اصالت صلح در اسلام (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'گام‌ها' به 'گام‌ ها')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="wikiInfo">
'''اصالت صلح در اسلام''' نظریه‌ایست که طرفداران آن معتقدند اساس روابط [[مسلمانان]] با غیرمسلمانان بر مسالمت و رفتار نیکو است. [[اسلام]] هیچ‌گاه به پیروان خود اجازه قتل و کشتار پیروان مذاهب دیگر را نمی‌دهد و وجود عقاید مخالف، مجوزی بر رفتار خصمانه نیست، بلکه برعکس، اسلام به پیروان خود دستور می‌دهد با مخالفان اسلام، رفتاری مبتنی بر عدالت و قسط داشته باشند.
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
این نظریه مبتنی بر «کرامت انسانی» است، بدین معنی که غیر مسلمانان از آن‌جهت که در «انسانیت» با مسلمانان شریک هستند، احترام دارند، هرچند در عقیده و مذهب تفاوت دارند. از این رو، حضرت [[علی بن ابی‌طالب|امیرمؤمنان علی(ع)]] در فرمانش به مالک اشتر در رعایت حال مردم مصر می‌فرماید:
!عنوان
«و مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان و مهربانی کردن با همگان را، و مباش همچون جانوری شکاری که خوردنشان را غنیمت شماری! چون رعیت دو دسته‌اند: دسته‌ای برادر دینی تو هستند و دسته دیگر در آفرینش با تو همانندند».
!اصالت صلح در اسلام
این نظریه، به طور کامل مستدل است و با روح آیات، روایات و سیره پیشوایان اسلام، هماهنگی دارد. از آن جا که در اسلام، «صلح» و «همزیستی مسالمت‌آمیز» با پیروان ادیان و مذاهب دیگر، به صورت «قاعده اساسی» ملاحظه شده، آیات مربوط به صلح، اصل است، و چون «جنگ» و «جهاد» ضرورت و استثنا است، آیات مربوط به جنگ و جهاد، نیازمند دلیل و انگیزه است، مثل وجود فتنه، ستم، اخراج پیامبر و مسلمانان از سرزمین وطنی خود. بنابراین، برای جنگ و اقدام مسلحانه باید دلیل وجود داشته باشد و تا زمانی که دلیلی وجود ندارد، اقدام به جنگ، خیانت و تجاوز تلقی می‌شود.
|-
نخستین آیه‌ای که در باب جهاد نازل شده، گویای این مطلب است:
|رده مقاله
«أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَـتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُـلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ».
|مقاله های کوتاه
به کسانی که جنگ به آنان تحمیل شده، رخصت] جهاد [داده شده است، چراکه مورد ظلم قرار گرفته‌اند، و البته خدا بر پیروزی آنان سخت توانا است.
|-
هنگامی که مسلمانان در مکه ـ سرزمین آباء و اجدادی خود ـ بودند، مشرکان پیوسته آنها را می‌آزردند. مسلمانان کتک خورده نیز خدمت پیامبر اسلام(ص) می‌رسیدند و شکایت می‌کردند. تقاضای آنان، صدور اذن جهاد و مقابله به مثل با مشرکان بود، اما پیامبر اکرم (ص) به آنها می‌فرمود:
|موضوع
«شکیبایی ورزیده که هنوز دستور جهاد به من داده نشده است. امّا آنگاه که هجرت آغاز شد و مسلمانان از مکه به مدینه آمدند، خداوند بزرگ آیه پیش گفته را که متضمّن اذن جهاد است، نازل کرد».
|جنگ و صلح
بنابراین، اصل اولی در رفتار مسلمانان با کافران قریش، صبر و مدارا بوده است. سرانجام به سبب ستم‌ها و آزارها، به آنها اذن جهاد داده شد. این جهاد که «جهاد ستم دیده» در برابر «ستمگر» شمرده می‌شود، حقّ مسلم طبیعی، فطری و عقلی مسلمانان است که به ستم تن ندهند و ستمگر را سر جای خود نشانده، دست متجاوز را کوتاه سازند.
|-
از دیدگاه قرآن، صلح، خود، ارزش و هدف است، و در پذیرش آن کافی است که پیامد خطرناک و فریبی به دنبال نداشته باشد. هدف از صلح، مصلحت گرایی نیست. خود صلح، مصلحت است، زیرا با زندگی فطری انسان‌ها سازگارتر است، چرا که در شرایط صلح، رشد و تعالی انسان‌ها و تفاهم برای رسیدن به توافق‌ها بهتر فراهم شده و یگانگی آیین بشری و گرایش انسان‌ها به حق امکان‌پذیرتر است. قرآن، وصول به اهداف خود را از طریق صلح نزدیک‌تر، آسان‌تر و معقول‌تر می‌داند، از این رو، بدان تأکید می‌ورزد.
|تولید
|پژوهشگاه مطالعات تقریبی
|-
|نویسنده
|رحیم ابوالحسینی
|}
</div>


