محکم و متشابه از منظر فریقین (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی « فصل ششم : محکم و متشابه یکی دیگر از مبانی تفسیری قران موضوع محکم ومتشابه در...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''محکم و متشابه''' یکی از موضوعات مهم در مبانی تفسیری [[قرآن|قرآن]] است. مبنای ادعای مذکور آیه 7سوره آل عمران است که بر اساس آن آیات قرآن به دو بخش محکمات و متشابهات تقسیم گردیده است. از منظر برخی از مفسرین فقط بخش محکمات قابل تفسیر است. در نتیجه آیات متشابه از قلمرو تفسیر بشری - غیر معصوم - خارج خواهد شد.


فصل ششم : محکم و متشابه
== محکم و متشابه ==
یکی دیگر از مبانی تفسیری قران  موضوع  محکم ومتشابه در قران است  . مبنای ادعای مذکور ، ایه 7سوره ال عمران  می باشد که بر اساس ان ایات قران به دو بخش محکمات و متشابهات تقسیم گردیده است . از منظر  برخی از مفسرین فقط  بخش  محکمات قابل تفسیر می باشد در نتیجه ایات متشابه از قلمرو تفسیر بشری  - غیر معصوم -  خارج خواهد شد . بنابراین لازم است قبل ازورود در حوزه تفسیر، به تبیین این دو واژه در قران بپردازیم :
محکم ومتشابه درلغت :
  راغب اصفهانی در ذیل ایه شریفه( آيات محكمات هن أم الكتاب وأخر متشابهات ) در معنای محکم می نویسد : 
"فالمحكم مالا يعرض فيه شبهة من حيث اللفظ ولا من حيث المعنى "
محکم کلمه ای است که شبهه ای از جنبه لفظ ومعنا در ان وجود نداشته باشد . 
ایشان در معنای متشابه هم می نویسد :
"... والمتشابه من القرآن ما أشكل تفسيره لمشابهته بغيره إما من حيث اللفظ أو من حيث المعنى ، فقال الفقهاء المتشابه ما لا ينبئ ظاهره عن مراده"
: متشابه در قران بمعنای ایاتی است که تفسیر انها بجهت مشابهت با دیگر امور از جنبه لفظ یا معنا یا هر دو مشکل و پیچیده می باشد و فقیهان می گویند متشابه چیزی است که از ظاهرش نمی توان به مراد متکلم پی برد .
ایشان در ادامه انواع سه گانه متشابه را اینچنین بیان می کند :
فالمتشابه في الجملة ثلاثة أضرب :
متشابه من جهة اللفظ فقط ، ومتشابه من جهة المعنى فقط ، ومتشابه من جهتهما  - انتهی – 
محکم  و متشابه دراصطلاح مفسران فریقین
در معنای محکم و متشابه اقوال زیادی بین علمای فریقین وجود دارد که برخی انرا در حد 20قول شمرده اند . در اینجا دیدگاه برخی از عالمان فریقین را بیان می کنیم :
جلال الدین  سیوطی:
ایشان نخست سه دیدگاه را  در زمینه تعداد ایات محکم و  متشابه در قرا ن کریم بیان می کند  :
دیدگاه نخست : تمام ایات قران از محکمات است بدلیل ایه شریفه : {كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ}
دیدگاه دوم :  تمامی قران متشابه است بدلیل ایه شریفه : {كِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِيَ}
دیدگاه سوم که مختار مولف الاتقان می باشد ان است که ایات قران به دو قسم محکم ومتشابه تفسیم می شود بدلیل ایه شریفه 7سوره ال عمران 
ایشان دیدگاه اول و دوم را ناصواب دانسته ومعنای احکام در ایه نخست را اتقان و عدم عروض نقص در ان دانسته ومتشابه درایه دوم را هم بمعنای تشابه ایات به یکدیگر در صدق و اعجاز و حقانیت می داند .
انگاه به بیان تعاریف گوناگون از ایندو پرداخته و می نویسد از جمله انکه  :
محکم ان است که مراد متکلم از طریق ظهور یا تاویل کلام معلوم باشد و متشابه ان است که علمش فقط در نزد خداست و از دسترس فهم دیگران خارج است . 
محکم به کلامی اطلاق می گردد که تاویل بردار نیست اما متشابه ان است که وجوه گوناگون در معنای ان داده می شود .
محکم، کلامی است که  مفهوم ان معقول باشد ولی متشابه ان است که معنایش برای عقل قابل درک نیست
ایشان در ادامه روایاتی از ابن عباس و....در معنای محکمات و متشابهات بیان می کند – 
محمد بن صالح بن محمد العثيمين -  از اعلام اهل سنت-
ایشان  در کتاب" اصول فی  التفسیر" ایات قران را به اعتبار محکم ومتشابه یه سه نوع تقسیم نموده و سپس به بیان معنای هریک می پردازد:
  نوع اول : احکام بمعنای اتقان که وصف همه قران است. ایات زیادی از قران بیانگر این نوع از احکام می باشد  نظیر ایه "الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ"[هود:1. بر اساس این معنا قران از اتقان و جامعیت و عدم تناقض و فصاحت و ...برخوردار است .
نوع دوم : تشابه عام ؛ بدین معنا که تمام ایات قران از جنبه زیبائی ، جامعیت و کمال در ابعاد مختلف مشابه یکدیگر است. برخی از ایات قران بیانگر این معنا است نظیر ایه :  "اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ"[الزمر:23]
نوع سوم : احکام – به کسر همزه - خاص و تشابه خاص که ایه 7سوره ال عمران بیانگر ان است : "هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ"در این ایه،  محکم به کلامی گفته می شود که مفهومش وضوح داشته  و متشابه به ایاتی گفته می شود که نوعی خفا در ان وجود دارد و راسخان در علم فقط اگاه به معنای ان هستند . 
ایشان در ادامه برای متشابه بمعنای ذکرشده مثالهائی را از قران بیان می کند.
مولف این کتاب درادامه به تقسیمی ازتشابه در قران پرداخته واظهار می دارد که تشابه به دو نوع تشابه حقیقی و تشابه نسبی تقسیم می شود . ایشان علم به متشابه حقیقی را منحصر به خداوند دانسته و معتقد است علم به تشابه نسبی برای راسخان درعلم و متدبران در قران ممکن است  –
انگاه به ذکر نمونه های از متشابه نسبی درقران  پرداخته و در پایان این بحث می نویسد : راسخان در علم که اصحاب فکر و اندیشه هستند می دانند چگونه با ارجاع ایات متشابه به ایات دیگر به درک واقعی ان نائل شده که در اینصورت همان ایات محکم تبدیل به متشابه می گردد . 
نتیجه انکه از منظر مولف کتاب "مقدمه علم التفسیر"،  علم به متشابه حقیقی که مصداق اتم ان صفات الهی است منحصر به خداوند متعال است اما علم به متشابه نسبی برای اصحاب تدبر و تفکر ممکن است . بعلاوه انکه از منظر ایشان تمام ایات قران قابل تفسیر بوده و متشابه بمعنای ایات غیر قابل تفسیر در قران وجود ندارد .
فخر رازی  :
"ایشان در تبیین معنای اصطلاحی و رائج  این دو بین محققین می نویسد :
لفظی که برای معنائی وضع می گردد صور مختلفی دارد :
صورت اول : نص : کلامی که معنایش واضح بوده و احتمال دیگری در ان داده نشود.
صورت دوم :- ظاهر و موول - : هر گاه در کلمه ای  دو یا چند معنا در ان احتمال داده شود و در یین معان محتمل نیز یکی از انها بر دیگری ارجح باشد در اینصورت به معنای ارجح ، ظاهر و معنای مرجوح  را موول می گویند. صورت سوم : مجمل  بدین معنا که در کلمه مورد نظر معانی متعدد محتمل بوده و ترجیحی در بین نباشد که بدان مشترک گفته می شود . چنین کلمه ای را مجمل می گویند .– 
خلاصه دیدگاه فخر رازی این است که نص و ظاهر از مصادیق محکم بوده و قدر جامع بین ایندو – که اشتراک در ترجیح می باشد - محکم نامیده می شوند و مجمل و ماول  نیز از مصادیق متشابه بوده و قدر جامع بین ایندو – که اشتراک در عدم  راجحیت می باشد – متشابه خوانده می شود  .
ایشان در ادامه به تبیین برخی از مصادیق  متشابه و محکم در قران پرداخته
و نسبت به اهمیت و نقش ان در پیدایش مبانی مختلف اظهار می دارد :
بجهت اختلاف در مصادیق محکم و متشابه اصحاب هر یک از مذاهب کلامی ایاتی را که موافق با مذهب شان می باشد محکم دانسته و مذاهب دیگر را متهم به استناادشان به ایات متشابه می کنند .
ایشان در ادامه  راهکار خویش را در مواجهه با مشکل مذکور – شبهه در مصادیق ایات محکم ومتشابه و بیان معیار در تشخیص و تمییز ایندو از یکدیگر-  بیان می کند .
خلاصه کلام ایشان در تمییز بین محکم از متشابه ان است که هرگاه حمل ایه  در معنای ظاهری اش هیچ محذوری نداشت ان ایه از محکمات  خواهد بود و هرگاه حمل ایه در معنای ظاهری و راجح ، مستلزم محذور عقلی بوده و می بایست بدلائل منفصله عقلیه درمعنای مرجوح حمل گردد در اینصورت ان ایه از متشابهات خواهد بود . 
ابن تیمیه :
بطور کلی نکات اصلی در دیدگاه ابن تیمیه  نسبت به متشابه عبارتند از :
1- متشابه امری است که بخلاف محکم ، حقیقت و کیفیت ان برای انسان روشن نیست .
2- متشابه گاه در اخبار وگاه در  انشاء - اوامر و نواهی - می باشد .
3- متشابه نیاز به تاویل – نه تفسیر – داشته و تاویل متشابه را هم جز الله کسی نمی داند بعلاوه اینکه تفسیر از جنس کلام بوده بخلاف تاویل که ازسنخ واقعیت  و خارج می باشد .
4-متشابه، امری نسبی و اضافی است .
دیدگاه علامه طباطبائی در معنای محکم و متشابه  - در کتاب " القران فی الاسلام "-
ایشان  نخست دیدگاه خود را از محکم و متشابه بیان نموده و سپس به بررسی دیدگاه دیگران می پردازد.
دیدگاه علامه در مفهوم "محکم و متشابه " :
ایشان  ضمن اشاره به اقوال متعدد مفسران در معنای محکم ومتشابه اظهار می دارد که مشهور بین فریقین ان است که ایات محکم به ایاتی اطلاق می گردد که معانی شان  واضح  و ایمان و عمل به انها نیز لازم است و متشابه به ایاتی گفته می شود  که ظواهرش ، مراد واقعی  نبوده و تاویل ان نزد خداوند می باشد. بنابر این ، ایات  متشابه تفسیر بردار نبوده و فقط ایمان به انها لازم است .
ایشان درادامه می نویسد تفاوت  شیعه با اهل سنت در تعریف فوق از متشابهات ان است که از منظر عالمان شیعه علم به تاویل متشابهات درنزد پیامبر ص و اهل بیت ع نیز باذن الهی می باشد در حالی که از منظر مشهور اهل سنت تاویل ان فقط نزد خداوند می باشد. 
ایشان قول  مذکور را گرچه مشهور اعلام فریقین بدان قائلند ، مردود دانسته و اظهار می دارند که این قول بدلائلی مخالف قران و سنت  است :
اولا : وقتی قران خود را با اوصافی همانند نور هادی بیانگر همه امور معرفی می کند و از طرفی دستور به تدبر در ایات داده و از مردم می خواهد با تدبر در قران می توانند به اعجاز قران پی ببرند  معنایش این استکه  همه ایات قران  بگونه ای است که راه برای درک معانی انها موجود است بنابر این ایاتی که طریق فهم انها برای بشر موجود نباشد وجود ندارد . 
ثانیا : لازمه تعریف مشهور از متشابه ان است که تاویل درایه 7سوره ال عمران بمعنای مدلول خلاف ظاهر بوده و اختصاص به اایات متشابه داشته باشد در حالی که هردو ادعا تمام نیست .
  ثالثا بر اساس ایه مذکور تمام ایات متشابه قران با ارجاع به محکمات از تشابه خارج  گردیده و در زمره  محکمات قرار می گیرند در نتیجه همه ایات از محکمات  بوده و همه انها از طریق تدبر قابل تفسیر و تبیین می باشند 
ایشان نکات ذکر شده را مستفاد از ایه" أفلا يتدبرون القرآن" می داند.  .
ایشان در امکان تفسیر پذیری همه ایات متشابه از طریق ارجاع انها به محکمات ،  به روش ائمه نیز استناد نموده و معتقد است انان نیز به همین شیوه در تفسیر قران  تمسک می کردند : 
در مطالعه اثار اهل بیت ع می بینیم که ایه متشابهی که مدلول حقیقی اش حتی با ارجاع به محکمات روشن نباشد وجود ندارد؛ انان به پیروانشان کیفیت ارجاع متشابهات به محکمات را اموزش داده اند . 
ایشان  در تبیین شیوه ارجاع متشابهات به محکمات  می نویسد :
اگر به ظاهر ایه ( الرحمن على العرش استوى ) توجه کنیم جسمانیت الهی از ان استفاده می شود اما اگر انرا به  ایه ( ليس كمثله شئ ) ارجاع دهیم معنای ایه نخست نفی جسمانیت از خداوند خواهد بود . 
ایشان در ادامه  برخی از روایات را که مفادشان اثبات ادعای مذکور- رفع ابهام از متشابهات بعد از  ارجاع انها به محکمات و تصدیق ایات قران بوسیله یکدیگر - می باشد بیان می کند : 
پیامبر ص در وصف قران فرمود  : ( وان القرآن لم ينزل ليكذب بعضه بعضا ، ولكن نزل يصدق بعضه بعضا ، فما عرفتم فاعملوا به وما تشابه عليكم فآمنوا به )
امام  علي عليه السلام نیز در وصف قران فرمود : يشهد بعضه على بعض وينطق بعضه ببعض
واز  إمام رضا عليه السلام در لزوم ارجاع متشابه به محکم نقل شده است که  : هر کس ایات متشابه قران را به محکمات از ایات برگرداند به صراط مستقیم هدایت یافته است .
ایشان بعد از ذکر احادیث مذکور در مقام نتیجه گیری می فرماید :
این احادیث بخصوص حدیث اخیر بخوبی دلالت بر لزوم ارجاع متشابهات به محکمات و نیز دلالت بر امکان معرفت به همه ایات قران  می کند.
باید گفت بر اساس دیدگاه علامه تمام ایات متشابه با ارجاع  به محکمات – که برخلاف متشابهات از معانی مستقل و روشنی برخوردارند-قابلیت تفسیر و تبیین خواهد داشت .
بیان دیگر علامه طباطبائی در معنای  محکم و متشابه - در  تفسیر المیزان  -
