انتقال تجربیات فکری و تمدنی ایران به مصـر در عهد ایوبیان (مقاله): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'رده: مقاله' به 'رده: مقالات') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
[[رده: | [[رده: مقالات]] |
نسخهٔ ۲۳ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۳:۲۰
عنوان مقاله | انتقال تجربیات فكری و تمدنی ایران به مصـر در عهد ایوبیان |
---|---|
زبان مقاله | فارسی |
اطلاعات نشر | ایران - پژوهشگاه مطالعات تقریبی |
ویکی نویس | رحیم ابوالحسینی |
انتقال تجربیات فكری و تمدنی ایران به مصـر در عهد ایوبیان عنوان مقالهای است به زبان فارسی که در پژوهشگاه مطالعات تقریبی، در موضوع جریان شناسی جهان اسلام به نگارش در آمده است. [۱] [۲] [۳]
چكیده
با سقوط فاطمیان و به قدرت رسیدن ایوبیان، تحولی مهم مذهبی در مصر رخ داد، بدینسان كه خلافت اسماعیلی جای خود را به سلطنتی داد كه جزئی از خلافت سنی عباسیان و مدافع آن بـود. ایـن تغییـر، تحولات اجتماعی و سیاسی مختلفی به همراه داشت كه بیشتر در جهت اقتدار یافتن جامعه تسنّن بوده و بـه همین جهت، مورد حمایت ایوبیان بود. یكی از مهمترین جنبههای این تحولات، در نظام آموزش رسـمی مصر آشكار گشت. در تحول نظام آموزشی مصر كـه بـه گسـترش مـدارس و تعمـیم تسـنن در جامعـه انجامید، شماری از عالمان ایرانی نقش اساسی داشتند. نفوذ این افراد در نهاد آموزش مصر، ضمن ایجـاد برخی دگرگونیهای فكری و اجتماعی، مانند گسترش كلام اشعری، به تربیت طبقهای جدید از نخبگـان مصری انجامید و خلأ نخبگان در جامعه تسنن مصر را كه در پی دو قرن سلطه فاطمیان ایجاد شده بود، جبران كرد.
كلیدواژهها
ایوبیان، علما، مهاجرت علما، ایران، مصر، مدرسه
مقدمه
در سال 567هجری خلافت فاطمیان پس از حدود دو قرن سلطه بر مصر برچیده شد و ایوبیـان بـه قدرت رسیدند. این جابهجایی باعث شد تا مصر به قلمرو خلافت عباسیان باز گردد و تسـنن بـار دیگر در این سرزمین رسمیت یابد. بـه سـبب تفـاوت مـاهوی خلافـت اسـماعیلی فاطمیـان و سلطنت سنّیگرای ایوبیان، این دگرگونی در مصر با تحولات مهـم سیاسـی و اجتمـاعی همـراه شد. بخش مهمی از این تحولات از طریق نظام آموزشی صورت پذیرفت. فاطمیان در عهد خـود نظام آموزشی خاصی داشتند كه بیشتر بـرای تربیـت داعیـان فـاطمی و تـرویج علـوم عقلـی و باورهای اسماعیلی در قالب دارالعلم، دارالحكمه و مساجد، به ویژه مسجد الازهر دیده مـیشـد، اما در مقابل، ایوبیان در عهد حاكمیت خویش به نظام آموزشی جامعه تسـنن روی آوردنـد كـه اساس آن تعلیم علوم فقهی، حدیث و كلام اشعری در مدارس بود. به رغم اینكه جامعه تسنن، مقارن سقوط فاطمیان، در مصر در اكثریت بـود، امـا دو سـده سلطه فاطمیان بر این جامعه، آن را از نظر پویایی نخبگان دچار نوعی خمودگی كـرده بـود و از اینرو، این جامعه خود به تنهایی نمیتوانست نظام آموزشی جدیدی متناسب با رویكرد ایوبیان ایجاد كند. ایجاد چنین نظام آموزشی در پی مهاجرت شماری از عالمان ایرانی بـه مصـر، بـه این سرزمین صورت پذیرفت، بدین ترتیب تجربیات فكری و