۵۶۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
آیت الله محمد فاضل استرآبادی از علمای مبارز و انقلابی و مؤسس و مدیر حوزۀ علمیۀ فیضیۀ مازندران در شهر بابل بود که در سال ۱۳۱۴ هجری شمسی در شهر نجف اشرف عراق چشم به جهان گشود. ایشان در سال ۱۳۵۹ به عنوان نماینده مردم بابل در مجلس شورای | آیت الله محمد فاضل استرآبادی از علمای مبارز و انقلابی و مؤسس و مدیر [[حوزۀ علمیۀ فیضیۀ مازندران]] در شهر بابل بود که در سال ۱۳۱۴ هجری شمسی در شهر نجف اشرف عراق چشم به جهان گشود. ایشان در سال ۱۳۵۹ به عنوان نماینده مردم بابل در [[مجلس شورای اسلامی]]، انتخاب شد. | ||
=زندگی نامه= | =زندگی نامه= | ||
آیتالله فاضل استرآبادی درباره تولد در نجف و سپس عزیمت به ایران میگوید: «به حسب آنچه كه در شناسنامهام قید شده نام من محمد و فامیلیام فاضل است. در سال 1314 شمسی و بنابر آنچه كه مرحوم پدرم نوشتهاند در روز اول صفر 1353 قمری در نجف اشرف متولد شدم. منزل ما در شهر نجف و در محله براق و مجاور مقبره مرحوم شیخ فخرالدین | آیتالله فاضل استرآبادی درباره تولد در نجف و سپس عزیمت به ایران میگوید: «به حسب آنچه كه در شناسنامهام قید شده نام من محمد و فامیلیام فاضل است. در سال 1314 شمسی و بنابر آنچه كه مرحوم پدرم نوشتهاند در روز اول صفر 1353 قمری در نجف اشرف متولد شدم. منزل ما در شهر نجف و در محله براق و مجاور مقبره مرحوم [[شیخ فخرالدین طریحی]]، صاحب كتاب "[[مجمع البحرین]]" قرار داشت و من هم در همان خانه به دنیا آمدم. پدرم مرحوم [[آیت الله حاج شیخ نجفعلی فاضل استرآبادی]] در سال 1300 شمسی به اتفاق خانواده به نجف مهاجرت میكند و تا سال 1326 در آنجا میماند.»<br> | ||
موسس حوزه علمیه فیضیه مازندران درباره رجعت خانوادهاش به ایران میگوید: «در سال 26 پدرم از نجف به ایران مراجعت كرد. پس از بازگشت وارد قم شدیم. وقتی به قم آمدیم تمامی علمای بزرگ قم بدون استثنا به دیدن ایشان آمدند. مرحوم آیت الله بروجردی به منزل ما آمدند و با پدرم دیدار كردند. مرحوم آیت الله صدر، مرحوم آیت الله سید محمدتقی خوانساری و مرحوم آیت الله حجت هم به دیدن مرحوم پدرم آمدند.»<br> | |||
موسس حوزه علمیه فیضیه مازندران درباره رجعت خانوادهاش به ایران میگوید: «در سال 26 پدرم از نجف به ایران مراجعت كرد. پس از بازگشت وارد قم شدیم. وقتی به قم آمدیم تمامی علمای بزرگ قم بدون استثنا به دیدن ایشان آمدند. مرحوم آیت الله بروجردی به منزل ما آمدند و با پدرم دیدار كردند. مرحوم آیت الله صدر، مرحوم آیت الله سید محمدتقی خوانساری و مرحوم آیت الله حجت هم به دیدن مرحوم پدرم آمدند.» | |||
پس از مدتی خانواده آیت الله فاضل استرآبادی از قم به تهران رفته و در آنجا بنابر درخواست مردم بابل رهسپار این شهر شدند.<ref> [http://www.irdc.ir/fa/news/398/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%88-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%81%D8%A7%D8%B6%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C زندگی نامه آیت الله محمد فاضل استرآبادی، کتاب كتاب خاطرات آیتالله استرآبادی، منتشر شده توسط مركز اسناد انقلاب اسلامی]</ref> | پس از مدتی خانواده آیت الله فاضل استرآبادی از قم به تهران رفته و در آنجا بنابر درخواست مردم بابل رهسپار این شهر شدند.<ref> [http://www.irdc.ir/fa/news/398/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%88-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%81%D8%A7%D8%B6%D9%84-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C زندگی نامه آیت الله محمد فاضل استرآبادی، کتاب كتاب خاطرات آیتالله استرآبادی، منتشر شده توسط مركز اسناد انقلاب اسلامی]</ref> | ||
