|
|
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| '''حدیث معراج''' | | '''حدیث معراج''' حدیثی قدسی است که در آن گفتگوی میان خداوند و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) در شب معراج آمده است. |
| = معرفی =
| | == محتوای حدیث == |
| حدیثی قدسی است که در آن گفتگوی میان خداوند و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) در شب معراج آمده است. در این گفت و گو پیامبر اعظم(صلّیالله علیه واله وسلّم) سؤالاتی را در زمینه مسائل اخلاقی، از خداوند متعال پرسیده و خداوند متعال پاسخ فرموده است. | | در این گفتو گو [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اعظم (صلّیالله علیه واله وسلّم)]] سؤالاتی را در زمینه مسائل اخلاقی، از خداوند متعال پرسیده و خداوند متعال پاسخ فرموده است. |
| این حدیث مهمترین و برترین بحث اخلاقی را دارد؛ چراکه پرسشگر بالاترین پرسشگر و صادر اول و دارای مقام محمود و عقل کامل و سید رسولان است و پاسخدهنده معلم اول و خداوند رئوف و رحیم است گرچه احادیثی در محتوای مکالمات انبیا با خداوند داریم؛ اما شرافت و مکانت پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) بیش از همه و وی بهانه خلقت همگان و همه چیزها است و دارای مقام «قاب قوسین او ادنی» و رسالت اصلی وی نیز اتمام مکارم اخلاق است<ref>سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج1، ص 6.</ref> و خود ایشان فرموده است که بعثت لأتمم مكارم الأخلاق<ref>سفينة البحار، ج 1، ص 410</ref> و نیز: عليكم بمكارم الأخلاق ! فإن ربي بعثني بها<ref>وسائل الشيعة، ج 8، ص 521، الرواية 6 .</ref>. | | این حدیث مهمترین و برترین بحث اخلاقی را دارد؛ چراکه پرسشگر بالاترین پرسشگر و صادر اول و دارای مقام محمود و عقل کامل و سید رسولان است و پاسخدهنده معلم اول و خداوند رئوف و رحیم است گرچه احادیثی در محتوای مکالمات انبیا با خداوند داریم؛ اما شرافت و مکانت پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) بیش از همه و وی بهانه خلقت همگان و همه چیزها است و دارای مقام «قاب قوسین او ادنی» و رسالت اصلی وی نیز اتمام مکارم اخلاق است<ref>سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج1، ص 6.</ref> و خود ایشان فرموده است که بعثت لأتمم مکارم الأخلاق<ref>سفينة البحار، ج 1، ص 410</ref> و نیز: علیکم بمکارم الأخلاق ! فإن ربی بعثنی بها<ref>وسائل الشيعة، ج 8، ص 521، الرواية 6 .</ref>. |
|
| |
|
| = منبع = | | == منبع == |
| اولین کسی که حدیث معراج را نقل نموده، حسن بن محمد دیلمی، در کتاب ارشاد القلوب است<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۹۹.</ref>، سپس فیض کاشانی در الوافی، حُرّ عامِلی در جواهر السَّنیه و علامه مجلسی در بِحارالأنوار آن را به نقل از ارشادالقلوب آوردهاند<ref>فیض کاشانی، الوافی، ۱۴۰۶ق، ج۲۶، ص۱۴۲؛ حر عاملی، الجواهر السنیه، ۱۳۸۰ش، ص۳۸۲؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۴، ص۲۲.</ref>. از محدثین بزرگ شیعه هم آن را در کتب اصلی خود باز نشر فرمودهاند. | | اولین کسی که حدیث معراج را نقل نموده، حسن بن محمد دیلمی، در کتاب [[ارشاد القلوب (کتاب)|ارشاد القلوب]] است<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۹۹.</ref>، سپس [[فیض کاشانی]] در [[الوافی (کتاب)|الوافی]]، [[شیخ حر عاملی|شیخ حُرّ عامِلی]] در جواهر السَّنیه و [[محمد باقر مجلسی|علامه مجلسی]] در [[بحارالانوار (کتاب)|بِحارالأنوار]] آن را به نقل از ارشادالقلوب آوردهاند<ref>فیض کاشانی، الوافی، ۱۴۰۶ق، ج۲۶، ص۱۴۲؛ حر عاملی، الجواهر السنیه، ۱۳۸۰ش، ص۳۸۲؛ علامه مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۴، ص۲۲.</ref>. از محدثین بزرگ شیعه هم آن را در کتب اصلی خود باز نشر فرمودهاند. |
|
| |
|
| = اعتبار سند = | | == اعتبار سند == |
| علامه مجلسی دو سند برای این حدیث ذکر کرد است:<br> | | علامه مجلسی دو سند برای این حدیث ذکر کرده است: |
|
| |
|
| # أقول و رأيت في بعض الكتب لهذا الحديث سندا هكذا قال الإمام أبو عبدالله محمد بن علي البلخي عن أحمد بن إسماعيل الجوهري عن أبي محمد علي بن مظفر بن إلياس العبدي عن أبي نصر أحمد بن عبدالله الواعظ عن أبي الغنائم عن أبي الحسن عبدالله بن الواحد بن محمد بن عقيل عن أبي إسحاق إبراهيم بن حاتم الزاهد بالشام عن إبراهيم بن محمد عن عبدالله بن عبد الرحمن عن أبي عبدالله عبد الحميد بن أحمد بن سعيد عن أبي بشر عن الحسن بن علي المقري عن أبي مسلم محمد بن الحسن المقري عن الإمام جعفر بن محمد الصادق عن أبيه عن جده عن علي بن أبي طالب(علیهالسلام)قال هذا ما سئل رسولالله (صلّیالله علیه واله وسلّم) ربه ليلة المعراج-...<br>
| | - أقول و رأیت فی بعض الکتب لهذا الحدیث سندا هکذا قال الإمام أبو عبدالله محمد بن علی البلخی عن أحمد بن إسماعیل الجوهری عن أبی محمد علی بن مظفر بن إلیاس العبدی عن أبی نصر أحمد بن عبدالله الواعظ عن أبی الغنائم عن أبی الحسن عبدالله بن الواحد بن محمد بن عقیل عن أبی إسحاق إبراهیم بن حاتم الزاهد بالشام عن إبراهیم بن محمد عن عبدالله بن عبد الرحمن عن أبی عبدالله عبد الحمید بن أحمد بن سعید عن أبی بشر عن الحسن بن علی المقری عن أبی مسلم محمد بن الحسن المقری عن الإمام جعفر بن محمد الصادق عن أبیه عن جده عن علی بن أبی طالب(علیهالسلام)قال هذا ما سئل رسولالله (صلّیالله علیه واله وسلّم) ربه لیلة المعراج-... |
|
| |
|
| # و وجدت في نسخة قديمة أخرى قال الشيخ أبو عمرو عثمان بن محمد البلخي أخبرنا أبو بكر أحمد بن إسماعيل الجوهري قال حدثنا أبو علي المطر بن إلياس بن سعد بن سليمان قال أخبرنا أبو نصر أحمد بن عبدالله بن إسحاق الواعظ قال أخبرنا أبو الغنائم الحسن بن حماد المقري قراءة بأهواز في آخر شهر رمضان سنة ثلاث و أربعين و أربعمائة قال أخبرنا أبو مسلم محمد بن الحسن المقري قراءة عليه من أصله قال حدثنا عبد الواحد بن محمد بن عقيل قال أخبرنا أبو إسحاق إبراهيم بن حاتم الزاهد بالشام قال حدثنا إبراهيم بن محمد بن أحمد قال حدثنا إسحاق بن بشر عن جعفر بن محمد الصادق عن أبيه عن جده عن علي بن أبي طالب ع و ذكر نحوه...<ref>بحار الأنوار، ج74، ص: 31.</ref><br>.
