confirmed، مدیران
۳۶٬۱۹۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←پانویس) |
||
(۱۰۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{جعبه اطلاعات شخصیت | ||
| | | عنوان = | ||
| | | تصویر = شهید اول.jpg | ||
| نام = ابوعبدالله شمسالدین محمد بن جمالالدین مکی عاملی | |||
| | | نامهای دیگر = {{فهرست جعبه افقی |ابن مکی |محمد بن مکی |شهید }} | ||
| | | سال تولد = ۷۳۴ ق | ||
| | | تاریخ تولد = | ||
| | | محل تولد = [[لبنان]] | ||
| | | سال درگذشت = ۷۸۶ ق | ||
| | | تاریخ درگذشت = | ||
| | | محل درگذشت = قلعۀ شام | ||
| | | استادان = {{فهرست جعبه عمودی |فخرالمحققین| سید ضیاءالدین عبدالله حلی |نجمالدین جعفر بن نما حلی |و... }} | ||
| | | شاگردان = {{فهرست جعبه عمودی |شیخ مقداد سیوری |شیخ حسن بن سلیمان حلی |سید بدرالدین حسن بن ایوب |و... }} | ||
| | | دین = [[اسلام]] | ||
| | | مذهب = [[مذهب شیعه|شیعه]] | ||
| | | آثار = {{فهرست جعبه افقی | اختصار الجعفر | الأربعون حدیث | اللمعه الدمشقیه }} | ||
| فعالیتها = | |||
< | | وبگاه = | ||
}} | |||
'''ابوعبدالله شمسالدین محمد بن مکی بن محمد شامی عاملی جزینی''' معروف به <big>شهید اول</big> در سال 734 ق در جِزِّین از قرای [[جبل عامل]] متولد شد. این قریه یکی از مناطق پر برکت از نظر پرورش فقها و علما است، بهطوری که در دوران [[شهید ثانی]] در تشییعجنازهای، هفتاد [[مجتهد]] صاحب [[فتوا]] حضور داشتهاند و شهید اول و دوم نیز هر دو از آن منطقه هستند. هنگامی که در اصطلاح فقها کلمه <sub>شهید</sub> بیقرینه ذکر گردد مقصود همان شهید اول است. | |||
</ | |||
شهید اول از فقهای نامدار [[شیعه]] و شاگرد [[فخرالمحققین]] در قرن هشتم هجری است. از کتب فقهی وی میتوان <big>اللمعة الدمشقیه</big> را نام برد. | |||
شهید اول در [[فقه مقارن|فقه]] [[مذاهب اهل سنت|مذاهب چهارگانه]] [[اهلسنت]] متبحر بود و به کشورهای مختلف اسلامی سفر کرد و اجازاتی نیز دریافت نمود. او به دست مخالفان [[مذهب شیعه|شیعه]] و پس از یکسال اسارت در قلعه [[شام (شامات)|شام]] به [[شهید|شهادت]] رسید. | |||
== تولد شهید اول == | |||
محمدبن مکی ملقب به شمسالدین و شهید اول (734-786 ق)، با کنیه ابوعبدالله پدرش ابومحمد مکی ملقب به جمالالدین و شرفالدین و مادرش بانویی است از آل معیه، زنی از خاندان [[علویان|علوی]] در [[عراق]] و جدش شیخ محمد، ملقب به شمسالدین<ref>محسن امین اعیان الشیعه، ج 3، ص 281</ref>. | |||
|شیخ | |||
</ | |||
شهید اول از فقهای ناموری است که پدر و اجدادش همه از دانشمندان بنام بودند، وی در خاندانی زندگی کرد و تربیت شد که همه اهل دین و دانش و فضیلت و تقوا بودند و همت در نشر معارف اسلامیداشتند و از مدافعان واقعی [[اهل بیت |اهلبیت عصمت و طهارت (علیه السلام)]] به شمار میآمدند. تبارنامه شهید به چهار [[قبیله همدان]]، اوس، خزرج و مطلب متصل است که از بزرگترین و مقدسترین قبایل عرب در [[صدر اسلام]] بودند و به هر کدام از جهتی منتسب است<ref>محمدرضا شمس الدین حیاه الامام الشهید الاول، ص 9-27</ref>. وی در [[جبل عامل]] که منطقهای است کوهستانی در جنوب [[لبنان]] که شهر کهای جباع، نبطیه، جزین در آن واقع شده است به دنیا آمد، این منطقه نامی است آشنا که در تاریخ شیعه سوابق درخشانی دارد. | |||
