پیشنویس:تفسیر تطبیقی آیه مباهله: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
مباهله در اصل از ماده بهل بر وزن اهل ، بمعنای رهاکردن و قید وبندرا از چیزی برداشتن است .وبه همین جهت هنگامی که حیوانی را که به حال خود واگذارند وپستان آن را در کیسه قرار ندهند تا نوزاده ش بتوا ند به آزادی شیربنوشد به آن باهل گویند . | مباهله در اصل از ماده بهل بر وزن اهل ، بمعنای رهاکردن و قید وبندرا از چیزی برداشتن است .وبه همین جهت هنگامی که حیوانی را که به حال خود واگذارند وپستان آن را در کیسه قرار ندهند تا نوزاده ش بتوا ند به آزادی شیربنوشد به آن باهل گویند . | ||
ابتهال بمعنای تضرع در دعا وسؤال از خدای متعال وواگذاری کاربه خدا است . <ref>(طریحی مجمع البحرین باب بهل )</ref> | ابتهال بمعنای تضرع در دعا وسؤال از خدای متعال وواگذاری کاربه خدا است . <ref>(طریحی مجمع البحرین باب بهل )</ref> | ||
اگرآن را گاهی به | اگرآن را گاهی به معنای هلاکت ولعن ودوری از خدا گرفته اند به خاطر این است که رها کردن بنده به حال خود این نتائج را به دنبال می آورد. | ||
==== '''ب: معنای اصطلاحی مباهله''' ==== | ==== '''ب: معنای اصطلاحی مباهله''' ==== | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
</ref> | </ref> | ||
====='''[[شان نزول]]'''===== | ====='''[[شان نزول]]'''===== | ||
علی ابن ابراهیم قمی در شان نزول این آیه(آل عمران61) وآیه قبل از امام صادق روایت کرده است که فرمود :زمانی که | علی ابن ابراهیم قمی در شان نزول این آیه(آل عمران61) وآیه قبل از امام صادق روایت کرده است که فرمود :زمانی که نصارای نجران بابزرگشان اهتم عاقب وسید در محضر رسول خدا بودند وقت نماز شان که شد ناقوسشان را به صدا در آوردند ومشغول نماز شدند اصحاب پیامبر به آن حضرت عرض کردند :ای پیامبر خدا این کار را در مسجد اجازه می دهید ؟پیامبر فرمود رهایشان کنید ؛هنگامی که از نماز فارغ شدند نزد پیامبر ص آمدند وگفتند ما را به چه چیزی دعوت می نمایی حضرت فرمود :به یگانگی خدا ،رسالت من ونیز شهادت به عبد ومخلوق بودن عیسی(ع) چنانکه او هم می خورد ومی آشامید ومحدث می شد آنان گفتند اگر چنین است پس پدرش چه کسی بوده است ؟ | ||
وحی نازل شد که پیامبر از آنان راجع به آدم(ع) بپرس آیا او عبد ومخلوق بود که می خورد ومی آشامید وازدواج می کرد پیامبر این سوال را ازآنان پرسید در جواب گفتند بله آدم اینگونه بود حضرت فرمود پدر آدم چه کسی بود ؟ !نصرانیان بهت زده شدند واز جواب باز ماندند خداوند این دو آیه را نازل کرد وبه پیامبرص دستور مباهله با آنان را داد پیامبر ص به آنان فرمود: بامن مباهله می کنید اگر من راستگو بودم لعنت بر شما نازل خواهد شد واگر من دروغگو بودم بر من نازل خواهد گشت.گفتند سخن منصفانه ای است لذاوعده مباهله گذاشته شد.<ref>(تفسیر علی ابن ابراهیم قمی ج 1 ص 104)</ref> | وحی نازل شد که پیامبر از آنان راجع به آدم(ع) بپرس آیا او عبد ومخلوق بود که می خورد ومی آشامید وازدواج می کرد پیامبر این سوال را ازآنان پرسید در جواب گفتند بله آدم اینگونه بود حضرت فرمود پدر آدم چه کسی بود ؟ !نصرانیان بهت زده شدند واز جواب باز ماندند خداوند این دو آیه را نازل کرد وبه پیامبرص دستور مباهله با آنان را داد پیامبر ص به آنان فرمود: بامن مباهله می کنید اگر من راستگو بودم لعنت بر شما نازل خواهد شد واگر من دروغگو بودم بر من نازل خواهد گشت.گفتند سخن منصفانه ای است لذاوعده مباهله گذاشته شد.<ref>(تفسیر علی ابن ابراهیم قمی ج 1 ص 104)</ref> | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
=====پرسش های مفهومی===== | =====پرسش های مفهومی===== | ||
1 - جمع کلمه ومصداق واحد | 1 - جمع کلمه ومصداق واحد | ||
بادقت وتأمل در آیه کریمه نخستین اشکالی که مطرح می شود انکه کلمات ابنائنا ،نسائنا وانفسنا هر سه بصورت جمع بکار رفته است وعلاوه بر آن به ضمیر نا متکلم مع الغیر اضافه شده واین افاده عموم می کند لذا پیامبر (ص) بجای هر یک از آنها حد اقل سه نفررا | بادقت وتأمل در آیه کریمه نخستین اشکالی که مطرح می شود انکه کلمات ابنائنا ،نسائنا وانفسنا هر سه بصورت جمع بکار رفته است وعلاوه بر آن به ضمیر نا متکلم مع الغیر اضافه شده واین افاده عموم می کند لذا پیامبر (ص) بجای هر یک از آنها حد اقل سه نفررا برای مباهله با خود برده باشد در غیر اینصورت براساس ظاهر آیه امر خدا امتثال نشده است. | ||
پاسخ : | پاسخ : | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
</ref> | </ref> | ||
2 - حسنین ع فرزند علی ع است نه پیامبرص | 2 - حسنین ع فرزند علی ع است نه پیامبرص | ||
اشکال دیگری که در اینجا مطرح کرده اند اینکه به پیامبر امر شده است که فرزندان خود را در صحنه مباهله حاظر سازند در حالی که حسنین فرزندان علی است نه پیامبر چراکه فرزند بودن از طرف پدراست نه مادر. بنونا بنو ابنائنا و بناتنا بنوهن ابناء الرجال الأباعد. | |||
پاسخ :اعتراض مزبور طبق منطق عصر جاهلی است که گویند فرزند دختر فرزند ما نیستند ولی براساس منطق قرآن فرزند دخترفرزند ما ست چنانکه خداوندمتعال در سوره انعام آيه 84- 85 حضرت عیسی مسیح ع را فرزند ابراهیم معرفی نموده است (وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ) در حالى كه عیسی فرزند دخترى بود و اصولا پدرى نداشت. | پاسخ :اعتراض مزبور طبق منطق عصر جاهلی است که گویند فرزند دختر فرزند ما نیستند ولی براساس منطق قرآن فرزند دخترفرزند ما ست چنانکه خداوندمتعال در سوره انعام آيه 84- 85 حضرت عیسی مسیح ع را فرزند ابراهیم معرفی نموده است (وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ) در حالى كه عیسی فرزند دخترى بود و اصولا پدرى نداشت. | ||
نسخهٔ ۱۴ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۴۵
این هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید. این صفحه آخرینبار در ۱۷:۴۵، ۱۴ اوت ۲۰۲۴ (ساعت هماهنگ جهانی) (۲ ماه پیش) تغییر یافتهاست؛(الگو:پاکسازی) لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با {{در دست ساخت}} جایگزین میکنید. |
