هشام بن عبدالملک: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
| نام = هشام بن عبدالملک بن مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیه بن عبدالشمس، ابوالولید اموی دمشقی
| نام = هشام بن عبدالملک بن مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیه بن عبدالشمس، ابوالولید اموی دمشقی
| نام‌های دیگر =  
| نام‌های دیگر =  
| سال تولد = اوایل سال 72  
| سال تولد = 72 ق
| تاریخ تولد =  
| تاریخ تولد =  
| محل تولد =  
| محل تولد = [[مدینه]]
| سال درگذشت =  
| سال درگذشت = ۱۲۵ ق
| تاریخ درگذشت =  ششم [[ماه ربیع الثانی|ربیع الثانی]]، ۱۲۵ ه‍جری قمری
| تاریخ درگذشت =  ششم [[ماه ربیع الثانی|ربیع الثانی]]
| محل درگذشت = الرصافه، [[سوریه]]
| محل درگذشت = {{فهرست جعبه افقی |الرصافه |[[سوریه]] }}
| استادان =  
| استادان =  
| شاگردان =   
| شاگردان =   
| دین = [[اسلام]]
| دین = [[اسلام]]
| مذهب =  
| مذهب = [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]]
| آثار =  
| آثار =  
| وبگاه =  
| وبگاه =  
}}  
}}  
'''هشام بن عبدالملک''' مردی غلیظ، بدخو، بخیل و حریص بود. او عامل به [[شهادت]] رساندن [[زید بن علی بن حسین (ع)]] بود و حضرات [[امام باقر (ع)]] و [[امام صادق (ع)]] را به [[شام]] احضار کرد و جسارت‌های فراوانی کرد و در ادامه نیز [[حضرت باقرالعلوم (ع)]] را به شهادت رساند.
'''هشام بن عبدالملک''' دهمین خلیفه اموی و مردی غلیظ، بدخو، بخیل و حریص بود. او عامل به [[شهید|شهادت]] رساندن [[زید بن علی |زید بن علی بن حسین(علیه‌السلام)]] بود و حضرات [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام باقر(علیه‌السلام)]] و [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق(علیه‌السلام)]] را به [[شام (شامات)|شام]] احضار کرد و جسارت‌های فراوانی کرد و در ادامه نیز حضرت باقرالعلوم (علیه‌السلام) را به شهادت رساند.
[[مرگ]] وی در ششم [[ماه ربیع الثانی|ربیع الثانی]] سال ۱۲۵ هجری در رصافه [[شام (شامات)|شام]] اتفاق افتاد.


مرگ وی که دهمین [[خلیفه اموی]] بود در ششم ربیع الثانی سال ۱۲۵ هجری در رصافه شام اتفاق افتاد.
== نسب ==
وی از قبیله [[قریش]] از اعراب عدنانی و از طایفۀ [[بنی امیه|بنی‌امیه]] بود<ref>قلقشندی، ج۱، ص۸۲</ref>.
پدرش [[عبدالملک بن مروان]]، پنجمین خلیفه [[بنی امیه|اموی]] و مادرش عایشه<ref>ن ‌جوزی، المنتظم فی‌التاریخ الملوک والامم، ج‌۷، ص‌۹۷، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.</ref>. یا فاطمه<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، ج۱، ص‌۲۸۲، حوادث و وفیات ۱۰۱ـ ۱۲۰، ۱۲۱ـ ۱۴۰، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت</ref> کنیه‌اش امّ هاشم، دختر هاشم بن اسماعیل مخزومی بود<ref>خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص‌۲۱۳، چاپ مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵</ref>. نوشته‌اند که او زنی احمق بود و به همین علت عبدالملک او را [[طلاق]] داد<ref>طبری، تاریخ، ج‌۷، ص‌۲۵، بیروت</ref>. در هنگام وفات پدرش او در [[دمشق]] به سر می‌برد و چهارده سال داشت<ref> ابوالفرج ‌اصفهانی، الاغانی، ج‌۱۴، ص‌۸۳، قاهره، دارالکتب ۱۹۲۷ـ ۱۹۷۰</ref> کنیۀ هشام اباولید بود<ref> مطهر بن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج‌۶، ص‌۴۹، چاپ ارنست لروصحاف، ۱۸۹۹</ref>. و چون چشمش لوچ‌ بود به هشام احول معروف شد.<ref>مصعب ‌بن عبدالله زبیری، کتاب نسب قریش، ج۱، ص‌۱۶۳، چاپ الیفی بروفنیسال، قاهره ۱۹۵۳</ref> بنا بر نقل ابن حبیب<ref> ابن ‌حبیب، المنمق، ص‌۴۰۵</ref>. او یکی از حولان قریش بود.


