ابواسحاق اسفراینی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
نام برخی از شاگردان مهشور وی عبارت است از:ابومنصور عبدالقادر بن طاهر بغدادی، قاضی ابوطیّب طبری، حاکم نیشابوری ، ابوبکر احمد بن حسین بیهقی ، ابوالقاسم قشیری. <ref>عبادی، محمد بن احمد، ج۱، ص۱۰۴، طبقات الفقهاء الشافعیه، به کوشش گوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴م.</ref>  <ref>ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، ج۱، ص۱۲۶، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۲م.</ref> <ref>سمعانی، عبدالکریم ابن محمد، ج۱، ص۲۹۶، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.</ref> <ref>حاکم نیشابوری، محمدبن عبداللـه، ج۱، ص۸۲، تاریخ نیشابور، تلخیص و ترجمه خلیفه نیشابوری، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۳۹ش.</ref> <ref>ذهبی، محمد بن احمد، ج۱۷، ص۳۵۳، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref>  
نام برخی از شاگردان مهشور وی عبارت است از:ابومنصور عبدالقادر بن طاهر بغدادی، قاضی ابوطیّب طبری، حاکم نیشابوری ، ابوبکر احمد بن حسین بیهقی ، ابوالقاسم قشیری. <ref>عبادی، محمد بن احمد، ج۱، ص۱۰۴، طبقات الفقهاء الشافعیه، به کوشش گوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴م.</ref>  <ref>ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، ج۱، ص۱۲۶، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۲م.</ref> <ref>سمعانی، عبدالکریم ابن محمد، ج۱، ص۲۹۶، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.</ref> <ref>حاکم نیشابوری، محمدبن عبداللـه، ج۱، ص۸۲، تاریخ نیشابور، تلخیص و ترجمه خلیفه نیشابوری، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۳۹ش.</ref> <ref>ذهبی، محمد بن احمد، ج۱۷، ص۳۵۳، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.</ref>  


==عقیده ابو اسحاق اسفراینی در باره افعال عباد==
==عقیده کلامی ابو اسحاق اسفراینی در باره افعال عباد==