شهید اول از | == زادگاه شهید اول == | ||
از قرنها پیش تا کنون دانشمندان و فرزانگان زیادی از این منطقه برخاستهاند که هر یک افتخاری بزرگ برای [[اسلام]] و مسلمیناند...<ref>نورا... شوشتری مجالس المؤمنین، ج 1، ص 77</ref>. [[شیخ حر عاملی]] که خود از مفاخر [[جبل عامل]] است، مینویسد که از بعضی استادان بزرگ شنیدم که در یکی از روستاهای جبل عامل در زمان شهید اول هفتاد [[مجتهد]] در تشییع جنازهای شرکت داشتند. شمار دانشمندان و نویسندگان این منطقه نسبت به دیگر دانشمندان و نویسندگان حدود یک پنجم است، در صورتی که از نظر وسعت یک صدم دیگر کشورها را تشکیل میدهد<ref>محمدبن حسن حر عامللی، امل الآمل، ج 1، ص 15</ref>. | |||
شهید اول دوران کودکی را در زادگاهش جزین جبل عامل سپری نمود و در محیطی آکنده از معنویت و روحانیت در موقعیتی استثنایی رشد کرد، وی در آغاز کودکی از هوش و استعداد سرشاری برخوردار بود و بیش از اندازه به فراگیری دانش و رسیدن به فضائل اخلاقی و معنوی علاقه داشت. وی تا شانزده سالگی در وطنش بزیست و از محضر پدرش که استادی فاضل و از بزرگان اساتید اجازه به شمار میرفت مقدمات علوم دینی و [[فقه]] را آموخت. | |||
== فضائل خانوادگی شهید اول == | |||
در این مدت نیز از محضر عموی پدرش شیخ اسدالدین صائغ جزینی بهره کافی برد و مقدمات ریاضی را فراگرفت<ref>حر عاملی، محمدبن حسن، امل الآمل، انتشارات دارالکتاب السلامی، قم 1413ه ق </ref>. شیخ اسدالدین صائغ، دانشمندی بزرگ بود و در سیزده رشته از علوم ریاضی تخصص و مهارت داشت. شهید اول با دختر استاد و عموی پدرش شیخ اسدالدین صائغ ازدواج کرد<ref>خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، انتشارات اسماعیلیان، قم 1390ه ق </ref>. | |||
همسر وی علاوه براینکه دختر دانشمندی چون صائغ جزینی است، بانوئی فقیه و دانشمند بوده است که به«ام علی» مشهور و پیوسته مورد تعریف و تمجید شهید اول بوده و شهید به دیگر زنها دستور میداد که در مسائل شرعی و مشکلات مذهبی به او مراجعه نمایند<ref>محمدبن حسن حر عاملی، امل الآمل، ج 1، ص 193</ref> ثمره این پیوند سه پسر و یک دختر گردید که همه آنان از ابرار و فرزانگان به نام شیعی بودند و از نسل آنها دانشوران و چهرههای علمی برازندهای برخاستند که در علم و تقوا و فضیلت شهرت فراوانی داشتند. | |||
رضیالدین ابوطالب محمد، بزرگترین فرزند شهید، دانشمندی فاضل و والا مقام بود که از پدرش و ابن معیه و دیگر [[محدثان]] [[حدیث]] نقل میکند<ref>امل الآمل، همان ص 179</ref>. ضیاءالدین ابوالقاسم علی، فرزند دیگر شهید، شخصیتی بزرگوار و مورد اعتماد بود و در شمار پرهیزکاران و صالحان جای داشت که از پدر و دیگر استادان حدیث روایت نقل میکند و محمدبن داوود مؤذن عاملی از او حدیث نقل میکند<ref>امل الآمل، همان ص 134</ref> فرزند دیگر شهید اول، جمالالدین ابومنصور حسن است که از محققان و فقهای برجسته بود و از دست پدر به دریافت اجازه نقل حدیث مفتخر گردید<ref>امل الآمل، همان ص 67</ref> دختر شهید، امالحسن فاطمه است که به <big>استاد حدیث</big> معروف است. | |||
از | |||