علامه طباطبائی ره در تفسیر المیزان نیز در بیان  فرق بین دو طائفه از ایات قران - توصیف کل قران به محکم و متشابه – کتاب احکمت ایاته ، كتابا متشابها مثاني – و توصیف برخی دیگر - سوره ال عمران ایه 7 - که ایات را به دو نوع محکم و متشابه تقسیم نموده است  –می فرماید :
معنای کلمه "احکمت "در ایاتی  نظیر : كتاب احكمت آياته ، با کلمه محکمات در سوره ال عمران " منه ایات محکمات " و نیز کلمه متشابه در ایاتی نظیر : كتابا متشابها مثاني- با "و اخر متشابهات" در در سوره ال عمران متفاوت است.
ایشان در وصف "محکمات" بعنوان ام الکتاب می فرماید :
محکمات را ام الکتاب گویند بجهت انکه متشابهات به ان برمی گردد .
ایشان در زمینه کلمه  متشابه درسوره زمر -که  وصف کل ایات قرار گرفته است –معتقد است متشابه در این ایه و ایات مشابه ان بدین معناست که قران کریم از جنبه نظم و اتقان و بیان حقائق و ابعاد هدایتی ان در یک نسق و نظم واحدی قرار دارد.
ایشان در ادامه به  مفهوم متشابه در ایه 7سوره  ال عمران  پرداخته و می فرماید : مراد از متشابه درسوره ال عمران ایاتی است که مفهومشان بدون مراجعه به محکمات برای سامع روشن نمی باشد از اینرو برای درک  انها لازم است به محکمات مراجعه شود . 
از منظر علامه طباطبائی  برخی ازایات قران ، محکمات بالاصاله  وبرخی نیز محکمات بالعرض می باشند نظیرمتشابهات که با ارجاع به محکمات معانی شان روشن گردیده و از محکمات  می گردد .  از اینرو  بر اساس گفتار علامه طباطبائی تمام ایات ،قابلیت تفسیر داشته و ایات متشابه با ارجاع به محکمات قابل فهم و درک می باشد.- 
دیدگاه سید محمد باقر حکیم در معنای محکم و متشابه
ایشان در کتاب "علوم القران "تحقیق جامعی در تبیین معنای محکم ومتشابه نموده  که بشرح ذیل بیان می گردد :
ایشان بعد از بیان مفهوم لغوی محکم – اتقان  امر و عدم  امکان فساد در ان  – می نویسد :
معنای متبادر از احکام اتقان و وثوق بوده که لازمه اش منع از فساد می باشد . 
انگاه ایشان  به بررسی این دو واژه در قران پرداخته و چنین اظهار می دارد که  دربرخی از ایات  قران  ، وصف محکم و متشابه برای کل قران ذکر شده است :نظیر ایات  ( الر كتاب احكمت آياته ثم فصلت . . . ) و ( الله نزل أحسن الحديث كتابا متشابها مثاني . . . ).
ایشان  در تبیین  وصف محکم  در ایه ( الر كتاب احكمت آياته ثم فصلت . . . )  می نویسد : 
وصف محکم در قران بدان معناست که نظم و معانی قران از استحکام لازم برخوردار بوده و قابل بهم خوردن نیست ودر تبیین وصف متشابه برای کل قران( الله نزل أحسن الحديث كتابا متشابها مثاني . . . ) می نویسد :  متشابه نیز در قران بمعنای تشابه ایات به یکدیگر  در نظم اتقان و پیوستگی  رسالت و هدف نهائی و خالی بودن از تناقض  می باشد. 
ایشان  سپس به بررسی دو واژه محکم و متشابه در سوره 7 ال عمران پرداخته و می نویسد :
اما در مفهوم  محکم و متشابه  در ایه 7 سوره ال عمران  نگاههای متفاوتی وجود دارد که برخی انرا به شانزده  دیدگاه رسانده اند .
تبیین دیدگاه شهید محمد باقر حکیم در معنای محکم و متشابه در ایه 7 سوره ال عمران
ایشان نخست به ذکر نکته مهمی در تفسیر قران پرداخته و می نویسد : تفسیرقران به دو نوع تفسیر لفظ  و تفسیر معنی  تفسیم می شود . 
ایشان  تفسیر ایات متشابه را از نوع تفسیر دوم –تحدید معنا و مصداق حقیقی - دانسته و می نویسد :
بر این اساس  ، ایات متشابه بر خلاف تعریف مشهور - ایاتی که معانی شان مجمل بوده و ظهور در مفهوم مشخصی  خاصی ندارند – ایاتی هستند که گرچه معانی ظاهری و قابل فهم  داشته اما مفهوم  حقیقی و مصداق خارجی ان دقیقا روشن نیست  از اینرو نیاز به تفسیر معنا دارند . 
ایشان  فقره  : ( . . . فيتبعون ما تشابه منه . . . )  را قرینه بر اثبات تشابه بمعنای مذکور- الفاظی که فهم انها علاوه بر تفسیر لغوی نیاز به تفسیر معنا و مصداق حقیقی دارند – دانسته ومی نویسد :
کلمه اتباع –فیتبعون ما تشابه ...- زمانی مفهوم خواهد داشت که متشابه را قابل تبعیت بدانیم چون در صورتی که کلام در معنائی ظهور نداشته باشد تبعیت دران  فاقد مفهوم خواهد بود . 
ایشان در ادامه به تبیین بیشتر قرینه بودن  کلمه اتباع -در"فیتبعون ما تشابه..." در معنای ادعا شده – کلماتی که معنای لغوی شان روشن اما معنای حقیقی شان پیچیده می باشد –برای متشابه در ایه 7سوره ال عمران ، موارد استعمال این کلمه را بررسی کرده  و انگاه نتیجه می گیرد که :
بنابراین مراد از تشابه در ایه 7سوره ال عمران نوع خاصی از تشابه بوده که قابلیت تبعیت را داراست بدین معنا که مفهومش گرچه روشن اما ماهیت و حقیقت ذهنی و خارجی ان مبهم باشد . . 
ایشان  در ادامه معنای ذکر شده در متشابه را در قالب مثالی در ایات( الرحمن على العرش استوى )و" ليس كمثله شئ " تطبیق می کند . 
نبیجه انکه ایشان  معتقد است  "محکم " در ایه مذکور عبارتست از ایاتی که معنای حقیقی و مصداق خارجی ان واضح می باشد در حالی که متشابه ایاتی است که مفهوم لغوی و ظاهری اش گرچه روشن است اما  ماهیت و مصداق حقیقی ان  روشن نیست نظیر ایه شریفه" الرحمن  علی العرش استوی" که از نظر لغوی هیچ نوع ابهامی دران وجود ندارد اما از نظر ماهیت  و معنای حقیقی این تردید وجود دارد که مراد از استواء علی العرش ایا مفهوم ظاهری اش می باشد یا مراد از ان –استواء- امری است که با ذات احدیت هماهنگ می باشد
بعلاوه انکه ایشان قرینه درصحت برداشت خود از واژه  متشابه در سوره ال عمران را جمله  "فیتبعون ما تشابه" می داند بدین معنا که کاربرد کلمه " اتباع " زمانی است که لفظ بکار رفته درقران  ظهور درمعنای  خاصی داشته باشد چون در غیر اینصورت کلمه مجمل بوده و زمینه ای برای اتباع  و ایجاد فتنه بوسیله ان وجود نخواهد داشت. باید گفت چنین نگرشی به واژه محکم و متشابه مخالف نگاههائی است که متشابه را بمعنای مجمل و محکم را بمعنای مبین گرفته اند . 
تشابه بین دیدگاه علامه طباطبائی و محمد باقر حکیم  در معنای متشابه
با تامل در کلمات  مولف علوم القران  روشن می گردد که شباهتهای زیادی بین ایشان و علامه طباطبائی وجود دارد از این جهت که ایشان نیز معتقدند متشابه بر خلاف تصور رائج - که می گویند ایات متشابه ایاتی  است که مبهم بوده و ظهور در معنای مشخصی ندارد – ایاتی است که ظهور در معنای مشخصی داشته اما حقیقت ان معنای ظاهری مشخص نیست از اینرو نیاز به تفسیر دارد که انهم با ارجاع به محکمات تبیین می گردد . 
نتیجه : از مباحثی که درزمینه محکم ومتشابه  از منظر فریقین بیان گردید نکات ذیل ثابت شد :
1-قران کریم از دو بخش ایات محکم و متشابه تشکیل شده است .
2-مراد از محکم ایاتی است که معانی روشن  داشته و نقش مرجع برای ایات دیگر خواهد بود .
3-ایات متشابه ایاتی است که هر چند نوعی ابهام در ان وجود دارد اما با مراجعه به ایات محکم قابل تفسیر می باشد .
4-تعریف مشهور بین فریقین در معنای متشابه- که عملا ایات متشابه را از دسترس تفسیر و تبیین و فهم پذیری خارج می کند- بدلیل مخالفت با ایات متعدد قران و نیز دلائل عقلانی ناصواب می باشد .
5-تمام ایات قران بجز حروف مقطعه قابل درک و فهم و تفسیر می باشد .
6-تفسیر با تاویل متفاوت بوده و مراد از تاویل درایه 7سوره ال عمران تفسیر نمی باشد . 
حکمت  وجود ایات متشابه در قران  از منظرفریقین
نکته ای که در ادامه بحث محکم ومتشابه بیانش ضروری است حکمت وجود ایات متشابه در قران است . در اینجا دیدگاه برخی از عالمان فریقین را بیان می کنیم :
دیدگاه فخر رازی در زمینه حکمت وجود متشابه درقران :
ایشان تحت عنوان  "المسألة الرابعة : في الفوائد التي لأجلها جعل بعض القرآن محكماً وبعضه متشابهاً " نخست شبهه برخی از ملحدین را درزمینه وجود متشابهات درقران مطرح نموده و سپس به پاسخ  ان از منظر مفسرین می پردازد. گفتار فخررازی در بیان شبهه برخی ملاحده بشرح ذیل می باشد: 
برخی از ملاحده نسبت به وجود ایات متشابه در قران ایراد گرفته و می گویند یک از عوامل پیدایش فرق گوناگون در اسلام وجود ایات متشابه است بدین معنا که هر یک از صاحبان فرق برغم تضادی که با یکدیگر دارند مذهبشان را مبتنی بر قران دانسته و به استناد می کنند . بنابر این هرگاه قران فاقد ایات متشابه می بود مانع از پیدایش اختلافات مذهبی می گردید  .
حاصل شبهه مذکور ان است که تمام اختلافات بین فرق اسلامی به وجود ایات متشابه در قران برمی گردد .
پاسخهای پنجگانه فخر رازی  به شبهه ملاحده – در چرائی وجود متشابهات در قران -
ایشان در پاسخ شبهه مذکور می گوید: عالمان دینی در پاسخ چرائی وجود متشابهات درقران  وجوهی را ذکر نموده اند.
پاسخ اول: با وجود متشابهات درقران رسیدن به حقیقت سخت گردیده و این امر سبب ثواب بیشتر برای حقیقت جویان خواهد شد . 
پاسخ دوم : هر گاه مجموعه  ایات قران از محکمات بود مانع پیدایش مذاهب مختلف گردیده و تنها منطبق بر مذهب خاص می شد در اینصورت برای برای صاحبان مذاهب راه اجتهاد مسدود می شد در حالی که تعدد مذاهب سبب تلاش ارباب مذاهب در اثبات برتری مذهب خویش بر دیگران بوده و این سبب رشد بیشتر انان خواهد بود . 
پاسخ سوم:  وجود متشابهات در قران سبب رشد عقلی بشر گردیده و انان را از ظلمت تقلید خارج خواهد کرد بدین معنا که هرگاه تمامی قران از محکمات بود انسانها از تمسک به دلائل عقلی بی نیاز گردیده  و در ظلمت جهل و تقلید باقی می ماندند .
پاسخ چهارم : وجود متشابهات در قران سبب پیدایش علوم مختلف جهت تاویل انها گردیده است  در حالی که هرگاه تمامی قران از محکمات می بود  چنین تحولی در علوم ایجاد نمی شد. 
ایشان بعد از بیان پاسخهای چهارگانه  ، وجه پنجمی را هم ذکر می کند که از منظرشان  نسبت به وجوه سابق قوی تر می باشد :
پاسخ  پنجم : :  از انجا که قران برای همه اقشار – اعم از عوام و خواص – نازل شده است از طرفی برای قشر عوام درک برخی از مفاهیم ومعارف سخت و دشوار است از اینرو لازم است این بخش از معارف با الفاظی بظاهر ساده اما امیخته به نکات عمیق باشد که عوام نیز در حدی انرا درک نموده و انگاه بعد از تامل و تدبر در ایات متشابه حقائق بیشتری برایشان روشن گردیده که در نتیجه متشابهات  برایشان  تبدیل به محکمات می گردد . -  .
دیدگاه مولف کتاب "مقدمه فی اصول التفسیر "-از اعلام اهل سنت – در حکمت وجود متشابه در قران  :
مولف این کتاب تحت عنوان  "الحكمة في تنوع القرآن إلى محكم ومتشابه"مدعی است هدف از وجود ایات متشابه در قران امتحان بندگان  بوده تا انها که زیغ در قلوبشان می باشد مشخص گردد 
سید محمد باقر حکیم
ایشان در کتاب علوم القران  تحت عنوان “الحكمة في وجود المتشابه في القرآن الكريم “ مدعی است  که ایات متشابه به دو نوع کلی تقسیم می شود :
نوع اول : متشابهی که جز خداوند کسی علم به تاویل او نخواهد داشت .
نوع دوم : متشابهی که خداوند و راسخان در علم – به تعلیم الهی – اگاهی از ان دارند .
مضمون گفتار ایشان در حکمت وجود متشابه قسم اول این است که از انجا که هدف قران ارتقاءایمان  و رشد معنوی بشر در جهت نیل به کمال مطلق می باشد ازاینرو بهره گیری از این نوع ایات متشابه - که بیانگر معارفی از عوالم غیب می باشد -  امری لازم  خواهد بود . 
ایشان در زمینه علت وجود نوع دوم ایات متشابه – که علم به تاویلش نزد خداوند وراسخان درعلم  می باشد – اظهار می دارد فایده این نوع از ایات متشابه ارتقاء فکری بشر و تهییج  او در تدبر و تعمق بیشتر در موضوعات گوناگون هستی می باشد .
ایشان درادامه به  اهمیت ایات متشابه نوع دوم در عصر کنونی اشاره کرده و می نویسد :
در عصر کنونی به ارزش ایاتی که در بردارنده حقائق علمی مهمی است پی می بریم ، حقائقی که راه بشر را در ترقی و تحقیق در طبیعت گشوده است .
بنابر این از منظر مولف کتاب علوم القران حکمت وجود متشابه – نوع اول - درقران  ، ارتقاء سطح  ایمانی و معنوی و هدف از متشابه نوع دوم ، ارتقاء سطح فکری و معرفتی بشر و نیز ایجاد روحیه تدبر  در انسانها نسبت به قضایای گوناگون علمی و ...مطرح شده در قران می باشد .
دیدگاه علامه طباطبائی در زمینه حکمت وجود متشابه درقران
ایشان ضمن بیان پاسخهائی که در زمینه حکمت وجود متشابه توسط برخی از مفسران فریقین داده شده است همه انها را مورد نقد و بررسی قرار داده و برخی از انها  را در شان قران کریم نمی داند . از جمله انکه برخی از  وجوه پنجگانه ای که فخر رازی  انها را نقل کرده است را سخیف دانسته و بی نیاز از جواب می داند .
ایشان در بین پاسخ های داده شده سه پاسخ ذیل را قابل بیان و نقد می داند :
پاسخ نخست :
