طریقت خلوتیه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:
==معناشناسی واژۀ خلوتیه==
==معناشناسی واژۀ خلوتیه==
===ریشه و معنای خلوت===
===ریشه و معنای خلوت===
خلوت يعنى اينكه شخصى مدتى را به تن‌هایی در جايى مثل كوه (برگرفته از آيه 68 سوره نحل) و يا زاويه سپرى نمايد و خلوت نشينى يعنى انجام یک‌سری آداب و اصول در طى هفت يا چهل روز.
خلوت يعنی اينكه شخصی مدتی را به تن‌هایی در جايی مثل كوه (برگرفته از آيه 68 سوره نحل) و يا زاويه سپری نمايد و خلوت نشينی يعنی انجام یک‌سری آداب و اصول در طی هفت يا چهل روز.
دورى از مردم و خلوت‌گزینی و چله‌نشینی از سنت‌های خلوتيان است كه منشأ آن را ميقات حضرت موسى مى دانند<ref>بروسوى، اسماعيل/ حقى، تمام الفيض في باب الرجال، تحقيق رمضان موصلى. على ناملى، [[سوریه|سوريه]] – [[دمشق]]، دارنينوى للدراسات والنشر و توزيع، 2011م</ref>. البته دلايل زياد دیگری نيز براى انتخاب عدد چهل و آثار آن ذكر نموده‌اند از جمله: چهل را به‌نوعی سن [[نبوت]] می‌دانند؛ چون پيامبر خاتم در چهل‌سالگی به پيامبرى مبعوث شد، باتوجه‌به آيه پانزده سوره احقاف آن را سن قطبانيت عظمى دانسته‌اند؛ زمان حضور پيامبر9 در غار حرا چهل روز بوده است؛ حضور چهل‌روزه [[حضرت موسی|حضرت موسى]] در صحرای سينا (آيه 51 سوره بقره و آیه 142 سوره احقاف اشاره به آن دارد)، [[حضرت خدیجه|حضرت خديجه]] در چهل‌سالگی با پيامبراكرم ازدواج نمودند و...
دوری از مردم و خلوت‌گزینی و چله‌نشینی از سنت‌های خلوتيان است كه منشأ آن را ميقات حضرت موسی می‌دانند<ref>بروسوى، اسماعيل/ حقى، تمام الفيض في باب الرجال، تحقيق رمضان موصلى. على ناملى، [[سوریه|سوريه]] – [[دمشق]]، دارنينوى للدراسات والنشر و توزيع، 2011م</ref>. البته دلايل زياد دیگری نيز برای انتخاب عدد چهل و آثار آن ذكر نموده‌اند از جمله: چهل را به‌نوعی سن [[نبوت]] می‌دانند؛ چون پيامبر خاتم در چهل‌سالگی به پيامبری مبعوث شد، باتوجه‌به آيه پانزده سوره احقاف آن را سن قطبانيت عظمی دانسته‌اند؛ زمان حضور پيامبر9 در غار حرا چهل روز بوده است؛ حضور چهل‌روزه [[حضرت موسی]] در صحرای سينا (آيه 51 سوره بقره و آیه 142 سوره احقاف اشاره به آن دارد)، [[حضرت خدیجه|حضرت خديجه]] در چهل‌سالگی با پيامبراكرم ازدواج نمودند و...


===وجه تسميه اين طريقت به خلوتيه===
===وجه تسميه اين طريقت به خلوتيه===
برخى دليل نام‌گذاری اين [[طریقت|طريقت]] به خلوتيه را عادت آخی سراج‌الدین عمويش شيخ محمد نور الخلوتى در خلوت‌گزینی و پنهان‌شدن از خلق می‌دانند و داستانى براى اين خلوت‌گزینی نقل می‌نمایند:
برخی دليل نام‌گذاری اين [[طریقت|طريقت]] به خلوتيه را عادت آخی سراج‌الدین عمويش شيخ محمد نور الخلوتی در خلوت‌گزینی و پنهان‌شدن از خلق می‌دانند و داستانی برای اين خلوت‌گزینی نقل می‌نمایند:
روزى سراج‌الدین از محل‌های مى‌گذشت كه در آن درخت چنارى تنها و به‌غایت بزرگ قرار داشت. درون آن درخت حفرهاى خالى و بزرگ بود، سراج‌الدین به نيت خلوت به درون آن می‌رود و از انظار خلق غايب می‌گردد و چهل روز در خلوت به عبادت می‌پردازد و امروزه نيز اين رسم چهل‌روزه جداشدن سالكان و زاهدان از خلق و انجام مجاهدات چهل‌روزه رسمى است باقی‌مانده از آن زمان و اشاره به همين داستان دارد<ref>وجدانى، صادق، طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سى)، استانبول، مطبعه عامره، 1338 – 1342، ص 20</ref>.  
روزی سراج‌الدین از محل‌های می‌گذشت كه در آن درخت چناری تنها و به‌غایت بزرگ قرار داشت. درون آن درخت حفرهای خالی و بزرگ بود، سراج‌الدین به نيت خلوت به درون آن می‌رود و از انظار خلق غايب می‌گردد و چهل روز در خلوت به عبادت می‌پردازد و امروزه نيز اين رسم چهل‌روزه جداشدن سالكان و زاهدان از خلق و انجام مجاهدات چهل‌روزه رسمی است باقی‌مانده از آن زمان و اشاره به همين داستان دارد<ref>وجدانى، صادق، طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سى)، استانبول، مطبعه عامره، 1338 – 1342، ص 20</ref>.  


