محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۰: خط ۲۰:
| مدفن = [[مدینه]]
| مدفن = [[مدینه]]
}}
}}
'''محمدبن عبدالله'''، خاتم‌الانبیا و خاتم پیامبران است. ایشان پیامبر [[اسلام]] و آخرین رسول و برترین فرستادۀ [[خدا|خداوند]] است؛ چنان‌که در [[قرآن|قرآن کریم]] به این موضوع اشاره شده است: {{متن قرآن|مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَٰکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ...|سوره = احزاب|آیه = ٤٠}}؛ «محمد پدر هیچ‌یک از مردان شما نیست، و لیکن فرستادهٔ خدا و پایان‌بخش پیامبران است ...». و در جای دیگر به‌عنوان شاهد و گواه بر امت از پیامبر تعبیر شده: {{متن قرآن|فَکیفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ کلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِک عَلَی هَؤُلاءِ شَهِیدًا|سوره = نساء|آیه = 41}}؛  «پس چگونه است [حالشان‌] آنگاه که از هر امّتی گواهی آوریم، و نیز تو را بر آنان گواه آوریم؟». حضرت محمد (صلی‌الله علیه وآله وسلم) از [[پیامبران اولوالعزم]] است. او در [[جزیرة العرب]] [[بعثت|مبعوث]] شد، اما [[دین|دینش]] ([[اسلام]]) جهانی است و همۀ انسان‌ها در هر زمان‌ را مورد خطاب قرار داده است. [[قرآن کریم]] کتابی است که به او [[وحی]] شد و او مامور به تبلیغ و تبیین آن برای [[مردم]] گردید. پیامبر اکرم مدت سیزده سال [[دین اسلام]] را در [[مکه]] تبلیغ نمود و پس از آن، برای در امان‌ ماندن خود و پیروانش از آزار [[مشرکان]]، به [[یثرب]] [[هجرت|مهاجرت]] نمود و در آن شهر که بعداً به افتخار او «[[مدینه|مدینة النبی]]» نامیده شد، [[حکومت اسلامی]] را پایه‌گذاری نمود. آن حضرت در سال ششم هجری نامه‌هایی را به سران قدرت‌های آن زمان یعنی [[روم]] و [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] و ... فرستاد و آنها را به [[اسلام]] دعوت نمود و در سال هشتم هجری [[مکه]] را [[فتح مکه|فتح]] کرد و به دنبال آن مردم [[عربستان سعودی|شبه‌جزیره عربستان]] گروه‌گروه به دین اسلام پیوستند. رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) در سال دهم هجری [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیه‌السلام)]] را به جانشینی خود معرفی کرد و سه ماه بعد در تاریخ ۲۸ [[صفر]] سال یازدهم هجری وفات نمود.  
'''محمدبن عبدالله'''، خاتم‌الانبیا و خاتم پیامبران است. ایشان پیامبر [[اسلام]] و آخرین رسول و برترین فرستادۀ [[خدا|خداوند]] است؛ چنان‌که در [[قرآن|قرآن کریم]] به این موضوع اشاره شده است: {{متن قرآن|مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَٰکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ...|سوره = احزاب|آیه = ٤٠}}؛ «محمد پدر هیچ‌یک از مردان شما نیست، و لیکن فرستادهٔ خدا و پایان‌بخش پیامبران است ...». و در جای دیگر به‌عنوان شاهد و گواه بر امت از پیامبر تعبیر شده: {{متن قرآن|فَکیفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ کلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِک عَلَی هَؤُلاءِ شَهِیدًا|سوره = نساء|آیه = 41}}؛  «پس چگونه است [حالشان‌] آنگاه که از هر امّتی گواهی آوریم، و نیز تو را بر آنان گواه آوریم؟». حضرت محمد (صلی‌الله علیه وآله وسلم) از [[پیامبران اولوالعزم]] است. او در [[جزیرة العرب]] [[بعثت|مبعوث]] شد، اما [[دین|دینش]] ([[اسلام]]) جهانی است و همۀ انسان‌ها در هر زمان‌ را مورد خطاب قرار داده است. [[قرآن کریم]] کتابی است که به او [[وحی]] شد و او مامور به تبلیغ و تبیین آن برای [[مردم]] گردید. پیامبر اکرم مدت سیزده سال [[دین اسلام]] را در [[مکه]] تبلیغ نمود و پس از آن، برای در امان‌ ماندن خود و پیروانش از آزار [[مشرکان]]، به [[یثرب]] [[هجرت|مهاجرت]] نمود و در آن شهر که بعداً به افتخار او «[[مدینه|مدینة النبی]]» نامیده شد، [[حکومت اسلامی]] را پایه‌گذاری نمود. آن حضرت در سال ششم هجری نامه‌هایی را به سران قدرت‌های آن زمان یعنی [[روم]] و [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] و ... فرستاد و آنها را به [[اسلام]] دعوت نمود و در سال هشتم هجری [[مکه]] را [[فتح مکه|فتح]] کرد و به دنبال آن مردم [[عربستان سعودی|شبه‌جزیره عربستان]] گروه‌گروه به دین اسلام پیوستند. رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) در سال دهم هجری [[علی بن ابی‌طالب|حضرت علی (علیه‌السلام)]] را به جانشینی خود معرفی کرد و سه ماه بعد در تاریخ ۲۸ [[صفر]] سال یازدهم هجری وفات نمود.  