=نسب=
== تولد هشام بن عبدالملک ==
هشام در اوایل سال 72 به دنیا آمد<ref>خلیفة بن خیاط، ص 168؛ بلاذری؛ طبری، همانجاها؛ ابن اثیر، ج 5، ص 123</ref> مقریزی<ref>خلیفة بن خیاط، ص 168؛ بلاذری؛ طبری، همانجاها؛ ابن اثیر، ج 5،ص 574</ref>. تولد او را در سال 71 دانسته است اما [[روایت]] اول اعتبار بیشتری دارد، زیرا گفته شده است که در سال 72 عبدالملک مشغول [[جنگ]] با [[مصعب بن زبیر]] بود و چون [[مصعب بن زبیر|مصعب]] کشته شد، خبر تولد هشام به عبدالملک رسید، به همین سبب او را <big>منصور</big> نامید، زیرا بدان فال نیک زده بود<ref>بلاذری؛ طبری؛ ابن اثیر، همانجاها؛ قس ابن قتیبه، 1967، ج 2، ص 104، که نوشته است عبدالملک در اطراف شام مشغول گردش بود که خبر تولد را شنید</ref>.


وی از قبیلۀ [[قریش]] از [[اعراب عدنانی]] و از طایفۀ [[بنی‌امیه]] بود. <ref>قلقشندی، ج۱، ص۸۲</ref>
هشام در [[مدینه]] به دنیا آمد. [[مقریزی]] زادگاه او را [[دمشق]] دانسته است، اما چون در هنگام ولادت او پدر و مادرش از هم جدا شده بودند<ref>ابن عبدربه، ج 5، ص 180</ref> و مادرش در میان خانوادۀ خود در مدینه به سر می‌برده، روایت اول معتبرتر است<ref> کبیسی، ص 40</ref>.
پدرش عبدالملک بن مروان، پنجمین [[خلیفۀ اموی]] و مادرش عایشه<ref>ن ‌جوزی، المنتظم فی‌التاریخ الملوک والامم، ج‌۷، ص‌۹۷، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲. </ref> یا فاطمه<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، ج۱، ص‌۲۸۲، حوادث و وفیات ۱۰۱ـ ۱۲۰، ۱۲۱ـ ۱۴۰، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت</ref> کنیه‌اش امّ هاشم، دختر هاشم بن اسماعیل مخزومی بود.<ref>خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص‌۲۱۳، چاپ مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵</ref> نوشته‌اند که او زنی احمق بود و به همین علت عبدالملک او را [[طلاق]] داد.<ref>طبری، تاریخ، ج‌۷، ص‌۲۵، بیروت</ref> در هنگام وفات پدرش او در [[دمشق]] به سر می‌برد و چهارده سال داشت.<ref> ابوالفرج ‌اصفهانی، الاغانی، ج‌۱۴، ص‌۸۳، قاهره، دارالکتب ۱۹۲۷ـ ۱۹۷۰</ref> کنیۀ هشام اباولید بود <ref> مطهر بن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج‌۶، ص‌۴۹، چاپ ارنست لروصحاف، ۱۸۹۹</ref> و چون چشمش لوچ‌ بود به هشام احول معروف شد.<ref>مصعب ‌بن عبدالله زبیری، کتاب نسب قریش، ج۱، ص‌۱۶۳، چاپ الیفی بروفنیسال، قاهره ۱۹۵۳. </ref> بنا بر نقل ابن حبیب<ref> ابن ‌حبیب، المنمق، ص‌۴۰۵</ref> او یکی از حولان قریش بود.