اما خلوت وجه ديگرى نيز دارد و آن اعتزال مريد از كل صفات مذموم و كل مردم و مخلوقات دنى<ref>بن حجازى الشرقاوى، عبدالله، پيشين، ص 280.</ref> و خالی‌کردن قلب از تمام مشغوليات و توجه نمودن به حق‌تعالی است. چرا كه تا وقتى سالک از تمام حجاب‌های مادى و معنوى مجرد نشده و تخلى نيافته است، نمى‌تواند راهى به سمت فيض الهى بيابد.
اما خلوت وجه ديگری نيز دارد و آن اعتزال مريد از كل صفات مذموم و كل مردم و مخلوقات دنی<ref>بن حجازى الشرقاوى، عبدالله، پيشين، ص 280.</ref> و خالی‌کردن قلب از تمام مشغوليات و توجه نمودن به حق‌تعالی است. چرا كه تا وقتی سالک از تمام حجاب‌های مادی و معنوی مجرد نشده و تخلی نيافته است، نمی‌تواند راهی به سمت فيض الهی بيابد.
پس در نتيجه خلوت اول عزلت و ترک اختلاط با خلق است يعنى خلوت ظاهرى و خلوت دوم خلوت باطنى و معنوى است يعنى خالى نمودن دل از تمام مشغوليات. آخر اين خلوت‌ها رسيدن به محادثة السر مع الحق است كه نه ملائكه را در آن راه است و نه انسان را و اين به دست نمی‌آید مگر به انس با ذكر، اشتغال به تفكر، خالی‌شدن از صورت و معنى و تجرد از كل اسم‌ورسم و وصف و حكم و ... و باز پس‌دادن اماناتى كه در هنگام نزول گرفته بودى به صاحبش.
پس در نتيجه خلوت اول عزلت و ترک اختلاط با خلق است يعنی خلوت ظاهری و خلوت دوم خلوت باطنی و معنوی است يعنی خالی نمودن دل از تمام مشغوليات. آخر اين خلوت‌ها رسيدن به محادثة السر مع الحق است كه نه ملائكه را در آن راه است و نه انسان را و اين به دست نمی‌آید مگر به انس با ذكر، اشتغال به تفكر، خالی‌شدن از صورت و معنی و تجرد از كل اسم‌ورسم و وصف و حكم و ... و باز پس‌دادن اماناتی كه در هنگام نزول گرفته بودی به صاحبش.


خلوتيان جهت برآورده‌شدن حاجات خود چله مى‌گيرند و معتقدند اگر حاجت شدت يافت دوباره و دوباره به چله می‌نشینند تا چهره معبود در آينه وجودشان نقش بندد كه اين مقصود با رعايت جميع شرايط در کنار هم حاصل مى‌گردد.
خلوتيان جهت برآورده‌شدن حاجات خود چله می‌گيرند و معتقدند اگر حاجت شدت يافت دوباره و دوباره به چله می‌نشینند تا چهره معبود در آينه وجودشان نقش بندد كه اين مقصود با رعايت جميع شرايط در کنار هم حاصل می‌گردد.
اما لفظ خلوتيه علاوه بر اینکه خود معنايى دقيق دارد، هر حرف از حروف آن نيز در بر دارنده معنايى مستقل است:
اما لفظ خلوتيه علاوه بر اینکه خود معنايی دقيق دارد، هر حرف از حروف آن نيز در بر دارنده معنايی مستقل است:
خ: خلو قلب از ما سوى الله؛
خ: خلو قلب از ما سوی الله؛
ل: لذت ذكر؛
ل: لذت ذكر؛
و: وفاى ظاهرى و باطنى، وفاى به عهد؛
و: وفای ظاهری و باطنی، وفای به عهد؛
ت: تمكين؛
ت: تمكين؛
ى: يسر بعد از عسر.
ی: يسر بعد از عسر.


===انواع خلوت===
===انواع خلوت===
خلوت بر سه قسم است: خلوت سالک، خلوت عارف، خلوت محقق.
خلوت بر سه قسم است: خلوت سالک، خلوت عارف، خلوت محقق.
خلوت محقق: خلوت بالله است، اين نوع از خلوت كامل تراز بقيه انواع آن است و تنها مخصوص قطب الغوث در هرزمان است.
خلوت محقق: خلوت بالله است، اين نوع از خلوت كامل تراز بقيه انواع آن است و تنها مخصوص قطب الغوث در هرزمان است.
خلوت عارف: خلوت نمودن در ملاء، يعنى حضور در كنار حق‌تعالی درهرحال فارق از اينكه در جمع باشد يا تنها، تاحدی‌که كثرت را وحدت و وحدت را در كثرت شهود كند.
خلوت عارف: خلوت نمودن در ملاء، يعنی حضور در كنار حق‌تعالی درهرحال فارق از اينكه در جمع باشد يا تنها، تاحدی‌که كثرت را وحدت و وحدت را در كثرت شهود كند.
خلوت سالک: اين شكل از خلوت براى شروع لازم است و طريق رسيدن به خلوت‌هایی است كه در پيش گفتيم.
خلوت سالک: اين شكل از خلوت برای شروع لازم است و طريق رسيدن به خلوت‌هایی است كه در پيش گفتيم.


===ضرورت خلوت گزینی و عزلت===
===ضرورت خلوت گزینی و عزلت===
قلب از اين حب جاه و مال خالى نمى‌گردد مگر با خلوت‌گزینی و اعتزال از مردم و فرار از اختلاط با آنها و هرآنچه اجتماع با آنها به بار می‌آورد<ref>العسال، احمد، رسالة الملكية في سلوک طريق الخلوتية، كتاب خطى موجود در كتابخانه ملک سعود قسم المخطوطات، ص 11</ref>.
قلب از اين حب جاه و مال خالی نمی‌گردد مگر با خلوت‌گزینی و اعتزال از مردم و فرار از اختلاط با آنها و هرآنچه اجتماع با آنها به بار می‌آورد<ref>العسال، احمد، رسالة الملكية في سلوک طريق الخلوتية، كتاب خطى موجود در كتابخانه ملک سعود قسم المخطوطات، ص 11</ref>.
نكت‌هاى كه در باب خلوت قابل‌ذکر است اين است كه خلوت نمى‌تواند حقيقت سالک را عوض كند بلكه صفات را تغيير مى‌دهد. اگر مريد تا ابدالدهر هم در خلوت بماند چيزى از حقيقت تغيير نخواهد يافت. پس اگر در قسمت ازلى مريد فتح و فتوحات<ref>فتح يعنى هر چيزى كه بر بنده باز مى‌شود از سوى خدا بعد از آنكه بسته بود از نعمت‌هاى ظاهرى و باطنى چون روزی‌ها، عبادات، علوم و معارف و مكاشفات و غير آن. فتوحاتى كه براى سالک حاصل مي‌شود انواع مختلفى دارد كه عبارت‌اند از  فتح قريب، فتح مبين و فتح مطلق.
نكت‌های كه در باب خلوت قابل‌ذکر است اين است كه خلوت نمی‌تواند حقيقت سالک را عوض كند بلكه صفات را تغيير می‌دهد. اگر مريد تا ابدالدهر هم در خلوت بماند چيزی از حقيقت تغيير نخواهد يافت. پس اگر در قسمت ازلی مريد فتح و فتوحات<ref>فتح يعنى هر چيزى كه بر بنده باز مى‌شود از سوى خدا بعد از آنكه بسته بود از نعمت‌هاى ظاهرى و باطنى چون روزی‌ها، عبادات، علوم و معارف و مكاشفات و غير آن. فتوحاتى كه براى سالک حاصل مي‌شود انواع مختلفى دارد كه عبارت‌اند از  فتح قريب، فتح مبين و فتح مطلق.
القاسانى، كمال الدين عبد الرزاق، شرح منازل السائرين، تحقيق و تعليق محسن بيدار فر، قم، منشورات بيدار، 1385 ش. 1427هـ، صص 275 – 276</ref> نباشدخلوت اثرى در آن سالک نداشته و شيخ نخواهد توانست قسمتى از اين را براى وى قرار دهد. اما كسى غير از صاحبان كشف و شهود نمی‌توانند از چنين چيزى اطلاع داشته باشند و اين وظيفه شيخ است كه اگر فهميد مريد مى‌تواند صاحب كشف باشد او را به خلوت بفرستد و اگرنه، نه. وقتى مريد وارد خلوت شد ممكن است فتح كامل داشته باشد يا فتح ناقص و يا حتى فتح نداشته باشد. شايسته كه مريد بر اينكه فتح داشته و يا نداشته متوقف نگردد بلكه بايد بدون ناامیدی به آنچه حق‌تعالی نصيب وى نموده است راضى باشد شايد فتح وى در خلوت ديگرى باشد. كه البته فتح نيز انواع مختلف دارد؛ فتح برخى در يک روز، برخى يک ماه و يا برخى يک سال و بيشتر است. حتى ممكن است اثرى كه ذكر در یک‌لحظه دارد هزاران خلوت و رياضت نداشته باشد.
القاسانى، كمال الدين عبد الرزاق، شرح منازل السائرين، تحقيق و تعليق محسن بيدار فر، قم، منشورات بيدار، 1385 ش. 1427هـ، صص 275 – 276</ref> نباشدخلوت اثری در آن سالک نداشته و شيخ نخواهد توانست قسمتی از اين را برای وی قرار دهد. اما كسی غير از صاحبان كشف و شهود نمی‌توانند از چنين چيزی اطلاع داشته باشند و اين وظيفه شيخ است كه اگر فهميد مريد می‌تواند صاحب كشف باشد او را به خلوت بفرستد و اگرنه، نه. وقتی مريد وارد خلوت شد ممكن است فتح كامل داشته باشد يا فتح ناقص و يا حتی فتح نداشته باشد. شايسته كه مريد بر اينكه فتح داشته و يا نداشته متوقف نگردد بلكه بايد بدون ناامیدی به آنچه حق‌تعالی نصيب وی نموده است راضی باشد شايد فتح وی در خلوت ديگری باشد. كه البته فتح نيز انواع مختلف دارد؛ فتح برخی در يک روز، برخی يک ماه و يا برخی يک سال و بيشتر است. حتی ممكن است اثری كه ذكر در یک‌لحظه دارد هزاران خلوت و رياضت نداشته باشد.


