عبدالله علایلی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="wikiInfo">[[پرونده:Images_alayeli.jpg|جایگزین=|بندانگشتی|موسوی، سید فضل الله]]
{{جعبه اطلاعات شخصیت
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
| عنوان = عبدالله علایلی
|-
| تصویر = Images_alayeli.jpg
!نام
| نام =  
!علایلی، عبدالله
| نام‌های دیگر =
|-
| سال تولد = ۱۳۳۳ ق
|نام پدر
| تاریخ تولد =  
|
| محل تولد = لبنان
|-
| سال درگذشت = ۱۴۱۷ ق
|متولد
| تاریخ درگذشت =
|۱۹۱۴ م - ۱۳۳۳ ق
| محل درگذشت =
|-
| استادان =
|محل تولد
| شاگردان =
|لبنان
| دین =
|}
| مذهب =
</div>'''عبدالله علایلی'''<ref>نُشرت هذه السّیرة بمُناسبة مئویة العلایلیّ الّتی تصادف فی 2014/11/20</ref> با نام کامل عبدالله عثمان علایلی([[۲۰ نوامبر]] [[۱۹۱۴]] - [[۱۳۳۳ (قمری)|۱۳۳۳ ق]] / [[۳ دسامبر]] [[۱۹۹۶]] - [[۱۴۱۷ (قمری)|۱۴۱۷]]). [[زبان‌شناسی|زبان‌شناس]] [[ادیب]] دانشنامه نویس و [[فقیه]] متجدد لبنانی بود. او [[واژگان|فرهنگ لغت]] را بازنگری کرد و مفاهیم '''«فرهنگ لغت»''' و '''«[[دائرةالمعارف]]»''' در هم آمیخت. او به دلیل نظرات فقهی و زبانشناسی بحث برانگیزش شناخته شده‌است.
| آثار = {{فهرست جعبه افقی | ‏ادیبان و حشاشین| تاریخ حسین: نقد و تحلیل | جهان و فساد اجتماعیون}}
<br />
| فعالیت‌ها =
== سه‌گانه حسین ==
| وبگاه =
علایلی اصرار داشت که اصلاحات باید دارای نمادهای ایده‌آل، معنوی و تاریخی باشد؛ از این رو حسین، به عنوان اندیشه ای انقلابی و آزاده، در پروژه اصلاحی علایلی از جایگاه مهم و مرکزی برخوردار است؛ لذا او سه کتاب دربارهٔ [[حسین بن علی]] نگاشته که عبارتند از:<ref>[https://www.tahmil-kutubpdf.net/book/تحميل-كتاب-الإمام-الحسين.html أنظر الرابط الخارجی لتنزیل کتاب الإمام الحسین علیه السلام]</ref>
}}
'''عبدالله علایلی'''<ref>نُشرت هذه السّیرة بمُناسبة مئویة العلایلیّ الّتی تصادف فی 2014/11/20</ref> با نام کامل عبدالله عثمان علایلی (۲۰ نوامبر ۱۹۱۴ - ۱۳۳۳ (قمری)/ ۳ دسامبر ۱۹۹۶ - ۱۴۱۷ (قمری)). زبان‌شناس ادیب دانشنامه‌نویس و [[فقیه]] متجدد لبنانی بود. او فرهنگ لغت را بازنگری کرد و مفاهیم '''«فرهنگ لغت»''' و '''«دائرةالمعارف»''' در هم آمیخت. او به دلیل نظرات فقهی و زبان‌شناسی بحث برانگیزش شناخته شده‌است.
