرف یک فرد یا یک گروه در حقوق ملت بدون ترس از بازخواست شدن، معنا کرده و آن را از عواملی دانسته که بر علم، دین، بزرگی، مال، اخلاق، تربیت، ترقی، تأثیر دارد<ref>کواکبی، سید عبدالرحمان، طبائع الاستبداد و مصارع الاستبعاد، صص 15-11.</ref>.


===تأثیر استبداد بر دین===
===تأثیر استبداد بر دین===
خط ۴۰: خط ۳۹:
===تأثیر استبداد بر علم===
===تأثیر استبداد بر علم===


از دیدگاه کواکبی، استبداد و علم از اسماء اضداد بوده و هر يك در مقام غلبه بر ديگرى است و همواره ميان آگاهان و استبدادگران درگيرى و مبارزه وجود دارد و چون استبداد نمی‌تواند بر مردمی که دچار گمراهی جهل و حیرت نشده‌اند، حاکم شود، از این‌رو، مستبد با علومی مانند: حکمت نظری، فلسفه عقلی، حقوق امم، سیاست مدنی، تاریخ تحلیلی و خطابه ادبی که به مردم درس زندگی می‌دهد و عقل و آگاهی آنان را افزایش دهد مخالف است. در حالی‌که از ناآگاهى مردم خوشحال است زيرا با بهره‏‌گيرى از نادانى و غفلت آنها مال ايشان را به غارت برده و آنان نیازمند شده و براى ادامه زندگى خود، مجبور به ستایش حاکم مستبد هستند و در این شرایط او با اختلاف درميان مردمان، آنان را به جان هم انداخته تا با تامين امنيت و ايجاد نظم دروغین، به تدبير و سياست خود افتخار كند.  چنین مردمی با آنکه امیال و آرزوهای خود را از دست داده‌اند، اما با این حال حاکم مستبد خود را به عنوان یک انسان عادل و مهربان می‌ستایند و حتی اگر او یکی از آنان را بکشد مردم اعتنایی نمی‌کنند و اگر افرادی بخواهند با ظلم و ستم وی مقابله کنند، توسط همين مردم ناآگاه آنان با متهم کردن به شورش حذف می‌کند<ref>کواکبی، سید عبدالرحمان، طبائع الاستبداد و مصارع الاستبعاد، صص 35-21.</ref>.
از دیدگاه کواکبی، استبداد و علم از اسماء اضداد بوده و هر يك در مقام غلبه بر ديگرى است و همواره ميان آگاهان و استبدادگران درگيرى و مبارزه وجود دارد و چون استبداد نمی‌تواند بر مردمی که دچار گمراهی جهل و حیرت نشده‌اند، حاکم شود، از این‌رو، مستبد با علومی مانند: حکمت نظری، فلسفه عقلی، حقوق امم، سیاست مدنی، تاریخ تحلیلی و خطابه ادبی که به مردم درس زندگی می‌دهد و عقل و آگاهی آنان را افزایش دهد مخالف است. <ref>کواکبی، سید عبدالرحمان، طبائع الاستبداد و مصارع الاستبعاد، صص 35-21.</ref>.


