۸۷٬۹۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
== اعتقادات == | == اعتقادات == | ||
هاشمیه معتقدند که ابوهاشم عبدالله ابن محمد نمرده است. میگویند که برای هر ظاهری باطنی و برای هر شخصی روحی و برای هر تنزیلی تأویلی و برای هر مثالی از آن عالم در این جهان حقیقتی است و تمام اسرار و احکام گیتی در انسان جمع میباشد. آن علوم را [[علی بن ابی طالب|حضرت علی ( | هاشمیه معتقدند که ابوهاشم عبدالله ابن محمد نمرده است. میگویند که برای هر ظاهری باطنی و برای هر شخصی روحی و برای هر تنزیلی تأویلی و برای هر مثالی از آن عالم در این جهان حقیقتی است و تمام اسرار و احکام گیتی در انسان جمع میباشد. آن علوم را [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیهالسلام)]] كشف کرده و باور دارند که پس از حضرت، به فرزندش محمد حنفیه و بعد از وی به ابوهاشم منتقل گردیده است و بعد از ابوهاشم شیعیان به پنج فرقه تقسیم شدهاند. سخنان برخی از این فرقهها از قرار ذیل است. | ||
1. گروهی معتقدند که ابوهاشم هنگام بازگشت از شام در بلقاء ناحیه ای در [[اردن]] كه امروز آن را سلط گویند، از دنیا رفته و امامت از او به وصیت به محمد بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب منتقل شده و این وصیت هم چنان در فرزندان او میگشت تا به ابراهیم امام و برادرش عبدالله سفاح نخستین خلیفه [[عباسیان|بنی العباس]] رسیده است.2.گروهی معتقدند که پس از مرگ ابوهاشم، امامت او به وصیت به علی بن محمد حنفیه و بعد از او به پسرش حسن انتقال یافته و امامت از بنیحنفیه خارج نمیشود.3. گروهی معتقدند که ابوهاشم امامت را به وصیت به عبدالله بن عمرو بن حرب كندی سپرد و از آن پس امامت از بنیهاشم بیرون رفت و روح ابوهاشم در عبدالله حلول كرد و پس از او امامت به عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن أبیطالب رسید.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 463 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref> | 1. گروهی معتقدند که ابوهاشم هنگام بازگشت از شام در بلقاء ناحیه ای در [[اردن]] كه امروز آن را سلط گویند، از دنیا رفته و امامت از او به وصیت به محمد بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب منتقل شده و این وصیت هم چنان در فرزندان او میگشت تا به ابراهیم امام و برادرش عبدالله سفاح نخستین خلیفه [[عباسیان|بنی العباس]] رسیده است.2.گروهی معتقدند که پس از مرگ ابوهاشم، امامت او به وصیت به علی بن محمد حنفیه و بعد از او به پسرش حسن انتقال یافته و امامت از بنیحنفیه خارج نمیشود.3. گروهی معتقدند که ابوهاشم امامت را به وصیت به عبدالله بن عمرو بن حرب كندی سپرد و از آن پس امامت از بنیهاشم بیرون رفت و روح ابوهاشم در عبدالله حلول كرد و پس از او امامت به عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن أبیطالب رسید.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 463 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref> | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
=== جناحیه یا طیاریه === | === جناحیه یا طیاریه === | ||