== تبیین شخصیت حسین علیه‌السلام در آثار علائلی ==
علایلی اصرار داشت که اصلاحات باید دارای نمادهای ایده‌آل، معنوی و تاریخی باشد؛ از این رو امام حسین (علیه‎السلام) به عنوان اندیشه‌ای انقلابی و آزاده، در پروژه اصلاحی علایلی از جایگاه مهم و مرکزی برخوردار است؛ لذا او سه کتاب دربارهٔ امام [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین (علیه‎السلام)]] نگاشته که عبارتند از:<ref>[https://www.tahmil-kutubpdf.net/book/تحمیل-کتاب-الإمام-الحسین.html أنظر الرابط الخارجی لتنزیل کتاب الإمام الحسین علیه‌السلام]</ref>
 
# '''«تعالی معنا در تعالی ذات» یا «پرتوهایی از زندگی حسین»'''
# '''«تعالی معنا در تعالی ذات» یا «پرتوهایی از زندگی حسین»'''
# '''«تاریخ الحسین»'''
# '''«تاریخ الحسین»'''
# '''«روزهای حسین»'''
# '''«روزهای حسین»'''
وی کتاب اخیر را پس از سه دهه مجدداً با عنوان «از روزهای نبوت» منتشر کرد. تغییر عنوان کتاب با ملاحظه این نکته صورت گرفت که روزهای زندگی حسین چیزی جز اقتباس از روزهای زندگی پیامبر نیست و نیز اشاره به این حدیث که: «حسین از من است و من از حسین هستم.»
 
وی کتاب اخیر را پس از سه دهه مجدداً با عنوان «از روزهای نبوت» منتشر کرد. تغییر عنوان کتاب با ملاحظه این نکته صورت گرفت که روزهای زندگی حسین چیزی جز اقتباس از روزهای زندگی [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه وآله)]] نیست و نیز اشاره به این حدیث که: «حسین از من است و من از حسین هستم.»


== تالیفات ==
== تالیفات ==
* ادیبان و حشاشین.
* ادیبان و حشاشین.
* مقدمه ای بر درس زبان عربی، قاهره، ۱۹۳۸.
* مقدمه‌ای بر درس زبان عربی، قاهره، ۱۹۳۸.
* تعالی معنا در تعالی ذات، یا پرتوهایی از زندگی حسین، بیروت، ۱۹۳۸.
* تعالی معنا در تعالی ذات، یا پرتوهایی از زندگی حسین، بیروت، ۱۹۳۸.
* ترانه‌های ترانه‌ها
* ترانه‌های ترانه‌ها
خط ۳۲: خط ۳۸:
* قانون اساسی ملی عرب، سعیده، ۱۹۴۱.
* قانون اساسی ملی عرب، سعیده، ۱۹۴۱.
* جهان و فساد اجتماعیون، بیروت، ۱۹۴۲.
* جهان و فساد اجتماعیون، بیروت، ۱۹۴۲.
* المعرّی ذلک المجهول، بیروت، 1944.<ref>{{یادکرد وب |url=https://www.kutub-pdf.net/downloading/69S54.html |title=أنظر الرابط الخارجی لتنزیل کتاب المعری ذلک المجهول |accessdate=۳۱ اوت ۲۰۱۹ |archiveurl=https://web.archive.org/web/20170806184332/https://www.kutub-pdf.net/downloading/69S54.html |archivedate=۶ اوت ۲۰۱۷ |dead-url=no }}</ref>
* المعرّی ذلک المجهول، بیروت، 1944.
* واژگان، بیروت، ۱۹۴۵.
* واژگان، بیروت، ۱۹۴۵.
* جادوگر، بیروت، ۱۹۴۶.
* جادوگر، بیروت، ۱۹۴۶.
خط ۳۸: خط ۴۴:
* تفاوت بین سبک و ترکیب، بیروت، ۱۹۴۷.
* تفاوت بین سبک و ترکیب، بیروت، ۱۹۴۷.
* الگوی آرمانی آنها یا حضرت خدیجه، بغداد، 1947.<ref>[[iarchive:Mathaluhuna_Alala|تنزیل کتاب مثلهن الأعلی]]</ref>
* الگوی آرمانی آنها یا حضرت خدیجه، بغداد، 1947.<ref>[[iarchive:Mathaluhuna_Alala|تنزیل کتاب مثلهن الأعلی]]</ref>
* روزهای الحسین: صحنه‌ها و داستان‌ها، بیروت، ۱۹۴۸.
* ایام الحسین: صحنه‌ها و داستان‌ها، بیروت، ۱۹۴۸.
* شهید قسطل (عبدالقادر الحسینی)، بیروت، ۱۹۵۲.
* شهید قسطل (عبدالقادر الحسینی)، بیروت، ۱۹۵۲.
* روانشناسی از دیدگاه من.
