حزبالله لبنان و همگرایی اسلامی (دیدگاهها، اهداف و تأثیرات) (مقاله): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'اهلسنت' به 'اهل سنت') |
جز (Javadi صفحهٔ حزب الله لبنان و هم گرایی اسلامی (دیدگاه ها، اهداف و تأثیرات) (مقاله) را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به حزبالله لبنان و همگرایی اسلامی (دیدگاهها، اهداف و تأثیرات) (مقاله) منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۵
فصلنامه | اندیشه تقریب |
---|---|
اطلاعات نشر | سال پنجم/ شماره نوزدهم/ تابستان 1388 |
عنوان مقاله | حزبالله لبنان و همگرایی اسلامی (دیدگاهها، اهداف و تأثیرات) |
نویسنده | امانالله شفایی |
تعداد صفحات | 20 |
بخش | مقالات اندیشهای |
زبان | فارسی |
حزبالله لبنان و همگرایی اسلامی (دیدگاهها، اهداف و تأثیرات) عنوان مقالهای از بخش اندیشه فصلنامه اندیشه تقریب در شماره نوزدهم میباشد که به قلم امانالله شفایی تدوین و به اهتمام مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی منتشر شده است. این مقاله در فصل پاییز سال 1388 منتشر شده است.
چکیده
در فرایند همگرایی اسلامی وجود رژیم صهیونیستی و سیاستهای توسعهطلبانه آن در ذیل دکترین پیرامونی این رژیم در قلب جهان اسلام، به عنوان تهدید اصلی تلقی میشود. در مقابل، تأسیس حزبالله لبنان که با انگیزۀ دفع اشغالگری صهیونیستها صورت گرفت، در پروسۀ همگرایی اسلامی نقطۀ عطف به حساب میآید. دیدگاهها، اهداف و تأثیرات این جنبش شیعی را میتوان در قالب گفتمان کلان شیعه و در چارچوب نظری جامعهشناسی «اقدام جمعی» تحلیل نمود. حزبالله با درکی عمیق از اهمیت همگرایی میان ملتها و حکومتهای اسلامی در برابر دشمنان اسلام، به ویژه رژیم صهیونیستی، دیدگاهها و نظریات روشنی را دراینباره اعلان نموده و از این طریق پیامهای وحدت خواهانهاش را به گوش پیروان دین اسلام و به خصوص اهل سنت رسانده است. این حزب از تحقق همگرایی اسلامی سه هدف کوتاه مدت، شامل اخراج اشغالگران از لبنان و حفظ موجودیت و کسب مشروعیت؛ میان مدت، شامل حل و فصل قضیۀ دیرینۀ فلسطین و آزادی قدس شریف و بلندمدت، شامل جهانی شدن دین اسلام و تحقق اتحاد اسلامی را دنبال میکند و در این راستا از رهگذر عملکردهایش، به خصوص در برابر رژیم اسرائیل، موفق شده است طیفی از حمایتهای ملتها و دولتهای اسلامی، ـ حتی کسانی که پیشتر منتقد جدی این جنبش بودند ـ را به دست آورده و روحیۀ همبستگی میان مسلمانان را تقویت نموده و مواضع دولتهای اسلامی را به ویژه در برابر سیاستهای اسرائیل به هم نزدیک کند. ضمن آن که حزبالله در شناساندن برخی خائنان و خادمان به امت اسلامی نیز موفق عمل کرده است.
واژگان کلیدی: حزبالله، همگرایی اسلامی، اسرائیل ،دیدگاهها، اهداف، تأثیرات.
مقدمه
امروزه حزبالله لبنان به عنوان گروهی که در دو دهۀ اخیر سیاستهای توسعهطلبانۀ رژیم صهیونبیستی را به چالش کشیده است، شناخته میشود. این حزب از بدو تأسیس در سال 1985 تا به امروز همواره در جریانهای داخلی لبنان و در مقابله با اشغالگری رژیم صهیونیستی روند صعودی را طی نموده است تا جایی که هم اکنون هم بازیگران عرصۀ سیاسی لبنان و هم قدرتهای حامی اسرائیل نمیتوانند طرحهای خاورمیانهای شان را بدون در نظر گرفتن حزبالله به پیش ببرند.
در کنار دیگر عرصههای فعالیت حزبالله در صحنۀ داخلی لبنان، پیکار این حزب علیه اشغالگری اسرائیل برجستگی خاصی دارد. در طول بیست و چند سالی که از مبارزۀ این حزب میگذرد، اسرائیل متحمل شکستهای مفتضحانهای شده است که یکی از عوامل اصلی آن مقاومت اسلامی موسوم به «حزبالله» است. حزبالله لبنان علاوه بر اینکه روحیۀ توسعهطلبی اسرائیل را سرکوب نموده و نیز بخش بزرگی از جنوب لبنان را از چنگال این رژیم آزاد نموده است، تا حدود زیادی موفق شده است سیاستهای استعماری اسرائیل و حامیانش را در تفرقهافکنی میان دولتها و ملتهای اسلامی با چالش روبهرو کند.
بنابراین در این نوشتار به دنبال بررسی نقشی حزبالله لبنان بهرغم شیعی بودن و وفاداری عمیق به ایدئولوژی شیعی، در کسب احترام سایرین و ایجاد موجی از همگرایی و همبستگی میان مسلمانان میباشیم و از این رو بحث از میزان همگرایی پدیدآمده، ضرورتی انکارناپذیر در بررسی کارنامۀ حزبالله لبنان بوده و اهمیت این مسئله آنگاه دوچندان خواهد شد که نقش حزبالله را در همگرایی اسلامی اثبات و یا تأیید کنیم. از این رو در برابر این سؤال که حزبالله در همگرایی اسلامی چه نقشی داشته است، با رویکرد تاریخی ـ تحلیلی این پاسخ مقدماتی را مطرح میکنیم که گذشتۀ حزبالله بیانگر دیدگاهها و اهداف روشن این حزب و تأثیرگذاری آن در مورد همگرایی میان دولتها و ملتهای اسلامی است.
مبحث اول: کلیات
1- مفاهیم
- 1-1- حزبالله: از نظر لغوی به معنای حزب خدا و کنایه از مؤمنان، صالحان و عارفان است. (دهخدا، 1343ش، ج19، ص507). در واقع این اصطلاح برگرفته از قرآن کریم است که میفرماید: «وَ مَنْ یتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ؛ و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد با ایمان را بپذیرند، (پیروزند، زیرا) حزب و جمعیت خدا پیروز است» (مائده/56). اما در اصطلاح، نامی است که گروهی از علما و اندیشمندان شیعی در جنوب لبنان بر جنبشی که تشکیل داده بودند، نهادند. در واقع نطفۀ حزبالله در سال 1982بسته شد و این هنگامی بود که رژیم صهیونیستی اولین تجاوزش را به جنوب لبنان مرتکب شده بود. حزبالله تا مدتها علیرغم ضرباتی که بر اشغالگران صهیونیستی وارد میآورد، سعی میکرد هویتش پنهان بماند. اما مخفی بودن نام اگرچه مقاومت و حزبالله را از گزند اسرائیل حفظ میکرد اما دستآوردهای سیاسی حزبالله را گروههای فلسطینی و جنبش امل مصادره میکردند. لذا برای اولین بار در سال 1985 بیانیۀ مقاومت اسلامی(نامۀ سرگشاده)، موجودیت حزبالله را اعلان کرد. (اسداللهی، 1379، ص94).
- 2-1- همگرایی (integration): به معنای با دیگران گرایش و تمایل داشتن آمده است. (عمید، 1384، ج3، ص250). اما در اصطلاح امروزی «همگرایی» فرایندی است که در آن جوامع از خواست و قدرت هدایت مستقل سیاستهای عمده و اساسی خویش چشمپوشی نموده و سعی میکنند به تصمیمهای مشترک و هماهنگ دست یابند و تصمیمگیری را به نهادهای تازهای واگذار کنند (آقابخشی- افشاریراد،1383ش، ص321). برای همگرایی در زبان انگلیسی معادل دیگری(convergence) نیز آورده شده است که به معنای تمایل به تقارب و گرایش در اندیشه و یا تفکر به سوی یک جهت آمده است. (پیشین، ص140).
به طور کلی همگرایی روندی است که طی آن پدیدههای سیاسی به هم پیوسته که به طور متقابل به یکدیگر وابسته هستند میکوشند قطب خاصی را تشکیل دهند که پیشتر به تنهایی قادر به انجام آن نبودند. همگرایی سیاسی اتحاد میان بازیگران سیاسی مختلفی است که در این روند معمولاً به دنبال صلح، کسب تواناییهای لازم و دستیابی به هدفی ویژه و ارتقای موقعیت و پر رنگ نمودن هویت خود میباشند و در نهایت از این طریق میتوانند تواناییهای خود را گسترش دهند. (سیمبر،1377ش، ص304).
