۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
= تفصیل معراج در روایات مکتب اهل بیت = | = تفصیل معراج در روایات مکتب اهل بیت = | ||
شرح تفصیلی معراج در تفاسیر و اخبار بسیار زیاد هستند و ما در اینجا اندکی از آن را نقل | شرح تفصیلی معراج در تفاسیر و اخبار بسیار زیاد هستند و ما در اینجا اندکی از آن را نقل میکنیم<ref>آیات و اخبار معراج را در جلد 18 «بحار الانوار»، (چاپ جدید)، صفحات 282 تا 409 مطالعه فرمائید</ref>: | ||
==شروع معراج از ابطح == | ==شروع معراج از ابطح == | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
<big>2-آشنایی پیامبر با آیات الهی:</big>از امام رضا (علیهالسلام) سؤال شد. امام (علیهالسلام) فرمود: «خداوند در این آیه اعلام میکند که پیامبرش را به هنگام شب سیر داده بعد خودش میفرماید: سیر برای چه بوده، لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا؛ آیات خدا غیر خداست. در آیه توضیح علّت سیر را داده و آنچه پیامبر اکرم (صلّیالله علیه واله وسلّم) دیده است. در آیه دیگری میفرماید: به کدام سخن بعد از سخن خدا و آیاتش ایمان میآورند؟!<ref>(جاثیه/۶)</ref> از این آیه معلوم میشود که آیات غیر از خدا هستند [چون میگوید بعد از خدا و آیاتش]<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۴؛ بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۴۵/ الاحتجاج، ج۲، ص۴۰۵</ref>. | <big>2-آشنایی پیامبر با آیات الهی:</big>از امام رضا (علیهالسلام) سؤال شد. امام (علیهالسلام) فرمود: «خداوند در این آیه اعلام میکند که پیامبرش را به هنگام شب سیر داده بعد خودش میفرماید: سیر برای چه بوده، لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا؛ آیات خدا غیر خداست. در آیه توضیح علّت سیر را داده و آنچه پیامبر اکرم (صلّیالله علیه واله وسلّم) دیده است. در آیه دیگری میفرماید: به کدام سخن بعد از سخن خدا و آیاتش ایمان میآورند؟!<ref>(جاثیه/۶)</ref> از این آیه معلوم میشود که آیات غیر از خدا هستند [چون میگوید بعد از خدا و آیاتش]<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۴؛ بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۴۵/ الاحتجاج، ج۲، ص۴۰۵</ref>. | ||
<big>3- تحقق پرسش پیامبر از انبیا در شب معراج:</big> ابومنصور گوید ابوربیع نقل میکند: با امام باقر (علیهالسلام) حج به جا آوردیم ... نافع به امام باقر (علیهالسلام) گفت: «به من بگو مقصود از این | <big>3- تحقق پرسش پیامبر از انبیا در شب معراج:</big> ابومنصور گوید ابوربیع نقل میکند: با امام باقر (علیهالسلام) حج به جا آوردیم ... نافع به امام باقر (علیهالسلام) گفت: «به من بگو مقصود از این فرموده خداوند به پیامبرش (صلیالله علیه و آله)؛ از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس: آیا غیر از خداوند رحمان معبودانی برای پرستش قرار دادیم <ref>زخرف/۴۵</ref>، چیست؟ بگو با اینکه محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) پانصد سال پس از عیسی (علیهالسلام) بوده است، از چه کسی باید این پرسش را بپرسد»؟ امام باقر (علیهالسلام) بعد از تلاوت ایه اول سوره اسراءفرمود: یکی از آیاتی که خداوند تبارکوتعالی در این سفر محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) به بیتالمقدس به وی نمود این بود که خداوند همهٔ پیامبران و رسولان (را از آغازین تا آخرین برانگیخت»<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۰؛ الکافی، ج۸، ص۱۲۰/ بحارالانوار، ج۱۷، ص۸۴/ الاحتجاج، ج۲، ص۳۲۵/ القمی، ج۱، ص۲۳۲/ نورالثقلین</ref>. | ||
هدف از معراج پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم)تنها دیدار خدا در آسمانها نبوده، آنچنان که ساده لوحان پنداشته اند و متأسفانه! بعضی از دانشمندان غربی به خاطر ناآگاهی یا تعمّد در دگرگون ساختن چهره اسلام، به آن قایل شدهاند؛ بلکه هدف این بوده که روح بزرگ پیامبر اسلام(صلیالله علیه وآله وسلّم)اسرار عظمت خدا را در سراسر جهان هستی و نهان جهان مشاهده کند، و برای هدایت و رهبری انسانها درک و دید تازه ای بیابد<ref>ر. ک: تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، ج 12، ص 29.</ref><br>سید جعفر مرتضی عاملی (ره) پس از اظهار عجز از درک و بیان تمام اهداف معراج رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم)، پنج مورد از این اهداف را بیان کرده است که در اینجا فقط به خلاصة آنها اشاره میشود:<br> | هدف از معراج پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم)تنها دیدار خدا در آسمانها نبوده، آنچنان که ساده لوحان پنداشته اند و متأسفانه! بعضی از دانشمندان غربی به خاطر ناآگاهی یا تعمّد در دگرگون ساختن چهره اسلام، به آن قایل شدهاند؛ بلکه هدف این بوده که روح بزرگ پیامبر اسلام(صلیالله علیه وآله وسلّم)اسرار عظمت خدا را در سراسر جهان هستی و نهان جهان مشاهده کند، و برای هدایت و رهبری انسانها درک و دید تازه ای بیابد<ref>ر. ک: تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، ج 12، ص 29.</ref><br>سید جعفر مرتضی عاملی (ره) پس از اظهار عجز از درک و بیان تمام اهداف معراج رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم)، پنج مورد از این اهداف را بیان کرده است که در اینجا فقط به خلاصة آنها اشاره میشود:<br> | ||
# درک انسان از عجز خویش از از انجام و درک اسرار معراج که یکی از معجزات مهمّ و بزرگ است. | # درک انسان از عجز خویش از از انجام و درک اسرار معراج که یکی از معجزات مهمّ و بزرگ است. | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
# بدینطریق پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) خبرهایی از آینده بدهد و با عملیشدن آنها، صحّت ادعای او آشکار شود، و اطمینان مؤمنان نیز بیشتر گردد<ref>ر. ک: الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 3، صص 31 - 34.</ref><ref>منبع : مبلغان» خرداد و تیر 1394 - شماره 191 , نوری زنجانی، محمداسماعیل</ref>. | # بدینطریق پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) خبرهایی از آینده بدهد و با عملیشدن آنها، صحّت ادعای او آشکار شود، و اطمینان مؤمنان نیز بیشتر گردد<ref>ر. ک: الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج 3، صص 31 - 34.</ref><ref>منبع : مبلغان» خرداد و تیر 1394 - شماره 191 , نوری زنجانی، محمداسماعیل</ref>. | ||
== وسیله معراج == | == وسیله معراج == | ||
عبداللهبنعطاء گوید: امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «براقی که جبرئیل برای پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) آورد از قاطر کوچکتر و از الاغ بزرگتر بود، گوشهایش آویخته و چشمهایش روی پاهایش قرار داشت و گامش به | عبداللهبنعطاء گوید: امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «براقی که جبرئیل برای پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) آورد از قاطر کوچکتر و از الاغ بزرگتر بود، گوشهایش آویخته و چشمهایش روی پاهایش قرار داشت و گامش به گستره چشم اندازش بود و چون به کوهی میرسید دستهایش کوتاه و پاهایش بلند میشد و چون سرازیر میشد دستها بلند و پاها کوتاه میگشت. یال بلندی داشت که به طرف راستش ریخته بود و از پشت سر خود دو بال داشت»<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۶؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۱۱/ نورالثقلین/ البرهان؛ «فاذا انتهی الی جبل قصرت ... له جناحان من خلفه» محذوف</ref> . | ||
== مسیر معراج == | == مسیر معراج == | ||
اسماعیل جعفی گوید: در مسجدالحرام نشسته بودم و امام محمدباقر (علیهالسلام) نیز در گوشهای نشسته بود، ایشان سر بلند کرد و نگاهی به آسمان و نگاهی به کعبه کرد و فرمود: سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ المَسْجِدِ الحَرَامِ إِلَی الْمسْجِدِ الأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ و این آیه را سه بار فرمود، سپس رو بهسوی من کرد و فرمود: «ای عراقی! عراقیان | اسماعیل جعفی گوید: در مسجدالحرام نشسته بودم و امام محمدباقر (علیهالسلام) نیز در گوشهای نشسته بود، ایشان سر بلند کرد و نگاهی به آسمان و نگاهی به کعبه کرد و فرمود: سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ المَسْجِدِ الحَرَامِ إِلَی الْمسْجِدِ الأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ و این آیه را سه بار فرمود، سپس رو بهسوی من کرد و فرمود: «ای عراقی! عراقیان درباره این آیه چه میگویند»؟ | ||
عرض کردم: «میگویند: ایشان را شبانگاهی از مسجدالحرام بهسوی بیتالمقدس سیر داد». | عرض کردم: «میگویند: ایشان را شبانگاهی از مسجدالحرام بهسوی بیتالمقدس سیر داد». | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
یهودی به حضرت (علیهالسلام) عرض کرد: «این سلیمان (علیهالسلام) است که باد برایش رام و مسخّر شد و سلیمان (علیهالسلام) بهوسیلهٔ آن، در سرزمینهایش سیر میکرد و صبحگاهان مسیر یک ماه و عصرگاهان مسیر یک ماه را میپیمود». | یهودی به حضرت (علیهالسلام) عرض کرد: «این سلیمان (علیهالسلام) است که باد برایش رام و مسخّر شد و سلیمان (علیهالسلام) بهوسیلهٔ آن، در سرزمینهایش سیر میکرد و صبحگاهان مسیر یک ماه و عصرگاهان مسیر یک ماه را میپیمود». | ||
امام علی (علیهالسلام) به او فرمود: «آری! چنین بوده است؛ ولی به محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) بهتر از آن عنایت شده است، چرا که او از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر داده شد که یک ماه [میان آن دو] راه است برده شد و در ملکوت آسمانها در زمانی کمتر از یکسوّم شب، بالا برده شد که بهاندازهٔ پنجاههزار سال راه بود تا جایی که به ساق عرش رسید و به [مقامِ] علم [الهی] نزدیک و نزدیکتر شد و برایش از بهشت، فرشی سبز فرو آویخته شد و نور، چشمش را فراگرفت و عظمت پروردگارش را با | امام علی (علیهالسلام) به او فرمود: «آری! چنین بوده است؛ ولی به محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) بهتر از آن عنایت شده است، چرا که او از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر داده شد که یک ماه [میان آن دو] راه است برده شد و در ملکوت آسمانها در زمانی کمتر از یکسوّم شب، بالا برده شد که بهاندازهٔ پنجاههزار سال راه بود تا جایی که به ساق عرش رسید و به [مقامِ] علم [الهی] نزدیک و نزدیکتر شد و برایش از بهشت، فرشی سبز فرو آویخته شد و نور، چشمش را فراگرفت و عظمت پروردگارش را با دیده دلش و نه با چشم سرش مشاهده کرد»<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۲؛ بحارالانوار، ج۱۷، ص۲۸۸/ البرهان؛ «بتفاوت لفظی»</ref> . | ||
هشام بن حکم از امام صادق (علیهالسلام)نقل کرده که امام صادق (علیهالسلام) فرمود: پیامبر خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) نماز عِشاء آخر و نماز فجر را در شبی که به معراج رفته بود، در مکّه خواند<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۸ و نورالثقلین/ البرهان</ref> . | هشام بن حکم از امام صادق (علیهالسلام)نقل کرده که امام صادق (علیهالسلام) فرمود: پیامبر خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) نماز عِشاء آخر و نماز فجر را در شبی که به معراج رفته بود، در مکّه خواند<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۸ و نورالثقلین/ البرهان</ref> . | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
=== 1- پیامبر اکرم، امیر قاب قوسین او ادنی و اولین لبیکگوی الست === | === 1- پیامبر اکرم، امیر قاب قوسین او ادنی و اولین لبیکگوی الست === | ||
ابنسنان گوید: امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «اوّلین کسی که در جواب پیمان نخستین که خداوند از انسانها در عالم ذرّ گرفت، پاسخ مثبت داد رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) بود و این بدین خاطر است که پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) نزدیکترین آفریدگان به خداوند متعال و در مکانی بود که جبرئیل در شبی که پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به آسمان برده شد به ایشان گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه و آله)! به پیش برو که در جایی قدم گذاشتهای که هیچ | ابنسنان گوید: امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «اوّلین کسی که در جواب پیمان نخستین که خداوند از انسانها در عالم ذرّ گرفت، پاسخ مثبت داد رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) بود و این بدین خاطر است که پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) نزدیکترین آفریدگان به خداوند متعال و در مکانی بود که جبرئیل در شبی که پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به آسمان برده شد به ایشان گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه و آله)! به پیش برو که در جایی قدم گذاشتهای که هیچ فرشته مقرّب و پیامبری در آن گام ننهاده است و اگر روح و جان پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) از [سِنخِ] آن مکان نبود هرگز نمیتوانست به آنجا برسد و در نزدیکی به خداوند چنان بود که خدا فرموده است: فاصله او [با پیامبر] بهاندازه فاصله دو کمان یا کمتر<ref>(نجم/۹)</ref> یعنی بلکه فاصله [از فاصله دو قوس کمان] کمتر بود» <ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۶؛ الکافی، ج۱ ،ص۲۴۶/ نورالثقلین/ البرهان</ref>. | ||