* روانشناسی از دیدگاه من.
خط ۵۲: خط ۵۸:
* اشتباه کجا است؟ بیروت، ۱۹۷۸.
* اشتباه کجا است؟ بیروت، ۱۹۷۸.
* فرهنگ لغت نظامی.
* فرهنگ لغت نظامی.
==زندگی نامه «عبدالله بن عثمان العلایلی»==


خاندان علامه علايلي دارای ریشه ای کریتی – یونانی اند که در اواخر حکومت فاطمیین مصر به سبب تجارت به آنجا مهاجرت کردند و در دمیاط و منصوره و اسکندریه سکنی گزیدند. در ارتباط با تسمیه این خاندان به علایلی آمده که یا این نامگذاری منسوب به علی بن ابی طالب (علیه السلام) است و یا از «عَلیٌ لِي» گرفته شده است. در اواسط قرن 11 هجری برخی از خاندان علایلی از مصر به لبنان مهاجرت کردند. در سال 1849 حاج عثمان با زنی از «آل الکلبی» به نام نفیسه ازدواج کرد که حاصل این ازدواج شش پسر و دو دختر بود. کوچک ترین این فرزندان حاج عبدالله بود. که در سال 1914 میلادی همزمان با وقوع جنگ جهانی اول به دنیا آمد. خود او نقش مادرش که به عنوان معلم در مدارس دخترانه عثمانی تدریس هم میکرده را، در علاقمند کردن او به علم بسیار زیاد می داند. از جهت مالی نیز او وخانواده اش فراز و نشیب های فراوانی را گذراندند.
== زندگی‌نامه «عبدالله بن عثمان العلایلی» ==
به علت این که در دوران کودکی و در ایام قحطی بزرگ ناشی از جنگ جهانی اول، علامه بسیاری از صحنه های جانسوز قحطی زدگی و گرسنگی کودک و بزرگ و مرد و زن را به چشم خود دیده بود و با گوش جان صدای کمک خواستن مستمندان را شنیده بود، به این اصل معتقد بود که «فرمانده و فرمانروای حقیقی کسی است که با اندوه بزرگ شده باشد.» و همه این موارد باعث شده بود که ایشان انسانی آرام وصبور و با حوصله باشد.
خاندان علامه علایلی دارای ریشه‌ای کریتی – یونانی‌اند که در اواخر حکومت فاطمیین مصر به سبب تجارت به آنجا مهاجرت کردند و در دمیاط و منصوره و اسکندریه سکنی گزیدند. در ارتباط با تسمیه این خاندان به علایلی آمده که یا این نام‌گذاری منسوب به علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) است و یا از «عَلیٌ لِی» گرفته شده است. در اواسط قرن 11 هجری برخی از خاندان علایلی از مصر به لبنان مهاجرت کردند. در سال 1849 حاج عثمان با زنی از «آل الکلبی» به نام نفیسه ازدواج کرد که حاصل این ازدواج شش پسر و دو دختر بود. کوچک‌ترین این فرزندان حاج عبدالله بود. که در سال 1914 میلادی همزمان با وقوع جنگ جهانی اول به دنیا آمد. خود او نقش مادرش که به عنوان معلم در مدارس دخترانه عثمانی تدریس هم می‌کرده را، در علاقمند کردن او به علم بسیار زیاد می‌داند. از جهت مالی نیز او وخانواده‌اش فراز و نشیب‌های فراوانی را گذراندند.
ایشان علاوه بر این وضع نا مناسب در ایام قحطی ناشی از جنگ جهانی اول، وضعیت مدارس و مکتب خانه ها را نیز اصلا مناسب نمیدید زیرا اساتید و پیر مردهای موجود در مکتب خانه ها با زدن کودکان و عدم تربیت درست آنها بیشتر آنان را از مکتب خانه ها و به صورت کلی از علم زده می کردند. همین امر سبب شد پدرش مکتب خانه او را طی چند ماه سه مرتبه عوض کرد و در نهایت هم او را به مدرسه علوم جدید «الحرش» که «جمعیه المقاصد اسلامیه» آن زمان (1917 م) تاسیس کرده بود ببرد. در این مدرسه آموزش های ابتدایی عربی و فرانسوی و جغرافیا و حساب و تاریخ داده میشد . اما در سال 1924 م وی در سن ده سالگی به قاهره رفت و سالیانی را در الازهر صرف تحصیل علم کرد.