این فرقه پس از ابوهاشم به وصیت و امامت عبدالله بن معاویة بن عبدالله بن جعفر طیار معتقد شدند و گفتند عبدالله بهعنوان امام، وصی ابوهاشم شد. معتقد بودند که آن روح الهی که در تمامی پیامبران تا [[حضرت محمد]]( | این فرقه پس از ابوهاشم به وصیت و امامت عبدالله بن معاویة بن عبدالله بن جعفر طیار معتقد شدند و گفتند عبدالله بهعنوان امام، وصی ابوهاشم شد. معتقد بودند که آن روح الهی که در تمامی پیامبران تا [[حضرت محمد]](صلیالله علیه و آله)، یکی پس از دیگری حلول کرده و از [[نبی اکرم]] (صلیالله علیه و آله) به حضرت علی (علیهالسلام) رسیده و پس از آن در محمد حنفیه و سپس در ابوهاشم و سر انجام در عبدالله بن معاویه حلول کرده است.<ref>قاضی نعمان، الارجوزه، ص۲۳۲،</ref><ref>ابوحاتم رازی، احمد، «الزینة»، ج۳،ص 298</ref> | ||
=== بنیعباس === | === بنیعباس === | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
=== حربیه === | === حربیه === | ||
گروهی دیگر پس از ابوهاشم به امامت عبدالله بن عمرو بن حرب کِندی معتقد و به [[حربیه]] معروف شدند. اینان قائل به تناسخ بوده و معتقد بودند که امامت برای علی( | گروهی دیگر پس از ابوهاشم به امامت عبدالله بن عمرو بن حرب کِندی معتقد و به [[حربیه]] معروف شدند. اینان قائل به تناسخ بوده و معتقد بودند که امامت برای علی(علیهالسلام)، سپس حسن(علیهالسلام)، آنگاه برای حسین (علیهالسلام) و پس از آن برای محمد حنفیه است و روح خداوند در وجود هریک از ایشان حلول کرده و سپس به ابوهاشم فرزند محمد حنفیه، رسیده است و ابوهاشم به عبدالله بن عمرو وصیت کرده و روح او در عبدالله حلول کرده است تا آن که محمد حنفیه قیام کند.<ref>قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۲۰(۲)، ص۱۷۸</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهر، ص۱۴۹.</ref> | ||
=== بیانیه === | === بیانیه === | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
در عین حال سعد اشعری گزارش میکند که بیان بن سمعان، خود مدعی بود که ابوهاشم به او وصیت کرده و از این رو گروهی از کیسانیان به وی گرویدند.<ref>اشعری، سعد، ص۳۴-۳۵</ref>.وی اضافه میکند که گروهی از بیانیه، چنین باور داشتند که مهدی قائم، همان ابوهاشم است که وفات کرده است، اما باز میگردد و قیام میکند و مالک زمین میشود. اینان معتقد بودند که ابوهاشم، بیان بن سمعان را به عنوان نبی معرفی کرده و چنین عقیده داشتند که بیان پس از وفات ابوهاشم، ادعای نبوت کرد.<ref>اشعری، سعد، ص۳۷.</ref> | در عین حال سعد اشعری گزارش میکند که بیان بن سمعان، خود مدعی بود که ابوهاشم به او وصیت کرده و از این رو گروهی از کیسانیان به وی گرویدند.<ref>اشعری، سعد، ص۳۴-۳۵</ref>.وی اضافه میکند که گروهی از بیانیه، چنین باور داشتند که مهدی قائم، همان ابوهاشم است که وفات کرده است، اما باز میگردد و قیام میکند و مالک زمین میشود. اینان معتقد بودند که ابوهاشم، بیان بن سمعان را به عنوان نبی معرفی کرده و چنین عقیده داشتند که بیان پس از وفات ابوهاشم، ادعای نبوت کرد.<ref>اشعری، سعد، ص۳۷.</ref> | ||
=== امامت علیبنحسین( | === امامت علیبنحسین(علیهالسلام) === | ||
گروه دیگر امامت را پس از ابوهاشم، حق مسلم علی بن حسین زینالعابدین( | گروه دیگر امامت را پس از ابوهاشم، حق مسلم علی بن حسین زینالعابدین(علیهالسلام) میدانستند و او را جانشین ابوهاشم در امر امامت میپنداشتند.<ref>اشعری، سعد، ص۳۵</ref>اساساً گروهی از کیسانیه پس از مرگ محمد حنفیه، امامت را حق علی بن حسین زینالعابدین(علیهالسلام) میدانستند.<ref>بغدادی عبدالقاهر، ص۲۷. | ||
</ref> | </ref> | ||