| | - و وجدت فی نسخة قدیمة أخرى قال الشیخ أبو عمرو عثمان بن محمد البلخی أخبرنا أبو بکر أحمد بن إسماعیل الجوهری قال حدثنا أبو علی المطر بن إلیاس بن سعد بن سلیمان قال أخبرنا أبو نصر أحمد بن عبدالله بن إسحاق الواعظ قال أخبرنا أبو الغنائم الحسن بن حماد المقری قراءة بأهواز فی آخر شهر رمضان سنة ثلاث و أربعین و أربعمائة قال أخبرنا أبو مسلم محمد بن الحسن المقری قراءة علیه من أصله قال حدثنا عبد الواحد بن محمد بن عقیل قال أخبرنا أبو إسحاق إبراهیم بن حاتم الزاهد بالشام قال حدثنا إبراهیم بن محمد بن أحمد قال حدثنا إسحاق بن بشر عن جعفر بن محمد الصادق عن أبیه عن جده عن علی بن أبی طالب ع و ذکر نحوه...<ref>بحار الأنوار، ج74، ص: 31.</ref><br>. |
|
| |
|
| آیتالله سعادت پرور هم در مقدمه کتاب سرالإسراء في شرح حديث المعراج<ref>سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج،1 ص 8.</ref> با ذکر مرسل بودن حدیث در ارشاد<ref>ارشادالقلوب، الطبع العربي، الباب 54، ص 278 و الجواهر السنیه الجواهر السنية، ص 191 .و بحار بحار الأنوار، ج 77، ص 21، الرواية 6</ref> به ذکر این دو سند از کافی اشاره می کند و علاوه بر آن می گوید که همینکه این سه بزرگوار حدیث را نقل کرده و متعرض ضعف سند نشدهاند، نشان میدهد که گویا هرسه به متن و سند حدیث اعتماد داشته اند و فیض هم با اینکه خود آن را به صورت مرسل از ارشاد نقل کرده، تصریح دارد که برخی به صورت مسند آن را ذکر کردهاند: و رواه غيره مسندا عنه أبيه عن جده أميرالمؤمنين عليهمالسلام<ref>الوافي، ج 3، أبواب المواعظ، باب مواعظ الله سبحانه، ص 34 .</ref>. | | آیتالله سعادت پرور هم در مقدمه کتاب سرالإسراء فی شرح حدیث المعراج<ref>سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج،1 ص 8.</ref> با ذکر مرسل بودن حدیث در ارشاد<ref>ارشادالقلوب، الطبع العربي، الباب 54، ص 278 و الجواهر السنیه الجواهر السنية، ص 191 .و بحار بحار الأنوار، ج 77، ص 21، الرواية 6</ref> به ذکر این دو سند از [[اصول کافی (کتاب)|کافی]] اشاره میکند و علاوه بر آن میگوید که همینکه این سه بزرگوار حدیث را نقل کرده و متعرض ضعف سند نشدهاند، نشان میدهد که گویا هرسه به متن و سند حدیث اعتماد داشتهاند و فیض هم با اینکه خود آن را به صورت مرسل از ارشاد نقل کرده، تصریح دارد که برخی به صورت مسند آن را ذکر کردهاند: و رواه غیره مسندا عنه أبیه عن جده أمیرالمؤمنین علیهمالسلام<ref>الوافي، ج 3، أبواب المواعظ، باب مواعظ الله سبحانه، ص 34 .</ref>. |
| شیخ حر عاملی هم در اواخر الجواهر السنیه به اعتماد خود به احادیث مذکور در کتاب تصریح نموده است<ref>الجواهرالسنية، ص 364</ref><br> | | شیخ حر عاملی هم در اواخر الجواهر السنیه به اعتماد خود به احادیث مذکور در کتاب تصریح نموده است<ref>الجواهرالسنية، ص 364</ref> |
|
| |
|
| آیتالله سعادت پرور در تثبیت سند روایت میفرماید بزرگان علم و معرفت و کمال به این حدیث اعتنا داشته و فقرات آن را به مناسبتهای مختلف ذکر میکردهاند مثل ميرزا جواد ملكي تبریزی در کتب اخلاقی و نیز علامه طباطبایی که یک دوره کامل این حدیث را برای شاگردانش تفسیر کرد و در آثارش از آن ذکر کرده و در مباحث خود با هانری کربن هم از این حدیث استفاده میکرد علاوه بر این متن این حدیث با کتاب و سنت انطباق دارد و آیات و روایاتی که ما در شرح آوردهایم بهروشنی این تطبیق را نمایانده است<ref>سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج،1 ص 8.</ref>. | | آیتالله سعادت پرور در تثبیت سند روایت میفرماید بزرگان علم و معرفت و کمال به این حدیث اعتنا داشته و فقرات آن را به مناسبتهای مختلف ذکر میکردهاند مثل میرزا جواد ملکی تبریزی در کتب اخلاقی و نیز علامه طباطبایی که یک دوره کامل این حدیث را برای شاگردانش تفسیر کرد و در آثارش از آن ذکر کرده و در مباحث خود با هانری کربن هم از این حدیث استفاده میکرد علاوه بر این متن این حدیث با کتاب و سنت انطباق دارد و آیات و روایاتی که ما در شرح آوردهایم بهروشنی این تطبیق را نمایانده است<ref>سر الإسراء في شرح حديث المعراج، ج،1 ص 8.</ref>. |
|
| |
|
| = شروح = | | == شروح == |
| این حدیث شروح مختلفی دارد که از معروفترین آنها به ذکر چند عنوان کتاب اکتفا مینماییم: | | این حدیث شروح مختلفی دارد که از معروفترین آنها به ذکر چند عنوان کتاب اکتفا مینماییم: |
| * مصباح یزدی، محمدتقی، راهیان کوی دوست، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1388. | | * مصباح یزدی، محمدتقی، راهیان کوی دوست، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1388. |
خط ۲۵: |
خط ۲۵: |
| * غیاثی کرمانی، محمدرضا، حدیث معراج (مناجاة الرحمن فی لیله المعراج)، قم: پارسایان، 1376. (شرحی کوتاه بر حدیث معراج از کتاب "ارشاد القلوب" ) | | * غیاثی کرمانی، محمدرضا، حدیث معراج (مناجاة الرحمن فی لیله المعراج)، قم: پارسایان، 1376. (شرحی کوتاه بر حدیث معراج از کتاب "ارشاد القلوب" ) |
| * شیروانی، علی، با پیامبر بهسوی معراج شرح ماجرای معراج و پاسخهای خدای متعال به پرسشهای پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) دریافتی از دو حدیث عرفانی"،دارالفکر، قم، 1385. | | * شیروانی، علی، با پیامبر بهسوی معراج شرح ماجرای معراج و پاسخهای خدای متعال به پرسشهای پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) دریافتی از دو حدیث عرفانی"،دارالفکر، قم، 1385. |
| = محتوی و موضوعات مطرح شده= | | |
| | == محتوی و موضوعات مطرح شده== |
|
| |
|
| آیتالله پهلوانی حدیث معراج را مشتمل بر سه امر مهم میدانستند: | | آیتالله پهلوانی حدیث معراج را مشتمل بر سه امر مهم میدانستند: |
خط ۵۱: |
خط ۵۲: |
| * حقیقت محبت به خدا<ref>مصباح یزدی، راهیان کوه دوست، ۱۳۷۹ش.</ref>. | | * حقیقت محبت به خدا<ref>مصباح یزدی، راهیان کوه دوست، ۱۳۷۹ش.</ref>. |
|
| |
|
| =متن و ترجمه حدیث معراج= | | ==متن و ترجمه حدیث معراج== |
|
| |
|
| رُوِیَ عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنیِنَ (عليهالسلام)<ref>این مناجات در کتاب بحارالانوار، جلد ۷۷، صفحه ۲۱ موجود است که چون علامه مجلسی «رضوانالله علیه» از ارشاد القلوب دیلمی، باب ۵۴ نقل نموده به همان مدرک مراجعه و استنساخ گردیده است و اگر تفاوتی در جملات دیده میشود به همین دلیل است</ref>: إنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ سَألَ رَبَّهُ فِی لَیْلَهِ الْمِعْراجِ فَقالَ: یا رَبِّ! أیُّ الاْعْمالِ أفْضَلُ؟ فَقالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: لَیْسَ شَیْءٌ عِنْدِی أفْضَلَ مِنَ التَّوَکُّلِ عَلَیَّ وَالرِّضا بِما قَسَمْتُ. | | رُوِیَ عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنیِنَ (علیهالسلام)<ref>این مناجات در کتاب بحارالانوار، جلد ۷۷، صفحه ۲۱ موجود است که چون علامه مجلسی «رضوانالله علیه» از ارشاد القلوب دیلمی، باب ۵۴ نقل نموده به همان مدرک مراجعه و استنساخ گردیده است و اگر تفاوتی در جملات دیده میشود به همین دلیل است</ref>: إنَّ النَّبِیَّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ سَألَ رَبَّهُ فِی لَیْلَهِ الْمِعْراجِ فَقالَ: یا رَبِّ! أیُّ الاْعْمالِ أفْضَلُ؟ فَقالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ: لَیْسَ شَیْءٌ عِنْدِی أفْضَلَ مِنَ التَّوَکُّلِ عَلَیَّ وَالرِّضا بِما قَسَمْتُ. |
|
| |
|
| از امیرمؤمنان (عليهالسلام) روایت شده است که: پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) در شب معراج از پروردگارش پرسید: پروردگارا! برترین و شریفترین کارها کدام است؟ خداوند عزّوجلّ در پاسخ فرمود: هیچ عملی نزد من بالاتر از توکل بر من و راضی بودن به آنچه که من قسمت کرده ام، نیست. | | از امیرمؤمنان (علیهالسلام) روایت شده است که: پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) در شب معراج از پروردگارش پرسید: پروردگارا! برترین و شریفترین کارها کدام است؟ خداوند عزّوجلّ در پاسخ فرمود: هیچ عملی نزد من بالاتر از توکل بر من و راضی بودن به آنچه که من قسمت کرده ام، نیست. |
|
| |
|