=== 2- پیامبر اعظم کلیم الله اعظم و برتر از موسی (علیه السلام) و دیگر پیامبران === | === 2- پیامبر اعظم کلیم الله اعظم و برتر از موسی (علیه السلام) و دیگر پیامبران === | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
=== 3- پیامبر اسلام امام جماعت پیامبران و فرشتگان === | === 3- پیامبر اسلام امام جماعت پیامبران و فرشتگان === | ||
زراره و فضل از امام باقر (علیهالسلام) نقل میکنند: هنگامیکه رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) شبانه به آسمان برده شد و به بیتالمعمور (خانهای به موازات | زراره و فضل از امام باقر (علیهالسلام) نقل میکنند: هنگامیکه رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) شبانه به آسمان برده شد و به بیتالمعمور (خانهای به موازات خانه کعبه در آسمانها که عبادتگاه فرشتگان است) رسید و وقت نماز شد، جبرئیل اذان و اقامه گفت و رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) جلو ایستاد و فرشتگان و پیامبران پشت سر ایشان به صف ایستادند<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۴؛ الکافی، ج۳، ص۳۰۲/ البرهان؛ نورالثقلین؛ «بتفاوت لفظی».</ref>. | ||
== مکانهای دیدار شده در شب معراج == | == مکانهای دیدار شده در شب معراج == | ||
=== 1- دیدار پیامبر از مسجد کوفه در شب معراج === | === 1- دیدار پیامبر از مسجد کوفه در شب معراج === | ||
هارونبنخارجه از امام صادق (علیهالسلام) روایت کرده است که فرمود: «ای هارون! | هارونبنخارجه از امام صادق (علیهالسلام) روایت کرده است که فرمود: «ای هارون! فاصله خانه تو از مسجد جامع چقدر است»؟ | ||
عرض کردم: «نزدیک است». | عرض کردم: «نزدیک است». | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
=== 2- نامگذاری شهر قم در شب معراج === | === 2- نامگذاری شهر قم در شب معراج === | ||
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: جدم رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «هنگامیکه مرا به آسمان سیر و عروج دادند، جبرئیل مرا بر کتف راستش حمل میکرد پس چشمم در زمین به بقعهای سرخ که رنگش از زعفران زیباتر و عطرش از مشک خوشبوتر بود افتاد، در آن بقعه شیخی و پیرمردی که بر سرش کلاه بلندی نهاده بود دیدم، به جبرئیل گفتم: «این | امام صادق (علیهالسلام) فرمود: جدم رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «هنگامیکه مرا به آسمان سیر و عروج دادند، جبرئیل مرا بر کتف راستش حمل میکرد پس چشمم در زمین به بقعهای سرخ که رنگش از زعفران زیباتر و عطرش از مشک خوشبوتر بود افتاد، در آن بقعه شیخی و پیرمردی که بر سرش کلاه بلندی نهاده بود دیدم، به جبرئیل گفتم: «این بقعه سرخ رنگی که رنگش از زعفران زیباتر و عطرش از مشک خوشبوتر است چیست»؟ | ||
جبرئیل عرضه داشت: «اینجا مکان شیعیان شما و پیروان وصیّ شما علی (علیهالسلام) است». | جبرئیل عرضه داشت: «اینجا مکان شیعیان شما و پیروان وصیّ شما علی (علیهالسلام) است». | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
=== 4- بازدید پیامبر اکرم از جهنم و بهشت و خوردن رطب بهشتی === | === 4- بازدید پیامبر اکرم از جهنم و بهشت و خوردن رطب بهشتی === | ||
هروی گوید: از امام رضا (علیهالسلام) خواستم | هروی گوید: از امام رضا (علیهالسلام) خواستم درباره بهشت و جهنّم برایم توضیح دهد و بگوید که آیا آنها خلق شدهاند؟ فرمود: «آری آنها خلق شدهاند و وجود دارند و رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) داخل بهشت شده و به هنگام معراجش آتش جهنّم را دیده و از آن خبر داده است». | ||
گفتم: «گروهی از مردم میگویند: آنها هنوز خلق نشدهاند و جزء مقدّرات هستند و در قیامت خلق خواهند شد»! | گفتم: «گروهی از مردم میگویند: آنها هنوز خلق نشدهاند و جزء مقدّرات هستند و در قیامت خلق خواهند شد»! | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۵۳: | ||
=== 1- رؤیت نور عظمت الهی در شب معراج و در مقام او ادنی === | === 1- رؤیت نور عظمت الهی در شب معراج و در مقام او ادنی === | ||
ابن ابىنصر از امام رضا (علیهالسلام) نقل مىكند كه رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمودند: زمانى كه مرا به سوى آسمان بردند، جبرئيل مرا به مكانى رساند كه هرگز پاى خود را در آنجا نگذاشته بود. پس (همه چيز) براى من روشن شد و خداوند، خود را بهصورت نور، طبق آنچه مىخواست، نشان داد<ref>التوحيد ج۱ ص۱۰۸؛ بحار الأنوار ج۴ ص۳۸؛ بحار الأنوار ج۱۸ ص۳۶۹</ref>. و نیز احمدبنمحمّدبنابونصر نقل کرده که امام رضا (علیهالسلام) از من پرسید: «اختلاف میان شما و طرفداران هشام بن حکم در | ابن ابىنصر از امام رضا (علیهالسلام) نقل مىكند كه رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمودند: زمانى كه مرا به سوى آسمان بردند، جبرئيل مرا به مكانى رساند كه هرگز پاى خود را در آنجا نگذاشته بود. پس (همه چيز) براى من روشن شد و خداوند، خود را بهصورت نور، طبق آنچه مىخواست، نشان داد<ref>التوحيد ج۱ ص۱۰۸؛ بحار الأنوار ج۴ ص۳۸؛ بحار الأنوار ج۱۸ ص۳۶۹</ref>. و نیز احمدبنمحمّدبنابونصر نقل کرده که امام رضا (علیهالسلام) از من پرسید: «اختلاف میان شما و طرفداران هشام بن حکم در زمینه توحید چیست»؟ | ||
عرض کردم: «فدایت شوم! ما به دلیل روایتی که میگوید رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) پروردگارش را [در شب معراج] در شکل یک جوان مشاهده نمود معتقد به جسمانیبودن خداوند هستیم و هشام بن حکم منکر جسمانیبودن خداوند است». | عرض کردم: «فدایت شوم! ما به دلیل روایتی که میگوید رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) پروردگارش را [در شب معراج] در شکل یک جوان مشاهده نمود معتقد به جسمانیبودن خداوند هستیم و هشام بن حکم منکر جسمانیبودن خداوند است». | ||
امام (علیهالسلام) فرمود: «ای احمد! هنگامیکه رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) شبانه به آسمان برده شد و به سدرۀ المنتهی (درخت پُر برگ و پر سایهایست که در اوج آسمانها قرارگرفته و فرشتگان از آن فراتر نمیروند)، رسید در میان حجابها برای او | امام (علیهالسلام) فرمود: «ای احمد! هنگامیکه رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) شبانه به آسمان برده شد و به سدرۀ المنتهی (درخت پُر برگ و پر سایهایست که در اوج آسمانها قرارگرفته و فرشتگان از آن فراتر نمیروند)، رسید در میان حجابها برای او بهاندازه سوراخ سوزنی شکافته شد و بهمقداری که خداوند میخواست او ببیند، از نور عظمت [ِالهی] را مشاهده کرد و شما [از این جریان] قصد تشبیه (تشبیه خدا به موجودات دیگر) نمودید؟! ای احمد! این کار را رها کن که از آن، چیز مهمّی دستگیرت نمیشود»<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۶۲؛ نورالثقلین/ القمی، ج۱، ص۲۰.</ref>. | ||
=== 2- دیدار پیامبر با ملک الموت === | === 2- دیدار پیامبر با ملک الموت === | ||
خط ۲۵۷: | خط ۲۵۷: | ||
کامل الزیارات به نقل از حمّاد بن عثمان، از امام صادق (علیهالسلام) : | کامل الزیارات به نقل از حمّاد بن عثمان، از امام صادق (علیهالسلام) : | ||
شبی که پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) را به آسمان بردند، به او گفته شد: خداوند تبارک و تعالی تو را در سه چیز | شبی که پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) را به آسمان بردند، به او گفته شد: خداوند تبارک و تعالی تو را در سه چیز میآزماید تا شکیبایی ات را ببیند. | ||
پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) گفت: «ای خدای من! در برابر امرت، تسلیم هستم و جز به نیروی تو، مرا صبری نیست. آنها چیستند؟». | پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) گفت: «ای خدای من! در برابر امرت، تسلیم هستم و جز به نیروی تو، مرا صبری نیست. آنها چیستند؟». | ||
خط ۲۹۳: | خط ۲۹۳: | ||
خدای عزّوجلّ فرمود: «سر بلند کن». | خدای عزّوجلّ فرمود: «سر بلند کن». | ||
سر بلند کردم و ناگاه انوار علی (علیهالسلام) و فاطمه (سلاماللهعلیها) و حسن و حسین (علیهاالسلام) و علیّبنالحسین و محمّدبنعلی و جعفربنمحمّد و موسیبنجعفر و علیّبنموسی و محمّدبنعلی و علیّبنمحمّد و الحسنبنعلی و محمّدبنالحسنقائم (را دیدم و قائم (عجلالله تعالی فرجه الشریف) در وسط آنها مانند | سر بلند کردم و ناگاه انوار علی (علیهالسلام) و فاطمه (سلاماللهعلیها) و حسن و حسین (علیهاالسلام) و علیّبنالحسین و محمّدبنعلی و جعفربنمحمّد و موسیبنجعفر و علیّبنموسی و محمّدبنعلی و علیّبنمحمّد و الحسنبنعلی و محمّدبنالحسنقائم (را دیدم و قائم (عجلالله تعالی فرجه الشریف) در وسط آنها مانند ستاره درخشنده بود، عرض کردم: «پروردگارا! اینها کیانند»؟ | ||
فرمود: «امامان و این است قائم (عجلالله تعالی فرجه الشریف) آنکه: | فرمود: «امامان و این است قائم (عجلالله تعالی فرجه الشریف) آنکه: | ||
خط ۳۰۴: | خط ۳۰۴: | ||
* و لات و عزّی را تروتازه بیرون میآورد و آنها را میسوزاند | * و لات و عزّی را تروتازه بیرون میآورد و آنها را میسوزاند | ||
و مردم در آن روز سختتر از | و مردم در آن روز سختتر از فتنه گوساله و سامری به آنها فریفته شوند و در آزمایش قرار گیرند »<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۳۰؛ بحارالانوار، ۳۶، ص۲۴۵/ نورالثقلین</ref> . | ||
=== 4- حب الرسول و اهل البیت و شیعیان در قلوب مومنین و ملائکه === | === 4- حب الرسول و اهل البیت و شیعیان در قلوب مومنین و ملائکه === | ||
پیامبر (صلیالله علیه و آله)- از امام علی (علیهالسلام) روایت است: | پیامبر (صلیالله علیه و آله)- از امام علی (علیهالسلام) روایت است: | ||
رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «همانا خدا اسلام را آفرید، پس برای او میدانی ساخت و نوری قرار داد و حصاری نهاد و یاوری نیز برایش مقرّر کرد. امّا میدان اسلام قرآن است و امّا نورش حکمت و حصارش نیکی و یاورانش من و اهلبیت و شیعیانم میباشیم، پس اهل بیتم و شیعیان و یارانشان را دوست دارید، زیرا چون مرا به آسمان دنیا عروج دادند و جبرئیل نَسَب و وصف مرا برای اهل آسمان بیان کرد، خدا دوستی من و دوستی خاندان و شیعیانم را در دل ملائکه سپرد و آن دوستی تا روز قیامت نزد آنها سپرده است، سپس جبرئیل مرا بهسوی اهل زمین فرود آورد و نسب و وصفم را برای اهل زمین بیان کرد و خدای عزّوجلَّ دوستی من و دوستی اهل بیتم و شیعیانشان را در دلهای مؤمنین امّت سپرد، پس مؤمنین امّتم تا روز قیامت | رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «همانا خدا اسلام را آفرید، پس برای او میدانی ساخت و نوری قرار داد و حصاری نهاد و یاوری نیز برایش مقرّر کرد. امّا میدان اسلام قرآن است و امّا نورش حکمت و حصارش نیکی و یاورانش من و اهلبیت و شیعیانم میباشیم، پس اهل بیتم و شیعیان و یارانشان را دوست دارید، زیرا چون مرا به آسمان دنیا عروج دادند و جبرئیل نَسَب و وصف مرا برای اهل آسمان بیان کرد، خدا دوستی من و دوستی خاندان و شیعیانم را در دل ملائکه سپرد و آن دوستی تا روز قیامت نزد آنها سپرده است، سپس جبرئیل مرا بهسوی اهل زمین فرود آورد و نسب و وصفم را برای اهل زمین بیان کرد و خدای عزّوجلَّ دوستی من و دوستی اهل بیتم و شیعیانشان را در دلهای مؤمنین امّت سپرد، پس مؤمنین امّتم تا روز قیامت سپرده مرا نسبت به اهل بیتم حفظ کنند. همانا اگر مردی از امّتم در تمام دوران عمرش عبادت خدای عزّوجلَّ کند ولی با حالت بغض و دشمنی اهلبیت و شیعیانم خدا را ملاقات کند خدا دلش را جز با نفاق نگشاید [یعنی چون باطن و حقیقتش را خدا آشکار کند، مردم او را منافق یعنی بیایمان و دو رو بینند]» <ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۳۰؛ الکافی، ج۲، ص۴۶/ نورالثقلین</ref> . | ||
=== 5- مثال علی امیرالمومنین همراه پیامبر در شب معراج === | === 5- مثال علی امیرالمومنین همراه پیامبر در شب معراج === | ||
خط ۳۱۹: | خط ۳۱۹: | ||
گفتم: «ای جبرئیل! اینها کیستند»؟ | گفتم: «ای جبرئیل! اینها کیستند»؟ | ||
گفت: «آنها کسانیاند که خداوند روز قیامت | گفت: «آنها کسانیاند که خداوند روز قیامت بهواسطه تو به آنها مباهات میکند». من نزدیک شدم و درباره آنچه بوده و تا قیامت خواهد بود برایشان صحبت کردم. | ||
وقتی برای بار دوّم به معراج رفتم، جبرئیل به من گفت: «برادرت کجاست»؟ | وقتی برای بار دوّم به معراج رفتم، جبرئیل به من گفت: «برادرت کجاست»؟ | ||
خط ۳۴۵: | خط ۳۴۵: | ||
عرض کردم: «لبّیک ای پروردگارِ من»! | عرض کردم: «لبّیک ای پروردگارِ من»! | ||
فرمود: «فرشتگانِ عالَم بالا | فرمود: «فرشتگانِ عالَم بالا درباره چه چیز بحث و گفتگو میکردند»؟ | ||