== نسب ==
== نسب ==
نسب پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله وسلم) از طرف پدر به تیره [[بنی‌هاشم|بنی‌هاشم]] از [[قریش|قبیله قریش]] می‌رسد. قبیله قریش فرزندان ''نضر بن کنانه'' هستند که نسب<ref>با شجره‌ای معلوم به عدنان و از عدنان با شجره‌ای که در آن اختلاف است به حضرت اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم علیهماالسلام می‌رسد. [۳] بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسی، ج۱۵، ص105</ref> او شجره‌نامه پیامبر تا ''عدنان'' بدین صورت است: محمد بن عبداللّه بن [[عبدالمطلب]] بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان<ref>إعلام الوری بأعلام الهدی، شیخ طبرسی‏، انتشارات اسلامیه‏، تهران‏، ۱۳۹۰ ش، ج‏۱، ص۴۳</ref> عبدالله پدر پیامبر در بین مردم مکه شخصی معروف و ممتاز بوده است و مردم به‌خاطر نوری که در چهره او مشاهده می‌نمودند به او لقب مصباح الحرم (چراغ حرم) داده بودند<ref>حیوة القلوب ،علامه مجلسی، ج‏۳، ص۸۳</ref>. مادر آن حضرت نیز [[آمنه|آمنه دختر وهب]] بن عبدمناف بن زهره است که علاوه بر بهره‌مندی از نسبی نیکو، صفاتی ممتاز داشت. [[عبدالمطلب]] هنگامی‌که او را به فرزندش عبدالله پیشنهاد داد او را چنین توصیف نمود: «سوگند به عزت و جلال خداوند که در [[مکه]] دختری مثل او نیست؛ زیرا او با حیا و با ادب است و نفسی پاکیزه دارد و عاقل و فهیم و دین‌باور است»<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص ۹۹.</ref>. [[عالمان شیعه|علمای شیعه]] و برخی از [[عالمان اهل‌سنت|علمای اهل‌سنت]] بر اساس استدلال‌های عقلی و مستندات روایی که ارائه می‌دهند، معتقدند پدر و مادر پیامبر و جمیع اجداد و جدات آن حضرت تا [[حضرت آدم|آدم (علیه‌السلام)]] همه یکتاپرست بوده‌اند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشرکی قرار نگرفته است<ref>آیا اجداد پیامبر صلی‌الله علیه و آله خداپرست و موحّد بودند؟ پاسخ به پرسش‌ها از دیدگاه مذاهب اسلامی، جلد ۶ پرسش‌وپاسخ در محضر علامه طباطبائی (ره)، ص۹۶ـ۹۷ پاسخ به پرسش‌های مذهبی، ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، ص110</ref>.
نسب پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله وسلم) از طرف پدر به تیره [[بنی هاشم|بنی‌هاشم]] از [[قریش|قبیله قریش]] می‌رسد. قبیله قریش فرزندان ''نضر بن کنانه'' هستند که نسب<ref>با شجره‌ای معلوم به عدنان و از عدنان با شجره‌ای که در آن اختلاف است به حضرت اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم علیهماالسلام می‌رسد. [۳] بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسی، ج۱۵، ص105</ref> او شجره‌نامه پیامبر تا ''عدنان'' بدین صورت است: محمد بن عبداللّه بن [[عبدالمطلب]] بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان<ref>إعلام الوری بأعلام الهدی، شیخ طبرسی‏، انتشارات اسلامیه‏، تهران‏، ۱۳۹۰ ش، ج‏۱، ص۴۳</ref> عبدالله پدر پیامبر در بین مردم مکه شخصی معروف و ممتاز بوده است و مردم به‌خاطر نوری که در چهره او مشاهده می‌نمودند به او لقب مصباح الحرم (چراغ حرم) داده بودند<ref>حیوة القلوب ،علامه مجلسی، ج‏۳، ص۸۳</ref>. مادر آن حضرت نیز [[آمنه|آمنه دختر وهب]] بن عبدمناف بن زهره است که علاوه بر بهره‌مندی از نسبی نیکو، صفاتی ممتاز داشت. [[عبدالمطلب]] هنگامی‌که او را به فرزندش عبدالله پیشنهاد داد او را چنین توصیف نمود: «سوگند به عزت و جلال خداوند که در [[مکه]] دختری مثل او نیست؛ زیرا او با حیا و با ادب است و نفسی پاکیزه دارد و عاقل و فهیم و دین‌باور است»<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص ۹۹.</ref>. علمای شیعه و برخی از علمای اهل‌سنت بر اساس استدلال‌های عقلی و مستندات روایی که ارائه می‌دهند، معتقدند پدر و مادر پیامبر و جمیع اجداد و جدات آن حضرت تا [[حضرت آدم|آدم (علیه‌السلام)]] همه یکتاپرست بوده‌اند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشرکی قرار نگرفته است<ref>آیا اجداد پیامبر صلی‌الله علیه و آله خداپرست و موحّد بودند؟ پاسخ به پرسش‌ها از دیدگاه مذاهب اسلامی، جلد ۶ پرسش‌وپاسخ در محضر علامه طباطبائی (ره)، ص۹۶ـ۹۷ پاسخ به پرسش‌های مذهبی، ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، ص110</ref>.