تمدنی ایران و عراق به مصـر منتقـل و زمینه برای شكلگیری یك نظام آموزشی جدید مهیا گردید. در این پژوهش، به بررسی احوال عالمان ایرانی مهاجر پرداخته خواهد شد كه در عهد ایوبی به مصر رفتند و به أشكال مختلف با نظام آموزشی مصر ارتباط برقرار سـاختند و موجـب شـكلگیری نظام آموزشی جدیدی در آن سرزمین و تربیت طبقهای جدید از عالمان مصری شدند. مطالعه احوال عالمان ایرانی در مصر، امكان یك دستهبندی میـان ایشـان را فـراهم خواهـد ساخت. دستهای از این عالمان صرفا مدرس بودند و در جامعه مصر به عنوان مدرسانی برجسته به ایفای نقش پرداختند و هرچند مورد تكـریم و اعتمـاد سـلاطین ایـوبی بودنـد، امـا منصـب حكومتی و دیوانی خاصی بدانان سپرده نشد. دستهای دیگر، ضـمن تصـدی مقـام آموزشـی در مدارس، دارای مناصب حكومتی و دیوانی مهم نیز بودند و از هر دو طریـق بـه ایفـای نقـش در جامعه مصر میپرداختند. در این پژوهش ضمن توجه به موضوع خدمت به تسـنن و مـذاهب فقهی آن به عنوان وجه مشترك هر دو دسته، به بررسی آنها اقدام خواهد شد.
مهمترین عالمان ایرانی در مصر در عهد ایوبیان
الحافظ ابوطاهر اصفهانی(م576ق)
یكی از مهمترین عالمان ایرانی در مصر اواخر عهد فاطمی و اوایل عهد ایوبی، ابوطاهر سلفی بود. الحافظ ابوطاهر احمدبن محمد سلفی اصفهانی شافعی سلفی (د.576ق)، حوالی472ق در اصفهان زاده شد. وی تحصیلات خود را در علوم اسلامی در اصفهان كه آن ایام، از یك سو از مراكز مهم اقتدار سیاسی سلجوقیانِ سنیگرا و از سویی دیگر، مورد توجه داعیان اسماعیلی و هواداران ایشان بود، آغاز كرد. پس از چند سال راهی بغداد شد و محیط آموزشی مشابهی را در عالیترین مركز آموزشی تسنن یعنی نظامیه بغداد تجربه كرد، هرچند به نظر میرسد هنگام ورود به بغداد، اساس شخصیت علمی و فردی وی به خوبی شكل گرفته بود و از این رو، تأثیر محیط اصفهان را بر وی، باید بسیار مهمتر از تأثیر بغداد دانست و حضور او را در نظامیه بغداد بیشتر عاملی برای شناخته شدنش به عنوان عالمی صاحب نام برشمرد. ابوطاهر اصفهانی پس از چند سال اقامت در بغداد، سرانجام راهی مصر شد و در 511هجری مقیم اسكندریه شد. حضور ابوطاهر در اسكندریه چنان مایه دلگرمی اهل تسنن بود كه ابن سلار، یكی از وزیران سنیگرای فاطمیان، مدرسهای به نام «حافظیه» در اسكندریه برای ابوطاهر بر پا کرد. بسیاری از عالمان، مدرسان، خطیبان، قاضیان و سیاستمداران مصری در عهد ایوبی، در این مدرسه نزد ابوطاهر حدیث و فقه آموختند. ابوطاهر سِلَفی( معرّب: سه لبه، چون جد او لبهایش شکافت داشت) را میتوان تأثیرگذارترین مدرّس مصر در عهد ایوبی به شمار آورد. تأثیر او در تربیت عالمان چندان بود كه نسلی از عالمان برجسته مصر در عهد ایوبی به عنوان «اصحاب السِلَفیه» بدو منسوب بودند. وجه غالب تدریس وی علم حدیث بود، اما علاوه بر این، او نقش مهمی در تدریس فقه شافعی، به ویژه در حوزه اسكندریه داشت. او حتی به تدریس فقه مالكی نیز میپرداخت كه ظاهرا تحت تأثیر مسأله اكثریت داشتن مالكیها در اسكندریه و البته نشانگر علاقه او به فقه مالكی و تسلط كامل وی بر آن بوده است.