ابواسحاق اسفراینی چون یک متکلم صاحب نام اشعری است به همین دلیل با نگاه خاص مکتب اشاعره افعال عباد را تفسیر  و از مسیر نظریه کسب عقاید آن را تحلیل می کند. با این حال بر خلاف تصور برخی که اشاعره را لزوما جبر گرا معرفی می کنند، اما وی نیز چون سایر هم مسلکان خود  با ارایه این نظریه سعی می کند انسان را از مخمصه جبر و اتهام به آن بیرون بکشد. ابو اسحاق نظریه کسب را به مثل متلکم پیش از خودش یعنی ابوبکر باقلانی تفسیر می کند. این نظریه به نحوه رابطه میان خلق فعل و کسب آن می پردازد و خدا را خالق و انسان را کاسب معرفی می کند با این بیان که حقیقت خلق را به خالق منتسب می کند و می گوید اصل خلقت مربوط به خالق و منوط به قدرت او است، زیرا او فقط خالق است و نیز حقیقت هر فعلی، وقوعش ناشی از قدرت الهی است. اسفراینی به مرحله بعدی خلق افعال اشاره و کسب را این گونه تفسیر می کند که حقیقت کسب از انسان مکتسب است، زیرا وصف کسب منحصر به انسان و بر خاسته از قدرت اوست. ابن قیم جوزیه از قول وی آورده است:«حقيقة الخلق من الخالق وقوعه بقدرته من حيث صحّ انفراده به و حقيقة الفعل وقوعه بقدرته و حقيقة الكسب من المكتسب وقوعه بقدرته مع انفراده به و يختص القديم تعالى بالخلق و يشترك القديم و المحدث في الفعل و يختص المحدث بالكسب.قلت مراده أن إطلاق لفظ الخلق لا يجوز إلا على اللّه وحده و إطلاق لفظ الكسب يختص بالمحدث و إطلاق لفظ الفعل يصح على الرب سبحانه و العبد.» <ref> ابن قیم جوزیه، شفاء العليل في مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل، ص 324</ref>یعنی حقیقت خلق از خالق است که با قدرت خالق واقع می شود و انفراد خلق مربوط به اوست و حقیقت فعل با قدرت خالق واقع می شود و حقیقت کسب از فرد مکتسب است و مختص اوست. پس قدیم (خدا) خلق می کند و همراه با محدث(عبد) در ایجاد فعل مشترک اند، ولی کسب و اطلاق آن مخصوص محدث(بنده) است. اما اطلاق لفظ فعل( فاعلیت) هم برای خدا و هم برای عبد صحیح است.
ابواسحاق اسفراینی چون یک متکلم صاحب نام اشعری است به همین دلیل با نگاه خاص مکتب اشاعره افعال عباد را تفسیر  و از مسیر نظریه کسب عقاید آن را تحلیل می کند. با این حال بر خلاف تصور برخی که اشاعره را لزوما جبر گرا معرفی می کنند، اما وی نیز چون سایر هم مسلکان خود  با ارایه این نظریه سعی می کند انسان را از مخمصه جبر و اتهام به آن بیرون بکشد. ابو اسحاق نظریه کسب را به مثل متلکم پیش از خودش یعنی ابوبکر باقلانی تفسیر می کند. این نظریه به نحوه رابطه میان خلق فعل و کسب آن می پردازد و خدا را خالق و انسان را کاسب معرفی می کند با این بیان که حقیقت خلق را به خالق منتسب می کند و می گوید اصل خلقت مربوط به خالق و منوط به قدرت او است، زیرا او فقط خالق است و نیز حقیقت هر فعلی، وقوعش ناشی از قدرت الهی است. اسفراینی به مرحله بعدی خلق افعال اشاره و کسب را این گونه تفسیر می کند که حقیقت کسب از انسان مکتسب است، زیرا وصف کسب منحصر به انسان و بر خاسته از قدرت اوست. ابن قیم جوزیه از قول وی آورده است:«حقيقة الخلق من الخالق وقوعه بقدرته من حيث صحّ انفراده به و حقيقة الفعل وقوعه بقدرته و حقيقة الكسب من المكتسب وقوعه بقدرته مع انفراده به و يختص القديم تعالى بالخلق و يشترك القديم و المحدث في الفعل و يختص المحدث بالكسب.قلت مراده أن إطلاق لفظ الخلق لا يجوز إلا على اللّه وحده و إطلاق لفظ الكسب يختص بالمحدث و إطلاق لفظ الفعل يصح على الرب سبحانه و العبد.» <ref> ابن قیم جوزیه، شفاء العليل في مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل، ص 324</ref>یعنی حقیقت خلق از خالق است که با قدرت خالق واقع می شود و انفراد خلق مربوط به اوست و حقیقت فعل با قدرت خالق واقع می شود و حقیقت کسب از فرد مکتسب است و مختص اوست. پس قدیم (خدا) خلق می کند و همراه با محدث(عبد) در ایجاد فعل مشترک اند، ولی کسب و اطلاق آن مخصوص محدث(بنده) است. اما اطلاق لفظ فعل( فاعلیت) هم برای خدا و هم برای عبد صحیح است.

نسخهٔ ‏۲۶ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۲۸

ابو اسحاق رکن‌الدین ابراهیم بن محمد اسفراینی (337ـ418هـ. ق) از فقهای معروف شافعی و متکلمان مشهور اشعری است. [۱]

تولد

سال تولد وی به درستی معلوم نیست، اما از برخی از سندها که عمر او را بیش از هشتاد سال بیان کرده است، می توان حدس زد که ابو اسحاق در حدود سال 337 هجری قمری در اسفراین به دنیا آمده است.[۲]

