جهمیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
==معرفی جهمیه ==
==معرفی جهمیه ==


جهمیه از فرقه های قدیمی کلامی و صاحب نام است به گونه ای که در منابع کلامی هر کجا بحث از عقاید مذاهب و مکاتب به میان می آید، به موسس این فرقه و نیز آرای آن نیز اشاره می شود. با این حال هیچ متن و سندی از عقاید جهمیه به دست نیامده و گزارش‌ های‌ موجود به‌ قلم‌ مخالفان‌ این‌ فرقه‌، تنها اطلاعات اندک اما مستندی به ما می دهد. این اطلاعات حداقل به فاصله نیم قرن پس از مرگ جهم بن صفوان تدوین شده است که البته با تفاوت ها و تعارض هایی همراه است.
جهمیه از فرقه های قدیمی کلامی و صاحب نام است به گونه ای که در منابع کلامی هر کجا بحث از عقاید مذاهب و مکاتب به میان می آید، به موسس این فرقه و نیز آرای آن نیز به طور پر رنگ اشاره می شود. با این حال هیچ متن و سندی از عقاید این فرقه در دسترس نیست و گزارش‌ هایی که امروزه موجود است، تنها اطلاعات اندک اما مستندی به ما می دهد که به فاصله حد اقل نیم قرن پس از مرگ جهم بن صفوان و به قلم متکلمان مخالف جهمیه نگاشته شده است که البته با تفاوت ها و نیز تعارض هایی نیز همراه است.


==جهم بن صفوان==
==جهم بن صفوان==


جهم بن صفوان در بلخ به دنیا آمد. البته از سال تولد و نیز جزییات مربوط به خانواده وی اطلاعات دقیقی در دست نیست. کنیه وی ابومُحرِز، از موالی‌ بنی‌ رایب‌ از قبیله‌ اَزْد است و چون مدتی را در سمرقند و نیز ترمذ سکونت کرد به نام جهم بن صفوان ترمذی یا سمرقندی نیز خوانده می شد.
جهم بن صفوان در [[بلخ]] و در سال 128 هجری قمری به دنیا آمد. البته از جزییات مربوط به خانواده وی اطلاعات دقیقی در دست نیست. کنیه وی [[ابومُحرِز]]، از موالی‌ [[بنی‌ رایب‌]] از [[قبیله‌ اَزْد]] است و چون مدتی را در [[سمرقند]] و نیز [[ترمذ]] سکونت کرد به نام جهم بن صفوان ترمذی یا سمرقندی نیز خوانده می شد.
<ref>ابن ‌کثیر، البدایه‌ و النهایه، ج‌ ۱۰، ص‌ ۲۹، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۰۸/۱۹۸۸.</ref> <ref>ابن ‌حجر عسقلانی‌، لسان‌ المیزان، ج‌ ۲، ص‌ ۱۴۲، حیدرآباد دکن‌ ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ ۱۳۹۰/۱۹۷۱.</ref>   
<ref>[[ابن ‌کثیر]]، [[البدایه‌ و النهایه]]، ج‌ ۱۰، ص‌ ۲۹، چاپ‌ علی‌ شیری‌، [[بیروت‌]] ۱۴۰۸/۱۹۸۸.</ref> <ref>[[ابن ‌حجر عسقلانی‌]]، [[لسان‌ المیزان]]، ج‌ ۲، ص‌ ۱۴۲، [[حیدرآباد دکن‌]] ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ ۱۳۹۰/۱۹۷۱.</ref>   