طبق این تعریفها، همگرایی اسلامی را میتوان با هر دو کاربرد آن در حوزۀ نظری و عملی تعریف کرد؛ به این بیان که حزبالله لبنان هم در سطح نظری و اندیشهای و هم در میدان عمل، تأثیرات مثبت و ملموسی داشته است.
2- پیشینه
عملکرد درخشان حزبالله در مقابله با اسرائیل و آوازهای که از این رهگذر به دست آورده، توجه بسیاری از تحلیلگران و اندیشمندان سیاسی را به خود جلب نموده است. تاکنون چندین کتاب ـ البته به زبان عربی ـ دربارۀ پیدایش و بالندگی این حزب نگاشته شده است. کتاب «دین و سیاست حزبالله» نوشتۀ امل سعد غریب، منبعی ارزشمند درباره مبانی فکری و اندیشهای حزبالله است. همچنین کتاب «جنبش حزبالله لبنان، گذشته و حال»، به قلم دکتر اسداللهی نیز اطلاعات با ارزشی را در اختیار پژوهشگر میگذارد. اما آنچه که ما با موضوع کنونی به دنبال آن هستیم، به صورت ویژه در این کتابها و دیگر منابع به آن پرداخته نشده است. بنابراین این نوشتار از این نظر بدیع و تازه است که به شئون و دستآوردهای جنبش حزبالله دربارۀ همگرایی اسلامی میپردازد.
3- چارچوب نظری
عدهای از اندیشمندان ـ به خصوص شیعی ـ فلسفۀ عملی نشو و تکوین جریانهایی مانند حزبالله را با گفتمان «انقلاب» بررسی میکنند و آن را به شکلی به انقلاب امام حسین(علیهالسلام) پیوند میزنند. در مورد جنبش حزبالله میتوان گفت این جنبش از یک سو تحت تأثیر پیام انقلاب اسلامی ایران و از سوی دیگر توسط عالمان و روحانیون شیعی و با گرایشهای شدید به مبانی و آموزههای اسلام شیعی سازمان یافته است، از این رو از نظر مبانی اعتقادی، قرار گرفتن در گفتمان «انقلاب» شایستۀ حزبالله است. اما اگر بخواهیم با جامعهشناسی فعلی حرکت حزبالله را تجزیه و تحلیل کنیم، به نظر میرسد با چارچوب نظری به نام «اقدام جمعی» که بسیاری از جامعهشناسان حتی انقلابهای ملی را بر اساس آن بررسی نمودهاند، مناسبتر باشد. در تعریف اقدام جمعی آمده است: «مجموعهای از کنشها و تلاشها از سوی مجموعهای از افراد که به شکلی کم و بیش پیوسته به سمت هدفی خاص حرکت میکنند یا به آن گرایش دارند(j.a.banks,1972/7). به این مفهوم که «اقدام جمعی» بخشی از مطالعۀ عمومیتر تحول اجتماعی است که مفاهیمی همچون ثبات، بیثباتی، خشونت و انقلاب را در بر میگیرد. اگرچه همۀ این مفاهیم به شکلی مرتبط با هم میباشند و در بحث تحولات اجتماعی مورد مطالعه قرار میگیرند، اما آثار خاصی نیز به هریک از آنها اختصاص داده شده است. در مورد این مفهوم رهافتهای گوناگون وجود دارد. تمرکز نظریههای اقدام جمعی بر علل و عوامل تعیین کنندۀ فعالیتهای سازمانیافته گروههایی است که در پی دستیابی به اهدافی خاص هستند (اسداللهی، 1382ش، ص42).
همانطور که گفته شد، خشونت یکی از راهکارهای نظریۀ اقدام جمعی است و اتفاقاً نقطۀ ثقل فعالیتهای حزبالله در درون یک اجتماع سیاسی، علیه رژیم سیاسی از جمله گروههای سیاسی و نیز متصدیان امور یا سیاستهای آن است. (گِر، 1377ش، ص24). آقای گِر هرچند اقدام جمعی را تا حدودی مسئلۀ داخلی تلقی میکند، اما باید گفت این فقط یک جنبه از حوزۀ اقدام جمعی است و حوزۀ دیگر آن، اقدام در برابر تجاوز خارجی است که در صورت ضعف دولت ملی، گروههای خودجوش مسئولیت مقابله را بر عهده میگیرند، زیرا تجاوز خارجی همواره یکی از دلایل گرایش این گروهها به سمت کاربرد اقدامات قهرآمیز بوده است و تجاوز نظامی یک قدرت غیراسلامی به یک کشور اسلامی بالاترین حد توسل به اقدام جمعی خشونتبار را که به شکل جهاد تجلی میکند به همراه داشته است. (پیشین، ص138).
4- تفرقهافکنی سیاست راهبردی و پیرامونی اسرائیل
در کنار خوی اشغالگری و سیاستهای توسعهطلبانه که رژیم اسرائیل را از رهگذر اقدامات نظامی تا کنون پابرجا نگه داشته است، این رژیم با آگاهی از نقاط اختلاف و ضعف همبستگی جوامع اسلامی تا اندازۀ زیادی توانسته است، نابودیاش را به تأخیر بیندازد. بر اساس دکترین پیرامونی (در مقابل دکترین فراپیرامونی)، سران و رهبران رژیم صهیونیستی، از ابتدای تأسیس آن تحت پوشش شعار تبلیغاتی دفاع از امنیت و موجودیت اسرائیل و پیشگیری از هر گونه خطری که عمق استراتژیک جامعۀ صهیونیستی در فلسطین را تهدید میکند، اهداف توسعهطلبانۀ خود را به ویژه با ابزارهای اطلاعاتی و سیاسی دنبال کردهاند. این اهداف همان«استراتژی پیرامونی اسرائیل» است که از همان آغاز تأسیس این رژیم از سوی دستگاه اطلاعاتی و جاسوسی و سیاسی این رژیم مورد تعقیب بوده و در دستور کار و فعالیت رهبران و سران آن قرار داشته است. (تقی پور،1383ش، ص283). بر اساس این استراتژی که بر پایۀ کسب اطلاعات و جاسوسی استوار است، «موساد» در سال 1959 به عنوان بخشی از وزارت خارجۀ اسرائیل تأسیس و بعدها به سازمان مستقلی تبدیل شد. این رژیم از ابتدای تأسیس در سال 1948 تا کنون در ادامۀ شعار سیاست استعمارگران پیشین مبنی بر «تفرقه بینداز و حکومت کن»، سعی زیادی نموده است تا از همبستگی و نزدیک شدن دولتها و ملتهای اسلامی به یکدیگر به هر شکل ممکن جلوگیری کند، زیرا بر اساس دکترین پیرامونی اسرائیل حفظ موجودیت و امنیت این رژیم از اوجب واجبات است. بر اساس این، «صهیونیسم برای جلوگیری از اتحاد بین مسلمانان میکوشد همیشه روابط آنها را تنزل داده و از استحکام روابط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و... بین ممالک اسلامی جلوگیری کند. برای نمونه به نفوذ صهیونیستها در کشورهای شمال آفریقا و دخالت در رابطۀ جمهوری اسلامی ایران و کشورهای عربی میتوان اشاره کرد. (جدیدبناب،1385ش، ص348).
اختلافات عقیدتی شیعه و سنی از یک سو و مسئلۀ عرب و عجم از سوی دیگر مستمسک بسیار خوبی برای اسرائیل در جهت عملیاتی کردن دکترین تفرقهافکنیاش در جهان اسلام است. بر اساس این، سرویسهای اطلاعاتی و سیاستمداران رژیم صهیونیستی با کمک حامیان غربیشان، تلاشهای بسیاری نمودهاند تا کشورهای شیعی همانند ایران، عراق و نیز حزبالله لبنان را از معادلات خاورمیانه حذف نموده و دولتها و ملتهای عربی و اهل سنت را نسبت به آنان بدبین کنند. برای نمونه «یا اکوا آرز» (ya akovares) سردبیر روزنامه دست راستی "معاریو"(ma arrive)، کشورهای حوزۀ خلیج فارس را این چنین از جمهوری اسلامی ایران میترساند:
«تهدید ایران برای منابع نفتی حوزۀ خلیج فارس به مراتب بیش از شرایطی است که موجب جنگ با عراق شده. ایران به مراتب بیش از عراق کشورهای عربی حاشیۀ خلیج فارس را مورد تهدید قرار داده است... باید به این کشورها بگوییم که مبلغان ایرانی به آن کشورها رخنه کردهاند و یک انقلاب آرام را رهبری میکنند. ایران تروریسم بینالمللی را تشویق کرده، تروریستها را در ایران آموزش میدهد...» (به نقل از: فصلنامه مصباح، بهار 1377،ص108).
اخیراً نیز به گزارش روزنامه صهیونیستی «هاآرتص»، شیمون پرز رئیسجمهور اسرائیل در یک اظهارنظر نفاقافکنانه گفته است: «یکی از دلایلی که اسرائیل از گفتوگوهای صلح استقبال میکند این است که نمیخواهد منطقۀ اهل تسنن را ایرانیها تحت سیطرۀ خود داشته باشند. در خاورمیانه 350 میلیون مسلمان زندگی میکنند که نود درصد آنان سنی هستند! و ما باید برای نجات آنها از ایران چارهاندیشی کنیم.» (برگرفته از: پایگاه اینترنتی تابناک،30/8/1387).
