عبدالله بن سبا: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴۸: خط ۴۸:
=عبدالله بن سبأ در روایات شیعه=
=عبدالله بن سبأ در روایات شیعه=


عبدالله بن سبأ در [[روایات]] شیعه به عنوان فردی مطرود، کذّاب، ملعون و غالی معرفی شده است. مرحوم کَشّی در [[رجال]] خود چند حدیث در این زمینه نقل کرده که به آنها اشاره می‌شود:
عبدالله بن سبأ در [[روایات]] شیعه به عنوان فردی مطرود، کذّاب، ملعون و غالی معرفی شده است. مرحوم [[محمد بن عمر کشی|کَشّی]] در رجال خود چند حدیث در این زمینه نقل کرده که به آنها اشاره می‌شود:


[[ابان بن عثمان]] می‌گوید: از [[جعفر بن محمد (صادق‌)]] شنیدم که می‌فرمود: «خداوند عبداللَّه بن سبا را لعنت کند، او مدعی ربوبیت امیرالمؤمنین (ع) بود، با این که امیرالمؤمنین (ع) بنده مطیع خدا بود. وای بر کسی که به ما افتراء زند. گروهی درباره ما اعتقاداتی دارند که ما خود درباره خویش آن اعتقاد را نداریم. ما بیزاریم از چنین مردمی، بیزاریم». <ref>کشى، محمد بن عمر، إختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، تلخیص و تهذیب: طوسی، محمد بن حسن، محقق و مصحح: مصطفوى، حسن، ص 107</ref>
[[ابان بن عثمان]] می‌گوید: از [[جعفر بن محمد (صادق)|جعفر بن محمد (صادق‌)]] شنیدم که می‌فرمود: «خداوند عبداللَّه بن سبا را لعنت کند، او مدعی ربوبیت امیرالمؤمنین (ع) بود، با این که امیرالمؤمنین (ع) بنده مطیع خدا بود. وای بر کسی که به ما افتراء زند. گروهی درباره ما اعتقاداتی دارند که ما خود درباره خویش آن اعتقاد را نداریم. ما بیزاریم از چنین مردمی، بیزاریم». <ref>کشى، محمد بن عمر، إختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، تلخیص و تهذیب: طوسی، محمد بن حسن، محقق و مصحح: مصطفوى، حسن، ص 107</ref>


[[ابو حمزه ثمالى|ابو حمزه ثمالی]] می‌گوید: [[علی بن الحسین (زین العابدین)]] فرمود: «خدا لعنت کند کسی را که به ما [[دروغ]] ببندد. من وقتی به یاد عبداللَّه بن سبأ می‌افتم، تمام موهای بدنم راست می‌شود. او ادعای بس بزرگی کرد، خدا او را لعنت کند. [[علی بن ابی‌طالب]] بنده ‏ای صالح برای خدا و برادر [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)
[[ابو حمزه ثمالى|ابو حمزه ثمالی]] می‌گوید: [[علی بن الحسین (زین العابدین)]] فرمود: «خدا لعنت کند کسی را که به ما [[دروغ]] ببندد. من وقتی به یاد عبداللَّه بن سبأ می‌افتم، تمام موهای بدنم راست می‌شود. او ادعای بس بزرگی کرد، خدا او را لعنت کند. [[علی بن ابی‌طالب]] بنده‌ای صالح برای خدا و برادر [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)
|پیامبر اکرم (ص)]] بود و به این مقام نرسید، مگر به واسطه فرمانبرداری از خدا و پیامبرش. [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)]] به واسطه فرمانبرداری از خدا به این مقام رسید». <ref>همان‏، ص 107 و 108</ref>
|پیامبر اکرم (ص)]] بود و به این مقام نرسید، مگر به واسطه فرمانبرداری از خدا و پیامبرش. [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)]] به واسطه فرمانبرداری از خدا به این مقام رسید». <ref>همان‏، ص 107 و 108</ref>