عرض کردم: «پاک و منزّهی تو! من دانشی بهغیر آنچه تو به من آموختی ندارم». | عرض کردم: «پاک و منزّهی تو! من دانشی بهغیر آنچه تو به من آموختی ندارم». | ||
خط ۳۵۳: | خط ۳۵۳: | ||
[خداوند برای بار دوّم] فرمود: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! فرشتگان عالَم بالا در چه چیز بحث و گفتگو میکردند»؟ | [خداوند برای بار دوّم] فرمود: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! فرشتگان عالَم بالا در چه چیز بحث و گفتگو میکردند»؟ | ||
عرض کردم: «ای پروردگار من! در مورد درجات (کارهایی که بر | عرض کردم: «ای پروردگار من! در مورد درجات (کارهایی که بر رتبه انسانها میافزاید) و کفّارات (کارهایی که گناهان را جبران میکند) و کارهای نیک و پسندیده». | ||
خداوند فرمود: «ای محمّد! پیامبریات به پایان رسیده و عمرت تمام گشته است، جانشینت کیست»؟ | خداوند فرمود: «ای محمّد! پیامبریات به پایان رسیده و عمرت تمام گشته است، جانشینت کیست»؟ | ||
خط ۳۶۵: | خط ۳۶۵: | ||
[از روی تعجّب] عرض کردم: «ای پروردگار من! برادرم، همراهم، وزیر و وارثم را»؟! | [از روی تعجّب] عرض کردم: «ای پروردگار من! برادرم، همراهم، وزیر و وارثم را»؟! | ||
فرمود: «این حُکمی است حتمی که او دچار بلا و امتحان شود و دیگران نیز بهوسیلهٔ او [و پذیرفتن یا نپذیرفتنِ ولایتش] مورد امتحان قرار گیرند، بااینحال من به او چهار چیز را بخشیدهام که | فرمود: «این حُکمی است حتمی که او دچار بلا و امتحان شود و دیگران نیز بهوسیلهٔ او [و پذیرفتن یا نپذیرفتنِ ولایتش] مورد امتحان قرار گیرند، بااینحال من به او چهار چیز را بخشیدهام که گره آنها به دست اوست و او هرگز آنها را فاش نسازد»<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۳۲؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۷۲/ القمی، ج۲، ص۲۴۳</ref>. | ||
=== 7- دادن لباس معراج به علی علیهالسلام === | === 7- دادن لباس معراج به علی علیهالسلام === | ||
پیامبر (صلیالله علیه و آله)- ابانبنعثمان گوید: امام صادق (علیهالسلام) از قول پدرانش فرمود: «هنگامیکه | پیامبر (صلیالله علیه و آله)- ابانبنعثمان گوید: امام صادق (علیهالسلام) از قول پدرانش فرمود: «هنگامیکه لحظه فوت پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرا رسید لباسی که در آن به معراج رفته بود را به علی (علیهالسلام) داد»<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۶و نورالثقلین</ref>. | ||
=== 8- توصیه به ولایت علی علیهالسلام و اولاد طاهرینش در همه دفعات معراج === | === 8- توصیه به ولایت علی علیهالسلام و اولاد طاهرینش در همه دفعات معراج === | ||
صباح مزنی گوید: امام صادق (علیهالسلام) فرمود: پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) را صدوبیست مرتبه به معراج بردند در هر مرتبه خداوند به پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) در مورد ولایت علیّبنابیطالب (علیهالسلام) و امامان (بعد از او بیشتر از آنچه | صباح مزنی گوید: امام صادق (علیهالسلام) فرمود: پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) را صدوبیست مرتبه به معراج بردند در هر مرتبه خداوند به پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) در مورد ولایت علیّبنابیطالب (علیهالسلام) و امامان (بعد از او بیشتر از آنچه درباره واجبات سفارش میکرد، توصیه میفرمود<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۶؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۶۹/ نورالثقلین/ البرهان</ref> . | ||
=== 9- تصریح به اسامی حضرات ائمه === | === 9- تصریح به اسامی حضرات ائمه === | ||
خط ۳۷۸: | خط ۳۷۸: | ||
ابناذینه گوید: امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «ناصبی دراینباره چه میگوید»؟ | ابناذینه گوید: امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «ناصبی دراینباره چه میگوید»؟ | ||
پرسیدم: «فدایتان شوم! | پرسیدم: «فدایتان شوم! درباره چه امری»؟ | ||
فرمود: | فرمود: «درباره اذان و رکوع و سجودشان». | ||
عرض کردم: «میگویند؛ ابیّبنکعب آن را در خواب دیده است». | عرض کردم: «میگویند؛ ابیّبنکعب آن را در خواب دیده است». | ||
خط ۴۱۷: | خط ۴۱۷: | ||
آنگاه به آسمان سوّم عروج کردم، ملائکه گریختند و به سجده افتادند و گفتند: «پاک و منزّه و مقدّس است پروردگار ملائکه و روح، این نور چیست که بسیار به نور پروردگار ما شبیه است»؟! | آنگاه به آسمان سوّم عروج کردم، ملائکه گریختند و به سجده افتادند و گفتند: «پاک و منزّه و مقدّس است پروردگار ملائکه و روح، این نور چیست که بسیار به نور پروردگار ما شبیه است»؟! | ||
جبرئیل گفت: «أشهَدُ أنَّ محمّداً رسولالله، أشهَدُ أنَّ محمّداً رسولالله، گواهی میدهم که محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) پیامبر و | جبرئیل گفت: «أشهَدُ أنَّ محمّداً رسولالله، أشهَدُ أنَّ محمّداً رسولالله، گواهی میدهم که محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) پیامبر و فرستاده خداست». | ||
ملائکه گرد آمدند و گفتند: «خوش آمدی، ای اوّل و ای آخر و ای گردآورنده و ای نشردهنده! محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) بهترین نبیّ و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) و علی (علیهالسلام) بهترین وصیّ و وزیر است». | ملائکه گرد آمدند و گفتند: «خوش آمدی، ای اوّل و ای آخر و ای گردآورنده و ای نشردهنده! محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) بهترین نبیّ و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) و علی (علیهالسلام) بهترین وصیّ و وزیر است». | ||
خط ۴۳۹: | خط ۴۳۹: | ||
گفتند: «او و شیعهٔ او را [میشناسیم]، آنها در اطراف عرش الهی نورهایی هستند و در بیتالمعمور صفحه سفیدی از نور وجود دارد که در آن مکتوبی از نور وجود دارد، در آن اسم محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) و علی (علیهالسلام) و حسن و حسین (علیهاالسلام) و ائمّه (و شیعهٔ آنها تا روز قیامت نوشته شده است، نه کسی به آنها افزوده میشود و نه کسی از آن کم میشود و این عهد و میثاق ماست و هر روز جمعه آن مکتوب بر ما خوانده میشود». | گفتند: «او و شیعهٔ او را [میشناسیم]، آنها در اطراف عرش الهی نورهایی هستند و در بیتالمعمور صفحه سفیدی از نور وجود دارد که در آن مکتوبی از نور وجود دارد، در آن اسم محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) و علی (علیهالسلام) و حسن و حسین (علیهاالسلام) و ائمّه (و شیعهٔ آنها تا روز قیامت نوشته شده است، نه کسی به آنها افزوده میشود و نه کسی از آن کم میشود و این عهد و میثاق ماست و هر روز جمعه آن مکتوب بر ما خوانده میشود». | ||
سپس به من گفته شد: «ای محمّد (صلیالله علیه و آله)! سرت را بالا بگیر». چنین کردم، دیدم طبقات آسمان شکافته شده و پردههای حجاب به کنار رفته است، سپس به من گفت: «سرت را پایین بینداز! چه میبینی»؟ سرم را پایین انداختم، خانهای همانند کعبه دیدم و حرمی شبیه به حرم | سپس به من گفته شد: «ای محمّد (صلیالله علیه و آله)! سرت را بالا بگیر». چنین کردم، دیدم طبقات آسمان شکافته شده و پردههای حجاب به کنار رفته است، سپس به من گفت: «سرت را پایین بینداز! چه میبینی»؟ سرم را پایین انداختم، خانهای همانند کعبه دیدم و حرمی شبیه به حرم خانه کعبه، اگر چیزی از دست میافتاد حتماً بر روی همان خانه میافتاد. گفته شد: «ای محمّد (صلیالله علیه و آله)! این حرم و تو مُحرِم هستی، هر مثلی تمثالی دارد»<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۶۶؛ الکافی، ج۳، ص۴۸۵/ نورالثقلین/ البرهان؛ «أحرم» بدل «احمر»</ref> . | ||
=== 10 اسامی ائمه معصومین بر ساق عرش الهی === | === 10 اسامی ائمه معصومین بر ساق عرش الهی === | ||
خط ۴۷۲: | خط ۴۷۲: | ||
ابوسعید خدری در حدیثی نقل میکند که پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: جبرئیل در شب معراج همراه من بود، وقتی برگشتم، گفتم: «ای جبرئیل! آیا امر و خواستهای داری»؟ | ابوسعید خدری در حدیثی نقل میکند که پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: جبرئیل در شب معراج همراه من بود، وقتی برگشتم، گفتم: «ای جبرئیل! آیا امر و خواستهای داری»؟ | ||
گفت: | گفت: «خواسته من آن است که از جانب من و خدا به خدیجه (سلاماللهعلیها) سلام برسانی». | ||
هنگامیکه پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) خدیجه (سلاماللهعلیها) را دید و کلام جبرئیل را برایش گفت. | هنگامیکه پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) خدیجه (سلاماللهعلیها) را دید و کلام جبرئیل را برایش گفت. | ||
خط ۴۹۶: | خط ۴۹۶: | ||
پیامبر اکرم (صلّیالله علیه واله وسلّم) روی به آنها نموده فرمود: «گواهی به چه چیز میدهید»؟ | پیامبر اکرم (صلّیالله علیه واله وسلّم) روی به آنها نموده فرمود: «گواهی به چه چیز میدهید»؟ | ||
گفتند: «گواهی به اینکه خدایی نیست جز پروردگار یکتا که شریکی ندارد و تو پیامبر اویی و علی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و وصیّ توست و هر پیامبری که از دنیا رفت جانشینی از | گفتند: «گواهی به اینکه خدایی نیست جز پروردگار یکتا که شریکی ندارد و تو پیامبر اویی و علی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و وصیّ توست و هر پیامبری که از دنیا رفت جانشینی از خانواده خود گذاشت غیر از این. [اشاره به عیسیبنمریم (علیهالسلام) کرد؛ چون او از طرف پدر خویشاوندی نداشت وصیّ او شمعونصفا پسر حمونبنعمامه بود] و گواهی میدهم که تو رسول خدا و سیّد انبیاء (هستی و علی بن ابیطالب (علیهماالسلام) سرور اوصیاء است از ما نسبت به گواهی درباره شما پیمان گرفته شده است». آن مرد گفت: «دلم را زنده کردی و عقده دلم را گشودی، یا امیرالمؤمنین (علیهالسلام)»!<ref> تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۷۰؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۹۴/ الیقین، ص۲۹۴</ref> . | ||
=== 14 - علی علیهالسلام ناظر صحنههای معراج === | === 14 - علی علیهالسلام ناظر صحنههای معراج === | ||
خط ۵۰۳: | خط ۵۰۳: | ||
=== 15- اسلام و جهاد و هجرت، مایه برتری ایمان و علی (علیهالسلام) برترین مؤمن === | === 15- اسلام و جهاد و هجرت، مایه برتری ایمان و علی (علیهالسلام) برترین مؤمن === | ||
انسبن مالک گوید: پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «چون به آسمان برده شدم به ستونی رسیدم که در دو سر آن دو | انسبن مالک گوید: پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «چون به آسمان برده شدم به ستونی رسیدم که در دو سر آن دو دایره موازیِ یکدیگر قرار داشت که بُن آن از نقره سپید و میانهاش از یاقوت و زبرجد و بالای آن از طلای سرخ بود، به جبرئیل گفتم: «این چیست»؟ | ||
گفت: «این آئین توست که سفید و آشکار و درخشان است»، | گفت: «این آئین توست که سفید و آشکار و درخشان است»، | ||
خط ۵۱۱: | خط ۵۱۱: | ||
گفت: «جهاد». | گفت: «جهاد». | ||
سؤال کردم: «پس این طلای سرخ چه میباشد»؟ پاسخ داد: «هجرت و چون علی (علیهالسلام) واجد همهٔ اینها بود | سؤال کردم: «پس این طلای سرخ چه میباشد»؟ پاسخ داد: «هجرت و چون علی (علیهالسلام) واجد همهٔ اینها بود درجه ایمان او بر ایمان همهٔ مؤمنین برتری دارد»<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۴۲؛ معانی الأخبار، ص۱۱۳/ نورالثقلین</ref> . | ||
=== 15- خطاب الهی به پیامبر با لغت و بیان امیر المومنین علی علیهالسلام در معراج === | === 15- خطاب الهی به پیامبر با لغت و بیان امیر المومنین علی علیهالسلام در معراج === | ||
خط ۵۲۴: | خط ۵۲۴: | ||
=== 16- حوراء بهشتی در معراج === | === 16- حوراء بهشتی در معراج === | ||
ابوسعید خدری گوید: پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: هنگامی که مرا در آسمانها سیر دادند، جبرئیل دست مرا گرفت و مرا بر بساطی از | ابوسعید خدری گوید: پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: هنگامی که مرا در آسمانها سیر دادند، جبرئیل دست مرا گرفت و مرا بر بساطی از بساطهای بهشت نشاند. پس از آن یک گلابی به من داد و من آن را زیر و رو کردم، ناگهان شکافته شد و از آن کنیزی از حوریان بهشتی خارج شد که من زیباتر از او ندیده بودم، پس به من گفت: «سلام بر تو ای محمّد»! | ||
گفتم: «تو کیستی» گفت: «من راضیه مرضیّه هستم که پروردگار مرا از سه چیز آفریده است، پائین | گفتم: «تو کیستی» گفت: «من راضیه مرضیّه هستم که پروردگار مرا از سه چیز آفریده است، پائین تنه من از عطر است، و میان تنه من از کافور و بالا تنه من از عنبر است. خدای مرا به آب حیات سرشته است. | ||
خدای جبّار به من گفت هست شو، پس موجود شدم، و مرا برای برادر و پسر عمویت علیبنابیطالب آفریده است»<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۴۲.</ref> . | خدای جبّار به من گفت هست شو، پس موجود شدم، و مرا برای برادر و پسر عمویت علیبنابیطالب آفریده است»<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۴۲.</ref> . | ||