==تاثیر از اندیشه های جعد بن درهم==
==تاثیر از اندیشه های جعد بن درهم==


جهم بن صفوان در کوفه با شخصی به نام جعد بن درهم آشنا شد و عقاید وی بدون واسطه بر جهم بن صفوان اثر گذاشته است.<ref>محمد بن اسماعیل‌ بخاری‌، خلق‌ افعال‌ العباد، ج۱، ص‌۳۰، چاپ‌ عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref> <ref>ابن‌تیمیه‌، بیان‌ تلبیس‌ الجهمیة فی‌ تأسیس‌ بدعهم‌ الکلامیة، ج‌ ۱، ص‌ ۴۴۸، او، نقض‌ تأسیس‌ الجهمیة، چاپ‌ محمد بن عبدالرحمان‌ بن قاسم‌، (مؤسسه قرطبه) ۱۳۹۲</ref> <ref>ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ج‌ ۹، ص‌ ۳۸۲، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۰۸/۱۹۸۸.</ref> <ref>سمعانی‌ عبد الکریم، الانساب، ج‌ ۲، ص‌ ۱۳۳.</ref> <ref>ابن ‌کثیر، البدایه‌ و النهایه، ج‌ ۹، ص‌ ۲۴۶، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۰۸/۱۹۸۸.</ref> <ref>ابن ‌کثیر، البدایه‌ و النهایه، ج‌ ۹، ص‌ ۳۸۲، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۰۸/۱۹۸۸.</ref>  
جهم بن صفوان در کوفه با شخصی به نام [[جعد بن درهم]] آشنا شد.این آشنایی موجب شد تا  عقاید جعد بن درهم بدون واسطه بر جهم بن صفوان اثر بگذارد.<ref>[[محمد بن اسماعیل‌ بخاری‌]]، [[خلق‌ افعال‌ العباد]]، ج۱، ص‌۳۰، چاپ‌ عبدالرحمان‌ عمیره‌، بیروت‌ ۱۴۱۱/۱۹۹۱.</ref> <ref>[[ابن‌تیمیه‌]]، [[بیان‌ تلبیس‌ الجهمیة فی‌ تأسیس‌ بدعهم‌ الکلامیة]]، ج‌ ۱، ص‌ ۴۴۸، چاپ‌ محمد بن عبدالرحمان‌ بن قاسم‌، (مؤسسه قرطبه) ۱۳۹۲</ref> <ref>ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ج‌ ۹، ص‌ ۳۸۲، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ ۱۴۰۸/۱۹۸۸.</ref> <ref> [[سمعانی‌ عبد الکریم]]، الانساب، ج‌ ۲، ص‌ ۱۳۳.</ref> <ref>ابن ‌کثیر، البدایه‌ و النهایه پیشین،  ص‌ ۲۴۶.</ref> <ref> همان، ص‌ ۳۸۲</ref> جهم موضع موضع‌ تنزیهی‌ و قول‌ به‌ خلق‌ قرآن‌ را از جعد  فرا گرفته است، اما در زمینه قدر  با او موافق‌ نبوده‌ و از مُجَبِّره‌ (گروهی‌ که‌ به‌ جبر انسان‌ معتقد بودند) محسوب‌ می‌ شده‌ است‌.  
جهم موضع موضع‌ تنزیهی‌ خود و قول‌ به‌ خلق‌ قرآن‌ را از او فرا گرفته است، اما در زمینه قدر  با جعد موافق‌ نبوده‌ و از مُجَبِّره‌ (گروهی‌ که‌ به‌ جبر انسان‌ معتقد بودند) محسوب‌ می‌ شده‌ است‌.  


==آشنایی با عقاید جهمیه==
==آشنایی با عقاید جهمیه==
خط ۲۱: خط ۲۰:
'''جبر گرایی مطلق'''
'''جبر گرایی مطلق'''


در تفکر این فرقه جز خدا هیچ خالق یا فاعلی شناخته نمی شود و انتساب افعال به انسان از روی مجاز و مسامحه است. مثلا  طلوع و غروب به خورشید نسبت داده می شود در حالی که خورشید نقشی در طلوع و غروبش ندارد، ولی می گویند خورشید طلوع یا غروب کرد.و یا چرخش را  به سنگ آسیا نسبت می دهند و حال آن که سنگ آسیا نقشی در چرخش خود ندارد. بنا بر این نه خورشید و نه سنگ آسیا هیچ کدام در فاعلیت خود نقشی ندارند، ولی به طور مسامحه و مجاز حرکات شان به خودشان نسبت داده می شود.<ref>بغدادی، عبدالقاهر بن الطاهربن محمد، الفرق بین الفرق، ص۱۹۴، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۷ هجری، چاپ۲.</ref>
در تفکر این فرقه جز خدا هیچ خالق یا فاعلی شناخته نمی شود و انتساب افعال به انسان، از روی مجاز و مسامحه است. مثلا  می بینیم که طلوع و غروب به [[خورشید]] نسبت داده می شود در حالی که خورشید نقشی در طلوع و غروبش ندارد، ولی می گویند خورشید طلوع یا غروب کرد.و یا چرخش را  به سنگ آسیا نسبت می دهند و حال آن که سنگ آسیا نقشی در چرخش خود ندارد. بنا بر این نه خورشید و نه سنگ آسیا هیچ کدام در فاعلیت خود نقشی ندارند، ولی به طور مسامحه و مجاز حرکات شان به خودشان نسبت داده می شود.<ref> [[بغدادی عبدالقاهر]] بن الطاهربن محمد، [[الفرق بین الفرق]]، ص۱۹۴، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۷ هجری، چاپ۲.</ref>


