۲۲٬۰۶۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== منبع ==' به '== منابع ==') |
جز (Javadi صفحهٔ اقبال لاهوری و احیای فکر دینی را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به اقبال لاهوری و احیای فکر دینی (مقاله) منتقل کرد) |
||
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
== اقبال و احیای فکر دینی== | == اقبال و احیای فکر دینی== | ||
از این مرد کتابی چاپ شده است که مجموعهای است از هفت کنفرانس او در پاکستان که ظاهراً در | از این مرد کتابی چاپ شده است که مجموعهای است از هفت کنفرانس او در پاکستان که ظاهراً در محیطهای دانشگاهی ایراد شده است، چون سطح این کنفرانسها آنقدر عالی است که بعید به نظر میرسد که در مجامع عمومی ایراد شده باشد. قطعاً اینها در مجامع علمی ایراد شده است. همه اینها تحت همین عنوان است. | ||
البته هر کنفرانسی خودش یک عنوان مستقل دارد، یکی تحت عنوان «تجربه دینی»، دیگری تحت عنوان | البته هر کنفرانسی خودش یک عنوان مستقل دارد، یکی تحت عنوان «تجربه دینی»، دیگری تحت عنوان «محکهای فلسفی در تجربه دینی»، دیگری تحت عنوان «آزادی و جاودانی منِ بشری» و یکی تحت عنوان «روح فرهنگ و تمدن اسلامی» و یکی تحت عنوان «اصل حرکت در اسلام» و یکی دیگر در موضوع «آیا دین ممکن است؟» که این تیتر را میگویند اقتباسی است که از کانت کرده است، و بالاخره یک کنفرانس تحت عنوان «تصور خدا و معنی نیایش». به هر حال همه اینها را این مرد تحت عنوان «احیای فکر دینی» ایراد کرده است | ||
من نمیخواهم ادعا کنم که تمام | من نمیخواهم ادعا کنم که تمام حرفهایی که او در این موضوع بسیار بزرگ گفته است بیانتقاد است، و یا تمام حرفها همان است که این مرد آنها را ایراد کرده است، ولی از باب اینکه این موضوع را او عنوان کرده و در حدودی که یک نفر مفکّر میتواند در این موضوعات بحث کند بحث کرده است، بسیار بسیار شایسته تقدیر و تمجید و تبجیل است. | ||
من امروز باید قسمت بیشتر حرف خودم را در اطراف | من امروز باید قسمت بیشتر حرف خودم را در اطراف حرفهای او قرار بدهم... ولی ابتدائاً میخواهم آن نقاط برجسته افکار او را به اطلاع شما برسانم: | ||
اقبال مردی است اروپارفته و اروپاشناخته، مردی است که از تحصیلات جدید بهره بسیار عالی داشته است، مردی است که دنیای اروپا او را به عنوان یک متفکر و دانشمند و صاحبنظر میشناسد. او کسی نیست که در گوشه هند منزوی شده و از دور شبحی از اروپا در نظرش مجسّم شده باشد و بعد بخواهد انتقاداتی بکند. | اقبال مردی است اروپارفته و اروپاشناخته، مردی است که از تحصیلات جدید بهره بسیار عالی داشته است، مردی است که دنیای اروپا او را به عنوان یک متفکر و دانشمند و صاحبنظر میشناسد. او کسی نیست که در گوشه هند منزوی شده و از دور شبحی از اروپا در نظرش مجسّم شده باشد و بعد بخواهد انتقاداتی بکند. | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
او اروپا را از نزدیک دیده و شناخته و تجزیه و تحلیل کرده است. به علم جدید هم بسیار علاقهمند است و جوانان مسلمان را تشویق میکند که علوم جدید را بیاموزند. او کسی نیست که با علوم جدید مخالف باشد یا مسلمین را پرهیز بدهد که علوم جدید را نیاموزید. | او اروپا را از نزدیک دیده و شناخته و تجزیه و تحلیل کرده است. به علم جدید هم بسیار علاقهمند است و جوانان مسلمان را تشویق میکند که علوم جدید را بیاموزند. او کسی نیست که با علوم جدید مخالف باشد یا مسلمین را پرهیز بدهد که علوم جدید را نیاموزید. | ||
با همه این | با همه این حرفها که مردی است که تحصیلات عالیه خودش را در اروپا کرده و اروپا را شناخته است و به ارزش علم جدید فوقالعاده واقف و معترف است، در عین حال اولین چیزی که در گفتار این مرد جلب توجه میکند و آن را در اشعار خودش به صورت منظوم بیان کرده است این است که آن چیزی را که امروز «تمدن اروپایی» مینامند- یعنی مجموع شئون زندگی اروپایی، ایدهآلهایی که تمدن امروز اروپایی به بشر میدهد، راه و رسمی که به بشر میآموزد، اخلاق و عادات و بالاخره مسیری که اروپای امروز دارد- نه تنها یک چیز خوبی نمیداند بلکه یک امر بسیار بسیار خطرناکی، هم برای بشریت و هم برای خود مردم اروپا میداند؛ | ||