== زندگی‌نامه ==
== زندگی‌نامه ==


=== ولادت ===
=== ولادت ===
اکثر محدثان و مورخان بر این قول اتفاق دارند که تولد پیامبر، در ماه «[[ربیع الاول|ربیع‌الاول]]» سال [[عام الفیل|عام‌الفیل]]<ref>یعنی سالی که اصحاب فیل که قصد ویران نمودن کعبه را داشتند به معجزه الهی به هلاکت رسیدند.</ref> بوده، ولی در روز تولد او اختلاف دارند. معروف میان [[محدثین شیعه|محدثان شیعه]] این است که آن حضرت، در هفدهم ماه ربیع‌الاول به دنیا آمد و مشهور میان [[اهل سنت و جماعت|اهل تسنن]] این است که ولادت آن حضرت، در روز دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است<ref>عیان الشیعة، محسن الأمین، ج‏۱، ص۲۱۸</ref>. ولادت پیامبر با معجزاتی در جهان همراه بود که از آنها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:  
اکثر محدثان و مورخان بر این قول اتفاق دارند که تولد پیامبر، در ماه «[[ربیع الاول|ربیع‌الاول]]» سال [[عام الفیل|عام‌الفیل]]<ref>یعنی سالی که اصحاب فیل که قصد ویران نمودن کعبه را داشتند به معجزه الهی به هلاکت رسیدند.</ref> بوده، ولی در روز تولد او اختلاف دارند. معروف میان محدثان شیعه این است که آن حضرت، در هفدهم ماه ربیع‌الاول به دنیا آمد و مشهور میان [[اهل سنت و جماعت|اهل تسنن]] این است که ولادت آن حضرت، در روز دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است<ref>عیان الشیعة، محسن الأمین، ج‏۱، ص۲۱۸</ref>. ولادت پیامبر با معجزاتی در جهان همراه بود که از آنها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:  
* ممنوع شدن شیاطین از رفتن به آسمان‌های‌ هفت‌گانه و گرفتن خبر؛
* ممنوع شدن شیاطین از رفتن به آسمان‌های‌ هفت‌گانه و گرفتن خبر؛
* افتادن همۀ بت‌ها از رو بر خاک؛
* افتادن همۀ بت‌ها از رو بر خاک؛
خط ۳۸: خط ۳۸:
=== کودکی تا جوانی ===
=== کودکی تا جوانی ===
هنوز پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله وسلم) به دنیا نیامده بود، یا به نقل‌های دیگر چند ماهی از ولادت او نگذشته بود که پدرش ''عبداللّه'' در بازگشت از سفر تجاری [[شام (شامات)|شام]] در [[مدینه]] وفات نمود<ref>منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، شیخ عباس قمی، ج‏۱، ص۴۷</ref> و پیامبر از همان ابتدا یتیم بود. چهار ماه پس از ولادت پیامبر، او را به زنی از قبیلۀ صحرانشین بنی سعد به نام ''حلیمه'' سپردند تا او را شیر دهد<ref>فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ص۱۵۶</ref>. رسول خدا در حدود چهار سال نزد ''حلیمه'' در میان قبیلۀ بنی سعد اقامت داشت و در سال پنجم ولادت، «حلیمه» او را به مادرش [[آمنه]] بازگرداند<ref>تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتی، ص۵۸</ref>. در سال هفتم ولادت که رسول خدا شش‌ساله بود، مادرش وی را برای دیدن دایی‌هایش به [[مدینه]] برد، و هنگام بازگشت به [[مکه]] در «أبواء» در گذشت<ref>تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتی، ص۵۸ و ۵۹</ref>. پس از آن سرپرستی آن حضرت ابتدا در دست جدش [[عبدالمطلب|حضرت عبدالمطلب]] و بعد از ایشان، در دست عمویش [[ابوطالب|حضرت ابوطالب (علیه‌السلام)]] بود<ref>دلائل النبوة، ج‌۲، ص:۲۷</ref>. از اتفاقات مهم دوران کودکی و جوانی پیامبر اسلام می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:  
هنوز پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله وسلم) به دنیا نیامده بود، یا به نقل‌های دیگر چند ماهی از ولادت او نگذشته بود که پدرش ''عبداللّه'' در بازگشت از سفر تجاری [[شام (شامات)|شام]] در [[مدینه]] وفات نمود<ref>منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، شیخ عباس قمی، ج‏۱، ص۴۷</ref> و پیامبر از همان ابتدا یتیم بود. چهار ماه پس از ولادت پیامبر، او را به زنی از قبیلۀ صحرانشین بنی سعد به نام ''حلیمه'' سپردند تا او را شیر دهد<ref>فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ص۱۵۶</ref>. رسول خدا در حدود چهار سال نزد ''حلیمه'' در میان قبیلۀ بنی سعد اقامت داشت و در سال پنجم ولادت، «حلیمه» او را به مادرش [[آمنه]] بازگرداند<ref>تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتی، ص۵۸</ref>. در سال هفتم ولادت که رسول خدا شش‌ساله بود، مادرش وی را برای دیدن دایی‌هایش به [[مدینه]] برد، و هنگام بازگشت به [[مکه]] در «أبواء» در گذشت<ref>تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتی، ص۵۸ و ۵۹</ref>. پس از آن سرپرستی آن حضرت ابتدا در دست جدش [[عبدالمطلب|حضرت عبدالمطلب]] و بعد از ایشان، در دست عمویش [[ابوطالب|حضرت ابوطالب (علیه‌السلام)]] بود<ref>دلائل النبوة، ج‌۲، ص:۲۷</ref>. از اتفاقات مهم دوران کودکی و جوانی پیامبر اسلام می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:  
* رفتن به سفر تجاری شام به همراه عموی خود [[ابوطالب|حضرت ابوطالب (علیه‌السلام)]] و دیدار با ''بُحیرای نصرانی'' که از عالمان مسیحی زمان خود بود و وعدۀ [[نبوت]] آن حضرت را به عمویشان داد و ایشان را از خطر [[آیین یهودیت|یهود]] در مورد نبی مکرم اسلام (صلی‌الله علیه وآله وسلم)  مطلع کرد<ref>دلائل النبوة، ج‌۲، ص:۲۷</ref>.
