۸۷٬۹۰۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[حضرت علی' به '[[علی بن ابی طالب ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
جنگهای ارتداد ( و یا حروب ردّه) به جنگهایی گفته میشود که در پی شورشها و مخالفتهای زیاد در سرزمین اسلامی به دنبال خلافت [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] بعد از رحلت حضرت محمد (صلیالله علیه وآله وسلّم) پدید آمد. خلیفه اول برخورد سختی با آنها نمود و جنگهای متعددی را رقم زد و در این جنگها عده زیادی از مسلمانان و تازه مسلمانان کشته و زنان و کودکان آنان بهعنوان برده نزد ابوبکر فرستاده شدند. | |||
[[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] بعد از رحلت حضرت | |||
== منابع موضوع ردّه == | == منابع موضوع ردّه == | ||
در میان منابع تاریخ اسلام، کتابهایی که در موضوع «ردّه» نوشته شده از جایگاه ویژهای برخوردار میباشد. تاریخنویسان مسلمان کتابهای مستقلّی در این موضوع به یادگار گذاشتهاند. فهرست این کتابها عبارت است از: | در میان منابع تاریخ اسلام، کتابهایی که در موضوع «ردّه» نوشته شده از جایگاه ویژهای برخوردار میباشد. تاریخنویسان مسلمان کتابهای مستقلّی در این موضوع به یادگار گذاشتهاند. فهرست این کتابها عبارت است از: | ||
خط ۵۰: | خط ۴۹: | ||
با رحلت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، شورشهای زیادی در شبهجزیره محقق گردید؛ مدعیان نبوت مثل [[مسیلمه کذاب]] و [[طلیحه]] فعالتر شدند بهگونهای که مردم مدینه را نگران نمود. منافقان نیز که تا آن زمان خود را پنهان ساخته بودند، نفاق خود را آشکار ساختند و [[یهود]] و [[نصارا]] هم به مخالفت و سرزنش مسلمانان پرداختند<ref>واقدی، کتاب الرده، ص 28 و29.</ref> قبایلی مانند اسد، غطفان، عبس و ذبیان در شمال، شمال شرقی و شرق مدینه نیز با اعزام نمایندگانی به مدینه، از خلیفه تقاضای معافیت از پرداخت زکات نمودند و وقتی با مخالفت ابوبکر و جواب ردّ او روبهرو شدند، آماده حمله به مدینه گردیدند<ref>خورشید احمد فارق، تاریخ الردّه، ص 5.</ref>. | با رحلت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، شورشهای زیادی در شبهجزیره محقق گردید؛ مدعیان نبوت مثل [[مسیلمه کذاب]] و [[طلیحه]] فعالتر شدند بهگونهای که مردم مدینه را نگران نمود. منافقان نیز که تا آن زمان خود را پنهان ساخته بودند، نفاق خود را آشکار ساختند و [[یهود]] و [[نصارا]] هم به مخالفت و سرزنش مسلمانان پرداختند<ref>واقدی، کتاب الرده، ص 28 و29.</ref> قبایلی مانند اسد، غطفان، عبس و ذبیان در شمال، شمال شرقی و شرق مدینه نیز با اعزام نمایندگانی به مدینه، از خلیفه تقاضای معافیت از پرداخت زکات نمودند و وقتی با مخالفت ابوبکر و جواب ردّ او روبهرو شدند، آماده حمله به مدینه گردیدند<ref>خورشید احمد فارق، تاریخ الردّه، ص 5.</ref>. | ||
اقدام شورشیان علیه دستگاه خلافت، فرصت خوبی برای ابوبکر ایجاد نمود که افکار عمومی را از بحران جانشینسازی برای پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) به مشکل دیگری معطوف کند؛ زیرا وی در حالی متصدی خلافت شد که دو گروه با او مخالف بودند: یکی طرفداران استخلاف رسمی پیامبر یعنی شیعیان [[علی بن | اقدام شورشیان علیه دستگاه خلافت، فرصت خوبی برای ابوبکر ایجاد نمود که افکار عمومی را از بحران جانشینسازی برای پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) به مشکل دیگری معطوف کند؛ زیرا وی در حالی متصدی خلافت شد که دو گروه با او مخالف بودند: یکی طرفداران استخلاف رسمی پیامبر یعنی شیعیان [[علی بن ابیطالب]] (علیهالسلام) و دیگری طرفداران [[سعد بن عباده]]. | ||