=تولد هشام بن عبدالملک=
چون هشام متولد شد عبدالملک او را موسوم به منصور گردانید اما مادرش آن پسر را بنام پدر خویش «هشام» می‌خواند و بالاخره عبدالملک متابعت منکوحه <ref>نکاح کرده شده</ref> نموده به این اسم راضی شد و کنیت هشام «ابوالولید» بود و به قول صاحب گزیده هشام «المنصور باللّه» لقب داشت و بروایتی در سن چهل و سه سالگی بر مسند کامرانی نشست و نوزده سال و نه ماه پادشاه بود و فتح قیساریه و [[اسلام]] اهل [[سمرقند]] و امارت نصر بن سیار در [[خراسان]] و لشگر کشیدن ملک خزر بجانب آذربایجان و شهادت [[زید بن علی|زید بن علی بن الحسین رضوان اللّه علیهم]] در ایام حکومت هشام بوقوع پیوست و او بغایت ممسک بود و بجمع کردن اسب اظهار شعف می‌نمود چنانچه چهار هزار اسب در طویله اش جو می‌خوردند و هشام در سنه خمس و عشرین و مائه بمرض خناق درگذشت مدت حیاتش بدین روایت شصت و دو سال و چند ماه باشد و بعضی از مورخان پنجاه و پنج سال و برخی پنجاه و چهار سال گفته‏‌اند صاحب بناکتی گوید که غلام سعید بن عبدالملک عالم نام بوزارت هشام قیام می‌نمود<ref>غیاث الدین بن همام الدین خواند میر، تاریخ حبیب السیر(942 ق)، ناشر: خیام، تهران، چاپ: 1380ش، چاپ: چهارم/ ص: 178</ref>.


هشام در اوایل سال 72 به دنیا آمد.<ref>خلیفة بن خیاط، ص 168؛ بلاذری؛ طبری، همانجاها؛ ابن اثیر، ج 5، ص 123</ref> مقریزی<ref>خلیفة بن خیاط، ص 168؛ بلاذری؛ طبری، همانجاها؛ ابن اثیر، ج 5،ص 574</ref> تولد او را در سال 71 دانسته است اما [[روایت]] اول اعتبار بیشتری دارد، زیرا گفته شده است که در سال 72 عبدالملک مشغول [[جنگ]] با [[مصعب بن زبیر]] بود و چون [[مصعب]] کشته شد، خبر تولد هشام به عبدالملک رسید، به همین سبب او را <big>منصور</big> نامید، زیرا بدان فال نیک زده بود.<ref>بلاذری؛ طبری؛ ابن اثیر، همانجاها؛ قس ابن قتیبه، 1967، ج 2، ص 104، که نوشته است عبدالملک در اطراف شام مشغول گردش بود که خبر تولد را شنید</ref>
== شرایط پیچیده زمان امام باقر ==
هریک از پیشوایان بزرگ ما در عصر خود عهده‌دار ارشاد و رهبرى جامعه اسلامى و پاسدار و نگهبان آیین اسلام بودند ولى شکل کار آنها در تحقق این هدف مختلف بود و هرکدام متناسب شرایط زمان خود راهى را برمى گزیدند که آنان را به هدف برساند.


هشام در [[مدینه]] به دنیا آمد. [[مقریزی]] زادگاه او را [[دمشق]] دانسته است، اما چون در هنگام ولادت او پدر و مادرش از هم جدا شده بودند<ref>ابن عبدربه، ج 5، ص 180</ref> و مادرش در میان خانوادۀ خود در مدینه به سر می‌برده، روایت اول معتبرتر است. <ref> کبیسی، ص 40</ref>
ملاحظه شرایط پیچیده زمان امام باقر(علیه‌السلام) در ظاهر جز نشر [[حدیث]] و گسترش تعالیم اسلامى کار دیگرى را به او اجازه نمى داد، از این جهت مى بینیم علوم باقرى (علیه‌السلام) در عصر خود زبانزد عام و خاص مى گردد.