شهید اول | علما و اساتید بزرگ از او به نیکی یاد کردهاند و نیز شهید اول پیوسته از دختر دانشمندش ستایش میکرد و به زنان دستور میداد که او را الگو و اسوه خویش قرار دهند و در مسائل شرعی و عبادی به وی مراجعه کنند<ref>امل الآمل، همان ص 193</ref> شهید ثانی (911- 965 یا 966 ق) میگوید: من نوشته سید بزرگوار تاجالدین ابن معیه را دیدم که به استاد ما شمسالدین محمد بن مکی و دو فرزندش محمد و علی و نیز خواهرشان ام الحسن فاطمه، اجازه نقل روایت داده بود<ref>امل الآمل، همان ص 179</ref>. | ||
= | == هجرت شهید اول به حله عراق == | ||
مدرسه و [[حوزه علمیه حله]] در قرن هشتم هجری از رونق بهسزایی برخوردار بود، اندیشمندان بزرگ [[مذهب شیعه|شیعه]] در آن جا حضور داشتند. به طوری که تشنگان دانش و فقاهت از هر سو به آن سر چشمه دانش و فضیلت روی میآوردند. در این زمان حوزه درس فخرالمحققین، فرزند نابغه [[علامه حلی]] اهمیت فوقالعادهای داشت. از این رو شهید اول آهنگ این شهر شیعه نشین و [[فقیه]] پرور را کرد و در سال 75 ق در حالی که شانزده سال داشت، برای تکمیل معلومات خویش و رشد فکری و علمی بیشتر و استفاده از دانش و علم دانشمندان بزرگ و فقهای نامی، به [[عراق]] [[هجرت]] کرد و وارد شهر تاریخی [[حلّه]] شد. | |||
در | |||
نقل شده است که شهید اول اولین شخصی است که از جبل عامل برای تحصیل علم به عراق مهاجرت کرد<ref>محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهید اول، ص 57</ref> شهید اول پنج سال در حلّه ماند و در آن جا از محضر فقهای شیعی نظیر فخرالمحققین، سید فخار موسوی، سید عمیدالدین حسینی و برادرش سید ضیاءالدین حسینی {خواهرزادگان [[حسن بن یوسف حلی|علامه حلی]]} تاجالدین ابن معیه حسینی، نجمالدین جعفر بن نما استفاده کرد<ref>محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهید اول، ص 41</ref> وی در سال 751 ق در سن هفده سالگی وتنها یک سال پس از ورودش به حلّه، موفق به دریافت گواهی [[اجتهاد]] و نقل حدیث از سوی فخرالمحققین میشود <ref>علی دوانی مفاخر اسلام، ج4، ص 330</ref> سخن فخرالمحققین درباره شهید اول چنین است: مولای ما امام، علامه بزرگوار، افضل دانشمندان جهان، خورشید حق و دین، محمدبن مکی، خداوند عمرش را طولانی گرداند<ref>محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج 7، ص 4</ref>. | |||
این سخن را فخرالمحققین که خود از فقهای نامدار شعیه است، درباره کسی میگوید که فقط یک سال از ورودش به مجلس درس او میگذشت. او همچنین میگوید: من از شاگردان محمدبن مکی، بیش از آن چه او از من استفاده نموده است، بهره بردهام<ref>محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهیدالاول، ص 38</ref> شهید اول دومین و سومین اجازه نقل حدیث را در سال 756 ق از فخرالمحققین دریافت نمود<ref>محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهیدالاول، ص 41</ref>. همچنین وی در سال 752 ق از جعفربن نما اجازه نقل حدیث نمیگیرد و دو سال پس از آن از تاجالدین معیه حسنی گواهی اجتهاد و نقل حدیث دریافت میکند و سه سال پس از آن از مطار آبادی به دریافت اجازه مفتخر میشود<ref> علی دوانی، مفاخر اسلام، ج 4، ص 330</ref>. | |||
== بازگشت شهید اول به وطن و اقدامات وی == | |||