مبحث دوم: اهداف و دیدگاههای حزب الله در همگرایی اسلامی
هنگامی که فرایندی به صورت هدفمند و بر اساس برنامههای اعلام شده به سرانجام خود نزدیک میشود، ارزش مطالعاتی زیادی پیدا میکند، تا پدیدهای که به صورت ناخواسته نتیجهای بر آن حمل میشود. تأثیر حزبالله در تقویت همگرایی اسلامی از نوع اول است؛ یعنی اساس پیدایش و روند تکوین حزبالله لبنان با اهدافی بلند در مسیر همبستگی و همگرایی جهان اسلام شکل گرفته است. در واقع این جنبش برای دفع اشغالگری صهیونیستها در جنوب لبنان، که وجود و ادامۀ حیات آن خطری بزرگ برای کلیت جهان اسلام است، پدید آمد. از این رو حزبالله خود را عضوی از جامعۀ بزرگ اسلامی میداند که همبستگی و همگرایی میان آنان از عوامل مهم در پیروزی بر اسرائیل خواهد بود. همانگونه که نشریۀ «العهد» ارگان نشریاتی حزبالله به این مطلب تصریح میکند:
«جهانشمولی در مفهوم حزبالله تجسم دارد، زیرا واژه حزبالله که در آیه22 و 56 سوره مائده ذکر شده است، اشاره به صفت عمومی همه کسانی دارد که خداوند و رسول او را دوست دارند. انتخاب نام حزبالله دقیقاً به همین معنا و مفهوم بوده است؛ یعنی حزبالله به عامۀ مؤمنان اطلاق شده، به معنای یک جماعت و گروه بسته و محدود نیست و سایر مؤمنان را از این دایره بیرون نمیراند»(العهد، 5 شوال1404ق).
بر اساس این، نگاه و اهداف حزبالله نه ملی و نه منطقهای، بلکه جهانی است و این حزب مدعی است پیامها و برنامههایی برای کلیت جهان دارد. هرچند که در گام اول این جنبش میباید با خطری جدی به نام اسرائیل مقابله کند. در این مبحث، دیدگاه حزبالله را نسبت به مسئلۀ همگرایی میان دولتها و ملتهای مسلمان و اهداف این جنبش از این مسئله تشریح میکنیم.
1- دیدگاههای حزبالله نسبت به همگرایی اسلامی
پیش از بیان دیدگاههای حزبالله نسبت به همگرایی اسلامی، لازم است از میزان پایبندی این حزب نسبت به مبانی و آموزههای اسلام آگاه شویم. همانطور که بیان شد، هم در شناسنامه و هم در کارنامۀ این جنبش، تعهد، التزام و اعتقاد به دین مبین اسلام نمود عینی دارد. این حزب هرچند خود را بخشی از خانوادۀ جنبشهای شیعی میداند و بر اساس گفتمان انقلاب شیعی و در چارچوب نظری اقدام جمعی عمل میکند، اما در نگاه عمیقتر، حزبالله خود را بخشی از جهان اسلام دانسته و چنان که خواهیم گفت، اهداف و تأثیر این حزب به جغرافیای سیاسی و انسانی اسلام شیعی محدود نیست. پس میتوان گفت: «ارتباط حزبالله با اسلام او را در موقعیت التزام به اوامر و نواهی الهی قرار داده است.
حزبالله بر خود فرض میداند که هرگز از آموزههای الهی عدول نکند. تمسک حزبالله به یک دستور شرعی، به معنای اعتقاد به دیدگاهی تغییرناپذیر نیست، بلکه اگر در مسئلهای گزینههای مختلفی مطرح باشد آن وقت این حزب میتواند بر اساس دلایل، مصلحت و اعتباراتی دیگر که مفید در این زمینه است، در تصمیم خود بازنگری کند. (حجازی، 1385ش، ص86).
در حقیقت، نگاه و دیدگاه حزبالله لبنان را در منظومهای که خود را در آن میبیند میتوان از نامۀ سرگشادۀ این حزب که در حکم مانیفست حزبالله به شمار میآید و در سال 1985 با اعلام موجودیتش انتشار یافت، به دست آورد. در بخشی از این نامه دربارۀ اهمیت همگرایی و اتحاد میان مسلمانان چنین آمده است:
«از فتنههای خبیث استعمارگران برای پاره کردن رشتۀ اتحاد میان خود، کاشتن تخم اختلاف و دامن زدن به تعصبات فرقهای و مذهبی میان شیعه و سنی است. بدانید که استعمار قادر شده مستقیماً در صفوف متحد شما اختلاف و دو دستگی ایجاد کند یا در میان شیعه و سنی توطئهچینی کرده یا یکی را بر ضد دیگری بشوراند...بنابراین، توصیههای الهی را دربارۀ ضرورت اتحاد مسلمین رعایت کنید و ملاک عمل خود قرار دهید، زیرا اتحاد همچون صخرهای است که توطئههای مستکبران در برابر آن متلاشی میشود و همچون پتکی است که نقشههای ظالمان را از بین میبرد. با چنگ زدن به ریسمان الهی و عمل به آیه شریفه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل عمران/103)، اجازه ندهید سیاست «تفرقهبینداز و حکومت کن» در کشورهایتان اعمال شود. همواره این آیۀ شریفه را به یاد داشته باشید: «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ کانُوا شِیعاً لَسْتَ مِنْهُمْ» (انعام/159) (به نقل از: اسداللهی، 1368ش، ص208).
حزبالله در همین نامه ادعا میکند که امتی مرتبط با مسلمانان سراسر جهان است و عاملی که این ارتباط را برقرار میسازد، رشتۀ استوار ایدئولوژیک و سیاسی اسلام است و این مفهوم امت حزبالله، صرف نظر از تعهد یا عدم تعهد آنان به ولایت فقیه، همۀ مسلمانان اعم از شیعه و سنی را در بر میگیرد. همانگونه که «حسین موسوی» یکی از مقامات این جنبش چنین ادعایی دارد:
«بعضی میگویند که ما یک گروه لبنانی هستیم، این طور نیست، ما جزء مسلمانان جهان هستیم و پیوندهایی با دیگر مسلمانان جهان داریم» (روزنامه کیهان، 5/5/1365، ص6).
اخیراً نیز دبیرکل حزبالله به مناسبت هفته وحدت مبنای وحدتخواهی این جنبش را اینگونه اعلام نمود:
«ما امروز این هدیه الهی جاودان را در اختیار داریم و ما به عنوان مسلمانان هر اندازه که اختلاف فکری و فقهی داشته باشیم یک نقطه اشتراک بزرگ داریم که چیزی جز کتاب خدا و قرآن مجید نیست. طبیعی است که در هر مرحله برخی سعی دارند دیگران را به تحریف قرآن متهم کنند که البته چنین اتهاماتی عاری از صحت است. این نقطه اشتراک بزرگ ارزش آن را دارد که بر آن، پایههای وحدت اسلامی را استوار کنیم.» (روزنامه جمهوری اسلامی، 24/12/1387، ص8).
از سوی دیگر ـ همانگونه که رهبران حزبالله اعلام کردهاند ـ ارتباط این جنبش با جمهوری اسلامی ایران و اعتقاد آنان به ولایت فقیه امری پوشیده نیست. سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان بارها و به صراحت اعلام نموده است:
«ما افتخار میکنیم که از شاگردان مکتب امام خمینی هستیم، ما همچنان در خط ولایت فقیه باقی خواهیم ماند. ولایت فقیه در قلب و جان ما جا دارد. (سلیمانی،1379ش، ص238).
التزام و تعهد حزبالله به ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ایران از مرزهای قومی و ملی فراتر رفته و گرایشهای اسلامی را در آن متبلور ساخته است. با آن که وفاداری و وابستگی حزبالله به اسلامیت در وهلۀ اول و قبل از هرچیز در مفهوم ولایت فقیه متمرکز است، اما رابطۀ ولی فقیه با انقلاب اسلامی در ایران و تأسیس جمهوری اسلامی به این معنا است که بخش بزرگی از وفاداری و پایبندی به دعوت اسلامی ولی فقیه متوجه دولت انقلابیای است که به طور رسمی بر آن رهبری دارد. (سعد غریب،1385ش، ص129).