چون هشام متولد شد عبدالملک او را موسوم به منصور گردانید اما مادرش آن پسر را بنام پدر خویش «هشام» می‌خواند و بالاخره عبدالملک متابعت منکوحه <ref>نکاح کرده شده</ref> نموده به این اسم راضی شد و کنیت هشام «ابوالولید» بود و به قول صاحب گزیده هشام «المنصور باللّه» لقب داشت و بروایتی در سن چهل و سه سالگی بر مسند کامرانی نشست و نوزده سال و نه ماه پادشاه بود و فتح قیساریه و [[اسلام]] اهل [[سمرقند]] و امارت نصر بن سیار در [[خراسان]] و لشگر کشیدن ملک خزر بجانب آذربیجان و شهادت زید بن علی بن الحسین رضوان اللّه علیهم در ایام حکومت هشام بوقوع پیوست و او بغایت ممسک بود و بجمع کردن اسب اظهار شعف مینمود چنانچه چهار هزار اسب در طویله اش جو می خوردند و هشام در سنه خمس و عشرین و مائه بمرض خناق درگذشت مدت حیاتش بدین روایت شصت و دو سال و چند ماه باشد و بعضی از مورخان پنجاه و پنج سال و برخی پنجاه و چهار سال گفته‏‌اند صاحب بناکتی گوید که غلام سعید بن عبدالملک عالم نام بوزارت هشام قیام می‌نمود. <ref>غیاث الدین بن همام الدین خواند میر، تاریخ حبیب السیر(942 ق)، ناشر: خیام، تهران، چاپ: 1380ش، چاپ: چهارم/ ص: 178</ref>
نکته دیگر اینکه روش کار پیشوایان و بالأخص امثال امام سجاد(علیه‌السلام) و امام باقر(علیه‌السلام) که در شرایط فشار و خفقان به سر مى‌بردند، به شیوه مخفى و پنهانى و زیرزمینى بود. شیوه اى که موجب مى شد کسى از فعالیت‌هاى آنان مطلع نشود. همین فعالیت‌هاى پنهانى گاهى که آشکار مى شد، خلفا را سخت ناراحت مى کرد و وسایل [[تبعید|تبعید]] و زندان آنها را فراهم مى‌نمود. به خاطر همین کارهاى سرى و مخفى بود که [[خلیفه|خلیفه]] وقت، امام باقر(علیه‌السلام) را با فرزند عزیزش به [[شام (شامات)|شام]] احضار کرد تا از اسرار آن حضرت آگاه شود.


=شرایط پیچیده زمان امام باقر (ع)=
امام (علیه‌السلام) در زمانى که نشر حدیث [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صلی الله علیه)]] ممنوع بود، به انتشار احادیث رسول خدا (صلی الله علیه) مبادرت ورزید و [[مسلمانان]] را با معارف بلند اسلامى، [[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن]] و احکام اسلام آشنا ساخت و شخصیت هایى را پرورش داد که هر کدام از آنها [[راویان|راویان]] بلند‌‌پایه [[حدیث|حدیث]] و فقیهانى بلند منزلت بودند. مانند [[محمد بن مسلم|محمّد بن مسلم]]، [[زرارة بن اعین|زرارة بن اعین]]، [[ابو بصیر|ابو بصیر]]، [[برید بن معاویه|برید بن معاویه]] و ... .


هریک از پیشوایان بزرگ ما در عصر خود عهده دار ارشاد و رهبرى جامعه اسلامى و پاسدار و نگهبان [[آیین اسلام|آیین اسلام]] بودند ولى شکل کار آنها در تحقق این هدف مختلف بود و هرکدام متناسب شرایط زمان خود راهى را برمى گزیدند که آنان را به هدف برساند.
در عظمت این افراد کافى است‌که امام صادق (علیه‌السلام) مى فرمایند: مکتب و احادیث پدرم را چهار نفر زنده کردند. آنگاه اسامى آن چهار نفر را به نحوى که یاد کردیم، ذکر مى نمایند<ref>رجال كشى ص125</ref>.


ملاحظه شرایط پیچیده زمان امام باقر (ع) در ظاهر جز نشر حدیث و گسترش تعالیم اسلامى کار دیگرى را به او اجازه نمى داد، از این جهت مى بینیم علوم باقرى (ع) در عصر خود زبانزد عام و خاص مى گردد.
[[محمد بن مسلم]] [[فقیه|فقیه]] عصر خود سى هزار [[حدیث|حدیث]] از امام باقر(علیه‌السلام) و شانزده هزار حدیث از امام صادق (علیه‌السلام) فراگرفت. یکى دیگر از شاگردان برجسته امام باقر (علیه‌السلام) [[جابر بن یزید جعفی|جابر جُعْفى]] است؛ وى هفتاد هزار حدیث از امام باقر (علیه‌السلام) شنیده و ضبط کرده که همه را آن حضرت از پیامبر (صلی الله علیه) نقل نموده‌اند<ref>أعیان الشیعة ج4بخش2 ص7</ref>.