از آنجا که قرآن کریم از منابع اصلی واساسی مسلمانان در استنباط احکام واصول اعتقادی به شمار می رود می بایست برای اثبات فضائل اهلبیت نیز از این منبع بی پایان بهره جست وچون پیرامون آیاتی که به فضائل اهلبیت مربوط می شود دیدگاه متفاوتی از سوی فریقین (شیعه واهلسنت )مطرح شده نیاز به بررسی مقایسه ای دیدگاهای شیعه واهل سنت وجود دارد ویکی از این آیات آیه مباهله می باشد لذا در این رساله نخست به بررسی تطبیقی آیه مباهله براساس دو منظر شیعی واهل سنت پرداخته شده سپس شبهات مطرح شده در این زمینه مورد نقد وبررسی قرار گرفته است. کلید واژه: مباهله، عظمت، قرآن، اهلبیت، شبهات
مقدمه
بدون شک پایه گذار هر مکتبی بیش از هر چیز دغدغه حفظ آرمانها ودست آوردهای مکتب خود را دارد به همین منظور پیامبر گرامی اسلام(ص) به امت خویش در مورد کسانی که می توانستند بعد از پیامبر (ص)بالندگی نهضتش را تضمین نمایند سفارش اکید نمودند. ولی با تحقق جریان سقیفه آنهایی که شایستگی لازم برای عهده دار خلافت اسلامی را داشتند به کناری گذاشته شدند ودر جامعه اسلامی مورد بی مهری قرار گرفته علاوه بر محرومیت از حق سیاسی شان شخصیت والای آنان نیز به فراموشی سپرده شدندبنابر این جانشینان راستین پیامبر(ص) برای روشنگری افکار جامعه فضائل وشایستگیهای خود را برای مردم وحاکمان وقت یاد آور می شدند تا علاوه بر ایفای نقش در هدایت گری مردم منزلت شان در اذهان عمومی زنده بمانند وضمائر مستعد به راه حق باز گردند.واین وظیفه در زمان غیبت به عهده عالمان دین گذاشته شده است لذا در این نوشتار به بررسی یکی از خدشه نا پذیر ترین اسناد تاریخ یعنی واقعه مباهله برای تبیین شایستگی اهل بیت (ع) برای خلافت وامامت می پردازیم واز آنجاکه روایات مربوط به مباهله بطور فراوان از طریق عامه وخاصه وارد گردیده نظرات متفاوتی ارائه شده است لذا با استفاده از روش تفسیر تطبیقی دیدگاه طرفین را مورد ارزیابی قرار می دهیم.
مفهوم شناسی مباهله
الف :معنای لغوی مباهله
مباهله در اصل از ماده بهل بر وزن اهل ، بمعنای رهاکردن و قید وبندرا از چیزی برداشتن است .وبه همین جهت هنگامی که حیوانی را که به حال خود واگذارند وپستان آن را در کیسه قرار ندهند تا نوزاده ش بتوا ند به آزادی شیربنوشد به آن باهل گویند . ابتهال بمعنای تضرع در دعا وسؤال از خدای متعال وواگذاری کاربه خدا است . [۱] اگرآن را گاهی به معنای هلاکت ولعن ودوری از خدا گرفته اند به خاطر این است که رها کردن بنده به حال خود این نتائج را به دنبال می آورد.
ب: معنای اصطلاحی مباهله
مباهله در اصطلاح به معنای نفرین کردن دو نفربه یکدیگر است بدین ترتیب که افرادی که باهم گفتگویی درباره یک مساله مهم مذهبی دارند در یک جا جمع شوند وبه درگاه خدا تضرع کنند واز او بخواهند که دروغگورا رسوا سازند [۲] صاحب مجمع البیان در این زمینه می نویسد: ابتهال مصدر باب افتعال و به معنای بریکدیگر نفرین ولعنت کردن وعذاب را برای طرف حق ستیز خواستن است ومباهله ازماده بهل به مفهوم رها ساختن چیزی است وبه همین تناسب به معنای تضرع ودعا و واگذاری کردن کار به خدا نیز بکاررفته است. [۳]
شان نزول
علی ابن ابراهیم قمی در شان نزول این آیه(آل عمران61) وآیه قبل از امام صادق روایت کرده است که فرمود :زمانی که نصارای نجران بابزرگشان اهتم عاقب وسید در محضر رسول خدا بودند وقت نماز شان که شد ناقوسشان را به صدا در آوردند ومشغول نماز شدند اصحاب پیامبر به آن حضرت عرض کردند :ای پیامبر خدا این کار را در مسجد اجازه می دهید ؟پیامبر فرمود رهایشان کنید ؛هنگامی که از نماز فارغ شدند نزد پیامبر ص آمدند وگفتند ما را به چه چیزی دعوت می نمایی حضرت فرمود :به یگانگی خدا ،رسالت من ونیز شهادت به عبد ومخلوق بودن عیسی(ع) چنانکه او هم می خورد ومی آشامید ومحدث می شد آنان گفتند اگر چنین است پس پدرش چه کسی بوده است ؟ وحی نازل شد که پیامبر از آنان راجع به آدم(ع) بپرس آیا او عبد ومخلوق بود که می خورد ومی آشامید وازدواج می کرد پیامبر این سوال را ازآنان پرسید در جواب گفتند بله آدم اینگونه بود حضرت فرمود پدر آدم چه کسی بود ؟ !نصرانیان بهت زده شدند واز جواب باز ماندند خداوند این دو آیه را نازل کرد وبه پیامبرص دستور مباهله با آنان را داد پیامبر ص به آنان فرمود: بامن مباهله می کنید اگر من راستگو بودم لعنت بر شما نازل خواهد شد واگر من دروغگو بودم بر من نازل خواهد گشت.گفتند سخن منصفانه ای است لذاوعده مباهله گذاشته شد.[۴]
داستان مباهله
هنگامی که کار به مباهله کشیده شد آنان برای مشورت وتدبیر بیشتر یک شب از پیامبر گرامی اسلام (ص) مهلت خواستند وچون به مشورت نشستند بلند پایه ترین چهره مذهبی آنان گفت :فردا نیک بنگرید اگرمحمد با سروصدا وانبوه یاران آمد ؛ نترسید ومباهله کنید اما اگر خود و خاندانش آمدندبپرهیزید که گرفتارخواهید شد با فرا رسیدن بامداد روز موعود نجرانیان مشاهده کردند که پیامبر دست امیر مومنان را گرفته پیشا پیش آن حضرت دو نور دیده اش حسن و حسین ع وپشت سر شان دخت ارجمندش به میعاد گاه رهسپار رند مسیحیان که عضو عالی رتبه مذهبی شان در جلو و برگزیدگانشان از پی او بودند به پیامبر عرض کردند ما راضی شدیم وما را از مباهله معاف بدار لذا رسول خدا با آنان مصالحه کردند که جزیه بپردازند وآنها نیز پزیرفتند وبرگشتند.[۵]
همراهان پیامبر در صحنه مباهله
بحث در مورد اینکه پیامبر گرامی اسلام وقتی کار با مسیحیان به مباهله کشیده شد چه کسانی را همراه خود برای مباهله برده اند وچه کسانی صلاحیت و شایستگی این را داشتند که در صحنه مباهله حاضرشوند، بسیار مهم و سرنوشت ساز خواهد بود چرا که چهره های همراهان پیامبرچنان نورانی بود و آنان چنان هیبت وشکوه داشتند که اسقف مسیحی بادیدن چهره های نورانی آنان گفت: "من چهرهایی بسیار پرمعنویت وباشکوهی را می بینم که اگر از آفریدگار هستی بخواهد کوهارا ازجا برکند چنین خواهدشد. از قراین وشواهد مسلم تاریخی روشن می شود که همراهان پیامبر گرامی اسلام(ص) جزء چهار نفر نبودند.واین فضیلت بزرگ برای آنان رقم خورد.به اتفاق همه علماءاسلام اعم از عامه وخاصه کسانی که با پیامبر در صحنه مباهله حاضر شدند عبارت بودند از علی ابن ابی طالب ،فاطمه زهرا، حسن وحسین(ع) در ذیل به بررسی روایات مباهله در منابع حدیثی،تاریخی وتفسری فریقین می پردازیم وسپس مقایسه دو دیدگاه انجام خواهد شد.