===تأثیر استبداد بر بزرگی===
===تأثیر استبداد بر بزرگی===


کواکبی مجد و بزرگی را به احراز مقام حب و احترام در دل مردم تعریف کرده که از فطرت آدمی سرچشمه می‌گیرد. و آن را به: مجد كرم‏، بخشيدن مال در راه مصلحت عامه که ضعيف‏ترين قسم آن است، مجد فضیله، نشر دانش‌هاى سودمند در ميان مردم، مجد نباله (اشرافیت)، بذل جان در راه يارى‏ رسانيدن به حق که برترين مرتبه مجد است، تقسیم می‌کند. از نظر ایشان، استبداد با مجد و بزرگی ‏حقيقى سازگارى ندارد و مستبد می‌کوشد تا آن را فاسد ساخته و مجد و عظمت دروغين را به جاى آن جلوه دهد و گاهی نیز در برابر مجد، تمجدد يا بزرگى كاذب، یعنی انسان مستبد كوچك تحت حمايت مستبد بزرگ، قرار مى‏‌دهد. و مستبدان کوچک افرادى ضعيف‏  و فرومايه‌‏ای هستند كه توسط مستبد بزرگتر به‌كار گمارده شده‏‌اند. آنان دشمنان عدالت و ياران ستمگراند که به اندك‏ منصب و مرتبه‌‏اى فريفته شده و برای رضایت مستبد بزرگ هر جنایتی را انجام  می‌دهند. و از آنجا كه حكومت مستبده، استبداد را در همه فروع حكومت‏ آشكار مى‏‌کند، استبداد از مستبد بزرگتر به پاسبانان و از پاسبانان به ‏فراشان و از آنان به كناسان كوچه و خيابان مى‏‌رسد و هر طبقه از اينان در جلب رضايت طبقه مافوق خود كوشش مى‏‌نمايد و از جلب محبت‏ مردمان سرباز مى‏‌زند. زيرا بزرگ‏نمايى در گرو خدمت و رضايت‏ مستبد بزرگتر است نه انجام كارهاى نيك و كسب ارزش‌هاى دينى و انسانى. کواکبی حرص بر مجد و بزرگی را بر حرص بر زندگی دنیوی و مادیات ترجیح داده و آن را لذت عبادی و روحانی می‌شمارد که برتر از علم حکمیان، مال امیران و ثروت برای فقیران است. ایشان در نقد دیدگاه ابن خلدون، که در مقدمه تاریخ خود آزمندى در دنيا را بر حرص در شرافتمندى‏ و بزرگوارى ترجيح داده و از امام حسين(ع) و مانند وى،كه مرگ شرافتمندانه را از زندگى ذلت‏‌بار برتر دانسته و انتقاد مى‏‌كند، می‌نویسد: «ائمه اهل‏بيت عليهم السلام معذور بودند که جان‌ خويش را به‏ مهلكه بیندازند، ايشان  آزادگان و نيكوكارانی بودند که مرگ با عزت را بر زندگى رياكارانه و با ذلت ترجيح مى‏‌دادند. همان‏ زندگى پستی كه ابن‏ خلدون گرفتار آن بود و اقدام تهدید کننده شکوه و جلال مادی انسان را  اشتباه می دانست. در حالی‌که مرغان شكارى و وحشيان غيور از بچه آوردن درقفس اسارت ابا دارند، بلكه طبيعتى  در ايشان وجود دارد كه انتحار را اختيار نمايند، تا از قيد ذلت رهايى يابند»<ref>کواکبی، صص 53-41.</ref>.
کواکبی مجد و بزرگی را به احراز مقام حب و احترام در دل مردم تعریف کرده که از فطرت آدمی سرچشمه می‌گیرد. و آن را به: مجد كرم‏، بخشيدن مال در راه مصلحت عامه که ضعيف‏ترين قسم آن است، مجد فضیله، نشر دانش‌هاى سودمند در ميان مردم، مجد نباله (اشرافیت)، بذل جان در راه يارى‏ رسانيدن به حق که برترين مرتبه مجد است، تقسیم می‌کند. از نظر ایشان، استبداد با مجد و بزرگی ‏حقيقى سازگارى ندارد و مستبد می‌کوشد تا آن را فاسد ساخته و مجد و عظمت دروغين را به جاى آن جلوه دهد و گاهی نیز در برابر مجد، تمجدد يا بزرگى كاذب، یعنی انسان مستبد كوچك تحت حمايت مستبد بزرگ، قرار مى‏‌دهد. ایشان در نقد دیدگاه ابن خلدون، که در مقدمه تاریخ خود آزمندى در دنيا را بر حرص در شرافتمندى‏ و بزرگوارى ترجيح داده و از امام حسين(ع) و مانند وى،كه مرگ شرافتمندانه را از زندگى ذلت‏‌بار برتر دانسته و انتقاد مى‏‌كند، می‌نویسد: «ائمه اهل‏بيت عليهم السلام معذور بودند که جان‌ خويش را به‏ مهلكه بیندازند، ايشان  آزادگان و نيكوكارانی بودند که مرگ با عزت را بر زندگى رياكارانه و با ذلت ترجيح مى‏‌دادند. همان‏ زندگى پستی كه ابن‏ خلدون گرفتار آن بود و اقدام تهدید کننده شکوه و جلال مادی انسان را  اشتباه می دانست. در حالی‌که مرغان شكارى و وحشيان غيور از بچه آوردن درقفس اسارت ابا دارند، بلكه طبيعتى  در ايشان وجود دارد كه انتحار را اختيار نمايند، تا از قيد ذلت رهايى يابند»<ref>کواکبی، صص 53-41.</ref>.