بر اساس این، چون حزبالله از یک سو با ولایت فقیه که یک مفهوم شیعی است ارتباط وثیق دارد و از سویی دیگر خود را جزئی از ایدئولوژی کلان اسلامی میداند، در ظاهر تناقض به وجود میآید. اما حزبالله این تناقض را به دو صورت توجیه میکند:
نخست این که، همۀ مسلمانان مؤمن اجزای جداناشدنی امت شمرده میشوند، اما پیوند فکری با ولایت فقیه، گروه اخیر را در مرکز امت و مسلمانان دیگر را در حاشیۀ این مرکزیت قرار میدهد. تأکید شهید سید عباس موسوی دومین دبیرکل حزبالله که پاسداران را یک بخش عادی در پیکرۀ اسلامی نمیداند، بلکه آنان را به منزلۀ سر این پیکر میشناسد، تفسیر دیگری بر استدلال یاد شده است. (العهد، 24صفر1408ق). بر اساس این، امت حزبالله در درجۀ اول جزء امت شیعه و در درجۀ دوم جزء امت اسلامی است.
توجه دوم تفسیری است که «علی فیاض» یکی از ایدئولوژیستهای حزبالله ارایه میدهد. به اعتقاد وی حزبالله از همان آغاز پیدایش دچار تعریف «حزبالله» بوده است. برخی حزبالله را نمایندۀ کل امت اسلامی و برخی آن را مختص به ولایت فقیه میدانند، بدون این که از عقیدۀ خود به دعوت اسلامی به عنوان یک اصل دینی چشم بپوشند. اما عملکرد و رویدادهای عملی، این مجادله را بیمعنا ساخت، زیرا حزبالله به تدریج از یک جنبش هوادار دعوت اسلامی به یک حزب منظم و کاملاً مشخص تبدیل شده است که ایدۀ وحدت فرهنگی و سیاسی اسلامی را مبنای ساختار فکری خود میداند. (سعدغریب، پیشین، ص128ـ129).
به طور کلی میتوان گفت: در فرهنگ گفتمانی حزبالله، موضوع وحدت اسلامی برای مقابله با «دشمنان خدا و اسلام» طرح میگردد. در این گفتمان به مسلمانان و سایر ملتهای ضعیف جهان به دید مستضعفان نگریسته شده و بر همین اساس اولین ایستگاه رادیویی در شهر بعلبک به «صوت المستضعفان» نامگذاری میشود. (اسداللهی، 1382، ص185).
توجه به همگرایی اسلامی در شرابطی کنونی که حزبالله چند جنگ پیروزمندانه را با اسرائیل پشت سر گذاشته و شرایط منطقه و جهان اسلام حساستر شده است، در ادبیات سیاسی مقامات این جنبش به صورت روشنتری دیده میشود. سید حسن نصرالله پس از پیروزی حزبالله در جنگ 33 روزه سال 2006، خطاب به عدهای پر ادعا که علیه این حزب، فعالیتهای تخریبی و تبلیغاتی به راه انداخته بودند، چنین میگوید:
«هرگز روا نباشد که تو به وحدت دعوت کنی در حالی که عملاً تفرقه میافکنی و یکپارچگی را از هم میگسلی، هرگز روا نباشد که مدعی محبت و دوستی باشی در حالی که کینهورزی را پیشۀ خود ساختهای و هرگز روا نباشد که داعیۀ عدالت داشته باشی، در حالی که در برابر خرد و کلان به ظلم و ستم روی میآوری.» (عبدالستار،1378ش، ص7).
2- اهداف حزبالله از همگرایی اسلامی
طبق یک تقسیمبندی مشهور از اهداف که توسط هالستی صورت گرفته است، اهداف به هدفهای کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت تقسیم میشود. (هالستی، 1376ش، ص220-231). بر اساس این، اگر بخواهیم اهداف حزبالله را از بیان شعار وحدت و همگرایی اسلامی درجهبندی کنیم، سه مرحله را باید در نظر بگیریم:
- 2-1- اهداف کوتاه مدت
اهداف کوتاه مدت بر اساس تعریف هالستی اهدافی آنی، فوری و حیاتی است که در واقع هست و نیست ذیهدف به آن بستگی دارد. در فرایند همگرایی اسلامی، حزبالله لبنان چه هدفی حیاتی و فوری را در نظر دارد؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت: برای حزبالله لبنان میتوان دو هدف کوتاه مدت و حیاتی را در نظر گرفت که نتیجۀ آن، در خدمت اهداف میانی و پس از آن اهداف نهایی و بلندمدت قرار خواهد گرفت؛ اهدافی که همگرایی و اتحاد را در سراسر جوامع اسلامی تعقیب میکند.
- 2ـ1ـ1ـ اخراج اشغالگران اسرائیلی از لبنان
در حقیقت اساس شکلگیری حزبالله را در جنوب لبنان در همین جهت باید تفسیر کرد. این جنبش دو سال قبل از آن که در سال 1985 اعلام موجودیت کند، عملیات بزرگ و پرتلفاتی را به اشغالگران اسرائیلی و تفنگداران آمریکایی در جنوب و سفارت این کشور در بیروت تحمیل کرد. مقاومت این جنبش برای دو دهه در برابر اسرائیل و پس از جنگ و گریزهای فراوان چریکی، اسرائیل را مستأصل کرد تا این که این رژیم به اشغالگری در بخش بزرگی از جنوب لبنان در سال 2000 پایان داد و برای اولین بار شکستی مفتضحانه را در طول جنگهایش از بدو تأسیس در سال 1948، متحمل شد. بنابراین اخراج اسرائیل از لبنان و تحقیر سیاسی- نظامی این رژیم در منطقه از اهداف کوتاه مدت حزبالله بود که به بخش بزرگی از آن دست یافته است. بر اساس این، «صفیالدین» نماینده حزبالله در تهران علاوه بر این که رژیم صهیونیستی را تهدیدی علیه جهان اسلام میداند، مقابله با این رژیم را فرصت خوبی در جهت همگرایی نیز تحلیل میکند:
«اسرائیل به ما فرصتی داده که هیچ وقت نمیتوان نظیر آن را شاهد باشیم و آن این است که اسرائیل امروزه به نقطۀ عطف و مشترک در ایجاد همگرایی اسلامی بدل گردیده و قطعاً اگر بتوانیم از این فرصت که همزمان تهدید هم هست، استفاده کنیم میتوانیم به نقطۀ مشترک با دیگر برادرانمان در جهان اسلام دست یابیم. (روزنامه رسالت، 3/ 2/1386،ص 8).
- 2ـ1ـ2ـ حفظ موجودیت و کسب مشروعیت
این هدف کوتاهمدت و حیاتی حزبالله به صحنۀ داخلی کشور لبنان مربوط میشود. حزبالله لبنان علاوه بر آن که مقابله با رژیم صهیونیستی را هدف حیاتی و کوتاه مدت خود میداند، نگاه جدی به حفظ موجودیت خود در صحنۀ داخلی لبنان، که توسط عوامل خارجی و داخلی همواره با تهدید روبهرو بوده، داشته است. از این رو حزبالله هرچه بیشتر رویکرد ملی- وطنی را دنبال میکند تا خود را به عنوان یک حزب سیاسی در جریانهای داخلی لبنان، به دیگران تحمیل کند و دیگران به بهانۀ پایان اشغالگری اسرائیل، نتوانند این حزب را از معادلات سیاسی لبنان به عنوان نیرومندترین حزب شیعی کنار بگذارند. بر اساس این، حزبالله به طور جدی به کسب قدرت در لبنان هم اندیشیده است و البته نتایج ارزشمندی را نیز به دست آورده است.
هم اکنون حزبالله در صحنۀ داخلی لبنان یک جریان صرف نظامی که اسرائیل را به چالش کشیده شناخته نمیشود، بلکه این حزب موفق شده از ناحیۀ دستآوردهای نظامی علیه اشغالگری، در افکار عمومی لبنانیها احترام و مشروعیت کسب کند و همین امر زمینۀ تقویت مواضع این حزب را در مقایسه با حزب دیگر شیعی، یعنی «امل»، فراهم کرده است، به گونهای که حزبالله در فضای کنونی دولت و مجلس لبنان به عنوان قطبی تأثیرگذار محسوب میشود. به این ترتیب حفظ موجودیت و کسب مشروعیت از اهداف کوتاهمدتی است که همانند اخراج اشغالگران صهیونیست، حزبالله به بخش بزرگی از آن دست یافته و در صدد تحکیم موقعیتهای به دست آمده است. ثمرۀ این توفیقات به طور یقین حزبالله لبنان را در رسیدن به اهداف میانی و بلندمدت یاری خواهد کرد.
- 2-2- اهداف میان مدت حزب الله
اهداف میان مدت به عنوان حلقۀ اتصال اهداف کوتاه مدت و بلندمدت به شمار میرود و البته از درجۀ اهمیت کمتری نسبت به آن دو برخوردار است، اما برای دستیابی به اهداف نهایی، تحقق آن ضروری است. در مورد اهدافی که حزبالله در مسیر تحقق همگرایی و همبستگی میان دولتها و ملتهای اسلامی به دنبال آن است، حل و فصل قضیۀ دیرینۀ فلسطینیها یک هدف میانی به حساب میآید. در واقع حل معضل سرزمین مقدس فلسطین که جز با نابودی رژیم صهیونیستی امکانپذیر نیست، گامی مهم به سوی تحقق همگرایی اسلامی به حساب میآید. همانگونه که مقامات رسمی این حزب بر این مسئله تأکید میکنند. حزبالله در ابتدای تأسیس و قبل از آن که موجودیت خود را علنی کند، در نخستین بیانیهاش اعلام میکند:
«موضوع جنوب لبنان، موضوعی اسلامی است و جهاد مؤمنان در جنوب لبنان و بقاع غربی، فقط برای بازپسگیری خاک لبنان نیست، بلکه برای [آزادسازی] قدس و حرکت به سمت قدس میباشد. (العهد، ش اول، 1404ق).
