عید قربان: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۳: خط ۳۳:


=== تاریخچه قربانی ===
=== تاریخچه قربانی ===
چون شب هشتم ذی‌الحجه (یوم الترویه) فرا رسید، حضرت ابراهیم بعد از انجام وظائف عبادی، سر بر بالین استراحت نهاد و در خواب به او ندا شد: «ای خلیل گر تشنه ی وصال مائی برخیز و با کارد تیز فرزند دلبند خود را قربانی کن!»ابراهیم از هیبت این خطاب بیدار شده و با خود گفت آیا این امر رحمانی است یا وسوسه شیطان ی؟ شب عرفه نیز همان خواب را دید ودر شب نحر (عید قربان) نیز همین خواب را دید و یقین او زیاد شد و صبح روز عید قربان ابراهیم خلیل با همسرش هاجر وداع کرده و با اسماعیل از خانه به سوی منی روی نهادند. وقتی به منی رسیدند، جریان خواب خود را به فرزندش بازگو کرد و اسماعیل در واکنش به این سخن پدر چنین گفت: ای پدر بزرگوار من اگر هزار جان داشتم، همه را به فرمان الهی قربان می‌کردم و تسلیم امر الهی می‌شدم.
چون شب هشتم ذی‌الحجه (یوم الترویه) فرا رسید، حضرت ابراهیم بعد از انجام وظائف عبادی، سر بر بالین استراحت نهاد و در خواب به او ندا شد: «ای خلیل! اگر تشنه وصال مائی برخیز و با کارد تیز فرزند دلبند خود را قربانی کن!»ابراهیم از هیبت این خطاب بیدار شده و با خود گفت آیا این امر رحمانی است یا وسوسه شیطانی؟ شب عرفه نیز همان خواب را دید ودر شب نحر (عید قربان) نیز همین خواب را دید و یقین او زیاد شد و صبح روز عید قربان ابراهیم خلیل با همسرش هاجر وداع کرده و با اسماعیل از خانه به سوی منی روی نهادند. وقتی به منی رسیدند، جریان خواب خود را به فرزندش بازگو کرد و اسماعیل در واکنش به این سخن پدر چنین گفت: ای پدر بزرگوار من اگر هزار جان داشتم، همه را به فرمان الهی قربان می‌کردم و تسلیم امر الهی می‌شدم.


ابراهیم چون در منی به جمره اول رسید، شیطان آمد که او را تعرض کند، هفت سنگ به سوی او انداخت و در جمره دوم و سوم هم هفت سنگ پرتاب کرد. این رمی جمرات ثلث از جمله مناسک حج شد. پس هنگامی که پدر و پسر حکم خدا را گردن نهادند، ابراهیم پیشانی پسر را بر زمین نهاد و تیغ تیز بر حلق او گذارد اما ذره‌ای از پوست و گوشت و رگ او بریده نشد و سرانجام از طرف حق سبحانه و تعالی ندا آمد که عمل ابراهیم مقبول درگاه ما شد و آن را پسندیدیم<ref>صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۴-۱۰۵. </ref>.
ابراهیم چون در منی به جمره اول رسید، شیطان آمد که او را تعرض کند، هفت سنگ به سوی او انداخت و در جمره دوم و سوم هم هفت سنگ پرتاب کرد. این رمی جمرات ثلث از جمله مناسک حج شد. پس هنگامی که پدر و پسر حکم خدا را گردن نهادند، ابراهیم پیشانی پسر را بر زمین نهاد و تیغ تیز بر حلق او گذارد اما ذره‌ای از پوست و گوشت و رگ او بریده نشد و سرانجام از طرف حق سبحانه و تعالی ندا آمد که عمل ابراهیم مقبول درگاه ما شد و آن را پسندیدیم<ref>صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۴-۱۰۵. </ref>.
Writers، confirmed، مدیران
۸۸٬۱۲۶

ویرایش