===تأثیر استبداد بر مال===
===تأثیر استبداد بر مال===


كواكبى نابرابري‌هاى اجتماعى نظیر تبعیض میان زنان و مردان شهرنشین با سوق دادن زنان به کارهای سهل و مردان به کارهای سخت و تقسیم حاصل دست‌رنج آنان به شکل ظالمانه بین زنان و همچنین صرف كردن ثروت ‏زحمتكشان در ميان رجال سياسى، صاحبان صنايع تجملى، بازرگانان ‏حريص، محتكران  را از آثار استبداد دانسته، و معتقد است که مال و ثروت زمانی می‌تواند خوب و سودمند باشد که با عدالت‏ بدست بیاید و در راه درست مصرف شود. ایشان اسلام را بنيانگذار عدالت اجتماعى دانسته که با بنا نهادن حومت دموکراسی عادلانه در کمتر از دو قرن از ظهورش توانست در حوزه فرمانروايى ‏مسلمانان فقر و تنگدستی  را که ملت‌های متمدن جهان از جمله اروپائیان در آرزوی حذف آن بودند را ریشه‌کن کند. ایشان تدابیری مانند گرفتن زكات از ثروتمندان و تقسيم آن ميان نيازمندان، مالكيت‏ عمومى اراضى موات، وضع خراج بر زمينهايى كه ملك عامه مسلمانان‏ است را نشانگر مقررات اسلام در جهت پيشگيرى از انباشته كردن ثروت وضع شده دانسته و بر این باور است که جمع شدن ثروت مفرط در دست‏ يک فرد، توليد استبداد مى‏‌کند. کواکبی ثروت اندوزى از روى حرص را قبيح شمرده شده  وگردآوردن مال تنها به سه شرط: مشروع و حلال بودن، موجب تنگدستی دیگران نشدن، تجاوز نکردن از اندازه نیاز، جائز مى داند و آراى برخى از اقتصاددانان درباره ربا را نقل کرده و  اذعان مى‏‌نمايد كه اگرچه آن نظريات از حيث ترقى ثروت درست ‏است ولى با ارزشهاى اخلاقى ناسازگارى دارد، زيرا موجب استوارى‏ استبداد داخلى و خارجى شده و سبب بهره‏‌كشى از ناتوانان و ظلم ‏بر آنان مى‏‌شود. کواکبی بر اين باور است كه ثروت برخى از افراد در جکومت عدل  ‏بسىار زيان‌آورتر از حکومت مستبد است. زيرا ثروت‌اندوزان در حکومت عدل، امكانات مادى خويش را در فاسد كردن اخلاق مردمان و از ميان‏ بردن عدالت و ايجاد استبداد صرف مى‏‌كنند، در حالی‌که ثروت‌اندوزان حکومت مستبد، ثروت خويش را در نشان دادن شكوه و جلال و ترسانيدن‏ مردم و بزرگ‏نمايى و عيش و عشرت به‌كار مى‏‌گيرند<ref>همان، صص 65-53</ref>.
كواكبى نابرابري‌هاى اجتماعى نظیر تبعیض میان زنان و مردان شهرنشین با سوق دادن زنان به کارهای سهل و مردان به کارهای سخت و تقسیم حاصل دست‌رنج آنان به شکل ظالمانه بین زنان و همچنین صرف كردن ثروت ‏زحمتكشان در ميان رجال سياسى، صاحبان صنايع تجملى، بازرگانان ‏حريص، محتكران  را از آثار استبداد دانسته، و معتقد است که مال و ثروت زمانی می‌تواند خوب و سودمند باشد که با عدالت‏ بدست بیاید و در راه درست مصرف شود. ایشان اسلام را بنيانگذار عدالت اجتماعى دانسته که با بنا نهادن حکومت دموکراسی عادلانه با وضع تدابیری مانند زکات، مالکیت عمومی، وضع خراج و... در کمتر از دو قرن از ظهورش توانست در حوزه فرمانروايى ‏مسلمانان فقر و تنگدستی  را که ملت‌های متمدن جهان از جمله اروپائیان در آرزوی حذف آن بودند را ریشه‌کن کند.<ref>همان، صص 65-53</ref>.