به علت این که در دوران کودکی و در ایام قحطی بزرگ ناشی از جنگ جهانی اول، علامه بسیاری از صحنه‌های جانسوز قحطی زدگی و گرسنگی کودک و بزرگ و مرد و زن را به چشم خود دیده بود و با گوش جان صدای کمک خواستن مستمندان را شنیده بود، به این اصل معتقد بود که «فرمانده و فرمانروای حقیقی کسی است که با اندوه بزرگ شده باشد.» و همه این موارد باعث شده بود که ایشان انسانی آرام وصبور و با حوصله باشد.
از جمله فعالیت ها و خصوصیات ایشان:
ایشان علاوه بر این وضع نا مناسب در ایام قحطی ناشی از جنگ جهانی اول، وضعیت مدارس و مکتب‌خانه‌ها را نیز اصلا مناسب نمی‌دید زیرا اساتید و پیرمردهای موجود در مکتب‌خانه‌ها با زدن کودکان و عدم تربیت درست آنها بیشتر آنان را از مکتب‌خانه و به صورت کلی از علم زده می‌کردند. همین امر سبب شد پدرش مکتب‌خانه او را طی چند ماه سه مرتبه عوض کرد و در نهایت هم او را به مدرسه علوم جدید «الحرش» که «جمعیه المقاصد اسلامیه» آن زمان (1917 م) تاسیس کرده بود ببرد. در این مدرسه آموزش‌های ابتدایی عربی و فرانسوی و جغرافیا و حساب و تاریخ داده می‌شد. اما در سال 1924 م وی در سن ده سالگی به قاهره رفت و سالیانی را در الازهر صرف تحصیل علم کرد.
دارای روحیه ای مبارز ستیز و انقلابی بود.
از جمله فعالیت‌ها و خصوصیات ایشان:
دارای روحیه‌ای مبارز ستیز و انقلابی بود.
در اولین همایشی که با عنوان «الموتمر البرلمانی الاسلامی لقضیه فلسطین» با دعوت رئیس پارلمان مصر برگزار بود مشارکت نمود.
در اولین همایشی که با عنوان «الموتمر البرلمانی الاسلامی لقضیه فلسطین» با دعوت رئیس پارلمان مصر برگزار بود مشارکت نمود.
سه سال در لبنان در مسجد «العمری الکبیر» امام جماعت بود و هزاران مستمع و نمازگزار را به نپذیرفتن عصبیت و قبیله گرایی فرا میخواند.
سه سال در لبنان در مسجد «العمری الکبیر» امام جماعت بود و هزاران مستمع و نمازگزار را به نپذیرفتن عصبیت و قبیله‌گرایی فرا میخواند.
در کتاب «سوریا الضحیه» به معاهده سال 1936 فرانسوی ها حمله گسترده ای کرد.
در کتاب «سوریا الضحیه» به معاهده سال 1936 فرانسوی‌ها حمله گسترده‌ای کرد.
به دنبال وحدت اسلامی عربی بود و سرسختانه مخالف تجزیه در کشور های عربی بود.
به دنبال وحدت اسلامی عربی بود و سرسختانه مخالف تجزیه درکشورهای عربی بود.
در باره فلسطین کتاب «فلسطین الدامیه» را نوشت و نیز در باره فلسطین می گوید: «هر فلسطینی یک حق بر همه سلاح هایی دارد که الان در اختیار سرزمین های عربی است، و باید به آنها داده شود، بنابراین این فلسطینیان هیچ روزی شکست نخورده اند بلکه این فرمانروایان عرب اند که شکست خورده اند
درباره فلسطین کتاب «فلسطین الدامیه» را نوشت و نیز درباره فلسطین می‌گوید: «هر فلسطینی یک حق بر همه سلاح‌هایی دارد که الان در اختیار سرزمین‌های عربی است، و باید به آنها داده شود، بنابراین این فلسطینیان هیچ روزی شکست نخورده‌اند بلکه این فرمانروایان عرب اند که شکست خورده‌اند.»