=تحصیلات مقدماتی و حوزوی= | =تحصیلات مقدماتی و حوزوی= | ||
حاج شیخ محمد استرآبادی كه تحصیلات مقدماتی و ابتدایی را در همان نجف گذرانده بود در همان شهر و در مدرسه بزرگ مرحوم آخوند خراسانی فراگیری دروس دینی را نیز آغاز كرد. وی پس از عزیمت به ایران، در بابل نحو و منطق را نزد مرحوم حاج شیخ محمدعلی طبرستانی فراگرفت. علاوه بر وی، پدرش و آیت الله حاج شیخ محمد كوهستانی (پدر همسرش) نیز از جمله اساتید وی در بابل به شمار میآمدند. | حاج شیخ محمد استرآبادی كه تحصیلات مقدماتی و ابتدایی را در همان نجف گذرانده بود در همان شهر و در مدرسه بزرگ مرحوم آخوند خراسانی فراگیری دروس دینی را نیز آغاز كرد. وی پس از عزیمت به ایران، در بابل نحو و منطق را نزد مرحوم حاج شیخ محمدعلی طبرستانی فراگرفت. علاوه بر وی، پدرش و [[آیت الله حاج شیخ محمد كوهستانی]] (پدر همسرش) نیز از جمله اساتید وی در بابل به شمار میآمدند.<br> | ||
آیت الله فاضل استرآبادی در سال 1330 برای ادامه تحصیلات حوزوی بار دیگر به نجف بازگشت و در آنجا از محضر اساتیدی چون [[آیت الله میرزا حسن صافی اصفهانی]]، [[حاج شیخ غلامرضا باقری اصفهانی]]، [[آیت الله شهید حاج سید اسدالله مدنی]]، [[آیت الله شیخ محمدتقی آل راضی]]، [[شیخ مجتبی لنكرانی]]، [[آیتالله شیخ مسلم ملكوتی]]، [[شیخ صدرا بادكوبهای]] و [[آیتالله شیخ غلامرضا رضوانی]] بهره برد. وی در سال 31 دوره خارج فقه را شروع كرد و چنانچه خود میگوید اولین استادش در این دوره، [[آیت الله سید محمود شاهرودی]] بود. او همچنین مدتی نیز نزد مرحوم [[آیت الله سید محسن حكیم]] و [[شیخ حسین حلی]] درس خارج فقه خواند و دو دوره خارج اصول را نزد [[آیت الله سید ابوالقاسم خویی]] گذراند. وی همچنین در سال 1343 و در یك رفت و برگشت به ایران، مدتی در قم از محضر امام خمینی(ره) نیز استفاده كرد. | |||
آیت الله فاضل استرآبادی در سال 1330 برای ادامه تحصیلات حوزوی بار دیگر به نجف بازگشت و در آنجا از محضر اساتیدی چون آیت الله میرزا حسن صافی | |||
=استادان= | =استادان= | ||
خط ۴۹: | خط ۴۷: | ||
سيد ابوالقاسم خوئى؛<br> | سيد ابوالقاسم خوئى؛<br> | ||
شیخ آقا بزرگ تهرانی؛<br> | شیخ آقا بزرگ تهرانی؛<br> | ||
سيد روح الله موسوى | [[سيد روح الله موسوى خمينى]]؛<br> | ||
سيد محسن حكيم. | سيد محسن حكيم. | ||
=بازگشت به ایران در اوج استبداد رژیم پهلوی= | =بازگشت به ایران در اوج استبداد رژیم پهلوی= | ||
آیت الله استرآبادی در سال 1354 و در دوران اختناق در عراق، درست در زمانی كه در حزب بعث عراق با سختگیری فراوان سیاست اخراج ایرانیان از این كشور را جزو برنامههای خود قرار داده بود به ایران بازگشت و در بابل به انجام فعالیتهای دینی و علمی پرداخت. به عنوان نمونه میتوان به تدریس در مدرسه خاتمالانبیاء(ص)، تدریس در مدرسه صدر و برگزاری مجالس اعتقادی در مسجد كاظم بیك و ... اشاره كرد. در همین مسجد كاظم بیك بود كه جوانان انقلابی بابل زیر نظر وی فعالیتهای انقلابی را آغاز كردند. آیت الله فاضل در این باره میگوید: «ما در مسجد كاظمبیك این فرصت را در اختیار نیروهای انقلابی قرار میدادیم تا اطلاعیههایشان را در آنجا بخوانند. هرگونه شعاری كه میخواستند در مسجد میدادند و ما هم اصلاً ممانعت نمیكردیم. در مجموع اگر در بابل خبری بود، اولین مكان مسجد كاظمبیك بود كه در آنجا مراسمی یا جلسهای برگزار میشد. یك بار هم هنگام نماز مغرب و عشاء با گاز اشكآور به مسجد حمله كردند. مردم همه متفرق شدند. فقط چند نفری از جمله بنده و مرحوم دكتر طبریپور