==اصالت [[صلح]] در اسلام==
=== ادله قرآنی نظریه اصالت صلح ===
طرفداران این نظریه معتقدند اساس روابط مسلمانان با غیرمسلمانان بر مسالمت و رفتار نیکو است. اسلام هیچ گاه به پیروان خود اجازه قتل و کشتار پیروان مذاهب دیگر را نمی‌دهد و وجود عقاید مخالف، مجوزى بر رفتار خصمانه نیست، بلکه برعکس، اسلام به پیروان خود دستور می‌دهد با مخالفان اسلام، رفتارى مبتنى بر عدالت و قسط داشته باشند.
1. «یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَـنِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ».  
این نظریه مبتنى بر «کرامت انسانى» است، بدین معنى که غیر مسلمانان از آن جهت که در «انسانیت» با مسلمانان شریک هستند، احترام دارند، هرچند در عقیده و مذهب تفاوت دارند. از این رو، حضرت امیرمؤمنان على(ع) در فرمانش به مالک اشتر در رعایت حال مردم مصر می‌فرماید:
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! همگی در صلح و آشتی درآیید، و از گام‌‌های شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار شما است.
«و مهربانى بر رعیت را براى دل خود پوششى گردان و دوستى ورزیدن با آنان و مهربانى کردن با همگان را، و مباش همچون جانورى شکارى که خوردنشان را غنیمت شمارى! چون رعیت دو دسته‌اند: دسته‌ای برادر دینى تو هستند و دسته دیگر در آفرینش با تو همانندند».
وجود واژه «کافّة» (همگی) نشان می‌دهد که هیچ گونه استثنایی در قانون صلح نیست و جنگ برخلاف تعلیمات اسلام و قرآن است و جز به شکلی تحمیلی تصوّر نمی‌شود. از نظر قرآن کریم نیز هر کاری که باعث برهم زدن صلح و آرامش شود، عملی شیطانی به شمار می‌رود.
این نظریه، به طور کامل مستدل است و با روح آیات، روایات و سیره پیشوایان اسلام، هماهنگى دارد. از آن جا که در اسلام، «صلح» و «همزیستى مسالمت آمیز» با پیروان ادیان و مذاهب دیگر، به صورت «قاعده اساسى» ملاحظه شده، آیات مربوط به صلح، اصل است، و چون «جنگ» و «جهاد» ضرورت و استثنا است، آیات مربوط به جنگ و جهاد، نیازمند دلیل و انگیزه است، مثل وجود فتنه، ستم، اخراج پیامبر و مسلمانان از سرزمین وطنى خود. بنابراین، براى جنگ و اقدام مسلحانه باید دلیل وجود داشته باشد و تا زمانى که دلیلى وجود ندارد، اقدام به جنگ، خیانت و تجاوز تلقى می‌شود.
2. «وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ».  
نخستین آیه‌ای که در باب جهاد نازل شده، گویاى این مطلب است:
و اگر به صلح گراییدند، تو] نیز [بدان گرای، و بر خدا توکّل نما که او شنوای دانا است.
«أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَـتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُـلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ».
نکته قابل توجه این که «جَنَحوا» از ماده «جِناح» به معنای خضوع و تمایل و حرکت به سوی چیزی است و مفهومش این است که حتّی از گفتوگوهای ابتدایی صلح نیز استقبال کن.
به کسانى که جنگ به آنان تحمیل شده، رخصت ] جهاد [ داده شده است، چراکه مورد ظلم قرار گرفته‌اند، و البته خدا بر پیروزى آنان سخت توانا است.
این آیه از آیاتی است که صلح‌طلبی را به صورت یک اصل اساسی به حکومت‌های اسلامی توصیه می‌کند، و این که بعضی گفته‌اند این آیه به وسیله آیات جهاد، نسخ شده، پنداری بی اساس است که هیچ دلیلی بر آن نیست، چراکه هیچ منافاتی میان آیات جهاد و این آیه وجود ندارد و ضرورتی برای اعتقاد به نسخ نیست.  
هنگامى که مسلمانان در مکه ـ سرزمین آباء و اجدادى خود ـ بودند، مشرکان پیوسته آن‌ها را می‌آزردند. مسلمانان کتک خورده نیز خدمت پیامبر اسلام(ص) می‌رسیدند و شکایت می‌کردند. تقاضاى آنان، صدور اذن جهاد و مقابله به مثل با مشرکان بود، اما پیامبر اکرم (ص) به آن‌ها می‌فرمود:
«شکیبایى ورزیده که هنوز دستور جهاد به من داده نشده است. امّا آن گاه که هجرت آغاز شد و مسلمانان از مکه به مدینه آمدند، خداوند بزرگ آیه پیش گفته را که متضمّن اذن جهاد است، نازل کرد».
بنابراین، اصل اولى در رفتار مسلمانان با کافران قریش، صبر و مدارا بوده است. سرانجام به سبب ستم‌ها و آزارها، به آن‌ها اذن جهاد داده شد. این جهاد که «جهاد ستم دیده» در برابر «ستمگر» شمرده می‌شود، حقّ مسلم طبیعى، فطرى و عقلى مسلمانان است که به ستم تن ندهند و ستمگر را سر جاى خود نشانده، دست متجاوز را کوتاه سازند.
از دیدگاه قرآن، صلح، خود، ارزش و هدف است، و در پذیرش آن کافى است که پیامد خطرناک و فریبى به دنبال نداشته باشد. هدف از صلح، مصلحت گرایى نیست. خود صلح، مصلحت است، زیرا با زندگى فطرى انسان‌ها سازگارتر است، چرا که در شرایط صلح، رشد و تعالى انسان‌ها و تفاهم براى رسیدن به توافق‌ها بهتر فراهم شده و یگانگى آیین بشرى و گرایش انسان‌ها به حق امکان پذیرتر است. قرآن، وصول به اهداف خود را از طریق صلح نزدیک تر، آسان تر و معقول تر می‌داند، از این رو، بدان تأکید مى¬ورزد.
 