ابوبکر میدانست این مسئله برای او ایجاد مشکل خواهد کرد؛ بنابراین، فوراً برای نشاندادن جدیت و اقتدار خود با شورشها برخوردی جدّی و قاطع نمود. قاطعیتی که ابوبکر در برابر آنان نشان داد، قطعاً بیارتباط با بحران داخلی مدینه نبود. با این که از سیره او این گونه برمیآید که مردی صلحطلب و باعاطفه است، ولی دو سال خلافت وی از او چهره دیگری نشان میدهد؛ از یک سو، با شورشیان و متهمان به ارتداد، با قساوت تمام برخورد میکند و از سوی دیگر، جرائم [[خالد بن ولید]] علیه بنییربوع و مالک بن نویره را تأیید مینماید<ref>هادی العلوی، فصول من تاریخ الاسلام السیاسی، نیقوسیا، قبرص، مرکزالابحاث و الدراسات الاشتراکیه فی العالم العربی،1995م،ص62</ref>. | ابوبکر میدانست این مسئله برای او ایجاد مشکل خواهد کرد؛ بنابراین، فوراً برای نشاندادن جدیت و اقتدار خود با شورشها برخوردی جدّی و قاطع نمود. قاطعیتی که ابوبکر در برابر آنان نشان داد، قطعاً بیارتباط با بحران داخلی مدینه نبود. با این که از سیره او این گونه برمیآید که مردی صلحطلب و باعاطفه است، ولی دو سال خلافت وی از او چهره دیگری نشان میدهد؛ از یک سو، با شورشیان و متهمان به ارتداد، با قساوت تمام برخورد میکند و از سوی دیگر، جرائم [[خالد بن ولید]] علیه بنییربوع و مالک بن نویره را تأیید مینماید<ref>هادی العلوی، فصول من تاریخ الاسلام السیاسی، نیقوسیا، قبرص، مرکزالابحاث و الدراسات الاشتراکیه فی العالم العربی،1995م،ص62</ref>. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۱: | ||
== اختلاف خلیفه اول با صحابه در تعامل با مخالفین == | == اختلاف خلیفه اول با صحابه در تعامل با مخالفین == | ||
در ابتدای خلافت ابوبکر، قبایل اطراف مدینه با اعزام نمایندگانی از او درخواست معاف شدن از پرداخت [[زکات]] نمودند<ref>واقدی، پیشین، ص 28و29.</ref>؛ اما خلیفه در همان برخورد نخست، به آنان اعلانجنگ نمود، با این که بیشتر صحابه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) با نظر او مخالف بودند. آنان عمر را که از مشاوران نزدیک خلیفه بود واسطه قرار دادند تا با او صحبت کند و قبایلی را که به اعتراف خود نماز میگزاردند و فقط خواهان عدم پرداخت زکات بودند معاف دارد، چرا که | در ابتدای خلافت ابوبکر، قبایل اطراف مدینه با اعزام نمایندگانی از او درخواست معاف شدن از پرداخت [[زکات]] نمودند<ref>واقدی، پیشین، ص 28و29.</ref>؛ اما خلیفه در همان برخورد نخست، به آنان اعلانجنگ نمود، با این که بیشتر صحابه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) با نظر او مخالف بودند. آنان عمر را که از مشاوران نزدیک خلیفه بود واسطه قرار دادند تا با او صحبت کند و قبایلی را که به اعتراف خود نماز میگزاردند و فقط خواهان عدم پرداخت زکات بودند معاف دارد، چرا که آنها قریبالعهد به اسلام بودند و هنوز با فرهنگ اسلامی خو نگرفته بودند<ref>ابنقتیبه الدینوری (عبدالله بن مسلم)، الامامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، قم، منشورات الشریف الرضی، 1413 ق. ج 1، ص 34.</ref>. | ||