==ایمان و معرفت==
==ایمان و معرفت==


معنای ایمان معرفت به خداوند است و کفر به معنای جهل به اوست. کسی که در دلش به خدا اقرار کند و او را بشناسد هر چند با زبان انکار کند، کافر نیست. در نتیجه مسئله ای به نام اقرار یا عمل خارج از اصل ایمان است و به ایمان ربطی ندارد. در این ادعا به روایت «انّ اوّل الدّین معرفته» استدلال شده است و این منشا عقیده به ارجاء است.<ref>سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل والنحل، ج۳، ص۱۴۰، قم، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، ۱۴۱۴.</ref>   
[[ایمان]] یعنی معرفت به خدا و [[کفر]] یعنی جهل به خدا. کسی که در دلش به خدا اقرار کند و او را بشناسد، هر چند با زبان انکار کند، کافر نیست. در نتیجه مسئله ای به نام اقرار و عمل؛  خارج از اصل ایمان است و به ایمان ربطی ندارد. در این ادعا به روایت «انّ اوّل الدّین معرفته» استدلال شده است و این منشا عقیده به ارجاء است.<ref>[[سبحانی جعفر]]، [[بحوث فی الملل والنحل]]، ج۳، ص۱۴۰، قم، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به [[جامعه مدرسین قم]]، ۱۴۱۴.</ref>   


==نفی صفات مخلوق از خالق==
==نفی صفات مخلوق از خالق==


در نگاه جهمیه صفاتی را که می توان بر مخلوقات حمل کرد حمل آن بر خداوند جایز نسیست به عنوان مثال صفاتی چون عالم، حی، مرید، شی و...را نمی توان به خدا نسبت داد ولی صفاتی چون خالق، قادر و... فقط اختصاص به خداوند دارد زیرا که فقط خداوند است که دارای قدرت است و نیز می تواند خلق کند بنا بر این اگر صفاتی را که در باره مخلوقات به کار می بریم در باره خدا به کار ببریم در دام تشبیه گرفتار می شویم. <ref>بغدادی، عبدالقاهر بن الطاهر بن محمد، الفرق بین الفرق، ص۲۱۱، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۷ هجری، چاپ۲.</ref> <ref>شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۹۸، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۰ هجری، چاپ اول.</ref>     
در نگاه جهمیه، صفات مخصوص بندگان را نمی توان به خدا حمل کرد. به عنوان مثال، صفاتی چون عالم، حی، مرید، شی و...را نمی توان به خدا نسبت داد، ولی صفاتی چون [[خالق]]، قادر و... فقط اختصاص به خداوند دارد، چون فقط خداوند است که دارای قدرت است و می تواند خلق کند. پس اگر صفات مخصوص بندگان را به خدا نسبت دهیم، در دام تشبیه گرفتار می شویم.<ref>بغدادی، عبدالقاهر بن الطاهر بن محمد، الفرق بین الفرق، ص۲۱۱، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۷ هجری، چاپ۲.</ref> <ref>[[شهرستانی محمدبن عبدالکریم]]، [[الملل والنحل]]، ج۱، ص۹۸، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۰ هجری، چاپ اول.</ref>     


==علم خدا حادث است==
==علم خدا حادث است==
confirmed
۵٬۹۱۴

ویرایش