===ادله قرآنی نظریه اصالت صلح===
1. «یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ کَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَـنِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ».  
اى کسانى که ایمان آورده اید! همگى در صلح و آشتى درآیید، و از گام‌ هاى شیطان پیروى نکنید که او دشمن آشکار شما است.
وجود واژه «کافّة» (همگى) نشان می‌دهد که هیچ گونه استثنایى در قانون صلح نیست و جنگ برخلاف تعلیمات اسلام و قرآن است و جز به شکلى تحمیلى تصوّر نمی‌شود. از نظر قرآن کریم نیز هر کارى که باعث برهم زدن صلح و آرامش شود، عملى شیطانى به شمار می‌رود.
2. «وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ».  
و اگر به صلح گراییدند، تو ] نیز [ بدان گراى، و بر خدا توکّل نما که او شنواى دانا است.
نکته قابل توجه این که «جَنَحوا» از ماده «جِناح» به معناى خضوع و تمایل و حرکت به سوى چیزى است و مفهومش این است که حتّى از گفتوگوهاى ابتدایى صلح نیز استقبال کن.
این آیه از آیاتى است که صلح طلبى را به صورت یک اصل اساسى به حکومت‌هاى اسلامى توصیه می‌کند، و این که بعضى گفته‌اند این آیه به وسیله آیات جهاد، نسخ شده، پندارى بى اساس است که هیچ دلیلى بر آن نیست، چراکه هیچ منافاتى میان آیات جهاد و این آیه وجود ندارد و ضرورتى براى اعتقاد به نسخ نیست.  
3. «... فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَـتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً».  
3. «... فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَـتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً».  
پس اگر از شما کناره گیرى کردند و با شما نجنگیدند و با شما طرح صلح افکندند، ] دیگر [ خدا براى شما راهى ] براى تجاوز [ بر آنان قرار نداده است.
پس اگر از شما کناره‌گیری کردند و با شما نجنگیدند و با شما طرح صلح افکندند،] دیگر [خدا برای شما راهی] برای تجاوز [بر آنان قرار نداده است.
در شأن نزول آیه فوق آمده است: گروهى از طایفه «اشجع» به نزدیکى مدینه آمدند. پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) نمایندگانى نزد آن‌ها فرستاد تا از هدف سفرشان باخبر شود. آن‌ها گفتند: ما آمده ایم پیمان ترک مخاصمه با محمد ببندیم و در منازعات شما با دیگران بى طرف بمانیم. پیامبر دستور داد مقدار فراوانى خرما به صورت هدیه براى آن‌ها ببرند، و پیمان ترک تعرض را با آن‌ها امضا فرمود.  
در شأن نزول آیه فوق آمده است: گروهی از طایفه «اشجع» به نزدیکی مدینه آمدند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) نمایندگانی نزد آنها فرستاد تا از هدف سفرشان باخبر شود. آنها گفتند: ما آمده ایم پیمان ترک مخاصمه با محمد ببندیم و در منازعات شما با دیگران بی طرف بمانیم. پیامبر دستور داد مقدار فراوانی خرما به صورت هدیه برای آنها ببرند، و پیمان ترک تعرض را با آنها امضا فرمود.  
4. «... وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلَـمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللهِ مَغانِمُ کَثیرَةٌ...».  
4. «... وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَی إِلَیْکُمُ السَّلَـمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللهِ مَغانِمُ کَثیرَةٌ...».  
ـ...به کسى که نزد شما ] اظهار صلح و [ اسلام می‌کند، نگویید: تو مؤمن نیستى، ] تا بدین بهانه [ متاع زندگى دنیا را بجویید، چرا که غنیمت‌هاى فراوان نزد خداست...
ـ...به کسی که نزد شما] اظهار صلح و [اسلام می‌کند، نگویید: تو مؤمن نیستی،] تا بدین بهانه [متاع زندگی دنیا را بجویید، چرا که غنیمت‌های فراوان نزد خداست...
بر اساس این آیه، باید به نداى صلح از طرف دشمن پاسخ مثبت داد، اگرچه می‌بایست از غنایم مادىِ فراوان محروم شد، زیرا هدف از جهاد اسلامى، توسعه طلبى و جمع غنایم نیست. البته در پاره‌ای از موارد ممکن است پیشنهاد امضاى قرارداد صلح، پوششى بر مقاصد خصمانه دشمنان باشد، در این صورت مسلمانان تا اطمینان بر مقاصد خائنانه دولت‌ها و گروه‌هایى که انعقاد صلح را پیشنهاد می‌دهند حاصل نکرده‌اند، نمی‌توانند از قبول پیشنهاد آنان سرباز زنند.  
بر اساس این آیه، باید به ندای صلح از طرف دشمن پاسخ مثبت داد، اگرچه می‌بایست از غنایم مادیِ فراوان محروم شد، زیرا هدف از جهاد اسلامی، توسعه‌طلبی و جمع غنایم نیست. البته در پاره‌ای از موارد ممکن است پیشنهاد امضای قرارداد صلح، پوششی بر مقاصد خصمانه دشمنان باشد، در این صورت مسلمانان تا اطمینان بر مقاصد خائنانه دولت‌ها و گروه‌هایی که انعقاد صلح را پیشنهاد می‌دهند حاصل نکرده‌اند، نمی‌توانند از قبول پیشنهاد آنان سرباز زنند.  


قرآن کریم جنگ را امرى حاشیه‌ای دانسته و تنها در موارد اضطرارى که راه‌هاى دیگر بسته شده، در حد رفع موانع حق و عدالت تجویز می‌کند.
قرآن کریم جنگ را امری حاشیه‌ای دانسته و تنها در موارد اضطراری که راه‌های دیگر بسته شده، در حد رفع موانع حق و عدالت تجویز می‌کند.
5. «وَ إِن طَـآئِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْداهُمَا عَلَى الاْخْرَى فَقَـتِلُوا الَّتِى تَبْغِى حَتَّى تَفِىءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَآءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ».  
5. «وَ إِن طَـآئِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْداهُمَا عَلَی الاْخْرَی فَقَـتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَآءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ».  
و اگر دو گروه از مؤمنان با هم کارزار کنند، میانشان آشتى دهید، و اگر یکى از آن دو ] باز [ بر دیگرى ستم و تجاوز کند با آن که ستم و تجاوز می‌کند بجنگید تا به فرمان خداى بازگردد. پس اگر بازگشت، میانشان به عدل و داد آشتى دهید و دادگرى کنید که خدا دادگران را دوست می‌دارد.
و اگر دو گروه از مؤمنان با هم کارزار کنند، میانشان آشتی دهید، و اگر یکی از آن دو] باز [بر دیگری ستم و تجاوز کند با آن که ستم و تجاوز می‌کند بجنگید تا به فرمان خدای بازگردد. پس اگر بازگشت، میانشان به عدل و داد آشتی دهید و دادگری کنید که خدا دادگران را دوست می‌دارد.