طبری مینویسد: برخی از اصحاب از ابوبکر خواستند که از جنگ با این قبایل تازهمسلمان خودداری کند و | طبری مینویسد: برخی از اصحاب از ابوبکر خواستند که از جنگ با این قبایل تازهمسلمان خودداری کند و آنها را از پرداخت زکات معاف دارد تا ایمان در دلهای آنها محکم گردد و در آینده، به اختیار خود، زکات بپردازند<ref>طبری، پیشین، ج 3، ص 225.</ref> عمر و برخی صحابه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) در مخالفت با جنگ با مانعان زکات به این روایت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) استدلال میکردند: «اُمِرْتُ اَنْ اُقاتِلَ النّاسَ حَتی یَقُولُوا لا اِلهَ اِلّا اللَّه، فَاِذا قالُوها عَصَمُوا مِنّی دِماءَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ»<ref>واقدی، پیشین، ص 51 / ابنقتیبه دینوری، پیشین، ج 1، ص 34 .</ref>من فقط در دعوت به توحید مأمور به جنگ هستم. وقتی مردم توحید را به زبان قبول کردند، جان و مالشان مصون است. | ||
اما ابوبکر به روایت دیگری استدلال میکرد؛ او میگفت: من خود از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) شنیدم که فرمود: «اُمِرْتُ اَنْ اُقاتِلَ النّاسَ عَلی ثَلاثِ: شَهادَةُ اَنْ لااِلهَ اِلّا اللّه وَ اِقامُ الصَّلاةِ وَ ایتاءُ الزَکاةِ»ِِِ؛ <ref>ابنقتیبه، پیشین، ص 35.</ref> من در سه چیز مأمور به جنگ هستم: توحید، نماز و زکات. خلیفه اول با اصرار فراوان میگفت: به خدا قسم، اگر عقالی<ref>عقال به زکات سالانه گویند و نیز ریسمانی که شتر را هنگام دادن زکات، به آن بندند. گاهی نیز به معنای مبلغ اندکی است که یک «عقال» (پای بند شتر) میارزد. بعضی میگویند: اگر عین شتران زکات را بستانند «عقال» و اگر بهای آن را بستانند «نقد» گویند. گاهی هم «عقال» برای بیان حداقل به کار میرود. ر. ک. به: احمد العلی، حجاز در صدر اسلام، ترجمه عبدالمحمدآیتی، ص 280.</ref> را که به پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) میپرداختند از من دریغ دارند، با | اما ابوبکر به روایت دیگری استدلال میکرد؛ او میگفت: من خود از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) شنیدم که فرمود: «اُمِرْتُ اَنْ اُقاتِلَ النّاسَ عَلی ثَلاثِ: شَهادَةُ اَنْ لااِلهَ اِلّا اللّه وَ اِقامُ الصَّلاةِ وَ ایتاءُ الزَکاةِ»ِِِ؛ <ref>ابنقتیبه، پیشین، ص 35.</ref> من در سه چیز مأمور به جنگ هستم: توحید، نماز و زکات. خلیفه اول با اصرار فراوان میگفت: به خدا قسم، اگر عقالی<ref>عقال به زکات سالانه گویند و نیز ریسمانی که شتر را هنگام دادن زکات، به آن بندند. گاهی نیز به معنای مبلغ اندکی است که یک «عقال» (پای بند شتر) میارزد. بعضی میگویند: اگر عین شتران زکات را بستانند «عقال» و اگر بهای آن را بستانند «نقد» گویند. گاهی هم «عقال» برای بیان حداقل به کار میرود. ر. ک. به: احمد العلی، حجاز در صدر اسلام، ترجمه عبدالمحمدآیتی، ص 280.</ref> را که به پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) میپرداختند از من دریغ دارند، با آنها خواهم جنگید وی معتقد بود فرقی بین نماز و زکات نیست<ref>واقدی، پیشین، ص 45.</ref>. | ||