در دهۀ هشتاد رهبران حزبالله بارها اعلام میکردند که هدفشان درجنگ صرفاً آزادسازی این منطقه(جنوب لبنان) از اشغالگری اسرائیل نیست، بلکه این جنگ مقدمهای برای آزادسازی قدس شریف است. درسال 1985 سید عباس موسوی دبیرکل وقت حزبالله، گفت:
«درآینده ما برای زدودن تمامی آثار اسرائیل از فلسطین اقدام خواهیم کرد». (اسداللهی، پیشین، ص122).
در حقیقت، حزبالله حل و فصل قضیۀ فلسطین و آزادسازی این سرزمین از چنگال صهیونیستها را پیش از آن که یک قضیه فلسطینی بداند، یک تکلیف دینی و اسلامی میشمارد. به این ترتیب، حزبالله ملت فلسطین را با عباراتی همچون «ملت فلسطینی ما» یا «ملت ما در فلسطین» میخواند. حزبالله در پرتو ویژگیهای اسلامی فراگیر خود، اعتقاد دارد که شهر بیتالمقدس نماد دین مقدس امت اسلام است که با این توصیف، قدس یک مسئلۀ اسلامی در برابر فلسطینی بودن آن است. قدس مسئلۀ همۀ مسلمانان جهان است که در قبال آن احساس مسئولیت میکنند. (سعدغریب، پیشین، ص131).
توجه این حزب به بازگرداندن اسرای بیشمار فلسطینی و لبنانی که سالها دربند رژیم صهیونیستی بودهاند را میبایست در راستای دستیابی به اهداف میانمدت ترجمه و تفسیر کرد. سید حسن نصرالله، تأکید کرده است:
«اسرا را به هرشکل ممکن بازخواهیم گرداند و میخواهم به خانوادههای اسرا و زندانیان و کسانی که در زندانهای دشمن اسرائیلی هستند بگویم به اسرائیلیها اجازه ندهید با جنگ روانی، شایعهافکنی و دروغپردازی با اعصاب شما بازی کنند.» (ماهنامه پاسدار اسلام، ش264، آذر 1382، ص32).
حزبالله لبنان برای دستیابی به این هدف که تحقق آن فصلی مهم در همگرایی اسلامی خواهد گشود، به عنوان یک سازمان دینی و مردمی که واگرایی شدیدی با صهیونیستها دارد با بهرهگیری از توانایی، نفوذ، جایگاه و نقش بارز خود در صحنۀ لبنان و در تصمیمگیریهای کشوری به هر طریق ممکن تلاش میکند که سد و مانعی محکم در برابر روند ناعادلانۀ صلح که موجودیت رژیم صهیونیستی را تضمین میکند، ایجاد کند تا از تحقق و یا تسریع آن جلوگیری نماید. (سلیمانی، پیشین، ص242).
- 2-3- اهداف بلندمدت حزب الله
اهداف بلندمدت هرچند که در تقسیمبندی هالستی حیاتی نبوده و زمان تحقق آن به درازا میانجامد، اما به این نیز بستگی دارد که صاحب هدف، به اهداف بلندمدت چه نگاهی داشته باشد. اگر بر این باور باشیم که اهداف بلندمدت همان اهداف نهایی است، اهمیت آن نسبت به دو هدف پیشین بیشتر شده و میتوان آن را حیاتی دانست. در مورد جنبش حزبالله لبنان به نظر میرسد که این رویکرد به صواب نزدیکتر است، زیرا همانگونه که از برنامهها، بیانیهها و گفتههای این حزب و مقامات آن بر میآید، حزبالله لبنان مقاصد عالیهای را در سطح جهان تعقیب میکند و آن چیزی جز تحقق همگرایی و اتحاد میان دولتها و ملتهای اسلامی نیست. «این حزب از سال 1985 پیوسته کوشیده است تا مسلمانان را تشویق و تحریض کند که توطئههای امپریالیسم برای ایجاد شکاف در صفوف امت اسلامی را ناکام گذاشته و سرکوب کند... بدین ترتیب هیچ یک از دو گروه شیعه و سنی در این موضوع مقصر نیست که حزبالله با این موضعگیری امکان وحدت میان آنها را فراهم میسازد و علاوه بر این، متهم ساختن عوامل خارجی - چه واقعی و چه ساختگی- زمینه را برای وحدت اسلامی ایجاد میکند. (سعد غریب، پیشین، ص132). حزبالله در مانیفیست خود خاطر نشان میکند:
«ما یک سازمان حزبی بسته یا یک چارچوب تنگ سیاسی در لبنان نیستیم. ما خود را امتی میدانیم که با مسلمانان سراسر جهان ارتباط عقیدتی و سیاسی کامل در چارچوب اسلام دارد... به همین علت رنجها و مصیبتهایی که بر مسلمانان افغانستان، عراق، فیلیپین و سایر کشورها وارد میشود، در واقع بر پیکرۀ امت اسلامی که ما خود را بخش تفکیکناپذیر آن میدانیم، وارد میشود. (به نقل از: اسداللهی، 1386، ص189).
نگاه اینچنینی حزبالله به خود، هر تحلیلگری را مجاب میکند که حزبالله خود را در یک کلیت وسیعی به نام جهان اسلام قرار داده است. شیخ صبحی طفیلی اولین دبیرکل حزبالله در این مورد میگوید:
«ما در محدودۀ لبنان فعالیت و یا در چارچوب آن فکر نمیکنیم. لبنان یک بازیچۀ هندسی کوچک است که به وسیله امپریالیستها به وجود آمده است، ما تلاش داریم که در کلیۀ نقاط گیتی از مسلمانان دفاع کنیم. (العهد، ش146، شعبان 1407ق).
سید ابراهیم امینالسید از دیگر شخصیتهای این حزب، دیدگاه آقای طفیلی را با عبارت دیگری تکرار میکند:
«ما به خاطر وظیفۀ شرعی در لبنان فعالیت میکنیم و از دیدگاه سیاسی، به این کار خود اعتقاد داریم و این فعالیتها را ادامه میدهیم تا آنجا که لبنان بخشی از «امت» و «دولت اسلامی» گردد، ما معتقد نیستیم که لبنان دولتی اسلامی اما خارج از چارچوب امت قرار گیرد» (پیشین، ش 7و8، رمضان 1405ق).
دکتر نزار حمزه استاد دانشگاه آمریکایی بیروت تأیید میکند که حزبالله با ظهور در صحنۀ سیاسی و اجتماعی لبنان به دنبال چه هدفی بوده است:
«حزبالله در ابتدای تأسیس خود بسیاری از نظریات راجع به یک لبنان مستقل را رد میکرد و خواهان ادغام این کشور در وطن بزرگ اسلامی بوده است» (حمزه،1372ش، ص58).
به نظر میرسد هماکنون نشانههایی از تحقق اهداف بلندمدت و نهایی حزبالله در حال ظهور است. «اولویتکهن» نظریهپرداز معروف آمریکایی، پس از پایان جنگ 33 روزه که به پیروزی تاریخی حزبالله انجامید، دراینباره میگوید:
«اینکه مشتی جوان با اسلحه سبک و بدون پشتیبانی جهان، چهارمین ارتش مدرن جهان یعنی اسرائیل را زمینگیر میکنند نشانهای از یک پایان است. نظریۀ پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما را باید فراموش کرد. آغاز این هزاره، آغاز سیطرۀ نظام لیبرال ـ دمکراسی آمریکا نخواهد بود. بر پیشانی این هزاره، تولد قطب قدرت اسلام نقش بسته است و سرمنشأ تمامی این حرکتهای اسلامگرایانه و آزادیخواهانه، الگوی انقلاب اسلامی ایران است.»(روزنامه قدس،18مرداد 1385،ص13)
اخیراً سید حسن نصرالله به مناسبت میلاد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بار دیگر استراتژی و دیدگاه وحدتطلبی این حزب و نفی هر گونه فرقهگرایی مذهبی را در سطح جهان اسلام تکرار نمود:
«من امیدوارم در روز میلاد پیامبر از برخی ادعاهایی که میتواند باعث اختلاف میان شیعه و سنی شود دوری کنیم. امروز بازی کردن با مسایل بزرگ امت اسلام برای کسی میسر نیست، زیرا مسلمانان و رهبران و روحانیون در مسایل اساسی با یکدیگر متحد شده و در کنار هم میایستند. در اینجا به عنوان آخرین بهانه که مدتی است تبلیغ میشود، به این روی میآورند که شیعیان قصد دارند اهل سنت را به کیش خود درآورند و برای این مدعا هم ماجرا و دلیل میآورند». (روزنامه جمهوری اسلامی،24/3/1387، ص8).