===ادله روایی نظریه اصالت صلح===
=== ادله روایی نظریه اصالت صلح ===
از مطالعه روایات، چنین به دست می‌آید که ایجاد رابطه محبت آمیز و دوستى با بیگانگان، امرى است که مسلمانان در روابط بین الملل خود می‌توانند از آن بهره گیرند، زیرا که اسلام، آئین فطرت است و هرگز با احساسات طبیعى و انسانى ضدّیت ندارد. اسلام به این نکته توجه کرده است که با ایجاد جوّى آرام و محبّت آمیز می‌توان با مخالفان عقیدتى خود به گفتوگو و جدال احسن پرداخت.
از مطالعه روایات، چنین به دست می‌آید که ایجاد رابطه محبت‌آمیز و دوستی با بیگانگان، امری است که مسلمانان در روابط بین الملل خود می‌توانند از آن بهره گیرند، زیرا که اسلام، آئین فطرت است و هرگز با احساسات طبیعی و انسانی ضدّیت ندارد. اسلام به این نکته توجه کرده است که با ایجاد جوّی آرام و محبّت‌آمیز می‌توان با مخالفان عقیدتی خود به گفتوگو و جدال احسن پرداخت.
پیشوایان اسلام، پیوسته به رعایت عدالت، انصاف، اداى حقوق و پرهیز از آزار و اذیت پیروان مذاهب دیگر توصیه می‌کردند. در این جا به چند نمونه از سفارش‌هاى پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) و امیر مؤمنان (علیه السلام) اشاره می‌شود:
پیشوایان اسلام، پیوسته به رعایت عدالت، انصاف، ادای حقوق و پرهیز از آزار و اذیت پیروان مذاهب دیگر توصیه می‌کردند. در این جا به چند نمونه از سفارش‌های پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و امیر مؤمنان (‌علیه‌السلام) اشاره می‌شود:
1. رسول خدا (صلى الله علیه وآله):  
1. رسول خدا (صلی الله علیه وآله):  
«مَن آذى ذِمّیاً فَأنا خَصْمُهُ و مَن کُنتُ خَصْمَهُ خَصَمْتُهُ یَومَ القیامَةِ».  
«مَن آذی ذِمّیاً فَأنا خَصْمُهُ و مَن کُنتُ خَصْمَهُ خَصَمْتُهُ یَومَ القیامَةِ».  
هرکس اهل ذمه ] = یهودى، مسیحى و زرتشتى که در پناه اسلام است [ را آزار رساند، من دشمن او خواهم بود و هر کس من دشمن او باشم، روز قیامت دشمنى خود را بر او آشکار خواهم کرد.
هرکس اهل ذمه] = یهودی، مسیحی و زرتشتی که در پناه اسلام است [را آزار رساند، من دشمن او خواهم بود و هر کس من دشمن او باشم، روز قیامت دشمنی خود را بر او آشکار خواهم کرد.
2. رسول خدا (صلى الله علیه وآله):  
2. رسول خدا (صلی الله علیه وآله):  
«مَن ظَلَم مُعاهداً و کَلَّفَه فَوقَ طاقَتِهِ فَأنا خَصْمُهُ یومَ القیامَة».  
«مَن ظَلَم مُعاهداً و کَلَّفَه فَوقَ طاقَتِهِ فَأنا خَصْمُهُ یومَ القیامَة».  
هرکس به یکى از هم پیمانان با اسلام، ستم روا دارد و بالاتر از طاقت او تکلیفى بر او تحمیل کند، روز قیامت، خودم دشمن او خواهم بود.
هرکس به یکی از هم‌پیمانان با اسلام، ستم روا دارد و بالاتر از طاقت او تکلیفی بر او تحمیل کند، روز قیامت، خودم دشمن او خواهم بود.
3. رسول خدا (صلى الله علیه وآله):  
3. رسول خدا (صلی الله علیه وآله):  
«مَن آذى ذِمیّاً فَقَد آذانى».  
«مَن آذی ذِمیّاً فَقَد آذانی».  
هرکس اهل ذمه را آزار رساند، مرا آزرده است.
هرکس اهل ذمه را آزار رساند، مرا آزرده است.
4. رسول اکرم (صلى الله علیه وآله):  
4. رسول اکرم (صلی الله علیه وآله):  
«مَن ظَلَمَ مُعاهداً اَوِ انتَقَضَهُ حَقَّهُ أو کَلَّفَهُ فوقَ طاقَتِهِ أو اَخَذَ مِنه شیئاً بِغَیرِ طیبِ نَفسهِ فَأنَا حَجیجُهُ یَومَ القیامَةِ».  
«مَن ظَلَمَ مُعاهداً اَوِ انتَقَضَهُ حَقَّهُ أو کَلَّفَهُ فوقَ طاقَتِهِ أو اَخَذَ مِنه شیئاً بِغَیرِ طیبِ نَفسهِ فَأنَا حَجیجُهُ یَومَ القیامَةِ».  
هرکس به هم پیمانى از غیرمسلمانان ستم کند یا حقّش را از بین ببرد یا فراتر از طاقتش تکلیفى بر او تحمیل کند، یا چیزى بدون رضایت از او بگیرد، من روز قیامت با او محاجّه خواهم کرد.
هرکس به هم‌پیمانی از غیرمسلمانان ستم کند یا حقّش را از بین ببرد یا فراتر از طاقتش تکلیفی بر او تحمیل کند، یا چیزی بدون رضایت از او بگیرد، من روز قیامت با او محاجّه خواهم کرد.
5. رسول اکرم (صلى الله علیه وآله):  
5. رسول اکرم (صلی الله علیه وآله):  
«مَن قَذَفَ ذِمّیّاً حُدَّ لَهُ یومَ القِیامَةِ بِسیاط مِن نار».  
«مَن قَذَفَ ذِمّیّاً حُدَّ لَهُ یومَ القِیامَةِ بِسیاط مِن نار».  
هرکس به پیرو مذهب دیگر که در ذمّه اسلام قرار دارد، تهمت بزند، روز قیامت با تازیانه‌هاى آتشین مجازات خواهد شد.
هرکس به پیرو مذهب دیگر که در ذمّه اسلام قرار دارد، تهمت بزند، روز قیامت با تازیانه‌های آتشین مجازات خواهد شد.
6. رسول خدا (صلى الله علیه وآله):  
6. رسول خدا (صلی الله علیه وآله):  
«تَصَدَّقوا عَلى أهلِ الاَدیانِ کُلِّها».  
«تَصَدَّقوا عَلی أهلِ الاَدیانِ کُلِّها».  
به فقیران از پیروان همه ادیان الاهى صدقه بدهید.
به فقیران از پیروان همه ادیان الاهی صدقه بدهید.
7. على بن ابى طالب (علیه السلام):  
7. علی بن ابی طالب (‌علیه‌السلام):  
«أَجْرُ الْمُصْلِحِ بینَ الناسِ کَالمجاهِدِ فى سبیلِ اللهِ».  
«أَجْرُ الْمُصْلِحِ بینَ الناسِ کَالمجاهِدِ فی سبیلِ اللهِ».  
پاداش فرد صلح دهنده میان مردم همانند مجاهد در راه خداست.
پاداش فرد صلح دهنده میان مردم همانند مجاهد در راه خداست.
8. على بن ابى طالب (علیه السلام):  
8. علی بن ابی طالب (‌علیه‌السلام):  
«مِنْ کمالِ السَّعادةِ السَّعْىُ فی صَلاح الْجُمْهور».  
«مِنْ کمالِ السَّعادةِ السَّعْیُ فی صَلاح الْجُمْهور».  
نهایت خوشبختى این است که انسان براى اصلاح میان مردم تلاش کند.
نهایت خوشبختی این است که انسان برای اصلاح میان مردم تلاش کند.
9. على بن ابى طالب (علیه السلام):  
9. علی بن ابی طالب (‌علیه‌السلام):  
«لا تدفَعَنَّ صلحاً دَعاک إلیه عَدُوُّکَ و لله فیه رضىً فان فی الصُّلْح دعةً لجنودک و راحةً مِنْ هُمومک و اَمْناً لِبِلادِکَ».  
«لا تدفَعَنَّ صلحاً دَعاک إلیه عَدُوُّکَ و لله فیه رضیً فان فی الصُّلْح دعةً لجنودک و راحةً مِنْ هُمومک و اَمْناً لِبِلادِکَ».  
هرگز درخواست صلحى را که از سوى دشمن تو پیشنهاد شود و رضاى خدا در آن است رد مکن، زیرا همانا صلح سربازان تو را آسایش رساند، و از‌اندوه‌هایت برهاند و شهرهایت ایمن ماند.
هرگز درخواست صلحی را که از سوی دشمن تو پیشنهاد شود و رضای خدا در آن است رد مکن، زیرا همانا صلح سربازان تو را آسایش رساند، و از‌اندوه‌هایت برهاند و شهرهایت ایمن ماند.
 