شهید اول در سال 755 ق در سن 21 سالگی به زادگاهش، جزین باز میگردد و در اولین فرصت مدرسه علمیه وسیع و گستردهای را بنیاد میگذارد و از این طریق موفق به تعلیم و تربیت تعداد زیادی از داوطلبان [[علوم اسلامی|علوم دینی]] میشود که از آن جمله میتوان سید بدرالدین حسن بن ایوب مشهور به ابن نجمالدین اعرجی حسینی، شیخ شمسالدین محمدبن عبدالعالی کرکی عاملی، زینالدین ابوالحسن علی بن حسن مشهور به «[[ابن خازن]]»، شمسالدین محمدبن نجده معروف به «ابن نجده» و شرفالدین مقداد بن عبدالله مشهور به «فاضل مقداد» نویسنده کتاب <big>کنزالعرفان فی فقه القرآن</big> را نام برد<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج107، ص 194</ref> وی علاوه بر تدریس و تربیت شاگردان، پاسخگوی مشکلات مذهبی، اعتقادی و اجتماعی مردم بوده است. وی ملجا شیعه و پرچمدار [[شریعت]] بود و هنوز نظریات علمی و فقهی وی سرچشمه آرای فقهی دانشمندان ماست و کتابهایش مرجع فقیهان و آرای علمی او نقطه استناد آرائشان میباشد. | |||
آوازهاش در زمینه [[فقه]] و [[اصول فقه|اصول]] و سهم بزرگش در پیشرفت علوم، روشنتر از آن است که نیازی به شرح و بیان داشته باشد وستودن وی به ستودن خورشید میماند که خود مایه ستایش مدح کننده آن است<ref>عبدالحسین امینی، شهیدان راه فضیلت، ترجمه جلالالدین فارصی، ص 156</ref> همچنین شیخ حر عاملی درباره شهید اول مینویسد که دانشمندی معتبر، فقیه و محدثی دقیق و مورد اعتماد، دریا دل کامل، جامع فنون عملی و نقلی، زاهد و عابدی پارسا، شاعر و ادیبی اهل قلم، یگانه روزگار و درعصر خود بینظیر بود<ref>محمدبن حسن حر عاملی، امل الآمل، ج 1، ص 181</ref> وی با اطلاع و آگاهی کامل از فقه غنی شیعه با دانشمندان بزرگ [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] نیز در ارتباط بود و در حوزههای درس آنها شرکت میکرد. چنان بر نظرات فقهی آنان آگاهی و تسلط داشت که اهلسنت در اعمال عبادی و مسائل مذهبی به وی مراجعه میکردند و بر مذهب آنان [[فتوا]] میداد. | |||
خودش مینویسد مصنفات و مروّیات حدود چهل تن از علمای [[مکه]]، [[مدینه]]، [[بغداد]]، [[دمشق]]، [[بیتالمقدس]] و مقام خلیل در [[فلسطین]] را از آنان روایت میکنم. من [[صحیح بخاری]] را از گروه زیادی به سند خود آنها از [[صحیح بخاری|بخاری]] و نیز [[صحیح مسلم]]، [[مسند ابی داوود]]، [[جامع ترمذی]]، [[مسند احمد]] و دیگر کتابهای آنان را روایت میکنم<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 3، ص 437</ref>. شهید اول به منظور دیدار و ملاقات علمای بزرگ اسلام و کسب تجارب و بهرهمندی از اندوختههای آنان به سیر آفاق پرداخت و به مراکز علمی دمشق، مصر، فلسطین، مکه و مدینه و دیگر شهرها مسافرت کرد. در سال 768 ق در دمشق به محضر فیلسوف بزرگ شیعی و حکیم فرزانه، قطبالدین رازی، مشرف شد و از خرمن دانش او خوشهها چید و به گواهی نقل روایت از دست مبارکش مفتخر گشت<ref>محمدمهدی آصفی، مقدمه اللمعه الدمشقیه، ج 1، ص 94</ref>. | |||
== اساتید شهید اول == | |||