الف: روایات مباهله در منابع تاریخی حدیثی اهل سنت.
وقتی به کتابهای تاریخی حدیثی اهل سنت مراجعه می کنیم روشن می گردد که مؤرخین ومحدثین نامدار اهل سنت روایات مربوط به مباهله را درکتابهای شان آورده اند هر چند تفاوتهایی در نقل دیده می شود واحیانا نقایصی در برخی از جملات روایات مانند حضور امیرالمؤمنین در صحنه مباهله به چشم می خورددر ذیل به سه مورد اشاره می گردد.
1 – مؤرخ معروف اهل سنت ابن اثیر در تاریخ خود می نویسد:مسیحیان نجران عاقب وسید را با تنی چند به نزد پیامبر (ص)فرستادند وآنها خواستند که باآنحضرت(ص) مباهله کنند وپیامبر بیرون آمد در حالی که علی،فاطمه، حسن وحسین (ع) او را همراهی می کردند اهل نجران با دیدند چهره های آنان از مباهله دست کشیدند وصلح کردند [۶]
2 – ابو سعید خرگوشی در کتاب خود بنام شرف النبی هنگامی که به فضیلت اهل بیت (ع)می پردازد با ذکر آیه مباهله در فضیلت آنان از ابن عباس نقل نموده است :مراد از ابنائنا حسن وحسین(ع)نسائنا فاطمه زهراء(س)وانفسنا رسول اکرم (ص) وعلی ابن ابی طالب(ع)است.[۷] 3 - سومین روایتی که به آن اشاره می شود در واقع معروف ترین روایتی است دراکثرکتابهای تاریخی حدیثی اهل سنت آمده است وسلسه سند روایت به ابن ابی وقاص می رسدواولین کسی که آن را نقل نموده احمد ابن حنبل است در مسندش وپس از وی دیگران در کتابهای خود آن را آورده اند.حاکم نیشابوری در المستدرک در مبحث فضائل اهلبیت آورده است [۸] ما این روایت را از صحیح مسلم که بصورت کامل تری نقل نموده می آوریم: ازعامر ابن سعدروایتی نقل نموده اند که می گوید:از پدرم (سعدابن ابی وقاص) شنیدم که می گفت معاویه به من گفت :تورا چه شده است که ابوتراب علی ابن ابی طالب(ع) را دشنام نمی دهی؟ سعد گفت:من سه فضیلت را از او به خاطر دارم که رسول خدا درباره وی فرموده است:هرگزاورا دشنام نخواهم داد چنانکه من یکی از این سه فضیلت را می داشتم از شتران سرخ مو برایم محبوبتر بود. یکی ازآن فضیلتها انکه گفت هنگامی که آیه مباهله نازل شد پیامبرص علی فاطمه وحسن وحسین رافراخواند وفرمود:خدایا اینان اهل من هستند.[۹]
ب:روایات مباهله در منابع شیعه
تاریخ نویسان ومفسران شیعه نیز داستان مباهله وروایات مربوط به آن را بدلیل اینکه این حادثه علاوه بر اینکه روشن ترین دلیل بر حقانیت اهل بیت پیامبر (ص)به شمار می رود،یکی از حوادث مهم تاریخ اسلام بوده حقانیت اسلام از طریق آن به اثبات رسیده است،در کتابهای خود آورده اند.دراین جا به چند نمونه اشاره می گردد.
1 – از جمله تارخ نویسان شیعی می توان ابن واضح یعقوبی را نخستین کسانی دانست که روایات مباهله را در کتاب خود نقل نموده است یقوبی که بعنوان مورخ نامدار وجغرافیاشناس معروف جهان اسلام به شمار می رود.در کتاب تارخ خود و از جمله وفدهایی که به خدمت پیامبر(ص)رسیدند وفدمسیحیان نجران به قیادت عاقب را نام می برد ودر ذیل آن داستان مباهله را بصورت ساده وبدون مبالغه گویی آورده است.[۱۰]
2 – یکی از قدیمی ترین منابع تفسیری شیعه که می توان دراین این جا از آن یاد کرد تفسیر گرانقدر فرات کوفی است. نویسنده آن ابوالقاسم فرات بن ابراهيم معروف به فرات كوفى از علماء قرن چهارم هجری است این مفسر بزرگ شیعه در تفسیر خود ذیل آیه مباهله قریب به نه روایت در رابطه با مباهله از طرق متعدد ذکر نموده است دراین روایتها به مصادیق کلمات آیه اشاره شده حسنین بعنوان ابنائنا،فاطمه زهراءنسائنا وامیرالمؤمنین انفسنا معرفی گردیده است.[۱۱] 3 – در منابع حدیثی شیعه نیز روایات مباهله به وفور دیده می شود واز جمله آنها می توان به دوکتاب حدیثی شیخ صدوق اشاره کرد این محدث بزرگ شیعه در کتاب أمالی وعیون اخبارالرضا از امام کاظم وامام رضا(ع) روایاتی درباره مباهله نقل نموده است در این روایات به حضور پنج تن آل عبا (ع) در صحنه مباهله برای مباهله با اهل نجران اشاره شده است.[۱۲]
مقایسه روایات فریقین
1 در روایات اهل سنت داستان مباهله بیشتر جنبه تاریخی آن مورد توجه قرار گرفته اختلاف عقیدتی میان اسلام ومسیحیت به صورت پررنگ تری نشان داده شده است ولی در روایات شیعه به رفتار های پیامبر در طول ماجرای توجه نموده است.
2 در روایات سنی بر قسمت اول داستان یعنی آمد وفد،ترکیب وفد وعقاید آنان در باره پیامبر اسلام(ص)توجه شده حال اینکه در روایات شیعه بر قسمت دوم ماجرای یعنی چگونگی حاضر شدن پیامبر(ص)در مباهله،افرادی که همراه خود آورده اند وتفسیر آیه مباهله وتطبیق آن بر خاندان پیامبر(ص)تاکید می ورزد.
3 روایات اهل سنت احیانا ناقص وابتر است ونام برخی از اهلبیت مانند امیرالمؤمنین دیده نمی شودودر مقابل حضور افرادی غیر از آنان رایاد اور می شودولی در روایات شیعه بصورت کامل به همراهان پیامبر(ص) در صحنه مباهله یعنی پنج تن (ع)اشاره شده است.
4 در روایات سنی جنبه اعتقادی داستان حذف شده است در مقابل روایات شیعی رنگ اعتقادی بیشتری دارد که در تهیج احساسات پیروان نقش اساسی ایفامی کند.