===میثاق‌هاى صلح===
سیره پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) با وجود جهانى بودن آئین اسلام، بر به رسمیت شناختن موجودیت قبایل، ملّت‌ها و ادیان دیگر، چه در قلمرو حکومت اسلامى و چه خارج از آن استوار بوده است. یکى از ادله سیره پیش گفته، نامه‌هایى است که آن حضرت براى گروهى از سران و زمامداران نوشته و از این طریق، موجودیت آنان را به رسمیت شناخته است. دلیل دیگر، پیمان نامه‌هایى است که در دوران حکومت پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) و پس از وفات حضرت با ملّت‌هاى گوناگون امضا شده است. در تمام موارد تا هنگامى که ملّت‌هاى غیرمسلمان به پیمان خود وفادار بوده‌اند، دولت اسلامى نیز پیمان صلح را نقض نمی‌کرده است، زیرا نقض پیمان از دیدگاه اسلام، گناهى بزرگ و غیرقابل گذشت است.  یکى از نویسندگان معاصر نوشته است:
«در‌اندیشه سیاسى اسلام، صلح و همزیستى مسالمت آمیز به عنوان اساسى ترین اصل در مناسبات بین المللى منظور گردیده و به همین دلیل، در حقوق اسلامى، بهره بردارى از فرصت‌هاى مناسب براى تحکیم و برقرارى شرایط و پیمان‌هاى صلح در روابط خارجى جامعه اسلامى پیش بینى شده است. اسلام براى تحقق بخشى و گسترش حالت صلح در میان ملت‌ها و جلوگیرى از بروز روابط خصمانه و درگیرى‌هاى خونین، نه تنها براى قراردادها و معاهدات بین المللى ارزش حقوقى فوق العاده قائل شده، بلکه اصولا ملت‌ها و گروه‌هاى دیگر را نیز براى انعقاد پیمان‌هاى صلح دعوت کرده و به جامعه اسلامى توصیه نموده است که در این زمینه، همواره پیش قدم باشند و از هر نوع کوششى براى برقرارى و تحکیم مبانى و شرایط و نیز گسترش صلح در جامعه بشرى دریغ ننمایند... و در بسیارى از موارد این توصیه به حد تکلیف و وظیفه الزام ‌رسیده است. عقد قراردادهاى صلح از وظایف دولت‌هاى مسئول و صلاحیت دار اسلامى است، و این وظیفه در مواردى که تمایلى از طرف دولت‌ها و گروه‌هاى غیرمسلمان نسبت به عقد قراردادهاى صلح احساس شود، تأکید بیشترى می‌یابد». 
 