خط ۵۳۷: | خط ۵۳۷: | ||
گفتم: «ای جبرئیل! با بودن تو من چگونه جلو بایستم و نماز بگزارم»؟ | گفتم: «ای جبرئیل! با بودن تو من چگونه جلو بایستم و نماز بگزارم»؟ | ||
گفت: «بله، بهدرستیکه خداوند عزیز پیامبران مرسل خود را بر | گفت: «بله، بهدرستیکه خداوند عزیز پیامبران مرسل خود را بر ملائکه مقرّبش فضیلت و برتری داده است و علاوهبر آن تو را نیز نسبت به ایشان، فضیلت مخصوصی عطا فرموده است». پس جلو رفتم و با ساکنان آسمان چهارم نماز گزاردم و وقتی به طرف راست برگشتم [حضرت] ابراهیم (علیهالسلام) را دیدم که در یکی از باغهای بهشت قرار گرفته و گروهی از ملائک در اطراف ایشان اجتماع نمودهاند. | ||
سپس وقتی بهسوی آسمان پنجم و ششم بالا میرفتم ندایی شنیدم که گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه و آله)! پدر تو ابراهیم (علیهالسلام) پدری خوب و برادرت علی (علیهالسلام) برادری شایسته است. هنگامیکه به سراپردهها رسیدیم جبرئیل دستم را گرفت و داخل بهشت نمود، در آنجا درختی نورانی توجّه مرا جلبکرد درحالیکه دو فرشته آن را به زیورهایی میآراستند، پس گفتم: «ای جبرئیل! این درخت از آنِ چهکسی است»؟ گفت: «آن درخت علیّبنابیطالب (علیهالسلام) است و اینها تا روز قیامت وظیفه دارند آن را زینت نمایند». | سپس وقتی بهسوی آسمان پنجم و ششم بالا میرفتم ندایی شنیدم که گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه و آله)! پدر تو ابراهیم (علیهالسلام) پدری خوب و برادرت علی (علیهالسلام) برادری شایسته است. هنگامیکه به سراپردهها رسیدیم جبرئیل دستم را گرفت و داخل بهشت نمود، در آنجا درختی نورانی توجّه مرا جلبکرد درحالیکه دو فرشته آن را به زیورهایی میآراستند، پس گفتم: «ای جبرئیل! این درخت از آنِ چهکسی است»؟ گفت: «آن درخت علیّبنابیطالب (علیهالسلام) است و اینها تا روز قیامت وظیفه دارند آن را زینت نمایند». | ||
خط ۶۰۷: | خط ۶۰۷: | ||
از اسحاقبنعمّار روایت است که از امام کاظم (علیهالسلام) پرسیدم: «چرا نماز یک رکعت و دو سجده دارد»؟ و چگونه است وقتی دو سجده شد دو رکعت نشد»؟ | از اسحاقبنعمّار روایت است که از امام کاظم (علیهالسلام) پرسیدم: «چرا نماز یک رکعت و دو سجده دارد»؟ و چگونه است وقتی دو سجده شد دو رکعت نشد»؟ | ||
فرمود: «حالکه | فرمود: «حالکه درباره امری سؤالی کردی، خوب دقّت کن تا جواب را نیک بفهمی، اوّلین نمازی که پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) خواند، در آسمان و در محضر خداوند تبارکوتعالی و جلوی عرش الهی بود. | ||
وقتی خداوند پیامبر (علیهالسلام) را به معراج برد و وقتی حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) به عرش خداوند رسید، خداوند فرمود: «ای محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم)! به صاد نزدیک شو و مواضع و جوارح سجده خود را بشوی و پاکیزه گردان و برای پروردگارت نماز بگزار. | وقتی خداوند پیامبر (علیهالسلام) را به معراج برد و وقتی حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) به عرش خداوند رسید، خداوند فرمود: «ای محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم)! به صاد نزدیک شو و مواضع و جوارح سجده خود را بشوی و پاکیزه گردان و برای پروردگارت نماز بگزار. | ||
خط ۶۱۵: | خط ۶۱۵: | ||
سپس خداوند فرمود: «ای محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم)! بخوان: «به نام خداوند رحمتگر مهربان، ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است. | سپس خداوند فرمود: «ای محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم)! بخوان: «به نام خداوند رحمتگر مهربان، ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است. | ||
تا آخر | تا آخر سوره حمد و حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) چنین کرد سپس امر کرد که نسبتِ پروردگار متعالش را بخواند: به نام خداوند رحمتگر مهربان، بگو: اوست خدای یگانه، خدای صمد (ثابت متعالی).<ref>(توحید/۲و۱)</ref> | ||
سپس خداوند وحی را قطع کرد و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) خواند: «بگو: اوست خدای یگانه، خدای صمد (ثابت متعالی)<ref>(توحید/۲و۱)</ref>». | سپس خداوند وحی را قطع کرد و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) خواند: «بگو: اوست خدای یگانه، خدای صمد (ثابت متعالی)<ref>(توحید/۲و۱)</ref>». | ||
خط ۶۴۳: | خط ۶۴۳: | ||
خداوند به او فرمود: «ای محمّد(صلّیالله علیه واله وسلّم)! بخوان و همان کار را که در رکعت اوّل انجام دادی دوباره تکرار کن. پیامبر چنان کرد و وقتی به سجده رفت و سر برداشت، دوباره جلال و عظمت پروردگار را به یاد آورد و با میل خود بیآنکه خدا به او امر کند به سجده رفت و تسبیح را خواند. | خداوند به او فرمود: «ای محمّد(صلّیالله علیه واله وسلّم)! بخوان و همان کار را که در رکعت اوّل انجام دادی دوباره تکرار کن. پیامبر چنان کرد و وقتی به سجده رفت و سر برداشت، دوباره جلال و عظمت پروردگار را به یاد آورد و با میل خود بیآنکه خدا به او امر کند به سجده رفت و تسبیح را خواند. | ||
خداوند به او فرمود: «سرت را بلند کن، خداوند به تو آرامش و استقرار داده است و گواهی بده که هیچ معبودی جز الله نیست و محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) پیامبر و | خداوند به او فرمود: «سرت را بلند کن، خداوند به تو آرامش و استقرار داده است و گواهی بده که هیچ معبودی جز الله نیست و محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) پیامبر و فرستاده خداست و اینکه رستاخیز آمدنی است، و شکّی در آن نیست و خداوند تمام کسانی را که در قبرها هستند زنده میکند<ref>(حج/۷)</ref> خداوندا! بر محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) و آل او درود فرست و بر محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) و آل محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) رحم کن، همچنان که بر ابراهیم (علیهالسلام) و آل او درود فرستادی و بر آنها رحم کردی و برکت دادی. تو ستوده صفت و صاحب مجد و عظمت هستی. خدایا! شفاعت محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) در حقّ امّتش را بپذیر و درجه و مقام او را بالاببر». | ||
حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) چنین گفت. | حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) چنین گفت. | ||
خط ۶۵۸: | خط ۶۵۸: | ||
=== 4- دستور نماز در شب معراج === | === 4- دستور نماز در شب معراج === | ||
عمربناذینه در حدیثی طولانی از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند: پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: خداوند به من وحی کرد: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! به صاد نزدیک شو و اعضای | عمربناذینه در حدیثی طولانی از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند: پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: خداوند به من وحی کرد: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! به صاد نزدیک شو و اعضای سجده خود را بشوی و مطهّر گردان و برای پروردگارت نماز بگزار. پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به صاد نزدیک شد، صاد نام آبی است که از طرف راست عرش جاری است، پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) صورت خود را بشوی؛ چرا که تو به عظمت من مینگری، سپس ساعدهای راست و چپ را تا آرنج بشوی؛ زیرا تو با دستان خود کلام مرا دریافت میکنی. سپس با آن آبی که بر دست تو مانده سر و روی پاهایت را تا محلّ برآمدگی مسح کن که من آن را برایت مبارک میگردانم و من راه تو را چنان هموار و مهیّا میکنم که تا به حال جز تو هیچکس در آن راه قدم نگذاشته است و این علّت اذان و وضوست. | ||
پس خداوند عزّوجلّ به او وحی کرد: «ای محمّد(صلیالله علیه وآله وسلّم)! حجرالأسود را استقبال کن و به تعداد حجابهایم مرا تکبیر بگو». به همین دلیل، تعداد تکبیرها هفت عدد شد، چون تعداد حجابها هفت عدد است و هنگام پایانیافتن حجابها، افتتاح را آغاز کرد، به همین خاطر افتتاح سنّت شد و آن حجابها با هم مساوی و بر هم مطابقاند و میان آنها دریاهایی از نور وجود دارد و این همان نوری است که خدا به محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) نازل کرد. فلذا سه بار افتتاح سنّت شد، بهخاطر افتتاح سه مرتبه حجابها، پس تکبیر هفت مرتبه و افتتاح سه مرتبه شد، وقتی تکبیر و افتتاح را به پایان رساند، خداوند به او وحی کرد که نام مرا یاد کن. به همین دلیل در ابتدای سوره [حمد]، عبارت بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ را قرار داد. پس به او وحی کرد: «حمد و ثنای مرا بگو»، گفت: «ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است<ref>(فاتحه/۲)</ref>». | پس خداوند عزّوجلّ به او وحی کرد: «ای محمّد(صلیالله علیه وآله وسلّم)! حجرالأسود را استقبال کن و به تعداد حجابهایم مرا تکبیر بگو». به همین دلیل، تعداد تکبیرها هفت عدد شد، چون تعداد حجابها هفت عدد است و هنگام پایانیافتن حجابها، افتتاح را آغاز کرد، به همین خاطر افتتاح سنّت شد و آن حجابها با هم مساوی و بر هم مطابقاند و میان آنها دریاهایی از نور وجود دارد و این همان نوری است که خدا به محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) نازل کرد. فلذا سه بار افتتاح سنّت شد، بهخاطر افتتاح سه مرتبه حجابها، پس تکبیر هفت مرتبه و افتتاح سه مرتبه شد، وقتی تکبیر و افتتاح را به پایان رساند، خداوند به او وحی کرد که نام مرا یاد کن. به همین دلیل در ابتدای سوره [حمد]، عبارت بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ را قرار داد. پس به او وحی کرد: «حمد و ثنای مرا بگو»، گفت: «ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است<ref>(فاتحه/۲)</ref>». | ||
خط ۶۶۶: | خط ۶۶۶: | ||
پس خداوند عزّوجلّ به او وحی کرد: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! نسبت پروردگارت را بخوان «بگو: اوست خدای یگانه، خدای صمد (ثابت متعالی)، [کسی را] نزاده و زاده نشده است، و هیچکس او را همتا نیست<ref>(توحید/۴۱)</ref>». سپس وحی قطع شد و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) گفت: «الوَاحِدُ الأحَدُ الصَّمَدُ». خداوند به او وحی کرد: [کسی را] نزاده و زاده نشده است، و هیچکس او را همتا نیست<ref>(توحید/۴۳)</ref> پس وحی قطع شد و پیامبر خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «پروردگار ما چنین است». و خدا به او وحی کرد: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! برای پروردگارت رکوع کن» و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) رکوع کرد و خدا درحالیکه او در رکوع بود به او وحی نمود که بگو: «سُبحانَ رَبِّی العَظِیمِ». و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) سه بار این جمله را گفت. | پس خداوند عزّوجلّ به او وحی کرد: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! نسبت پروردگارت را بخوان «بگو: اوست خدای یگانه، خدای صمد (ثابت متعالی)، [کسی را] نزاده و زاده نشده است، و هیچکس او را همتا نیست<ref>(توحید/۴۱)</ref>». سپس وحی قطع شد و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) گفت: «الوَاحِدُ الأحَدُ الصَّمَدُ». خداوند به او وحی کرد: [کسی را] نزاده و زاده نشده است، و هیچکس او را همتا نیست<ref>(توحید/۴۳)</ref> پس وحی قطع شد و پیامبر خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «پروردگار ما چنین است». و خدا به او وحی کرد: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! برای پروردگارت رکوع کن» و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) رکوع کرد و خدا درحالیکه او در رکوع بود به او وحی نمود که بگو: «سُبحانَ رَبِّی العَظِیمِ». و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) سه بار این جمله را گفت. | ||
سپس به او وحی کرد: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! سرت را بلند کن» و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) از رکوع برخاست و راست ایستاد و خدا به او وحی کرد: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! برای پروردگارت سجده کن». و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به سجده افتاد و خداوند [درحالیکه او در سجده بود] به او وحی کرد: «بگو سبُحانَ رَبِّی الأعلَی». و پیامبر سه بار این عبارت را گفت، سپس خداوند به او وحی کرد: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! برخیز و بنشین»! و پیامبر چنین کرد، وقتی سر از سجده برداشت و نشست، به عظمت الهی که برایش متجلّی شده بود نگریست و به | سپس به او وحی کرد: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! سرت را بلند کن» و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) از رکوع برخاست و راست ایستاد و خدا به او وحی کرد: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! برای پروردگارت سجده کن». و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به سجده افتاد و خداوند [درحالیکه او در سجده بود] به او وحی کرد: «بگو سبُحانَ رَبِّی الأعلَی». و پیامبر سه بار این عبارت را گفت، سپس خداوند به او وحی کرد: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! برخیز و بنشین»! و پیامبر چنین کرد، وقتی سر از سجده برداشت و نشست، به عظمت الهی که برایش متجلّی شده بود نگریست و به اراده خود دوباره به سجده افتاد، نه از روی امر و فرمانی و سه بار تسبیح گفت، خداوند به او وحی کرد: «برخیز و بایست». حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) ایستاد و دیگر آن عظمت متجلّی را ندید، فلذا نماز یک رکعت و دو سجده شد. | ||