خداى تعالى قرآن را مشتمل بر متشابهات كرد تا دلهاى مؤمنين را بيازمايد ، و درجات تسليم آنان را معين سازد ، و معلوم شود چه كسى تسليم گفتار خدا و مؤمن به گفته او است ، چه اينكه گفته او را بفهمد يا نفهمد ، و چه كسى تنها تسليم آياتى است كه برايش قابل درك است ، زيرا اگر همه آيات قرآن صريح و روشن بود ايمان آوردن به آن جنبه خضوع در برابر خدا و تسليم در برابر رسولان خدا نمىداشت .
ایشان در نقد  این وجه می نویسد :
ولى اين پاسخ درستى نيست ، براى اينكه خضوع ، يك نوع انفعال و تاثر قلبى است ، كه در فرد ضعيف ، آنجا كه در برابر فرد قوى قرار مىگيرد پيدا مىشود ، و انسان در برابر چيزى خاضع مىشود كه يا به عظمت آن پى برده باشد ، و يا عظمت آن ، درك او را عاجز ساخته باشد ، نظير قدرت و عظمت غير متناهيه خداى سبحان ، و ساير صفاتش ، كه وقتى عقل با آنها روبرو مىشود عقب نشينى مىكند ، زيرا احساس مىكند كه از احاطه به آنها عاجز است .
و اما چيزهايى كه عقل آدمى اصلا آنها را درك نمىكند ، و تنها باعث فريب خوردن آنان مىشود ، يعنى باعث مىشود كه خيال كنند آنها را مىفهمند برخورد با اين گونه امور خضوع آور نيست ، و خضوع در آنها معنا ندارد ، مانند آيات متشابهى كه عقل در فهم آن سرگردان است ، و خيال مىكند آن را مىفهمد در حالى كه نمىفهمد  .
ایشان وجه دوم  حکمت وجود متشابه درقران را اینگونه نقل می کند :
گفته‌اند قرآن بدين جهت در بر دارنده آيات متشابه است كه تا عقل را به بحث و تفحص وا دارد و به اين وسيله عقلها ورزيده و زنده گردند ، بديهى است كه اگر سر و كار عقول تنها با مطالب روشن باشد ، و عامل فكر در آن مطالب به كار نيفتد ، عقل مهمل و مهملتر گشته و در آخر بوته مرده اى مىشود ، و حال آنكه عقل عزيزترين قواى انسانى است ، كه بايد با ورزش دادن تربيتش كرد .
علامه در نقد این پاسخ می فرماید :
اين وجه نیز تمام نیست براى اينكه خداى تعالى آن قدر آيات آفاقى ( در
طبيعت ) و انفسى ( در بدن انسان ) خلق كرده كه اگر انسانهاى امروز و فردا و ميليونها سال ديگر در آن دقت كنند به آخرين اسرارش نمىرسند .
و در كلام مجيدش هم به تفكر در آن آيات امر فرموده ، هم امر اجمالى كه فرموده ( در آيات آفاق و أنفس فكر كنيد ) ، و هم بطور تفصيل كه در مواردى خلقت آسمانها و زمين و كوه ها و درختان و جنبندگان و انسان و اختلاف زبانهاى انسانها و الوان آنان را خاطرنشان ساخته است .
و نيز سفارش فرموده تا در زمين سير نموده در احوال گذشتگان تفكر نمايند ، و در آياتى بسيار تعقل و تفكر را ستوده ، و علم را مدح كرده ، پس ديگر احتياج نبود كه با مغلق گويى و آوردن متشابهات عقول را به تفكر وا دارد ، و در عوض فهم و عقل مردم را دچار گمراهى سازد ، و در نتيجه فهمها و افكار بلغزد ، و مذاهب مختلفى درست شود ..
پاسخ سومی که علامه از قول برخی نقل می کند این است :
گفته‌اند انبيا ( ع ) مبعوث شده‌اند براى همه مردم ، و در بين مردم همه رقم افراد وجود دارد ، هم انسان باهوش ، و هم كودن ، هم عالم و هم جاهل .
از سوى ديگر همه معارف در قياس با فهم مردم يكسان نيستند ، و بعضى از معارف است كه نمىشود آن را با عبارتى روشن ادا كرد بطورى كه همه كس آن را بفهمد ، در امثال اين معارف بهتر آن است طورى ادا شود كه تنها خواص از مردم آن را از راه كنايه و تعريض بفهمند ، و بقيه مردم مامور شوند كه آن معارف را نفهميده بپذيرند ، و به آن ايمان آورده ، علم آن را به خدا واگذار كنند .
نقد علامه به جواب سوم :
اين وجه نيز درست نيست ، براى اينكه كتاب خدا همانطور كه آيات متشابه دارد ، محكمات نيز دارد ، محكماتى كه بايد معناى متشابهات را از آنها خواست و لازمه اين مطلب آنست كه در متشابهات مطلبى زايد بر آنچه محكمات از آنها درمىآورد نبوده باشد ، آن وقت اين سؤال بىپاسخ مىماند ، كه پس چرا در كلام خدا آياتى متشابه گنجانده شده ، وقتى معانى آنها در محكمات بوده ، ديگر چه حاجت به متشابهات بود ؟ 
دیدگاه نهائی علامه طباطبائی ره  :
علامه بعد از نقد و بررسی پاسخ های داده شده دیدگاه خویش را در فلسفه وجود متشابه بیان می کند .
بطور کلی ایشان معتقد است  : وجود متشابهات در قران امری ضروری و طبیعی است و این امر – وجود کلمات متشابه - در تمامی اقوام و اصناف گوناگون بشر جریان دارد بدین معنا که همانطور که در فرهنگهای گوناگون بشری ،  برای تبیین برخی از معانی ، تمثیلاتی ذکرشده  و جهت  رفع ابهام کلماتشان راههائی را پیش بینی کرده اند در قران کریم هم برای بیان معانی و معارف عالیه اش گاه مطلب بگونه ای تنزل داده می شود تا قابل فهم برای مردم باشد و در همین راستا گاه ممکن است برای برخی این امر موجب سوء استفاده شود از اینرو با قرار دادن محکمات این ابهامات رفع می گردد در واقع محکمات بمنزله معاجمی است که برای فهم متشابهات بدان رجوع می گردد .
دراین قسمت پاسخ تفصیلی علامه به علت وجود متشابهات در قران  را از تفسیر المیزان بیان می کنیم :
ایشان ضمن تحلیلی منشا اشتباه پاسخ های  ذکر شده  را این می داند که از منظر پاسخ دهندگان ،  متشابه و محکم دو مفهوم متبائن بوده ومعتقدند محکمات ایاتی است که برای خواص و عوام علم به مفاد ان میسور است بخلاف متشابهات که علم بدان تنها مختص خداوند  و اولیای خاصش – اهل بیت ع – می باشد  در حالی که بر اساس ایات قران تمامی ایات متشابه با ارجاع به محکمات قابل درک است.   
. ایشان در ادامه می فرماید : اساسا وجود ایات متشابه درقران امری ضروری است و این بدان جهت است که کل ایات قران مشتمل بر تاویل  – به معنائی که گفته شد – بوده که این امر مستلزم تفسیر بعض ایات ببعض دیگر خواهد بود.
علامه در ادامه جهت تبیین بیشتر مطلب  مذکور پنج نکته مهم را - درراستای پاسخ تفصیلی نسبت به حکمت وجود متشابه در قران-  بیان می کند :
نکته اول : خداى سبحان در كتاب مجيدش فرموده : اين كتاب تاويلى دارد كه معارف و احكام و قوانين و ساير محتويات آن دائر مدار آن تاويل است ، و اين تاويلى كه تمامى آن بيانات متوجه آن است امرى است كه فهم مردم معمولى چه تيزهوش و چه كودن از درك آن عاجز است ، و كسى نمىتواند آن را دريابد ، بجز نفوس پاكى كه خداى عز و جل پليدى را از آنها دور كرده است ، و تنها اين گونه نفوس مىتوانند به تاويل قرآن دست يابند ، و اين نقطه نهايى آن هدفى است كه خداى عز و جل براى انسان در نظر گرفته ، خدايى كه دعاى بشر را مستجاب نموده ، اگر بخواهند در ناحيه علم ، به علم كتابش هدايتشان كند دعايشان را مىپذيرد ، كتابى كه بيانگر هر حقيقتى است ، و كليد اين استجابت همان تطهير الهى است ، هم چنان كه خودش فرمود : « ما يُرِيدُ اللَّه لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ ، وَلكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ » و در اين فرمايش خود اعلام كرد كه نقطه نهايى هدف از خلقت انسانها همان تشريع دين ، و بدنبالش تطهير الهى است . و اين كمال انسانى مانند ساير كمالات كه خدا و عقل به سوى آن دعوت مىكنند چيزى نيست كه تمامى افراد به آن برسند ، و جز افرادى مخصوص به آن دست نمىيابند هر چند كه از همه بشر دعوت شده تا بسوى آن حركت كنند
نکته دوم :  قرآن قاطعانه اعلام مىدارد كه تنها راه رسيدن انسانها به اين هدف اين است كه نفس انسان را به انسان بشناسانند ، و به اين منظور او را در ناحيه علم و عمل تربيت كنند .
در ناحيه علم به اين قسم كه حقايق مربوط به او را از مبدأ گرفته تا معاد به او تعليم دهند ، تا هم حقائق عالم ، و هم نفس خود را ، كه مرتبط با حقايق و واقعيات عالم است بشناسد و در اين صورت شناختى حقيقى نسبت به نفس خود مىيابد .
و اما در ناحيه عمل به اين قسم كه قوانين صالح اجتماعى را بر او تحميل كنند تا شؤون زندگى اجتماعيش صالح گردد ، و مفاسد زندگى اجتماعى ، او را از برخوردارى از علم و عرفان باز ندارد ، و بعد از تحميل آن قوانين يك عده تكاليف عبادى بر او تحميل كنند ، كه در اثر تكرار و مواظبت بر عمل به آن ، نفسش و سويداى دلش متوجه مبدأ و معاد شود ، و به عالم معنا و طهارت نزديك و مشرف گردد ، و از آلودگى به ماديات و پليديهاى آن پاك شود .
نکته سوم : اساس هدايت اسلام ( در مقابل ساير هدايتها ) بر اساس علم و معرفت است ، نه تقليد كوركورانه . دين خدا مىخواهد تا جايى كه افراد بشر ظرفيت و استعداد دارند علم را در دلهايشان متمركز كند ، چون همانطور كه در گفتار قبلى گفتيم غرض دين ، معرفت است ، و اين غرض حاصل نمىشود مگر از راه علم ، و چگونه اينطور نباشد ؟ با اينكه در ميان كتب وحى هيچ كتابى ، و در بين اديان آسمانى هيچ دينى نيست كه مثل قرآن و اسلام مردم را به سوى تحصيل علم تحريك و تشويق كرده باشد .
و همين اساس باعث شده است كه قرآن كريم ، اولا : حقايقى از معارف را بيان نموده ، و در ثانى : احكام عمليه اى را هم كه تشريع كرده همه را به آن معارف مرتبط سازد ،
نکته چهارم : چهارم اينكه فهم عامه بشر بيشتر با محسوسات سر و كار دارد و لذا نمىتواند ما فوق محسوسات را به آسانى درك كند ، و مرغ فكر خود را تا بام طبيعت پرواز دهد . افراد انگشت شمارى هم كه از راه رياضتهاى علمى توانسته‌اند فهم خود را ترقى داده به ادراك معانى و كليات قواعد و قوانين موفق شوند وضعشان به خاطر اختلاف وسائل اين توفيق ، مختلف است و به همين جهت فهم آنان در درك معانى خارج از حس و محسوسات ، بشدت مختلف شده است و اين اختلاف از نظر مراتب ، دامنه عريضى دارد كه احدى نمىتواند اين اختلاف را انكار كند .
اين نيز قابل انكار نيست كه هر معنا از معانى كه به انسان القا شود ، تنها و تنها از راه معلومات ذهنى او صورت مىگيرد ، ( مانند معلوماتى كه در خلال زندگيش كسب نموده ) ، حال اگر معلومات ذهنى او همه از قماش محسوسات باشد ، و ذهن او تنها با محسوسات مانوس باشد ، ما نيز مىتوانيم مساله معنوى خود را ، از طريق محسوسات به او القا كنيم ، و تازه اين القا به مقدار كشش فكريش در محسوسات امكان پذير است ، ... پس دسته اول ، معانى را هم با بيان حسى درك مىكنند ، و هم با بيان عقلى ، ولى دسته دوم تنها با بيان حسى مىتوانند معانى را درك نمايند .
ایشان ادامه می دهد : از آنجايى كه هدايت دينى اختصاص به يك طايفه و دو طايفه ندارد ، و بايد تمامى مردم و همه طبقات از آن برخوردار شوند ، و نيز از آنجايى كه قرآن مشتمل بر تاويل بود ، لذا اين سه خصوصيت باعث شد بيانات قرآن كريم جنبه مثل به خود بگيرد .
به اين معنا كه ، قرآن كريم آنچه از معانى كه معروف و شناخته شده ذهن مردم است گرفته ، معارفى را كه براى مردم شناخته شده نيست در قالب آن معانى در مىآورد ، تا مردم آن معارف را بفهمند ،
نکته پنجم : از بيان سابق اين به دست آمد كه بيانات لفظى قرآن ، مثلهايى است براى معارف حقه الهيه ، و خداى تعالى براى اينكه آن معارف را بيان كند ، آنها را تا سطع افكار عامه مردم تنزل داده ، و چاره اى هم جز اين نيست ، چون عامه مردم جز حسيات را درك نمىكنند ، ناگزير معانى كليه را هم بايد در قالب حسيات و جسمانيات به خورد آنان داد .-
ایشان با اشاره به وجود محذوراتی که قران کریم در راستای بیان معانی و معارف عالی برای توده مردم وجود دارد ادامه می دهد :
هيچ راه گريزى از اين دو محذور ندارد ، مگر اينكه معانيى را كه مىخواهد ممثل و مجسم كند در بين مثلهايى مختلف متفرق نموده ، در قالبهايى متنوع در آورد ، تا خود آن قالبها مفسر و بيانگر خود شود ، و بعضى بعض ديگر را توضيح دهد ، در نتيجه شنونده بتواند با معارضه انداختن بين قالبها :
اولا : بفهمد كه بيانات و قالبها همه مثلهايى است كه در ما وراى خود حقايقى ممثل دارد ، و منظور و مراد گوينده منحصر در آنچه از لفظ محسوس مىشود نيست .
ثانيا : بعد از آنكه فهميد عبارات و قالبها مثلهايى براى معانى است ، بفهمد چه مقدار از خصوصيات ظاهر كلام را بايد طرد كند ، و چه مقدارش را محفوظ بدارد ، و اين نكته را از ظاهر كلام بفهمد ، به اين معنا كه كلام طورى باشد كه روشن سازد كه فلان خصوصيت كه در آن جمله ديگر است ، منظور نيست ، و آن جمله بفهماند فلان خصوصيت در اين ، زيادى است .
ایشان در مقام نتیجه گیری از نکات مذکور می نویسد :  .... پس تا اينجا روشن شد كه قرآن كريم هم مانند هر كلامى ديگر بايد مشتمل بر آيات متشابه باشد ، و بايد تشابهى را كه به حكم ضرورت در يك آيه هست در آيه اى ديگر از آيات محكمات ، آن تشابه را بر طرف سازد ، 
بنظر می رسد در بین دیدگاههای مطرح شده در حکمت  وجود متشابه درقران  جامع ترین انها دیدگاهی است که از علامه طباطبائی ره نقل گردید.