===تأثیر استبداد بر تربیت===
===تأثیر استبداد بر تربیت===


كواكبى، استبداد را موجب فاسد شدن اخلاق، تغییر اميال طبيعى و اخلاق فاضله، سلب اراده و اعتماد به نفس، کشتن عاطفه انسان، زنده شدن ريا و نفاق و بدگمانى درجامعه و غالب شدن ترس در بین مردم و سبب خوداری مردم  از شهادت به حق، آشکار ساختن عیب‌ها، امر به معروف و نهى از منكر است. از این‌رو،ملت‌هاى آزاد برای رهایی از قيد استبداد، آزادى خطابه و قلم به دور  از تهمت و نسبت‌هاى زشت را جاری می‌کنند. ایشان روش انبیاء برای نجات بشر را همین راه دانسته که آن گشایش در عقل مردم را به ارمغان می‌آورد و موجب می‌شود که مردم كسى به‌جز ذات خداوند را تعظيم نكنند و جز فرمان او به فرمانى گردن‏ ننهند و سپس  عقل‌ها  به مبادى حكمت نورانى‏ کنند و به مردم بفهمانند كه چگونه اراده و آزادى فكر و عمل را كسب كنند و از این طریق  قلعه‌هاى استبداد را ويران ساخته و سرچشمه فساد را مسدود نمایند. از دیدگاه کواکبی، حكماى سياسى قديم  از راه و روش پیامبران پيروى كردند. اما برخى از متاخرين غربى، ملت را از چهارچوبه دين ‏بيرون برده و با این تصور که نظم پذیری برای بشر امری فطری است، آنان را به وادى تربيت طبيعى كشاندند
كواكبى، استبداد را موجب فاسد شدن اخلاق، تغییر اميال طبيعى و اخلاق فاضله، سلب اراده و اعتماد به نفس، کشتن عاطفه انسان، زنده شدن ريا و نفاق و بدگمانى درجامعه و غالب شدن ترس در بین مردم و سبب خوداری مردم  از شهادت به حق، آشکار ساختن عیب‌ها، امر به معروف و نهى از منكر است. از این‌رو،ملت‌هاى آزاد برای رهایی از قيد استبداد، آزادى خطابه و قلم به دور  از تهمت و نسبت‌هاى زشت را جاری می‌کنند. ایشان روش انبیاء برای نجات بشر را همین راه دانسته که آن گشایش در عقل مردم را به ارمغان می‌آورد و موجب می‌شود که مردم كسى به‌جز ذات خداوند را تعظيم نكنند و جز فرمان او به فرمانى گردن‏ ننهند و سپس  عقل‌ها  به مبادى حكمت نورانى‏ کنند و به مردم بفهمانند كه چگونه اراده و آزادى فكر و عمل را كسب كنند و از این طریق  قلعه‌هاى استبداد را ويران ساخته و سرچشمه فساد را مسدود نمایند<ref>همان، صص 77-65.</ref>.
و دين و استبداد را با هم مساوى پنداشتند. در حالى كه اينگونه ‏نيست،‏ به خصوص درباره اسلام، كه علم را آزاد و عمومى ساخت و به همه ‏جا صادر كرد و آن را از طريق اعراب مسلمان به اروپا منتقل گرديد و آنان را به شاهراه ترقى هدايت كرد. ایشان، روحيات شرقيان و غربيان را از هم متمايز مى‏ داند و اروپائيان را مردمى مادى، انتقام‌جو، خودخواه، حريص، سخت‌گیر در معامله ‏ و بى‏ بهره از آموزه‏هاى مسيحيت، اما اهل مشرق را اهل ادب، رأفت قلب، عاشق، پايبند به وجدان و ‌رحمت، متصف به سهل‏‌گيرى و قناعت معرفى مى‏‌كند و به مستشرقان توصیه می‌کند که به آينده ‏نگرى و قاطعيت توجه کنند<ref>همان، صص 77-65.</ref>.