سپس خداوند عزّوجلّ به او وحی کرد: «حمد و ثنای الله را بخوان». او همان گونه که بار اوّل خوانده بود دوباره خواند و سپس خداوند به او وحی کرد: بخوان: ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل کردیم!<ref>(قدر/۱)</ref> که این نسبت تو و اهلبیت تو تا روز قیامت است» و همانند رکعت اوّل رکوع بهجای آورد، سپس یک سجده انجام داد و وقتی سر برداشت تجلّی عظمت باریتعالی را دید و به اراده خود و بیهیچ امر و دستوری به سجده افتاد و باریتعالی را تسبیح گفت. سپس خدا به او وحی کرد: «سرت را بلند کن و برخیز که پروردگارت به تو ثبات و آرامش داد». وقتی خواست برخیزد و بایستد خداوند به او فرمود: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! بنشین» و او نشست. | سپس خداوند عزّوجلّ به او وحی کرد: «حمد و ثنای الله را بخوان». او همان گونه که بار اوّل خوانده بود دوباره خواند و سپس خداوند به او وحی کرد: بخوان: ما آن [قرآن] را در شب قدر نازل کردیم!<ref>(قدر/۱)</ref> که این نسبت تو و اهلبیت تو تا روز قیامت است» و همانند رکعت اوّل رکوع بهجای آورد، سپس یک سجده انجام داد و وقتی سر برداشت تجلّی عظمت باریتعالی را دید و به اراده خود و بیهیچ امر و دستوری به سجده افتاد و باریتعالی را تسبیح گفت. سپس خدا به او وحی کرد: «سرت را بلند کن و برخیز که پروردگارت به تو ثبات و آرامش داد». وقتی خواست برخیزد و بایستد خداوند به او فرمود: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! بنشین» و او نشست. | ||
خداوند فرمود: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! حال که به تو نعمت دادهام، پس نام مرا تسبیح گوی. پس به او الهام شد که بگوید: بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ و لا إلهَ إلا الله و الأسماءُ الحُسنَی کُلُّها لِلهِ، سپس خدا به او وحی کرد: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! بر خود و اهلبیت خودت درود بفرست». پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) گفت: «صلیالله عَلَیَّ وَ عَلَی أهلِ بَیتِی» و خداوند دعای او را اجابت فرمود، سپس برگشت و صفهای ملائکه و پیامبران (و فرستادهها را دید، گفته شد: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! بر آنها درود فرست»، گفت: «اَلسَّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه». خداوند به او وحی کرد: «سلام و تحیّت و رحمت و برکت، تو و نسل و | خداوند فرمود: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! حال که به تو نعمت دادهام، پس نام مرا تسبیح گوی. پس به او الهام شد که بگوید: بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ و لا إلهَ إلا الله و الأسماءُ الحُسنَی کُلُّها لِلهِ، سپس خدا به او وحی کرد: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! بر خود و اهلبیت خودت درود بفرست». پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) گفت: «صلیالله عَلَیَّ وَ عَلَی أهلِ بَیتِی» و خداوند دعای او را اجابت فرمود، سپس برگشت و صفهای ملائکه و پیامبران (و فرستادهها را دید، گفته شد: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! بر آنها درود فرست»، گفت: «اَلسَّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه». خداوند به او وحی کرد: «سلام و تحیّت و رحمت و برکت، تو و نسل و ذرّیّه تو هستید». | ||
سپس به او وحی کرد: «به سمت چپ التفات مکن». اوّلین آیهای که بعد از قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ و إِنَّا أَنزَلْنَاهُ شنید آیه: اَصْحَابُ الْیَمِینِ<ref>(واقعه/۹۰)</ref> و أَصْحَابُ الشِّمَالِ<ref>(واقعه/۹۰)</ref> بود. فلذا سلام در مقابل قبله یکی است و تکبیر در سجدهها حمد و شکر است. و امّا این عبارت؛ سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَهُ، بهخاطر آن گفته شد که پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فریاد و ناله حمد و تسبیح و تهلیل ملائکه را شنید و این جمله را گفت؛ سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَهُ. از همین روست که اگر در دو رکعت اوّل، حدثی پیش بیاید، شخص باید آن دو رکعت را اعاده کند و این اوّلین واجب در نماز زوال یعنی ظهر است<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۵۸؛ الکافی، ج۳، ص۴۸۶/ نورالثقلین/ البرهان</ref> | سپس به او وحی کرد: «به سمت چپ التفات مکن». اوّلین آیهای که بعد از قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ و إِنَّا أَنزَلْنَاهُ شنید آیه: اَصْحَابُ الْیَمِینِ<ref>(واقعه/۹۰)</ref> و أَصْحَابُ الشِّمَالِ<ref>(واقعه/۹۰)</ref> بود. فلذا سلام در مقابل قبله یکی است و تکبیر در سجدهها حمد و شکر است. و امّا این عبارت؛ سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَهُ، بهخاطر آن گفته شد که پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فریاد و ناله حمد و تسبیح و تهلیل ملائکه را شنید و این جمله را گفت؛ سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَهُ. از همین روست که اگر در دو رکعت اوّل، حدثی پیش بیاید، شخص باید آن دو رکعت را اعاده کند و این اوّلین واجب در نماز زوال یعنی ظهر است<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۵۸؛ الکافی، ج۳، ص۴۸۶/ نورالثقلین/ البرهان</ref> | ||
=== 5- فلسفه استحباب هفت تکبیر در تکبیرةالاحرام === | === 5- فلسفه استحباب هفت تکبیر در تکبیرةالاحرام === | ||
از هشام بن حکم روایت است که از امام کاظم (علیهالسلام) پرسیدم: «چرا تعداد هفت تکبیر در شروع نماز بهتر است؟ چرا در رکوع سُبحانَ رَبی العَظِیمِ وَ بِحَمدِهِ و در سَجده، سُبحانَ رَبّیالأعلَی وَ بِحَمدِهِ گفته میشود»؟ فرمود: «ای هِشام! خداوند تبارکوتعالی آسمانها و زمین را در هفت طبقه آفرید و هفت حجاب خلق نمود، وقتی پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به معراج رفت و آنگاه که | از هشام بن حکم روایت است که از امام کاظم (علیهالسلام) پرسیدم: «چرا تعداد هفت تکبیر در شروع نماز بهتر است؟ چرا در رکوع سُبحانَ رَبی العَظِیمِ وَ بِحَمدِهِ و در سَجده، سُبحانَ رَبّیالأعلَی وَ بِحَمدِهِ گفته میشود»؟ فرمود: «ای هِشام! خداوند تبارکوتعالی آسمانها و زمین را در هفت طبقه آفرید و هفت حجاب خلق نمود، وقتی پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به معراج رفت و آنگاه که فاصله او از خداوند بهاندازه (طول) دو [انتهای] کمان یا نزدیکتر بود، یکی از حجابها کنار رفت، رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) تکبیر گفت و جملاتی را که در افتتاح گفته میشود، خواند. وقتی دوّمین حجاب کنار رفت، حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) تکبیر گفت و جملاتی را که در افتتاح گفته میشود خواند. | ||
وقتی سوّمین حجاب کنار رفت، حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) تکبیر گفت و همینطور ادامه یافت تا اینکه هفت حجاب کنار رفت و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) هفت بار تکبیر گفت، به همین دلیل در ابتدا و شروع نماز هفت بار تکبیر گفته میشود. سپس وقتی عظمت خدا را به یاد آورد بسیار ترسید و بر زانوهایش خم شد و گفت: «سُبحانَ ربیالعَظِیمِ وَ بِحَمدِهِ». وقتی از رکوع سر برداشت و راست ایستاد خداوند را برتر و با عظمتتر یافت، بر سجده افتاد درحالیکه میگفت: «سُبحانَ ربّی الأعلَی وَ بِحَمدِهِ». وقتی هفت بار این قول را گفت ترس او آرام گرفت و این قول سنّت شد<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۵۴الكافي، جلد ۱، كِتَابُ فَضْلِ الْعِلْم و بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۶۹/ نورالثقلین/ البرهان.</ref> . | وقتی سوّمین حجاب کنار رفت، حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) تکبیر گفت و همینطور ادامه یافت تا اینکه هفت حجاب کنار رفت و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) هفت بار تکبیر گفت، به همین دلیل در ابتدا و شروع نماز هفت بار تکبیر گفته میشود. سپس وقتی عظمت خدا را به یاد آورد بسیار ترسید و بر زانوهایش خم شد و گفت: «سُبحانَ ربیالعَظِیمِ وَ بِحَمدِهِ». وقتی از رکوع سر برداشت و راست ایستاد خداوند را برتر و با عظمتتر یافت، بر سجده افتاد درحالیکه میگفت: «سُبحانَ ربّی الأعلَی وَ بِحَمدِهِ». وقتی هفت بار این قول را گفت ترس او آرام گرفت و این قول سنّت شد<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۵۴الكافي، جلد ۱، كِتَابُ فَضْلِ الْعِلْم و بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۶۹/ نورالثقلین/ البرهان.</ref> . | ||
=== 6- فلسفه جهر و اخفاتی بودن نمازها === | === 6- فلسفه جهر و اخفاتی بودن نمازها === | ||
امام صادق (علیهالسلام)- محمّدبنعمران از امام صادق (علیهالسلام) پرسید: «چرا نماز صبح و مغرب و عشا با صدای بلند خوانده میشود، امّا | امام صادق (علیهالسلام)- محمّدبنعمران از امام صادق (علیهالسلام) پرسید: «چرا نماز صبح و مغرب و عشا با صدای بلند خوانده میشود، امّا بقیه نمازها مثل نماز ظهر و عصر با صدای بلند خوانده نمیشود؟ و چرا ذکر تسبیح در دو رکعت آخر نماز از خواندن [حمد و سوره] بهتر و افضل است»؟ | ||
امام (علیهالسلام) فرمود: «زیرا وقتی پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به آسمان عروج کرد، اوّلین نمازی که خدا بر او واجب کرد، نماز ظهر روز جمعه بود، سپس خداوند عزّوجلّ به ملائکه امر کرد پشت سر حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) نماز بگزارند و به پیامبرش امر کرد نماز را با صدای بلند قرائت کند تا فضل و مرتبت او برای ملائکه آشکار شود، سپس نماز عصر را بر او واجب کرد، امّا هیچیک از ملائکه را به همراهی او امر نکرد و به پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) امر کرد حمد و سوره نماز را با صدای آرام قرائت کند، زیرا کسی در پشتسر حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) نبود. | امام (علیهالسلام) فرمود: «زیرا وقتی پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به آسمان عروج کرد، اوّلین نمازی که خدا بر او واجب کرد، نماز ظهر روز جمعه بود، سپس خداوند عزّوجلّ به ملائکه امر کرد پشت سر حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) نماز بگزارند و به پیامبرش امر کرد نماز را با صدای بلند قرائت کند تا فضل و مرتبت او برای ملائکه آشکار شود، سپس نماز عصر را بر او واجب کرد، امّا هیچیک از ملائکه را به همراهی او امر نکرد و به پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) امر کرد حمد و سوره نماز را با صدای آرام قرائت کند، زیرا کسی در پشتسر حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) نبود. | ||
خط ۶۸۶: | خط ۶۸۶: | ||
=== 7- شروع اذان گفتن از شب معراج === | === 7- شروع اذان گفتن از شب معراج === | ||
در تفسیر عیّاشی از عبدالصَّمدبنبشیر روایت است که نزد امام صادق (علیهالسلام) | در تفسیر عیّاشی از عبدالصَّمدبنبشیر روایت است که نزد امام صادق (علیهالسلام) درباره شروع و پیدایش اذان سخن به میان آمد و گفته شد؛ مردی از انصار اذان را در خواب دید و آن را برای پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) تعریف کرد و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به او امر کرد آن را به بلال بیاموزد. امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «دروغ میگویند! پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) در سایه کعبه در خواب بود، جبرئیل نزد پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) آمد، درحالیکه ظرف آب بهشتی در دست داشت، پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) را بیدار کرد و به او امر کرد با آن آب خود را بشوید، سپس پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) را در مَحمِلی که هزاران هزار رنگ نور داشت سوار کرد و به آسمان برد تا اینکه به درهای آسمان رسیدند»<ref>تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۶۲، بحارالانوار، ج۸۱، ص۱۱۹/ البرهان</ref>. | ||
=== 8- جبرئیل مؤذن پیامبر در معراج === | === 8- جبرئیل مؤذن پیامبر در معراج === | ||