رویات مباهله در منابع تفسیری اهل سنت
1 - سیوطی می گوید :وقتی کار پیامبر ص با مسیحیان به مباهله کشیده شد فردای آن روز آنحضرت بسوی آنان حرکت نمودند در حالی که دست علی بن ابی طالب ع را گرفته بود ودختر گرامیش فاطمه س وحسن وحسین همراه پیامبر بودند.[۱۳] 2- ابن اثیر در تفسیر خود از جابر روایت نموده است که می گوید :وقتی عاقب وطیب دو شخصیت عالی رتبه مذهبی مسیحی بر پیامبر گرامی اسلام وارد شدند ،پیامبر با آنان قرار گذاشت که دوز بعد مباهله کنند فردای آن روز همراه پیامبر در صحنه مباهله علی ابن ابی طالب ،فاطمه زهرا، حسن وحسین حضور داشتند.([۱۴] 3 - طبری در تفسیر خودش از علیاء بن احمر یشکر نقل کرده است که می گوید :هنگامی که آیه مباهله بر رسول اکرم نازل شد آن حضرت علی وفاطمه ودو فرزند بزرگوارشان حسن و حسین را با خود بردند واز یهود خواستند که با آنان مباهله کنند[۱۵] .اگرچه در این حدیث تصریح شده که طرف مقابل پیامبر در مباهله یهود بودند در حالی که اکثر مفسرین گویند رسول اکرم با مسیحیان قرار مباهله داشتند.
4 - بیضاوی در این زمینه روایت کرده است که می گوید :صبح روز مباهله هنگامی که نصارا به حضور رسول خدا آمدند آن حضرت را دیدند که حسین را بر پشت خود ودست حسن را در دستش گرفته وفاطمه پشت سر پیامبر وعلی پشت سر فاطمه در حال آمدن هستند وپیامبر به آنان می فرماید: زمانی من دعا کردم شما آمین بگویید .[۱۶]
بررسی آرا مفسرین شیعه واهل سنت
همچنانکه اشاره شد پیامبر گرامی اسلام(ص) برای مباهله دخت گرامیش فاطمه دو نور دیده اش حسن وحسین و وصی خود امیرالمؤمنین را با خود برده اند علماء شیعه آن را فضیلتی بزرگ برای اهل بیت قلم داد نموده برای اثبات حقانیت اهلبیت وشایستگی آنان برای خلافت از آن بهره جسته اند علامه طباطبایی می نویسد: [اهل بيت پيامبر (صلوات اللَّه عليهم) در دعوى و دعوت رسول اللَّه(در مباهله) شريك بودند و اين از بزرگترين مناقب است[۱۷] علامه حلی آیه مباهله را نیرومندترین دلیل بر اولی به تصرف بودن امام علی وبرتری منزلت آنحضرت می داند[۱۸]
اما مفسرین اهل سنت که بیشتر آنان در تفاسیر خود روایات مر بوط به مباهله را نقل نمودند برخی استدلال شیعه از این آیه برای اثبات عقاید خود را مورد انتقاد قرار داده اندمانند فخر رازی که بعد از ذکر روایات وقول شیخ سدیدالدین حمصی می گوید:
بعضى از مفسران اهل تسنن كه كاملا در اقليت هستند كوشيدهاند كه ورود احاديث را در اين زمينه انكار كنند، مثلا نويسنده تفسير" المنار" در ذيل آيه مىگويد:" اين روايات همگى از طرق شيعه است، و هدف آنها مشخص است، و آنها چنان در نشر و ترويج اين احاديث كوشيدهاند كه موضوع را، حتى بر بسيارى از دانشمندان اهل تسنن مشتبه ساختهاند وبرخی دیگر برای ایجاد شبه به تاویلات بی پایه وغیر منطقی دچار شده اند.مانند آلوسی،بغدادی وابن قیم.وابن تیمیه. مصادیق آیه مباهله درمطالب فوق بطور عموم پیرامون همراهان پیامبر (ص)در صحنه مباهله سخن گفته شد در ادامه بطور خاص مصادیق ابنائنا ،نسائنا وانفسنا ، بانقل سخنان علماءاهلسنت بررسی خواهد شد. حسنین فرزندان پیامبر: دواخترتابناک آسمان امامت و ولایت یعنی امام حسن مجتبی وامام حسین (ع)که پیامبر (ص)در حدیث معروف آنان را سردار جوانان بهشت معرفی نموده است [۱۹] مقام وفضیلت شان برهمگان روشن است ورسول اکرم در موارد فراوانی درباره شان ومنزلت آنان سخن گفته اند واز طرف دیگر اگر کسی نگاهی به تاریخ شان بیفکند ومنصفانه بدان بنگردباشخصیت والامقام شان آشنا خواهد شد.یکی از فضائل مهمی که در تاریخ برای آنان ثبت شده است ودشمنان باتمام سعی شان خواستند آن را انکار کنند ونتوانستند انکه پیامبر حسن وحسین (ع) بعنوان فرزندان خود در صحنه مباهله برده است .ومصداق جمله ابنائنا قرارگرفته است. 1 - طبری درتفسیرخود از ابن زید روایت نموده است که وی می گوید:به رسول خدا عرض کردند روزمباهله برای ملا عنه با اهل نجران چه کسانی را بجای ابنائنا همراه خود خواهیدبرد ؟ آن حضرت فرمود دونوردیده ام حسن وحسین (ع) را با خود خوا هم برد.([۲۰] 2 - قرطبی در تفسیرش در این زمینه می گوید:اکثر علماء ودانشمندان ما بر این باورند که مراد از ا"بنائنا" در آیه مباهله که هنگام مباهله با اهل نجران نازل شد حسن وحسین می باشد وپیامبر اسلام تنها حسن و حسین را فرزند خود خوانده است .[۲۱]
3 - فخر رازی در تفسیر ش به نکات آیه پرداخته می گوید از آنجا که پیامبر (ص) هنگامی که کار با مسیحیان به مباهله کشیده شد حسن وحسین را بعنوان فرزندان خود انتخاب وآنان را بجای ابنائنا برگزید ،روشن می گردد که حسن وحسین (ع) فرزند رسول خدا هستند.[۲۲]
4 - سیوطی در تفسیر خود از حاکم نیشابوری و وی از حابرنقل نموده است که می گوید هنگامی که وفد نجران خدمت رسول گرامی اسلام (ص) رسیدند پس از بحث ومجادله قرار شد یکدیگر را مباهله و ملاعنه کنند پیامبر اسلام در صحنه حضور یافت در حالی که دوفرزندش حسن وحسین را همراه خود ساخته بود در این هنگام رئیس شان با آنان گفت با این مرد ملاعنه نکنید در غیر این صورت لعن او شما را نابود خواهد کرد.[۲۳]
5 - ابو الفتوح رازی در تفسیر خویش بنقل از ابی جارود در این زمینه می نویسد:قال ابوالجارود قال لي أبو جعفر- عليه السّلام-: يا أبا الجارود،ما يقولون لكم في الحسن و الحسين- عليهما السّلام-؟قلت ينكرون علينا أنّهما أبناء رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و آله-.قال: فأيّ شيء احتججتم عليهم، يا أبا الجارود ؟قلت: احتججنا عليهم بقول اللّه- تعالى- لرسول اللّه- صلّى اللّه عليه و آله:فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ.[۲۴]
فاطمه زهراء(س) تنها مصداق "نسائنا"
یکی از فضائل مهم حضرت زهراء (س)اینکه تنها مصداق نسائنا در آیه مباهله بر اساس شواهد تاریخی حضرت فاطمه زهرا(س) می باشد.همچنانکه گذشت علماء محدثین ،مؤرخین ومفسرین نامدار ومعروف اهل سنت در کتاب خود شان از اصحاب بزرگ پیامبر مانند جابر، ابن عباس وامیرمؤمنین روایت نموده اند که مصداق نسائنا در آیه مباهله فاطمه زهرا(س) بوده وپیامبر وی را برای ملاعنه با اهل نجران به همراه خود برده است ازاین احادیث روشن می شود که جزء فاطمه زهراء هیچ زن دیگری در این صحنه مهم وسرنوشت ساز حضور نداشته است هرچند در پاره ای از روایا ت اهل سنت که تعداد آن بسیار کم است حضور زنانی غیر از او اشاره شده که دلیل ضعف وبی پایه گی آن را بعدا بیان خواهیم کرد. باتوجه انکه پاره ای از احادیث که در آن مصداق نسائنا بودن فاطمه زهراء اشاره شده، نقل شد لذا با نقل دو حدیث دیگر اهل سنت بسنده میکنیم.