و چند نفر دیگر مانده بودیم. یادم میآید كه نماز مغرب را خوانده بودیم كه مأموران حمله كردند. آن شب یادم هست كه در قنوت نماز حالت روحی عجیبی پیدا كردم. گریه كردم و از عمق جان برای اسلام و مسلمین دعا نمودم.» | آیت الله استرآبادی در سال 1354 و در دوران اختناق در عراق، درست در زمانی كه در حزب بعث عراق با سختگیری فراوان سیاست اخراج ایرانیان از این كشور را جزو برنامههای خود قرار داده بود به ایران بازگشت و در بابل به انجام فعالیتهای دینی و علمی پرداخت. به عنوان نمونه میتوان به تدریس در مدرسه خاتمالانبیاء(ص)، تدریس در مدرسه صدر و برگزاری مجالس اعتقادی در [[مسجد كاظم بیك بابل]] و ... اشاره كرد. در همین مسجد كاظم بیك بود كه جوانان انقلابی بابل زیر نظر وی فعالیتهای انقلابی را آغاز كردند. آیت الله فاضل در این باره میگوید: «ما در مسجد كاظمبیك این فرصت را در اختیار نیروهای انقلابی قرار میدادیم تا اطلاعیههایشان را در آنجا بخوانند. هرگونه شعاری كه میخواستند در مسجد میدادند و ما هم اصلاً ممانعت نمیكردیم. در مجموع اگر در بابل خبری بود، اولین مكان مسجد كاظمبیك بود كه در آنجا مراسمی یا جلسهای برگزار میشد. یك بار هم هنگام نماز مغرب و عشاء با گاز اشكآور به مسجد حمله كردند. مردم همه متفرق شدند. فقط چند نفری از جمله بنده و [[مرحوم دكتر طبریپور]] و چند نفر دیگر مانده بودیم. یادم میآید كه نماز مغرب را خوانده بودیم كه مأموران حمله كردند. آن شب یادم هست كه در قنوت نماز حالت روحی عجیبی پیدا كردم. گریه كردم و از عمق جان برای اسلام و مسلمین دعا نمودم.» | ||
=احضار و بازداشت توسط ساواك= | =احضار و بازداشت توسط ساواك= | ||
آیت الله فاضل استرآبادی در این دوران بارها مورد سوءظن ساواك قرار گرفته بود. چنانچه خود میگوید: «چندین بار از سوی ساواك احضار شدم، ولی نرفتم... البته كمكم فشار زیاد شد و من مجبور شدم به ساواك بروم. یادم میآید ماه رمضان بود كه به ساواك رفتم. دم در، نگهبانی ایستاده بود. از او سؤال كردم: ساواك اینجاست؟ گفت: بلی. در زدم. شخصی آمدم دم در و من خودم را معرفی كردم. مرا نزد رئیس ساواك كه نامش تقیزاده بود، برد. تقیزاده گفت چرا در مسجد از حكومت اسلامی صحبت میكنید؟ من هم بدون اینكه وارد این مباحث شوم كه حالا حكومت اسلامی چی هست و آیا این حكومت، حكومت اسلامی هست یا خیر... به جای این حرفها گفتم: در روز ماه رمضان چرا میوه روی میز شما هست؟ انگور و سیب و... روی میز رئیس ساواك بود. او گفت میوهها را برای میهمانان مسافر اینجا گذاشتیم. این جمله را به او گفتم كه ما خواهان حكومت اسلامی هستیم و شما مگر با حكومت اسلامی مخالفید و حكومت شما مگر اسلامی نیست. اجمالاً او هم متعرض ما نشد و گفت: بفرمایید. از پیش رئیس ساواك بیرون آمدم و مرا از آنجا به بازداشتگاه بردند. اما چند ساعتی بیشتر نماندم؛ چون ماه رمضان بود و در مسجد كاظمبیك برنامه داشتم. لذا آنها هم متوجه بودند كه من باید به مسجد بروم. اگر آنجا میماندم ممكن بود برایشان گران تمام شده و باعث دردسر خودشان شود. لذا آمدند گفتند آقا اذان شده، نمیخواهی به نماز بروی؟ من هم از آنجا به مسجد آمدم. ناگفته نماند كه من هم سعی میكردم بهانهای به دست ساواك و شهربانی ندهم. در بابل فقط همین مسجد فعال بود. این مطلب را همه میدانستند. بعضیها انتظار اقدامات تندتر و انقلابیتر داشتند. اما من سعی میكردم بهانه دست مأموران نیفتد. حاج آقا روحانی در شهر بابل نماز نمیخواندند و محل نماز جماعتشان روستای كلهبست بود. من هم اگر یك مطلب تند میگفتم ممكن بود مرا به زندان ببرند، آن وقت مسجد را میبستند. در این صورت جوانانی كه به این مسجد مراجعه و اطلاعات كسب میكردند، كجا بروند؟ اینجا پناهگاه جوانان بود. اطلاعیههای امام(ره) به اینجا میآمد، كمكها و مشورتها از اینجا بود و خیلی از مسائل دیگر. خدا را گواه میگیرم كه تمام فكرم این بود كه مسجد كه تنها محل مراجعه و تجمع انقلابیون بود بسته نشود و مذهبیون بیپناه نشوند. الحمدلله كارها به خوبی پیش رفت تا اینكه به پیروزی انقلاب منتهی شد.» | آیت الله فاضل استرآبادی در این دوران بارها مورد سوءظن [[ساواك]] قرار گرفته بود. چنانچه خود میگوید: «چندین بار از سوی ساواك احضار شدم، ولی نرفتم... البته كمكم فشار زیاد شد و من مجبور شدم به ساواك بروم. یادم میآید ماه رمضان بود كه به ساواك رفتم. دم در، نگهبانی ایستاده بود. از او سؤال كردم: ساواك اینجاست؟ گفت: بلی. در زدم. شخصی آمدم دم در و من خودم را معرفی كردم. مرا نزد رئیس ساواك كه نامش تقیزاده بود، برد. تقیزاده گفت چرا در مسجد از حكومت اسلامی صحبت میكنید؟ من هم بدون اینكه وارد این مباحث شوم كه حالا حكومت اسلامی چی هست و آیا این حكومت، حكومت اسلامی هست یا خیر... به جای این حرفها گفتم: در روز ماه رمضان چرا میوه روی میز شما هست؟ انگور و سیب و... روی میز رئیس ساواك بود. او گفت میوهها را برای میهمانان مسافر اینجا گذاشتیم. این جمله را به او گفتم كه ما خواهان حكومت اسلامی هستیم و شما مگر با حكومت اسلامی مخالفید و حكومت شما مگر اسلامی نیست. اجمالاً او هم متعرض ما نشد و گفت: بفرمایید. از پیش رئیس ساواك بیرون آمدم و مرا از آنجا به بازداشتگاه بردند. اما چند ساعتی بیشتر نماندم؛ چون ماه رمضان بود و در مسجد كاظمبیك برنامه داشتم. لذا آنها هم متوجه بودند كه من باید به مسجد بروم. اگر آنجا میماندم ممكن بود برایشان گران تمام شده و باعث دردسر خودشان شود. لذا آمدند گفتند آقا اذان شده، نمیخواهی به نماز بروی؟ من هم از آنجا به مسجد آمدم. ناگفته نماند كه من هم سعی میكردم بهانهای به دست ساواك و شهربانی ندهم. در بابل فقط همین مسجد فعال بود. این مطلب را همه میدانستند. بعضیها انتظار اقدامات تندتر و انقلابیتر داشتند. اما من سعی میكردم بهانه دست مأموران نیفتد. حاج آقا روحانی در شهر بابل نماز نمیخواندند و محل نماز جماعتشان روستای كلهبست بود. من هم اگر یك مطلب تند میگفتم ممكن بود مرا به زندان ببرند، آن وقت مسجد را میبستند. در این صورت جوانانی كه به این مسجد مراجعه و اطلاعات كسب میكردند، كجا بروند؟ اینجا پناهگاه جوانان بود. اطلاعیههای امام(ره) به اینجا میآمد، كمكها و مشورتها از اینجا بود و خیلی از مسائل دیگر. خدا را گواه میگیرم كه تمام فكرم این بود كه مسجد كه تنها محل مراجعه و تجمع انقلابیون بود بسته نشود و مذهبیون بیپناه نشوند. الحمدلله كارها به خوبی پیش رفت تا اینكه به پیروزی انقلاب منتهی شد.» | ||
=ادامه فعالیتهای علمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی= | =ادامه فعالیتهای علمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی= | ||
خط ۸۶: | خط ۸۴: | ||
شخصیت و جایگاه علامه حلی (ره) در فقه؛<br> | شخصیت و جایگاه علامه حلی (ره) در فقه؛<br> | ||
نگاهی به کتاب نفیس جواهر الکلام. | نگاهی به کتاب نفیس جواهر الکلام. | ||
=شاگردان= | |||
از شاگردان مطرح ایشان مي توان به حجت الاسلام دكتر [[محمود تقي زاده]] مسئول [[موسسه شيعه شناسي قم]]، حجت الاسلام دكتر [[محمود نبويان]] نماينده سابق مردم تهران در [[مجلس شوراي اسلامی]]، حجت الاسلام دكتر [[شيخ رحيم ابوالحسينى]] معاون پژوهشى [[مجمع تقريب مذاهب اسلامى]] و حجت الاسلام [[بنيامين شيرخانى]] از مبلغين بين الملل و پژوهشگر حوزوی اشاره كرد. | |||
=وفات= | =وفات= |