خط ۶۹۵: | خط ۶۹۵: | ||
=== 1- در خواست پیامبر برای امت در شب معراج === | === 1- در خواست پیامبر برای امت در شب معراج === | ||
از امام صادق(علیه السلام) نقل کردهاند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: [در شب معراج] با جبرئیل (علیه السلام) میرفتیم تا آنکه به سدرهًْالمنتهی رسیدم [آن درخت چنان بزرگ بود] که یک برگ از آن برای سایهانداختن روی امّتی از امّتها کافی بود. من از آن درخت همانطور که خداوند میفرماید به | از امام صادق(علیه السلام) نقل کردهاند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: [در شب معراج] با جبرئیل (علیه السلام) میرفتیم تا آنکه به سدرهًْالمنتهی رسیدم [آن درخت چنان بزرگ بود] که یک برگ از آن برای سایهانداختن روی امّتی از امّتها کافی بود. من از آن درخت همانطور که خداوند میفرماید به اندازه دوکمان تیر یا کمتر از آن فاصله داشتم. [در این هنگام] خداوند مرا فراخواند: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیه مِن رَّبِّه» | ||
گفتم: «من از جانب خود و امّت خود پاسخ میدهم: وَالْمُؤْمِنُونَ کلٌّ آمَنَ بِاللّه وَمَلآئِکتِه وَکتُبِه وَرُسُلِه لاَ نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِه» و گفتم: «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَک رَبَّنَا وَإِلَیک الْمَصِیرُ». | گفتم: «من از جانب خود و امّت خود پاسخ میدهم: وَالْمُؤْمِنُونَ کلٌّ آمَنَ بِاللّه وَمَلآئِکتِه وَکتُبِه وَرُسُلِه لاَ نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِه» و گفتم: «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَک رَبَّنَا وَإِلَیک الْمَصِیرُ». | ||
خط ۷۲۲: | خط ۷۲۲: | ||
امام صادق(عليه السّلام)مىفرمايد:نخست شبانه پيامبر(صلّى الله عليه و آله)را به بيت المقدس بردند و محرابهاى پيامبران را به ايشان عرضه كردند و رسول خدا در آنها نماز گزاردند و جبريل ايشان را برگرداند. | امام صادق(عليه السّلام)مىفرمايد:نخست شبانه پيامبر(صلّى الله عليه و آله)را به بيت المقدس بردند و محرابهاى پيامبران را به ايشان عرضه كردند و رسول خدا در آنها نماز گزاردند و جبريل ايشان را برگرداند. | ||
به هنگام بازگشت پيامبر(صلّى الله عليه و آله)از كنار كاروانى از قريش عبور فرمودند كه در ظرفى مقدارى آب داشتند و يكى از شتران خود را گم كرده و در جستجوى آن بودند.چون صبح شد پيامبر(صلّى الله عليه و آله)به قريش گفتند كه خداى عز و جل ديشب مرا به بيت المقدس برد و منازل و نشانههاى | به هنگام بازگشت پيامبر(صلّى الله عليه و آله)از كنار كاروانى از قريش عبور فرمودند كه در ظرفى مقدارى آب داشتند و يكى از شتران خود را گم كرده و در جستجوى آن بودند.چون صبح شد پيامبر(صلّى الله عليه و آله)به قريش گفتند كه خداى عز و جل ديشب مرا به بيت المقدس برد و منازل و نشانههاى بازمانده از پيامبران را كه درود خدا بر ايشان باد به من ارائه دادند،و من در فلان جا از كنار كاروانى از قريش گذشتم كه شترى گم كرده بودند و از ظرف آب ايشان آب نوشيدم و بقيۀ آن را بر زمين ريختم. | ||
ابو جهل گفت:اينك فرصت به دست شما رسيد.از او بپرسيد شمار | ابو جهل گفت:اينك فرصت به دست شما رسيد.از او بپرسيد شمار ستونها و قنديلهاى مسجد الاقصى چند است. | ||
آنان گفتند:اى محمد!اينجا كسانى هستند كه به بيت المقدس رفتهاند اينك براى ما وصف كن كه شمار | آنان گفتند:اى محمد!اينجا كسانى هستند كه به بيت المقدس رفتهاند اينك براى ما وصف كن كه شمار ستونها و قنديلها و محرابهاى آن چند است؟در اين هنگام جبرئيل(عليه السّلام)آمد و تصويرى از بيت المقدس برابر رسول خدا نهاد و پيامبر شروع به پاسخ دادن به پرسشهاى ايشان فرمود و چون خبر داد،گفتند:باشد تا كاروانى برسد و از ايشان در بارۀ آنچه گفتى بپرسيم. | ||
پيامبر فرمودند:نشان راستى اين گفتار اين است كه فردا با بر آمدن خورشيد،كاروان شما اينجا مىرسد و پيشاپيش آن شترى خاكسترى رنگ حركت مىكند. | پيامبر فرمودند:نشان راستى اين گفتار اين است كه فردا با بر آمدن خورشيد،كاروان شما اينجا مىرسد و پيشاپيش آن شترى خاكسترى رنگ حركت مىكند. | ||
خط ۷۳۶: | خط ۷۳۶: | ||
=== انکار ملاقات پیامبر با کاروان قریش در بیتالمقدس در شب معراج توسط کفار قریش === | === انکار ملاقات پیامبر با کاروان قریش در بیتالمقدس در شب معراج توسط کفار قریش === | ||
هشام بن حکم از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند: وقتی پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به قریش فرمود: «دیشب به معراج رفته بودم»، به همدیگر گفتند: «بهترین فرصت برای غلبه بر او بهدست آمده است، از او | هشام بن حکم از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند: وقتی پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به قریش فرمود: «دیشب به معراج رفته بودم»، به همدیگر گفتند: «بهترین فرصت برای غلبه بر او بهدست آمده است، از او درباره شهر اَیْله بپرسید». آنها درباره آن شهر از پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) پرسیدند، پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) سر به زیر انداخت و مَکث و درنگ کرد، جبرئیل نزد حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) آمد و گفت: «ای رسول خدا (صلیالله علیه و آله)! سرت را بلند کن، خداوند شهر اَیله را برای تو آشکار کرده است و به هر درّهای و گودالی امر کرده تا برآید و هر کوه و تپّهای امر کرده است فرو رود». | ||
پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) سرش را بلند کرد و شهر ایله را دید که برای او مرتفع و آشکار شده است، آنها از حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) سؤال کردند و حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) پاسخ آنها را میداد، درحالیکه به آن شهر مینگریست، سپس فرمود: «علامت و نشانه صدق کلام من این است که کاروانی از آنِ ابوسفیان که بار گندم دارد و شتری کاملاً سرخرنگ در جلوی آن حرکت میکند، فردا همزمان با طلوع آفتاب به شهر وارد میشود». | پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) سرش را بلند کرد و شهر ایله را دید که برای او مرتفع و آشکار شده است، آنها از حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) سؤال کردند و حضرت (صلّیالله علیه واله وسلّم) پاسخ آنها را میداد، درحالیکه به آن شهر مینگریست، سپس فرمود: «علامت و نشانه صدق کلام من این است که کاروانی از آنِ ابوسفیان که بار گندم دارد و شتری کاملاً سرخرنگ در جلوی آن حرکت میکند، فردا همزمان با طلوع آفتاب به شهر وارد میشود». | ||
خط ۷۵۵: | خط ۷۵۵: | ||
بُراق چموشی کرد و جبرئیل به صورت او سیلی زد و گفت: «آرام باش، ای براق! قبل از این هیچ پیامبری بر پشت تو سوار نشده است و بعد از او هم هرگز همانند او، سوار بر تو نمیشود». | بُراق چموشی کرد و جبرئیل به صورت او سیلی زد و گفت: «آرام باش، ای براق! قبل از این هیچ پیامبری بر پشت تو سوار نشده است و بعد از او هم هرگز همانند او، سوار بر تو نمیشود». | ||
بُراق اندکی پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) را بالا بُرد [البتّه نه خیلی زیاد] و جبرئیل همراه او بود و آیات آسمانها و زمین را به او نشان میداد. | بُراق اندکی پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) را بالا بُرد [البتّه نه خیلی زیاد] و جبرئیل همراه او بود و آیات آسمانها و زمین را به او نشان میداد. | ||
پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: در راه، کسی از سمت راست مرا صدا کرد؛ ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! | پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: در راه، کسی از سمت راست مرا صدا کرد؛ ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! | ||
من پاسخی ندادم و توجّهی به او نکردم، پس کسی از سمت چپ مرا صدا کرد؛ ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! | من پاسخی ندادم و توجّهی به او نکردم، پس کسی از سمت چپ مرا صدا کرد؛ ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! | ||
من به او پاسخی ندادم و توجّهی به او نکردم، سپس زنی از روبروی من آمد که دستهایش تا آرنج عریان بود و از همهٔ زینتهای دنیا به خود آویخته بود و گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! به من نگاه کن تا با تو صحبت کنم». | من به او پاسخی ندادم و توجّهی به او نکردم، سپس زنی از روبروی من آمد که دستهایش تا آرنج عریان بود و از همهٔ زینتهای دنیا به خود آویخته بود و گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! به من نگاه کن تا با تو صحبت کنم». | ||
امّا توجّهی به او نکردم و به راه خود ادامه دادم تا اینکه صدایی شنیدم که مرا ترساند، جلوتر رفتم. | امّا توجّهی به او نکردم و به راه خود ادامه دادم تا اینکه صدایی شنیدم که مرا ترساند، جلوتر رفتم. | ||
خط ۸۲۴: | خط ۸۲۴: | ||
سپس صدایی ترسناک شنیدم، جبرئیل گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! میشنوی»؟ | سپس صدایی ترسناک شنیدم، جبرئیل گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! میشنوی»؟ | ||
گفتم: «آری»! گفت: «هفتاد سال پیش از | گفتم: «آری»! گفت: «هفتاد سال پیش از دهانه جهنّم سنگی را به درونش انداختم، اکنون به قعر آن رسید». | ||
گفتند: «پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) تا زمانی که جان به جانآفرین تسلیم کرد، هرگز نخندید». | گفتند: «پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) تا زمانی که جان به جانآفرین تسلیم کرد، هرگز نخندید». | ||
خط ۸۳۲: | خط ۸۳۲: | ||
پرسید: «ای جبرئیل! این شخص که همراه توست، کیست»؟ پاسخ داد: «محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) پیامبر خداست». | پرسید: «ای جبرئیل! این شخص که همراه توست، کیست»؟ پاسخ داد: «محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) پیامبر خداست». | ||
پرسید: «مبعوث شده است»؟ گفت: «آری»! سپس او در آسمان را گشود و من به او سلام دادم و او پاسخ آن را داد و برای هم طلب مغفرت کردیم و گفت:»خوش آمدی ای برادر ناصح و پیامبر صالح! با همهٔ آنها دیدار و مصافحه کردم و وارد آسمان دنیا شدم، همهٔ ملائکه با چهرهای خندان و | پرسید: «مبعوث شده است»؟ گفت: «آری»! سپس او در آسمان را گشود و من به او سلام دادم و او پاسخ آن را داد و برای هم طلب مغفرت کردیم و گفت:»خوش آمدی ای برادر ناصح و پیامبر صالح! با همهٔ آنها دیدار و مصافحه کردم و وارد آسمان دنیا شدم، همهٔ ملائکه با چهرهای خندان و مژده خیر از من استقبال کردند بهجز یکی که بسیار غولپیکر، زشتمنظر و عصبانی بود، همانند سایر ملائکه در حقّ من دعا کرد، امّا نه با خنده و روی گشاده. | ||
پرسیدم: «ای جبرئیل! این کیست؟ من از آن ترسیدم»! | پرسیدم: «ای جبرئیل! این کیست؟ من از آن ترسیدم»! | ||
خط ۸۳۸: | خط ۸۳۸: | ||
گفت: «باید از آن بترسی، همهٔ ما از آن میترسیم، این مالک و خازن جهنّم است، تابهحال هرگز نخندیده و از زمانیکه خداوند او را بر جهنّم گماشته است، روزبهروز خشم و غضبش نسبت به دشمنان خدا و گنهکاران بیشتر و بیشتر میشود، خدا به دست او از دشمنانش انتقام میگیرد، اگر پیش از تو با کسی خندیده بود، یا بعدازاین با کسی میخندید، امروز با تو هم میخندید، امّا او هرگز نمیخندد»، من به او سلام دادم او پاسخ سلام مرا داد و به من بشارت بهشت داد. | گفت: «باید از آن بترسی، همهٔ ما از آن میترسیم، این مالک و خازن جهنّم است، تابهحال هرگز نخندیده و از زمانیکه خداوند او را بر جهنّم گماشته است، روزبهروز خشم و غضبش نسبت به دشمنان خدا و گنهکاران بیشتر و بیشتر میشود، خدا به دست او از دشمنانش انتقام میگیرد، اگر پیش از تو با کسی خندیده بود، یا بعدازاین با کسی میخندید، امروز با تو هم میخندید، امّا او هرگز نمیخندد»، من به او سلام دادم او پاسخ سلام مرا داد و به من بشارت بهشت داد. | ||
به جبرئیل که طبق | به جبرئیل که طبق فرموده خداوند، در آسمانها مورد اطاعت [فرشتگان] و امین است!<ref>(تکویر/۲۱)</ref> گفتم: «آیا به او امر میکنی جهنّم را به من نشان دهد»؟ | ||
جبرئیل به او گفت: «مالک! جهنّم را به محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) نشان بده». او پوشش جهنّم را برداشت و دری از درهای آن را باز کرد. آتشی از آن بیرون آمد و به آسمان زبانه کشید، من بسیار ترسیدم و گمان کردم اکنون این آتش مرا در بر میگیرد. | جبرئیل به او گفت: «مالک! جهنّم را به محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) نشان بده». او پوشش جهنّم را برداشت و دری از درهای آن را باز کرد. آتشی از آن بیرون آمد و به آسمان زبانه کشید، من بسیار ترسیدم و گمان کردم اکنون این آتش مرا در بر میگیرد. | ||
گفتم: «ای جبرئیل! به او بگو پوشش آتش را بر روی آن بیندازد» و جبرئیل چنین کرد و مالک به آتش گفت: «برگرد» و آتش بهجای خود برگشت. | گفتم: «ای جبرئیل! به او بگو پوشش آتش را بر روی آن بیندازد» و جبرئیل چنین کرد و مالک به آتش گفت: «برگرد» و آتش بهجای خود برگشت. | ||