نتائج  فصل ششم :
یکی از مبانی تفسیری [[قرآن|قرآن]] موضوع محکم و متشابه است. مبنای ادعای مذکور آیه 7سوره آل عمران استکه بر اساس آن آیات قرآن به دو بخش محکمات و متشابهات تقسیم گردیده است. از منظر برخی از مفسرین فقط بخش محکمات قابل تفسیر است. در نتیجه آیات متشابه از قلمرو تفسیر بشری - غیر معصوم - خارج خواهد شد. بنابراین لازم است قبل از ورود در حوزه تفسیر، به تبیین این دو واژه در قرآن بپردازیم:
1 – در معنای محکم و متشابه اقوال مختلفی بین فریقین وجود دارد .قول مشهور بین الفریقین ان است که ایات محکم ایاتی است که معانی شان واضح   و ایمان و عمل به انها نیز لازم است و متشابه ان ایاتی است که ظواهرش ، مراد واقعی نبوده و تاویل ان نزد خداوند می باشد. بنابر این ، ایات  متشابه تفسیر بردار نبوده و فقط ایمان به انها لازم است.
 
2 – در بین دیدگاههای مطرح شده در حکمت وجود متشابه در قران بیان علامه طباطبائی از جامعیت بیشتری برخوردار است .از منظر ایشان اساسا وجود ایات متشابه درقران امری ضروری است و این بدان جهت است که کل ایات قران مشتمل بر تاویل  بوده که این امر مستلزم تفسیر بعض ایات ببعض دیگر خواهد بود.
== محکم ومتشابه در لغت:==
3- محكم و متشابه بودن ، دو وصف نسبى است ، بنابر این ممكن است آيه ای  براى جمعی متشابه و براى جمعی دیگر محكم باشد ،
 
[[راغب اصفهانی]] در ذیل آیه شریفه(آیات محکمات هن أم الکتاب وأخر متشابهات) در معنای محکم می‌نویسد:
"فالمحکم مالا یعرض فیه شبهة من حیث اللفظ ولا من حیث المعنى "
محکم کلمه‌ای است که شبهه‌ای از جنبه لفظ ومعنا در آن وجود نداشته باشد. <ref>مفردات راغب ص 128</ref>
ایشان در معنای متشابه هم می‌نویسد:
"... والمتشابه من القرآن ما أشکل تفسیره لمشابهته بغیره إما من حیث اللفظ أو من حیث المعنى، فقال الفقهاء المتشابه ما لا ینبئ ظاهره عن مراده"
 
:متشابه در قرآن بمعنای آیاتی است که تفسیر آنها بجهت مشابهت با دیگر امور از جنبه لفظ یا معنا یا هر دو مشکل و پیچیده می‌باشد و فقیهان می‌گویند متشابه چیزی است که از ظاهرش نمی‌توان به مراد متکلم پی برد.
 