== نخستین رویارویی با شورشیان == | == نخستین رویارویی با شورشیان == | ||
پس از مخالفت خلیفه با درخواست معافشدن قبایل از پرداخت زکات، نمایندگان آنان برگشتند و با بیان این که مردم مدینه اندکاند، | پس از مخالفت خلیفه با درخواست معافشدن قبایل از پرداخت زکات، نمایندگان آنان برگشتند و با بیان این که مردم مدینه اندکاند، آنها را برای حمله به آن شهر تشویق کردند<ref>خورشید احمد فارق، پیشین، ص 5 / ابن کثیر، پیشین، ج 6، ص 311.</ref> گویا پیش از آمدن فرستادگان این قبایل به مدینه، افرادی همچون عیینه بن حصن و اقرع بن حابس به همراه عده دیگری از اشراف به مدینه آمده بودند و با اعلان خبر شورش اعراب و تصمیم آنها در خودداری از پرداخت زکات، از خلیفه خواسته بودند که مبلغی را به آنها بدهد تا از ارتداد اعراب و حمله آنان به مدینه جلوگیری کنند. مهاجران و انصار هم با پذیرش خواسته آنها، از ابوبکر خواستند تا هنگام بازگشت [[سپاه اسامه]]، آنها را با دادن مبلغی، به این کار راضی کند. | ||
اما ابوبکر گفت: ما در اسلام، به احدی [[رشوه]] نمیدهیم و با آنان خواهیم جنگید<ref>واقدی، پیشین، ابن کثیر، پیشین.</ref> ابوبکر دستور آمادگی مسلمانان مدینه برای جنگ با شورشیان را صادر نمود و تنی چند از [[مهاجران قریش]] را به نگهبانی در اطراف مدینه گماشت. مرتدان پس از سه روز به مدینه حمله کردند، ولی با استقامت مردم مدینه مواجه شدند و با شکست مجبور به فرار گردیدند<ref>[همانها]</ref>. | اما ابوبکر گفت: ما در اسلام، به احدی [[رشوه]] نمیدهیم و با آنان خواهیم جنگید<ref>واقدی، پیشین، ابن کثیر، پیشین.</ref> ابوبکر دستور آمادگی مسلمانان مدینه برای جنگ با شورشیان را صادر نمود و تنی چند از [[مهاجران قریش]] را به نگهبانی در اطراف مدینه گماشت. مرتدان پس از سه روز به مدینه حمله کردند، ولی با استقامت مردم مدینه مواجه شدند و با شکست مجبور به فرار گردیدند<ref>[همانها]</ref>. | ||
ابوبکر برای سرکوب مخالفین خود یازده نفر را بهعنوان فرماندهان جنگهای ردّه تعیین کرد که در رأس | ابوبکر برای سرکوب مخالفین خود یازده نفر را بهعنوان فرماندهان جنگهای ردّه تعیین کرد که در رأس آنها خالد بن ولید و عکرمة بن ابیجهل از قبیله بنی مخزوم بودند<ref>طبری، پیشین، ص 248249 / ابن اثیر، پیشین، ج 2، ص 24 / ابن خلدون (عبدالرحمن بن محمد)، تاریخ ابن خلدون، الطبقه الثانیة، بیروت، دارالکفر، 1408 ق.، ج 2، ص 494 ـ 495.</ref>. او همچنین به پیشنهاد برخی از اصحاب، به چند تن از کارگزاران خود در شهرهای دیگر نامه نوشت و از آنان یاری طلبید<ref>واقدی، پیشین، ص 54-63.</ref>. | ||
== ارسال لشکر برای مبارزه با مخالفان == | == ارسال لشکر برای مبارزه با مخالفان == | ||
خط ۸۰: | خط ۷۸: | ||
# خالد بن ولید بر علیه طلیحه؛ | # خالد بن ولید بر علیه طلیحه؛ | ||
# عکرمة بن ابی جهل با مسیلمه روبهرو شد ولی تا زمانی که نیروهای بیشتر نرسیدند درگیر نشد، شرحبیل بن حسنة، به کمک او آمد؛ | # عکرمة بن ابی جهل با مسیلمه روبهرو شد ولی تا زمانی که نیروهای بیشتر نرسیدند درگیر نشد، شرحبیل بن حسنة، به کمک او آمد؛ | ||
# [[عمرو بن | # [[عمرو بن عاص]] بر علیه قبائل مرتد قضاعه و وادیه در منطقه تبوک و دومة النجدل؛ | ||
# خالد بن سعید بر علیه قبائل مرز سوریه؛ | # خالد بن سعید بر علیه قبائل مرز سوریه؛ | ||
# طریفة بن حاجز بر علیه قبائل هوازن و بنی سلیم در منطقه شرق مدینه و مکه؛ | # طریفة بن حاجز بر علیه قبائل هوازن و بنی سلیم در منطقه شرق مدینه و مکه؛ | ||
خط ۹۳: | خط ۹۱: | ||