خط ۸۴۵: | خط ۸۴۵: | ||
گفت: «پدرت، آدم (علیهالسلام) است». | گفت: «پدرت، آدم (علیهالسلام) است». | ||
ناگهان نسل و ذرّیّهاش به او نشان داده شد و میفرمود: «روحی پاک و عطری خوشبو از کالبدی پاک»، سپس پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) | ناگهان نسل و ذرّیّهاش به او نشان داده شد و میفرمود: «روحی پاک و عطری خوشبو از کالبدی پاک»، سپس پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) سوره مطفّفین را از تلاوت کرد؛ چنان نیست که آنها [درباره معاد] میپندارند، بلکه نامه اعمال نیکان در «علیّین» است! و تو چه میدانی «علیّین» چیست! نامهای است رقمخورده و سرنوشتی قطعی است<ref>(مطففین/۲۰۱۸).</ref>، پس به همدیگر سلام داده و برای هم طلب مغفرت نمودیم. | ||
آدم (علیهالسلام) گفت: «خوش آمدی ای پسر صالح و پیامبر صالح و شایسته! که در زمان نیک و صالح مبعوث شدهای». | آدم (علیهالسلام) گفت: «خوش آمدی ای پسر صالح و پیامبر صالح و شایسته! که در زمان نیک و صالح مبعوث شدهای». | ||
خط ۸۵۹: | خط ۸۵۹: | ||
پرسیدم: «آیا روح هرکس که تابهحال مُرده و یا بعدازاین خواهد مرد، تو قبض میکنی»؟ گفت: «آری»! | پرسیدم: «آیا روح هرکس که تابهحال مُرده و یا بعدازاین خواهد مرد، تو قبض میکنی»؟ گفت: «آری»! | ||
پرسیدم: «هر کجا باشند آنها را میبینی و خودت مشاهده میکنی»؟ گفت: «آری»! ملکالموت گفت: «همهٔ دنیا که خدا آن را برای من مسخّر کرده و مرا بر آن مسلّط داشته، همانند درهمی در دست شخصی است که هرگونه بخواهد آن را میچرخاند، هر روز پنج بار بر هر خانهای سر میزنم و هرگاه صاحبان عزایی بر | پرسیدم: «هر کجا باشند آنها را میبینی و خودت مشاهده میکنی»؟ گفت: «آری»! ملکالموت گفت: «همهٔ دنیا که خدا آن را برای من مسخّر کرده و مرا بر آن مسلّط داشته، همانند درهمی در دست شخصی است که هرگونه بخواهد آن را میچرخاند، هر روز پنج بار بر هر خانهای سر میزنم و هرگاه صاحبان عزایی بر مرده خود بگریند به آنها میگویم: برای او گریه نکنید، من بارهاوبارها سراغ شما خواهم آمد تا هیچیک از شما باقی نماند». | ||
رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «مرگ، بلایی برتر از همهٔ بلاها است، ای جبرئیل»! | رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «مرگ، بلایی برتر از همهٔ بلاها است، ای جبرئیل»! | ||
خط ۸۷۸: | خط ۸۷۸: | ||
گروهی را دیدم که آتش در دهانشان ریخته و از مخرج آنها بیرون میآمد. پرسیدم: «اینها کیستند»؟ گفت: «اینها کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم میخورند، [در حقیقت]، تنها آتش میخورند و بهزودی در شعلههای آتش (دوزخ) میسوزند»<ref>(نساء/۱۰</ref> | گروهی را دیدم که آتش در دهانشان ریخته و از مخرج آنها بیرون میآمد. پرسیدم: «اینها کیستند»؟ گفت: «اینها کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم میخورند، [در حقیقت]، تنها آتش میخورند و بهزودی در شعلههای آتش (دوزخ) میسوزند»<ref>(نساء/۱۰</ref> | ||
گروهی را دیدم که چون میخواستند برخیزند، شکم بزرگشان مانع میشد. از جبرئیل | گروهی را دیدم که چون میخواستند برخیزند، شکم بزرگشان مانع میشد. از جبرئیل درباره آنها پرسیدم، گفت: اینها کسانی که ربا میخورند، [در قیامت] برنمیخیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماسّ شیطان، دیوانه شده [و نمیتواند تعادل خود را حفظ کند گاهی زمین میخورد، گاهی بپا میخیزد]<ref>(بقره/۲۷۵)</ref>. این رباخواران همانند آلفرعون هر صبح و شب در آتش انداخته میشوند و میگویند: خدایا! قیامت کی فرا میرسد»؟ | ||
پس زنانی را دیدم که بر سینههایشان آویخته شده بودند، پرسیدم: «اینها کیستند»؟ جبرئیل گفت: «اینان، زنان زناکار هستند، کسانی که مال شوهرانشان را به فرزندان کس دیگری به ارث میرساندند». رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «خشم خدا نسبت به زنی که کسی غیر از قومی را میان آنها وارد میکند و او بر عورت آنها آگاه شده و از | پس زنانی را دیدم که بر سینههایشان آویخته شده بودند، پرسیدم: «اینها کیستند»؟ جبرئیل گفت: «اینان، زنان زناکار هستند، کسانی که مال شوهرانشان را به فرزندان کس دیگری به ارث میرساندند». رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «خشم خدا نسبت به زنی که کسی غیر از قومی را میان آنها وارد میکند و او بر عورت آنها آگاه شده و از خزانه آنها میخورد، زیاد است». | ||
پس گروهی از ملائکه را دیدم که خداوند عزّوجلّ آنها را به صورتی که اراده کرده خلق نموده بود و چهرههایشان را به صورتی که اراده فرموده قرار داده بود. هر جزء از پیکر آنها با صدایی متفاوت خدا را ذکر و تسبیح میگفت، صدایشان به حمد و ثنا بلند بود و از ترس خدا گریه میکردند، | پس گروهی از ملائکه را دیدم که خداوند عزّوجلّ آنها را به صورتی که اراده کرده خلق نموده بود و چهرههایشان را به صورتی که اراده فرموده قرار داده بود. هر جزء از پیکر آنها با صدایی متفاوت خدا را ذکر و تسبیح میگفت، صدایشان به حمد و ثنا بلند بود و از ترس خدا گریه میکردند، درباره آنها از جبرئیل پرسیدم، | ||
گفت: «آنگونه که میبینی خلق شدهاند، از خوف خدا هیچیک از آنها با ملکی که در کنار اوست، هرگز کلمهای سخن نگفته و هرگز سر خود را بلند نکرده و یا بیشتر از آنکه هست خم ننموده است». به آنها سلام کردم و به علّت خضوع و خشوع، با | گفت: «آنگونه که میبینی خلق شدهاند، از خوف خدا هیچیک از آنها با ملکی که در کنار اوست، هرگز کلمهای سخن نگفته و هرگز سر خود را بلند نکرده و یا بیشتر از آنکه هست خم ننموده است». به آنها سلام کردم و به علّت خضوع و خشوع، با اشاره سر پاسخ مرا دادند، | ||
جبرئیل گفت: «این، محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) پیامبر رحمت است که خدا او را بهعنوان پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) بهسوی بندگان خود فرستاده است، او خاتم پیامبران (و سیّد آنهاست، آیا با او سخن نمیگویید»؟ با شنیدن این سخن بهسوی من آمدند و سلام و تحیّت گفتند و به من و امّتم بشارت خیر دادند. <br> | جبرئیل گفت: «این، محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) پیامبر رحمت است که خدا او را بهعنوان پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) بهسوی بندگان خود فرستاده است، او خاتم پیامبران (و سیّد آنهاست، آیا با او سخن نمیگویید»؟ با شنیدن این سخن بهسوی من آمدند و سلام و تحیّت گفتند و به من و امّتم بشارت خیر دادند. <br> | ||
پس به آسمان دوّم بالا رفتیم، دو مرد کاملاً شبیه یکدیگر دیدم، از جبرئیل پرسیدم: «اینها کیستند»؟ گفت: «دو پسرخاله، عیسی و یحیی (علیهماالسلام)». به آن دو سلام کردم، پاسخ مرا دادند و برای هم طلب مغفرت نمودیم، گفتند: «خوش آمدی ای برادر و پیامبر صالح! | پس به آسمان دوّم بالا رفتیم، دو مرد کاملاً شبیه یکدیگر دیدم، از جبرئیل پرسیدم: «اینها کیستند»؟ گفت: «دو پسرخاله، عیسی و یحیی (علیهماالسلام)». به آن دو سلام کردم، پاسخ مرا دادند و برای هم طلب مغفرت نمودیم، گفتند: «خوش آمدی ای برادر و پیامبر صالح! | ||
در آنجا هم فرشتگانی را دیدم همانند آنان که در آسمان اوّل دیده بودم، همه در حال حمد و ثنای خداوند، هریک با صدایی متفاوت از صدای دیگران و خداوند آنها را همانگونه که اراده کرده بود، خلق نموده بود». | در آنجا هم فرشتگانی را دیدم همانند آنان که در آسمان اوّل دیده بودم، همه در حال حمد و ثنای خداوند، هریک با صدایی متفاوت از صدای دیگران و خداوند آنها را همانگونه که اراده کرده بود، خلق نموده بود». | ||
سپس به آسمان سوّم صعود کردیم، مردی را دیدم که از شدّت زیبایی نسبت به دیگران، چون ماه بدر بود در میان ستارگان، از جبرئیل | سپس به آسمان سوّم صعود کردیم، مردی را دیدم که از شدّت زیبایی نسبت به دیگران، چون ماه بدر بود در میان ستارگان، از جبرئیل درباره او پرسیدم، گفت: «او برادرت؛ یوسف (علیهالسلام) است». به او سلام دادم، پاسخ مرا داد و برای هم طلب مغفرت نمودیم. گفت: «خوش آمدی، ای برادر و پیامبر صالح که در زمانی نیک و صالح مبعوث شدی». در آنجا هم همانند آسمان اوّل و دوّم ملائکه را در حال خضوع و خشوع دیدم، جبرئیل سخنانی را که درباره من به آنها گفته بود به این ملائکه هم گفت و اینها هم همان کاری را کردند که ملائکه پیشین انجام داده بودند. | ||
سپس به آسمان چهارم بالا رفتیم، در آنجا مردی را دیدم، از جبرئیل | سپس به آسمان چهارم بالا رفتیم، در آنجا مردی را دیدم، از جبرئیل درباره او پرسیدم، گفت: «این ادریس (علیهالسلام) است که خداوند به او مقام و مرتبه عالی و رفیع عطا کرده است». به همدیگر سلام کرده و برای هم طلب مغفرت نمودیم، در آنجا هم مانند طبقات پیشین آسمان، ملائکه را در حال خضوع و خشوع و عبادت دیدم که به من و امّتم بشارت خیر دادند. سپس ملکی را دیدم که بر تختی نشسته و هفتاد هزار ملک روبهروی او هستند و هر ملکی هم هفتاد هزار ملک تحت امر دارد، پس در دل رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) چنین افتاد که این فرشته باید همان باشد، پس جبرئیل بر آن ملک فریادی کشید و گفت: «برخیز! و او تا روز قیامت ایستاده خواهد بود». | ||
پس به آسمان پنجم رفتیم، مردی میانسال و درشت چشمی را دیدم که تابهحال میانسالی بزرگتر از او ندیده بودم. گروهی از یارانش در کنار او بودند از کثرت آنها تعجّب کردم. پرسیدم: «ای جبرئیل! این کیست»؟ گفت: «هارونبنعمران، محبوب در میان قوم خود». به همدیگر سلام داده و برای هم طلب مغفرت کردیم. در آنجا هم مانند آسمانهای پیشین ملائکهای را در حال خضوع و عبادت دیدم. | پس به آسمان پنجم رفتیم، مردی میانسال و درشت چشمی را دیدم که تابهحال میانسالی بزرگتر از او ندیده بودم. گروهی از یارانش در کنار او بودند از کثرت آنها تعجّب کردم. پرسیدم: «ای جبرئیل! این کیست»؟ گفت: «هارونبنعمران، محبوب در میان قوم خود». به همدیگر سلام داده و برای هم طلب مغفرت کردیم. در آنجا هم مانند آسمانهای پیشین ملائکهای را در حال خضوع و عبادت دیدم. | ||
خط ۸۹۸: | خط ۸۹۸: | ||
سپس به آسمان هفتم صعود کردیم، به هر مَلَکی که گذر کردم. گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! حِجامت کن و امّت خود را به حِجامت امر کن» و در آنجا هم مردی را دیدم که موی سر و ریش او سیاهوسفید بود و بر تختی نشسته بود. پرسیدم: «ای جبرئیل! این مرد کیست که در آسمان هفتم و بر در بیتالمعمور و جوار باریتعالی ساکن است»؟ گفت: «این پدرت، ابراهیم (علیهالسلام) است و این مقام و محلّ تو و پرهیزکاران امّت تو هم خواهد بود». | سپس به آسمان هفتم صعود کردیم، به هر مَلَکی که گذر کردم. گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! حِجامت کن و امّت خود را به حِجامت امر کن» و در آنجا هم مردی را دیدم که موی سر و ریش او سیاهوسفید بود و بر تختی نشسته بود. پرسیدم: «ای جبرئیل! این مرد کیست که در آسمان هفتم و بر در بیتالمعمور و جوار باریتعالی ساکن است»؟ گفت: «این پدرت، ابراهیم (علیهالسلام) است و این مقام و محلّ تو و پرهیزکاران امّت تو هم خواهد بود». | ||
سپس پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) خواند: سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند، و [در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند همچنین] این پیامبر و کسانی که [به او] ایمان آوردهاند [از همه سزاوارترند] و خداوند، ولیّ و سرپرست مؤمنان است. (آل عمران/۶۸) سپس به همدیگر سلام دادیم و ابراهیم (علیهالسلام) گفت: «خوش آمدی ای پیامبر و فرزند صالح که در زمانی نیک و صالح مبعوث شدهای»! در آنجا هم، همانند آسمان | سپس پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) خواند: سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند، و [در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند همچنین] این پیامبر و کسانی که [به او] ایمان آوردهاند [از همه سزاوارترند] و خداوند، ولیّ و سرپرست مؤمنان است. (آل عمران/۶۸) سپس به همدیگر سلام دادیم و ابراهیم (علیهالسلام) گفت: «خوش آمدی ای پیامبر و فرزند صالح که در زمانی نیک و صالح مبعوث شدهای»! در آنجا هم، همانند آسمان ششگانه پیشین ملائکه را در حال سجود و خشوع دیدم که به من و امّتم بشارت خیر دادند. رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «در آسمان هفتم دریاهایی از نوردیدم بسیار درخشان، نزدیک بود از درخشش آن چشمها کور شوند و دریاهایی تاریک و دریاهای برفویخ که رعدوبرق میزد و هر بار که میترسیدم از جبرئیل میپرسیدم و جبرئیل میگفت: «مژده و بشارت باد بر تو ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! و کرامت پروردگارت را شکر کن و بهخاطر لطف پروردگارت حمد و ثنای او را بهجا آور، خداوند با قدرت و مساعدت خود، به من قوّت قلب و ثبات داد». | ||