ایشان در ادامه انواع سه گانه متشابه را اینچنین بیان می‌کند:
فالمتشابه فی الجملة ثلاثة أضرب:
متشابه من جهة اللفظ فقط، ومتشابه من جهة المعنى فقط، ومتشابه من جهتهما - انتهی <ref>مفردات راغب ص254</ref>
 
== محکم و متشابه دراصطلاح مفسران فریقین ==
 
در معنای محکم و متشابه اقوال زیادی بین علمای فریقین وجود دارد که برخی آن را در حد 20قول شمرده‌اند. در اینجا دیدگاه برخی از عالمان فریقین را بیان می‌کنیم:
 
=== جلال‌الدین سیوطی:===
ایشان نخست سه دیدگاه را در زمینه تعداد آیات محکم و متشابه در قرا ن کریم بیان می‌کند:
دیدگاه نخست: تمام آیات قرآن از محکمات است بدلیل آیه شریفه: {کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ}
دیدگاه دوم: تمامی‌قرآن متشابه است بدلیل آیه شریفه: {کِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِیَ}
دیدگاه سوم که مختار مولف الاتقان می‌باشد آن است که آیات قرآن به دو قسم محکم ومتشابه تفسیم می‌شود بدلیل آیه شریفه 7سوره آل عمران
 
ایشان دیدگاه اول و دوم را ناصواب دانسته ومعنای احکام در آیه نخست را اتقان و عدم عروض نقص در آن دانسته ومتشابه درآیه دوم را هم بمعنای تشابه آیات به یکدیگر در صدق و اعجاز و حقانیت می‌داند.
 
انگاه به بیان تعاریف گوناگون از این‌دو پرداخته و می‌نویسد از جمله آنکه:
محکم آن است که مراد متکلم از طریق ظهور یا تاویل کلام معلوم باشد و متشابه آن است که علمش فقط در نزد خداست و از دسترس فهم دیگران خارج است.
محکم به کلامی‌اطلاق می‌گردد که تاویل بردار نیست اما متشابه آن است که وجوه گوناگون در معنای آن داده می‌شود.
محکم، کلامی‌است که مفهوم آن معقول باشد ولی متشابه آن است که معنایش برای عقل قابل درک نیست <ref>الاتقان فی علوم القرآن ج 3ص 3- 5</ref>
 
ایشان در ادامه روآیاتی از ابن عباس و....در معنای محکمات و متشابهات بیان می‌کند – <ref>الاتقان فی علوم القرآن ج 3ص 3- 5</ref>...
 
=== محمد بن صالح بن محمد العثیمین - از اعلام اهل سنت-===
 
ایشان در کتاب" اصول فی التفسیر" آیات قرآن را به اعتبار محکم ومتشابه یه سه نوع تقسیم نموده و سپس به بیان معنای هریک می‌پردازد:
 
نوع اول: احکام بمعنای اتقان که وصف همه قرآن است. آیات زیادی از قرآن بیانگر این نوع از احکام می‌باشد نظیر آیه "الر کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ"[هود:1. بر اساس این معنا قرآن از اتقان و جامعیت و عدم تناقض و فصاحت و...برخوردار است.
 
نوع دوم: تشابه عام؛ بدین معنا که تمام آیات قرآن از جنبه زیبائی، جامعیت و کمال در ابعاد مختلف مشابه یکدیگر است. برخی از آیات قرآن بیانگر این معنا است نظیر آیه: "اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ"[الزمر:23]
 
نوع سوم: احکام – به کسر همزه - خاص و تشابه خاص که آیه 7سوره آل عمران بیانگر آن است: "هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ"در این آیه، محکم به کلامی‌گفته می‌شود که مفهومش وضوح داشته و متشابه به آیاتی گفته می‌شود که نوعی خفا در آن وجود دارد و راسخان در علم فقط آگاه به معنای آن هستند.
 
ایشان در ادامه برای متشابه بمعنای ذکرشده مثال‌هائی را از قرآن بیان می‌کند. <ref>اصول فی التفسیر ص 41-40-</ref>
مولف این کتاب درادامه به تقسیمی‌ازتشابه در قرآن پرداخته و اظهار می‌دارد که تشابه به دو نوع تشابه حقیقی و تشابه نسبی تقسیم می‌شود. ایشان علم به متشابه حقیقی را منحصر به خداوند دانسته و معتقد است علم به تشابه نسبی برای راسخان درعلم و متدبران در قرآن ممکن است – <ref>همان ص 43-45</ref>
 
 
انگاه به ذکر نمونه‌های از متشابه نسبی در قرآن پرداخته و در پایان این بحث می‌نویسد: راسخان در علم که اصحاب فکر و اندیشه هستند می‌دانند چگونه با ارجاع آیات متشابه به آیات دیگر به درک واقعی آن نائل شده که در اینصورت همان آیات محکم تبدیل به متشابه می‌گردد.
 
نتیجه آنکه از منظر مولف کتاب "مقدمه علم التفسیر"، علم به متشابه حقیقی که مصداق اتم آن صفات الهی است منحصر به خداوند متعال است اما علم به متشابه نسبی برای اصحاب تدبر و تفکر ممکن است. بعلاوه آنکه از منظر ایشان تمام آیات قرآن قابل تفسیر بوده و متشابه بمعنای آیات غیر قابل تفسیر در قرآن وجود ندارد.
 
=== فخر رازی ===
"ایشان در تبیین معنای اصطلاحی و رائج این دو بین محققین می‌نویسد:
لفظی که برای معنائی وضع می‌گردد صور مختلفی دارد:
صورت اول: نص: کلامی‌که معنایش واضح بوده و احتمال دیگری در آن داده نشود.
صورت دوم:- ظاهر و موول -: هر گاه در کلمه‌ای دو یا چند معنا در آن احتمال داده شود و در یین معان محتمل نیز یکی از آنها بر دیگری ارجح باشد در اینصورت به معنای ارجح، ظاهر و معنای مرجوح را موول می‌گویند. صورت سوم: مجمل بدین معنا که در کلمه مورد نظر معانی متعدد محتمل بوده و ترجیحی در بین نباشد که بدان مشترک گفته می‌شود. چنین کلمه‌ای را مجمل می‌گویند. – <ref>تفسیر الرازی ج7 ص180-182</ref>
 
خلاصه دیدگاه فخر رازی این است که نص و ظاهر از مصادیق محکم بوده و قدر جامع بین این‌دو – که اشتراک در ترجیح می‌باشد - محکم نامیده می‌شوند و مجمل و ماول نیز از مصادیق متشابه بوده و قدر جامع بین این‌دو – که اشتراک در عدم راجحیت می‌باشد – متشابه خوانده می‌شود.
 
ایشان در ادامه به تبیین برخی از مصادیق متشابه و محکم در قرآن پرداخته <ref>تفسیر الرازی ج7 ص180-182</ref> و نسبت به اهمیت و نقش آن در پیدایش مبانی مختلف اظهار می‌دارد:
بجهت اختلاف در مصادیق محکم و متشابه اصحاب هر یک از مذاهب کلامی‌آیاتی را که موافق با مذهب شان می‌باشد محکم دانسته و مذاهب دیگر را متهم به استناادشان به آیات متشابه می‌کنند. <ref>همان</ref>
 
ایشان در ادامه راهکار خویش را در مواجهه با مشکل مذکور – شبهه در مصادیق آیات محکم ومتشابه و بیان معیار در تشخیص و تمییز این‌دو از یکدیگر- بیان می‌کند.
خلاصه کلام ایشان در تمییز بین محکم از متشابه آن است که هرگاه حمل آیه در معنای ظاهری اش هیچ محذوری نداشت آن آیه از محکمات خواهد بود و هرگاه حمل آیه در معنای ظاهری و راجح، مستلزم محذور عقلی بوده و می‌بایست بدلائل منفصله عقلیه درمعنای مرجوح حمل گردد در اینصورت آن آیه از متشابهات خواهد بود. <ref>همان ص 181</ref>
=== ابن تیمیه ===
بطور کلی نکات اصلی در دیدگاه ابن تیمیه نسبت به متشابه عبارتند از:
1- متشابه امری است که بخلاف محکم، حقیقت و کیفیت آن برای انسان روشن نیست.
2- متشابه گاه در اخبار وگاه در انشاء - اوامر و نواهی - می‌باشد.
3- متشابه نیاز به تاویل – نه تفسیر – داشته و تاویل متشابه را هم جز الله کسی نمی‌داند بعلاوه اینکه تفسیر از جنس کلام بوده بخلاف تاویل که ازسنخ واقعیت و خارج می‌باشد.
4-متشابه، امری نسبی و اضافی است. <ref>مجموعه الفتاوی ج 17 ص 370 -364</ref>
 
=== دیدگاه علامه طباطبائی در معنای محکم و متشابه - در کتاب " القرآن فی الاسلام "-===
 
ایشان نخست دیدگاه خود را از محکم و متشابه بیان نموده و سپس به بررسی دیدگاه دیگران می‌پردازد.
دیدگاه علامه در مفهوم "محکم و متشابه ":
ایشان ضمن اشاره به اقوال متعدد مفسران در معنای محکم ومتشابه اظهار می‌دارد که مشهور بین فریقین آن است که آیات محکم به آیاتی اطلاق می‌گردد که معانی شان واضح و ایمان و عمل به آنها نیز لازم است و متشابه به آیاتی گفته می‌شود که ظواهرش، مراد واقعی نبوده و تاویل آن نزد خداوند می‌باشد. بنابر‌این، آیات متشابه تفسیر بردار نبوده و فقط ایمان به آنها لازم است.  
 
ایشان درادامه می‌نویسد تفاوت شیعه با اهل سنت در تعریف فوق از متشابهات آن است که از منظر عالمان شیعه علم به تاویل متشابهات درنزد پیامبر ص و اهل بیت ع نیز باذن الهی می‌باشد در حالی که از منظر مشهور اهل سنت تاویل آن فقط نزد خداوند می‌باشد. <ref>القرآن فی الاسلام ص 33-37 </ref>
 
 
ایشان قول مذکور را گرچه مشهور اعلام فریقین بدان قائلند، مردود دانسته و اظهار می‌دارند که این قول بدلائلی مخالف قرآن و سنت است:
اولا: وقتی قرآن خود را با اوصافی همانند نور‌ هادی بیانگر همه امور معرفی می‌کند و از طرفی دستور به تدبر در آیات داده و از مردم می‌خواهد با تدبر در قرآن می‌توانند به اعجاز قرآن پی ببرند معنایش این استکه همه آیات قرآن بگونه‌ای است که راه برای درک معانی آنها موجود است بنابر‌این آیاتی که طریق فهم آنها برای بشر موجود نباشد وجود ندارد.
 
ثانیا: لازمه تعریف مشهور از متشابه آن است که تاویل درآیه 7سوره آل عمران بمعنای مدلول خلاف ظاهر بوده و اختصاص به اآیات متشابه داشته باشد در حالی که هردو ادعا تمام نیست.
 
ثالثا بر اساس آیه مذکور تمام آیات متشابه قرآن با ارجاع به محکمات از تشابه خارج گردیده و در زمره محکمات قرار می‌گیرند در نتیجه همه آیات از محکمات بوده و همه آنها از طریق تدبر قابل تفسیر و تبیین می‌باشند <ref>همان</ref>
 
ایشان نکات ذکر شده را مستفاد از آیه" أفلا یتدبرون القرآن" می‌داند.. <ref>القرآن فی الاسلام ص 33-37</ref>
 
ایشان در امکان تفسیر پذیری همه آیات متشابه از طریق ارجاع آنها به محکمات، به روش ائمه نیز استناد نموده و معتقد است آنان نیز به همین شیوه در تفسیر قرآن تمسک می‌کردند:
در مطالعه آثار اهل بیت ع می‌بینیم که آیه متشابهی که مدلول حقیقی اش حتی با ارجاع به محکمات روشن نباشد وجود ندارد؛ آنان به پیروانشان کیفیت ارجاع متشابهات به محکمات را آموزش داده‌اند. <ref>همان</ref>
 
ایشان در تبیین شیوه ارجاع متشابهات به محکمات می‌نویسد:
اگر به ظاهر آیه (الرحمن على العرش استوى) توجه کنیم جسمانیت الهی از آن استفاده می‌شود اما اگر آن را به آیه (لیس کمثله شئ) ارجاع دهیم معنای آیه نخست نفی جسمانیت از خداوند خواهد بود. همان
ایشان در ادامه برخی از روآیات را که مفادشان اثبات ادعای مذکور- رفع ابهام از متشابهات بعد از ارجاع آنها به محکمات و تصدیق آیات قرآن بوسیله یکدیگر - می‌باشد بیان می‌کند:
پیامبر ص در وصف قرآن فرمود: (وان القرآن لم ینزل لیکذب بعضه بعضا، ولکن نزل یصدق بعضه بعضا، فما عرفتم فاعملوا به وما تشابه علیکم فآمنوا به)
 
امام علی علیه‌السلام نیز در وصف قرآن فرمود: یشهد بعضه على بعض وینطق بعضه ببعض
واز إمام رضا علیه‌السلام در لزوم ارجاع متشابه به محکم نقل شده است که: هر کس آیات متشابه قرآن را به محکمات از آیات برگرداند به صراط مستقیم هدایت یافته است.
 