شرح حال

ابو اسحاق در زادگاه خود اسفراين از ابو جعفر محمد بن علي جوشقاني اسفرايني (م. 350 ه.ق) سماع و روايت حديث كرده است.[۳] [۴] او در جوانی به عراق رفت و در بغداد ساکن شد و از محضر بسیاری از محدثان، فقیهان و متکلمان آن زمان بهره گرفت. وي از ابوبكر اسماعيلي و ابوبكر محمد بن يزداد بن مسعود و ابو محمد عبدالخالق بن حسن سقطي و ابو احمد غطريض و محمد بن محمد بن ررمونه و ابوبكر شافعي و ابو محمد دعلج بن احمد سجزی و طبقاتشان سماع حديث كرد.علاوه، در مقطعی به تصنيف و افاده و تدريس مشغول شد تا اين كه از علمای متبحّر در علوم و جامع الشرايط امامت و پيشوايي در زبان عربي، فقه، كلام، معرفت قرآن و سنت نبوي گرديد و به درجه «اجتهاد» رسيد.[۵] ابو اسحاق بعد از پایان ماموریتش در عراق، با کوله باری از علم و دانش به نیشابور بازگشت و در مدرسه ای بزرگ و بی نظیر که به دلیل حضور او تاسیس کردند،در به تدریس و بیان حدیث مشغول شد. [۶] [۷] مطابق با اسناد تاریخی، ابو اسحاق فقیه و متکلمی توانا و پارسا بود. از مهم ترین عقاید اصولی وی نسخ قرآن به وسیله سنت است. نظرات وی به همراه نظرات ابو بکر باقلانی و نیز ابن فورک موجب استحکام مذهب اشعری شده است.[۸] از قول صاحب بن عباد نقل شده است که به اصحاب و شاگردانش می گفت باقلانی دريايی است غرق‌ كننده و اسفراينی آتشی است سوزنده و ابن فورك شمشيری است بُرنده.[۹] حاکم نیشابوری نقل می کند که بیشتر بزرگان نیشابور، علم کلام و اصول را از ابو اسحاق اسفرايني آموخته‌اند. همچنین مردم عراق و خراسان، دانش او را ستوده‌اند و به علم وي اقرار كرده‌اند و نیز عالمان رجال از ابو اسحاق تجليل فراوان كرده‌اند و او را ثقه دانسته‌اند.[۱۰]او از فقها و مجتهدین متبحر در علوم بود که آرای فقهی و اصولی اش در منابع مختلف شافعی مورد اعتنای ویژه قرار گرفته است. [۱۱]، [۱۲] [۱۳]

وفات

ابواسحاق در نیشابور از دنیا رفت و ابتدا در همان شهر و در مقبره حیره دفن شد، ولی پس از گذشت سه روز فرزندش پیکر او را به اسفراین منتقل کرد. [۱۴]

اساتید ابو اسحاق

ابواسحاق نزد استاتید مشهوری شاگردی کرده است از جمله:ابوجعفر محمدبن علی جوسقانی، ابوبکر احمدبن ابراهیم اسماعیلی، ابوبکر محمدبن یزداد اسفراینی، ابواحمد محمد بن احمد غطریفی، ابومحمد دعلج بن احمد سجزی و ابوبکر محمد بن عبداللـه شافعی.[۱۵] [۱۶] [۱۷]

شاگردان ابو اسحاق

ابو اسحاق شاگردان بسیاری تربیت کرد. ابو اسحاق شیرازی نقل می کنه بیشتر مشاهیر و شیوخ نیشابور علم کلام و اصول را نزد وی فرا گرفتند..[۱۸] نام برخی از شاگردان مهشور وی عبارت است از:ابومنصور عبدالقادر بن طاهر بغدادی، قاضی ابوطیّب طبری، حاکم نیشابوری ، ابوبکر احمد بن حسین بیهقی ، ابوالقاسم قشیری. [۱۹] [۲۰] [۲۱] [۲۲] [۲۳]