| <big>شایستگان محبّت خداوند</big><br><big>یا مُحَمَّدُ!</big> وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَحابِّینَ فِیَّ، وَوَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَواصِلِینَ فِیَّ وَوَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیَّ، وَلَیْسَ لَِمحَبَّتِی عَلَمٌ وَلا نِهایَهٌ، وَکُلَّما رَفَعْتُ لَهُمْ عَلَماً وَضَعْتُ لَهُمْ عَلَماً أُولئِکَ الَّذِینَ نَظَرُوا إلَی الَْمخْلُوقِینَ بِنَظَرِی إلَیْهِمْ وَلَمْ یَرْفَعُوا الْحَوائِجَ إلَی الْخَلْقِ بُطُونُهُمْ خَفِیفَهٌ مِنْ أکْلِ الْحَرامِ نَعِیمُهُمْ فِی الدُّنْیا ذِکْرِی وَمَحَبَّتِی وَرِضائِی عَنْهُمْ. | | <big>شایستگان محبّت خداوند</big><br><big>یا مُحَمَّدُ!</big> وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَحابِّینَ فِیَّ، وَوَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَواصِلِینَ فِیَّ وَوَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیَّ، وَلَیْسَ لَِمحَبَّتِی عَلَمٌ وَلا نِهایَهٌ، وَکُلَّما رَفَعْتُ لَهُمْ عَلَماً وَضَعْتُ لَهُمْ عَلَماً أُولئِکَ الَّذِینَ نَظَرُوا إلَی الَْمخْلُوقِینَ بِنَظَرِی إلَیْهِمْ وَلَمْ یَرْفَعُوا الْحَوائِجَ إلَی الْخَلْقِ بُطُونُهُمْ خَفِیفَهٌ مِنْ أکْلِ الْحَرامِ نَعِیمُهُمْ فِی الدُّنْیا ذِکْرِی وَمَحَبَّتِی وَرِضائِی عَنْهُمْ. |
خط ۱۶۳: |
خط ۱۶۴: |
| <big>ای احمد!</big> در بهشت قصری است از لؤلؤ بر فراز لؤلؤ، و مروارید بزرگ درخشان روی مروارید که در آنها قطع و وصلی وجود ندارد (یکپارچه است) در این کاخ، دوستان خاصّ من هستند که: | | <big>ای احمد!</big> در بهشت قصری است از لؤلؤ بر فراز لؤلؤ، و مروارید بزرگ درخشان روی مروارید که در آنها قطع و وصلی وجود ندارد (یکپارچه است) در این کاخ، دوستان خاصّ من هستند که: |
|
| |
|
| * هر روز هفتاد بار (به لطف و مهر) به آنان نظرمیافکنم و هربار با آنها سخن میگویم و هفتاد بار بر قلمرو و مقامشان میافزایم؛ | | * هر روز هفتاد بار (به لطف و مهر) به آنان نظر میافکنم و هربار با آنها سخن میگویم و هفتاد بار بر قلمرو و مقامشان میافزایم؛ |
| * و آنگاه که اهل بهشت از خوردن و آشامیدن لذّت میبرند، اینان از ذکر و سخن و گفتار من لذّت میبرند؛ | | * و آنگاه که اهل بهشت از خوردن و آشامیدن لذّت میبرند، اینان از ذکر و سخن و گفتار من لذّت میبرند؛ |
|
| |
|
خط ۲۰۵: |
خط ۲۰۶: |
| * هرگاه که بزرگ شود، فراموشکار میشود و هرگاه که در امنیّت باشد، غفلت میورزد | | * هرگاه که بزرگ شود، فراموشکار میشود و هرگاه که در امنیّت باشد، غفلت میورزد |
|
| |
|
| نفس آدمی، مثل شتر مرغ است که فراوان میخورد ولی وقتی که بر آن سوار میشوند (بار میگذارند) نمیپرد و مانند خرزهره است که رنگش زیبا ولی مزّه اش تلخ است. | | نفس آدمی، مثل شتر مرغ است که فراوان میخورد ولی وقتی که بر آن سوار میشوند (بار میگذارند) نمیپرد و مانند خرزهره است که رنگش زیبا ولی مزّهاش تلخ است. |
|
| |
|
| <big>اوصاف دنیا زدگان</big><br><big>یا أحْمَدُ!</big> أبْغِضِ الدُّنْیا وَأهْلَها وَأحِبَّ الاْخِرَهَ وَأَهْلَها | | <big>اوصاف دنیا زدگان</big><br><big>یا أحْمَدُ!</big> أبْغِضِ الدُّنْیا وَأهْلَها وَأحِبَّ الاْخِرَهَ وَأَهْلَها |
خط ۲۳۲: |
خط ۲۳۳: |
| * هنگام رسیدن به غذا، بسیار شادمان میشود؛ | | * هنگام رسیدن به غذا، بسیار شادمان میشود؛ |
| * اهل دنیا هنگام نعمت، شکر و هنگام بلا، صبر نمیکنند؛ | | * اهل دنیا هنگام نعمت، شکر و هنگام بلا، صبر نمیکنند؛ |
| * به کارهایی که انجام نداده اند خودستایی میکنند و چیزی را ادّعا میکنند که واجد آن نیستند؛ | | * به کارهایی که انجام ندادهاند خودستایی میکنند و چیزی را ادّعا میکنند که واجد آن نیستند؛ |
| * و از روی آرزو و هوس سخن میگویند؛ | | * و از روی آرزو و هوس سخن میگویند؛ |
| * عیوب دیگران را بازگو ولی خوبیهای آنها را مخفی میکنند. | | * عیوب دیگران را بازگو ولی خوبیهای آنها را مخفی میکنند. |
خط ۲۵۰: |
خط ۲۵۱: |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> اهل خیر و آخرت: | | <big>ای احمد!</big> اهل خیر و آخرت: |
| * چهره هایشان لاغر است؛ | | * چهرههایشان لاغر است؛ |
| * حیای آنها زیاد و حماقتشان کم و نفع آنان فراوان و حیله آنها اندک است؛ | | * حیای آنها زیاد و حماقتشان کم و نفع آنان فراوان و حیله آنها اندک است؛ |
| * مردم از دست آنها در رفاهند ولی خودشان از دست خویش در رنجند؛ | | * مردم از دست آنها در رفاهند ولی خودشان از دست خویش در رنجند؛ |
خط ۲۶۴: |
خط ۲۶۵: |
| * و دعای آنها زیر حجابها میچرخد؛ | | * و دعای آنها زیر حجابها میچرخد؛ |
| * خداوند دوست دارد کلام آنان را بشنود آنگونه که مادر دوست دارد به کلام فرزند خود گوش دهد؛ | | * خداوند دوست دارد کلام آنان را بشنود آنگونه که مادر دوست دارد به کلام فرزند خود گوش دهد؛ |
| * از خداوند لحظه ای غافل نمیشوند؛ | | * از خداوند لحظهای غافل نمیشوند؛ |
| * پر خوری و پرگوئی و پوشیدن لباسهای متنوع و زیاد و رنگارنگ را دوست ندارند؛ | | * پر خوری و پرگوئی و پوشیدن لباسهای متنوع و زیاد و رنگارنگ را دوست ندارند؛ |
| * مردم نزد آنها مردگانند و خداوند، زنده کریم؛ | | * مردم نزد آنها مردگانند و خداوند، زنده کریم؛ |
خط ۳۰۴: |
خط ۳۰۵: |
| فرمود: زاهد آن کسی است که: | | فرمود: زاهد آن کسی است که: |
|
| |
|
| * خانه ای ندارد که اگر خراب شد، غم بخورد؛ | | * خانهای ندارد که اگر خراب شد، غم بخورد؛ |
| * فرزندی ندارد که اگر مُرد، محزون شود؛ | | * فرزندی ندارد که اگر مُرد، محزون شود؛ |
| * و هیچ چیز ندارد که اگر از دست رفت، غصه بخورد؛ | | * و هیچ چیز ندارد که اگر از دست رفت، غصه بخورد؛ |
| * و هیچکس را نمیشناسد که او را لحظه ای از یاد خدا غافل کند؛ | | * و هیچکس را نمیشناسد که او را لحظهای از یاد خدا غافل کند؛ |
| * غذای اضافی ندارد که از او بطلبند و لباس نرم نمیپوشد. | | * غذای اضافی ندارد که از او بطلبند و لباس نرم نمیپوشد. |
|
| |
|
خط ۴۱۶: |
خط ۴۱۷: |
| وقتی که بنده من در حال سکرات مرگ باشد، فرشتگان بالای سر او میایستند در حالی که به دست هر کدام از آنها جامی از آب کوثر و جامی از شراب بهشتی است، به روح او مینوشانند تا سکرات موت و سختی آن از بین برود، و او را به بشارتی بزرگ مژده میدهند و میگویند: خوش آمدی و مقدمت مبارک باد! تو بر خدای عزیز، کریم، حبیب و نزدیک وارد میشوی. | | وقتی که بنده من در حال سکرات مرگ باشد، فرشتگان بالای سر او میایستند در حالی که به دست هر کدام از آنها جامی از آب کوثر و جامی از شراب بهشتی است، به روح او مینوشانند تا سکرات موت و سختی آن از بین برود، و او را به بشارتی بزرگ مژده میدهند و میگویند: خوش آمدی و مقدمت مبارک باد! تو بر خدای عزیز، کریم، حبیب و نزدیک وارد میشوی. |
|
| |
|
| پس روح او از جوار فرشتگان پرواز میکند و به پیشگاه پرودگار در کمتر از یک چشم به هم زدن صعود میکند و دیگر بین او و بین پروردگار، پرده و حجابی نیست، خداوند مشتاق دیدار اوست و او را لب چشمه ای در کنار عرش مینشاند. | | پس روح او از جوار فرشتگان پرواز میکند و به پیشگاه پرودگار در کمتر از یک چشم به هم زدن صعود میکند و دیگر بین او و بین پروردگار، پرده و حجابی نیست، خداوند مشتاق دیدار اوست و او را لب چشمهای در کنار عرش مینشاند. |
|
| |
|
| سپس به او میگوید: دنیا را چگونه رها کردی؟ جواب میدهد: خدایا! به عزّت و جلالت که من نسبت به دنیا شناختی ندارم | | سپس به او میگوید: دنیا را چگونه رها کردی؟ جواب میدهد: خدایا! به عزّت و جلالت که من نسبت به دنیا شناختی ندارم |
خط ۴۶۸: |
خط ۴۶۹: |
| و اما حیات جاودان آن است که: | | و اما حیات جاودان آن است که: |
|
| |
|
| * (صاحب آن) برای خود به گونه ای عمل میکند که دنیا در نظرش بی ارزش و در چشمش کوچک و آخرت بزرگ و با عظمت است؛ | | * (صاحب آن) برای خود به گونهای عمل میکند که دنیا در نظرش بی ارزش و در چشمش کوچک و آخرت بزرگ و با عظمت است؛ |
| * و خواسته من را بر خواسته خویش مقدم میدارد و در طلب رضای من است؛ | | * و خواسته من را بر خواسته خویش مقدم میدارد و در طلب رضای من است؛ |