ایشان بعد از ذکر احادیث مذکور در مقام نتیجه‌گیری می‌فرماید:
این احادیث بخصوص حدیث اخیر بخوبی دلالت بر لزوم ارجاع متشابهات به محکمات و نیز دلالت بر امکان معرفت به همه آیات قرآن می‌کند. <ref>همان ص 37-38</ref>
 
باید گفت بر اساس دیدگاه علامه تمام آیات متشابه با ارجاع به محکمات – که برخلاف متشابهات از معانی مستقل و روشنی برخوردارند-قابلیت تفسیر و تبیین خواهد داشت.
 
بیان دیگر علامه طباطبائی در معنای محکم و متشابه - در تفسیر المیزان -
علامه طباطبائی ره در تفسیر المیزان نیز در بیان فرق بین دو طائفه از آیات قرآن - توصیف کل قرآن به محکم و متشابه – کتاب احکمت آیاته، کتابا متشابها مثانی – و توصیف برخی دیگر - سوره آل عمران آیه 7 - که آیات را به دو نوع محکم و متشابه تقسیم نموده است –می‌فرماید:
معنای کلمه "احکمت "در آیاتی نظیر: کتاب احکمت آیاته، با کلمه محکمات در سوره آل عمران " منه آیات محکمات " و نیز کلمه متشابه در آیاتی نظیر: کتابا متشابها مثانی- با "و اخر متشابهات" در در سوره آل عمران متفاوت است.
 
ایشان در وصف "محکمات" بعنوان ام الکتاب می‌فرماید:
محکمات را ام الکتاب گویند بجهت آنکه متشابهات به آن برمی‌گردد.
ایشان در زمینه کلمه متشابه درسوره زمر -که وصف کل آیات قرار گرفته است –معتقد است متشابه در این آیه و آیات مشابه آن بدین معناست که قرآن کریم از جنبه نظم و اتقان و بیان حقائق و ابعاد هدایتی آن در یک نسق و نظم واحدی قرار دارد. <ref>المیزان ج 3ص 20- 21:</ref>....
 
ایشان در ادامه به مفهوم متشابه در آیه 7سوره آل عمران پرداخته و می‌فرماید: مراد از متشابه درسوره آل عمران آیاتی است که مفهومشان بدون مراجعه به محکمات برای سامع روشن نمی‌باشد از اینرو برای درک آنها لازم است به محکمات مراجعه شود. <ref>المیزان ج3 ص 21 </ref>
 
از منظر علامه طباطبائی برخی ازآیات قرآن، محکمات بالاصاله وبرخی نیز محکمات بالعرض می‌باشند نظیر متشابهات که با ارجاع به محکمات معانی شان روشن گردیده و از محکمات می‌گردد. از اینرو بر اساس گفتار علامه طباطبائی تمام آیات، قابلیت تفسیر داشته و آیات متشابه با ارجاع به محکمات قابل فهم و درک می‌باشد. - <ref>جهت تفصیل بیشتر رک به: المیزان ج 3ص 31-60</ref>
 
=== دیدگاه سید محمد باقر حکیم در معنای محکم و متشابه ===
ایشان در کتاب "علوم القرآن "تحقیق جامعی در تبیین معنای محکم ومتشابه نموده که بشرح ذیل بیان می‌گردد:
ایشان بعد از بیان مفهوم لغوی محکم – اتقان امر و عدم امکان فساد در آن – می‌نویسد:
معنای متبادر از احکام اتقان و وثوق بوده که لازمه‌اش منع از فساد می‌باشد.
 
انگاه ایشان به بررسی این دو واژه در قرآن پرداخته و چنین اظهار می‌دارد که دربرخی از آیات قرآن، وصف محکم و متشابه برای کل قرآن ذکر شده است:نظیر آیات (الر کتاب احکمت آیاته ثم فصلت...) و (الله نزل أحسن الحدیث کتابا متشابها مثانی...).<ref>همان</ref>
 
ایشان در تبیین وصف محکم در آیه (الر کتاب احکمت آیاته ثم فصلت...) می‌نویسد:
وصف محکم در قرآن بدان معناست که نظم و معانی قرآن از استحکام لازم برخوردار بوده و قابل بهم خوردن نیست ودر تبیین وصف متشابه برای کل قرآن(الله نزل أحسن الحدیث کتابا متشابها مثانی...) می‌نویسد: متشابه نیز در قرآن بمعنای تشابه آیات به یکدیگر در نظم اتقان و پیوستگی رسالت و هدف نهائی و خالی بودن از تناقض می‌باشد. <ref>همان</ref>
 
ایشان سپس به بررسی دو واژه محکم و متشابه در سوره 7 آل عمران پرداخته و می‌نویسد:
اما در مفهوم محکم و متشابه در آیه 7 سوره آل عمران نگاه‌های متفاوتی وجود دارد که برخی آن را به شانزده دیدگاه رسانده‌اند. <ref>علوم القرآن ص 166- 169</ref>
تبیین دیدگاه شهید محمد باقر حکیم در معنای محکم و متشابه در آیه 7 سوره آل عمران
ایشان نخست به ذکر نکته مهمی‌در تفسیر قرآن پرداخته و می‌نویسد: تفسیرقرآن به دو نوع تفسیر لفظ و تفسیر معنی تفسیم می‌شود.
 
ایشان تفسیر آیات متشابه را از نوع تفسیر دوم –تحدید معنا و مصداق حقیقی - دانسته و می‌نویسد:
بر این اساس، آیات متشابه بر خلاف تعریف مشهور - آیاتی که معانی شان مجمل بوده و ظهور در مفهوم مشخصی خاصی ندارند – آیاتی هستند که گرچه معانی ظاهری و قابل فهم داشته اما مفهوم حقیقی و مصداق خارجی آن دقیقا روشن نیست از اینرو نیاز به تفسیر معنا دارند. <ref>علوم القرآن ص 169-170:</ref>
ایشان فقره: (... فیتبعون ما تشابه منه...) را قرینه بر اثبات تشابه بمعنای مذکور- الفاظی که فهم آنها علاوه بر تفسیر لغوی نیاز به تفسیر معنا و مصداق حقیقی دارند – دانسته ومی‌نویسد:
 
کلمه اتباع –فیتبعون ما تشابه... - زمانی مفهوم خواهد داشت که متشابه را قابل تبعیت بدانیم چون در صورتی که کلام در معنائی ظهور نداشته باشد تبعیت دران فاقد مفهوم خواهد بود. <ref>همان</ref>
 
 
ایشان در ادامه به تبیین بیشتر قرینه بودن کلمه اتباع -در"فیتبعون ما تشابه..." در معنای ادعا شده – کلماتی که معنای لغوی شان روشن اما معنای حقیقی شان پیچیده می‌باشد –برای متشابه در آیه 7سوره آل عمران، موارد استعمال این کلمه را بررسی کرده و آنگاه نتیجه نمی‌گیرد که:
بنابراین مراد از تشابه در آیه 7سوره آل عمران نوع خاصی از تشابه بوده که قابلیت تبعیت را داراست بدین معنا که مفهومش گرچه روشن اما ماهیت و حقیقت ذهنی و خارجی آن مبهم باشد.<ref>همان ص 170-171</ref>
ایشان در ادامه معنای ذکر شده در متشابه را در قالب مثالی در آیات(الرحمن على العرش استوى)و" لیس کمثله شئ" تطبیق می‌کند. <ref>همان ص171</ref>
 
نبیجه آنکه ایشان معتقد است "محکم " در آیه مذکور عبارتست از آیاتی که معنای حقیقی و مصداق خارجی آن واضح می‌باشد در حالی که متشابه آیاتی است که مفهوم لغوی و ظاهری اش گرچه روشن است اما ماهیت و مصداق حقیقی آن روشن نیست نظیر آیه شریفه" الرحمن علی العرش استوی" که از نظر لغوی هیچ نوع ابهامی‌ در آن وجود ندارد اما از نظر ماهیت و معنای حقیقی این تردید وجود دارد که مراد از استواء علی العرش ایا مفهوم ظاهری اش می‌باشد یا مراد از آن –استواء- امری است که با ذات احدیت هماهنگ می‌باشد <ref>همان</ref>
 
بعلاوه آنکه ایشان قرینه درصحت برداشت خود از واژه متشابه در سوره آل عمران را جمله "فیتبعون ما تشابه" می‌داند بدین معنا که کاربرد کلمه " اتباع " زمانی است که لفظ بکار رفته در قرآن ظهور درمعنای خاصی داشته باشد چون در غیر اینصورت کلمه مجمل بوده و زمینه‌ای برای اتباع و ایجاد فتنه بوسیله آن وجود نخواهد داشت. باید گفت چنین نگرشی به واژه محکم و متشابه مخالف نگاه‌هائی است که متشابه را بمعنای مجمل و محکم را بمعنای مبین گرفته‌اند.
 
=== تشابه بین دیدگاه علامه طباطبائی و محمد باقر حکیم در معنای متشابه ===
با تامل در کلمات مولف علوم القرآن روشن می‌گردد که شباهت‌های زیادی بین ایشان و علامه طباطبائی وجود دارد از این جهت که ایشان نیز معتقدند متشابه بر خلاف تصور رائج - که می‌گویند آیات متشابه آیاتی است که مبهم بوده و ظهور در معنای مشخصی ندارد – آیاتی است که ظهور در معنای مشخصی داشته اما حقیقت آن معنای ظاهری مشخص نیست از اینرو نیاز به تفسیر دارد که انهم با ارجاع به محکمات تبیین می‌گردد.
 
== نتیجه ==
 
از مباحثی که درزمینه محکم ومتشابه از منظر فریقین بیان گردید نکات ذیل ثابت شد:
1-قرآن کریم از دو بخش آیات محکم و متشابه تشکیل شده است.
2-مراد از محکم آیاتی است که معانی روشن داشته و نقش مرجع برای آیات دیگر خواهد بود.  
3-آیات متشابه آیاتی است که هر چند نوعی ابهام در آن وجود دارد اما با مراجعه به آیات محکم قابل تفسیر می‌باشد.
4-تعریف مشهور بین فریقین در معنای متشابه- که عملا آیات متشابه را از دسترس تفسیر و تبیین و فهم پذیری خارج می‌کند- بدلیل مخالفت با آیات متعدد قرآن و نیز دلائل عقلانی ناصواب می‌باشد.
5-تمام آیات قرآن بجز حروف مقطعه قابل درک و فهم و تفسیر می‌باشد.
6-تفسیر با تاویل متفاوت بوده و مراد از تاویل درآیه 7سوره آل عمران تفسیر نمی‌باشد.
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:مقاله‌ها]]
[[رده:قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۰۵

محکم و متشابه یکی از موضوعات مهم در مبانی تفسیری قرآن است. مبنای ادعای مذکور آیه 7سوره آل عمران است که بر اساس آن آیات قرآن به دو بخش محکمات و متشابهات تقسیم گردیده است. از منظر برخی از مفسرین فقط بخش محکمات قابل تفسیر است. در نتیجه آیات متشابه از قلمرو تفسیر بشری - غیر معصوم - خارج خواهد شد.

