حجر بن عدی: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۷ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۰ اوت ۲۰۲۴
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[محمد (ص) خاتم الانبیاء' به '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۸: خط ۱۸:
| وبگاه =  
| وبگاه =  
}}
}}
'''حُجْر بن عَدِی بن معاویه بن جَبَله کندی کوفی''' کنیه‌اش ابوعبدالرحمن، معروف به حجرالخیر، صحابی [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)]] و از یاران خاص و [[شیعیان]] [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیه‌السلام)]] و از بزرگان و فضلای [[کوفه]] می‌باشد. در [[جنگ جمل]]، [[جنگ صفین]] و [[جنگ نهروان]] از فرماندهان سپاه آن حضرت به شمار می‌رفت. «حجر» به دفاع از [[امیرالمومنین علی (ع)|امیرالمومنین (علیه‌السلام)]] و انتقاد از [[معاویه]] می‌پرداخت، که سرانجام به دستور او در منطقه مرج عذراء به همراه تعدادی از یارانش به [[شهادت]] رسید.  
'''حُجْر بن عَدِی بن معاویه بن جَبَله کندی کوفی''' کنیه‌اش ابوعبدالرحمن، معروف به حجرالخیر، صحابی [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)]] و از یاران خاص و [[شیعیان]] [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیه‌السلام)]] و از بزرگان و فضلای [[کوفه]] می‌باشد. در [[جنگ جمل]]، [[جنگ صفین]] و [[جنگ نهروان]] از فرماندهان سپاه آن حضرت به شمار می‌رفت. «حجر» به دفاع از [[علی بن ابی طالب|امیرالمومنین (علیه‌السلام)]] و انتقاد از [[معاویه]] می‌پرداخت، که سرانجام به دستور او در منطقه مرج عذراء به همراه تعدادی از یارانش به [[شهادت]] رسید.  


== حُجر بن عَدی کیست ==
== حُجر بن عَدی کیست ==
خط ۳۴: خط ۳۴:
برای این‌که مادرش در رخت‌خواب راحت استراحت کند، پیش از مادر دست بر رخت‌خواب می‌­کشید و گاهی خود بر آن می‌خوابید تا مبادا چیزی بدن مادر را آزار دهد<ref> تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212.</ref>. روزی خانواده ‌ای نزد زیاد آمدند و از فردی شکایت کردند که یکی از ما را کشته است، اولیاء قاتل گفتند: البته مقتول نبطی است و قاتل عربی و هیچ عربی به خاطر نبطی [[قصاص]] نمی‌­شود!! زیاد گفت: البته دیه‌­اش را بپردازند. بستگان مقتول گفتند: ما نیازی به [[دیه]] نداریم فکر می‌­کردیم همه مردم مساوی هستند! حجر بن عدی برخواست وگفت: با این حکم و سخن کتاب خدا و سنت پیامبرش را تعطیل کردید. تا زمانی که جان دارم شمشیر می‌­زنم تا اینکه بمیرم و اسلام عزیز گردد. به خدا سوگند آرام نمی‌­گیرم تا اینکه چاقو زیر گلوی قاتل قرار گیرد<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212.</ref>.
برای این‌که مادرش در رخت‌خواب راحت استراحت کند، پیش از مادر دست بر رخت‌خواب می‌­کشید و گاهی خود بر آن می‌خوابید تا مبادا چیزی بدن مادر را آزار دهد<ref> تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212.</ref>. روزی خانواده ‌ای نزد زیاد آمدند و از فردی شکایت کردند که یکی از ما را کشته است، اولیاء قاتل گفتند: البته مقتول نبطی است و قاتل عربی و هیچ عربی به خاطر نبطی [[قصاص]] نمی‌­شود!! زیاد گفت: البته دیه‌­اش را بپردازند. بستگان مقتول گفتند: ما نیازی به [[دیه]] نداریم فکر می‌­کردیم همه مردم مساوی هستند! حجر بن عدی برخواست وگفت: با این حکم و سخن کتاب خدا و سنت پیامبرش را تعطیل کردید. تا زمانی که جان دارم شمشیر می‌­زنم تا اینکه بمیرم و اسلام عزیز گردد. به خدا سوگند آرام نمی‌­گیرم تا اینکه چاقو زیر گلوی قاتل قرار گیرد<ref>تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر 12: 212.</ref>.