== پیر محمد خلوتی ==
== پیر محمد خلوتی ==
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:


=== تصوف ===
=== تصوف ===
دده عمر روشنى (از شيوخ نخستين طريقت خلوتيه) اشعارى دارد كه در آن [[تصوف]] را به وجه زير تعريف نموده است:
دده عمر روشنی (از شيوخ نخستين طريقت خلوتيه) اشعاری دارد كه در آن [[تصوف]] را به وجه زير تعريف نموده است:
تصوف ترک دعواست، تصوف كمال معناست، تصوف ترک قيل وقال است، تصوف همان وجد است و سماع و حال است، تصوف حفظ اوقات و ترک طامات است، تصوف باب بذل و عطاست، تصوف بى مهرو و فاست، تصوف يک هدايت است از سوى خدا، تصوف آن است كه آدمى را دائم مراقب و شبها محاسب؛ نموده است، تصوف بستن قلب براى حق و سوختن دل با  آتش عشق است، تصوف افتادن در آتش عشق است بى تكلف<ref>وجدانى، صادق، ص 44</ref>.  
تصوف ترک دعواست، تصوف كمال معناست، تصوف ترک قيل وقال است، تصوف همان وجد است و سماع و حال است، تصوف حفظ اوقات و ترک طامات است، تصوف باب بذل و عطاست، تصوف بی مهرو و فاست، تصوف يک هدايت است از سوی خدا، تصوف آن است كه آدمی را دائم مراقب و شبها محاسب؛ نموده است، تصوف بستن قلب برای حق و سوختن دل با  آتش عشق است، تصوف افتادن در آتش عشق است بی تكلف<ref>وجدانى، صادق، ص 44</ref>.  


=== صوفى ===
=== صوفی ===
در ادامه نيز اشعارى درباره [[صوفی|صوفى]] دارد با  اين مضمون:
در ادامه نيز اشعاری درباره [[صوفی]] دارد با  اين مضمون:
صوفى كسى ست كه نه مالک است و نه مملوک، صوفى كسى است كه واقف بر جميع اسرار است، صوفى خورشيدى است كه كسوف ندارد، ستارهاى است كه هرگز خسوف ندارد، و بدان آنكه لاف ولوف دارد مرد صوفى نيست كه صوفى آنست كه با  صفوت صاف و صوف شود و اهل صفا ، و اين صاف شدن صوفى از خود وى نيست بلكه موهبت حق تعالى ست به وى، صوفى آن خوش نهادى ست كه نزد او خاک و زر برابر است و در آخر در جواب من الصوفى؟ بايد گفت: صوفى آن است كه بى من و ما شود<ref>همان، ص 45</ref>.
صوفی كسی ست كه نه مالک است و نه مملوک، صوفی كسی است كه واقف بر جميع اسرار است، صوفی خورشيدی است كه كسوف ندارد، ستارهای است كه هرگز خسوف ندارد، و بدان آنكه لاف ولوف دارد مرد صوفی نيست كه صوفی آنست كه با  صفوت صاف و صوف شود و اهل صفا ، و اين صاف شدن صوفی از خود وی نيست بلكه موهبت حق تعالی ست به وی، صوفی آن خوش نهادی ست كه نزد او خاک و زر برابر است و در آخر در جواب من الصوفی؟ بايد گفت: صوفی آن است كه بی من و ما شود<ref>همان، ص 45</ref>.


=== وقت ===
=== وقت ===
ما بين دو زمان يعنى حال و آينده و مى گويند صوفى ابن الوقت است يعنى صوفى كارى را انجام مى‌دهد كه در حال حاضر اولى ست، صوفى قائم به مسائل حال است و اعنايى به آنچه برا و گذشته ندارد<ref>. http://www.alkhlutih.com(8/7/1392  تاريخ مراجعه)</ref>.  
ما بين دو زمان يعنی حال و آينده و می‌گويند صوفی ابن الوقت است يعنی صوفی كاری را انجام می‌دهد كه در حال حاضر اولی ست، صوفی قائم به مسائل حال است و اعنايی به آنچه برا و گذشته ندارد<ref>. http://www.alkhlutih.com(8/7/1392  تاريخ مراجعه)</ref>.  