=== میثاق‌های صلح ===
سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) با وجود جهانی بودن آئین اسلام، بر به رسمیت شناختن موجودیت قبایل، ملّت‌ها و ادیان دیگر، چه در قلمرو حکومت اسلامی و چه خارج از آن استوار بوده است. یکی از ادله سیره پیش گفته، نامه‌هایی است که آن حضرت برای گروهی از سران و زمامداران نوشته و از این طریق، موجودیت آنان را به رسمیت شناخته است. دلیل دیگر، پیمان نامه‌هایی است که در دوران حکومت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و پس از وفات حضرت با ملّت‌های گوناگون امضا شده است. در تمام موارد تا هنگامی که ملّت‌های غیرمسلمان به پیمان خود وفادار بوده‌اند، دولت اسلامی نیز پیمان صلح را نقض نمی‌کرده است، زیرا نقض پیمان از دیدگاه اسلام، گناهی بزرگ و غیرقابل گذشت است. یکی از نویسندگان معاصر نوشته است:
«در‌اندیشه سیاسی اسلام، صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز به عنوان اساسی‌ترین اصل در مناسبات بین‌المللی منظور گردیده و به همین دلیل، در حقوق اسلامی، بهره‌برداری از فرصت‌های مناسب برای تحکیم و برقراری شرایط و پیمان‌های صلح در روابط خارجی جامعه اسلامی پیش‌بینی شده است. اسلام برای تحقق بخشی و گسترش حالت صلح در میان ملت‌ها و جلوگیری از بروز روابط خصمانه و درگیری‌های خونین، نه تنها برای قراردادها و معاهدات بین‌المللی ارزش حقوقی فوق‌العاده قائل شده، بلکه اصولا ملت‌ها و گروه‌های دیگر را نیز برای انعقاد پیمان‌های صلح دعوت کرده و به جامعه اسلامی توصیه نموده است که در این زمینه، همواره پیش قدم باشند و از هر نوع کوششی برای برقراری و تحکیم مبانی و شرایط و نیز گسترش صلح در جامعه بشری دریغ ننمایند... و در بسیاری از موارد این توصیه به حد تکلیف و وظیفه الزام ‌رسیده است. عقد قراردادهای صلح از وظایف دولت‌های مسئول و صلاحیت دار اسلامی است، و این وظیفه در مواردی که تمایلی از طرف دولت‌ها و گروه‌های غیرمسلمان نسبت به عقد قراردادهای صلح احساس شود، تأکید بیشتری می‌یابد».


__نمایه__
__نمایه__


[[رده: مقالات]]
[[رده:مقاله‌ها]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۳۷

اصالت صلح در اسلام نظریه‌ایست که طرفداران آن معتقدند اساس روابط مسلمانان با غیرمسلمانان بر مسالمت و رفتار نیکو است. اسلام هیچ‌گاه به پیروان خود اجازه قتل و کشتار پیروان مذاهب دیگر را نمی‌دهد و وجود عقاید مخالف، مجوزی بر رفتار خصمانه نیست، بلکه برعکس، اسلام به پیروان خود دستور می‌دهد با مخالفان اسلام، رفتاری مبتنی بر عدالت و قسط داشته باشند. این نظریه مبتنی بر «کرامت انسانی» است، بدین معنی که غیر مسلمانان از آن‌جهت که در «انسانیت» با مسلمانان شریک هستند، احترام دارند، هرچند در عقیده و مذهب تفاوت دارند. از این رو، حضرت امیرمؤمنان علی(ع) در فرمانش به مالک اشتر در رعایت حال مردم مصر می‌فرماید: «و مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان و مهربانی کردن با همگان را، و مباش همچون جانوری شکاری که خوردنشان را غنیمت شماری! چون رعیت دو دسته‌اند: دسته‌ای برادر دینی تو هستند و دسته دیگر در آفرینش با تو همانندند». این نظریه، به طور کامل مستدل است و با روح آیات، روایات و سیره پیشوایان اسلام، هماهنگی دارد. از آن جا که در اسلام، «صلح» و «همزیستی مسالمت‌آمیز» با پیروان ادیان و مذاهب دیگر، به صورت «قاعده اساسی» ملاحظه شده، آیات مربوط به صلح، اصل است، و چون «جنگ» و «جهاد» ضرورت و استثنا است، آیات مربوط به جنگ و جهاد، نیازمند دلیل و انگیزه است، مثل وجود فتنه، ستم، اخراج پیامبر و مسلمانان از سرزمین وطنی خود. بنابراین، برای جنگ و اقدام مسلحانه باید دلیل وجود داشته باشد و تا زمانی که دلیلی وجود ندارد، اقدام به جنگ، خیانت و تجاوز تلقی می‌شود. نخستین آیه‌ای که در باب جهاد نازل شده، گویای این مطلب است: «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَـتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُـلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ». به کسانی که جنگ به آنان تحمیل شده، رخصت] جهاد [داده شده است، چراکه مورد ظلم قرار گرفته‌اند، و البته خدا بر پیروزی آنان سخت توانا است. هنگامی که مسلمانان در مکه ـ سرزمین آباء و اجدادی خود ـ بودند، مشرکان پیوسته آنها را می‌آزردند. مسلمانان کتک خورده نیز خدمت پیامبر اسلام(ص) می‌رسیدند و شکایت می‌کردند. تقاضای آنان، صدور اذن جهاد و مقابله به مثل با مشرکان بود، اما پیامبر اکرم (ص) به آنها می‌فرمود: «شکیبایی ورزیده که هنوز دستور جهاد به من داده نشده است. امّا آنگاه که هجرت آغاز شد و مسلمانان از مکه به مدینه آمدند، خداوند بزرگ آیه پیش گفته را که متضمّن اذن جهاد است، نازل کرد». بنابراین، اصل اولی در رفتار مسلمانان با کافران قریش، صبر و مدارا بوده است. سرانجام به سبب ستم‌ها و آزارها، به آنها اذن جهاد داده شد. این جهاد که «جهاد ستم دیده» در برابر «ستمگر» شمرده می‌شود، حقّ مسلم طبیعی، فطری و عقلی مسلمانان است که به ستم تن ندهند و ستمگر را سر جای خود نشانده، دست متجاوز را کوتاه سازند. از دیدگاه قرآن، صلح، خود، ارزش و هدف است، و در پذیرش آن کافی است که پیامد خطرناک و فریبی به دنبال نداشته باشد. هدف از صلح، مصلحت گرایی نیست. خود صلح، مصلحت است، زیرا با زندگی فطری انسان‌ها سازگارتر است، چرا که در شرایط صلح، رشد و تعالی انسان‌ها و تفاهم برای رسیدن به توافق‌ها بهتر فراهم شده و یگانگی آیین بشری و گرایش انسان‌ها به حق امکان‌پذیرتر است. قرآن، وصول به اهداف خود را از طریق صلح نزدیک‌تر، آسان‌تر و معقول‌تر می‌داند، از این رو، بدان تأکید می‌ورزد.