نکته دیگر اینکه روش کار پیشوایان و بالأخص امثال [[امام سجاد(ع)]] و [[امام باقر(ع)]] که در شرایط فشار و خفقان به سر مى بردند، به شیوه مخفى و پنهانى و زیرزمینى بود. شیوه اى که موجب مى شد کسى از فعالیت‌هاى آنان مطلع نشود. همین فعالیت‌هاى پنهانى گاهى که آشکار مى شد، خلفا را سخت ناراحت مى کرد و وسایل [[تبعید|تبعید]] و زندان آنها را فراهم مى نمود. به خاطر همین کارهاى سرّى و مخفى بود که [[خلیفه|خلیفه]] وقت، امام باقر(ع) را با فرزند عزیزش به شام احضار کرد تا از اسرار آن حضرت آگاه شود.
هشام از موقعیت امام باقر (علیه‌السلام) و فرزند عزیز او حضرت صادق (علیه‌السلام) سخت بیم‌ناک بود، از این جهت به حاکم [[مدینه|مدینه]] دستور داد که هر دو را روانه شام سازد. مسافرت آنان به شام هرچند اجبارى بود و هشام بسیار مى کوشید که پدر و پسر را در انظار مردم شام کوچک کند اما مناظره امام باقر (علیه‌السلام) با [[اسقف]] [[مسیحیان|مسیحیان]] آن‌چنان به امام باقر (علیه‌السلام) عظمت بخشید که همه مردم شام از موقعیت بزرگ امام (علیه‌السلام) آگاه شدند. از این جهت هشام مجبور شد که هر دو نفر را مرخص کرده و آنان را به مدینه باز گرداند<ref>مشروح سرگذشت امام(علیه‌السلام) در این مسافرت اجبارى در كتاب بحارالأنوار ج46ص307ـ313 آمده است</ref>.


امام (ع) در زمانى که نشر حدیث [[پیامبر (ص)|پیامبر (ص)]] ممنوع بود، به انتشار احادیث [[رسول خدا (ص)]] مبادرت ورزید و [[مسلمانان]] را با معارف بلند اسلامى، [[تفسیر قرآن|تفسیر قرآن]] و احکام اسلام آشنا ساخت و شخصیت هایى را پرورش داد که هر کدام از آنها [[راویان|راویان]] بلند‌‌پایه [[حدیث|حدیث]] و فقیهانى بلند منزلت بودند. مانند [[محمّد بن مسلم]]، [[زرارة بن اعین|زرارة بن اعین]]، [[ابو بصیر|ابو بصیر]]، [[برید بن معاویه|برید بن معاویه]] و ... .
سرانجام امام باقر (علیه‌السلام) که پیوسته مورد خشم و غضب [[خلیفه]] وقت هشام بن عبدالملک بود، به وسیله ایادى او مسموم شد و در سال 114 هجرى به [[شهید|شهادت]] رسید و درکنار قبر پدر بزرگوارش در [[قبرستان بقیع]] به خاک سپرده شد.


در عظمت این افراد کافى است که امام صادق (ع) مى فرمایند: مکتب و احادیث پدرم را چهار نفر زنده کردند. آنگاه اسامى آن چهار نفر را به نحوى که یاد کردیم، ذکر مى نمایند. <ref>رجال كشى ص125</ref>
== درگذشت ==
طبق [[وصیت |وصیت نامه]] عبدالملک، [[ولید بن یزید]] ولیعهد بود. هشام تصمیم داشت که فرزندش مسلمه را جانشین خود کند اما در این کار موفق نشد. دوران هشام به پایان رسید و ولیعهد در یکی از مناطق دور [[اردن]] به نام ازرق زندگی می‌کرد. هشام در روز چهارشنبه از [[ماه ربیع الثانی|ربیع‌الثانی]] ۱۲۵/فوریه ۷۴۳ درگذشت. مدت خلافت وی نوزده سال وشش ماه و چند روز بود<ref> طقوش، دولت امویان، ۲۰۸</ref>.


محمد بن مسلم [[فقیه|فقیه]] عصر خود سى هزار [[حدیث|حدیث]] از امام باقر ) و شانزده هزار حدیث از امام صادق (ع) فراگرفت. یکى دیگر از شاگردان برجسته امام باقر (ع) [[جابر جُعْفى]] است؛ وى هفتاد هزار حدیث از امام باقر (ع) شنیده و ضبط کرده که همه را آن حضرت از پیامبر (ص) نقل نموده‌اند. <ref>أعیان الشیعة ج4بخش2 ص7</ref>
== جستارهای وابسته ==
 