== اندیشه شیعه در میان حضرموتیان == | == اندیشه شیعه در میان حضرموتیان == | ||
یکی از قبایل بزرگ [[حضرموت]] یمن «کنده» بود که نمایندگان آن در سال دهم هجری به ریاست اشعث بن قیس به مدینه آمدند و اسلام را پذیرفتند. پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) زیاد بن لبید را برای دریافت زکات بر | یکی از قبایل بزرگ [[حضرموت]] یمن «کنده» بود که نمایندگان آن در سال دهم هجری به ریاست اشعث بن قیس به مدینه آمدند و اسلام را پذیرفتند. پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) زیاد بن لبید را برای دریافت زکات بر آنها گماردند. با شورش اسود غسی، برخی عشایر کنده از پرداخت زکات خودداری کردند، پس از رحلت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، زیاد در حال فراخوانی مردم برای بیعت با ابوبکر، از سوی اشعث این گونه مورد خطاب قرار گرفت: «در صورتی ما دعوت تو را میپذیریم که تمام مردم با ابوبکر بیعت کرده باشند». از این سخنان چنین برمیآید که عدهای با حاکمیّت ابوبکر مخالف بودند. به هر روی، برخی با نظر اشعث مخالفت کردند و عده ای از آنان با پرداخت زکات مخالف بودند و عدهای با حاکمیّت ابوبکر مخالف بودند. به هر روی، برخی با نظر اشعث مخالفت کردند و همین موجب شد که حضرموتیان به دو گروه تقسیم شوند و برخی تصمیم به امتناع از پرداخت زکات گرفتند<ref>واقدی، پیشین، ص 167-169 / ابن اعثم، پیشین، ص 45 / بلاذری، فتوح البلدان، ص 106</ref> ولی با اعلام دریافت زکات از سوی زیاد بن لبید نماینده ابوبکر، مردم برخی با خشنودی و برخی با ناخشنودی، زکات اموال خود را تحویل میدادند. | ||
حارثه بن سراقه از سران کنده، با صراحت گفت: ما در زمان حیات پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، فرمانبر او بودیم. امروز نیز اگر مردی از اهلبیت او جانشینش گردد، از او فرمان خواهیم برد. اما ابن ابی قحافه (ابوبکر) بر عهده ما هیچ بیعت و طاعتی ندارد. او با سرودن اشعاری، نافرمانی خود و قبیلهاش را به ابوبکر اعلام کرد<ref>واقدی، پیشین، ص 170 / ابن اعثم، ص 46 / فتوح البلدان، ص 107.</ref>: | حارثه بن سراقه از سران کنده، با صراحت گفت: ما در زمان حیات پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، فرمانبر او بودیم. امروز نیز اگر مردی از اهلبیت او جانشینش گردد، از او فرمان خواهیم برد. اما ابن ابی قحافه (ابوبکر) بر عهده ما هیچ بیعت و طاعتی ندارد. او با سرودن اشعاری، نافرمانی خود و قبیلهاش را به ابوبکر اعلام کرد<ref>واقدی، پیشین، ص 170 / ابن اعثم، ص 46 / فتوح البلدان، ص 107.</ref>: | ||
{{شعر}}{{ب|اَطَعْنا رسولَ اللّهِ اذ کانَ وسطَنا| فیا عجباً ممّن یُطیع ابابکرو}}{{شعر}}{{ب|ما لبنی تیم بن مُرّة اِمرَةٌ علی|ناو لاتلکَ القبائلُ من الأسر}}{{پایان شعر}}{{شعر}}{{ب|لِانَّ رسولَ اللّهِ اَوْجَبَ طاعةً |و اولی لمااستولی علیهِم من الأمر}}{{پایان شعر}} | {{شعر}}{{ب|اَطَعْنا رسولَ اللّهِ اذ کانَ وسطَنا| فیا عجباً ممّن یُطیع ابابکرو}}{{شعر}}{{ب|ما لبنی تیم بن مُرّة اِمرَةٌ علی|ناو لاتلکَ القبائلُ من الأسر}}{{پایان شعر}}{{شعر}}{{ب|لِانَّ رسولَ اللّهِ اَوْجَبَ طاعةً |و اولی لمااستولی علیهِم من الأمر}}{{پایان شعر}} | ||