===تأثیر استبداد بر اخلاق===
===تأثیر استبداد بر اخلاق===


كواكبى معتقد است که خداوند استعداد صلاح و فساد را در وجود انسان آفريده است و او به حسب نوع تربيت مى‏‌تواند برتر از فرشتگان‏ و يا پست‌‏تر از شياطين شود. و در آغاز، تربيت پدر و مادر سبب‏ بكارگيرى استعداد وى در راه صلاح و فساد مى‏‌گردد و پس از آن، مربيان‏ و آموزه‏‌هاى دينى است كه در تربيت آدمى نقش اساسی دارد. و همچنین همسر، محيط، نظام ‏اجتماعى و سياسى می‌تواند كه جسم و روح او را تحت ‏تأثير قرار دهد. از این‌رو حکومت موفق، حکومتی است که در خصوص تربیت انسان، به نیازهای قبل از تولد انسان، با وضع قوانین سالم در امر ازدواج، و به بعد از تولد انسان، با استخدام قابله‌ها و آبله‌كوبان و پزشكانی برای مراقبت وی، تأسیس پرورشگاه براى كودكان سرراهى تاسيس، ساختن مكتب، مدرسه، تماشاخانه‌ها، انجمن‌ها، كتابخانه‏‌ها و موزه‌ها، توجه کند  و با وضع مقرراتی آداب و حقوق را حفظ  و سنت‌هاى قومى و احساسات ملى را تقويت کند. از نظر ایشان حكومت‌هاى استبدادى نه تنها هيچ گونه مراقبتى در تربيت و رشد انسان ندارند، بلكه در فساد جسم و روح وی نیز می‌کوشند. از این‌رو، استبداد، اخلاق و دین را فاسد و اخلاص را ازبندگان و خلوص را از مذهب سلب می‌کند. در این صورت اثربخشی نماز، در نهی از منکر، و روزه، در بازداری از هوای نفس، از بین رفته و حکمت و سر عبادت زایل می‌شود و همچنين برخى‏ آموزه‏‌هاى مذهبى از محتواى حقيقى تهى و دست‌‏آويزى براى‌‏تسليت و آرامش و بى‏‌تفاوتى مسلمانان شود و  افرادى كه در نظام استبدادى بسر مى ‏برند،تحت‏ تاثير روحيات حكام و خواسته‏ هاى آنان، به لذت هاى زودگذر مادى همچون پر كردن شكم و تهى كردن شهوت بسنده مى‏ كنند و از لذت هاى روحانى مانند: لذت دانش آموزى، بخشش مال، رفع حاجت هاى‏ مؤمنان، تسخير قلوب مردمان، محروم می شوند. در نگاه کواکبی، انسان اسير استبداد، ترسو، ظالم، حسود و بخيل، در برابر قدرت مافوق خود، متواضع و چاپلوس و رياكار، درمقابل زيردست‏ خود، سخت‌گير و ستمكار و نسبت ‏به‏ هم‌‏رديف خويش حسود و مكار است<ref>همان، صص 87-77.</ref>.
كواكبى معتقد است که خداوند استعداد صلاح و فساد را در وجود انسان آفريده است و او به حسب نوع تربيت مى‏‌تواند برتر از فرشتگان‏ و يا پست‌‏تر از شياطين شود. و در آغاز، تربيت پدر و مادر سبب‏ بكارگيرى استعداد وى در راه صلاح و فساد مى‏‌گردد و پس از آن، مربيان‏ و آموزه‏‌هاى دينى است كه در تربيت آدمى نقش اساسی دارد. و همچنین همسر، محيط، نظام ‏اجتماعى و سياسى می‌تواند كه جسم و روح او را تحت ‏تأثير قرار دهد. از این‌رو حکومت موفق، حکومتی است که در خصوص تربیت انسان، به نیازهای قبل و بعد از تولد انسان توجه کند  و با وضع مقرراتی آداب و حقوق را حفظ  و سنت‌هاى قومى و احساسات ملى را تقويت کند. از نظر ایشان حكومت‌هاى استبدادى نه تنها هيچ گونه مراقبتى در تربيت و رشد انسان ندارند، بلكه در فساد جسم و روح وی نیز می‌کوشند. از این‌رو، استبداد، اخلاق و دین را فاسد و اخلاص را ازبندگان و خلوص را از مذهب سلب می‌کند<ref>همان، صص 87-77.</ref>.