یعنی اقبال اروپا رفته و اروپاشناخته، آینده تمدن اروپا را بسیار شوم و خطرناک میداند و این | یعنی اقبال اروپا رفته و اروپاشناخته، آینده تمدن اروپا را بسیار شوم و خطرناک میداند و این قسمتها را در کلمات خودش زیاد گنجانده است و من مایل هستم آن قسمتها را که از نوشتههای خود اقبال یادداشت کردهام برای شما بخوانم تا ببینید این مرد چه نظری راجع به تمدن امروز اروپا دارد و با اینکه به علم اروپایی خوشبین است، به تمدن اروپایی تا چه حدود بدبین است و تا چه اندازه مشرق زمینیها و مخصوصاً مسلمین را پرهیز میدهد که تحت تأثیر تمدن اروپا قرار نگیرند. | ||
از جمله در کلمات خودش چنین میگوید: | از جمله در کلمات خودش چنین میگوید: | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
در جای دیگر کتاب خودش میگوید | در جای دیگر کتاب خودش میگوید | ||
عقل به تنهایی قادر نیست که بشر را نجات بدهد و | عقل به تنهایی قادر نیست که بشر را نجات بدهد و بزرگترین عیب فرهنگ اروپا این است که میخواهد با عقل به تنهایی (بدون اینکه با روح، با وجدان، با ایمان پیوندی داشته باشد، فقط با نیروی عقل) کشتی بشریت را از مهلکه نجات بدهد. | ||
میگوید: | میگوید: | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
بعد میگوید: | بعد میگوید: | ||
سخن مرا باور کنید که اروپای امروز | سخن مرا باور کنید که اروپای امروز بزرگترین مانع در راه پیشرفت اخلاق بشریت است | ||
. | . | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
این است که معتقد میشود به تجدید حیات اسلامی که حیات اسلامی را باید تجدید کرد و امکان تجدیدش هست چون اسلام نمرده است، مسلمین مردهاند. اسلام نمرده است، چرا؟ چون کتاب آسمانیاش هست، سنت پیغمبرش هست و اینها به صورت زندهای هستند، یعنی دنیا نتوانسته بهتر از آنها بیاورد. | این است که معتقد میشود به تجدید حیات اسلامی که حیات اسلامی را باید تجدید کرد و امکان تجدیدش هست چون اسلام نمرده است، مسلمین مردهاند. اسلام نمرده است، چرا؟ چون کتاب آسمانیاش هست، سنت پیغمبرش هست و اینها به صورت زندهای هستند، یعنی دنیا نتوانسته بهتر از آنها بیاورد. | ||
آنچه قرآن آورده هیئت بطلمیوس نیست که بگوییم نظریه دیگری آمد و آن نظریه را نسخ کرد، نظریه طبیعیات مبتنی بر عناصر چهارگانه نیست که بگوییم علم امروز آمد و گفت آن عناصر چهارگانه شما همه مرکّبند و عنصر نیستند و عناصر بیش از این | آنچه قرآن آورده هیئت بطلمیوس نیست که بگوییم نظریه دیگری آمد و آن نظریه را نسخ کرد، نظریه طبیعیات مبتنی بر عناصر چهارگانه نیست که بگوییم علم امروز آمد و گفت آن عناصر چهارگانه شما همه مرکّبند و عنصر نیستند و عناصر بیش از این حرفهاست. | ||
خود اسلام زنده است با تکیهگاه و مبنای زنده، پس نقص کار در کجاست؟ | خود اسلام زنده است با تکیهگاه و مبنای زنده، پس نقص کار در کجاست؟ | ||
نقص کار در تفکر مسلمین است. یعنی فکر مسلمین، طرز تلقی مسلمین از اسلام به صورت زندهای نیست، به صورت مرده است. | نقص کار در تفکر مسلمین است. یعنی فکر مسلمین، طرز تلقی مسلمین از اسلام به صورت زندهای نیست، به صورت مرده است. | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
میبینید جامعه ما برای این شخص بیشتر احترام قائل است. این، علامت کمال مردگی یک اجتماع است که هر انسانی هر اندازه بیخبرتر و ناآگاهتر باشد او را بیشتر میپسندد و با ذائقه او بیشتر جور در میآید. | میبینید جامعه ما برای این شخص بیشتر احترام قائل است. این، علامت کمال مردگی یک اجتماع است که هر انسانی هر اندازه بیخبرتر و ناآگاهتر باشد او را بیشتر میپسندد و با ذائقه او بیشتر جور در میآید. | ||
== منابع == | == منابع == | ||
مجموعه آثار استاد شهید مطهری (احیای تفکر اسلامی)، ج25، ص: 425-415-با تلخیص و ویرایش جزئی - | مجموعه آثار استاد شهید مطهری (احیای تفکر اسلامی)، ج25، ص: 425-415-با تلخیص و ویرایش جزئی - | ||
[[رده: | [[رده:مقالهها]] | ||
[[رده:سخنرانیها]] |