عقیده کلامی ابو اسحاق اسفراینی در باره افعال عباد

ابواسحاق اسفراینی چون یک متکلم صاحب نام اشعری است به همین دلیل با نگاه خاص مکتب اشاعره افعال عباد را تفسیر و از مسیر نظریه کسب عقاید آن را تحلیل می کند. با این حال بر خلاف تصور برخی که اشاعره را لزوما جبر گرا معرفی می کنند، اما وی نیز چون سایر هم مسلکان خود با ارایه این نظریه سعی می کند انسان را از مخمصه جبر و اتهام به آن بیرون بکشد. ابو اسحاق نظریه کسب را به مثل متلکم پیش از خودش یعنی ابوبکر باقلانی تفسیر می کند. این نظریه به نحوه رابطه میان خلق فعل و کسب آن می پردازد و خدا را خالق و انسان را کاسب معرفی می کند با این بیان که حقیقت خلق را به خالق منتسب می کند و می گوید اصل خلقت مربوط به خالق و منوط به قدرت او است، زیرا او فقط خالق است و نیز حقیقت هر فعلی، وقوعش ناشی از قدرت الهی است. اسفراینی به مرحله بعدی خلق افعال اشاره و کسب را این گونه تفسیر می کند که حقیقت کسب از انسان مکتسب است، زیرا وصف کسب منحصر به انسان و بر خاسته از قدرت اوست. ابن قیم جوزیه از قول وی آورده است:«حقيقة الخلق من الخالق وقوعه بقدرته من حيث صحّ انفراده به و حقيقة الفعل وقوعه بقدرته و حقيقة الكسب من المكتسب وقوعه بقدرته مع انفراده به و يختص القديم تعالى بالخلق و يشترك القديم و المحدث في الفعل و يختص المحدث بالكسب.قلت مراده أن إطلاق لفظ الخلق لا يجوز إلا على اللّه وحده و إطلاق لفظ الكسب يختص بالمحدث و إطلاق لفظ الفعل يصح على الرب سبحانه و العبد.» [۲۴]یعنی حقیقت خلق از خالق است که با قدرت خالق واقع می شود و انفراد خلق مربوط به اوست و حقیقت فعل با قدرت خالق واقع می شود و حقیقت کسب از فرد مکتسب است و مختص اوست. پس قدیم (خدا) خلق می کند و همراه با محدث(عبد) در ایجاد فعل مشترک اند، ولی کسب و اطلاق آن مخصوص محدث(بنده) است. اما اطلاق لفظ فعل( فاعلیت) هم برای خدا و هم برای عبد صحیح است.

اسفراینی در این بیان به سه مرحله از مراحل وقوع و فعلیت فعل اشاره کرده است.در مرحله اول یعنی مرحله خلق، آن را مختص خدای متعال می داند. از نگاه وی، استناد خلق به غیر از خدای متعال جایز نیست. در مرحله دوم یعنی مرحله فعل، هم خدا و هم انسان را شریک می داند. بنا بر این، استناد فعل هم به خدای متعال و هم به انسان جایز و هر دو فاعل محسوب می شوند. در مرحله سوم که مرحله خروج از فعل و ورود به کسب است، در این مرحله وی انسان را کاسب می داند که با قوه محدثه فعل را کسب می کند. او در ادامه تعریف دیگری از کسب بیان می کند:« كل‏ فعل‏ يقع‏ على‏ التعاون‏ كان كسبا من المستعين.» [۲۵] یعنی هر فعلی که بر اساس کمک دیگری ایجاد شود، کسب و شخصی که به او کمک شده است کاسب نامیده می شود.

ابن قیم جوزیه در تفسیر این جمله می گوید که خلق مختص خدای متعال است و کاسب نمی تواند خالق باشد چون دارای قدرت مستقل نیست، بلکه برای انجام فعل محتاج قدرتی دیگر است و آن قدرت خدای متعال است. همان گونه که در تفسیر کسب از نگاه او، به معاونت دو فاعل در تصویر سازی یک فعل اشاره شده است. با این حساب از نگاه اسفراینی ذات هر فعلی با حمایت دو قدرت محقق می شود. علاوه، پیشتر اشاره شد که وی به سه مرحله از خلق اولیه فعل با یک فاعل و تعاون دو فاعل بر یک فعل و کسب آن با یک فاعل اشاره می کند.اسفراینی فقط در مرحله خلق که فاعل آن را فقط خدا می داند اما در دو مرحله بعدی انسان را در چگونگی فعل و کسب آن دخالت می دهد که در مرحله دوم خدا و انسان با هم فاعل فعل هستند و در مرحله آخر یعنی مرحله کسب چون با قدرت حادث انجام می شود، فاعل فقط انسان است. علاوه، توالی افعال در ایجاد و شکل دهی و کسب فعل، نشان از رابطه طولی فاعل ها و نیز اختیار و اراده انسان در فعل صادره دارد که در این جهت می تواند به نظریه امر بین الامرین نزدیک شود. اما در جهت تفاوت با امامیه باید گفت اسفراینی هم چون دیگر اشاعره برای انسان نسبت به خلق هیچ سهمی قایل نیست و خلق را مخصوص یک فاعل یعنی خدای متعال می داند.