1 - آلوسی در تفسیر خود از طریق مسلم وترمزی ازسعد ابن ابی وقاص نقل نموده است که می گوید هنگامی که آیه مباهله بر پیامبر گرامی اسلام نازل شدآنحضرت دخت گرامیش فاطمه زهراء دونوردیده اش وهمسر بزرگوارش را طلبید وفرمود: اللهم هؤلاء أهلي.[۲۵]
2 - زمخشری از ام المؤمنین عائشه نقل نموده است وی می گوید هنگامی که پیامبر با آن عبای مویین سیاه برای مباهله بیرون آمد فرزندش حسن رانیز داخل آن ساخت وحسین آمد او را نیز داخل نمود وعلی وفاطمه نیز آمدند سپس آیه تطهیر را تلاوت فرمود .[۲۶]
علی نفس رسول خدا:
در قران کریم تعابیر رسا وجالب ودر عین حال عمیق در باره امیرمؤمنان(ع) به کار رفته است واین نشان دهنده مقام والا وبلند او نزد خدای متعال است یکی ازمواردی که در آن امام (ع) به بالاترین وجه مورد ستایش قرار گرفته است آیه مباهله می باشد چراکه در آن بعنوان نفس اولین شخصیت عالم هستی معرفی گردیده است.
علامه حلی دراین باره می نویسد:در آيه مباهله آمده است: «و جانهاى ما و جانهاى شما» اين حديث از رازها و رمزهاى سخن خداوند است. مقصود از جان در آيه، نفس و شخص على عليه السّلام است. خداوند ميان جان على عليه السّلام جان پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله نزديكى و يگانگى ايجاد كرد و با ضمير جمع (جانهايمان) آن را بيان فرمود و چون مرجع ضمير به واقع پيامبر است پس آنچه براى نفس رسول ثابت است براى نفس على نيز ثابت خواهد بود. پيامبر نسبت به همه مؤمنان از زندگى و خويشتن ايشان سزاوارتر است. او سرور مؤمنان است و هر معنايى كه از واژه مولا برمىآيد و بتوان آن را به رسول خدا نسبت داد، براى على عليه السّلام ثابت است. پيامبر تمام اين مراتب را به امير المؤمنين عليه السّلام نيز اختصاص داده است و بر متأملان هويداست كه خدا و رسولش چه جايگاه والايى براى على عليه السّلام قرار دادهاند. از اين رو، غدير، روز عيد على عليه السّلام و هنگام شادى دوستان على عليه السّلام است.([۲۷]
ولی با توجه به انکه در قرآن بطور صریح مصداق انفسنا ،بودن علي بن ابيطالب ع بیان نشده است لذا نیاز به اثبات ازطریق ادله روائی وتاریخی است که در ذیل بدان اشاره می شود.
احادیث اهل سنت
1 - ابن کثیر در تفسیر خود از جابر روایت نموده است که وی می گوید :آیه مباهله در شان اهلبیت نازل شده است ومراد از انفسانا رسول خدا وعلی ابن ابی طالب (ع) می باشد.([۲۸]
2 - طبری در این زمینه می نویسد: هنگامی که آیه مباهله نازل شد پیامبر (ص) فاطمه حسن وحسین (ع) را همراه خود ساخت وبه علی ابن ابی طالب فرمود :اتبعنا ؛ مارا همراهی کن پس علی نیز با آنان حرکت کرد .[۲۹]
3 - از شعبی نقل شده است که می گوید :مقصود از انفسنا در آیه مباهله علی ابن ابی طالب ع است.( أسباب نزول القرآن ([۳۰]
4 - خوارزمی در مناقب آورده است که رسول گرامی اسلام ص بعد از رسیدن به صحنه مباهله در باره علی ابن ابی طالب ع فرمود: هؤلاء انفسنا اینها نفس من هستند. [۳۱] علاوه بر انکه در این آیه علی ع بعنوان نفس رسول معرفی شده در احادیث بسیاری به این مطلب اشاره شده است. ابوذرازپیامبر (ص) روایت نموده است که آن حضرت در باره قبیله بنوولید فرمود: لینتهیّن بنوولید أولأبعثنّ إلیهم رجلاًکنفسی یمضی فیهم أمری [۳۲] وهمچنین هنگامی که از پیامبر(ص) سؤال شد که چه کسی از همه نزد شما محبوب تر است فرمود:إنّ هذایسألنی عن النفس این سوال از من ودر باره من است یعنی علی نفس من است.[۳۳] ونیز وقتی که فاطمه (س) از پیامبر (ص) پرسید که در باره علی (ع) چیزی نفرمودی؟ آن حضرت فرمود: علی نفس من است چه کسی را دیده ای که درباره خودش چیزی بگوید؟.[۳۴]
اعتراضات و پاسخ آن
بعد از طرح بحث واقعه مباهله وآحادیث مربوط به آن، بطور فشرده بارویکرد تبیین فضایل اهلبیت (ع) اینک به بیان اعتراضات واشکالات وارده پرداخته سپس پاسخ آن را بطوراختصاربازگوخواهیم کرد.
پرسش های مفهومی
1 - جمع کلمه ومصداق واحد بادقت وتأمل در آیه کریمه نخستین اشکالی که مطرح می شود انکه کلمات ابنائنا ،نسائنا وانفسنا هر سه بصورت جمع بکار رفته است وعلاوه بر آن به ضمیر نا متکلم مع الغیر اضافه شده واین افاده عموم می کند لذا پیامبر (ص) بجای هر یک از آنها حد اقل سه نفررا برای مباهله با خود برده باشد در غیر اینصورت براساس ظاهر آیه امر خدا امتثال نشده است.
پاسخ :
این اشکال در واقع براساس مقتضای دلالت آیه می باشد والا پیامبر (ص) بهتر از هر کسی می داند که امر خداوند چگونه امتثال می شود .اگراز طریق قرائن وشواهد انکار ناپزیر ثابت شود که پیامبرص بجای نسائنا وانفسنا یک نفر وابنائنا دو نفر را با خود برده باشد دیگر اعتراضی باقی نمی ماند چرا که مصداق بودن اهلبیت بر اساس روایات متواتر وصحیح ثابت گردیده است دیگر اگر هم خدشه ای در ظاهر آیه وجود داشته با شد ضرری به آن نمی زند.علامه طباطبایی دراین زمینه می نویسد: اگر آوردن رسول خدا ص نامبردگان را به عنوان نمونهاى از مردان و زنان و كودكان مؤمنين می بود، لازم بود حد اقل دو نفر مرد و سه زن و سه فرزند همراه خود مى آورد تا فرمان:" انفسنا و نسائنا و ابنائنا" را امتثال كرده باشد، پس اگر از مردان تنها على ع و از زنان تنها فاطمه (س) و از فرزندان تنها حسنين (ع) را آورد، براى اين بود كه آوردن همينها مصحح صدق امتثال بوده، به اين معنا كه غير از نامبردگان كسى كه شركت دادنش امتثال امر خدا باشد نيافته.[۳۵] 2 - حسنین ع فرزند علی ع است نه پیامبرص
اشکال دیگری که در اینجا مطرح کرده اند اینکه به پیامبر امر شده است که فرزندان خود را در صحنه مباهله حاظر سازند در حالی که حسنین فرزندان علی است نه پیامبر چراکه فرزند بودن از طرف پدراست نه مادر. بنونا بنو ابنائنا و بناتنا بنوهن ابناء الرجال الأباعد.