* رفتن به سفر تجاری شام به همراه عموی خود حضرت ابوطالب (علیه‌السلام) و دیدار با ''بُحیرای نصرانی'' که از عالمان مسیحی زمان خود بود و وعدۀ [[نبوت]] آن حضرت را به عمویشان داد و ایشان را از خطر [[آیین یهودیت|یهود]] در مورد نبی مکرم اسلام (صلی‌الله علیه وآله وسلم)  مطلع کرد<ref>دلائل النبوة، ج‌۲، ص:۲۷</ref>.
* انتخاب کردن شغل چوپانی که شغل اکثر [[پیامبران|انبیا]] بوده است.
* انتخاب کردن شغل چوپانی که شغل اکثر [[پیامبران|انبیا]] بوده است.
* پذیرفتن سرپرستی کاروان تجاری [[خدیجه دختر خویلد|حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها)]] و نشان‌دادن لیاقت‌های خود در امر تجارت در این سفر، با سود خوبی که از این کاروان حاصل شد.
* پذیرفتن سرپرستی کاروان تجاری [[خدیجه بنت خویلد|حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها)]] و نشان‌دادن لیاقت‌های خود در امر تجارت در این سفر، با سود خوبی که از این کاروان حاصل شد.
* مشهور شدن به صفت امین به دلیل امانت‌داری ایشان.
* مشهور شدن به صفت امین به دلیل امانت‌داری ایشان.
* شرکت در پیمان جوانمردانه حلف‌الفضول که برای حمایت از مظلومان بین جوانان قریش در خانۀ ''عبدالله بن جدعان'' بسته شد.
* شرکت در پیمان جوانمردانه حلف‌الفضول که برای حمایت از مظلومان بین جوانان قریش در خانۀ ''عبدالله بن جدعان'' بسته شد.
خط ۴۷: خط ۴۷:


=== ازدواج و فرزندان ===
=== ازدواج و فرزندان ===
حضرت محمد (صلی‌الله علیه وآله وسلم) در تجارت، با شریف‌ترین زن قریش، [[خدیجه دختر خویلد|حضرت خدیجه دختر خویلد]] شراکت کرد و بعد از این مشارکت، نظر خدیجه که خواستگارانی بسیار از اشراف داشت به آن حضرت جلب شد و بعد از آنکه توسط یکی از بستگان تمایل خود را به اطلاع حضرت محمد رساند، آن حضرت در ۲۵ سالگی با خدیجه کبری ازدواج کرد<ref>تاریخ یعقوبی/ترجمه، ج‌۱، ص:۳۷۵؛ تاریخ ‌الطبری/ترجمه، ج‌۳، ص:۸۳۳؛ رجوع شود به: سن پیامبر صلی‌الله علیه و آله و خدیجه در هنگام ازدواج.</ref>. خدیجه کبری در سال دهم بعثت وفات نمود و بعد از درگذشت او، پیامبر با زنان دیگری که همگی به جز [[عایشه]] بیوه بودند ازدواج کرد<ref>ازدواج‌های پیامبر، پاسدار اسلام، مرداد ۱۳۸۵</ref>. پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله وسلم) بنا به نقلی از حضرت خدیجه صاحب دو فرزند پسر و چهار دختر شد که [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|حضرت فاطمه (سلام‌الله‌ علیها)]] یکی از آنان است، اما برخی منابع، دختران به جز فاطمه (سلام‌الله‌ علیها) را فرزندان خواهر خدیجه دانسته‌اند که دخترخوانده‌های آن حضرت بودند. آن حضرت از سایر همسران خود تنها از ''ماریه قبطیه'' صاحب فرزندی به نام ابراهیم شد. پسران آن حضرت همگی در سنین خردسالی از دنیا رفتند و از دختران به جز فاطمه زهرا نیز در فرض اینکه فرزند خود پیامبر بوده باشند فرزندی باقی نماند؛ لذا تنها فرزند پیامبر که بعد از رحلتش زنده بود و از او نسل پیامبر ادامه پیدا نمود حضرت فاطمه زهرا بود<ref>الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء، اسماعیل انصاری زنجانی، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ ق‏، چاپ اول‏،ج‏۱۸، ص۶۵</ref>.