| * و حق مرا بزرگ میشمارد و همواره توّجه دارد که من نسبت به او آگاه هستم؛ | | * و حق مرا بزرگ میشمارد و همواره توّجه دارد که من نسبت به او آگاه هستم؛ |
خط ۴۸۲: |
خط ۴۸۳: |
| * و چشم و قلب او را میگشایم تا با گوش جانش بشنود و با چشم قلبش جلال و عظمت من را ببیند | | * و چشم و قلب او را میگشایم تا با گوش جانش بشنود و با چشم قلبش جلال و عظمت من را ببیند |
| * و دنیا را بر او تنگ میگردانم | | * و دنیا را بر او تنگ میگردانم |
| * و نسبت به لذّتهای دنیایی در او کینه ای به وجود میآورم | | * و نسبت به لذّتهای دنیایی در او کینهای به وجود میآورم |
| * و از دنیا او را به گونه ای بر حذر میدارم که شبان، گوسفندان خود را از چریدن در چراگاههای خطرناک و هلاکت آفرین بر حذر میدارد | | * و از دنیا او را به گونهای بر حذر میدارم که شبان، گوسفندان خود را از چریدن در چراگاههای خطرناک و هلاکت آفرین بر حذر میدارد |
| * پس وقتی که چنین شد به شدّت از مردم فرار میکند، و از دنیای فانی به سرای باقی و از عالم شیطنت به سرزمین رحمت منتقل میشود. | | * پس وقتی که چنین شد به شدّت از مردم فرار میکند، و از دنیای فانی به سرای باقی و از عالم شیطنت به سرزمین رحمت منتقل میشود. |
|
| |
|
خط ۴۹۹: |
خط ۵۰۰: |
| * به او نحوه شکر گزاری را میآموزم که هرگز آمیخته با جهل و نادانی نباشد | | * به او نحوه شکر گزاری را میآموزم که هرگز آمیخته با جهل و نادانی نباشد |
|
| |
|
| * و به او ذکر و یاد خودم را به گونه ای میآموزم که هیچ گاه فراموشی از یاد من برای او حاصل نشود | | * و به او ذکر و یاد خودم را به گونهای میآموزم که هیچ گاه فراموشی از یاد من برای او حاصل نشود |
| * و به او عشقی میدهم که هرگز محبّت دیگران را بر محبّت من مقدّم ندارد | | * و به او عشقی میدهم که هرگز محبّت دیگران را بر محبّت من مقدّم ندارد |
|
| |
|
خط ۵۰۸: |
خط ۵۰۹: |
| # و سخن خودم و فرشتگانم را به گوش او میرسانم؛ | | # و سخن خودم و فرشتگانم را به گوش او میرسانم؛ |
| # او را بر اسراری که دیگران را از آن محروم کرده ام، آگاه میگردانم؛ | | # او را بر اسراری که دیگران را از آن محروم کرده ام، آگاه میگردانم؛ |
| # و به او جامه حیا میپوشانم به گونه ای که همه از او شرم و حیا داشته باشند؛ | | # و به او جامه حیا میپوشانم به گونهای که همه از او شرم و حیا داشته باشند؛ |
| # بر روی زمین راه میرود در حالی که گناهش آمرزیده است؛ | | # بر روی زمین راه میرود در حالی که گناهش آمرزیده است؛ |
| # و قلب او را آگاه و بصیر میگردانم؛ | | # و قلب او را آگاه و بصیر میگردانم؛ |
خط ۵۳۶: |
خط ۵۳۷: |
| <big>ای احمد!</big> هرگز غفلت نداشته باش | | <big>ای احمد!</big> هرگز غفلت نداشته باش |
|
| |
|
| هرکس که از من غفلت داشته باشد برای من مهمّ نیست که در کدام وادی به هلاکت میرسد | | هرکس که از من غفلت داشته باشد برای من مهمّ نیست که در کدام وادی به هلاکت میرسد. |
|
| |
|
| <big>دلیل برتری پیامبر اسلام بر سایر پیامبران</big><br><big>یا أحْمَدُ!</big> هَلْ تَدْرِی لاِیِّ شَیْء فَضَّلْتُکَ عَلی سائِرِ الاْنْبِیاءِ؟ قالَ: اَللّهُمَّ! لا | | <big>دلیل برتری پیامبر اسلام بر سایر پیامبران</big><br><big>یا أحْمَدُ!</big> هَلْ تَدْرِی لاِیِّ شَیْء فَضَّلْتُکَ عَلی سائِرِ الاْنْبِیاءِ؟ قالَ: اَللّهُمَّ! لا |
خط ۵۵۶: |
خط ۵۵۷: |
| پس آنچه را که تاکنون نمیدانسته، اکنون میداند و آنچه را که تاکنون نمیدیده، اکنون میبیند. | | پس آنچه را که تاکنون نمیدانسته، اکنون میداند و آنچه را که تاکنون نمیدیده، اکنون میبیند. |
|
| |
|
| پس نخستین چیزی را که میبیند، عیوب خویش است قبل از آن که به عیب دیگران بپردازد، و ریزه کاریها و دقائق علمی را به او مینمایانم، تا شیطنت در قلب و فکر و اندیشه او وارد نگردد. | | پس نخستین چیزی را که میبیند، عیوب خویش است قبل از آن که به عیب دیگران بپردازد و ریزه کاریها و دقائق علمی را به او مینمایانم، تا شیطنت در قلب و فکر و اندیشه او وارد نگردد. |
|
| |
|
| <big>لزوم حفظ زبان</big><br><big>یا أحْمَدُ!</big> لَیْسَ شَیْءٌ مِنَ الْعِبادَهِ أَحَبَّ إلَیَّ مِنَ الصَّمْتِ وَالصَّوْمِ | | <big>لزوم حفظ زبان</big><br><big>یا أحْمَدُ!</big> لَیْسَ شَیْءٌ مِنَ الْعِبادَهِ أَحَبَّ إلَیَّ مِنَ الصَّمْتِ وَالصَّوْمِ |
خط ۵۶۴: |
خط ۵۶۵: |
| <big>ای احمد!</big> هیچ عبادتی نزد من از سکوت و روزه محبوبتر نیست. | | <big>ای احمد!</big> هیچ عبادتی نزد من از سکوت و روزه محبوبتر نیست. |
|
| |
|
| پس هر کس که روزه بگیرد و زبان خود را حفظ نکند مثل کسی است که به نماز بایستد، ولی چیزی نخواند | | پس هر کس که روزه بگیرد و زبان خود را حفظ نکند مثل کسی است که به نماز بایستد، ولی چیزی نخواند. |
|
| |
|
| پس به چنین نمازگزاری فقط پاداش بپاخاستن او را میدهم، ولی پاداش عبادت کنندگان را به وی نخواهم داد. | | پس به چنین نمازگزاری فقط پاداش بپاخاستن او را میدهم، ولی پاداش عبادت کنندگان را به وی نخواهم داد. |
خط ۵۷۸: |
خط ۵۷۹: |
| ۲ - سکوتی که او را از حرف بیهوده مهار کند؛ | | ۲ - سکوتی که او را از حرف بیهوده مهار کند؛ |
|
| |
|
| ۳ - ترسی که هر روز به واسطه آن گریه اش افزون گردد؛ | | ۳ - ترسی که هر روز به واسطه آن گریهاش افزون گردد؛ |
|
| |
|
| ۴ - حیایی که در خلوت از من شرم بنماید؛ | | ۴ - حیایی که در خلوت از من شرم بنماید؛ |
|
| |
|
| ۵ - خوردن به اندازه ای که رفع نیاز او شود؛ | | ۵ - خوردن به اندازهای که رفع نیاز او شود؛ |
|
| |
|
| ۶ - کینه نسبت به دنیا به جهت آن که من نسبت به آن کینه دارم؛ | | ۶ - کینه نسبت به دنیا به جهت آن که من نسبت به آن کینه دارم؛ |
خط ۵۹۲: |
خط ۵۹۳: |
| <big>ای احمد!</big> هرکس که ادّعای عشق و محبّت من بکند این طور نیست که عاشق من باشد | | <big>ای احمد!</big> هرکس که ادّعای عشق و محبّت من بکند این طور نیست که عاشق من باشد |
|
| |
|
| کسی عاشق من است که: غذایش اندک، لباسش خشن و خوابش در حال سجده و نمازش طولانی باشد و همواره سکوت پیشه کند و بر من توکّل بنماید و گریه زیاد و خنده کم بکند و با هوس مخالفت کند و مسجد را به عنوان خانه خود و دانش را رفیق خود انتخاب کند، و در طلب رضای من باشد و از تبهکاران دوری گزیند و به یاد و ذکر من مشغول و همواره در حال تسبیح و تقدیس من باشد، در پیمان خود صادق و به عهد خود وفادار باشد، قلبش پاک و در نماز ملتهب و برافروخته و در انجام واجبات کوشا و نسبت به پاداشی که نزد من است راغب و مایل و از عذاب من هراسناک و با عاشقان من نزدیک و همنشین باشد | | کسی عاشق من است که: غذایش اندک، لباسش خشن و خوابش در حال سجده و نمازش طولانی باشد و همواره سکوت پیشه کند و بر من توکّل بنماید و گریه زیاد و خنده کم بکند و با هوس مخالفت کند و مسجد را به عنوان خانه خود و دانش را رفیق خود انتخاب کند، و در طلب رضای من باشد و از تبهکاران دوری گزیند و به یاد و ذکر من مشغول و همواره در حال تسبیح و تقدیس من باشد، در پیمان خود صادق و به عهد خود وفادار باشد، قلبش پاک و در نماز ملتهب و برافروخته و در انجام واجبات کوشا و نسبت به پاداشی که نزد من است راغب و مایل و از عذاب من هراسناک و با عاشقان من نزدیک و همنشین باشد. |
|
| |
|
| <big>تأثیر دنیا دوستی</big><br><big>یا أحْمَدُ!</big> لَوْ صَلَّی الْعَبْدُ صَلاهَ أهْلِ السَّماءِ وَالاْرْضِ وَصامَ صِیامَ أهْلِ السَّماءِ وَالاْرْضِ وَطَوی مِنَ الطَّعامِ مِثْلَ الْمَلائِکَهِ وَلَبِسَ لِباسَ الْغازِی ثُمَّ أری فِی | | <big>تأثیر دنیا دوستی</big><br><big>ا أحْمَدُ!</big> لَوْ صَلَّی الْعَبْدُ صَلاهَ أهْلِ السَّماءِ وَالاْرْضِ وَصامَ صِیامَ أهْلِ السَّماءِ وَالاْرْضِ وَطَوی مِنَ الطَّعامِ مِثْلَ الْمَلائِکَهِ وَلَبِسَ لِباسَ الْغازِی ثُمَّ أری فِی |
|
| |
|
| قَلْبِهِ مِنْ حُبِّ الدُّنْیا ذَرَّهً أوْ سُمْعَتِها أوْ رِیاسَتِها أوْ حِلْیَتِها أوْ زِینَتِها لا یُجاوِرُنِی فِی دارِی وَلاَنْزَعَنَّ مِنْ قَلْبِهِ مَحَبَّتِی وَعَلَیْکَ سَلامِی وَمَحَبَّتِی (وَرَحْمَتِی) وَالْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمیِنَ | | قَلْبِهِ مِنْ حُبِّ الدُّنْیا ذَرَّهً أوْ سُمْعَتِها أوْ رِیاسَتِها أوْ حِلْیَتِها أوْ زِینَتِها لا یُجاوِرُنِی فِی دارِی وَلاَنْزَعَنَّ مِنْ قَلْبِهِ مَحَبَّتِی وَعَلَیْکَ سَلامِی وَمَحَبَّتِی (وَرَحْمَتِی) وَالْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمیِنَ |
|
| |
|
| <big>ای احمد!</big> اگر کسی به اندازه اهل آسمان و زمین نماز بخواند و به اندازه اهل آسمان و زمین روزه بگیرد و مانند فرشتگان چیزی نخورد و مانند برهنگان لباس نپوشد، ولی من ذرّه ای از محبّت دنیا یا سُمعه و ریا یا ریاست دنیا یا زخارف و تشریفات دنیایی را در دل او بیابم، او را از همنشینی خودم محروم میکنم و محبّتم را از قلبش بیرون مینمایم. | | <big>ای احمد!</big> اگر کسی به اندازه اهل آسمان و زمین نماز بخواند و به اندازه اهل آسمان و زمین روزه بگیرد و مانند فرشتگان چیزی نخورد و مانند برهنگان لباس نپوشد، ولی من ذرّهای از محبّت دنیا یا سُمعه و ریا یا ریاست دنیا یا زخارف و تشریفات دنیایی را در دل او بیابم، او را از همنشینی خودم محروم میکنم و محبّتم را از قلبش بیرون مینمایم. |
|
| |
|
| سلام و رحمت و محبّت من بر تو باد، و ستایش مخصوص پروردگار عالمیان است<ref>http://alhassanain.org/persian/?com=book&id=1054</ref> | | سلام و رحمت و محبّت من بر تو باد، و ستایش مخصوص پروردگار عالمیان است<ref>http://alhassanain.org/persian/?com=book&id=1054</ref> |
|
| |
|
| = معراج در روایات مکتب اهل بیت = | | == پانویس == |
| آیات و اخبار معراج بسیار زیاد هستند و ما در اینجا اندکی از آن را نقل می کنیم<ref>آیات و اخبار معراج را در جلد 18 «بحار الانوار»، (چاپ جدید)، صفحات 282 تا 409 مطالعه فرمائید</ref>:
| | {{پانویس}} |
| == پیامبر اعظم کلیم الله اعظم و برتر از موسی (علیه السلام) و دیگر پیامبران ==
| |
| ابنعباس (رحمةاللهعلیه) گوید: چهل نفر از یهودیان مدینه گفتند، برویم پیش این جادوگر دروغگو و او را سرزنش نماییم و تکذیبش کنیم. او مدّعی است من پیامبر خدای جهانم، چگونه میتواند پیامبر باشد با اینکه آدم (علیهالسلام) بهتر از اوست و نوح (علیهالسلام) از او بهتر است و یکایک انبیاء را نام بردند. ...
| |
| | |
| پیامبر اکرم (صلّیالله علیه واله وسلّم) به عبد اللهبنسلام فرمود: «بین من و تو تورات حاکم باشد».
| |
| یهودیان راضی شدند ... یهودیان گفتند: «موسی (علیهالسلام) بهتر از تو است».
| |
| | |
| فرمود: «به چه دلیل»؟
| |
| | |
| گفتند: «زیرا خداوند عزیز با چهارهزار کلمه با او صحبت کرد؛ ولی با تو یک کلمه هم صحبت نکرده است».
| |
| | |
| فرمود: «به من بهتر از او دادهاند». پرسیدند «چه چیز»؟ فرمود: «سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ؛ من بر بال جبرئیل نشستم تا به آسمان هفتم رسیدم و از سدرةالمنتهی گذشتم، آنجا که جنّةً الماوی است، تا بالأخره به ساق عرش چسبیدم از ساق عرش صدایی برآمد: إِنِّی أَنَا اللهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ الرَّءُوفُ الرَّحِیمُ. با دل او را دیدم نه با چشم و این بهتر است از آنچه به موسی (علیهالسلام) دادهاند».
| |
| | |
| یهودیان اعتراف نموده گفتند، اینها در تورات مکتوب است<ref>.ابْنِعَبَّاسٍ قَال خَرَجَ مِنَ الْمَدِینَةِ أَرْبَعُونَ رَجُلًا مِنَ الْیَهُودِ قَالُوا انْطَلِقُوا بِنَا إِلَی هَذَا الْکَاهِنِ الْکَذَّابِ حَتَّی نُوَبِّخَهُ فِی وَجْهِهِ وَ نُکَذِّبَهُ فَإِنَّهُ یَقُولُ أَنَا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ فَکَیْفَ یَکُونُ رَسُولًا وَ آدَمُ (خَیْرٌ مِنْهُ وَ نُوحٌ (خَیْرٌ مِنْهُ وَ ذَکَرُوا الْأَنْبِیَاءَ (فَقَالَ النَّبِیُّ (التَّوْرَاةُ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ فَرَضِیَتِ الْیَهُودُ بِالتَّوْرَاةً ... قَالَتِ الْیَهُودُ مُوسَی (خَیْرٌ مِنْکَ قَالَ النَّبِیُّ (وَ لِمَ ذَلِکَ قَالُوا لِأَنَّ اللَّهَ عزّوجلّ کَلَّمَهُ بِأَرْبَعَةِ آلَافِ کَلِمَةٍ وَ لَمْ یُکَلِّمْکَ بِشَیْءٍ فَقَالَ: النَّبِیُّ (لَقَدْ أُعْطِیتُ أَنَا أَفْضَلَ مِنْ ذَلِکَ فَقَالُوا وَ مَا ذَاکَ قَالَ قَوْلُهُ تَعَالَی سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ وَ حُمِلْتُ عَلَی جَنَاحِ جَبْرَئِیلَ (حَتَّی انْتَهَیْتُ إِلَی السَّمَاءِ السَّابِعَةِ فَجَاوَزْتُ سدرةالمنتهی عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوی حَتَّی تَعَلَّقْتُ بِسَاقِ الْعَرْشِ فَنُودِیتُ مِنْ سَاقِ الْعَرْشِ إِنِّی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ الرَّءُوفُ الرَّحِیمُ فَرَأَیْتُهُ بِقَلْبِی وَ مَا رَأَیْتُهُ بِعَیْنِی فَهَذَا أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ فَقَالَتِ الْیَهُودُ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ (وَ هُوَ مَکْتُوبٌ فِی التَّوْرَاةِ.تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۲؛ بحارالانوار، ج۹، ص۲۸۹/ الاحتجاج، ج۱، ص۴۸/ نورالثقلین</ref> .
| |
| | |
| == مسیر معراج ==
| |
| | |
| اسماعیل جعفی گوید: در مسجدالحرام نشسته بودم و امام محمدباقر (علیهالسلام) نیز در گوشهای نشسته بود، ایشان سر بلند کرد و نگاهی به آسمان و نگاهی به کعبه کرد و فرمود: سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ المَسْجِدِ الحَرَامِ إِلَی الْمسْجِدِ الأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ و این آیه را سه بار فرمود، سپس رو بهسوی من کرد و فرمود: «ای عراقی! عراقیان دربارهی این آیه چه میگویند»؟
| |
| | |
| عرض کردم: «میگویند: ایشان را شبانگاهی از مسجدالحرام بهسوی بیتالمقدس سیر داد».
| |
| | |
| حضرت (علیهالسلام) فرمود: «چنین که میگویند نیست، بلکه ایشان را شبانگاه از اینجا به اینجا سیر داد» و با دست خود به آسمان اشاره کرد، سپس فرمود: «بین این دو جا، حرم است»<ref>(إِسْمَاعِیلَ الْجُعْفِیِّ قَالَ:کُنْتُ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ قَاعِداً وَ أَبُوجَعْفَرٍ الباقر (فِی نَاحِیَةٍ فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَنَظَرَ إِلَی السَّمَاءِ مَرَّةً وَ إِلَی الْکَعْبَةِ مَرَّةً ثُمَّ قَالَ سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی وَ کَرَّرَ ذَلِکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ فَقَالَ أَیَّ شَیْءٍ یَقُولُ أَهْلُ الْعِرَاقِ فِی هَذِهِ الْآیَةِ یَا عِرَاقِیُّ قُلْتُ: یَقُولُونَ أُسْرِیَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْبَیْتِ الْمُقَدَّسِ. فَقَالَ: لَیْسَ هُوَ کَمَا یَقُولُونَ وَ لَکِنَّهُ أُسْرِیَ بِهِ مِنْ هَذِهِ إِلَی هَذِهِ وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَ مَا بَیْنَهُمَا حَرَمٌ.تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۴؛ نورالثقلین/ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۷۲/ القمی، ج۲، ص۲۴۳.</ref>.
| |
| == وسیله معراج ==
| |
| | |
| عبداللهبنعطاء گوید: امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «براقی که جبرئیل برای پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) آورد از قاطر کوچکتر و از الاغ بزرگتر بود، گوشهایش آویخته و چشمهایش روی پاهایش قرار داشت و گامش به گسترهی چشم اندازش بود و چون به کوهی میرسید دستهایش کوتاه و پاهایش بلند میشد و چون سرازیر میشد دستها بلند و پاها کوتاه میگشت. یال بلندی داشت که به طرف راستش ریخته بود و از پشت سر خود دو بال داشت»<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۶عَنْ عبدالله بْنِ عَطَاءٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (قَالَ: أَتَی جَبْرَئِیلُ (رَسُولَ اللَّهِ (بِالْبُرَاقِ أَصْغَرَ مِنَ الْبَغْلِ وَ أَکْبَرَ مِنَ الْحِمَارِ مُضْطَرِبَ الْأُذُنَیْنِ عَیْنَیْهِ فِی حَافِرِهِ وَ خُطَاهُ مَدَّ بَصَرِهِ وَ إِذَا انْتَهَی إِلَی جَبَلٍ قَصُرَتْ یَدَاهُ وَ طَالَتْ رِجْلَاهُ فَإِذَا هَبَطَ طَالَتْ یَدَاهُ وَ قَصُرَتْ رِجْلَاهُ أَهْدَبَ الْعُرْفِ الْأَیْمَنِ لَهُ جَنَاحَانِ مِنْ خَلْفِه. بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۱۱/ نورالثقلین/ البرهان؛ «فاذا انتهی الی جبل قصرت ... له جناحان من خلفه» محذوف</ref> .