=== تفكر ===  
=== تفكر ===  
تفكر از فضائل اعمال و مفتاح انوار و مبداء استبصار است، تفكر باز كننده علوم و رسيدن به معارف است لذا در قرآن، روايات و كلام بزرگان نيز بسيار بر آن تأكيد شده است. برخى آن را راهنماى جنت دانسته و برخى مثل حسن بصرى زندگى بدون تفكر را بيهوده مى‌خوانند<ref>العسال، احمد، پيشين، ص 7</ref>.
تفكر از فضائل اعمال و مفتاح انوار و مبداء استبصار است، تفكر باز كننده علوم و رسيدن به معارف است لذا در قرآن، روايات و كلام بزرگان نيز بسيار بر آن تأكيد شده است. برخی آن را راهنمای جنت دانسته و برخی مثل حسن بصری زندگی بدون تفكر را بيهوده می‌خوانند<ref>العسال، احمد، پيشين، ص 7</ref>.


=== قبض و بسط و خوف و رجاء ===   
=== قبض و بسط و خوف و رجاء ===   
خوف از چيزى رخ مى‌دهد كه در آينده قرار دارد، مثل خوف از دست دادن محبوب. وهمين طور است رجاء؛ كه اميد به فضل محبوب است در آينده. اما قبض چيزى است كه در همان لحظه بدست مى آيد مثل بسط. خوف و رجا تعلقات قلب است در آينده و قبض و بسط واردات قلبى در حال است.
خوف از چيزی رخ می‌دهد كه در آينده قرار دارد، مثل خوف از دست دادن محبوب. وهمين طور است رجاء؛ كه اميد به فضل محبوب است در آينده. اما قبض چيزی است كه در همان لحظه بدست می‌آيد مثل بسط. خوف و رجا تعلقات قلب است در آينده و قبض و بسط واردات قلبی در حال است.
جنيد در اين باره مى‌گويد: خوف از خداى تعالى در من ايجاد قبض مى‌كند و رجاء و اميد به وى ايجاد بسط مى‌نمايد، حقيقت جمع اين دو مى‌نمايد و حق از هر دوى آنها مرا فارق مى سازد؛ چون خوف باعث قبض در من شود آن را از بين مى‌برد و چون به جراء بسط بيابم آن را از من رد مى‌نمايد<ref> http://www.alkhlutih.com(8/7/1392  تاريخ مراجعه)</ref>.  
جنيد در اين باره می‌گويد: خوف از خدای تعالی در من ايجاد قبض می‌كند و رجاء و اميد به وی ايجاد بسط می‌نمايد، حقيقت جمع اين دو می‌نمايد و حق از هر دوی آنها مرا فارق می‌سازد؛ چون خوف باعث قبض در من شود آن را از بين می‌برد و چون به جراء بسط بيابم آن را از من رد می‌نمايد<ref> http://www.alkhlutih.com(8/7/1392  تاريخ مراجعه)</ref>.  


=== هيبت و انس ===
=== هيبت و انس ===
خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:


=== صحو و سكر ===  
=== صحو و سكر ===  
صحو رجوع به احساس است بعد از غيبت و سكر غيبت از خود است. زمانيكه صفات جمالى حق مكشوف عبد شود سكر ايجاد مى‌گردد، تجليات جماليه و شهود صفات كماليه زمانی‌كه بر عبد مستولى گردد به طورى كه بنده چيزى جز حق نبيند، همه اشيا شیء واحدى به نظرش مى‌رسد و به دليل غلبه رؤيت حق نمى‌تواند بين حق و اشيا اطراف تميزى قائل گردد  و دچار سكر و غيبت از خود مى‌گردد و سكر بازگشت به احساس بعد از اين حال است. فلمّا تجلّى ربّه للجبل، جعله دكّا و خرّ [[حضرت موسی|موسى]] صعقا<ref>همان</ref>.
صحو رجوع به احساس است بعد از غيبت و سكر غيبت از خود است. زمانيكه صفات جمالی حق مكشوف عبد شود سكر ايجاد می‌گردد، تجليات جماليه و شهود صفات كماليه زمانی‌كه بر عبد مستولی گردد به طوری كه بنده چيزی جز حق نبيند، همه اشيا شیء واحدی به نظرش می‌رسد و به دليل غلبه رؤيت حق نمی‌تواند بين حق و اشيا اطراف تميزی قائل گردد  و دچار سكر و غيبت از خود می‌گردد و سكر بازگشت به احساس بعد از اين حال است. فلمّا تجلّی ربّه للجبل، جعله دكّا و خرّ [[حضرت موسی|موسی]] صعقا<ref>همان</ref>.


=== فنا و بقا ===  
=== فنا و بقا ===  
فنا واژه‌اى است عربى و در لغت به معناى نيست و نابود شدن است و در اصطلاح عارفان، مستغرق شدن بنده در حق را گويند. بدانگونه كه بشريت بنده در ربوبيت حق محو شود. عرفا طريق الى الله را به مراحل و منازلى تقسيم كرده‌اند و فنا را نهايت سير به سوى پروردگار دانسته‌اند. مثلا [[عطار نیشابوری|عطار]] در اين راه قائل به هفت منزل شده است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، [[توحید|توحيد]]، حيرت، و فقر وفنا<ref>مقدم پور، فاطمه، فنا في الله و بقاء بالله، تهران، 1383 ش، ص 190</ref>.   
فنا واژه‌ای است عربی و در لغت به معنای نيست و نابود شدن است و در اصطلاح عارفان، مستغرق شدن بنده در حق را گويند. بدانگونه كه بشريت بنده در ربوبيت حق محو شود. عرفا طريق الی الله را به مراحل و منازلی تقسيم كرده‌اند و فنا را نهايت سير به سوی پروردگار دانسته‌اند. مثلا [[عطار نیشابوری|عطار]] در اين راه قائل به هفت منزل شده است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، [[توحید|توحيد]]، حيرت، و فقر وفنا<ref>مقدم پور، فاطمه، فنا في الله و بقاء بالله، تهران، 1383 ش، ص 190</ref>.   
فنا همان سقوط اوصاف ذميمه و بقا همان بروز اوصاف حميده است. چرا كه فنا غفلت [[انسان]] از نفس خود و از همه موجودات مى‌باشد و در كل فنا در [[صوفیه|صوفيه]] همان فنا از خلق و بقى به حق تعالى مى‌باشد<ref>همان</ref>.   
فنا همان سقوط اوصاف ذميمه و بقا همان بروز اوصاف حميده است. چرا كه فنا غفلت [[انسان]] از نفس خود و از همه موجودات می‌باشد و در كل فنا در [[صوفیه|صوفيه]] همان فنا از خلق و بقی به حق تعالی می‌باشد<ref>همان</ref>.   