و از جبرئیل بسیار سؤالها پرسیدم و بسیار از آنچه دیدم تعجّب نمودم. جبرئیل گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! آنچه میبینی به نظرت بزرگ و عظیم است؟! این تنها یکی از آفریدههای پروردگار توست، پس آن خالقی که چنین مخلوقی را آفریده چگونه است؟! و آفریدههایی بزرگ و عظیمی که تو نمیبینی [چگونه است]؟! | و از جبرئیل بسیار سؤالها پرسیدم و بسیار از آنچه دیدم تعجّب نمودم. جبرئیل گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! آنچه میبینی به نظرت بزرگ و عظیم است؟! این تنها یکی از آفریدههای پروردگار توست، پس آن خالقی که چنین مخلوقی را آفریده چگونه است؟! و آفریدههایی بزرگ و عظیمی که تو نمیبینی [چگونه است]؟! | ||
میان خداوند و خلق او هفتادهزار حجاب وجود دارد و نزدیکترین مخلوق خدا به او من و اسرافیل هستیم که بین ما و خدا چهار حجاب وجود دارد؛ حجابی از نور، حجابی از ظلمت و تاریکی، حجابی از ابر و حجابی از آب و از جمله مخلوقات عجیبیکه خداوند آفریده و به آن صورت که اراده کرده آن را شکل داده بود، خروسی بود که پاهایش در پایینترین حدّ زمین هفتم و سرش در عرش بود که یکی از | میان خداوند و خلق او هفتادهزار حجاب وجود دارد و نزدیکترین مخلوق خدا به او من و اسرافیل هستیم که بین ما و خدا چهار حجاب وجود دارد؛ حجابی از نور، حجابی از ظلمت و تاریکی، حجابی از ابر و حجابی از آب و از جمله مخلوقات عجیبیکه خداوند آفریده و به آن صورت که اراده کرده آن را شکل داده بود، خروسی بود که پاهایش در پایینترین حدّ زمین هفتم و سرش در عرش بود که یکی از ملائکه الهی به شمار میرفت که خداوند به اراده خود او را به آن شکل آفریده بود؛ پاهایش در آخرین حدّ زمین هفتم بود، سپس بالاتر آمده و به آسمان هفتم رسید و همچنان جلوتر رفت تا تاجش به عرش الهی رسید و دائماً میگوید: «هرکجا که باشم پروردگارم پاک و منزّه است». دو بال بزرگ داشت که اگر آنها را میگسترد شرق و غرب را میپوشاند، در هر سحرگاه این خروس بالهایش را باز میکند و بر هم میزند و با صدای بلند تسبیح میگوید: «پاک و منزّه است خداوند، مالک آسمانها و زمین، پاک و مقدّس است، پاک و منزّه است خداوند بزرگ و متعال، هیچ معبودی جز الله نیست، زنده و پابرجاست». با این کار او، همهٔ خروسهای زمین، زبان به تسبیح میگشایند و بالهایشان را برهم زده و فریاد سر میدهند، وقتی این خروس در آسمان ساکت شود، خروسهای روی زمین هم ساکت میشوند. در زیر بالهای سفیدرنگ آن خروس، پر و کرکهایی سبز پررنگ و غلیظ وجود داشت و من هرگز چنین رنگ سبزی ندیده بودم. | ||
سپس همراه جبرئیل به راه افتاده به بیتالمعمور وارد شدم و دو رکعت نماز خواندم، همراه من گروهی از یاران من بودند که لباسهایی تازه و نو پوشیده بودند و گروهی دیگر لباسهای کهنه پوشیده بودند، ابتدا آنان که لباس نو و تازه پوشیده بودند آمدند و سپس آنان که لباس کهنه پوشیده بودند نشستند. | سپس همراه جبرئیل به راه افتاده به بیتالمعمور وارد شدم و دو رکعت نماز خواندم، همراه من گروهی از یاران من بودند که لباسهایی تازه و نو پوشیده بودند و گروهی دیگر لباسهای کهنه پوشیده بودند، ابتدا آنان که لباس نو و تازه پوشیده بودند آمدند و سپس آنان که لباس کهنه پوشیده بودند نشستند. | ||
خط ۹۰۹: | خط ۹۰۹: | ||
سپس آن نهرها مطیع من شدند تا اینکه وارد بهشت شدم. در ساحل و کنارههای آن رودها در بهشت، خانههای من و همسران من بود خاک آنجا همچون مشک خوشبو بود. یک حوری را دیدم که در نهرهای بهشتی شنا میکرد، از او پرسیدم: «برای چه کسی خلق شدهای»؟<br> | سپس آن نهرها مطیع من شدند تا اینکه وارد بهشت شدم. در ساحل و کنارههای آن رودها در بهشت، خانههای من و همسران من بود خاک آنجا همچون مشک خوشبو بود. یک حوری را دیدم که در نهرهای بهشتی شنا میکرد، از او پرسیدم: «برای چه کسی خلق شدهای»؟<br> | ||
گفت: «برای زیدبنحارثه» و صبحگاهان، من به زید مژده و بشارت او را دادم. [در آنجا] پرندگانی همانند شتران خراسان و انارهایی مانند دلوهای بزرگ آویخته از درختان [وجود داشت] و نیز در آنجا درختی دیدم که اگر پرندهای هفتصد سال به دور | گفت: «برای زیدبنحارثه» و صبحگاهان، من به زید مژده و بشارت او را دادم. [در آنجا] پرندگانی همانند شتران خراسان و انارهایی مانند دلوهای بزرگ آویخته از درختان [وجود داشت] و نیز در آنجا درختی دیدم که اگر پرندهای هفتصد سال به دور تنه آن پرواز میکرد، باز به نقطه شروع نمیرسید، در هر منزلی در بهشت شاخهای از این درخت وجود داشت. از جبرئیل پرسیدم: «این چیست»؟ گفت: «این درخت طوبی است که خداوند فرمود: پاکیزهترین [زندگی] نصیبشان است و بهترین سرانجامها!<ref>(رعد/۲۹.</ref> | ||
پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «وقتی وارد بهشت شدم، به خود آمدم و از جبرئیل | پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «وقتی وارد بهشت شدم، به خود آمدم و از جبرئیل درباره آن دریاها و بزرگی و خلقتِ شگفتانگیز آنها پرسیدم»، گفت: «آنها سراپردههای حجابیاند که خداوند به آن خود را میپوشاند، اگر آن حجابها نبود، نور عرش الهی همه چیز را نابود میکرد». | ||
به سدرة المنتهی رسیدم، هر برگی از آن بر امّتی سایه انداخته بود، نسبت به آن، آنگونه بودم که خدا میفرماید: | به سدرة المنتهی رسیدم، هر برگی از آن بر امّتی سایه انداخته بود، نسبت به آن، آنگونه بودم که خدا میفرماید: فاصله او [با پیامبر] بهاندازه فاصله دو کمان یا کمتر<ref>(نجم/۹</ref> خداوند مرا صدا کرد که؛ پیامبر، به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است<ref>(بقره/۲۸۵)</ref> و از جانب خود و امت خود پاسخ دادم: و همهٔ مؤمنان [نیز]، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آوردهاند [و میگویند]: ما در میان هیچیک از پیامبران او، فرق نمیگذاریم [و به همه ایمان داریم]». | ||
و من گفتم: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! [انتظارِ] آمرزش تو را [داریم] و بازگشت [ما] بهسوی توست»<ref>(بقره/۲۸۵)».</ref>. | و من گفتم: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! [انتظارِ] آمرزش تو را [داریم] و بازگشت [ما] بهسوی توست»<ref>(بقره/۲۸۵)».</ref>. | ||
خداوند فرمود: خداوند هیچکس را، جز | خداوند فرمود: خداوند هیچکس را، جز بهاندازه تواناییاش، تکلیف نمیکند. [انسان]، هر کار [نیکی] را انجام دهد، برای خود انجام داده و هر کار [بدی] کند، به زیان خود کرده است». | ||
من گفتم: «پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! تکلیف سنگینی بر ما قرار مده، آنچنان که [بهخاطر گناه و طغیان]، بر کسانی که پیش از ما بودند، قرار دادی! پروردگارا! آنچه طاقت تحمّل آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوی! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مایی، پس ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان»!<ref>(بقره/۲۸۶)</ref> | من گفتم: «پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! تکلیف سنگینی بر ما قرار مده، آنچنان که [بهخاطر گناه و طغیان]، بر کسانی که پیش از ما بودند، قرار دادی! پروردگارا! آنچه طاقت تحمّل آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوی! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مایی، پس ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان»!<ref>(بقره/۲۸۶)</ref> | ||
خداوند فرمود: «آن را به تو و امّت تو عطا کردم». | خداوند فرمود: «آن را به تو و امّت تو عطا کردم». | ||
خط ۹۲۱: | خط ۹۲۱: | ||
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «هیچکسی کریم¬تر و بزرگوارتر از پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به نزد خدا فرستاده نشده است تا چنین خصلتی را برای امت خود بخواهد». | امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «هیچکسی کریم¬تر و بزرگوارتر از پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به نزد خدا فرستاده نشده است تا چنین خصلتی را برای امت خود بخواهد». | ||
پس پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) عرض کرد: «خدایا! به پیامبرانت فضایل و مراتبی عطا کردهای، پس به من هم عطا کن». | پس پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) عرض کرد: «خدایا! به پیامبرانت فضایل و مراتبی عطا کردهای، پس به من هم عطا کن». | ||
فرمود: «دو جمله از عرش خود را به تو عطا کردم، لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ وَ لَا مَنْجَی مِنْکَ إِلَّا إِلَیْکَ، یعنی هیچ نیرو و قدرتی جز قدرت خدا وجود ندارد و تنها مفرّ و پناه از خدا، خودِ خداوند است و ملائکه دعاها و کلماتی به من آموختند که هر صبح و شب آنها را میخوانم؛ خدایا! از ظلم و ستم خود به عفو و بخشش تو پناه میآورم و از گناه خود به مغفرت و از ذلّت و پَستی خود به عزّت تو و از فقر خود به غِنا و بینیازی تو پناه میآورم و | فرمود: «دو جمله از عرش خود را به تو عطا کردم، لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ وَ لَا مَنْجَی مِنْکَ إِلَّا إِلَیْکَ، یعنی هیچ نیرو و قدرتی جز قدرت خدا وجود ندارد و تنها مفرّ و پناه از خدا، خودِ خداوند است و ملائکه دعاها و کلماتی به من آموختند که هر صبح و شب آنها را میخوانم؛ خدایا! از ظلم و ستم خود به عفو و بخشش تو پناه میآورم و از گناه خود به مغفرت و از ذلّت و پَستی خود به عزّت تو و از فقر خود به غِنا و بینیازی تو پناه میآورم و چهره فانی به چهره جاودان و ابدی تو که هیچ فنایی ندارد پناه میآورد. | ||
سپس صدای اذان را شنیدم، ملکی در آسمان اذان میداد که پیش از آن شب هرگز دیده نشده بود. | سپس صدای اذان را شنیدم، ملکی در آسمان اذان میداد که پیش از آن شب هرگز دیده نشده بود. | ||
خط ۹۲۹: | خط ۹۲۹: | ||
گفت: «أشهَدُ أنَّ محمّداً رسولالله. أشهَدُ أنَّ محمّداً رسولالله». | گفت: «أشهَدُ أنَّ محمّداً رسولالله. أشهَدُ أنَّ محمّداً رسولالله». | ||
خداوند فرمود: «بندهام راست میگوید، محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)، بنده و پیامبر من است، من او را انتخاب کرده و مبعوث کردهام». | خداوند فرمود: «بندهام راست میگوید، محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)، بنده و پیامبر من است، من او را انتخاب کرده و مبعوث کردهام». | ||
سپس [ | سپس [فرشته مؤذّن] گفت: حَیَّ عَلَی الصَّلاهْ، حَیَّ عَلَی الصَّلاهْ. | ||
خداوند فرمود: «بندهام راست میگوید و همه را بهسوی انجام | خداوند فرمود: «بندهام راست میگوید و همه را بهسوی انجام فریضه من فرامیخواند و هرکس با میل قلبی برای انجام نماز اقدام کند و به آن اهتمام بورزد، کفّاره گناهان او خواهد بود». | ||
سپس گفت: «حَیَّ عَلَیالفَلاحِ، حَیَّ عَلَی الفَلاحِ». خداوند فرمود: «نماز، صلاح و پیروزی و رستگاریست». | سپس گفت: «حَیَّ عَلَیالفَلاحِ، حَیَّ عَلَی الفَلاحِ». خداوند فرمود: «نماز، صلاح و پیروزی و رستگاریست». | ||
خط ۹۴۳: | خط ۹۴۳: | ||
نزد موسی (علیهالسلام) برگشتم. گفت: «طاقت آن را نداری». گفتم: «من از پروردگارم شرم دارم، پس به همین مقدار صبر میکنم»، منادی ندا داد، حال که بر آن صبر میکنی، من اجر این پنج نوبت را پنج برابر میافزایم، هر نمازی معادل ده نماز. هرکس از امّت تو عمل نیکی انجام دهد، آن را برایش ده برابر مینویسم و اگر قصد کند و انجام ندهد، آن را یک کار نیک انجام یافته مینویسم و اگر یکی از امّت تو قصد انجام عمل بدی را داشته و آن را انجام دهد، یک گناه و اگر انجام ندهد، هیچچیز برایش نمینویسم. | نزد موسی (علیهالسلام) برگشتم. گفت: «طاقت آن را نداری». گفتم: «من از پروردگارم شرم دارم، پس به همین مقدار صبر میکنم»، منادی ندا داد، حال که بر آن صبر میکنی، من اجر این پنج نوبت را پنج برابر میافزایم، هر نمازی معادل ده نماز. هرکس از امّت تو عمل نیکی انجام دهد، آن را برایش ده برابر مینویسم و اگر قصد کند و انجام ندهد، آن را یک کار نیک انجام یافته مینویسم و اگر یکی از امّت تو قصد انجام عمل بدی را داشته و آن را انجام دهد، یک گناه و اگر انجام ندهد، هیچچیز برایش نمینویسم. | ||
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «خداوند از جانب این امّت به موسی (علیهالسلام) خیر عطا کند» و این تفسیر آیه: سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ المَسْجِدِ الحَرامِ إِلَی المَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ است.<ref></ref> <ref>بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج18 ؛ ص319 تا331؛ تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۱۰؛ القمی، ج۲، ص۳؛ «بتفاوت لفظی»/ نورالثقلین/ البرهان.</ref>. | امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «خداوند از جانب این امّت به موسی (علیهالسلام) خیر عطا کند» و این تفسیر آیه: سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ المَسْجِدِ الحَرامِ إِلَی المَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ است.<ref></ref> <ref>بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج18 ؛ ص319 تا331؛ تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۱۰؛ القمی، ج۲، ص۳؛ «بتفاوت لفظی»/ نورالثقلین/ البرهان.</ref>. | ||
[[رده:مقالهها]] |