# فخرالمحققین فرزند علامه حلی؛ | |||
# اسدالدین صائغ جزینی؛ | |||
# عبدالحمید بن فخار موسوی؛ | |||
# نجمالدین جعفر بن نما حلی؛ | |||
# سید مهنا بن سنا مدنی؛ | |||
# سید عمیدالدین بن عبدالمطلب حلی؛ | |||
# سید ضیاءالدین عبدالله حلی؛ | |||
# سید تاجالدین بن زهره حسینی؛ | |||
# سید علاءالدین بن زهره حسینی؛ | |||
# شیخ علی بن طراز مطارآبادی؛ | |||
# شیخ رضیالدین علی بن احمد مزیدی؛ | |||
# شیخ جلالالدین محمد حارثی؛ | |||
# شیخ قطبالدین محمد بویهی رازی، شارح شمسیه. وی استاد علم کلام شهید اول بود<ref>امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۶۲؛ شهید اول، الالفیه و النفلیه، ۱۴۰۸ق، ص۲۵</ref>. | |||
= | === اساتید اهلسنت شهید اول === | ||
وی مصنّفات و مرویّات حدود چهل تن از علمای مکّه، مدینه، بغداد، دمشق، بیتالمقدس و مقام خلیل (در فلسطین) را از آنان روایت میکرد. احادیث کتاب <big>صحیح بخاری</big> را از گروه زیادی به سند خود آنها از بخاری و نیز صحیح مسلم، مسند ابی داوود، جامع ترمذی، مُسند احمد و دیگر کتابهای آنان را روایت میکرد<ref>عاملی٬ تکملة أمل الآمل٬ ۱۴۰۶ق٬ ص۳۶۵</ref>. از مشایخ وی به نام افراد زیر تصریح شده است: | |||
* شیخ ابراهیم بن عمر ملقب به برهانالدین جعبری؛ | |||
* شیخ ابراهیم بن عبدالرحیم<ref> شهید ثانی، الروضه البهیه فی شرحالمعة الدمشقیه، ۱۴۱۰ق٬ ج۱، ص۱۰۱ (مقدمه)</ref>؛ | |||
* شیخ شمس الدّین محمّد بن یوسف قرشی شافعی؛ | |||
* زین الدّین احمد بن عبدالرحمن عضدی<ref>شهید اول، اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، ۱۴۱۰ق٬ ص۱۶ مقدمه (دو تن اخیر از مشایخ روایی شهید هستند)</ref>. | |||
* | |||
== شاگردان شهید اول == | |||
از کسانی که از شهید اول تلمذ و اجازه روایتی داشتهاند میتوان افراد زیر را نام برد: | |||
# شیخ مقداد سیوری صاحب کتاب التنقیح؛ | |||
# شیخ حسن بن سلیمان حلی صاحب کتاب مختصر بصائر الدرجات؛ | |||
# سید بدرالدین حسن بن ایوب مشهور به نجمالدین اعرج الحسینی؛ | |||
# صاحب کتاب المحجه البیضا در طهارت؛ | |||
# شیخ شمسالدین محمد مشهور به ابن عبدالعال کرکی عاملی؛ | |||
# شیخ زینالدین علی بن خازن حائری، استاد روایت احمد بن فهد حلی، صاحب المهذب و الموجز و عدة الداعی. شهید اول در تاریخ ۱۲ [[رمضان]] ۷۸۴ ه. ق، دو سال قبل از [[شهید|شهادت]] خویش به افتخار او اجازه روایتی مفصلی صادر فرمودهاند که متن آن در روضات الجنات آمده است<ref>روضات الجنات، ج ۷، ص ۸</ref>. | |||
= | == تألیفات و آثار شهید اول == | ||
فهرست تألیفات شهید اول بر اساس آنچه در ریحانة الادب آمده چنین است: | |||
# اختصار الجعفر. | |||
# الأربعون حدیث شهیداول. | |||
# الاربعون مساله. | |||
# الاعتقادیه. | |||
# الالفیه فی فقه الصلوه، با شرحی که شهید ثانی بر آن مرقوم داشتهاند، تحت نام «المقاصد العلیه» در تهران چاپ سنگی شده است. | |||
# الباقیات الصالحات. | |||
# البیان در فقه (مطبوع). | |||
# التکلیف یا تکلیفیه. | |||
# جامع البین یا الجامع بین شرحی الاخوین که شرح «تهذیب الوصول» علامه حلی است که ما بین دو شرح تهذیب که از سید عمیدالدین و سید ضیاءالدین خواهرزادگان خود علامه حلی میباشد، جمع و تالیف نموده است. | |||
# حاشیه شرح ارشاد علامه حلی که نامش غایة المراد فی شرح نکت الارشاد میباشد و در ایران چاپ سنگی گردیده است. | |||
# حاشیه قواعد علامه حلی. | |||
# خلاصه الاعتبار فی الحج و الاعتمار. | |||
# الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه (مطبوع). | |||
# الذکری در فقه امامیه (مطبوع). | |||
# القواعد الکلیه فی الاصول والفروع، که به قواعد شهید معروف است و چاپ سنگی شده است. | |||
# اللمعة الدمشقیه که بارها در ایران چاپ گردیده و جز کتابهای درسی حوزه علمیه اسلامی است. | |||
# مجامیع ثلثه در سه مجلد. | |||
# المزار. | |||
# المسائل، که به مسائل ابن مکی معروف است. | |||
# النفلیه که با الفوائد المکیه که شرح شهید ثانی بر همان کتاب میباشد، در تهران چاپ سنگی شده است. | |||
# نکت الارشاد که همان غایة المراد میباشد<ref> ریحانه الادب، ج ۳، ص ۲۷۷</ref>. | |||
# الدرة الباهرة من الاصداف الطاهرة از جمله کتب منسوب به شهید اول است. | |||
# ذکری الشیعة فی احکام الشریعة کتابِ فقهی-استدلالی است که در آن مباحث طهارت و صلات بیان شده است. | |||
== نظر شهید اول در مورد حکومت == | |||
شهید اول معتقد است چون منافع انسانها باهم در تضاد است لذا باید حاسمی (قانون) باشد و آن شریعت است و سائسی (=حاکم) که آن هم امام معصوم و یا نائب اوست<ref>شهید اول٬ القواعد و الفوائد، مکتبه المفید، ج۱ ٬ صص۳۶-۳۸</ref>. | |||
وی تعیین حاکم و مشروعیت او را الهی میداند و اذعان میکند مسئله تعیین ولی و رهبر با امور دیگر بسیار متفاوت است و ما به دلیل اینکه نص خداوند ناظر به فرد خاصی از افراد جامعه است، اطاعت از او را بر خود واجب دانسته و او را رهبر مشروع جامعه میدانیم. پس هر کس به غیر از این طریق به ریاست جامعه برسد، او را غیر مشروع میدانیم<ref>شهید اول٬ القواعد و الفوائد، مکتبه المفید، ج۲ ٬ صص۱۸۳</ref>. | |||
اگر حکومتی مطلوب بود مردم باید آن را گرامی داشته و از دستورات رهبر و حاکم آن پیروی کنند. از این رو حتی قبول ولایت از جانب حاکم عادل و مطلوب نه تنها جایز که [[مستحب]] است و گاه [[واجب]] نیز میگردد؛ مثلاً اگر حاکم عادل، شخص را ملزم به قبول ولایت کند و یا فرد صالح دیگری برای پذیرش ولایت موجود نباشد<ref>شهید اول٬ القواعد و الفوائد، مکتبه المفید، ج۳ ٬ صص۱۷۴</ref>. | |||
وی حکومتهای مطلوب را حکومت [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صل الله عليه وسلم)]]، حکومت [[امام معصوم|امام (علیه السلام)]] و حکومت نایب الامام معرفی میکند. وی برای نایب امام شرایطی ذکر میکند: | |||
اول: [[ایمان]] یعنی [[مذهب شیعه|شیعه]] بودن؛ | |||
دوم: علم به احکام و توانایی تطبیق فروع بر اصول و استنباط فروع از درون اصول <ref>شهید اول٬ اللمعه الدمشقیه، ۱۴۱۱ق، ص۷۵</ref>؛ | |||
سوم: [[عدالت]] که با وجود آن شخص حائز تقوا و مروت بوده، از انحراف در تعالیم الهی و ناسازگاری با عرف عمومی جامعه، محفوظ میماند<ref>شهید اول٬ الدروس الشرعیه، ۱۴۱۴ق٬ ج۲، ص ۱۲۵</ref>. پس رهبر کسی است که دارای عدالت و کمال و شایستگی [[فتوا]] میباشد<ref>شهید اول٬ اللمعه الدمشقیه، ۱۴۱۱ق، ص۷۹</ref>. | |||
شهید اول معتقد است در عصر غیبت٬ به غیر از نائب خاص٬ نواب عام حاکم هستند. در نظر وی [[فقیه]] جامع الشرایط در عصر غیبت٬ حکمش همانند حکم نائبی است که بالخصوص از سوی امام معصوم منصوب شده است<ref>شهید اول٬ الدروس الشرعیه، ۱۴۱۴ق٬ ج۲، ص۶۷</ref>. | |||
== ارتباط شهید اول با اهلسنت == | |||