پاسخ :اعتراض مزبور طبق منطق عصر جاهلی است که گویند فرزند دختر فرزند ما نیستند ولی براساس منطق قرآن فرزند دخترفرزند ما ست چنانکه خداوندمتعال در سوره انعام آيه 84- 85 حضرت عیسی مسیح ع را فرزند ابراهیم معرفی نموده است (وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ) در حالى كه عیسی فرزند دخترى بود و اصولا پدرى نداشت.
فخررازی می گوید:«که پیامبرص هنگامی که کار با مسیحیان به مباهله کشیده شد حسن وحسین ع را بعنوان فرزندان خود انتخاب وآنان را بجای ابنائنا برگزید ،روشن می گردد که حسن وحسین(ع) فرزند رسول خدا هستند.. ابو بكر رازى گويد: اين آيه دليل است كه حسنين پسران رسول اللَّه هستند و فرزند دختر حقيقتاً فرزند انسان است[۳۶]
احادیث ساختگی
1 - باتوجه به روایات وادله قطعی که ذکرشد روشن گردید که در صحنه مباهله غیراز پنجتن آل عبا(ع) فرد دیگری آورده نشد.در حالی که در برخی از کتابهاروایاتی پیرامون حضور افرادی نقل شده است. 1 - از ابن عساکر نقل شده است که می گوید :پیامبرص علی ع ،ابوبکر،عمر . عثمان وفرزندان آنان را با خود در صحنه مباهله آوده بود.[۳۷]
پاسخ:این روایت از هیچگونه اعتباری برخوردار نیست زیرا
اولا:طبق گفته محققین مانند آلوسی در روح المعانی ،باتوجه به انکه این روایت برخلاف چیزی است که جمهورعلماء نقل نموده اند لذا قابل اعتماد نیست . ثانیا:در سند آن چند نفر که به دروغگویی متهم هستند وجود دارد مانند سعیدبن عنبسه رازی که ذهبی در میزان الاعتدال گفته یحی بن معین گفته است که وی بسیار دروغگواست.[۳۸] ونیز در سند آن هیثم بن عدی است که ذهبی در سیره اعلام النبلاء از قول ابن معین وابن داود گفته است که هیثم بسیار دروغگوست. ونسائی او را متروک الحدیث داسته اند.[۳۹] 2 - حلبی از عمر نقل کرده است که می گوید :از پیامبر(ص) سؤال شد که چه کسانی را با خود برای مباهله خواهید برد؟ فرمود: دست علی ،فاطمه ،حسن ، حسین ،عایشه وحفصه را خواهم گرفت.(سیره حلبی ج 3 ص 236)این روایت نیز بدلیل مخالفت با روایات قطعی فراوان دیگر مورد پزیرش نخواهد بود.
اشکالات ابن تیمیه وآلوسی وپاسخ آن
الف: ابن تیمیه پیرامون مفادآیه اشکالاتی مطرح کرده است که برخی از آن را همراه پاسخ آن آورده می شود . 1 - یکی از مطالبی که از آیه استفاده می شود اینکه علی در فضائل وصفات مانند پیامبراست بجز موارد خاص .ابن تیمیه بر این سخن اعتراض نموده می گوید :هیچ کس در فضائل نمی تواند مانند پیامبر باشد ومساوی با وی نیست حتی علی ابن ابی طالب.[۴۰] پاسخ: اولا از این آیه وادله قطعی دیگر استفاده می شود که امیرمومنان در تمام کمالات وقابلیتها همانند رسول خدا است وماتابع نص هستیم واین سخن او اجتهاد در مقابل نص است .ثانیا خود پیامبر تمنا کرده که علی در فضائل همانند خویش باشد وهر آن چه که به خود عطا شده به علی نیز عطا نماید.در روایتی صحیح السند از پیامبرگرامی اسلام آمده است که خطاب به علی فرمود: «من از خدا چیزی نخواستم جز آن که مثل آن را از خداوند برای تو در خواست نمودم واز خدا چیزی در خواست ننمودم مگر آن که به من عطا نمود [۴۱] 2 - اعتراض دیگر ابن تیمیه اینکه پیامبر اسلام این چهار نفر را همراه خویش در صحنه مباهله آورده مقصود حضرت اجابت دعا نبوده است چراکه دعای پیامبر به تنهایی کافی بود.یعنی اینها دخلی در مباهله نداشتند [۴۲] پاسخ: اولا اگر چنین بود خدای متعال از پیامبر نمی خواست که اینان را برای مباهله بیاورند در حالی که از آیه استفاده می شود که حضور آنها خواست خدا بوده است .ثانیا با توجه به اینکه در کلمه «نبتهل»ضمیر متکلم مع الغیر بکار رفته نشان دهنده این است که اینان نیز در مباهله دخالت داشتند.ثالثا سخن ابن تیمیه اجتهاد در مقابل نص است زیرا براساس برخی از روایات که ذکر شد پیامبر فرمود: هرگاه من دعاکردم شما آمین بگویید.وهمچنین سخن بزرگ مسیحی دلیل روشنی بر این مدعا است .
3 - ابن تیمیه چون نمی خواسته این فضیلت عظیم را برای امیرمومنان قبول کند گفته است که مراد از انفسنا خود پیامبر است: [۴۳] پاسخ: اولا این توجیه هم اجتهاد در مقابل نص است چرا که براساس روایات صحیحه ثابت شد که مقصود از "انفسنا" امیرمؤمنان است.ثانیا انکه خداوند به رسولش امر کند که خودش را دعوت کند این خلاف حکم عقل است زیرا لازمه آن اتحاد داعی ومدعواست .ثالثا اگرمقصود خود پیامبر باشد این با جمع بودن کلمه انفس سازگاری ندارد زیرا هر انسانی یک نفس بیشتر ندارد اما اگر برای دیگری باشد بکاربردن واژه جمع خلاف ذوق سلیم نیست هرچند در خارج مصداق واحدی داشته باشد. رابعا این سخن بر خلاف سخن جمهور علماء است.هممچنانکه از صاحب احقاق الحق ذکر شد. ب: آلوسی صاحب تفسیر روح المعانی ذیل آیه مباهله بعد از قبول اینکه این آیه بر افضلیت خاندان پیامبر دلالت دارد اعتراضی را در رابطه با استدلال شیعه از "انفسنا" مطرح کرده است که با پاسخ آن آورده می شود.
1 - آلوسی می گوید: مراد از انفسنا خود پیامبر است وامیرمومنان ع داخل در ابنائنا می باشد چرا که به داماد انسان نیز ابن گفته می شود(روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج2، ص: 181) .این سخن مشتمل بر دو مدعی است نخست اینکه مقصود از انفسنا خود پیامبرص است پاسخ آن در جواب اعتراضات ابن تیمیه گذشت دوم اینکه امیرمومنان ع داخل در ابنائنا باشد این ادعا نادرست وفاقد دلیل است زیرا اولا استعمال ابن برای داماد استعمال مجازی است ونیاز به قرینه دارد که در آیه هیچ قرینه ای بر این وجود ندارد ثانیا این هم اجتهاد در مقابل نص وخلاف چیزی است که جمهور علماء نقل کرده اند چون دربسیاری ازروایات که پاره ای از آن ذکرشدمراد از ابنائنا حسن وحسین ع است.