* [[زید بن علی|زید بن علی بن حسین(علیه‌السلام)]]
هشام از موقعیت امام باقر(ع) و فرزند عزیز او حضرت صادق (ع) سخت بیمناک بود، از این جهت به حاکم [[مدینه|مدینه]] دستور داد که هر دو را روانه شام سازد. مسافرت آنان به شام هرچند اجبارى بود و هشام بسیار مى کوشید که پدر و پسر را در انظار مردم شام کوچک کند اما مناظره امام باقر (ع) با [[اسقف]] [[مسیحیان|مسیحیان]] آن چنان به امام باقر (ع) عظمت بخشید که همه مردم شام از موقعیت بزرگ امام (ع) آگاه شدند. از این جهت هشام مجبور شد که هر دو نفر را مرخص کرده و آنان را به مدینه باز گرداند. <ref>مشروح سرگذشت امام (ع) در این مسافرت اجبارى در كتاب بحارالأنوار ج46ص307ـ313 آمده است</ref>
* [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام باقر(علیه‌السلام)]]
 
* [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق(علیه‌السلام)]]
سرانجام امام باقر(ع) که پیوسته مورد خشم و غضب خلیفه وقت هشام بن عبدالملک بود، به وسیله ایادى او مسموم شد و در سال 114 هجرى به شهادت رسید و درکنار قبر پدر بزرگوارش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
 
=مرگ و جانشینی=
 
طبق وصیت نامه عبدالملک، [[ولید بن یزید]] ولیعهد بود. هشام تصمیم داشت که فرزندش مسلمه را جانشین خود کند اما در این کار موفق نشد. دوران هشام به پایان رسید و ولیعهد در یکی از مناطق دور [[اردن]] به نام ازرق زندگی می‌کرد. هشام در روز چهارشنبه از ربیع‌الثانی ۱۲۵/فوریه ۷۴۳ درگذشت. مدت خلافت وی نوزده سال وشش ماه و چند روز بود. <ref> طقوش، دولت امویان، ۲۰۸</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:خلفای بنی امیه]]
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:تاریخ اسلام]]
[[رده:شخصیت‌های تاریخی]]
[[رده:بنی‌امیه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۸

هشام بن عبدالملک
هشام بن عبدالملک.jpg
نام کاملهشام بن عبدالملک بن مروان بن حکم بن ابی العاص بن امیه بن عبدالشمس، ابوالولید اموی دمشقی
اطلاعات شخصی
سال تولد72 ق، ۷۰ ش‌، ۶۹۱ م
محل تولدمدینه
سال درگذشت۱۲۵ ق، ۱۲۲ ش‌، ۷۴۳ م
روز درگذشتششم ربیع الثانی
محل درگذشت
دیناسلام، اهل‌سنت

هشام بن عبدالملک دهمین خلیفه اموی و مردی غلیظ، بدخو، بخیل و حریص بود. او عامل به شهادت رساندن زید بن علی بن حسین(علیه‌السلام) بود و حضرات امام باقر(علیه‌السلام) و امام صادق(علیه‌السلام) را به شام احضار کرد و جسارت‌های فراوانی کرد و در ادامه نیز حضرت باقرالعلوم (علیه‌السلام) را به شهادت رساند. مرگ وی در ششم ربیع الثانی سال ۱۲۵ هجری در رصافه شام اتفاق افتاد.

نسب

وی از قبیله قریش از اعراب عدنانی و از طایفۀ بنی‌امیه بود[۱]. پدرش عبدالملک بن مروان، پنجمین خلیفه اموی و مادرش عایشه[۲]. یا فاطمه[۳] کنیه‌اش امّ هاشم، دختر هاشم بن اسماعیل مخزومی بود[۴]. نوشته‌اند که او زنی احمق بود و به همین علت عبدالملک او را طلاق داد[۵]. در هنگام وفات پدرش او در دمشق به سر می‌برد و چهارده سال داشت[۶] کنیۀ هشام اباولید بود[۷]. و چون چشمش لوچ‌ بود به هشام احول معروف شد.[۸] بنا بر نقل ابن حبیب[۹]. او یکی از حولان قریش بود.

تولد هشام بن عبدالملک

هشام در اوایل سال 72 به دنیا آمد[۱۰] مقریزی[۱۱]. تولد او را در سال 71 دانسته است اما روایت اول اعتبار بیشتری دارد، زیرا گفته شده است که در سال 72 عبدالملک مشغول جنگ با مصعب بن زبیر بود و چون مصعب کشته شد، خبر تولد هشام به عبدالملک رسید، به همین سبب او را منصور نامید، زیرا بدان فال نیک زده بود[۱۲].