حضرت محمد (صلی‌الله علیه وآله وسلم) در تجارت، با شریف‌ترین زن قریش، حضرت خدیجه دختر خویلد شراکت کرد و بعد از این مشارکت، نظر خدیجه که خواستگارانی بسیار از اشراف داشت به آن حضرت جلب شد و بعد از آنکه توسط یکی از بستگان تمایل خود را به اطلاع حضرت محمد رساند، آن حضرت در ۲۵ سالگی با خدیجه کبری ازدواج کرد<ref>تاریخ یعقوبی/ترجمه، ج‌۱، ص:۳۷۵؛ تاریخ ‌الطبری/ترجمه، ج‌۳، ص:۸۳۳؛ رجوع شود به: سن پیامبر صلی‌الله علیه و آله و خدیجه در هنگام ازدواج.</ref>. خدیجه کبری در سال دهم بعثت وفات نمود و بعد از درگذشت او، پیامبر با زنان دیگری که همگی به جز [[عایشه]] بیوه بودند ازدواج کرد<ref>ازدواج‌های پیامبر، پاسدار اسلام، مرداد ۱۳۸۵</ref>. پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله وسلم) بنا به نقلی از حضرت خدیجه صاحب دو فرزند پسر و چهار دختر شد که [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|حضرت فاطمه (سلام‌الله‌ علیها)]] یکی از آنان است، اما برخی منابع، دختران به جز فاطمه (سلام‌الله‌ علیها) را فرزندان خواهر خدیجه دانسته‌اند که دخترخوانده‌های آن حضرت بودند. آن حضرت از سایر همسران خود تنها از ''ماریه قبطیه'' صاحب فرزندی به نام ابراهیم شد. پسران آن حضرت همگی در سنین خردسالی از دنیا رفتند و از دختران به جز فاطمه زهرا نیز در فرض اینکه فرزند خود پیامبر بوده باشند فرزندی باقی نماند؛ لذا تنها فرزند پیامبر که بعد از رحلتش زنده بود و از او نسل پیامبر ادامه پیدا نمود حضرت فاطمه زهرا بود<ref>الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء، اسماعیل انصاری زنجانی، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ ق‏، چاپ اول‏،ج‏۱۸، ص۶۵</ref>.


=== مبعوث شدن به پیامبری ===
=== مبعوث شدن به پیامبری ===
خط ۵۶: خط ۵۶:
# دعوت سرّی؛ که اولین مرحله دعوت ایشان بود.
# دعوت سرّی؛ که اولین مرحله دعوت ایشان بود.
# دعوت خویشان و نزدیکان؛ که با نزول آیه انذار صورت گرفت و به یوم‌الدار معروف است و در آن روز رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم)، [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیه‌السلام)]] را به جانشینی خود انتخاب کرد.
# دعوت خویشان و نزدیکان؛ که با نزول آیه انذار صورت گرفت و به یوم‌الدار معروف است و در آن روز رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم)، [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیه‌السلام)]] را به جانشینی خود انتخاب کرد.
# دعوت علنی؛ نخستین زنی که به پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه وآله وسلم) ایمان آورد، همسر ایشان ام‌المؤمنین [[خدیجه دختر خویلد|حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها)]] بود و پس از ایشان نخستین مردی که ایمان آورد، [[علی بن ابی طالب|علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)]] بوده است<ref>جعفر سبحانی، فروغ ابدیت ص ۱۴۲.</ref>.
# دعوت علنی؛ نخستین زنی که به پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه وآله وسلم) ایمان آورد، همسر ایشان ام‌المؤمنین [[خدیجه بنت خویلد|حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها)]] بود و پس از ایشان نخستین مردی که ایمان آورد، [[علی بن ابی‌طالب|علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)]] بوده است<ref>جعفر سبحانی، فروغ ابدیت ص ۱۴۲.</ref>.


== دشمنی و مخالفت مشرکین ==
== دشمنی و مخالفت مشرکین ==
خط ۶۶: خط ۶۶:


== حامیان پیامبر در مکه ==
== حامیان پیامبر در مکه ==
در آن شرایط سختی که مشرکان قریش بر رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) تحمیل کرده بودند، دو حامی رسول خدا، یعنی عموی ایشان [[ابوطالب|ابوطالب (علیه‌السلام)]] و همسر مهربان ایشان، ام‌المؤمنین [[خدیجه دختر خویلد|خدیجه (سلام‌الله‌علیها)]] بودند که فشارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و روحی را از ایشان برداشتند و تا زمانی که عموی ایشان زنده بود، کسی جرئت آزار و اذیت‌های جسمانی و کشیدن نقشۀ قتل آن حضرت را نداشت.  
در آن شرایط سختی که مشرکان قریش بر رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) تحمیل کرده بودند، دو حامی رسول خدا، یعنی عموی ایشان [[ابوطالب|ابوطالب (علیه‌السلام)]] و همسر مهربان ایشان، ام‌المؤمنین [[خدیجه بنت خویلد|خدیجه (سلام‌الله‌علیها)]] بودند که فشارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و روحی را از ایشان برداشتند و تا زمانی که عموی ایشان زنده بود، کسی جرئت آزار و اذیت‌های جسمانی و کشیدن نقشۀ قتل آن حضرت را نداشت.  