[[حسین بن علی (سید الشهدا) |امام حسین (علیه‌السلام)]] طی نامه توبیخ‌آمیزی به معاویه می‌نویسد:
امام حسین (علیه‌السلام) طی نامه توبیخ‌آمیزی به معاویه می‌نویسد:


«ألست قاتل حجر بن عدی اخی کنده و اصحابه الصالحین المطیعین العابدین، کانوا ینکرون الظلم و یستعظمون المنکر و البدع و یؤثرون حکم الکتاب و لا یخافون فی الله لومه لاثم و قتلتهم ظلماً و عدواناً. ...»
«ألست قاتل حجر بن عدی اخی کنده و اصحابه الصالحین المطیعین العابدین، کانوا ینکرون الظلم و یستعظمون المنکر و البدع و یؤثرون حکم الکتاب و لا یخافون فی الله لومه لاثم و قتلتهم ظلماً و عدواناً. ...»
خط ۴۴: خط ۴۴:
عبیدالله بن حر جعفی از عثمانیان کوفه بود، به شام رفت و به همراه آنان (پس از صلح امام حسن (علیه‌السلام) به کوفه بازگشت، وقتی زیاد حجر بن عدی و ده نفر از اصحابش را گرفت آرزو می­‌کرد اگر ده نفر یار داشت ایشان را از دست ماموران زیاد بن ابیه نجات می­‌داد<ref>موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی 6: 125.</ref>.
عبیدالله بن حر جعفی از عثمانیان کوفه بود، به شام رفت و به همراه آنان (پس از صلح امام حسن (علیه‌السلام) به کوفه بازگشت، وقتی زیاد حجر بن عدی و ده نفر از اصحابش را گرفت آرزو می­‌کرد اگر ده نفر یار داشت ایشان را از دست ماموران زیاد بن ابیه نجات می­‌داد<ref>موسوعه التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی 6: 125.</ref>.


[[ابن شهر آشوب]] وقتی یاران [[حسن بن علی|امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)]] را نام می‌برد می‌­نویسد: از خواص و یاران ویژه امام علی علیه‌السلام و امام حسن (علیه‌السلام) حجر بن عدی می­‌باشد<ref> مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب 4: 40.</ref>.
[[ابن شهر آشوب]] وقتی یاران [[حسن بن علی (مجتبی)|امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)]] را نام می‌برد می‌­نویسد: از خواص و یاران ویژه امام علی علیه‌السلام و امام حسن (علیه‌السلام) حجر بن عدی می­‌باشد<ref> مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب 4: 40.</ref>.


== حجر بن عدی در محضر پیامبر ==
== حجر بن عدی در محضر پیامبر ==
حجر بن عدی به همراه برادرش‌ هانی بن عدی شرفیاب محضر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) شدند و به دست آن حضرت به اسلام گرویدند، ولی از فعالیت­‌های او در دوران [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)]] اطلاعاتی در دست نیست. برخی از منابع نوشته ­اند: وی در [[جنگ یرموک]] شرکت داشته است و می‌­دانیم که مقدمات این جنگ در روزهای آخر عمر با برکت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) تهیه شد و پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) سپاهی را به فرماندهی [[اسامة بن زید]] در بیرون [[مدینه]] آماده ­ی حرکت به سوی مرز [[روم]] نمود ولی با کارشکنی و بهانه‌های واهی عده­‌ای از صحابه سرشناس حرکت این سپاه به تاخیر افتاد و پس از رحلت جانگداز پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، به دستور [[ابوبکر]] سپاه مذکور برای اجرای مأموریت خود حرکت نمود. پس تنها مطلبی که نسبت به حجر بن عدی در عصر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از منابع به دست می‌آید حضور او در سپاه اسامه می‌­باشد. البته روایتی که حاکم نیشابوری از حجر نقل کرده دلالت دارد که حجر در سفر حجی به همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) بوده است<ref> المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 68 ـ 465.</ref>.
حجر بن عدی به همراه برادرش‌ هانی بن عدی شرفیاب محضر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) شدند و به دست آن حضرت به اسلام گرویدند، ولی از فعالیت­‌های او در دوران [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)]] اطلاعاتی در دست نیست. برخی از منابع نوشته ­اند: وی در [[جنگ یرموک]] شرکت داشته است و می‌­دانیم که مقدمات این جنگ در روزهای آخر عمر با برکت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) تهیه شد و پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) سپاهی را به فرماندهی [[اسامة بن زید]] در بیرون [[مدینه]] آماده حرکت به سوی مرز [[روم]] نمود ولی با کارشکنی و بهانه‌های واهی عده­‌ای از صحابه سرشناس حرکت این سپاه به تاخیر افتاد و پس از رحلت جانگداز پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم)، به دستور [[ابوبکر]] سپاه مذکور برای اجرای مأموریت خود حرکت نمود. پس تنها مطلبی که نسبت به حجر بن عدی در عصر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از منابع به دست می‌آید حضور او در سپاه اسامه می‌­باشد. البته روایتی که حاکم نیشابوری از حجر نقل کرده دلالت دارد که حجر در سفر حجی به همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) بوده است<ref> المستدرک، حاکم نیشابوری 3: 68 ـ 465.</ref>.