هشام در مدینه به دنیا آمد. مقریزی زادگاه او را دمشق دانسته است، اما چون در هنگام ولادت او پدر و مادرش از هم جدا شده بودند[۱۳] و مادرش در میان خانوادۀ خود در مدینه به سر می‌برده، روایت اول معتبرتر است[۱۴].

چون هشام متولد شد عبدالملک او را موسوم به منصور گردانید اما مادرش آن پسر را بنام پدر خویش «هشام» می‌خواند و بالاخره عبدالملک متابعت منکوحه [۱۵] نموده به این اسم راضی شد و کنیت هشام «ابوالولید» بود و به قول صاحب گزیده هشام «المنصور باللّه» لقب داشت و بروایتی در سن چهل و سه سالگی بر مسند کامرانی نشست و نوزده سال و نه ماه پادشاه بود و فتح قیساریه و اسلام اهل سمرقند و امارت نصر بن سیار در خراسان و لشگر کشیدن ملک خزر بجانب آذربایجان و شهادت زید بن علی بن الحسین رضوان اللّه علیهم در ایام حکومت هشام بوقوع پیوست و او بغایت ممسک بود و بجمع کردن اسب اظهار شعف می‌نمود چنانچه چهار هزار اسب در طویله اش جو می‌خوردند و هشام در سنه خمس و عشرین و مائه بمرض خناق درگذشت مدت حیاتش بدین روایت شصت و دو سال و چند ماه باشد و بعضی از مورخان پنجاه و پنج سال و برخی پنجاه و چهار سال گفته‏‌اند صاحب بناکتی گوید که غلام سعید بن عبدالملک عالم نام بوزارت هشام قیام می‌نمود[۱۶].

شرایط پیچیده زمان امام باقر

هریک از پیشوایان بزرگ ما در عصر خود عهده‌دار ارشاد و رهبرى جامعه اسلامى و پاسدار و نگهبان آیین اسلام بودند ولى شکل کار آنها در تحقق این هدف مختلف بود و هرکدام متناسب شرایط زمان خود راهى را برمى گزیدند که آنان را به هدف برساند.

ملاحظه شرایط پیچیده زمان امام باقر(علیه‌السلام) در ظاهر جز نشر حدیث و گسترش تعالیم اسلامى کار دیگرى را به او اجازه نمى داد، از این جهت مى بینیم علوم باقرى (علیه‌السلام) در عصر خود زبانزد عام و خاص مى گردد.

نکته دیگر اینکه روش کار پیشوایان و بالأخص امثال امام سجاد(علیه‌السلام) و امام باقر(علیه‌السلام) که در شرایط فشار و خفقان به سر مى‌بردند، به شیوه مخفى و پنهانى و زیرزمینى بود. شیوه اى که موجب مى شد کسى از فعالیت‌هاى آنان مطلع نشود. همین فعالیت‌هاى پنهانى گاهى که آشکار مى شد، خلفا را سخت ناراحت مى کرد و وسایل تبعید و زندان آنها را فراهم مى‌نمود. به خاطر همین کارهاى سرى و مخفى بود که خلیفه وقت، امام باقر(علیه‌السلام) را با فرزند عزیزش به شام احضار کرد تا از اسرار آن حضرت آگاه شود.

امام (علیه‌السلام) در زمانى که نشر حدیث پیامبر (صلی الله علیه) ممنوع بود، به انتشار احادیث رسول خدا (صلی الله علیه) مبادرت ورزید و مسلمانان را با معارف بلند اسلامى، تفسیر قرآن و احکام اسلام آشنا ساخت و شخصیت هایى را پرورش داد که هر کدام از آنها راویان بلند‌‌پایه حدیث و فقیهانى بلند منزلت بودند. مانند محمّد بن مسلم، زرارة بن اعین، ابو بصیر، برید بن معاویه و ... .

در عظمت این افراد کافى است‌که امام صادق (علیه‌السلام) مى فرمایند: مکتب و احادیث پدرم را چهار نفر زنده کردند. آنگاه اسامى آن چهار نفر را به نحوى که یاد کردیم، ذکر مى نمایند[۱۷].