ادله قرآنی نظریه اصالت صلح

1. «یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَآفَّةً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَـنِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ». ای کسانی که ایمان آورده‌اید! همگی در صلح و آشتی درآیید، و از گام‌‌های شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار شما است. وجود واژه «کافّة» (همگی) نشان می‌دهد که هیچ گونه استثنایی در قانون صلح نیست و جنگ برخلاف تعلیمات اسلام و قرآن است و جز به شکلی تحمیلی تصوّر نمی‌شود. از نظر قرآن کریم نیز هر کاری که باعث برهم زدن صلح و آرامش شود، عملی شیطانی به شمار می‌رود. 2. «وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ». و اگر به صلح گراییدند، تو] نیز [بدان گرای، و بر خدا توکّل نما که او شنوای دانا است. نکته قابل توجه این که «جَنَحوا» از ماده «جِناح» به معنای خضوع و تمایل و حرکت به سوی چیزی است و مفهومش این است که حتّی از گفتوگوهای ابتدایی صلح نیز استقبال کن. این آیه از آیاتی است که صلح‌طلبی را به صورت یک اصل اساسی به حکومت‌های اسلامی توصیه می‌کند، و این که بعضی گفته‌اند این آیه به وسیله آیات جهاد، نسخ شده، پنداری بی اساس است که هیچ دلیلی بر آن نیست، چراکه هیچ منافاتی میان آیات جهاد و این آیه وجود ندارد و ضرورتی برای اعتقاد به نسخ نیست. 3. «... فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَـتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلاً». پس اگر از شما کناره‌گیری کردند و با شما نجنگیدند و با شما طرح صلح افکندند،] دیگر [خدا برای شما راهی] برای تجاوز [بر آنان قرار نداده است. در شأن نزول آیه فوق آمده است: گروهی از طایفه «اشجع» به نزدیکی مدینه آمدند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) نمایندگانی نزد آنها فرستاد تا از هدف سفرشان باخبر شود. آنها گفتند: ما آمده ایم پیمان ترک مخاصمه با محمد ببندیم و در منازعات شما با دیگران بی طرف بمانیم. پیامبر دستور داد مقدار فراوانی خرما به صورت هدیه برای آنها ببرند، و پیمان ترک تعرض را با آنها امضا فرمود. 4. «... وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَی إِلَیْکُمُ السَّلَـمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللهِ مَغانِمُ کَثیرَةٌ...». ـ...به کسی که نزد شما] اظهار صلح و [اسلام می‌کند، نگویید: تو مؤمن نیستی،] تا بدین بهانه [متاع زندگی دنیا را بجویید، چرا که غنیمت‌های فراوان نزد خداست... بر اساس این آیه، باید به ندای صلح از طرف دشمن پاسخ مثبت داد، اگرچه می‌بایست از غنایم مادیِ فراوان محروم شد، زیرا هدف از جهاد اسلامی، توسعه‌طلبی و جمع غنایم نیست. البته در پاره‌ای از موارد ممکن است پیشنهاد امضای قرارداد صلح، پوششی بر مقاصد خصمانه دشمنان باشد، در این صورت مسلمانان تا اطمینان بر مقاصد خائنانه دولت‌ها و گروه‌هایی که انعقاد صلح را پیشنهاد می‌دهند حاصل نکرده‌اند، نمی‌توانند از قبول پیشنهاد آنان سرباز زنند.

قرآن کریم جنگ را امری حاشیه‌ای دانسته و تنها در موارد اضطراری که راه‌های دیگر بسته شده، در حد رفع موانع حق و عدالت تجویز می‌کند. 5. «وَ إِن طَـآئِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْداهُمَا عَلَی الاْخْرَی فَقَـتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّی تَفِیءَ إِلَی أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَآءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ». و اگر دو گروه از مؤمنان با هم کارزار کنند، میانشان آشتی دهید، و اگر یکی از آن دو] باز [بر دیگری ستم و تجاوز کند با آن که ستم و تجاوز می‌کند بجنگید تا به فرمان خدای بازگردد. پس اگر بازگشت، میانشان به عدل و داد آشتی دهید و دادگری کنید که خدا دادگران را دوست می‌دارد.