===تأثیر استبداد بر ترقی===
===تأثیر استبداد بر ترقی===


از دیدگاه کواکبی ترقی و پیشرفت سنتی معمول در آفریده‌ها و رکن حیات آنان است و اگر در ملتی  آثار ترقی مشاهده شود  حکم به حیات آن ملت و اگر این آثار دیده نشود حکم به موت آن ملت می‌کنیم و آن انواع مختلف دارد: ترقی جسم ، صحت و لذت، ترقی در قوت، با علم و مال، ترقی در صفات و اخلاق، خصال و مفاخر، و نوع دیگری از ترقی که متعلق به روح است و آن زمانی است که انسان حامل نفسی باشد که او را الهام نماید به اینکه بعد از این حیات، حیاتی دیگری است که توسط نردبان رحمت و حسنات، به سوی آن ترقی نماید. هر انسانی ب شکل مستمر در پی این ترقی‌ها با تمام انواعش تا زمانی که مانع و غالبی در مقابل او نباشد و ارداه‌اش را سلب کند، سعی می‌کند. این مانع غالب به تعبیر بعضی قضا و قدر و از دیدگاه برخی استبداد است. در حالی که قضا و قدر سیر ترقی انسان را به شکل لحظه‌ای مانع می‌شود و سپس به ترقی باز می‌گردد. ولی استبداد، سیر ترقی به انحطاط تبدیل کرده و پیش رفتن را به واپس آمدن و  رستن را به نیستی بدل کند و  ملت را به درجه حیوانات زبان بسته برساند تا وی غیر از حفظ حیات حیوانی ، هدفی نداشته باشد. و گاهی نیز  استبداد میل طبیعی طلب ترقی در ملت را به طلب پستی بازگرداند و مانع بلندی مرتبه وی شود. دراین وقت استبداد، حالت زالویی پیدا می‌کند که برای مکیدن خون ملت، خود را آماده کرده تا ملت بمیرد و او نیز با مردن ملت، مرده باشد. و گاهی استبداد مانند کرمی است که بر خویش پیچیده پیش می‌رود تا انسان متوقف کند. پس باید دانست که راه انسان به سوی ترقی زمانی امکان‌پذیر است که دو بال پیش رفتن و پیچیده شدن، در او برابر باشد. مانند برابری ایجابی و سلبی دو قوه الکتریک. از این‌رو اگر مزاحمی ببیند ابتدا پس‌روی و سپس پیش‌روی کند. و  اگر عقلش بر نفسش غالب شود، به سمت حکمت خواهد بود. ولی اگر نفسش بر عقلش غلبه کند به سوی گمراهی رفته است. اما پیچیده شدن هرگاه معتدل باشد، انسان فعالیت دارد و  اگر قوی باشد او را هلاک نماید. از این‌رو  استبداد پیچیده و فشار دهنده و ساکن کننده حرکت است و بیچارگان را به آن مبتلا می‌کند<ref>همان، صص 109-87</ref>.
از دیدگاه کواکبی ترقی و پیشرفت سنتی معمول در آفریده‌ها و رکن حیات آنان است و اگر در ملتی  آثار ترقی مشاهده شود  حکم به حیات آن ملت و اگر این آثار دیده نشود حکم به موت آن ملت می‌کنیم و آن انواع مختلف دارد: ترقی جسم ، صحت و لذت، ترقی در قوت، با علم و مال، ترقی در صفات و اخلاق، خصال و مفاخر، و نوع دیگری از ترقی که متعلق به روح است و آن زمانی است که انسان حامل نفسی باشد که او را الهام نماید به اینکه بعد از این حیات، حیاتی دیگری است که توسط نردبان رحمت و حسنات، به سوی آن ترقی نماید. از نظر ایشان  استبداد، سیر ترقی به انحطاط تبدیل کرده و پیش رفتن را به واپس آمدن و  رستن را به نیستی بدل کند و  ملت را به درجه حیوانات زبان بسته برساند تا وی غیر از حفظ حیات حیوانی ، هدفی نداشته باشد. و گاهی نیز  استبداد میل طبیعی طلب ترقی در ملت را به طلب پستی بازگرداند و مانع بلندی مرتبه وی شود<ref>همان، صص 109-87</ref>.


===رهایی از استبداد===
===رهایی از استبداد===
confirmed
۱٬۵۶۲

ویرایش