===سلسله نسب و كرسی‌نامه طريقت خلوتيه===
===سلسله نسب و كرسی‌نامه طريقت خلوتيه===
بسيارى از كتاب‌ها به بحث سلسله نسب طريقت خلوتيه پرداخته‌اند و همه آنها خلوتيه را منتسب به امام على دانسته‌اند اما اختلافات اندكى در چگونگى اين انتساب وجود دارد كه به نقل نمونه‌هايى از آن مى‌پردازيم. در بسيارى از منابع كرسى نامه‌هاى متعدد نقل شده است اما كرسى نامه ذكر شده جمع بين چهار منبع زيراست:
بسياری از كتاب‌ها به بحث سلسله نسب طريقت خلوتيه پرداخته‌اند و همه آنها خلوتيه را منتسب به امام علی دانسته‌اند اما اختلافات اندكی در چگونگی اين انتساب وجود دارد كه به نقل نمونه‌هايی از آن می‌پردازيم. در بسياری از منابع كرسی نامه‌های متعدد نقل شده است اما كرسی نامه ذكر شده جمع بين چهار منبع زيراست:


البحوث السنية عن بعض الرجال اسانيد الطريقة الخلوتية، طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سى)<ref>در صفحات آغازين كتاب طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سى) اطلاعات نسبتا خوبى درباره اختلافات جزئى موجود در چند كرسى نامه بیان شده است</ref> ، كيفية اهداء فواتح لرجال سلسلتين القارية والخلوتيةوثمرات الفواد.
البحوث السنية عن بعض الرجال اسانيد الطريقة الخلوتية، طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سی)<ref>در صفحات آغازين كتاب طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سى) اطلاعات نسبتا خوبى درباره اختلافات جزئى موجود در چند كرسى نامه بیان شده است</ref> ، كيفية اهداء فواتح لرجال سلسلتين القارية والخلوتيةوثمرات الفواد.


امام على7، حسن بصرى، حبيب اعجمى، داوود طائى، معروف كرخى، سرى سقطى، جنيد بغدادى، ممشاد دينورى <ref>سايت رسمى شاخه شبراويه پس از ممشاد دينورى نام محمد دينورى ذكر نموده است</ref>، محمد البكرى، وجيه الدين القاضى، عمر البكرى، نجيب الدين سهروردى <ref>از محمد البكرى تا سهروردى مورد اختلاف نسخ مختلف است اما در بقيه تقريبا بين نسخ مختلف اشتراک نظر وجود دارد</ref>، قطب الدين ابهرى، ركن الدين محمد البخارى <ref>در برخى نسخ مثل كيفية اهداء فواتح لرجال سلسلتين القادرية و الخلوتية ص 10 وسايت شاخه الشبراويه، وى را ركن الدين محمد النجاشى ناميده‌اند</ref>، شيخ شهاب الدين محمد تبريزى، شيخ جمال الدين تبريزى <ref>طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سى) و سايت شاخه الشبراويه شيخ جمال الدين را با عنوان شيراى ناميه است ودو كتاب ثمرات الفواد و البحوث السنية عن بعض الرجال اسانيد الطريقة الخلوتية هر دو را تبريزى ناميده است</ref>، ابراهيم زاهد گيلانى<ref>سايت شاخه الشبراويه پس از ابراهيم زاهد گیلانى نام عمر الخلوتى و خلفاى بعد ازوى را آورده است و شيوخ قبلى را ذكر ننموده است</ref>،سعد الدين فرغانى<ref>نام وى در كتاب هاى كيفية اهداء فواتح لرجال سلسلتين القادرية والخلوتية، البحوث السنية عن بعض الرجال اسانيد الطريقة الخلوتية وثمرات الفواد نيامده است و پس از ابراهيم زاهد گيلانى بى و اسطه نام محمد الخلوتى آمده است</ref>.
امام علی7، حسن بصری، حبيب اعجمی، داوود طائی، معروف كرخی، سری سقطی، جنيد بغدادی، ممشاد دينوری <ref>سايت رسمى شاخه شبراويه پس از ممشاد دينورى نام محمد دينورى ذكر نموده است</ref>، محمد البكری، وجيه الدين القاضی، عمر البكری، نجيب الدين سهروردی <ref>از محمد البكرى تا سهروردى مورد اختلاف نسخ مختلف است اما در بقيه تقريبا بين نسخ مختلف اشتراک نظر وجود دارد</ref>، قطب الدين ابهری، ركن الدين محمد البخاری <ref>در برخى نسخ مثل كيفية اهداء فواتح لرجال سلسلتين القادرية و الخلوتية ص 10 وسايت شاخه الشبراويه، وى را ركن الدين محمد النجاشى ناميده‌اند</ref>، شيخ شهاب الدين محمد تبريزی، شيخ جمال الدين تبريزی <ref>طومار طرق عليه (خلوتيه سلسله نامه سى) و سايت شاخه الشبراويه شيخ جمال الدين را با عنوان شيراى ناميه است ودو كتاب ثمرات الفواد و البحوث السنية عن بعض الرجال اسانيد الطريقة الخلوتية هر دو را تبريزى ناميده است</ref>، ابراهيم زاهد گيلانی<ref>سايت شاخه الشبراويه پس از ابراهيم زاهد گیلانى نام عمر الخلوتى و خلفاى بعد ازوى را آورده است و شيوخ قبلى را ذكر ننموده است</ref>،سعد الدين فرغانی<ref>نام وى در كتاب هاى كيفية اهداء فواتح لرجال سلسلتين القادرية والخلوتية، البحوث السنية عن بعض الرجال اسانيد الطريقة الخلوتية وثمرات الفواد نيامده است و پس از ابراهيم زاهد گيلانى بى و اسطه نام محمد الخلوتى آمده است</ref>.


مبانی اعتقادی طریقه خلوتیه با توجه به اصول اعتقادات از منظر این طریقت مورد بررسی قرار می‌گیرد.
مبانی اعتقادی طریقه خلوتیه با توجه به اصول اعتقادات از منظر این طریقت مورد بررسی قرار می‌گیرد.


==توحيد در خلوتيه==
==توحيد در خلوتيه==
شرقاوى در صفحه 432 كتاب الكوكب الدرى الرفيع [[توحید|توحيد]] را در چهار چيز بيان مى‌كند:
شرقاوی در صفحه 432 كتاب الكوكب الدری الرفيع [[توحید|توحيد]] را در چهار چيز بيان می‌كند:
1. نفى كثرت و عدد در قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ.
1. نفی كثرت و عدد در قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ.
2. نفى شريک و مثل و ضد در اللَّهُ الصَّمَدُ.
2. نفی شريک و مثل و ضد در اللَّهُ الصَّمَدُ.
3. نفى علت و معلول در لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ.
3. نفی علت و معلول در لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ.
4. نفى شبيه و نظير در  وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَدٌ<ref>بن حجازى الشرقاوى، عبدالله، پيشين، ص 432</ref>.  
4. نفی شبيه و نظير در  وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُواً أَحَدٌ<ref>بن حجازى الشرقاوى، عبدالله، پيشين، ص 432</ref>.  
هم چنين در جايى ديگر ذيل پرسش و پاسخى اشاره به بحث وحدت وجود كرده بيان مى‌كند خلوتيان قائل به وحدت وجود بوده و در باب اسقاط تكليف كسانى را كه چنين عقيدهاى دارند را قبول ندارند و آنها را جهله وحدت وجوديان مى‌دانند<ref>الشرقاوى، منصور محمد هيكل، پيشين، ص 431</ref>.  
هم چنين در جايی ديگر ذيل پرسش و پاسخی اشاره به بحث وحدت وجود كرده بيان می‌كند خلوتيان قائل به وحدت وجود بوده و در باب اسقاط تكليف كسانی را كه چنين عقيدهای دارند را قبول ندارند و آنها را جهله وحدت وجوديان می‌دانند<ref>الشرقاوى، منصور محمد هيكل، پيشين، ص 431</ref>.  
و در باب اتحاد نيز اين طور توضيح مى‌دهد كه اگر كسى از كلام متصوفه تصور اتحاد را كرده اين فقط نگاهى ظاهرى است و مراد صوفى ظاهر امر نيست بلكه آنها بجز خداى واحد متصرفى را در وجود نمى بينند و اين حالى ذوقى ايجاد مى نمايد كه آنها را از كثرات به سمت كليت پيش مى‌برد و در فردانيت محض غرق مى‌شود و عقل هايشان نيز در اين فردانيت غرق شده، مانند مبهوتين مى‌شوند و از آنها چيزى جز خدا باقى نمى‌ماند پس مانند انسان‌هاى مست شده، مست مى شوند و كلام عشاق مست بر زبان مى آورند.
و در باب اتحاد نيز اين طور توضيح می‌دهد كه اگر كسی از كلام متصوفه تصور اتحاد را كرده اين فقط نگاهی ظاهری است و مراد صوفی ظاهر امر نيست بلكه آنها بجز خدای واحد متصرفی را در وجود نمی‌بينند و اين حالی ذوقی ايجاد می‌نمايد كه آنها را از كثرات به سمت كليت پيش می‌برد و در فردانيت محض غرق می‌شود و عقل هايشان نيز در اين فردانيت غرق شده، مانند مبهوتين می‌شوند و از آنها چيزی جز خدا باقی نمی‌ماند پس مانند انسان‌های مست شده، مست می‌شوند و كلام عشاق مست بر زبان می‌آورند.


==اسماء سبعه==
==اسماء سبعه==
اسماء سبعه به ترتيب لا الا الله، الله، هو، حق، حى، قيوم وقهار استگ<ref>ولپينارلى، عبدالباقى، پيشين،  ص 273. وجدانى، صادق، پيشين، ص 28</ref>.  
اسماء سبعه به ترتيب لا الا الله، الله، هو، حق، حی، قيوم وقهار استگ<ref>ولپينارلى، عبدالباقى، پيشين،  ص 273. وجدانى، صادق، پيشين، ص 28</ref>.  
كه مبناى سلوک خلوتيه همين اسماء هفتگانه يا اسماء سبعه و اشتغال به آن است، به شكل آشكار و يا پنهان با علم به وقايع و تعبير و تاويل آن<ref>بروسوى، اسماعيل حقى، پيشين، ص 27. و علوى شريف، على، اصول مشايخ خلوتيه، نسخه خطى، موجود در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، صص 42 و 28</ref>.خلوتيان اسماء سبعه را به نوعى يايه سلوک مى‌دانند يعنى سير معنوى را با ذكر اسماء الهى و رياضت امكان پذير مى‌دانند<ref>گولپينارلى، عبدالباقى، مولويه پس از مولانا، ترجمه توفيق سبحانى، چاپ اول، چاووشگرانن 1382، ص 397</ref>.  
كه مبنای سلوک خلوتيه همين اسماء هفتگانه يا اسماء سبعه و اشتغال به آن است، به شكل آشكار و يا پنهان با علم به وقايع و تعبير و تاويل آن<ref>بروسوى، اسماعيل حقى، پيشين، ص 27. و علوى شريف، على، اصول مشايخ خلوتيه، نسخه خطى، موجود در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، صص 42 و 28</ref>.خلوتيان اسماء سبعه را به نوعی يايه سلوک می‌دانند يعنی سير معنوی را با ذكر اسماء الهی و رياضت امكان پذير می‌دانند<ref>گولپينارلى، عبدالباقى، مولويه پس از مولانا، ترجمه توفيق سبحانى، چاپ اول، چاووشگرانن 1382، ص 397</ref>.  
گفته‌اند ابراهيم زاهد گيلانى در سير و سلوک خويش به ذكر اسماء سبعه مى پرداخته و نيز به روايتى جنيد نيز سيرو سلوک در اسماء سبعه را داشته است. هر چند اين روايت صحيح نباشد ليكن مقصود اصلى پرداختن به ذكر خداى تعالى است. پير عمر خلوتى اولين بار اسماء سبعه كه از امهات اذكار خلوتيه است را به دده عمر روشنى ابلاغ نمود<ref>وجدانى، صادق، پيشين، صص 35 و 28</ref>.  
گفته‌اند ابراهيم زاهد گيلانی در سير و سلوک خويش به ذكر اسماء سبعه می‌پرداخته و نيز به روايتی جنيد نيز سيرو سلوک در اسماء سبعه را داشته است. هر چند اين روايت صحيح نباشد ليكن مقصود اصلی پرداختن به ذكر خدای تعالی است. پير عمر خلوتی اولين بار اسماء سبعه كه از امهات اذكار خلوتيه است را به دده عمر روشنی ابلاغ نمود<ref>وجدانى، صادق، پيشين، صص 35 و 28</ref>.  
شنبه: يا قهار، يا عظيم، يا ودود، يا لطيف يا الله.
شنبه: يا قهار، يا عظيم، يا ودود، يا لطيف يا الله.
يک شنبه: لا اله الا الله، يا وهاب، يا قادر، يا كريم يا الله.
يک شنبه: لا اله الا الله، يا وهاب، يا قادر، يا كريم يا الله.
دو شنبه: يا الله، يا فتاح، يا قوى، يا باسط يا الله.
دو شنبه: يا الله، يا فتاح، يا قوی، يا باسط يا الله.
سه شنبه: يا هو، يا واحد، يا جليل، يا عزيز يا الله.
سه شنبه: يا هو، يا واحد، يا جليل، يا عزيز يا الله.
چهارشنبه: يا حق، يا احد، يا جميل، يا معز يا الله.
چهارشنبه: يا حق، يا احد، يا جميل، يا معز يا الله.
پنج شنبه: يا حى، يا صمد، يا هادى، يا غنى يا الله.
پنج شنبه: يا حی، يا صمد، يا هادی، يا غنی يا الله.
جمعه: يا قيوم، يا عليم، يا مالک، يا مغنى يا الله.  
جمعه: يا قيوم، يا عليم، يا مالک، يا مغنی يا الله.  


متأسفانه به علت تعدد شعبات و شاخه‌هاى موجود در طريقه امكان بيان تفاوت اذكار در هر شاخه وجود ندارد اما مشخص شد كه اسماء سبعه در تمام شعبات وجود دارد با تفاوت هايى در تعداد همان گونه كه گذشت.
متأسفانه به علت تعدد شعبات و شاخه‌های موجود در طريقه امكان بيان تفاوت اذكار در هر شاخه وجود ندارد اما مشخص شد كه اسماء سبعه در تمام شعبات وجود دارد با تفاوت هايی در تعداد همان گونه كه گذشت.
به عقيده خلوتيان هر سالگى بايد به ترتيب از اولين اسم شروع نمايد و تا آخرين اسم مداوت به همه اسماء داشته باشد تا حقيقته راسم دروى ملكه شود و بتواند وارد اسم بعدى شود كه بحث منازل سبعه كه منطبق بر همين اسما سبعه هستند در بخش مربوط به منازل و مقامات ذكر خواهد شد.
به عقيده خلوتيان هر سالگی بايد به ترتيب از اولين اسم شروع نمايد و تا آخرين اسم مداوت به همه اسماء داشته باشد تا حقيقته راسم دروی ملكه شود و بتواند وارد اسم بعدی شود كه بحث منازل سبعه كه منطبق بر همين اسما سبعه هستند در بخش مربوط به منازل و مقامات ذكر خواهد شد.


==معاد نزد خلوتيان==
==معاد نزد خلوتيان==
همان طور كه در اكثر طرق [[صوفیه|صوفيه]] [[معاد]] و توجه به آخرت جزء مسائل مهم و مباحث مطرح در [[طریقت|طريقت]] مى‌باشد خلوتيه نيز از اين امر مستثنى نبوده و اكثر شيوخ آن در آثار و يا سخنان خويش آشكار و پنهان بحث از معاد را به ميان آورده و اين موضوع را مطرح نموده‌اند كه در ادامه به برخى از آنان اشاره شده است:
همان طور كه در اكثر طرق [[صوفیه|صوفيه]] [[معاد]] و توجه به آخرت جزء مسائل مهم و مباحث مطرح در [[طریقت|طريقت]] می‌باشد خلوتيه نيز از اين امر مستثنی نبوده و اكثر شيوخ آن در آثار و يا سخنان خويش آشكار و پنهان بحث از معاد را به ميان آورده و اين موضوع را مطرح نموده‌اند كه در ادامه به برخی از آنان اشاره شده است:
احمد العسال در كتاب الرساله الملكيه في سلوک طريق الخلوتيه خود در صفحات مختلف ذيل مباحثى كه به توضيح آنها پرداخته است اشاره به بحث معاد با اسامى مختلف آن داشته است از جمله در صفحه 11 خطاب به علماى زمان مى‌گويد:  
احمد العسال در كتاب الرساله الملكيه في سلوک طريق الخلوتيه خود در صفحات مختلف ذيل مباحثی كه به توضيح آنها پرداخته است اشاره به بحث معاد با اسامی مختلف آن داشته است از جمله در صفحه 11 خطاب به علمای زمان می‌گويد:  
خوب است كه علماى زمان مان فكر كنند كه چه اعمالى در روز حساب برايمان مفيد است. اعمال كسانى كه به روز حساب ايمان دارند همان اعمال كسانى است كه به جنت و نارايمان دارند. كسىه از آتش مى‌هراسد با ترک شهوات، شبهات حرام، ترک معاصى و... از آن مى‌گريزد و كسى كه طالب بهشت است با انجام فرايض و نوافل سعى در بدست آوردن آن دارد. و عالمى كه حرص به دنيا دارد و نمى تواند اينها را با ثمره علم بدست بياورد، وقتى كه از دنيا برود مثل عوام مرده است و گناهان همراه اوست<ref>العسال، احمد، پيشين، ص 11</ref>.  
خوب است كه علمای زمان مان فكر كنند كه چه اعمالی در روز حساب برايمان مفيد است. اعمال كسانی كه به روز حساب ايمان دارند همان اعمال كسانی است كه به جنت و نارايمان دارند. كسیه از آتش می‌هراسد با ترک شهوات، شبهات حرام، ترک معاصی و... از آن می‌گريزد و كسی كه طالب بهشت است با انجام فرايض و نوافل سعی در بدست آوردن آن دارد. و عالمی كه حرص به دنيا دارد و نمی‌تواند اينها را با ثمره علم بدست بياورد، وقتی كه از دنيا برود مثل عوام مرده است و گناهان همراه اوست<ref>العسال، احمد، پيشين، ص 11</ref>.  


==رابطه شريعت، طريقت، حقيقت در نگاه خلوتيان==
==رابطه شريعت، طريقت، حقيقت در نگاه خلوتيان==
با نگاهى بر معتقدات خلوتيان، كتب و نصايحى كه آنان براى مريدان برجاى گذاشته‌اند مى‌توان دريافت با هر عقيده و سخنى كه مخالفت با  شرع داشته و رنگ و بوى اباحه‌گرى داشته باشد به شدت مخالف بوده و مريدان را از آن برحذر داشته‌اند.
با نگاهی بر معتقدات خلوتيان، كتب و نصايحی كه آنان برای مريدان برجای گذاشته‌اند می‌توان دريافت با هر عقيده و سخنی كه مخالفت با  شرع داشته و رنگ و بوی اباحه‌گری داشته باشد به شدت مخالف بوده و مريدان را از آن برحذر داشته‌اند.
شرقاوى در كتاب كوكب الدرى الرفيع ذيل پرسش و پاسخى اشاره به بحث وحدت وجود كرده بيان مى‌كند خلوتيان قائل به وحدت وجود بوده و در باب اسقاط تكليف كسانى را كه چنين عقيدهاى دارند را قبول ندارند و آنها را جهله وحدت وجوديان مى‌دانند<ref>الشرقاوى، منصور محمد هيكل، پيشين، ص 431</ref>.  
شرقاوی در كتاب كوكب الدری الرفيع ذيل پرسش و پاسخی اشاره به بحث وحدت وجود كرده بيان می‌كند خلوتيان قائل به وحدت وجود بوده و در باب اسقاط تكليف كسانی را كه چنين عقيدهای دارند را قبول ندارند و آنها را جهله وحدت وجوديان می‌دانند<ref>الشرقاوى، منصور محمد هيكل، پيشين، ص 431</ref>.  
و درجايى ديگر مصطفى البكرى چنين گفته است: بر اهل طريق واجب است در راهى قدم نگذارد كه شرع از آنها نهى كرده كه هر كس از [[شریعت|شريعت]] محمدى تخطى كند گمراه از راه درست و مرضيه است. شريعت اصل است و طريقت فرع برآن، هر كه اصل را رها كند فرع نمى‌تواند سودى به حال وى داشته باشد و شريعت بدون طريقت عاطل است و حقيقت بدون شريعت باطل. لذا شيخ محى الدين مى‌گويد: چيزى كه شريعت را زايل نمايد فايدهاى ندارد و نيز واجب است برسالكين قيام به همه اوراد طريق بدون اخلال در چيزى از آنها<ref>البكرى، مصطفى، پيشين، ص5</ref>.  
و درجايی ديگر مصطفی البكری چنين گفته است: بر اهل طريق واجب است در راهی قدم نگذارد كه شرع از آنها نهی كرده كه هر كس از [[شریعت|شريعت]] محمدی تخطی كند گمراه از راه درست و مرضيه است. شريعت اصل است و طريقت فرع برآن، هر كه اصل را رها كند فرع نمی‌تواند سودی به حال وی داشته باشد و شريعت بدون طريقت عاطل است و حقيقت بدون شريعت باطل. لذا شيخ محی الدين می‌گويد: چيزی كه شريعت را زايل نمايد فايدهای ندارد و نيز واجب است برسالكين قيام به همه اوراد طريق بدون اخلال در چيزی از آنها<ref>البكرى، مصطفى، پيشين، ص5</ref>.  


==ديدگاه خلوتيه نسبت به اهل‌بيت==
==ديدگاه خلوتيه نسبت به اهل‌بيت==
در منابع مختلف اين طريقه اعم از كتب و يا سايت‌هاى شاخه‌هاى مختلف آن بدست آمد حب [[اهل بیت|اهل بيت]] از اصول اساسى تمام انشعابات اين طريقه بوده و همه آنها خلوتيه را منسوب به حضرت امير المؤمنين مى‌دانند. هم چنين بسيارى از اقطاب سعى در رساندن نسب خود به [[ائمه اطهار(ع)|ائمه اطهار]]: دارند.
در منابع مختلف اين طريقه اعم از كتب و يا سايت‌های شاخه‌های مختلف آن بدست آمد حب [[اهل بیت|اهل بيت]] از اصول اساسی تمام انشعابات اين طريقه بوده و همه آنها خلوتيه را منسوب به حضرت امير المؤمنين می‌دانند. هم چنين بسياری از اقطاب سعی در رساندن نسب خود به [[ائمه اطهار(ع)|ائمه اطهار]]: دارند.
علاوه بر اينها بسيارى موارد در سخنان اقطاب شاهد استناد به ائمه اطهار: ويا تأكيد برحب و پيروى از اهل بيت مى‌باشد، از جمله در سايت رسمى شاخه المغازيه مطلبى تحت عنوان فضائل آل البيت روايت شده از محمد عامر المغازى، با  محتوى زير درج شده است كه نمون‌هاى از اين موارد است:
علاوه بر اينها بسياری موارد در سخنان اقطاب شاهد استناد به ائمه اطهار: ويا تأكيد برحب و پيروی از اهل بيت می‌باشد، از جمله در سايت رسمی شاخه المغازيه مطلبی تحت عنوان فضائل آل البيت روايت شده از محمد عامر المغازی، با  محتوی زير درج شده است كه نمون‌های از اين موارد است:
خداوند متعال توسط رسول گرامى خويش ما را امر به مودت اهل بيت:نموده است قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا اَلْمَوَدَّةَ فِي اَلْقُرْبىٰ كه از نشانه‌هاى اين مودت زيارت قبور مطهر ائمه اطهار: و توسل به آنها براى در خواست شفاعت جد گراميشان حضرت رسول الله مى باشد.
خداوند متعال توسط رسول گرامی خويش ما را امر به مودت اهل بيت:نموده است قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا اَلْمَوَدَّةَ فِي اَلْقُرْبیٰ كه از نشانه‌های اين مودت زيارت قبور مطهر ائمه اطهار: و توسل به آنها برای در خواست شفاعت جد گراميشان حضرت رسول الله می‌باشد.
در ادامه همين مطلب المغازى درباره حضرت زهرا بحث مى‌كند و احاديثى از رسول الله درباره ايشان را بيان مى‌كند:  
در ادامه همين مطلب المغازی درباره حضرت زهرا بحث می‌كند و احاديثی از رسول الله درباره ايشان را بيان می‌كند:  
قال رسول الله إنما  سميت فاطمة بهذا الاسم لان الله سبحانه وتعالى فطمها و ذريتها عن النار وفي رواية و محبيها عن النار ايشان را فاطمه ناميدم چرا كه خداوند تعالى ايشان و فرزندانش، و به روايتى محبان ايشان را از آتش دور ساخت .
قال رسول الله إنما  سميت فاطمة بهذا الاسم لان الله سبحانه وتعالی فطمها و ذريتها عن النار وفي رواية و محبيها عن النار ايشان را فاطمه ناميدم چرا كه خداوند تعالی ايشان و فرزندانش، و به روايتی محبان ايشان را از آتش دور ساخت .
بسيارى از اين دستا روايات واحاديث در ذيل همين نوشته و جاهاى ديگر از خلوتيه موجود است كه همگى مؤيد تأكيد آنان بر حب اهل بيت: مى‌باشد.
بسياری از اين دستا روايات واحاديث در ذيل همين نوشته و جاهای ديگر از خلوتيه موجود است كه همگی مؤيد تأكيد آنان بر حب اهل بيت: می‌باشد.
با  توجه به مباحث مطرح شده در منابع مختلف مى‌توان اين طور نتيجه گرفت كه پيروان اين طريقت در مبانى مختلف عقيدتى خود پيرو مكتب [[ابن عربی|ابن عربى]] هستند.
با  توجه به مباحث مطرح شده در منابع مختلف می‌توان اين طور نتيجه گرفت كه پيروان اين طريقت در مبانی مختلف عقيدتی خود پيرو مكتب [[ابن عربی]] هستند.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۹۳۹

ویرایش