حارثه بر دو چیز تأکید داشت: یکی شایسته نبودن بنی تیم برای | حارثه بر دو چیز تأکید داشت: یکی شایسته نبودن بنی تیم برای فرمانروایی و دیگر این که خود پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمانبری از فرد معیّن را واجب کرده است. زیاد با شنیدن این اشعار، با متهم نمودن آنها به کفر و ارتداد، آنان را به جنگ دعوت کرد. تهدید زیاد موجب خشم طوائف کنده گردید. تمام مخالفت کنده به دلیل دو چیز بود: یکی باج و رشوه انگاشتن زکات، و دیگری کنارزدن اهلبیت(علیهم السلام) و خلافت ابوبکر. اشعث نیز با دعوت قبیله خود به وحدت کلمه، گفت: از دادن زکات خودداری کنید؛ زیرا من میدانم عرب از قبیله «بنیتیم» (ابوبکر) پیروی نخواهد کرد و بنیهاشم را رها نمی کند او در اشعاری گفت: اگر قریش آل محمد(صلیالله علیه وآله وسلّم) را کنار بگذارد و فرمانروایی را به ابوبکر بدهد، ما قبیله کنده از او به فرمانروایی شایستهتریم<ref>واقدی، پیشین، ص 171-176 / ابن اعثم، پیشین، ج 1، ص 47و48.</ref>. | ||
کندیان با مواضع روشن خود، زیاد را بیرون کردند و او به هر قبیلهای از قبایل کنده میرسید، آنان را به پیروی از خلیفه دعوت میکرد، اما همگان دعوت او را ردّ میکردند. زیاد به مدینه آمد و به دستور ابوبکر، چهارهزار نفر برای جنگ اعزام شدند<ref>واقدی، پیشین، ص 178و179 / ابن اعثم، پیشین، ص 49.</ref>. | کندیان با مواضع روشن خود، زیاد را بیرون کردند و او به هر قبیلهای از قبایل کنده میرسید، آنان را به پیروی از خلیفه دعوت میکرد، اما همگان دعوت او را ردّ میکردند. زیاد به مدینه آمد و به دستور ابوبکر، چهارهزار نفر برای جنگ اعزام شدند<ref>واقدی، پیشین، ص 178و179 / ابن اعثم، پیشین، ص 49.</ref>. | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۳: | ||
یکی از جنجالیترین مباحث در ماجرای ردّه، خودداری مالک بن نویره از پرداخت زکات و کشتهشدنش بهوسیله [[خالد بن ولید]] و تجاوز وی به همسر اوست. | یکی از جنجالیترین مباحث در ماجرای ردّه، خودداری مالک بن نویره از پرداخت زکات و کشتهشدنش بهوسیله [[خالد بن ولید]] و تجاوز وی به همسر اوست. | ||
خالد پس از فراغت از جنگ با طلیحه، به دستور ابوبکر بهسوی بطاح سرزمین «بنی تمیم» حرکت کرد. با این که انصار حاضر در سپاه وی با این کار مخالف بودند، اما در نهایت، به خالد پیوستند و سپاه مدینه در سرزمین بطاح اردو زد<ref>واقدی، پیشین، ص 103و104 / ابن اعثم، پیشین، ج1،ص19/ابن کثیر، پیشین، ج 6، ص 322.</ref>. [[مالک بن نویره]] پس از تقسیم زکات میان قبیله خود، | خالد پس از فراغت از جنگ با طلیحه، به دستور ابوبکر بهسوی بطاح سرزمین «بنی تمیم» حرکت کرد. با این که انصار حاضر در سپاه وی با این کار مخالف بودند، اما در نهایت، به خالد پیوستند و سپاه مدینه در سرزمین بطاح اردو زد<ref>واقدی، پیشین، ص 103و104 / ابن اعثم، پیشین، ج1،ص19/ابن کثیر، پیشین، ج 6، ص 322.</ref>. [[مالک بن نویره]] پس از تقسیم زکات میان قبیله خود، آنها را از هرگونه اجتماع نهی نمود<ref>طبری، پیشین، ج 3، ص 277</ref>. به دستور خالد، منطقه شناسایی شد و مالک به همراه همسر زیبایش ام تمیم و گروهی از یاران دستگیر شدند و آنان را نزد خالد آوردند<ref>طبری، پیشین، ج 3، ص 277.</ref>. | ||