== شکنجه و آزار مسلمانان در مکه ==
== شکنجه و آزار مسلمانان در مکه ==
پس از آنکه اشراف مشرک قریش دیدند که نمی‌توانند به‌هیچ صورتی جلوی نشر اسلام را بگیرند و با توجه به حامیان رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) قادر به آسیب رساندن به ایشان نیستند، شروع به شکنجه و آزار مسلمانان در مکه کردند. هر قبیله مسئولیت آزار و اذیت مسلمانان خود را به عهده گرفت و آنان که هیچ قبیله یا عشیره‌ای یا حامی نداشتند، مجبور به تحمل انواع آزار و اذیت‌ها شدند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱ ص ۳۱۷</ref>. این شکنجه‌ها برای مسلمانانی که از طبقه اشراف و بزرگان مکه بودند به‌صورت تهدید به خوار کردن، متهم کردن به حماقت و سفاهت و به‌صورت محدود شکنجه‌های بدنی؛ و برای ثروتمندان به‌صورت تهدید به کسادی تجارت و از بین‌ بردن اموالشان بود<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۸</ref>. و ضعیفان را آنقدر می‌زدند و تشنگی و گرسنگی می‌دادند که توان نشستن نداشتند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۷؛ السیرة النبویه، ذهبی ص ۲۱۹</ref>.
پس از آنکه اشراف مشرک قریش دیدند که نمی‌توانند به‌هیچ صورتی جلوی نشر اسلام را بگیرند و با توجه به حامیان رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) قادر به آسیب رساندن به ایشان نیستند، شروع به شکنجه و آزار مسلمانان در مکه کردند. هر قبیله مسئولیت آزار و اذیت مسلمانان خود را به عهده گرفت و آنان که هیچ قبیله یا عشیره‌ای یا حامی نداشتند، مجبور به تحمل انواع آزار و اذیت‌ها شدند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱ ص ۳۱۷</ref>. این شکنجه‌ها برای مسلمانانی که از طبقه اشراف و بزرگان مکه بودند به‌صورت تهدید به خوار کردن، متهم کردن به حماقت و سفاهت و به‌صورت محدود شکنجه‌های بدنی؛ و برای ثروتمندان به‌صورت تهدید به کسادی تجارت و از بین‌ بردن اموالشان بود<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۸</ref>. و ضعیفان را آنقدر می‌زدند و تشنگی و گرسنگی می‌دادند که توان نشستن نداشتند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۷؛ السیرة النبویه، ذهبی ص ۲۱۹</ref>.
خط ۱۹۲: خط ۱۹۲:
==== رحلت یا شهادت ====
==== رحلت یا شهادت ====
دلایل بسیاری وجود دارد که شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) را تأیید می‌نمایند. این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند؛ یعنی هرچند که الفاظ و توصیفات آنها کاملاً با یکدیگر مشابه نیستند، اما از مجموع آنها، می‌توان موضوع مورد بحث را ثابت نمود. اکنون به تعدادی از این روایات با استناد به کتب فریقین اشاره می‌نماییم:
دلایل بسیاری وجود دارد که شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) را تأیید می‌نمایند. این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند؛ یعنی هرچند که الفاظ و توصیفات آنها کاملاً با یکدیگر مشابه نیستند، اما از مجموع آنها، می‌توان موضوع مورد بحث را ثابت نمود. اکنون به تعدادی از این روایات با استناد به کتب فریقین اشاره می‌نماییم:
===== الف. کتاب های شیعه: =====
===== الف. کتب  شیعه: =====
روایت اول: امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: چون پیامبر اسلام (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، ذراع (یا سر دست) گوسفند، را دوست میداشتند، یک زن یهودی با اطلاع از این موضوع ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 6، ص 315، ح 3، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ش.</ref> در این روایت، به مسمومیت پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) تصریح شده، اما در آن اشاره ای نشده است که آیا ایشان بر اثر این سم به شهادت رسیده اند یا خیر؟
روایت اول: امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: چون پیامبر اسلام (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، ذراع (یا سر دست) گوسفند، را دوست میداشتند، یک زن یهودی با اطلاع از این موضوع ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 6، ص 315، ح 3، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ش.</ref> در این روایت، به مسمومیت پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) تصریح شده، اما در آن اشاره ای نشده است که آیا ایشان بر اثر این سم به شهادت رسیده اند یا خیر؟
روایت دوم: امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: "پیامبر اکرم (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمه ای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا می‌رود"<ref>محمد بن حسن بن فروخ صفار، بصائر الدرجات، ج 1، ص 503، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 ق.</ref> در این روایت، علاوه بر تصریح به مسموم شدن رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و شهادت ایشان در پی مسمومیت، به اصلی کلی نیز اشاره می‌شود که مرگ تمام پیامبران و اوصیا با شهادت بوده و هیچ کدام، با مرگ طبیعی از دنیا نمی روند!  
روایت دوم: امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: "پیامبر اکرم (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمه ای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا می‌رود"<ref>محمد بن حسن بن فروخ صفار، بصائر الدرجات، ج 1، ص 503، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 ق.</ref> در این روایت، علاوه بر تصریح به مسموم شدن رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و شهادت ایشان در پی مسمومیت، به اصلی کلی نیز اشاره می‌شود که مرگ تمام پیامبران و اوصیا با شهادت بوده و هیچ کدام، با مرگ طبیعی از دنیا نمی روند!  