ابوالبرکات خَبوشانی(م587ق)
دیگر عالم ایرانی در مصر، نجم الدین ابوالبركات محمد بن موفق خَبوشانی شافعی بود. او در 510هجری در خَبوشان زاده شد. شخصیت علمی و فردی او نیز مانند ابوطاهر بیشتر شكلگرفته ایران بود. او تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود نزدیک نیشابور آغاز كرد و سپس آن را تا عالیترین سطح در یكی از دو نظامیه نیشابور و یا هرات ادامه داد و نزد عالمانی چون محییالدین محمد بن یحیی نیشابوری (مقتول در تهاجم غزان به نیشابور در 548ه.)، از شاگردان مشهور ابوحامد غزالی در فقه و كلام اشعری، به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. خَبوشانی كه در همه احوال زندگی به تندخویی و سختگیری بر مخالفان عقاید خویش و از جمله اسماعیلیان شهرت داشت، تقریبا همزمان با وزارت یافتن صلاح الدین در مصر(564ق)، وارد این سرزمین و در برچیدن فاطمیان همگام صلاح الدین شد، چنانكه اولین خطبه به نام خلافت عباسی را در جامع قاهره قرائت كرد و در صدور فتوا برای قتل عاضد، آخرین خلیفه فاطمی، مهمترین نقش را ایفا كرد. صلاح الدین بعد از تأسیس سلسله ایوبیان، با هزینهای فراوان، مهمترین و بزرگترین مدرسه مصر در عهد ایوبی به نام «صلاحیه» را به پیشنهاد خبوشانی در 572هجری در كنار مزار ابن ادریس شافعی در برپا كرد. این مدرسه علاوه بر اعتبار مكانش در همجواری با مزار شافعی، مدرسهای بسیار بزرگ بود و طلاب فراوانی را در خود جای میداد. كتیبهای كه از این مدرسه باقی مانده، نه تنها آشكار میسازد كه هدف اصلی این مدرسه برای تدریس فقه شافعی و نیز ترویج آراء اشاعره بوده است، بلكه نشان میدهد كه این مدرسه به درخواست خَبوشانی ساخته شده بود. به نوشته ابنخلكان، صلاحالدین به علم و دینداری خبوشانی اعتقاد داشت و مشخص است صلاح الدین كاملا تحت نفوذ معنوی وی بوده است؛ حتی گزارش شده كه خبوشانی یك بار در میان مردم صلاح الدین را به علت گوش نسپردن به رای خویش چنان زد كه قَلَنسُوَه (کلاه) از سر سلطان افتاد و پاسخ سلطان به این عمل جز سكوت و احترام نبود. خبوشانی در علم و اعتقاد سخت تحت تأثیر غزالی بود. او در دوران تحصیل خود در ایران و عراق، شرحی با نام «المحیط فی شرح الوسیط» بر الوسیط غزالی (در فقه شافعی) نوشت. وی چنان بر الوسیط احاطه داشت كه تقریبا آن را از حفظ بود. او سپس اثر مستقل بزرگی در 16 مجلد به نام تحقیق الوسیط نوشت كه شهرت بسیار یافت و مورد استفاده عالمان و طلاب قرار گرفت. او این آثار خویش را احتمالا در مدرسهاش تدریس میكرده است. هرچند خبوشانی مدرسی برجسته در فقه شافعی و حدیث بود، اما آوازه وی بیشتر مدیون نقشی است كه از همان ابتدای استقرار ایوبیان، در اجرای بدون تسامح و تساهل شریعت (بر اساس فقه تسنن) و امر به معروف و نهی از منكر بر عهده گرفته بود. این امر با نفوذ وی بر صلاح الدین و سایر اعضای خاندان ایوبی، به سرعت به یكی از سیاستهای اجتماعی حكومت ایوبیان بدل شد و یكی از جنبههای مهم تمایز حكومت ایوبیان با خلافت فاطمی را جلوهگر ساخت.