مالک در آخرین تلاش برای رهایی از چنگ خالد، پیشنهاد کرد که او را نزد ابوبکر بفرستد تا خود خلیفه درباره وی حکم کند. با این که عبدالله بن عمر و ابوقتاده نیز از خالد خواستند که با پیشنهاد مالک موافقت کند، اما او دستور قتل وی را صادر کرد و بلافاصله با همسرش | مالک در آخرین تلاش برای رهایی از چنگ خالد، پیشنهاد کرد که او را نزد ابوبکر بفرستد تا خود خلیفه درباره وی حکم کند. با این که عبدالله بن عمر و ابوقتاده نیز از خالد خواستند که با پیشنهاد مالک موافقت کند، اما او دستور قتل وی را صادر کرد و بلافاصله با همسرش همبستر شد. این در حالی بود که خالد افرادی همچون عیینه بن حصن و قرَّة بن سلمه را که در سپاه طلیحه بودند و عدّه زیادی از مسلمانان را کشته بودند، نزد ابوبکر فرستاد و او نیز آنها را عفو نمود<ref>واقدی، پیشین، ص 94-96 / این اعثم، پیشین، ج 1، ص 1518 / فتوح البلدان، ص 101.</ref>. | ||
=== بازتاب قتل مالک === | === بازتاب قتل مالک === | ||
قتل مالک اعتراض و تقبیح بسیاری از صحابه را در پی داشت. علاوه بر [[ابوقتاده]] و [[عبدالله بن عمر]] که در محل حادثه اعتراض کردند و سپس در نامهای به ابوبکر از خالد شکایت نمودند، میان ابوبکر و عمر نیز در این موضوع اختلافنظر بود. درحالیکه ابوبکر از خالد دفاع میکرد، عمر میگفت: او دو جنایت مرتکب شد و مستحق رجم و قصاص است: مسلمانی را کشته و با همسرش هم بستر شده است<ref>طبری، پیشین، ج 3، ص 280 / خلیفه بن خیاط، پیشین، ص 53 / ابن کثیر، پیشین، ج 6، ص 322 / ابوالفداء، پیشین، ج 1، ص 222 / اسدالغابه، ج 4، ص 277.</ref>این کار خالد بازتابی منفی در میان | قتل مالک اعتراض و تقبیح بسیاری از صحابه را در پی داشت. علاوه بر [[ابوقتاده]] و [[عبدالله بن عمر]] که در محل حادثه اعتراض کردند و سپس در نامهای به ابوبکر از خالد شکایت نمودند، میان ابوبکر و عمر نیز در این موضوع اختلافنظر بود. درحالیکه ابوبکر از خالد دفاع میکرد، عمر میگفت: او دو جنایت مرتکب شد و مستحق رجم و قصاص است: مسلمانی را کشته و با همسرش هم بستر شده است<ref>طبری، پیشین، ج 3، ص 280 / خلیفه بن خیاط، پیشین، ص 53 / ابن کثیر، پیشین، ج 6، ص 322 / ابوالفداء، پیشین، ج 1، ص 222 / اسدالغابه، ج 4، ص 277.</ref>این کار خالد بازتابی منفی در میان بیشتر صحابه داشت و تنها ابوبکر کار او را با اجتهاد و خطا توجیه میکرد و گاهی میگفت: خالد شمشیر خداست و شمشیری که علیه مشرکان از غلاف بیرون کشیده شده، من در غلاف نمیکنم<ref>ابن عماد الحنبلی، شذرات الذهب، تحقیق عبدالقادر الارناؤوط و غیره، بیروت، دار ابن کثیر، 1410 ق.، ج 1، ص 135</ref>؛ اما حکم این مسئله در میان مسلمانان روشن بود و نیازی به اجتهاد نداشت تا در آن اشتباه رخ دهد. | ||