روایات دیگری نیز وجود دارد که این اصل کلی را تقویت می‌نماید<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 27، ص 216، ح 18 و ج 44، ص 271، روایت 4، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق</ref> بسیاری از دانشمندان شیعه، با استفاده از این اصل کلی، نیازی به جست و جوی مورد به مورد در ارتباط با چگونگی شهادت هر کدام از معصومان (علیه‌السلام) احساس نمی کنند <ref>همان، ج 27، ص 209، ح 7.</ref> بر این اساس، هر چند دلیل متقنی بر شهادت پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نیز ارائه نشود، باز هم می‌توان معتقد بود که رحلت ایشان طبیعی نبوده است!
روایات دیگری نیز وجود دارد که این اصل کلی را تقویت می‌نماید<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 27، ص 216، ح 18 و ج 44، ص 271، روایت 4، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق</ref> بسیاری از دانشمندان شیعه، با استفاده از این اصل کلی، نیازی به جست و جوی مورد به مورد در ارتباط با چگونگی شهادت هر کدام از معصومان (علیه‌السلام) احساس نمی کنند <ref>همان، ج 27، ص 209، ح 7.</ref> بر این اساس، هر چند دلیل متقنی بر شهادت پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نیز ارائه نشود، باز هم می‌توان معتقد بود که رحلت ایشان طبیعی نبوده است!
===== ب. کتب اهل سنت: =====  
===== ب. کتب اهل سنت: =====  
تنها شیعیان نیستند که معتقد به شهادت پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) هستند، بلکه روایات فراوانی در صحاح و دیگر کتب اهل سنت وجود دارد که همین موضوع را تأیید می‌نماید که به عنوان نمونه، به دو مورد آن اشاره می‌نماییم:<br>
تنها شیعیان نیستند که معتقد به شهادت پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) هستند، بلکه روایات فراوانی در صحاح و دیگر کتب اهل سنت وجود دارد که همین موضوع را تأیید می‌نماید که به عنوان نمونه، به دو مورد آن اشاره می‌نماییم:<br>روایت اول: در معتبرترین کتاب اهل سنت، نقل شده که پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در بیماری منجر به رحلتشان، خطاب به همسرشان عائشه فرمودند: "من همواره درد ناشی از غذای مسمومی را که در خیبر تناول نموده ام، در بدنم احساس می‌کردم و اکنون گویا وقت آن فرا رسیده که آن سم، مرا از پای درآورد<ref>صحیح بخاری، ج 5، ص 137، دار الفکر، بیروت، 1401 ق.</ref>. همین موضوع در سنن دارمی نیز بیان شده است که در این کتاب، به شهادت برخی از یاران پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، بر اثر تناول همان غذای مسموم اشاره شده است<ref>سنن دارمی، ج 1، ص 33، مطبعة الاعتدال، دمشق</ref>.<br>روایت دوم: احمد بن حنبل در مسند خود، ماجرایی را بیان می‌نماید که طی آن، بانویی به نام ام مبشر که فرزندش به دلیل خوردن غذای مسموم در کنار پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، به شهادت رسیده بود؛ در ایام بیماری ایشان به عیادتشان آمده و اظهار داشتند که من احتمال قوی می‌دهم که بیماری شما ناشی از همان غذای مسمومی باشد که فرزندم نیز به همین دلیل به شهادت رسید! پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در پاسخ فرمودند که من نیز دلیلی به غیر از مسمومیت، برای بیماری خویش نمی بینم و گویا نزدیک است که مرا از پای در آورد <ref>مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 18، دار صادر، بیروت</ref>.<br>مرحوم مجلسی نیز با نقل روایتی؛ تقریبا مشابه با این روایت بیان نموده که به همین دلیل است که مسلمانان اعتقاد دارند، علاوه بر فضیلت نبوت که به پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) هدیه شده، ایشان به فوز شهادت نیز نائل آمده اند <ref>بحار الانوار، ج 21، ص 7.</ref>.
 
روایت اول: در معتبرترین کتاب اهل سنت، نقل شده که پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در بیماری منجر به رحلتشان، خطاب به همسرشان عائشه فرمودند: "من همواره درد ناشی از غذای مسمومی را که در خیبر تناول نموده ام، در بدنم احساس می‌کردم و اکنون گویا وقت آن فرا رسیده که آن سم، مرا از پای درآورد<ref>صحیح بخاری، ج 5، ص 137، دار الفکر، بیروت، 1401 ق.</ref> همین موضوع در سنن دارمی نیز بیان شده است. علاوه بر این که در این کتاب، به شهادت برخی از یاران پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، بر اثر تناول همان غذای مسموم نیز اشاره شده است <ref>سنن دارمی، ج 1، ص 33، مطبعة الاعتدال، دمشق</ref><br>


روایت دوم: احمد بن حنبل در مسند خود، ماجرایی را بیان می‌نماید که طی آن، بانویی به نام ام مبشر که فرزندش به دلیل خوردن غذای مسموم در کنار پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، به شهادت رسیده بود؛ در ایام بیماری ایشان به عیادتشان آمده و اظهار داشتند که من احتمال قوی می‌دهم که بیماری شما ناشی از همان غذای مسمومی باشد که فرزندم نیز به همین دلیل به شهادت رسید! پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در پاسخ فرمودند که من نیز دلیلی به غیر از مسمومیت، برای بیماری خویش نمی بینم و گویا نزدیک است که مرا از پای در آورد <ref>مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 18، دار صادر، بیروت</ref><br>
مرحوم مجلسی نیز با نقل روایتی؛ تقریبا مشابه با این روایت بیان نموده که به همین دلیل است که مسلمانان اعتقاد دارند، علاوه بر فضیلت نبوت که به پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) هدیه شده، ایشان به فوز شهادت نیز نائل آمده اند <ref>بحار الانوار، ج 21، ص 7.</ref>