مبحث سوم: تأثیرات حزبالله بر همگرایی اسلامی
پیامد دیدگاههای روشن و اهداف کلان و عالیهای که حزبالله در جهت همگرایی اسلامی برای خود ترسیم نموده بود، تأثیرات مثبتی در این زمینه به جای گذاشت. جنبش حزبالله هرچند بر اساس ایدئولوژی شیعی عمل میکند و همه او را با این ویژگی میشناسند، اما هیچگاه خود را در قید و بند عقیده، نژاد و ملیت قرار نداده است. طبق چارچوب نظری اقدام جمعی، ظهور و عملکرد یک جنبش را میتوان در دو ساحت داخلی و خارجی ارزیابی نمود که بر اساس این، ظهور و تکامل حزبالله از یک سو در برابر پایان اشغال صهیونیستها در لبنان و از سوی دیگر برای بازگرداندن جایگاه شیعیان در معادلات داخلی لبنان صورت گرفته و در هر دو ساحت به اذعان دوست و دشمن حزبالله موفقیتهای مهمی را کسب کرده است.
زمان آن فرا رسیده تا بررسی شود دیدگاهها و اهداف حزبالله درباره همگرایی میان مسلمانان تا چه اندزه محقق شده است و این جنبش که هم از نظر اعتقادی و هم از لحاظ سیاسی در منطقۀ خاورمیانه اقلیت محسوب میشود، تا چه میزان بر روند همگرایی در سطح منطقه و جهان اسلام تأثیرگذار بوده است.
در حقیقت برای آگاهی از میزان تأثیرگذاری حزبالله دربارۀ شتاب همگرایی اسلامی، باید به کارنامۀ این جنبش در مبارزه و مقابله با رژیم صهیونیستی به عنوان جدیترین تهدید علیه مسلمانان، مراجعه نمود. هماکنون شصت سال از تأسیس رژیم اسرائیل و بیش از 25 سال از ظهور حزبالله میگذرد. اگر عملکرد حزبالله به عنوان یک جنبش مردمی علیه رژیم صهیونیستی را با عملکرد چند دولت عربی مقایسه کنیم، به خوبی درخواهیم یافت که حزبالله لبنان چه توفیقات بزرگی را به دست آورده است.
در این نوشتار در مقام شمارش و تحلیل دستاوردها و موققیتهای حزبالله در صحنههای داخل و خارج لبنان نیستیم، بلکه آن چه در پی آنیم بررسی تأثیراتی است که حزبالله از ناحیه عملکردهایش بر جریان همگرایی اسلامی برجای گذاشته است. در یک دستهبندی این تأثیرات را میتوان در دو سطح کلان بررسی نمود:
1- همگرایی میان ملتهای اسلامی
بر اساس آیۀ شریفه «ان هذه امتکم امۀ واحده»(انبیا/92) تقسیم مسلمانان به چند ملت، خلاف شعار قرآن کریم و اهداف عالیۀ اسلام است. بنابراین آنچه که هماکنون مسلمانان را تحت عنوان ملتها در چارچوب تنگ کشورها جای داده، رهآورد سیاستهای استعمارگران بوده است. از این رو بازگشت مسلمانان به پیکرهای واحد، آرزوی تمام کسانی است که مشفقانه برای تحقق اهداف و برنامههای دین اسلام تلاش میکنند. در این میان جنبش حزبالله لبنان با شجاعت و جسارت بینظیری که از خود در برابر اسرائیل به نمایش گذاشته و با سیاست عقلانیت همراه با انعطافپذیری که در صحنۀ داخلی لبنان در پیش گرفته است، دل بسیاری از مسلمانان را که در یکی دو قرن اخیر همواره متحمل شکستهای سنگینی از استعمارگران و اشغالگران شدهاند، به دست آورده و توانسته است روحیۀ از دست رفتۀ آنها به خصوص مسلمانان کشورهای عربی و نیز فلسطینیان را در رویارویی با رژیم صهیونیستی، به آنان بازگرداند.
حزبالله بیش از 25 سال است که جبهۀ مستحکمی را در برابر اشغالگری رژیم اسرائیل ایجاد کرده است؛ در این مدت چند فراز تاریخی وجود دارد که به عنوان نقطۀ عطف در تاریخ مبارزات حزبالله محسوب میشود:
- حملات سهمگین و پرتلفاتی که از سال 1982 از سوی گروهی ناشناخته در جنوب لبنان علیه نیروهای اشغالگر اسرائیل و انفجار سفارت آمریکا در بیروت و حمله به تفنگداران این کشور صورت گرفت و چند سال بعد معلوم شد که عامل آن جنبش حزبالله بوده است؛
- اعلام موجودیت حزبالله در سال 1985 و آغاز جنگ نمایان علیه اسرائیل در جنوب لبنان؛
- پیروزی در جنگ هشت روزه در سال 1993 در عملیات موسوم به «تصفیه حساب»؛
- پیروزی در جنگ 16 روزه در سال 1996در عملیات موسوم به «خوشههای خشم»؛
- پایان اشغالگری صهیونیستها در جنوب لبنان در سال 2000؛
- بازگرداندن گروهی از اسرای لبنانی از جمله «شیخ عبدالکریم عبید» در سال 2002؛
- پیروزی در جنگ تاریخی 33 روزه در سال 2006؛
- بازگرداندن شمار زیادی از اسرای فلسطینی و لبنانی از جمله «سمیر قنطار» قدیمیترین اسیر دربند صهیونیستها در سال 2008.
در واقع این کارنامۀ درخشان برای یک جنبش مردمی و آن هم در برابر چنین دشمنی، چیزی شبیه یک معجزه است. به هرحال، این پیروزیها «پروندۀ شیعه و سنی را نه تنها در لبنان بلکه در سراسر جهان اسلام گشود و به ملتهای اسلامی نشان داده شد که این دو طیف مذهبی، آرمانها و اهداف مشترک بسیاری دارند و به آنان ثابت کرد که آگاهی و فهم بیشتری نسبت به قضایای فقهی و دینی در قیاس با بسیاری از رهبران روحانی که موضع شرعی را بد درک کردهاند، دارند. ملتها خوب درک کردهاند جنگهای حزبالله، جنگ بین اسلام از یک طرف و صهیونیسم از طرف دیگر بوده است.» (سعدغریب، پیشین، ص223).
جنبش حزبالله از این روی موفق شد که روابط و دیدگاههای شیعه و سنی را به هم نزدیک کند که از همان زمان تأسیس، هویت خود را اسلامی اعلام کرده بود، نه شیعی یا لبنانی. به اذعان امینالسید «نه تنها اولویت هویت اسلامی بر هویت لبنانی به حکم اعتقادات دینی ما واجب است، بلکه به حکم منطق نیز چنین است، زیرا لبنانی بودن نمیتواند در زمینه تعهد و وابستگی با اسلامی بودن برابری کند. لبنان چیزی بیش از یک تعبیر جغرافیایی نیست، در حالی که اسلام یک تعبیر فرهنگی و فکری و سیاسی است که از حوزههای محدود جغرافیایی فراتر میرود. بنابراین حزبالله جغرافیایی بودن زمین را میپذیرد، اما جغرافیایی بودن فرد را نمیپذیرد. (العهد، 26 شعبان، 1405ق).
به هرحال، حزبالله موفق شده چنین دیدگاههای بلندی را به خوبی تعبیر کند و نگاههای پیروان مذاهب اسلامی به خصوص شیعیان و اهل سنت را به هم نزدیک نماید. محمد مهدی عاکف رهبر اخوانالمسلمین مصر در طول مقاومت قهرمانانۀ حزبالله در جنگ 33 روزه، چندین بار آمادگی اخوانالمسلمین را برای اعزام نیرو به لبنان جهت حمایت از رزمندگان لبنانی در مبارزه با صهیونیستها اعلام کرد. همچنین، علمای اندونزی، مالزی، پاکستان، کشمیر و... ضمن حمایت معنوی از حزبالله اقداماتی را نیز در جهت کمک به حزبالله، از جمله خریداری سلاح انجام دادند. (حجازی، 1385ش، ص209).
در سطح عموم و تودهها نیز حزبالله محبوبیت بسیاری میان پیروان اهل سنت به دست آورده است. مقاومت 25 سالۀ این حزب در خط مقدم علیه اسرائیل و خودگشودگی در تحولات داخلی لبنان، دلیل اصلی این محبوبیت است. هم اکنون مسلمانان به خوبی دریافتهاند که خون شیعه و سنی در لبنان و فلسطین در مسیر یک هدف ریخته میشود و این امر غیرت و همگرایی دینی را میان مسلمانان تقویت کرده است.