| |
| | |
| == تعداد دفعات معراج ==
| |
| | |
| ابوحمزه گوید: [ابو بصیر] از امام صادق (علیهالسلام) سؤال کرد: «محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) چند مرتبه به معراج رفت»؟
| |
| | |
| حضرت (علیهالسلام) پاسخ داد: «دو مرتبه»، پس وقتی به مکان معیّن رسیدند، جبرئیل گفت: «یا محمّد (صلیالله علیه و آله)! اینجا مقامی است که تاکنون هیچکدام از انبیاء (و ملائکه به این مقام نرسیدهاند». تا اینکه خداوند فرمود: «ای محمّد (صلیالله علیه و آله)»!
| |
| | |
| محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «لبّیک ای خداوند من»!
| |
| | |
| خداوند فرمود: «بعد از تو چهکسی در میان امّتت، هادی خواهد بود»؟
| |
| | |
| محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) عرض کرد: «خداوندا، من نمیدانم».
| |
| | |
| خداوند فرمود: «علی امیرمؤمنان (علیهالسلام) و آقای مسلمانان و رهبر کسانی که پیشانی آنها در اثر عبادت و سجده درخشان است».
| |
| | |
| بعد امام صادق (علیهالسلام) به ابو بصیر فرمود: «ای ابومحمّد، به خدا سوگند! ولایت و امامت علیّبنابیطالب (علیهالسلام) در زمین تعیین نشده؛ بلکه از آسمان آن هم به طور شفاهی و رودررو تعیین شده است»<ref>عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزةَ قَالَ: سَأَلَ أَبُو بَصِیرٍ أَبَا عبدالله الصّادق (وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ کَمْ عُرِجَ بِرَسُولِ اللَّهِ (فَقَالَ مَرَّتَیْنِ فَأَوْقَفَهُ جَبْرَئِیلُ مَوْقِفاً فَقَالَ لَهُ مَکَانَکَ یَا مُحَمَّدُ فَلَقَدْ وَقَفْتَ مَوْقِفاً مَا وَقَفَهُ مَلَکٌ قَطُّ وَ لَا نَبِیٌّ إِنَّ رَبَّکَ یُصَلِّی فَقَالَ یَا جَبْرَئِیلُ وَ کَیْفَ یُصَلِّی قَالَ یَقُولُ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ أَنَا رَبُّ الْمَلَائِکَةِ وَ الرُّوحِ سَبَقَتْ رَحْمَتِی غَضَبِی فَقَالَ النَّبِیُّ (اللَّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ قَالَ وَ کَانَ کَمَا قَالَ اللَّهُ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی فَقَالَ لَهُ أَبُو بَصِیرٍ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا قَابُ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی قَالَ مَا بَیْنَ سِیَتِهَا إِلَی رَأْسِهَا قَالَ فَکَانَ کَمَا قَالَ بَیْنَهُمَا حِجَابٌ یَتَلَأْلَأُ بِخَفْقٍ وَ لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا وَ قَدْ قَالَ زَبَرْجَدٌ فَنَظَرَ فِی مِثْلِ سَمِّ الْإِبْرَةِ إِلَی مَا شَاءَ اللَّهُ مِنْ نُورِ الْعَظَمَةِ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَا مُحَمَّدُ قَالَ لَبَّیْکَ رَبِّی قَالَ مَنْ لِأُمَّتِکَ مِنْ بَعْدِکَ قَالَ اللَّهُ أَعْلَمُ قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عبدالله (لِأَبِی بَصِیرٍ یَا بَا مُحَمَّدٍ وَ اللَّهِ مَا جَاءَتْ وَلَایَهُ عَلِیٍّ مِنَ الْأَرْضِ وَ لَکِنْ جَاءَتْ مِنَ السَّمَاءِ مُشَافَهَةً:تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۶؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۰۶/ نورالثقلین/ البرهان</ref> .
| |
| | |
| == طول زمان معراج ==
| |
| امام کاظم (علیهالسلام) از پدرانش نقل میکند:
| |
| | |
| امام حسین (علیهالسلام) فرمود: یکی از یهودیان اهل شام که از دانشمندان آنها نیز بود به مجلسی که یاران رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) از جمله علیّبنابیطالب (علیهالسلام) در آن حضور داشتند وارد شد و گفت: «ای پیروان محمّد (صلیالله علیه و آله)! هیچ مقام و منزلتِ پیامبری را وانگذاشتید مگر اینکه آن را به پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) خود نسبت دادید، آیا پاسخ سؤالهای مرا میدهید»؟ <br>یاران پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) از پاسخ به او درماندند؛ ولی امام علی (علیهالسلام) فرمود: «آری»!
| |
| | |
| یهودی به حضرت (علیهالسلام) عرض کرد: «این سلیمان (علیهالسلام) است که باد برایش رام و مسخّر شد و سلیمان (علیهالسلام) بهوسیلهٔ آن، در سرزمینهایش سیر میکرد و صبحگاهان مسیر یک ماه و عصرگاهان مسیر یک ماه را میپیمود».
| |
| | |
| امام علی (علیهالسلام) به او فرمود: «آری! چنین بوده است؛ ولی به محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) بهتر از آن عنایت شده است، چرا که او از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر داده شد که یک ماه [میان آن دو] راه است برده شد و در ملکوت آسمانها در زمانی کمتر از یکسوّم شب، بالا برده شد که بهاندازهٔ پنجاههزار سال راه بود تا جایی که به ساق عرش رسید و به [مقامِ] علم [الهی] نزدیک و نزدیکتر شد و برایش از بهشت، فرشی سبز فرو آویخته شد و نور، چشمش را فراگرفت و عظمت پروردگارش را با دیدهی دلش و نه با چشم سرش مشاهده کرد»<ref>(رُوِیَ عَنْ مُوسَیبْنِجَعْفَرٍ (عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَیْنِبْنِعَلِیٍّ (أَنَّ یَهُودِیّاً مِنْ یَهُودِ الشَّامِ وَ أَحْبَارِهِمْ جَاءَ إِلَی مَجْلِسٍ فِیهِ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ (وَ فِیهِمْ علیبنابیطالب (فَقَالَ: یَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ (مَا تَرَکْتُمْ لِنَبِیٍّ دَرَجَةً وَ لَا لِمُرْسَلٍ فَضِیلَةً إِلَّا نَحَلْتُمُوهَا نَبِیَّکُمْ فَهَلْ تُجِیبُونِی عَمَّا أَسْأَلُکُمْ عَنْهُ فَکَاعَ الْقَوْمُ عَنْهُ فَقَالَ أمیرالمومنین علیبنابیطالب (نَعَم ... قَالَ لَهُ الْیَهُودِیُّ فَإِنَّ هَذَا سُلَیْمَانُ (قَدْ سُخِّرَتْ لَهُ الرِّیَاحُ فَسَارَتْ بِهِ فِی بِلَادِهِ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (لَقَدْ کَانَ کَذَلِکَ وَ مُحَمَّدٌ (أُعْطِیَ مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْ هَذَا إِنَّهُ أُسْرِیَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی مَسِیرَةَ شَهْرٍ وَ عُرِجَ بِهِ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ مَسِیرَةَ خَمْسِینَ أَلْفَ عَامٍ فِی أَقَلَّ مِنْ ثُلُثِ لَیْلَةٍ حَتَّی انْتَهَی إِلَی سَاقِ الْعَرْشِ فَدَنا بِالْعِلْمِ فَتَدَلَّی فَدُلِّیَ لَهُ مِنَ الْجَنّةِ رَفْرَفٌ أَخْضَرُ وَ غَشِیَ النُّورُ بَصَرَهُ فَرَأَی عَظَمَةَ رَبِّهِ عزّوجلّ بِفُؤَادِهِ وَ لَمْ یَرَهَا بِعَیْنِه:تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۲؛ بحارالانوار، ج۱۷، ص۲۸۸/ البرهان؛ «بتفاوت لفظی»</ref> .
| |
| | |
| هشام بن حکم از امام صادق (علیهالسلام)نقل کرده که امام صادق (علیهالسلام) فرمود: پیامبر خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) نماز عِشاء آخر و نماز فجر را در شبی که به معراج رفته بود، در مکّه خواند<ref>عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عبدالله الصّادق (قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّی الْعِشَاءَ الْآخِرَه وَ صَلَّی الْفَجْرَ فِی اللَّیْلَةِ الَّتِی أُسْرِیَ بِهِ فِیهَا بِمَکَّةَ.تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۸ و نورالثقلین/ البرهان</ref> .