2 - اعتراض دیگر وی اینکه می گوید: اگر هم مراد از "انفسنا" علی ابن ابی طالب باشد خلیفه بلافصل بودن او ثابت نمی شود چراکه نفس برای خویشاوندان استعمال می شود این جا بدان جهت بوده که علی رابطه نزدیکی با پیامبر داشته است والا اگر منظور تساوی علی با پیامبر در همه فضائل باشد لازمه آن اینکه علی در نبوت هم با پیامبر شریک باشد.[۴۴] پاسخ: اگر نفس در جا بمعنای قریب وخویشان باشد دارای فضیلت نیست در حالی که نفس رسول قرار گرفتن علی دارای فضیلتی بزرگ بوده است که دیگران مانند سعد ابن ابی وقاص به آن غبطه خورده است. دوم اینکه معنای قرابت برای نفس معنای مجازی است ونیاز به قرینه دارد که در این مقام قرینه ای وجود ندارد.در نتیجه هنگامی که مقصود از نفس تساوی مطلق باشد علی ابی طالب دارای همه صفات وسمتهای پیامبر خواهد بود مگر آنچه که از طریق نص قطعی جارج شده باشد .یکی از منصبهای پیامبر امامت واجرای قوانین الهی است وچون چنین منزلتی برای دیگران ذکر نشده لذا باید امیرالمومنین بعد از وی عهده دار آن باشد. 3 - اعتراض دیگر آلوسی اینکه اگر این آیه بر امامت علی دلالت داشته باشد لازمه می آید که وی در زمان رسول خدا امام باشد واین به اجماع مسلمین باطل است واگر مقید به زمان خاصی باشد این تقید دلیل ندارد ازسوی دیگر اهل سنت هم به امامت علی در زمان معین را قبول دارند.[۴۵] پاسخ: آنچه که از آیه ثابت می شود افضلیت علی بر سائرین غیراز رسول خدا است لذاباید وی جانشین پیامبر باشد واین شایستگی امامت نه فقط از این آیه بلکه ازآیات وروایات فراوان دیگر ثابت شده است ودر بر خی مانند حدیث منزلت بدان تصریح شده است اگراجماعی بر عدم امکان امامت در زمان پیامبر اگر وجود داشته باشد این اجماع هیچ ضرری به امامت امام علی پس از درگزشت پیامبر نمی رساند. افضلیت امام علی ع برسائرین. یکی از نتائج حائز اهمیت آیه مورد بحث، برتری وافضلیت امام علی برسائرین حتی بر پیامبران گذشته جزنبی اکرم ص است ودانشمندان شیعه دراین روند گامهای بلندی برداشته نظرات ژرفی ارائه نموده اندوبا اتکاء به این ایده، امامت بلافصل امام را به اثبات رسانده اند.ما در این فرایند مطلبی که فخر رازی ازشیخ سدیدالدین حمصی نقل نموده است را برای روشنگری بحث ارائه وسپس بررسی فشرده ای در این مورد انجام خواهیم داد.
عقیده شناس بزرگ شیعی شیخ سدیدالدین حمصی می گوید: علی از تمام پیامبران جزحضرت محمد ص برتر است وآنچه بر این مطلب دلالت می کند قول خداوند در آیه مباهله است که فرمود «وانفسنا وانفسکم» زیرا مراد از انفسنا خود پیامبر نیست چون انسان خود را نمی خواند بنابر این مراد غیر آن حضرت است واجماع است بر اینکه آن غیر علی بن ابی طالب است پس آیه دلالت می کند بر اینکه نفس علی نفس محمد است ممکن نیست علی حقیقتا نفس پیامبر باشد ناگزیر مقصود این است که این نفس مانند آن نفس است واین اقتضا می کند که این نفس با آن نفس از تمام وجوه برابرباشد.تنها دوچیز از این کلیت خارج شده است: یکی نبوت ودیگری افضلیت زیرا اجماع بر این است که علی پیامبر نیست وافضل از پیامبر نیست ازاین دو مطلب گذشته اطلاع در تمام مسائل دیگر محکم است واجماع دلیل بر اینکه پیامبر از همه پیامبران الهی افضل است پس علی هم باید از همه آنان افضل باشد.[۴۶]
پیرامون مقوله فوق خدشه ای قابل تصور است که در صورت رفع آن افضلیت علی بر سائرین ثابت در نتیجه امامت بلافصل وی هم بالتبع به اثبات خواهد رسید.وآن ینکه اگرچه علی مصداق "انفسنا" باشد ونیز معنای انفسنا همانند بوده باشد فضیلتی برای علی محسوب نمی شود چراکه شاید مراد از همانند تساوی در سیادت وهاشمی بودن باشد.
پاسخ: هچنانکه اشاره شد مقصود از تساوی مطلق است واز طریق آن همه آنچه که پیامبر دارای آن است برای علی نیز ثابت خواهد شد وگنجایش هیچگونه تخصیص براساس ظاهر آیه وجود ندارد مگر آن دسته از صفاتی که از طریق ادله قطعی خارج گردیده باشدمانند نبوت امیرالمومنین همانند مطلق پیامبر است واز آنجا که پیامبر در بین انبیاء بهترین پیامبر بوده وبر همه آنان برتری داشته است نتیجه این می شود که امام علی (ع) نیز افضل انبیاءپیشین باشد.وهم چنین آیه مباهله با روایاتی که در ذیل آن آمده دلالت بر افضلتی بسیار بزرگ برای اهلبیت (ع) ودر رأس آن امام علی دارد فضیلتی که قابل مقایسه با فضائل دیگر نیست لهذا این بر افضلیت وبرتری امیرمؤمنین (ع) برسایر صحابه دارد.
پس ثبوت افضلیت امیرمؤمنین (ع) اشاره به این امر ضروری است که براین اساس او باید خلیفه وجانشین بلافصل پیامبر (ع) باشد .زیرا طبق تصریح قران«النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِم»(أحزاب /6) سرپرستی و ولایت از ویژگی های مهم پیامبراست بنابر این چون علی نفس پیامبرص است هم دارای این ويژگی باشد.واز سوی دیگر چون علی ع افضل امت است لذا میبایست او امام دیگران باشد در غیر اینصورت تقدیم مفضول برافضل لازم می آید که عقلا قبیح است . نتیجه بحث تعمق وژرف نگری در منابع اسلامی ونتیجه گیری باچیدن مقدمات تاریخی ونص قطعی مارا لاجرم بیش از اینکه به نمود نزدیک کند به بود می رساند.وهر کس با عینک انصاف به این قضایا بنگرد به آنچه که حق است پی خواهدبرد.نگارش مزبور هرچند سطحی نگربود اما به هرحال جوینده را به یافتن برایند ذیل رهنمون شد.
الف: اهلبیت پیامبر محبوب ترین مردم نزد خدا وحبیبش بوده اند ب: مراد از اهلبیت پنجتن آل عباء هستند. ج: برتری وافضلیت امام علی برسائرین حتی بر پیامبران گذشته جزنبی اکرم.ص د: از نظر قرآن علی ع باید خلیفه بلافصل بعد از پیامبر ص باشد. ه: برای اثبات هرنوع فضیلتی برای اهلبیت تتبع در کتب اهلسنت کافی است. و: برای اثبات دیدگاه شیعه دلیلهای قطعی فراوانی از حکم عقل ،کتاب وسنت وجود دارد.
منایع و مآخذ
قرآن کریم
2 – نهج البلاغه
3 – علامه حلی،حسن ابن یوسف، نهج الحقّ و كشف الصدق / ترجمه كهنسال، ناشر: تاسوعا، تهران،سال چاپ: 1379 ش.
4 - واحدى، على بن احمد، اسباب نزول القرآن، ناشر: دار الكتب العلمية، مكان چاپ: بيروت، سال چاپ: 1411 ق.
5 – صدوق، محمد ابن علی،امالی صدوق،ناشر بنیادیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد،1364.