محمد بن مسلم فقیه عصر خود سى هزار حدیث از امام باقر(علیه‌السلام) و شانزده هزار حدیث از امام صادق (علیه‌السلام) فراگرفت. یکى دیگر از شاگردان برجسته امام باقر (علیه‌السلام) جابر جُعْفى است؛ وى هفتاد هزار حدیث از امام باقر (علیه‌السلام) شنیده و ضبط کرده که همه را آن حضرت از پیامبر (صلی الله علیه) نقل نموده‌اند[۱۸].

هشام از موقعیت امام باقر (علیه‌السلام) و فرزند عزیز او حضرت صادق (علیه‌السلام) سخت بیم‌ناک بود، از این جهت به حاکم مدینه دستور داد که هر دو را روانه شام سازد. مسافرت آنان به شام هرچند اجبارى بود و هشام بسیار مى کوشید که پدر و پسر را در انظار مردم شام کوچک کند اما مناظره امام باقر (علیه‌السلام) با اسقف مسیحیان آن‌چنان به امام باقر (علیه‌السلام) عظمت بخشید که همه مردم شام از موقعیت بزرگ امام (علیه‌السلام) آگاه شدند. از این جهت هشام مجبور شد که هر دو نفر را مرخص کرده و آنان را به مدینه باز گرداند[۱۹].

سرانجام امام باقر (علیه‌السلام) که پیوسته مورد خشم و غضب خلیفه وقت هشام بن عبدالملک بود، به وسیله ایادى او مسموم شد و در سال 114 هجرى به شهادت رسید و درکنار قبر پدر بزرگوارش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.

درگذشت

طبق وصیت نامه عبدالملک، ولید بن یزید ولیعهد بود. هشام تصمیم داشت که فرزندش مسلمه را جانشین خود کند اما در این کار موفق نشد. دوران هشام به پایان رسید و ولیعهد در یکی از مناطق دور اردن به نام ازرق زندگی می‌کرد. هشام در روز چهارشنبه از ربیع‌الثانی ۱۲۵/فوریه ۷۴۳ درگذشت. مدت خلافت وی نوزده سال وشش ماه و چند روز بود[۲۰].

جستارهای وابسته

پانویس

  1. قلقشندی، ج۱، ص۸۲
  2. ن ‌جوزی، المنتظم فی‌التاریخ الملوک والامم، ج‌۷، ص‌۹۷، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
  3. ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، ج۱، ص‌۲۸۲، حوادث و وفیات ۱۰۱ـ ۱۲۰، ۱۲۱ـ ۱۴۰، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت
  4. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص‌۲۱۳، چاپ مصطفی نجیب فواز و حکمت کشلی فواز، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵
  5. طبری، تاریخ، ج‌۷، ص‌۲۵، بیروت
  6. ابوالفرج ‌اصفهانی، الاغانی، ج‌۱۴، ص‌۸۳، قاهره، دارالکتب ۱۹۲۷ـ ۱۹۷۰
  7. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج‌۶، ص‌۴۹، چاپ ارنست لروصحاف، ۱۸۹۹
  8. مصعب ‌بن عبدالله زبیری، کتاب نسب قریش، ج۱، ص‌۱۶۳، چاپ الیفی بروفنیسال، قاهره ۱۹۵۳
  9. ابن ‌حبیب، المنمق، ص‌۴۰۵
  10. خلیفة بن خیاط، ص 168؛ بلاذری؛ طبری، همانجاها؛ ابن اثیر، ج 5، ص 123
  11. خلیفة بن خیاط، ص 168؛ بلاذری؛ طبری، همانجاها؛ ابن اثیر، ج 5،ص 574
  12. بلاذری؛ طبری؛ ابن اثیر، همانجاها؛ قس ابن قتیبه، 1967، ج 2، ص 104، که نوشته است عبدالملک در اطراف شام مشغول گردش بود که خبر تولد را شنید
  13. ابن عبدربه، ج 5، ص 180
  14. کبیسی، ص 40
  15. نکاح کرده شده
  16. غیاث الدین بن همام الدین خواند میر، تاریخ حبیب السیر(942 ق)، ناشر: خیام، تهران، چاپ: 1380ش، چاپ: چهارم/ ص: 178
  17. رجال كشى ص125
  18. أعیان الشیعة ج4بخش2 ص7
  19. مشروح سرگذشت امام(علیه‌السلام) در این مسافرت اجبارى در كتاب بحارالأنوار ج46ص307ـ313 آمده است
  20. طقوش، دولت امویان، ۲۰۸