روایت سوم: محمد بن سعد؛ از قدیمی ترین مورخان مسلمان ماجرای مسمومیت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) را این گونه نقل می‌نماید:
روایت سوم: محمد بن سعد؛ از قدیمی ترین مورخان مسلمان ماجرای مسمومیت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) را این گونه نقل می‌نماید:
هنگامی که پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، خیبر را فتح نموده و اوضاع به حالت عادی برگشت، زنی یهودی به نام زینب که برادر زاده مرحب بود که در جنگ خیبر کشته شد، از دیگران پرسش می‌نمود که پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) کدام بخش از گوسفند را بیشتر دوست می‌دارد؟ و پاسخ شنید که سر دست آن را. سپس آن زن، گوسفندی را ذبح کرده و تکه تکه نمود و بعد از مشورت با یهودیان در مورد انواع سم ها، سمی که تمام آنان معتقد بودند، کسی از آن جان سالم به در نمی برد را، انتخاب نموده و اعضای گوسفند و بیشتر از همه جا، سردست ها را مسموم نمود. هنگامی که آفتاب غروب نموده و پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نماز مغرب را به جماعت اقامه فرموده و در حال برگشت بودند، آن زن یهودی را دیدند که همچنان نشسته است! پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) دلیل آن را پرسیدند و او جواب داد که هدیه ای برایتان آوردم! پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) با قبول هدیه، به همراه یارانش بر سر سفره نشسته و مشغول تناول غذا شدند ... بعد از مدتی، پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فرمودند که دست نگه دارید! گویا این گوسفند مسموم است! مؤلف کتاب، سپس نتیجه می‌گیرد که شهادت پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) به همین دلیل بوده است <ref>محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 202 – 201، دار صادر، بیروت.</ref><br>
هنگامی که پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، خیبر را فتح نموده و اوضاع به حالت عادی برگشت، زنی یهودی به نام زینب که برادر زاده مرحب بود که در جنگ خیبر کشته شد، از دیگران پرسش می‌نمود که پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) کدام بخش از گوسفند را بیشتر دوست می‌دارد؟ و پاسخ شنید که سر دست آن را. سپس آن زن، گوسفندی را ذبح کرده و تکه تکه نمود و بعد از مشورت با یهودیان در مورد انواع سم ها، سمی که تمام آنان معتقد بودند، کسی از آن جان سالم به در نمی برد را، انتخاب نموده و اعضای گوسفند و بیشتر از همه جا، سردست ها را مسموم نمود. هنگامی که آفتاب غروب نموده و پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نماز مغرب را به جماعت اقامه فرموده و در حال برگشت بودند، آن زن یهودی را دیدند که همچنان نشسته است! پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) دلیل آن را پرسیدند و او جواب داد که هدیه ای برایتان آوردم! پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) با قبول هدیه، به همراه یارانش بر سر سفره نشسته و مشغول تناول غذا شدند ... بعد از مدتی، پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فرمودند که دست نگه دارید! گویا این گوسفند مسموم است! مؤلف کتاب، سپس نتیجه می‌گیرد که شهادت پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) به همین دلیل بوده است <ref>محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 202 – 201، دار صادر، بیروت.</ref>.<br>بدین ترتیب، از مجموع روایات نقل شده در کتب شیعه و اهل سنت، می‌توان نظریه شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) را تقویت نمود که در قریب به اتفاق این روایات، زمان مسمومیت ایشان، هم زمان با جنگ خیبر و توسط زنی یهودی بیان شده است.<br>البته برخی نقل های ضعیف دیگری نیز وجود دارد که کیفیت شهادت پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و عامل شهادت ایشان را به گونه ای دیگر توصیف می‌نماید که اثری از این دسته روایات در کتب معتبر وجود نداشته و به همین دلیل، نمی توان بدان ها استناد نمود.
 
بدین ترتیب، از مجموع روایات نقل شده در کتب شیعه و اهل سنت، می‌توان نظریه شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) را تقویت نمود که در قریب به اتفاق این روایات، زمان مسمومیت ایشان، هم زمان با جنگ خیبر و توسط زنی یهودی بیان شده است.<br>
 
البته برخی نقل های ضعیف دیگری نیز وجود دارد که کیفیت شهادت پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و عامل شهادت ایشان را به گونه ای دیگر توصیف می‌نماید که اثری از این دسته روایات در کتب معتبر وجود نداشته و به همین دلیل، نمی توان بدان ها استناد نمود.


== معجزات پیامبر اکرم ==
== معجزات پیامبر اکرم ==
خط ۲۵۷: خط ۲۵۰:
* ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی‌، مناقب آل أبی‌طالب علیهم‌السلام، قم، ۱۳۷۹ ق‌.
* ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی‌، مناقب آل أبی‌طالب علیهم‌السلام، قم، ۱۳۷۹ ق‌.
* تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری.
* تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری.
 
[[رده:پیامبران]]
 
[[رده:اسلام]]
[[رده:پیامبران اولوالعزم]]
[[رده:پیامبران اولوالعزم]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش