محمد کاظم خراسانی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۱۰۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ آوریل ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۱: خط ۴۱:
کاروان زائران به [[سبزوار]] رسید. قافله براى استراحت، رحل اقامت افکند تا پس از توقّفى کوتاه، به سوى عراق حرکت نمایند. آخوند خراسانى چون آوازه دانش [[ملاهادى سبزوارى]] را شنیده بود، تصمیم گرفت از کاروان جدا شود و براى بهره جستن از دریاى علم آن حکیم فرزانه در سبزوار بماند.
کاروان زائران به [[سبزوار]] رسید. قافله براى استراحت، رحل اقامت افکند تا پس از توقّفى کوتاه، به سوى عراق حرکت نمایند. آخوند خراسانى چون آوازه دانش [[ملاهادى سبزوارى]] را شنیده بود، تصمیم گرفت از کاروان جدا شود و براى بهره جستن از دریاى علم آن حکیم فرزانه در سبزوار بماند.
<br>
<br>
آخوند، ماههاى رجب، شعبان و رمضان ۱۲۷۷ ه’.ق را در حوزه علمیه سبزوار گذراند و از درس فیلسوف بزرگ عصر، ملاهادى سبزوارى بهره برد. آنگاه از سبزوار به [[تهران]] رفت و حدود سیزده ماه در مدرسه صدر، در درس [[ملا حسین خویى]] و [[میرزا ابوالحسن جلوه]] شرکت کرد. و سرانجام‏ به حوزه علمیه نجف راه یافت و در درس [[شیخ انصارى]] و [[میرزا حسن شیرازى]] شرکت کرد.
آخوند، ماههاى رجب، شعبان و رمضان ۱۲۷۷ ه’.ق را در حوزه علمیه سبزوار گذراند و از درس فیلسوف بزرگ عصر، ملاهادى سبزوارى بهره برد. آنگاه از سبزوار به [[تهران]] رفت و حدود سیزده ماه در مدرسه صدر، در درس [[ملا حسین خویى]] و [[میرزا ابوالحسن جلوه]] شرکت کرد. و سرانجام‏ به حوزه علمیه نجف راه یافت و در درس [[شیخ انصارى]] و [[میرزا حسن شیرازى]] شرکت کرد.<ref>[[اعیان‏ الشیعه، ج‏۹، ص‏۵.|اعیان ‏الشیعه، ج‏۹، ص‏۵.]]</ref>
<br>
آخوند خراسانى شب و روز در تلاش براى اندوختن دانش و به دست آوردن تقوا مى‏‌کوشید و در این راه از هیچ مشکلى نهراسید. خودش مى‏گوید: «تنها خوراک من فکر بود. ولى قانع نبودم. هیچ‏گاه نشد که گلایه کنم. شش ساعت بیشتر نمى‏‌خوابیدم. شبها بیدار بودم. با ستارگان دوست شده بودم. خواب با شکم خالى بسیار مشکل است.»<ref>[[مرگى در نور، ص‏۵۵.]]</ref>
<br>
آخوند خراسانى غرق در درس و مطالعه بود که ناگهان نامه‏‌اى رشته افکارش را از هم گسست و اشک از دیدگانش روان ساخت. فرزند خُردسالش دیده از جهان فرو بسته بود. پس نامه‏‌اى به پدر نوشت و از او درخواست کرد که همسر داغدارش را به نجف بیاورد. ملا حسین همراه عروسش به نجف آمد و خود مدتى در نجف ماند و پس از زیارت اماکن مقدس، به مشهد برگشت.
<br>
داغ مرگ فرزند اندک اندک از ذهن آخوند و همسرش محو مى‌‏شد. زن و مرد جوان در انتظار تولّد فرزندى دیگر روزشمارى مى‏‌کردند. اما بازهم، مصیبت بر خانه سایه افکند. فرزند، قبل از تولد مُرد و بچه مرده به دنیا آمد. همسرش نیز پس از مدتى بیمارى‏ از دنیا رفت. داغ مرگ همسر، آتش به جانش افکند. تاب مقاومت نداشت. مرگ همسر و دو‏ فرزند ، کمرِ طاقتش را در جوانى خم کرد. تنها حَرَم [[حضرت على‏(ع)]] و دامن پر مهر اشک توانست قامتش را راست کند.<ref>[[مرگى در نور، ص‏۴۷ – ۴۹.]]</ref>
<br>
<br>
۱٬۵۶۹

ویرایش