== تاریخ شهادت ==
== تاریخ شهادت ==
خط ۵۴: خط ۵۴:
== بازتاب شهادت حجر بن عدی ==
== بازتاب شهادت حجر بن عدی ==
کشته شدن حجر در میان [[مسلمانان]] ایجاد ناراحتی عجیبی نمود، و نه تنها دوستان و [[شیعیان]] ناراحت شدند بلکه همان‌هایی که با علی علیه‌السلام مخالف بودند از کشته شدن حجر اظهار تنفر و بیزاری نمودند؛ از جمله [[حسن بصری]] هنگامی که شنید حجر را کشته‌اند پرسید: آیا بر او نماز خواندند و [[کفن]] نموده، دفنش کردند و به جانب [[قبله]] خوابانیدند؟ گفته شد آری همه این دستورها را انجام دادند، گفت: به خدای [[کعبه]] خود را محکوم ساختند<ref>تاریخ الطبری، طبری 4: 207؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر 8: 27 و اسد الغابة، ابن اثیر 1: 462.</ref>.
کشته شدن حجر در میان [[مسلمانان]] ایجاد ناراحتی عجیبی نمود، و نه تنها دوستان و [[شیعیان]] ناراحت شدند بلکه همان‌هایی که با علی علیه‌السلام مخالف بودند از کشته شدن حجر اظهار تنفر و بیزاری نمودند؛ از جمله [[حسن بصری]] هنگامی که شنید حجر را کشته‌اند پرسید: آیا بر او نماز خواندند و [[کفن]] نموده، دفنش کردند و به جانب [[قبله]] خوابانیدند؟ گفته شد آری همه این دستورها را انجام دادند، گفت: به خدای [[کعبه]] خود را محکوم ساختند<ref>تاریخ الطبری، طبری 4: 207؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر 8: 27 و اسد الغابة، ابن اثیر 1: 462.</ref>.
در همان سالی که حجر کشته شد معاویه به [[حج]] رفت، [[حسین بن علی (سید الشهدا) علیه‌السلام]] را ملاقات کرد و گفت: می‌دانی با حجر و یارانش و دوستان پدر چه کردم؟ امام علیه‌السلام فرمود: چه کردی؟ گفت: آنان را کشتیم، [[غسل]] داده، نماز خواندیم و دفن نمودیم. امام علیه‌السلام فرمود: ایشان را خصم خود گردانیدی، ولی معاویه اگر من کسی از یاران تو را بکشم نه غسل می‌دهم و نه نماز برایش می‌خوانم و نه کفنش می‌کنم و نه دفنش می‌کنم (یعنی آنها [[کافران|کافرند]] و تو اینها را مسلمان دانستی و کشتی)<ref> الاحتجاج، طبرسی 2: 20 ـ 19 و الحدائق الناضرة، محقق بحرانی 3: 412.</ref>.
در همان سالی که حجر کشته شد معاویه به [[حج]] رفت، سید الشهدا علیه السلام را ملاقات کرد و گفت: می‌دانی با حجر و یارانش و دوستان پدر چه کردم؟ امام علیه‌السلام فرمود: چه کردی؟ گفت: آنان را کشتیم، [[غسل]] داده، نماز خواندیم و دفن نمودیم. امام علیه‌السلام فرمود: ایشان را خصم خود گردانیدی، ولی معاویه اگر من کسی از یاران تو را بکشم نه غسل می‌دهم و نه نماز برایش می‌خوانم و نه کفنش می‌کنم و نه دفنش می‌کنم (یعنی آنها [[کافران|کافرند]] و تو اینها را مسلمان دانستی و کشتی)<ref> الاحتجاج، طبرسی 2: 20 ـ 19 و الحدائق الناضرة، محقق بحرانی 3: 412.</ref>.


[[عایشه]] که ماجرای حجر را شنید عبدالرحمان بن حارث را پیش معاویه فرستاد تا از کشتن حجر جلوگیری کند، ولی موقعی عبدالرحمان رسید که حجر کشته شده بود. عبدالرحمان به معاویه گفت: پس حلم و بردباری [[ابوسفیان]] چه شد؟ معاویه گفت: از وقتی که افراد حلیم و بردباری مانند تو از طرف من پراکنده شدند، حلم را از دست دادم و این کار را هم زیاد بر من تحمیل کرد و من پذیرفتم<ref> الغدیر، علامه امینی 11: 58 و الکامل، ابن اثیر 3: 487.</ref>.
[[عایشه]] که ماجرای حجر را شنید عبدالرحمان بن حارث را پیش معاویه فرستاد تا از کشتن حجر جلوگیری کند، ولی موقعی عبدالرحمان رسید که حجر کشته شده بود. عبدالرحمان به معاویه گفت: پس حلم و بردباری [[ابوسفیان]] چه شد؟ معاویه گفت: از وقتی که افراد حلیم و بردباری مانند تو از طرف من پراکنده شدند، حلم را از دست دادم و این کار را هم زیاد بر من تحمیل کرد و من پذیرفتم<ref> الغدیر، علامه امینی 11: 58 و الکامل، ابن اثیر 3: 487.</ref>.
Writers، confirmed، مدیران
۸۸٬۴۸۲

ویرایش