و اما هر چند اسفراینی همانند باقلانی معتقد است که فعل(بعد از خلق) دارای دو حیثیت ذات و صفت است، ولی بر خلاف باقلانی و اشعری معتقد است که هم قدرت خدا و هم قدرت انسان هر دو با هم و هم زمان در ذات و صفات فعل موثر است، با این تفاوت که قدرت خدا به طور مستقل و قدرت بنده به طور غیر مستقل در ذات فعل تاثیر می گذارد، اما زمانی که قدرت خدا به قدرت بنده اضافه شود، قدرت بنده منشا اثر می شود. با اندک دقتی می توان فهمید که اسفراینی با این تفسیر به نگاه امامیه در امر بین الامرین بسیار نزدیک می شود، با این توضیح که در تفسیر اسفراینی از چگونگی تحقق افعال عباد و کسب، از دو قدرت و دو فاعل مستقل و غیر مستقل بحث شده است که هر دو در تشکیل فعل دخیل اند، در امر بین الامرین نیز وضع چنین است که دو فاعل هم زمان و به اندازه سهم خود در تشکیل یک فعل دخالت دارند که یکی از دو فاعل، مستقل و دیگری غیر مستقل است و تنها فرق در این است که امامیه در تفسیر امر بین الامرین به فاعلیت طولی معتقدند، ولی اشاعره از جمله اسفراینی همانند متکلمان پیش از خودش، چنین اعتقادی ندارند. نظریه اسفراینی در باره کسب و شباهت فراوانش با نظریه امامیه موجب شده است تا شخصیت بزرگی چون خواجه نصیر به این نکته اشاره و اعتراف کند. خواجه آورده است:«زعم الاُستاذ أبو إسحاق انّ ذات الفـعل [وصـفاته] تـقع بقدرتین».[۲۶]یعنی به عقیده ابو اسحاق اسفراینی، ذات و صفات فعل توسط دو قدرت الهی و انسانی) محقق می شود.

پانویس:

  1. وفيات الاعيان، ج1، ص 28.
  2. ر. ک، العبر،(تاریخ ابن خلدون) ج2، ص 234
  3. انساب، تحقيق معلمي يماني، ج3، ص 140 ـ 409،
  4. ابن عساكر دمشقي، تبيين كذب المفتري، ص 244 ـ 243.
  5. کتاب السیاق ص 151
  6. ابن صلاح، تقی‌الدین، مقدمه، به کوشش عائشه بنت الشاطی، قاهره، ۱۹۷۴م.
  7. ابن عساکر، علی بن حسن، تبیین کذب المفتری، دمشق، ۱۳۴۷ق.
  8. نووی، یحیی بن شرف، ج۱ ص۱۶۹-۱۷۰، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، اداره الطباعه المنیریه.
  9. طبقات الشافعيه الكبري، ج4، ص 262 ـ 261.
  10. کتاب السياق، ص 152 ـ 151.
  11. تهذيب الاسماء واللغات، ج1، ص 170 ـ 169
  12. محمد بن احمد عبادي، طبقات الفقهاء الشافعيه، به كوشش گوستاويتستام، ليدن 1964 م، ص 104
  13. تاج الدين سبكي، طبقات الفقهاء الشافعيه، ج4، ص 260 ـ 259.
  14. فارسی، عبدالغافر بن اسماعیل، ج۱، ص۱۵۲، تاریخ نیشابور، انتخاب صریفینی، به کوشش محمد کاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ق.
  15. فارسی، عبدالغافر بن اسماعیل، ج۱، ص۱۵۱، تاریخ نیشابور، انتخاب صریفینی، به کوشش محمد کاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ق.
  16. سمعانی، عبدالکریم ابن محمد، ص۲۲۵-۲۹۶، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
  17. ذهبی، محمد بن احمد، ج۱۷، ص۳۵۳، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م
  18. ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، ج۱، ص۱۲۷، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۲م.
  19. عبادی، محمد بن احمد، ج۱، ص۱۰۴، طبقات الفقهاء الشافعیه، به کوشش گوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴م.
  20. ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، ج۱، ص۱۲۶، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۲م.
  21. سمعانی، عبدالکریم ابن محمد، ج۱، ص۲۹۶، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۲م.
  22. حاکم نیشابوری، محمدبن عبداللـه، ج۱، ص۸۲، تاریخ نیشابور، تلخیص و ترجمه خلیفه نیشابوری، به کوشش بهمن کریمی، تهران، ۱۳۳۹ش.
  23. ذهبی، محمد بن احمد، ج۱۷، ص۳۵۳، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
  24. ابن قیم جوزیه، شفاء العليل في مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل، ص 324
  25. همان
  26. خواجه نصیر الدین طوسی، تلخيص المحصل، ص 325