| |
| == معارفی ناب که در شب معراج گفته شد ==
| |
| === 1- در خواست پیامبر برای امت در شب معراج ===
| |
| | |
| فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامٍ
| |
| عَنْ أَبِي عبدالله (علیهالسلام) أَنَّ هَذِهِ الْآيَةَ مُشَافَهَةُ اللَّهِ تَعَالَى لِنَبِيِّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ-
| |
| قَالَ النَّبِيُّ (صلّیالله علیه واله وسلّم) انْتَهَيْتُ إِلَى مَحَلِّ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى وَ إِذَا بِوَرَقَةٍ مِنْهَا تُظِلُّ أُمَّةً مِنَ الْأُمَمِ- فَكُنْتُ مِنْ رَبِّي كَقَابِ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى كَمَا حَكَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ-
| |
| فَنَادَانِي رَبِّي تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ»
| |
| فَقُلْتُ أَنَا مُجِيبٌ عَنِّي وَ عَنْ أُمَّتِي وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ- وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ
| |
| فَقَالَ اللَّهُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها- لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ
| |
| فَقُلْتُ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا
| |
| وَ قَالَ اللَّهُ لَا أُؤَاخِذُكَ، فَقُلْتُ رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً- كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنا
| |
| فَقَالَ اللَّهُ لَا أَحْمِلُكَ، فَقُلْتُ رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ- وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ
| |
| فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى قَدْ أَعْطَيْتُكَ ذَلِكَ لَكَ وَ لِأُمَّتِكَ،
| |
| فَقَالَ الصَّادِقُ (علیهالسلام) مَا وَفَدَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَحَدٌ أَكْرَمُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) حَيْثُ سَأَلَ لِأُمَّتِهِ هَذِهِ الْخِصَال<ref> تفسير القمی ج۱ ص۹۵قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي - قم، چاپ: سوم، 1404ق.؛ تفسير الصافي ج۱ ص۳۱۰؛ تفسیر البرهان ج۱ ص۵۷۰؛ تفسير نور الثقلين ج۱ ص۳۰۴؛ تفسير كنز الدقائق ج۲ ص۴۸۳</ref>.
| |
| | |
| === 2- صلهرحم تا چهل نسل ===
| |
| | |
| أَباحسن بن على وشاء از امام رضا (علیهالسلام) از پدران بزرگوارش از على (علیهالسلام) نقل مىكند كه فرمود: پيامبر خدا (صلیالله عليه و آله) فرمود: هنگامى كه به آسمان برده شدم، رحمى را ديدم كه به عرش (خدا) آويزان است، و از رحم ديگرى به پروردگارش شكايت مىكند. به او گفتم: بين تو و آن رحم چند نسل فاصله است؟ گفت: در نسل چهلمين به هم مىرسيم <ref>حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عبدالله بْنُ جَعْفَرٍ اَلْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ علیهالسلام قَالَ قَالَ رسولالله صلیالله عَلَيْهِ وَ آلِهِ : لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى اَلسَّمَاءِ رَأَيْتُ رَحِماً مُتَعَلِّقَةً بِالْعَرْشِ تَشْكُو رَحِماً إِلَى رَبِّهَا فَقُلْتُ لَهَا كَمْ بَيْنَكِ وَ بَيْنَهَا مِنْ أَبٍ فَقَالَتْ نَلْتَقِي فِي أَرْبَعِينَ الخصال ج۲ ص۵۴۰؛عيون الأخبار ج۱ ص۲۵۴؛ كشف الغمة ج۲ ص۲۹۲؛ تفسير الصافي ج۱ ص۴۱۹؛ وسائل الشیعة ج۲۱ ص۵۰۷؛ بحار الأنوار ج۷۱ ص۹۱؛ تفسير نور الثقلين ج۱ ص۴۳۷؛ تفسير نور الثقلين ج۳ ص۱۲۲؛ تفسير كنز الدقائق ج۳ ص۳۱۹؛ تفسير كنز الدقائق ج۷ ص۳۳۷؛ مستدرك الوسائل ج۱۵ ص۲۰۵.</ref>.
| |
| | |
| === 3- اذکار انسان مصالح بنای بهشتی مشاهده شده در معراج نبی مکرم ===
| |
| | |
| امام صادق (علیهالسلام) فرمود: پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: چون شب معراج به آسمانها پرواز کردم، وارد بهشت شدم سپس زمین همواری را دیدم که در آن زمین فرشتگان بقعهای میساختند، یک خشت از طلا و یکی از نقره. پرسیدم: «چرا گاهی مشغول کار هستید و گاهی هم بیکار». گفتند: «منتظر مصالح هستیم». پرسیدم: «از کجا مصالح ساختمانی برای شما میآید». گفتند: «مصالح ساختمانی ما گفتن مؤمن است؛ سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر، هرگاه این ذکر را بگوید ما مشغول ساختن بقعه میشویم هرگاه از این ذکر خاموش شود ما هم بیکار میایستیم<ref>عَنْ أَبِی عبدالله (قَالَ قَالَ رسولالله (لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّهَ فَرَأَیْتُ فِیهَا مَلَائِکَهً یَبْنُونَ لَبِنَةً مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةً مِنْ فِضَّةٍ وَ رُبَّمَا أَمْسَکُوا فَقُلْتُ لَهُمْ مَا لَکُمْ رُبَّمَا بَنَیْتُمْ وَ رُبَّمَا أَمْسَکْتُمْ فَقَالُوا حَتَّی تَجِیئَنَا النَّفَقَةُ فَقُلْتُ لَهُمْ وَ مَا نَفَقَتُکُمْ فَقَالُوا قَوْلُ الْمُؤْمِنِ فِی الدُّنْیَا سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ فَإِذَا قَالَ بَنَیْنَا وَ إِذَا أَمْسَکَ أَمْسَکْنَا:تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۴۲؛ بحارالانوار، ج۸، ص۱۲۳/ نورالثقلین.</ref>.
| |
| | |
| == ملاقات پیامبر با کاروان قریش در بیتالمقدس در معراج و انکار آن توسط ابوسفیان ==
| |
| امام صادق(عليه السّلام)مىفرمايد:نخست شبانه پيامبر(صلّى الله عليه و آله)را به بيت المقدس بردند و محرابهاى پيامبران را به ايشان عرضه كردند و رسول خدا در آنها نماز گزاردند و جبريل ايشان را برگرداند.
| |
| | |
| به هنگام بازگشت پيامبر(صلّى الله عليه و آله)از كنار كاروانى از قريش عبور فرمودند كه در ظرفى مقدارى آب داشتند و يكى از شتران خود را گم كرده و در جستجوى آن بودند.چون صبح شد پيامبر(صلّى الله عليه و آله)به قريش گفتند كه خداى عز و جل ديشب مرا به بيت المقدس برد و منازل و نشانههاى باز مانده از پيامبران را كه درود خدا بر ايشان باد به من ارائه دادند،و من در فلان جا از كنار كاروانى از قريش گذشتم كه شترى گم كرده بودند و از ظرف آب ايشان آب نوشيدم و بقيۀ آن را بر زمين ريختم.
| |
| | |
| ابو جهل گفت:اينك فرصت به دست شما رسيد.از او بپرسيد شمار ستونها و قنديلهاى مسجد الاقصى چند است.
| |
| | |
| آنان گفتند:اى محمد!اينجا كسانى هستند كه به بيت المقدس رفتهاند اينك براى ما وصف كن كه شمار ستونها و قنديلها و محرابهاى آن چند است؟در اين هنگام جبرئيل(عليه السّلام)آمد و تصويرى از بيت المقدس برابر رسول خدا نهاد و پيامبر شروع به پاسخ دادن به پرسشهاى ايشان فرمود و چون خبر داد،گفتند:باشد تا كاروانى برسد و از ايشان در بارۀ آنچه گفتى بپرسيم.
| |
| | |
| پيامبر فرمودند:نشان راستى اين گفتار اين است كه فردا با بر آمدن خورشيد،كاروان شما اينجا مىرسد و پيشاپيش آن شترى خاكسترى رنگ حركت مىكند.
| |
| | |
| سپيده دم فردا آنان آمدند و به گردنه مىنگريستند و مىگفتند:هم اكنون آفتاب طلوع مىكند.در همان حال كه قرص خورشيد سر زد كاروان هم فرا رسيد و پيشاپيش آن شترى خاكسترى در حال حركت بود.قريش از آنچه رسول خدا فرموده بود از كاروانيان پرسيدند.