محکم و متشابه

یکی از مبانی تفسیری قرآن موضوع محکم و متشابه است. مبنای ادعای مذکور آیه 7سوره آل عمران استکه بر اساس آن آیات قرآن به دو بخش محکمات و متشابهات تقسیم گردیده است. از منظر برخی از مفسرین فقط بخش محکمات قابل تفسیر است. در نتیجه آیات متشابه از قلمرو تفسیر بشری - غیر معصوم - خارج خواهد شد. بنابراین لازم است قبل از ورود در حوزه تفسیر، به تبیین این دو واژه در قرآن بپردازیم:

محکم ومتشابه در لغت:

راغب اصفهانی در ذیل آیه شریفه(آیات محکمات هن أم الکتاب وأخر متشابهات) در معنای محکم می‌نویسد: "فالمحکم مالا یعرض فیه شبهة من حیث اللفظ ولا من حیث المعنى " محکم کلمه‌ای است که شبهه‌ای از جنبه لفظ ومعنا در آن وجود نداشته باشد. [۱] ایشان در معنای متشابه هم می‌نویسد: "... والمتشابه من القرآن ما أشکل تفسیره لمشابهته بغیره إما من حیث اللفظ أو من حیث المعنى، فقال الفقهاء المتشابه ما لا ینبئ ظاهره عن مراده"

متشابه در قرآن بمعنای آیاتی است که تفسیر آنها بجهت مشابهت با دیگر امور از جنبه لفظ یا معنا یا هر دو مشکل و پیچیده می‌باشد و فقیهان می‌گویند متشابه چیزی است که از ظاهرش نمی‌توان به مراد متکلم پی برد.

ایشان در ادامه انواع سه گانه متشابه را اینچنین بیان می‌کند: فالمتشابه فی الجملة ثلاثة أضرب: متشابه من جهة اللفظ فقط، ومتشابه من جهة المعنى فقط، ومتشابه من جهتهما - انتهی – [۲]

محکم و متشابه دراصطلاح مفسران فریقین

در معنای محکم و متشابه اقوال زیادی بین علمای فریقین وجود دارد که برخی آن را در حد 20قول شمرده‌اند. در اینجا دیدگاه برخی از عالمان فریقین را بیان می‌کنیم:

جلال‌الدین سیوطی:

ایشان نخست سه دیدگاه را در زمینه تعداد آیات محکم و متشابه در قرا ن کریم بیان می‌کند: دیدگاه نخست: تمام آیات قرآن از محکمات است بدلیل آیه شریفه: {کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ} دیدگاه دوم: تمامی‌قرآن متشابه است بدلیل آیه شریفه: {کِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِیَ} دیدگاه سوم که مختار مولف الاتقان می‌باشد آن است که آیات قرآن به دو قسم محکم ومتشابه تفسیم می‌شود بدلیل آیه شریفه 7سوره آل عمران


ایشان دیدگاه اول و دوم را ناصواب دانسته ومعنای احکام در آیه نخست را اتقان و عدم عروض نقص در آن دانسته ومتشابه درآیه دوم را هم بمعنای تشابه آیات به یکدیگر در صدق و اعجاز و حقانیت می‌داند.

انگاه به بیان تعاریف گوناگون از این‌دو پرداخته و می‌نویسد از جمله آنکه: محکم آن است که مراد متکلم از طریق ظهور یا تاویل کلام معلوم باشد و متشابه آن است که علمش فقط در نزد خداست و از دسترس فهم دیگران خارج است. محکم به کلامی‌اطلاق می‌گردد که تاویل بردار نیست اما متشابه آن است که وجوه گوناگون در معنای آن داده می‌شود. محکم، کلامی‌است که مفهوم آن معقول باشد ولی متشابه آن است که معنایش برای عقل قابل درک نیست [۳]

ایشان در ادامه روآیاتی از ابن عباس و....در معنای محکمات و متشابهات بیان می‌کند – [۴]...

محمد بن صالح بن محمد العثیمین - از اعلام اهل سنت-

ایشان در کتاب" اصول فی التفسیر" آیات قرآن را به اعتبار محکم ومتشابه یه سه نوع تقسیم نموده و سپس به بیان معنای هریک می‌پردازد:

نوع اول: احکام بمعنای اتقان که وصف همه قرآن است. آیات زیادی از قرآن بیانگر این نوع از احکام می‌باشد نظیر آیه "الر کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ"[هود:1. بر اساس این معنا قرآن از اتقان و جامعیت و عدم تناقض و فصاحت و...برخوردار است.

نوع دوم: تشابه عام؛ بدین معنا که تمام آیات قرآن از جنبه زیبائی، جامعیت و کمال در ابعاد مختلف مشابه یکدیگر است. برخی از آیات قرآن بیانگر این معنا است نظیر آیه: "اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ"[الزمر:23]

نوع سوم: احکام – به کسر همزه - خاص و تشابه خاص که آیه 7سوره آل عمران بیانگر آن است: "هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ"در این آیه، محکم به کلامی‌گفته می‌شود که مفهومش وضوح داشته و متشابه به آیاتی گفته می‌شود که نوعی خفا در آن وجود دارد و راسخان در علم فقط آگاه به معنای آن هستند.

ایشان در ادامه برای متشابه بمعنای ذکرشده مثال‌هائی را از قرآن بیان می‌کند. [۵] مولف این کتاب درادامه به تقسیمی‌ازتشابه در قرآن پرداخته و اظهار می‌دارد که تشابه به دو نوع تشابه حقیقی و تشابه نسبی تقسیم می‌شود. ایشان علم به متشابه حقیقی را منحصر به خداوند دانسته و معتقد است علم به تشابه نسبی برای راسخان درعلم و متدبران در قرآن ممکن است – [۶]


انگاه به ذکر نمونه‌های از متشابه نسبی در قرآن پرداخته و در پایان این بحث می‌نویسد: راسخان در علم که اصحاب فکر و اندیشه هستند می‌دانند چگونه با ارجاع آیات متشابه به آیات دیگر به درک واقعی آن نائل شده که در اینصورت همان آیات محکم تبدیل به متشابه می‌گردد.


نتیجه آنکه از منظر مولف کتاب "مقدمه علم التفسیر"، علم به متشابه حقیقی که مصداق اتم آن صفات الهی است منحصر به خداوند متعال است اما علم به متشابه نسبی برای اصحاب تدبر و تفکر ممکن است. بعلاوه آنکه از منظر ایشان تمام آیات قرآن قابل تفسیر بوده و متشابه بمعنای آیات غیر قابل تفسیر در قرآن وجود ندارد.

فخر رازی

"ایشان در تبیین معنای اصطلاحی و رائج این دو بین محققین می‌نویسد: لفظی که برای معنائی وضع می‌گردد صور مختلفی دارد: صورت اول: نص: کلامی‌که معنایش واضح بوده و احتمال دیگری در آن داده نشود. صورت دوم:- ظاهر و موول -: هر گاه در کلمه‌ای دو یا چند معنا در آن احتمال داده شود و در یین معان محتمل نیز یکی از آنها بر دیگری ارجح باشد در اینصورت به معنای ارجح، ظاهر و معنای مرجوح را موول می‌گویند. صورت سوم: مجمل بدین معنا که در کلمه مورد نظر معانی متعدد محتمل بوده و ترجیحی در بین نباشد که بدان مشترک گفته می‌شود. چنین کلمه‌ای را مجمل می‌گویند. – [۷]

خلاصه دیدگاه فخر رازی این است که نص و ظاهر از مصادیق محکم بوده و قدر جامع بین این‌دو – که اشتراک در ترجیح می‌باشد - محکم نامیده می‌شوند و مجمل و ماول نیز از مصادیق متشابه بوده و قدر جامع بین این‌دو – که اشتراک در عدم راجحیت می‌باشد – متشابه خوانده می‌شود.

ایشان در ادامه به تبیین برخی از مصادیق متشابه و محکم در قرآن پرداخته [۸] و نسبت به اهمیت و نقش آن در پیدایش مبانی مختلف اظهار می‌دارد: بجهت اختلاف در مصادیق محکم و متشابه اصحاب هر یک از مذاهب کلامی‌آیاتی را که موافق با مذهب شان می‌باشد محکم دانسته و مذاهب دیگر را متهم به استناادشان به آیات متشابه می‌کنند. [۹]

ایشان در ادامه راهکار خویش را در مواجهه با مشکل مذکور – شبهه در مصادیق آیات محکم ومتشابه و بیان معیار در تشخیص و تمییز این‌دو از یکدیگر- بیان می‌کند. خلاصه کلام ایشان در تمییز بین محکم از متشابه آن است که هرگاه حمل آیه در معنای ظاهری اش هیچ محذوری نداشت آن آیه از محکمات خواهد بود و هرگاه حمل آیه در معنای ظاهری و راجح، مستلزم محذور عقلی بوده و می‌بایست بدلائل منفصله عقلیه درمعنای مرجوح حمل گردد در اینصورت آن آیه از متشابهات خواهد بود. [۱۰]

ابن تیمیه

بطور کلی نکات اصلی در دیدگاه ابن تیمیه نسبت به متشابه عبارتند از: 1- متشابه امری است که بخلاف محکم، حقیقت و کیفیت آن برای انسان روشن نیست. 2- متشابه گاه در اخبار وگاه در انشاء - اوامر و نواهی - می‌باشد. 3- متشابه نیاز به تاویل – نه تفسیر – داشته و تاویل متشابه را هم جز الله کسی نمی‌داند بعلاوه اینکه تفسیر از جنس کلام بوده بخلاف تاویل که ازسنخ واقعیت و خارج می‌باشد. 4-متشابه، امری نسبی و اضافی است. [۱۱]

دیدگاه علامه طباطبائی در معنای محکم و متشابه - در کتاب " القرآن فی الاسلام "-

ایشان نخست دیدگاه خود را از محکم و متشابه بیان نموده و سپس به بررسی دیدگاه دیگران می‌پردازد. دیدگاه علامه در مفهوم "محکم و متشابه ": ایشان ضمن اشاره به اقوال متعدد مفسران در معنای محکم ومتشابه اظهار می‌دارد که مشهور بین فریقین آن است که آیات محکم به آیاتی اطلاق می‌گردد که معانی شان واضح و ایمان و عمل به آنها نیز لازم است و متشابه به آیاتی گفته می‌شود که ظواهرش، مراد واقعی نبوده و تاویل آن نزد خداوند می‌باشد. بنابر‌این، آیات متشابه تفسیر بردار نبوده و فقط ایمان به آنها لازم است.

ایشان درادامه می‌نویسد تفاوت شیعه با اهل سنت در تعریف فوق از متشابهات آن است که از منظر عالمان شیعه علم به تاویل متشابهات درنزد پیامبر ص و اهل بیت ع نیز باذن الهی می‌باشد در حالی که از منظر مشهور اهل سنت تاویل آن فقط نزد خداوند می‌باشد. [۱۲]


ایشان قول مذکور را گرچه مشهور اعلام فریقین بدان قائلند، مردود دانسته و اظهار می‌دارند که این قول بدلائلی مخالف قرآن و سنت است: اولا: وقتی قرآن خود را با اوصافی همانند نور‌ هادی بیانگر همه امور معرفی می‌کند و از طرفی دستور به تدبر در آیات داده و از مردم می‌خواهد با تدبر در قرآن می‌توانند به اعجاز قرآن پی ببرند معنایش این استکه همه آیات قرآن بگونه‌ای است که راه برای درک معانی آنها موجود است بنابر‌این آیاتی که طریق فهم آنها برای بشر موجود نباشد وجود ندارد.

ثانیا: لازمه تعریف مشهور از متشابه آن است که تاویل درآیه 7سوره آل عمران بمعنای مدلول خلاف ظاهر بوده و اختصاص به اآیات متشابه داشته باشد در حالی که هردو ادعا تمام نیست.