ادله روایی نظریه اصالت صلح

از مطالعه روایات، چنین به دست می‌آید که ایجاد رابطه محبت‌آمیز و دوستی با بیگانگان، امری است که مسلمانان در روابط بین الملل خود می‌توانند از آن بهره گیرند، زیرا که اسلام، آئین فطرت است و هرگز با احساسات طبیعی و انسانی ضدّیت ندارد. اسلام به این نکته توجه کرده است که با ایجاد جوّی آرام و محبّت‌آمیز می‌توان با مخالفان عقیدتی خود به گفتوگو و جدال احسن پرداخت. پیشوایان اسلام، پیوسته به رعایت عدالت، انصاف، ادای حقوق و پرهیز از آزار و اذیت پیروان مذاهب دیگر توصیه می‌کردند. در این جا به چند نمونه از سفارش‌های پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و امیر مؤمنان (‌علیه‌السلام) اشاره می‌شود: 1. رسول خدا (صلی الله علیه وآله): «مَن آذی ذِمّیاً فَأنا خَصْمُهُ و مَن کُنتُ خَصْمَهُ خَصَمْتُهُ یَومَ القیامَةِ». هرکس اهل ذمه] = یهودی، مسیحی و زرتشتی که در پناه اسلام است [را آزار رساند، من دشمن او خواهم بود و هر کس من دشمن او باشم، روز قیامت دشمنی خود را بر او آشکار خواهم کرد. 2. رسول خدا (صلی الله علیه وآله): «مَن ظَلَم مُعاهداً و کَلَّفَه فَوقَ طاقَتِهِ فَأنا خَصْمُهُ یومَ القیامَة». هرکس به یکی از هم‌پیمانان با اسلام، ستم روا دارد و بالاتر از طاقت او تکلیفی بر او تحمیل کند، روز قیامت، خودم دشمن او خواهم بود. 3. رسول خدا (صلی الله علیه وآله): «مَن آذی ذِمیّاً فَقَد آذانی». هرکس اهل ذمه را آزار رساند، مرا آزرده است. 4. رسول اکرم (صلی الله علیه وآله): «مَن ظَلَمَ مُعاهداً اَوِ انتَقَضَهُ حَقَّهُ أو کَلَّفَهُ فوقَ طاقَتِهِ أو اَخَذَ مِنه شیئاً بِغَیرِ طیبِ نَفسهِ فَأنَا حَجیجُهُ یَومَ القیامَةِ». هرکس به هم‌پیمانی از غیرمسلمانان ستم کند یا حقّش را از بین ببرد یا فراتر از طاقتش تکلیفی بر او تحمیل کند، یا چیزی بدون رضایت از او بگیرد، من روز قیامت با او محاجّه خواهم کرد. 5. رسول اکرم (صلی الله علیه وآله): «مَن قَذَفَ ذِمّیّاً حُدَّ لَهُ یومَ القِیامَةِ بِسیاط مِن نار». هرکس به پیرو مذهب دیگر که در ذمّه اسلام قرار دارد، تهمت بزند، روز قیامت با تازیانه‌های آتشین مجازات خواهد شد. 6. رسول خدا (صلی الله علیه وآله): «تَصَدَّقوا عَلی أهلِ الاَدیانِ کُلِّها». به فقیران از پیروان همه ادیان الاهی صدقه بدهید. 7. علی بن ابی طالب (‌علیه‌السلام): «أَجْرُ الْمُصْلِحِ بینَ الناسِ کَالمجاهِدِ فی سبیلِ اللهِ». پاداش فرد صلح دهنده میان مردم همانند مجاهد در راه خداست. 8. علی بن ابی طالب (‌علیه‌السلام): «مِنْ کمالِ السَّعادةِ السَّعْیُ فی صَلاح الْجُمْهور». نهایت خوشبختی این است که انسان برای اصلاح میان مردم تلاش کند. 9. علی بن ابی طالب (‌علیه‌السلام): «لا تدفَعَنَّ صلحاً دَعاک إلیه عَدُوُّکَ و لله فیه رضیً فان فی الصُّلْح دعةً لجنودک و راحةً مِنْ هُمومک و اَمْناً لِبِلادِکَ». هرگز درخواست صلحی را که از سوی دشمن تو پیشنهاد شود و رضای خدا در آن است رد مکن، زیرا همانا صلح سربازان تو را آسایش رساند، و از‌اندوه‌هایت برهاند و شهرهایت ایمن ماند.

میثاق‌های صلح

سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) با وجود جهانی بودن آئین اسلام، بر به رسمیت شناختن موجودیت قبایل، ملّت‌ها و ادیان دیگر، چه در قلمرو حکومت اسلامی و چه خارج از آن استوار بوده است. یکی از ادله سیره پیش گفته، نامه‌هایی است که آن حضرت برای گروهی از سران و زمامداران نوشته و از این طریق، موجودیت آنان را به رسمیت شناخته است. دلیل دیگر، پیمان نامه‌هایی است که در دوران حکومت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و پس از وفات حضرت با ملّت‌های گوناگون امضا شده است. در تمام موارد تا هنگامی که ملّت‌های غیرمسلمان به پیمان خود وفادار بوده‌اند، دولت اسلامی نیز پیمان صلح را نقض نمی‌کرده است، زیرا نقض پیمان از دیدگاه اسلام، گناهی بزرگ و غیرقابل گذشت است. یکی از نویسندگان معاصر نوشته است: «در‌اندیشه سیاسی اسلام، صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز به عنوان اساسی‌ترین اصل در مناسبات بین‌المللی منظور گردیده و به همین دلیل، در حقوق اسلامی، بهره‌برداری از فرصت‌های مناسب برای تحکیم و برقراری شرایط و پیمان‌های صلح در روابط خارجی جامعه اسلامی پیش‌بینی شده است. اسلام برای تحقق بخشی و گسترش حالت صلح در میان ملت‌ها و جلوگیری از بروز روابط خصمانه و درگیری‌های خونین، نه تنها برای قراردادها و معاهدات بین‌المللی ارزش حقوقی فوق‌العاده قائل شده، بلکه اصولا ملت‌ها و گروه‌های دیگر را نیز برای انعقاد پیمان‌های صلح دعوت کرده و به جامعه اسلامی توصیه نموده است که در این زمینه، همواره پیش قدم باشند و از هر نوع کوششی برای برقراری و تحکیم مبانی و شرایط و نیز گسترش صلح در جامعه بشری دریغ ننمایند... و در بسیاری از موارد این توصیه به حد تکلیف و وظیفه الزام ‌رسیده است. عقد قراردادهای صلح از وظایف دولت‌های مسئول و صلاحیت دار اسلامی است، و این وظیفه در مواردی که تمایلی از طرف دولت‌ها و گروه‌های غیرمسلمان نسبت به عقد قراردادهای صلح احساس شود، تأکید بیشتری می‌یابد».