6 – رضوانی،علی اصغر،امامت در قرآن،ناشرانتشارات مسجد جمکران،قم،1384ش.
7 - کاردان،رضا، امامت وعصمت امامان در قرآن، ناشر مجمع جهانی اهلبیت،قم،1388
8 - ابی حیان،محمد ابن یوسف،بحرالمحیط،دارالفکر،بیروت،1412.
9 - ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن عمرو،تفسير القرآن العظيم( ابن كثير) ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، سال چاپ: 1419 ق.
10 - امام ابومحمد، حسن بن على عسكرى ع ،التفسير المنسوب الى الامام العسكرى، ناشر: مدرسه امام مهدى،مكان چاپ: قم،سال چاپ: 1409 ق.
11 - قمى، على بن ابراهيم، تفسير قمى، ناشر: دار الكتاب،مكان چاپ: قم،سال چاپ: 1367 ش.
12– بیضاوی،عبدالله ابن عمر،تفسیربیضاوی،دارالرشید،بیروت،1421ق.
13 – سیوطی، عبدالله ابن ابی بکر،جامع الاحادیث، دارالفکر،بیروت،1414.
14 - طبرى، ابو جعفر محمد بن جرير،جامع البيان فى تفسير القرآن، ناشر: دار المعرفه، بيروت سال چاپ: 1412 ق.
15 - سیوطی، عبدالله ابن ابی بکر،الدر المنثور فى تفسير المأثور، ناشر: كتابخانه آية الله مرعشى نجفى، قم،سال چاپ: 1404 ق.
16 – آلوسى، سيد محمود ،روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، ناشر: دارالكتب العلميه،: بيروت،سال چاپ: 1415 ق.
17 – ابوالفتوح رازى، حسين بن على، روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن، ناشر: بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد،سال چاپ: 1408 ق.
18 - زمخشرى، محمودابن عمر، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل،ناشردارالكتاب،بيروت،سال چاپ: 1407 ق.
19 – ذهبی، محمدابن احمد،سیره اعلام النبلاء،داراحیاءالتراث العربی،بیروت،1427.
20 – حلبی، علی ابن برهان الدین، سیره حلبی، داراحیاء التراث العربی، بیروت،1320ق.
21 - معتزلي، ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، نشر موسسه الاعلمي للمطبوعات، بيروت، سال 1425.
22- فيض كاشانى، ملا محسن، تفسير الصافى، ناشر: انتشارات الصدر،مكان چاپ: تهران سال چاپ: 1415 ق.
23 – نیسابوری، مسلم ابن حجاج،صحیح مسلم،مؤسسه عزالدین للطباعة والنشر،بیروت،بیتا.
24 – صدوق، محمد ابن علی،عیون اخبارالرضا، ناشر انتشارات محمد رضا مشهدی،قم 1377ش.
25 –قمى مشهدى، محمد بن محمدرضا،تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ناشر: سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1368 ش.
26 - متقی هندی، علی ابن حسام الدین،کنزالعمال،مؤسسه الرسالة،بیروت،1401ق.
27 -: طبرسى، فضل بن حسن،مجمع البيان فى تفسير القرآن، ناشر: انتشارات ناصر خسرو مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1372 ش.
28 – طريحى، فخر الدين، مجمع البحرين، ناشر: كتابفروشى مرتضوى،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1375 ش.
29- فخرالدين رازى، محمد بن عمر،مفاتيح الغيب، ناشر: دار احياء التراث العربى،مكان چاپ: بيروت،سال چاپ: 1420 ق.
30 – خوارزمی، موفق ابن احمد،المناقب،مؤسسه نشراسلامی ،قم،1370ش.
31 – ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على،مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، مكان چاپ: قم،سال چاپ: 1379 قو
32 - ذهبی، محمد ابن احمد،میزان الاعتدال،دارالفکر،بیروت،بیتا.
33 – طباطبایی، محمد حسین، الميزان فی تفسیرالقرآن،ترجمه: موسوى همدانى سيد محمد باقر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى،مكان چاپ: قمسال چاپ: 1374 ش.
34 - مكارم شيرازى، ناصر،تفسير نمونه، ناشر: دار الكتب الإسلامية،مكان چاپ: تهران،سال چاپ: 1374 ش.
- ↑ (طریحی مجمع البحرین باب بهل )
- ↑ (مکارم ،نمونه ج 2 ص 678)
- ↑ (طبرسی مجمع البیان ج 2، ص: 764)
- ↑ (تفسیر علی ابن ابراهیم قمی ج 1 ص 104)
- ↑ (تفسیر صافی ج1، ص: 343)
- ↑ (ابن اثیر،الکامل فی التاریخ،ج2،ص200)
- ↑ (خرگوشی،ابوسعید،شرف النبی،ص261)
- ↑ (حاکم نیشابوری«م405ق»،المستدرک علی الصحیحین،ج4،ص 132)
- ↑ (مسلم،صحیح مسلم«م261 ق، ص1006ح6220)
- ↑ (یعقوبی(م284ق)،تاریخ یعقوبی،ترجمه آیتی،ج1،ص451)
- ↑ (تفسیر فرات کوفی،ص86تا89)
- ↑ (شیخ صدوق(م381ق)عیون اخبار الرضا ج1،ص 85) .(أمالی ص 525 مجلس هفتاد و نهم)
- ↑ (سیوطی ،درالمنثور،ج 2 ، ص 39)
- ↑ تفسیر ابن اثیر ج ج2، ص: 47)
- ↑ (طبری ،جامع البیان،ج ج3، ص: 213)
- ↑ (تفسیر بیضاوی ،ج2،ص 47)
- ↑ (طباطبایی،المیزان، ج3، ص: 224)
- ↑ (علامه حلی،(م726 ق) نهج الحق وکشف الصدق،ص 177)
- ↑ (التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 432)
- ↑ طبری ،جامع البیان ج3، ص: 211)
- ↑ (تفسیرقرطبی ج 4 ص 67)
- ↑ (فخررازی مفاتيح الغيب، ج8، ص: 248)
- ↑ (سیوطی درالمنثور،ج2، ص: 39)
- ↑ ( تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج3، ص: 120)
- ↑ (آلوسی روح المعانی في تفسير القرآن العظيم، ج2، ص: 182)
- ↑ (زمخشری الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج1، ص: 369)
- ↑ علامه حلی، نهج الحق و كشف الصدق / ترجمه كهنسال، ص: 195)
- ↑ تفسیر ابن کثیر ج 2 ص 47)
- ↑ (تفسیرطبری ج3 ص 212)
- ↑ الواحدي)، ص: 108)
- ↑ (خوارزمی،المناقب ص 159)
- ↑ (سنن نسائی ج5 ص 127)
- ↑ (سیوطی جامع الاحادیث ج 16 ص 257)
- ↑ (مناقب خوارزمی ص 148)
- ↑ ( الميزان، ج3، ص: 356)
- ↑ ( البحر المحيط في التفسير، ج3، ص: 189)
- ↑ (آلوسی، روح المعاني ، ج2، ص: 182)
- ↑ (میزان الاعتدال ج 2 ص 154)
- ↑ (سیره اعلام النبلاء ج10 ص 104)
- ↑ ( ابن تیمیه منهاج السنه ج7 ص 122).
- ↑ .(متقی هندی کنزالعمال ج 6 ص 407)
- ↑ ( ابن تیمیه، منهاج السنه ج7 ص 122)
- ↑ (ابن تیمیه منهاج السنه ج7 ص 122 -30)
- ↑ (همان)
- ↑ (همان)
- ↑ (فخر رازی ،مفاتيح الغيب، ج8، ص: 248.)