ثالثا بر اساس آیه مذکور تمام آیات متشابه قرآن با ارجاع به محکمات از تشابه خارج گردیده و در زمره محکمات قرار می‌گیرند در نتیجه همه آیات از محکمات بوده و همه آنها از طریق تدبر قابل تفسیر و تبیین می‌باشند [۱۳]

ایشان نکات ذکر شده را مستفاد از آیه" أفلا یتدبرون القرآن" می‌داند.. [۱۴]

ایشان در امکان تفسیر پذیری همه آیات متشابه از طریق ارجاع آنها به محکمات، به روش ائمه نیز استناد نموده و معتقد است آنان نیز به همین شیوه در تفسیر قرآن تمسک می‌کردند: در مطالعه آثار اهل بیت ع می‌بینیم که آیه متشابهی که مدلول حقیقی اش حتی با ارجاع به محکمات روشن نباشد وجود ندارد؛ آنان به پیروانشان کیفیت ارجاع متشابهات به محکمات را آموزش داده‌اند. [۱۵]

ایشان در تبیین شیوه ارجاع متشابهات به محکمات می‌نویسد: اگر به ظاهر آیه (الرحمن على العرش استوى) توجه کنیم جسمانیت الهی از آن استفاده می‌شود اما اگر آن را به آیه (لیس کمثله شئ) ارجاع دهیم معنای آیه نخست نفی جسمانیت از خداوند خواهد بود. همان ایشان در ادامه برخی از روآیات را که مفادشان اثبات ادعای مذکور- رفع ابهام از متشابهات بعد از ارجاع آنها به محکمات و تصدیق آیات قرآن بوسیله یکدیگر - می‌باشد بیان می‌کند: پیامبر ص در وصف قرآن فرمود: (وان القرآن لم ینزل لیکذب بعضه بعضا، ولکن نزل یصدق بعضه بعضا، فما عرفتم فاعملوا به وما تشابه علیکم فآمنوا به)

امام علی علیه‌السلام نیز در وصف قرآن فرمود: یشهد بعضه على بعض وینطق بعضه ببعض واز إمام رضا علیه‌السلام در لزوم ارجاع متشابه به محکم نقل شده است که: هر کس آیات متشابه قرآن را به محکمات از آیات برگرداند به صراط مستقیم هدایت یافته است.

ایشان بعد از ذکر احادیث مذکور در مقام نتیجه‌گیری می‌فرماید: این احادیث بخصوص حدیث اخیر بخوبی دلالت بر لزوم ارجاع متشابهات به محکمات و نیز دلالت بر امکان معرفت به همه آیات قرآن می‌کند. [۱۶]

باید گفت بر اساس دیدگاه علامه تمام آیات متشابه با ارجاع به محکمات – که برخلاف متشابهات از معانی مستقل و روشنی برخوردارند-قابلیت تفسیر و تبیین خواهد داشت.

بیان دیگر علامه طباطبائی در معنای محکم و متشابه - در تفسیر المیزان - علامه طباطبائی ره در تفسیر المیزان نیز در بیان فرق بین دو طائفه از آیات قرآن - توصیف کل قرآن به محکم و متشابه – کتاب احکمت آیاته، کتابا متشابها مثانی – و توصیف برخی دیگر - سوره آل عمران آیه 7 - که آیات را به دو نوع محکم و متشابه تقسیم نموده است –می‌فرماید: معنای کلمه "احکمت "در آیاتی نظیر: کتاب احکمت آیاته، با کلمه محکمات در سوره آل عمران " منه آیات محکمات " و نیز کلمه متشابه در آیاتی نظیر: کتابا متشابها مثانی- با "و اخر متشابهات" در در سوره آل عمران متفاوت است.

ایشان در وصف "محکمات" بعنوان ام الکتاب می‌فرماید: محکمات را ام الکتاب گویند بجهت آنکه متشابهات به آن برمی‌گردد. ایشان در زمینه کلمه متشابه درسوره زمر -که وصف کل آیات قرار گرفته است –معتقد است متشابه در این آیه و آیات مشابه آن بدین معناست که قرآن کریم از جنبه نظم و اتقان و بیان حقائق و ابعاد هدایتی آن در یک نسق و نظم واحدی قرار دارد. [۱۷]....

ایشان در ادامه به مفهوم متشابه در آیه 7سوره آل عمران پرداخته و می‌فرماید: مراد از متشابه درسوره آل عمران آیاتی است که مفهومشان بدون مراجعه به محکمات برای سامع روشن نمی‌باشد از اینرو برای درک آنها لازم است به محکمات مراجعه شود. [۱۸]

از منظر علامه طباطبائی برخی ازآیات قرآن، محکمات بالاصاله وبرخی نیز محکمات بالعرض می‌باشند نظیر متشابهات که با ارجاع به محکمات معانی شان روشن گردیده و از محکمات می‌گردد. از اینرو بر اساس گفتار علامه طباطبائی تمام آیات، قابلیت تفسیر داشته و آیات متشابه با ارجاع به محکمات قابل فهم و درک می‌باشد. - [۱۹]

دیدگاه سید محمد باقر حکیم در معنای محکم و متشابه

ایشان در کتاب "علوم القرآن "تحقیق جامعی در تبیین معنای محکم ومتشابه نموده که بشرح ذیل بیان می‌گردد: ایشان بعد از بیان مفهوم لغوی محکم – اتقان امر و عدم امکان فساد در آن – می‌نویسد: معنای متبادر از احکام اتقان و وثوق بوده که لازمه‌اش منع از فساد می‌باشد.


انگاه ایشان به بررسی این دو واژه در قرآن پرداخته و چنین اظهار می‌دارد که دربرخی از آیات قرآن، وصف محکم و متشابه برای کل قرآن ذکر شده است:نظیر آیات (الر کتاب احکمت آیاته ثم فصلت...) و (الله نزل أحسن الحدیث کتابا متشابها مثانی...).[۲۰]

ایشان در تبیین وصف محکم در آیه (الر کتاب احکمت آیاته ثم فصلت...) می‌نویسد: وصف محکم در قرآن بدان معناست که نظم و معانی قرآن از استحکام لازم برخوردار بوده و قابل بهم خوردن نیست ودر تبیین وصف متشابه برای کل قرآن(الله نزل أحسن الحدیث کتابا متشابها مثانی...) می‌نویسد: متشابه نیز در قرآن بمعنای تشابه آیات به یکدیگر در نظم اتقان و پیوستگی رسالت و هدف نهائی و خالی بودن از تناقض می‌باشد. [۲۱]

ایشان سپس به بررسی دو واژه محکم و متشابه در سوره 7 آل عمران پرداخته و می‌نویسد: اما در مفهوم محکم و متشابه در آیه 7 سوره آل عمران نگاه‌های متفاوتی وجود دارد که برخی آن را به شانزده دیدگاه رسانده‌اند. [۲۲] تبیین دیدگاه شهید محمد باقر حکیم در معنای محکم و متشابه در آیه 7 سوره آل عمران ایشان نخست به ذکر نکته مهمی‌در تفسیر قرآن پرداخته و می‌نویسد: تفسیرقرآن به دو نوع تفسیر لفظ و تفسیر معنی تفسیم می‌شود.


ایشان تفسیر آیات متشابه را از نوع تفسیر دوم –تحدید معنا و مصداق حقیقی - دانسته و می‌نویسد: بر این اساس، آیات متشابه بر خلاف تعریف مشهور - آیاتی که معانی شان مجمل بوده و ظهور در مفهوم مشخصی خاصی ندارند – آیاتی هستند که گرچه معانی ظاهری و قابل فهم داشته اما مفهوم حقیقی و مصداق خارجی آن دقیقا روشن نیست از اینرو نیاز به تفسیر معنا دارند. [۲۳] ایشان فقره: (... فیتبعون ما تشابه منه...) را قرینه بر اثبات تشابه بمعنای مذکور- الفاظی که فهم آنها علاوه بر تفسیر لغوی نیاز به تفسیر معنا و مصداق حقیقی دارند – دانسته ومی‌نویسد:

کلمه اتباع –فیتبعون ما تشابه... - زمانی مفهوم خواهد داشت که متشابه را قابل تبعیت بدانیم چون در صورتی که کلام در معنائی ظهور نداشته باشد تبعیت دران فاقد مفهوم خواهد بود. [۲۴]


ایشان در ادامه به تبیین بیشتر قرینه بودن کلمه اتباع -در"فیتبعون ما تشابه..." در معنای ادعا شده – کلماتی که معنای لغوی شان روشن اما معنای حقیقی شان پیچیده می‌باشد –برای متشابه در آیه 7سوره آل عمران، موارد استعمال این کلمه را بررسی کرده و آنگاه نتیجه نمی‌گیرد که: بنابراین مراد از تشابه در آیه 7سوره آل عمران نوع خاصی از تشابه بوده که قابلیت تبعیت را داراست بدین معنا که مفهومش گرچه روشن اما ماهیت و حقیقت ذهنی و خارجی آن مبهم باشد.[۲۵]

ایشان در ادامه معنای ذکر شده در متشابه را در قالب مثالی در آیات(الرحمن على العرش استوى)و" لیس کمثله شئ" تطبیق می‌کند. [۲۶]

نبیجه آنکه ایشان معتقد است "محکم " در آیه مذکور عبارتست از آیاتی که معنای حقیقی و مصداق خارجی آن واضح می‌باشد در حالی که متشابه آیاتی است که مفهوم لغوی و ظاهری اش گرچه روشن است اما ماهیت و مصداق حقیقی آن روشن نیست نظیر آیه شریفه" الرحمن علی العرش استوی" که از نظر لغوی هیچ نوع ابهامی‌ در آن وجود ندارد اما از نظر ماهیت و معنای حقیقی این تردید وجود دارد که مراد از استواء علی العرش ایا مفهوم ظاهری اش می‌باشد یا مراد از آن –استواء- امری است که با ذات احدیت هماهنگ می‌باشد [۲۷]

بعلاوه آنکه ایشان قرینه درصحت برداشت خود از واژه متشابه در سوره آل عمران را جمله "فیتبعون ما تشابه" می‌داند بدین معنا که کاربرد کلمه " اتباع " زمانی است که لفظ بکار رفته در قرآن ظهور درمعنای خاصی داشته باشد چون در غیر اینصورت کلمه مجمل بوده و زمینه‌ای برای اتباع و ایجاد فتنه بوسیله آن وجود نخواهد داشت. باید گفت چنین نگرشی به واژه محکم و متشابه مخالف نگاه‌هائی است که متشابه را بمعنای مجمل و محکم را بمعنای مبین گرفته‌اند.

تشابه بین دیدگاه علامه طباطبائی و محمد باقر حکیم در معنای متشابه

با تامل در کلمات مولف علوم القرآن روشن می‌گردد که شباهت‌های زیادی بین ایشان و علامه طباطبائی وجود دارد از این جهت که ایشان نیز معتقدند متشابه بر خلاف تصور رائج - که می‌گویند آیات متشابه آیاتی است که مبهم بوده و ظهور در معنای مشخصی ندارد – آیاتی است که ظهور در معنای مشخصی داشته اما حقیقت آن معنای ظاهری مشخص نیست از اینرو نیاز به تفسیر دارد که انهم با ارجاع به محکمات تبیین می‌گردد.

نتیجه

از مباحثی که درزمینه محکم ومتشابه از منظر فریقین بیان گردید نکات ذیل ثابت شد: 1-قرآن کریم از دو بخش آیات محکم و متشابه تشکیل شده است. 2-مراد از محکم آیاتی است که معانی روشن داشته و نقش مرجع برای آیات دیگر خواهد بود. 3-آیات متشابه آیاتی است که هر چند نوعی ابهام در آن وجود دارد اما با مراجعه به آیات محکم قابل تفسیر می‌باشد. 4-تعریف مشهور بین فریقین در معنای متشابه- که عملا آیات متشابه را از دسترس تفسیر و تبیین و فهم پذیری خارج می‌کند- بدلیل مخالفت با آیات متعدد قرآن و نیز دلائل عقلانی ناصواب می‌باشد. 5-تمام آیات قرآن بجز حروف مقطعه قابل درک و فهم و تفسیر می‌باشد. 6-تفسیر با تاویل متفاوت بوده و مراد از تاویل درآیه 7سوره آل عمران تفسیر نمی‌باشد.

پانویس

  1. مفردات راغب ص 128
  2. مفردات راغب ص254
  3. الاتقان فی علوم القرآن ج 3ص 3- 5
  4. الاتقان فی علوم القرآن ج 3ص 3- 5
  5. اصول فی التفسیر ص 41-40-
  6. همان ص 43-45
  7. تفسیر الرازی ج7 ص180-182
  8. تفسیر الرازی ج7 ص180-182
  9. همان
  10. همان ص 181
  11. مجموعه الفتاوی ج 17 ص 370 -364
  12. القرآن فی الاسلام ص 33-37
  13. همان
  14. القرآن فی الاسلام ص 33-37
  15. همان
  16. همان ص 37-38
  17. المیزان ج 3ص 20- 21:
  18. المیزان ج3 ص 21
  19. جهت تفصیل بیشتر رک به: المیزان ج 3ص 31-60
  20. همان
  21. همان
  22. علوم القرآن ص 166- 169
  23. علوم القرآن ص 169-170:
  24. همان
  25. همان ص 170-171
  26. همان ص171
  27. همان