[[جعفر بن محمد (صادق‌)]] فرمود: ما خاندانی صدیق و راستگو هستیم، ولی از افتراء زنندگان در امان نیستیم. به واسطه دروغی که بر ما می‌‏بندند، راستگویی ما در نظر مردم از بین می‌رود. پیامبر اکرم (ص) راستگوترین مردم و از تمام جهانیان صادق‌‏تر بود، ولی «مسیلمه» <ref>مسیلمة بن حبیب حنفی، معروف به مسیلمه کذاب از طایفه بنی حنیفه و از مردم یمامه و یکی از مدّعیان دروغین نبوت بود. در زمان حیات رسول خدا (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله)، در سال نهم هجرت، همراه بزرگان طایفه خود از یمامه به مدینه آمد و اظهار اسلام کرد؛ اما پس از بازگشت به وطن در اندیشه نبوت فرو رفت و مرتد شد. وی در همان زمان رسول خدا (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله)، ادعای نبوت خود را آشکار ساخت و طی نامه‌ ای به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نوشت که من در کار نبوت با تو شریک شدم. نیمی از زمین از آن ما است و نیمی از آن قریش. رسول خدا (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله) نامه‌ای در پاسخ وی نوشت و هلاک وی را از خدا خواست. این نامه نگاری در سال یازدهم هجرت صورت گرفت که اندکی بعد، رسول خدا (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله) دار فانی را وداع گفت. پس از رحلت رسول خدا (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله) زمینه بیشتری برای مسیلمه فراهم آمد تا جایی که توانست عده زیادی را در اطراف خویش فراهم آورد. او به تقلید از قرآن، کلماتی با نثر مسجع می‌ساخت و بر مردم عرضه می‌کرد. مسیلمه با سجاح دختر حارث تمیمی که او نیز ادعای نبوت کرده بود آشنا شد و با او ازدواج کرد و مهر او را بخشودگی نماز صبح و عشاء برای پیروانشان قرار داد! در سال دوازدهم هجرت سپاهی مجهز – که تعداد زیادی از بزرگان صحابه همچون عمار بن یاسر نیز در میان آنان بودند – به فرماندهی خالد بن ولید راهی یمامه شد و پس از جنگی سخت – که در تاریخ به «جنگ یمامه» مشهور است – سپاه مسیلمه را در هم کوبیدند و مسیلمه نیز کشته شد. ر. ک: ابن هشام‏، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق: السقا، مصطفى و الأبیارى، ابراهیم و شلبى، عبدالحفیظ، ج 2، ص 576.</ref> بر او دروغ می‏‌بست. امیرالمؤمنین (ع) نیز راستگوترین افراد بعد از پیامبر اکرم (ص) بود. کسی که به او دروغ می‌‏بست و با دروغ خود در راستگوئی او خدشه وارد می‌کرد و افترا بر خدا می‌بست؛ عبداللَّه بن سبأ بود. <ref> إختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، تلخیص و تهذیب: طوسی، محمد بن حسن، محقق و مصحح: مصطفوى، حسن، ص 108‏</ref>
[[جعفر بن محمد (صادق)|جعفر بن محمد (صادق‌)]] فرمود: ما خاندانی صدیق و راستگو هستیم، ولی از افتراء زنندگان در امان نیستیم. به واسطه دروغی که بر ما می‌‏بندند، راستگویی ما در نظر مردم از بین می‌رود. پیامبر اکرم (ص) راستگوترین مردم و از تمام جهانیان صادق‌‏تر بود، ولی «مسیلمه» <ref>مسیلمة بن حبیب حنفی، معروف به مسیلمه کذاب از طایفه بنی حنیفه و از مردم یمامه و یکی از مدّعیان دروغین نبوت بود. در زمان حیات رسول خدا (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله)، در سال نهم هجرت، همراه بزرگان طایفه خود از یمامه به مدینه آمد و اظهار اسلام کرد؛ اما پس از بازگشت به وطن در اندیشه نبوت فرو رفت و مرتد شد. وی در همان زمان رسول خدا (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله)، ادعای نبوت خود را آشکار ساخت و طی نامه‌ ای به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نوشت که من در کار نبوت با تو شریک شدم. نیمی از زمین از آن ما است و نیمی از آن قریش. رسول خدا (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله) نامه‌ای در پاسخ وی نوشت و هلاک وی را از خدا خواست. این نامه نگاری در سال یازدهم هجرت صورت گرفت که اندکی بعد، رسول خدا (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله) دار فانی را وداع گفت. پس از رحلت رسول خدا (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله) زمینه بیشتری برای مسیلمه فراهم آمد تا جایی که توانست عده زیادی را در اطراف خویش فراهم آورد. او به تقلید از قرآن، کلماتی با نثر مسجع می‌ساخت و بر مردم عرضه می‌کرد. مسیلمه با سجاح دختر حارث تمیمی که او نیز ادعای نبوت کرده بود آشنا شد و با او ازدواج کرد و مهر او را بخشودگی نماز صبح و عشاء برای پیروانشان قرار داد! در سال دوازدهم هجرت سپاهی مجهز – که تعداد زیادی از بزرگان صحابه همچون عمار بن یاسر نیز در میان آنان بودند – به فرماندهی خالد بن ولید راهی یمامه شد و پس از جنگی سخت – که در تاریخ به «جنگ یمامه» مشهور است – سپاه مسیلمه را در هم کوبیدند و مسیلمه نیز کشته شد. ر. ک: ابن هشام‏، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق: السقا، مصطفى و الأبیارى، ابراهیم و شلبى، عبدالحفیظ، ج 2، ص 576.</ref> بر او دروغ می‏‌بست. امیرالمؤمنین (ع) نیز راستگوترین افراد بعد از پیامبر اکرم (ص) بود. کسی که به او دروغ می‌‏بست و با دروغ خود در راستگوئی او خدشه وارد می‌کرد و افترا بر خدا می‌بست؛ عبداللَّه بن سبأ بود. <ref> إختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، تلخیص و تهذیب: طوسی، محمد بن حسن، محقق و مصحح: مصطفوى، حسن، ص 108‏</ref>