بر اساس نتایج جدیدترین نظرسنجی که شبکه الجزیره انجام داده است بیش از 90% مسلمانان جهان از جنبش حزبالله لبنان حمایت کردهاند و این در حالی است که بیش از 70% مردم کل جهان(اعم از مسلمان و غیرمسلمان) مقاومت اسلامی را در برابر اشغالگری صهیونیستها برحق دانستهاند. (حجازی، 1385، ص207).
2- همگرایی میان دولتهای اسلامی
هرچند تا مدتها پس از تأسیس حزبالله در جنوب لبنان و بهرغم مواضع سخت این جنبش در برابر اسرائیل، بسیاری از کشورهای عرب منطقه نسبت به اهداف حزبالله مظنون بودند و این جنبش را نمایندۀ انقلاب ایران در لبنان میدانستند، اما هرچه از عمر حزبالله گذشت و عملکردهایش رژیم صهیونیستی را به چالش کشید، دیدگاه کشورهای عربی نسبت به این حزب تغییر کرد. علت این تغییر را میتوان در شکست پیاپی اسرائیل از این حزب و در پی آن موقف منطقی حزبالله در صحنۀ داخلی و حمایت ملی لبنانیها از آن دانست.
به هرحال، حزبالله هم اکنون حقانیت و مشروعیت خود را در منطقه و به ویژه به دولتهای عربی ثابت کرده است. مهارتی که حزبالله در این مورد به خرج داد، به نوشتۀ روزنامه «السفیر»، «برداشتی جهانشمول از اسلام و امت اسلامی بود، اما رگههایی از قومیت عربی در گفتمان سیاسی اخیر ملاحظه میشود که میتوان آن را عملگرایی و اقدامی ماهرانه برای دستیابی به مشروعیت در دنیای عرب با اکثریت سنی، مربوط دانست. حزبالله کوشیده است تا از طریق شناساندن خود به عنوان یک جنبش خاص عربی به مشروعیت دست یابد به گونهای که خود را مقاومت اسلامی، لبنانی و عربی مینامد که در راه «اهدف عربی و اسلامی» و نه تنها «تک هدف شیعی» مبارزه میکند(السفیر ،31 ژوئیه 1998م، ص 16).
هم اکنون میتوان گفت اهداف کوتاه مدت و حیاتی جنبش حزبالله محقق شده و مقاومت اسلامی به جایی رسیده که به عنوان «نهضت مقاومت» در سطح کشورهای اسلامی شناخته میشود و مشروعیت منطقهای و جهانی پیدا کرده است و در معادلات سیاسی منطقه نقش اساسی ایفا میکند و همواره یکی از محورهای مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل موضوع مقاومت اسلامی در جنوب لبنان بوده است. (اسداللهی، پیشین، ص156). امروز همانند سالیان اولیه تأسیس این حزب نیست تا رژیم صهیونیستی و حامیانش در غرب، دولتهای اسلامی را از حزبالله با برچسب «تروریسم شیعی» بترسانند، زیرا حزبالله ثابت کرده است جزئی از کاروان مسلمانان و شریک در سرنوشت آنان است.
در حقیقت، حمایت از حزبالله پس از جنگ 16 روزۀ سال 1996، رفته رفته اوج گرفت. در این جنگ مقاومت اسلامی، بهرغم تحمل خسارات و تلفات اقتصادی و انسانی، تسلیم صهیونیستها برای خلع سلاح نشد و در نهایت این صهیونیستها بودند که آتشبس اعلام نمودند. همانگونه که امل سعد غریب مینویسد:
«تهاجم سال 1996 به لبنان احساس همبستگی و همکاری عمیقی میان ملتها و دولتهای عربی با لبنان به وجود آورد و به مقاومت اسلامی در سطح بینالمللی مشروعیت بخشید. ولیعهد[وقت]عربستان سعودی امیرعبدالله بن عبدالعزیز در دیدار با تنی چند از نمایندگان مجلس حزب الله، مقاومت اسلامی لبنان را اقدامی قهرمانانه توصیف کرد. با آنکه جهان عرب این تهاجم را به لبنان محکوم کرد و کمکهای مالی در اختیار دولت لبنان قرار داده بود، اما واکنش در برابر هجوم اسرائیل بیسابقه بود. اتحادیۀ عرب در یک نمایش سیاسی کمنظیر مقرر داشت که مقر اجلاس اتحادیه از قاهره به بیروت منتقل شود و از کشورهای عربی خواسته شد تا روند عادی سازی روابط خود را با اسراییل متوقف کنند» (سعدغریب، پیشین، ص139).
عامل دیگری که موجی از احترام به دبیرکل حزبالله و همگرایی را در سطح دولتها بر انگیخت شهادت سیدهادی نصرالله فرزند سید حسن نصرالله در یک عملیات نفوذی علیه اسرائیل بود. این حادثه سبب شد که موجی از پیامهای تسلیت از سوی مقامات دولتی کشورهای اسلامی به سوی جنوب لبنان سرازیر شود. از جمله در یک اقدام پیشبینی نشده، سفرای دولتهای محافظهکار عربستان و کویت به صورت حضوری پیام تسلیت حکومتهایشان را به نصرالله ابلاغ کردند. چندی بعد امیرعبدالله ولیعهد عربستان در لبنان با نمایندگان حزبالله دیدار نمود و ضمن حمایت از مبارزات این جنبش، مبلغ یکصد میلیون دلار کمک نقدی در اختیار حزبالله قرار داد. (اسداللهی، 1382ش، ص245).
همچنین حسنی مبارک رییسجمهور مصر در سفر سال2000 خود به لبنان به صراحت حمایت خود را از مقاومت اسلامی اعلام کرد. این موضعگیری به اندازهای بیسابقه بود که بلافاصله پس از بازگشت مبارک به قاهره، «ایهود باراک» نخستوزیر وقت اسرائیل، نمایندۀ خود را به مصر فرستاد تا ضمن دیدار با مبارک، اعتراض دولت اسرائیل را به وی ابلاغ کند. این موضع مصر در واقع نقطۀ پایانی بر کنفرانس شرمالشیخ بود که در سال 1996 برای تروریست معرفی کردن «حزبالله»، «حماس» و «جهاد اسلامی» برگزار شده بود. (روزنامههمشهری، 2/12/1378،ص6).
در جریان جنگ نابرابر سال 2006، حزبالله لبنان 33 روز به صورت اعجاب برانگیزی در برابر رژیم صهیونیستی مقاومت نمود و دلاوریهای بسیاری از خود نشان داد. این جنگ در اثبات حقانیت حزبالله و اسطوره شدن شخصیت سید حسن نصرالله بسیار مؤثر واقع شد. در طول جنگ و پس از آن حمایتهای مردمی و دولتی بسیاری از جانب کشورهای اسلامی از حزبالله لبنان صورت گرفت. در حقیقت، تمام دولتهای عربی و اسلامی میدانستند که شکست حزبالله در این جنگ، فضاهای بسیاری را به روی اشغالگری صهیونیستها میگشاید. از این رو این دولتها بیصبرانه منتظر نتیجۀ جنگ بودند که در عین ناباوری آنان، با پیروزی حزبالله به آتشبس منجر شد. از اینجا بود که از جانب برخی دولتهای عربی که قبلاً نسبت به اهداف و مقاصد حزبالله ظنین بودند، از این جنبش حمایتهای بسیاری صورت گرفت، از جمله حکومت عربستان به مؤسسات دینی و مفتیهای این کشور هشدار داد که از صدور فتوا علیه حزبالله پرهیز کنند. همچنین، کشورهای مصر، سوریه، اردن، فلسطین و اتحادیه عرب به طور رسمی از حزبالله و مقاومت اسلامی حمایت کردند. (یاسین، 2006م/74).
جمهوری اسلامی ایران که با جنبش حزبالله پیوندی ناگسستنی در مبانی اعتقادی و اهداف سیاسی دارد، در کسب توفیقات حزبالله در همگرایی دولتها نقش انکارناپذیری داشته است. پیروزی حزبالله در جنگ 33 روزه آن قدر برای ایران اهمیت داشت که مقام معظم رهبری در پیامی به سید حسن نصرالله و مقاومت اسلامی در 25 مرداد 1385، تصریح نمودند:
«آنچه اتفاق افتاد، حجتی از سوی خداوند بر همه دولتها و ملتهای اسلامی و به ویژه در منطقه خاورمیانه ست. شما بار دیگر مصداق این کلمه نورانی قرآن شدید: «قَدْ کانَ لَکمْ آیۀ في فِئَتَینِ الْتَقَتا فِئَۀ تُقاتِلُ فِي سَبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْری کافِرَۀ یرَوْنَهُمْ مِثْلَیهِمْ رَأْی الْعَینِ وَ اللَّهُ یؤَیدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یشاءُ إِنَّ فِي ذلِک لَعِبْرَۀ لأُِولِی الأَْبْصارِ».