هر چند | هر چند اهلسنت علت اصلی همه این جنگها را [[ارتداد]] عرب میدانند، ما هم منکر ارتداد گروهی از اعراب و فتنهانگیزی آنان نیستیم؛ اما بررسی و تحقیق در اسناد این جنگها نشان میدهد که علت همه آنها ارتداد عرب نبوده است و دغدغه اصلی در برخی موارد، سرکوب طرفداران امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، کسب درآمد از طریق جمعآوری غنایم برای ادامه حکومت و نیز انحراف اذهان عمومی از مسئله مهم جانشینی به جمعآوری اموال و غنایم از راه جنگ با دیگران بوده است. نخستین شاهد بر چندگونه بودن متهمان به ارتداد، گفتار خود ابوبکر است که میگوید: «فَمِنْهُمْ مَنْ اِرْتَدَّ و ادّعی النبوّةَ و مِنْهُمْ مَنْ اِرْتَدَّ و مَنَعَ الزَکاةَ.» او در سخنان دیگری خطاب به عمر میگوید: «وَ اَمَّا مَنْ اِرْتَدَّتْ مِنْ هؤلاء الْعَرَبِ، فَمِنْهُمْ مَنْ لایُصَلّی وَ قَدْ کَفَرَ بالصَّلاةِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یُصَلّی وَ قَدْ مَنَعَ الزّکاةَ.»<ref>واقدی، کتاب الرده، ، ص 48 و 51.</ref>. | ||
== علل حروب رده == | == علل حروب رده == | ||
علل این جنگها «حروب رده» را با استناد به منابع | علل این جنگها «حروب رده» را با استناد به منابع اهلسنت و بررسی منابع متعدد تاریخی که در مورد جنگهای پس از رحلت پیامبر خدا نگاشته شده را، میتوان اینگونه برشمرد: | ||
1- گروهی که ادعای نبوت کرده بودند. «مسیلمه بن حبیب» از قبیله «بنی حنیفه بن لُجَیْم»<ref>ابنقتیبه، المعارف، ص405؛ کحاله، معجم قبائل العرب، ج 1، ص312</ref> و «سجاح بنت حارث تمیمی» از قبیله «بنی یربوع» از این دسته بودند<ref>ر.ک: ابن عبدالبر قرطبی، أسدالغابة، ج 4، ص277</ref>؛ | 1- گروهی که ادعای نبوت کرده بودند. «مسیلمه بن حبیب» از قبیله «بنی حنیفه بن لُجَیْم»<ref>ابنقتیبه، المعارف، ص405؛ کحاله، معجم قبائل العرب، ج 1، ص312</ref> و «سجاح بنت حارث تمیمی» از قبیله «بنی یربوع» از این دسته بودند<ref>ر.ک: ابن عبدالبر قرطبی، أسدالغابة، ج 4، ص277</ref>؛ | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۱۹: | ||
3- مسلمانانی که فقط با مسئله زکات مشکل داشتند. نخستین شاهد بر این مطلب سخنرانی خلیفه اول است که اندکی پس از به دستگرفتن قدرت در شهر مدینه ایراد نمود<ref>واقدی، کتاب الرده، ص48.</ref> وی ضمن سخنانی گفت: «مرتدان دو گروهاند: برخی منکر نمازند و برخی با این که نماز میگزارند، از دادن زکات خودداری میکنند»<ref>واقدی، کتاب الرده ، ص515</ref>. | 3- مسلمانانی که فقط با مسئله زکات مشکل داشتند. نخستین شاهد بر این مطلب سخنرانی خلیفه اول است که اندکی پس از به دستگرفتن قدرت در شهر مدینه ایراد نمود<ref>واقدی، کتاب الرده، ص48.</ref> وی ضمن سخنانی گفت: «مرتدان دو گروهاند: برخی منکر نمازند و برخی با این که نماز میگزارند، از دادن زکات خودداری میکنند»<ref>واقدی، کتاب الرده ، ص515</ref>. | ||
نووی عالم مشهور | نووی عالم مشهور نیز ضمن اشاره به دودسته قبل و این دسته مینویسد که اهل رده دو گروه بودند: | ||
<big>گروه اول:</big> گروهی که از دین برگشتند و کافر شدند. این گروه خود به دودسته تقسیم شده بودند: | <big>گروه اول:</big> گروهی که از دین برگشتند و کافر شدند. این گروه خود به دودسته تقسیم شده بودند: | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۳۹: | ||
مشخصات ظاهری : ۱۲۷ص | مشخصات ظاهری : ۱۲۷ص | ||
https://www.porseman.com/article/%D8%AC%D9%86%DA%AF%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%B1%D8%AF%D9%87/19827 | https://www.porseman.com/article/%D8%AC%D9%86%DA%AF%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%B1%D8%AF%D9%87/19827 | ||
[[رده:تاریخ]] |