عبداللَّه بن سنان از پدر خود از [[محمد بن علی (باقر العلوم)]] نقل می‌کند که ایشان فرمود: «عبداللَّه بن سبأ مدعی نبوت بود و می‌گفت: امیرالمؤمنین (ع) خدا است (منزه است خدا از چنین گفتاری). وقتی این سخن به گوش امیرالمؤمنین (ع) رسید، او را احضار فرمود و درباره اعتقادش سؤال کرد. او اعتراف نمود و گفت: تو همان خدائی و مدعی شد که به دلم چنین افتاده که تو خدائی و من پیامبر هستم.  
عبداللَّه بن سنان از پدر خود از [[محمد بن علی (باقر العلوم)]] نقل می‌کند که ایشان فرمود: «عبداللَّه بن سبأ مدعی نبوت بود و می‌گفت: امیرالمؤمنین (ع) خدا است (منزه است خدا از چنین گفتاری). وقتی این سخن به گوش امیرالمؤمنین (ع) رسید، او را احضار فرمود و درباره اعتقادش سؤال کرد. او اعتراف نمود و گفت: تو همان خدائی و مدعی شد که به دلم چنین افتاده که تو خدائی و من پیامبر هستم.  
خط ۷۱: خط ۷۱:
الف. کسانی که عبدالله بن سبأ را شخصی حقیقی دانسته و قائل به وجود او هستند. از این دسته؛ به عنوان نمونه می‌توان:
الف. کسانی که عبدالله بن سبأ را شخصی حقیقی دانسته و قائل به وجود او هستند. از این دسته؛ به عنوان نمونه می‌توان:


* [[حسن ابراهیم حسن]] <ref>حسن، ابراهیم حسن، تاریخ الإسلام السیاسی و الدینی و الثقافی و الاجتماعی، ج 1، ص 358</ref> و
* [[حسن ابراهیم حسن]] <ref>حسن، ابراهیم حسن، تاریخ الإسلام السیاسی و الدینی و الثقافی و الاجتماعی، ج 1، ص 358</ref>  
* [[أحمد أمین]] مصری <ref>مصری، أحمد أمین، فجر الإسلام، ترجمه: خلیلى، عباس، ص 269</ref> (از اهل‌سنت)
* [[أحمد أمین]] مصری <ref>مصری، أحمد أمین، فجر الإسلام، ترجمه: خلیلى، عباس، ص 269</ref> (از اهل‌سنت)
* [[حسن بن یوسف حلی|علامه حلی]] <ref>حلى، حسن بن یوسف، رجال العلامة الحلی، ص 237</ref>
* [[حسن بن یوسف حلی|علامه حلی]] <ref>حلى، حسن بن یوسف، رجال العلامة الحلی، ص 237</ref>
خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:
[[رده:غالیان]]
[[رده:غالیان]]
[[رده:تاریخ اسلام]]
[[رده:تاریخ اسلام]]
[[رده:رهبران فرقه‌های اسلامی]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۴۲۴

ویرایش