3-شناساندن خائنان و خادمان به امت اسلامی
حزبالله با در پیش گرفتن سیاست معقولی که از یک سو بر سعه صدر و از سوی دیگر بر عزت اسلامی استوار بود موفق شد موجی از احترام ملتها را نسبت به خود و نیز دیدگاه برخی کشورهای اسلامی مانند عربستان و مصر را نسبت به اهداف و برنامههایش جلب کند، اما این کشورها در مناسبات بینالمللی و سیاست خارجی به شدت به غرب وابسته هستند و در بسیاری از رویدادهای بینالمللی به ویژه مسائل خاورمیانه طبق اهداف کشورهای غربی و برخلاف مصالح مسلمانان عمل میکنند. این مسئلهای بود که جنبش حزبالله پیوسته نسبت به آن هشدار میداد. بحران سیاسی و طولانی لبنان در سال 2008 و تهاجم رژیم صهیونیستی به غزه در ابتدای سال 2009 یک بار دیگر به خوبی هویت واقعی برخی از سران جهان عرب همانند حسنی مبارک رییسجمهوری مصر، ملک عبدالله پادشاه عربستان و عبدالله دوم پادشاه اردن را نشان داد. کشورهای متبوع این عده در دو سال اخیر با دخالت مستمر در امور داخلی لبنان در ایجاد شکاف میان گروههای لبنانی نقش منفی بازی کردهاند. دخالت آشکار دو کشور عربی مصر و عربستان در امور داخلی لبنان و جانبداری از گروه موسوم به 14 مارس که طی چهار سال گذشته دولت را در اختیار داشته است، ثابت میکند که برخی حمایتها و تأییدات گذشته این دو کشور از حزبالله صرفاً جنبه تبلیغاتی و سیاسی داشته و این دو کشور تحت تأثیر کشورهای قدرتمند غربی از به کارگیری سیاست مستقل در جریانهای سیاسی خاورمیانه ناتوان میباشند. اخیراً رژیم حاکم بر مصر در مورد حزبالله جنجال منطقهای به وجود آورد و ادعا نمود که چند جاسوس حزبالله را در این کشور دستگیر کرده است و حزبالله نیز با رد این اتهامات رژیم مصر را متهم کرد که با راه انداختن این هیاهو در نظر دارد نقش بسیار منفی خود را در حمایت از تهاجم صهیونیستها در جریان حمله به غزه پوشانده و افکار عمومی جهان اسلام را که علیه آنان است منحرف نماید.
در انتخابات پارلمانی اخیر لبنان جریان گروه طرفدار غرب موسوم به 14 مارس با حمایتهای مالی کشورهای یاد شده باز هم اکثریت پارلمانی و دولت را در اختیار گرفت. پیامهای مسرتآمیز و توأم با نفاق سران دولتهای مصر، عربستان و اردن به سران گروه 14 مارس نشان داد که این کشورها همچنان سیاست ماجراجویانه و طایفهگری خود را در لبنان دنبال خواهند کرد. (روزنامه خراسان، 19/3/1388، ص16). اینها نمونهای از موفقیتهای حزبالله در شناساندن دولتهای خائنِ به سرنوشت امت اسلامی است، به طوری که هماکنون رژیمهای کشورهای پرادعای عربی مانند مصر، اردن و عربستان به شدت مورد نفرت مسلمانان جهان قرار دارند و این در حالی است که هر روزه بر محبوبیت جنبش حزبالله و دبیرکل آن سید حسن نصرالله بیش از پیش افزوده میشود. همچنین، حزبالله در شناساندن نقش مثبت برخی از کشورهای اسلامی مانند جمهوری اسلامی ایران، سوریه و دولت کنونی ترکیه در مسائل داخلی لبنان، تهاجم صهیونیستها به غزه و همگام شدن این کشورها با افکار عمومی مسلمانان، نقش بارزی ایفا نموده است. سید حسن نصرالله اخیراً از نقش مثبت برخی از کشورهای اسلامی چنین یاد کرده است:
«از نظر ما هر کشوری در جهان بدون توجه به فرهنگ و مذهب و کیش آن اگر قصد حمایت از ما اعراب و آرمانهایمان را داشته باشد، ما باید در کنار او بایستیم. امروز ایران، سوریه و ترکیه جدید در این موقعیت هستند و تعداد این کشورها بیشتر نیز خواهد شد. ما به عنوان ملتها و دولتهای عربی باید از آنها حمایت کرده و به آنها کمک کنیم نه اینکه آنها را متهم کرده و در برابر آنها بایستیم.» (روزنامه جمهوری اسلامی، 24/12/1387، ص8).
نتیجهگیری:
از مجموع آنچه گذشت میتوان نتیجه گرفت که جنبش حزبالله لبنان بر اساس گفتمان «انقلاب شیعی» و در چارچوب نظری «اقدام جمعی» به وجود آمد. بنابراین اهداف و عملکردهای این جنبش را میبایست در این چارچوب مطالعه نمود. در پروسۀ همگرایی اسلامی، حزبالله لبنان به صورت هدفمند دیدگاههایش را بیان میکند و طبق آن استراتژی مشخصی را در پیش میگیرد. مقاومت 25 سالۀ این حزب در برابر رژیم صهیونیستی که به عنوان عامل نفاق میان کشورهای اسلامی مبدل گشته بود، موجب شد روحیۀ همگرایی به میان مسلمانان بازگردد و حزبالله خود را عامل وفاق معرفی نماید. هماکنون دیدگاههای حزبالله لبنان در فرایند همگرایی اسلامی که در سالهای ابتدایی تأسیسش آن را بیان مینمود، جلوۀ عینی پیدا نموده و اهداف آن یکی پس از دیگری تحقق مییابد.
بهرغم مخاطراتی که همگرایی جهان اسلام را تهدید میکند، حزبالله لبنان از رهگذر دیدگاهها و اهداف بلندی که همواره در پی آن بوده، موفق شده است تأثیرات غیرقابل انکار و شگرفی دربارۀ تقریب مواضع ملتها و دولتهای اسلامی به جای بگذارد. این در حالی است که برخی گروههای سلفی اهل سنت مانند «القاعده»، خود را به عنوان عامل نفاق شناساندهاند.
پانویس
منابع
- قرآن کریم.
- آقابخشی، علی و افشاری راد، مینو، فرهنگ علوم سیاسی، چاپار، تهران، چاپ اول، 1383ش.
- اسداللهی، مسعود، ازمقاومت تا پیروزی، مؤسسه مطالعات اندیشهسازان نو، تهران، چاپ دوم، 1386ش.
- ـــــــــــــــ، جنبش حزبالله گذشته و حال، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، چاپ اول، 1382ش.
- تقیپور، محمد تقی، استراتژی پیرامونی اسرائیل، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، چاپ اول، 1383ش.
- جدید بناب، علی، عملکرد صهیونیسم نسبت به جهان اسلام، مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی امام خمینی، قم، چاپ دوم، 1385ش.
- حجازی، حامد، یک لبنان مقاومت یک اسرائیل ادعا، بقیۀ العتره، قم، چاپ دوم، 1385ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، دانشگاه تهران، تهران، 1343ش.
- روزنامه السفیر، بیروت، 31 ژوئیه 1998.
- روزنامه جمهوری اسلامی،24/12/1387.
- روزنامه خراسان،19/3/1388.
- روزنامه رسالت،3/2/1386.
- روزنامه قدس، 8/5/1385.
- روزنامه کیهان، 5/5/1365.
- روزنامه همشهری، 2/12/1378.
- سعدغریب، امل، دین و سیاست حزبالله، ترجمه غلامرضا تهامی، مؤسسه مطالعات اندیشهسازان نور، تهران، چاپ اول، 1385ش.
- سلیمانی، محمدباقر، بازیگران روند صلح خاورمیانه، دفتر مطالعات سیاسی و بینالملل وزارت خارجه، تهران، چاپ اول، 1379ش.
- سیمبر، سیدرضا، مقاله «کلیدهای همگرایی و واگرایی»، حکومت از دیدگاه مذاهب اسلامی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، قم، 1377ش.
- عبدالستار، پیروزی حزبالله، ترجمه محمدرضا میرزاجان، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، تهران، چاپ اول، 1387ش.
- عمید، حسن، فرهنگ عمید، امیرکبیر، تهران، چاپ دهم، 1384ش.
- فصلنامه مصباح، ش9، بهار 1373ش.
- گر، رابرت، چرا انسانها شورش میکنند، ترجمۀ علی مرشدیزاده، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1377ش.
- ماهنامه پاسدار اسلام، ش264، آذر 1382.
- مجلۀ العهد، ارگان نشراتی حزبالله در لبنان در دهه1410ق.
- مجله دانش سیاسی، پیش شماره سوم، بهمن و اسفند 1372ش، مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق(علیهالسلام).
- هالستی، کی جی، مبانی تجزیه و تحلیل سیاست خارجی، ترجمه بهرام مستقیمی، دفتر مطالعات سیاسی وزارت خارجه، 1376ش.
- یاسین، عبدالقادر، فجرالانتصار، (الحرب العربیه – الحرب الاسرائیلیه)، دارالکتاب العربی، بیروت، 2006م.
- j.a.banks,the sociology of social movements (London: macmillan,1972)
- مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره نوزدهم تابستان 1388 میباشد.