| |
| | |
| گفتند:آرى،شترى از ما در فلان جا گم شده بود و آبى در ظرفى نهاده بوديم و چون صبح شد ديديم آب به زمين ريخته است.با وجود اين چيزى جز سركشى برايشان نيفزود<ref>قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أُسْرِيَ بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى بَيْتِ اَلْمَقْدِسِ وَ عُرِضَ عَلَيْهِ مَحَارِيبُ اَلْأَنْبِيَاءِ وَ صَلَّى بِهَا وَ رَدَّهُ فَمَرَّ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي رُجُوعِهِ بِعِيرٍ لِقُرَيْشٍ وَ إِذَا لَهُمْ مَاءٌ فِي آنِيَةٍ وَ قَدْ أَضَلُّوا بَعِيراً لَهُمْ وَ كَانُوا يَطْلُبُونَهُ فَلَمَّا أَصْبَحَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لِقُرَيْشٍ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أُسْرِيَ بِي إِلَى بَيْتِ اَلْمَقْدِسِ وَ أَرَانِي آثَارَ اَلْأَنْبِيَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ مَنَازِلَهُمْ وَ أَنِّي مَرَرْتُ بِعِيرٍ لِقُرَيْشٍ فِي مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا وَ قَدْ أَضَلُّوا بَعِيراً لَهُمْ فَشَرِبْتُ مِنْ مَائِهِمْ وَ أَهْرَقْتُ بَاقِيَ ذَلِكَ اَلْمَاءِ فَقَالَ أَبُو جَهْلٍ قَدْ أمْكَنَتْكُمُ اَلْفُرْصَةُ مِنْهُ فَسْئَلُوهُ كَمِ اَلْأَسَاطِينُ فِيهَا وَ اَلْقَنَادِيلُ فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ إِنَّ هَاهُنَا مَنْ قَدْ دَخَلَ بَيْتَ اَلْمَقْدِسِ فَصِفْ لَنَا كَمْ أَسَاطِينُهُ وَ قَنَادِيلُهُ وَ مَحَارِيبُهُ فَجَاءَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَعَلَّقَ صُورَةَ بَيْتِ اَلْمَقْدِسِ تُجَاهَ وَجْهِهِ فَجَعَلَ يُخْبِرُهُمْ بِمَا يَسْأَلُونَهُ عَنْهُ فَلَمَّا أَخْبَرَهُمْ قَالُوا حَتَّى يَجِيءَ اَلْعِيْرُ وَ نَسْأَلَهُمْ عَمَّا قُلْتَ فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ تَصْدِيقُ ذَلِكَ أَنَّ اَلْعِيرَ تَطْلُعُ عَلَيْكُمْ مَعَ طُلُوعِ اَلشَّمْسِ يَقْدُمُهَا جَمَلٌ أَرْوَقُ فَلَمَّا كَانَ مِنَ اَلْغَدِ أَقْبَلُوا يَنْظُرُونَ إِلَى اَلْعَقَبَةِ وَ يَقُولُونَ هَذَا اَلشَّمْسُ تَطْلُعُ اَلسَّاعَةَ فَبَيْنَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ طَلَعَتْ عَلَيْهِمُ اَلْعِيرُ حِينَ طَلَعَ اَلْقُرْصُ يَقْدُمُهَا جَمَلٌ أَرْوَقُ فَسَأَلُوهُمُ مَا قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالُوا لَقَدْ كَانَ هَذَا ضَلَّ بَعِيرٌ لَنَا فِي مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا وَ وَضَعْنَا مَاءً فَأَصْبَحْنَا وَ قَدْ أُهْرِيقَ اَلْمَاءُ فَلَمْ يَزِدْهُمْ ذَلِكَ إِلاَّ عُتُوّاً . الأمالی (للصدوق) ج۱ ص۴۴۸؛ روضة الواعظین ج۱ ص۵۶؛ نوادر الأخبار ج۱ ص۱۵۲؛ تفسير الصافي ج۳ ص۱۷۶؛ تفسیر البرهان ج۳ ص۴۸۴؛ بحار الأنوار ج۱۸ ص۳۳۶.</ref>
| |
| | |
| === انکار ملاقات پیامبر با کاروان قریش در بیتالمقدس در شب معراج توسط کفار قریش ===
| |
| | |
| هشام بن حکم از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند: وقتی پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به قریش فرمود: «دیشب به معراج رفته بودم»، به همدیگر گفتند: «بهترین فرصت برای غلبه بر او بهدست آمده است، از او دربارهی شهر اَیْله بپرسید». آنها دربارهی آن شهر از پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) پرسیدند، پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) سر به زیر انداخت و مَکث و درنگ کرد، جبرئیل نزد حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) آمد و گفت: «ای رسول خدا (صلیالله علیه و آله)! سرت را بلند کن، خداوند شهر اَیله را برای تو آشکار کرده است و به هر درّهای و گودالی امر کرده تا برآید و هر کوه و تپّهای امر کرده است فرو رود».
| |
| | |
| پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) سرش را بلند کرد و شهر ایله را دید که برای او مرتفع و آشکار شده است، آنها از حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) سؤال کردند و حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) پاسخ آنها را میداد، درحالیکه به آن شهر مینگریست، سپس فرمود: «علامت و نشانه صدق کلام من این است که کاروانی از آنِ ابوسفیان که بار گندم دارد و شتری کاملاً سرخرنگ در جلوی آن حرکت میکند، فردا همزمان با طلوع آفتاب به شهر وارد میشود».
| |
| | |
| قریش افرادی را فرستادند و به آنها گفتند: «هرکجا کاروان را دیدید همان جا نگه دارید تا سخن پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) دروغ از آب درآید و بهدرستی تعبیر نشود»، خداوند سر قافله را به سمت ساحل برگرداند. مردم صبحگاه از خانه بیرونآمده بودند.
| |
| امام (علیهالسلام) فرمود: «تا به آن روز، مکّه هرگز ندیده بود آنقدر زن و مرد از خانه بیرون آیند، تا آنچه را که رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرموده بود را ببینند.
| |
| | |
| ناگاه شتری از سوی ساحل پیدا شد. کسی گفت: «شتر، آفتاب است. آفتاب، شتر است». حضرت (علیهالسلام) فرمود: «آفتاب و شتر هر دو با هم در آن شهر طلوع کردند (نمایان شدند)»<ref>عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عبدالله (قَالَ: لَمَّا أَخْبَرَهُمْ أَنَّهُ أُسْرِیَ بِهِ قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قَدْ ظَفِرْتُمْ بِهِ فَاسْأَلُوهُ عَنْ أَیْلَةَ قَالَ فَسَأَلُوهُ عَنْهَا قَالَ فَأَطْرَقَ وَ مَکَثَ فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ارْفَعْ رَأْسَکَ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ رَفَعَ لَکَ أَیْلَةَ وَ قَدْ أَمَرَ اللَّهُ کُلَّ مُنْخَفِضٍ مِنَ الْأَرْضِ فَارْتَفَعَ وَ کُلَّ مُرْتَفِعٍ فَانْخَفَضَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَإِذَا أَیْلَةُ قَدْ رُفِعَتْ لَهُ قَالَ فَجُعِلَتْ یَسْأَلُونَهُ وَ یُخْبِرُهُمْ وَ هُوَ یَنْظُرُ إِلَیْهَا ثُمَّ قَالَ إِنَّ عَلَامَةَ ذَلِکَ عِیرٌ لِأَبِی سُفْیَانَ یَحْمِلُ نِدّاً یَقْدُمُهَا جَمَلٌ أَحْمَرُ یَدْخُلُ غَداً مَعَ الشَّمْسِ فَأَرْسَلُوا الرُّسُلَ وَ قَالُوا لَهُمْ حَیْثُ مَا لَقِیتُمُ الْعِیرَ فَاحْبِسُوهَا لِیُکَذِّبُوهُ بِذَلِکَ قَالَ فَضَرَبَ اللَّهُ وُجُوهَ الْإِبِلِ فَأَقَرَّتْ عَلَی السَّاحِلِ وَ أَصْبَحَ النَّاسُ فَأَشْرَفُوا فَقَالَ أَبُو عبدالله (فَمَا رُئِیَتْ مَکَّةُ قَطُّ أَکْثَرَ مُشْرِفاً وَ لَا مُشْرِفَهًْ مِنْهَا یَوْمَئِذٍ لِیَنْظُرُوا مَا قَالَ رسولالله (فَأَقْبَلَتِ الْإِبِلُ مِنْ نَاحِیَةِ السَّاحِلِ فَکَانَ یَقُولُ قَائِلٌ الْإِبِلُ الشَّمْسُ الشَّمْسُ الْإِبِلُ قَالَ فَطَلَعَتَا جَمِیعاً: تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۳۸؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۸۴/ البرهان.</ref>.
| |
| | |
| == نقل واقعه معراج برای مردم توسط رسول اکرم در اولین فرصت ==
| |
| ابانبنعثمان از امام صادق (علیهالسلام) روایت کرده که فرمود: رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) صبح آن شب که به معراج رفت شرح مسافرت خود را با مردم بازگو کرد، گفتند: «اگر راست میگویی معبد بیتالمقدس را توصیف کن».
| |
| | |
| رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) توصیف کرد، ولی چون شبانه زیارت کرده بود نتوانست توصیف کاملی به عمل آورد؛ جبرئیل آمد و گفت: «به اینجا بنگر».
| |
| | |
| صورت معبد در دیدگاه رسول خدا نمایان شد و رسول خدا بنای معبد را توصیف کرد، سپس کاروان قریش مجسّم شد و رسول خدا خبر داد که شتری خاکستریرنگ در پیشاپیش قافله روان است که با طلوع خورشید به مکّه میرسند؛ مردم قریش دیدبان فرستادند تا اگر راست باشد قافله را نگه دارند، ولی قافله با طلوع خورشید وارد شد. اینجا بود که قرظةًبنعبد عمرو گفت: «واحسرتا، چهقدر باید متأسف باشم که جوان نیستم تا یارویاور تو باشم، یارویاور مردی که مدّعی است یکشبه تا بیتالمقدس رفته و بازگشته است»<ref>عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَدِیدٍ عَنْ أَبِی عبدالله (قَالَ لَمَّا أُسْرِیَ بِرَسُولِ اللَّهِ (أَصْبَحَ فَقَعَدَ فَحَدَّثَهُمْ بِذَلِکَ فَقَالُوا لَهُ صِفْ لَنَا بیتالمقدس قَالَ فَوَصَفَ لَهُمْ وَ إِنَّمَا دَخَلَهُ لَیْلًا فَاشْتَبَهَ عَلَیْهِ النَّعْتُ فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ (فَقَالَ انْظُرْ هَاهُنَا فَنَظَرَ إِلَی الْبَیْتِ فَوَصَفَهُ وَ هُوَ یَنْظُرُ إِلَیْهِ ثُمَّ نَعَتَ لَهُمْ مَا کَانَ مِنْ عِیرٍ لَهُمْ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الشَّامِ ثُمَّ قَالَ هَذِهِ عِیرُ بَنِی فُلَانٍ تَقْدَمُ مَعَ طُلُوعِ الشَّمْسِ یَتَقَدَّمُهَا جَمَلٌ أَوْرَقُ أَوْ أَحْمَرُ قَالَ وَ بَعَثَ قُرَیْشٌ رَجُلًا عَلَی فَرَسٍ لِیَرُدَّهَا قَالَ وَ بَلَغَ مَعَ طُلُوعِ الشَّمْسِ قَالَ قُرْطَةُ بْنُ عَبْدِ عَمْرٍو یَا لَهْفاً أَلَّا أَکُونَ لَکَ جَذَعاً حِینَ تَزْعُمُ أَنَّکَ أَتَیْتَ بیتالمقدس وَ رَجَعْتَ مِنْ لَیْلَتِک: تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۴۰؛ مرآةالعقول، ج۲۶، ص۲۵۲/ نورالثقلین.</ref>.
| |
| | |
| | |
| [[رده:حدیث ، فقه الحدیث، حدیث معراج]]
| |
|
| |
|
| = منابع=
| | [[رده:احادیث]] |