شهید اول که مدت زیادی در [[دمشق]] که مرکزی سنینشین بود٬ زیست. او گفته است مجلس من در دمشق از دانشمندان [[اهلسنت]] به موجب نزدیکی و رابطهای که با آنها داشتم خالی نبود<ref>جمعی از نویسندگان٬ گلشن ابرار٬ ۱۳۷۹ش٬ ج۱ ٬ ص۱۴۹</ref>. | |||
== دعوت سربداران از شهید اول == | |||
خواجه علی آخرین حاکم [[سربداران]] که به ترویج تشیع امامی در [[خراسان]] پرداخت و در دفاتر و سکهها از اسامی دوازده امام استفاده میکرد٬ نامهای به شهید اول نوشت و او را به خراسان دعوت کرد؛ ولی وی در آن زمان در زندان بود. به همین جهت کتاب <big>لمعه دمشقیه</big> را به نام خواجه علی مؤید در زندان نوشت و آن را به خراسان فرستاد تا بر اساس آن عمل کنند<ref>ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ۱۳۵۰ش، ص۲۵۰</ref>. البته طبق نوشته شهید ثانی این حادثه چهار سال قبل از شهادت شهید اول بوده است و وی کتاب را در خانه و با رعایت [[تقیه]] و مخفیکاری شدید نگاشته است<ref>شهید ثانی، الروضه البهیه فی شرحالمعة الدمشقیه، ۱۴۱۰ق٬ ج۱، ص۲۳۹</ref>. | |||
== مظلومیت و شهادت شهید اول == | |||
تقیالدین جبلی و یوسف بن یحیی گزارشاتی علیه شهید اول تهیه کردند که در آن تهمتهای ناروائی مبنی بر داشتن عقاید ناپسند به وی زده شده بود و هفتاد نفر از اهالی کوهستان از طوایفی که نسبت به وی کینه داشتند، علیه وی شهـادت دادند و نخست به فتـوای <big>برهان الـدین مالـکی</big> و <big>عبادبـن جماعـه شافعی</big>، شهید اول یک سال در قلعه [[دمشق]] زندانی شد. | |||
در همین زمینه حدود هزار نفر از اهالی سواحل و عوام جاهل مطالبی نوشته و در محضر قاضی [[بیروت]] و قاضی صیدا بردند و همچنین آن صورت جلسه را نزد قاضی [[دمشق]]، عبادبن جماعه بردند و او آن را نزد قاضی مالکی فرستاد و به وی گفت: در این قضیه به موجب [[مذهب]] خودت حکم صادر کن وگرنه تو را برکنار خواهم نمود. | |||
شاه از فرماندهان، والیان، قضات و مشایخ جلسهای تشکیل داده و شهید اول را احضار نمود و آن صورتجلسه و شهادتنامه را برایش خواندند ولی شهید اول آن را تکذیب نمود اما تکذیب و دلائلش را نپذیرفتند و حکم را به قاضی مالکی ارجاع دادند. قاضی مالکی برخاسته [[وضو]] ساخت و دو رکعت [[نماز]] خواند و گفت حکم من این است که خونش باید ریخته شود و او را لباس اعدام بپوشانید، آنگاه او را کشتند و به دار آویختند و جسدش را [[سنگسار]] کردند و آتش زدند<ref>عبدالحسین امینی، شهیدان راه فضیلت، ترجمه جلالالدین فارسی، ص 159-160</ref> پسر شهید در اجازهنامهای که شهید اول برای [[ابن خازن]] نوشته به خط خود چنین نوشته است. پدرم، امام، علامه که این خط مبارک وی است، شمسالدین ابوعبدالله محمدبن مکی روز پنجشنبه دهم [[جمادی الاول]] سال 786 ق در داخل قلعه دمشق اعدام و سپس همان جا آتش زده شد<ref>محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج 7، ص 13</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | |||
* [[جبل عامل]] | |||
* [[شهید ثانی]] | |||
* [[اجتهاد]] | |||
* [[دمشق]] | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
{{علمای اسلام}} | |||
{{ | |||
[[رده: | [[رده:عالمان]] | ||
[[رده:عالمان | [[رده:عالمان شیعه]] | ||
[[رده: | [[رده:محدثان شیعه]] |