 
== دیدگاه‌ها و افکار علایلی ==
علایلی یکی از شخصیت‌های برجسته عرب بود در حدی که بعضی‌ها از جمله امین نخله شاعر عرب می‌گوید ما در عصر عبدالله العلایلی زندگی می‌کنیم. علایلی در میدان‌های مختلف زندگی تاثیر گذاشت. او زبان‌دانی احیاگر و ادیبی مبتکر در شعر و نثر، فقیهی مجتهد و اصلاح‌گر سیاسی و اجتماعی بود.
علایلی به گونه‌ای علمی اندیشه کرد و مشکلاتی اساسی را جهت بحث و بررسی مطرح نمود و در کنار [[سید روح‌الله موسوی خمینی|امام خمینی(ره)]] و [[سید محمدباقر صدر|شهید سید محمد باقر صدر]] و سایرین نشانه‌هایی در این راه ترسیم نمود.
علایلی اولین نفر در طرح تجدّد شریعت و فقه نبود بلکه تأثیر بسیاری از جنبش روشنگری در مصر گرفته است و بی شک از شخصیت‌هایی مانند [[سید جمال‌الدین اسدآبادی|جمال‌الدین اسدآبادی]] و [[محمد عبده]] متأثر شده است.
وی شخصیتی استثنایی است که جز هر صد سال مشابه ندارد و اندیشه‌اش مستحق آن است که مورد اهتمام پژوهش‌گران و علما قرار گیرد. او فیلسوف، اندیشمند، فقیه و زبان‌دانی است که در همه این زمینه‌ها، مبتکر و برجسته می‌باشد.
زندگی علایلی، شامل دو مرحله است: مرحله شکل‌گیری و پختگی فکری که از آغاز تا پایان اقامت در مصر و تحصیل در دانشگاه الازهر و بازگشت به بیروت در 1940م را شامل می‌شود و مرحله غنی‌شدن و عمق یافتن اندیشه و افکار در زمینه‌های مختلف از جمله زبان، ادبیات، سیاست، تاریخ و فقه که پس از 1940م تا پایان عمر او را شامل می‌گردد. علایلی در این مرحله حدود شصت کتاب و تعداد زیادی مقاله و پژوهش از خود باقی گذاشت و در تمام آنها شعار واحدی داشت: تقلید کردن با خطا، به معنای محافظ بودن نیست و اصلاحی که دانش به بارآورد خروج محسوب نمی‌شود.
عجیب بودن رأیی که گمان کنم صحیح است مانع از اعلام آن نمی‌شود زیرا دیگر شهرت عنوانی برای حقیقت نیست و افزود، به دیوارها اعتقادی ندارم و این اساس هر حرکتم می‌باشد زیرا باور به دیوار، باور به محدودیت و جمود است.
 
در مورد داستان توصیف علایلی به شیخ قرمز «الشیخ الاحمر» قضیه این است که علایلی به خوبی وضعیت اجتماعی، سیاسی، دینی و فقهی جامعه را درک نمود و به انقلاب بر همه چیز فراخواند و در این منطق با اکثر احزاب آن زمان لبنان در دهه چهل مثل حزب «النداء القومی» و «کتله التحرر الوطنی» و «حزب التقدمی الاشتراکی» و«حزب الشیوعی» مشترک بود، لذا مطبوعات در جریان معرکه «دارالافتاء» در دهه پنجاه میلادی او را به شیخ قرمز توصیف کردند.
ولی علایلی حزبی، به معنای تشکیلاتی نبود بلکه با اندیشه‌های اصلاح‌طلبی، انسانی، انقلابی و تجدّد خواهی آن احزاب، احساس همراهی می‌کرد.
در مورد وجه شاعری العلایلی: وی قصیده‌ای با وزن و قافیه واحد و بیش از یکهزار و پانصد بیت به نام «رحلة الخلد» در سال 1938 سروده است که چاپ نشده و فقط بخشی از آن که «مستشرق فرانسوی» به فرانسوی ترجمه کرده، باقی‌مانده است.
العلایلی در تفسیر نیز صاحب‌نظر بود و عقیده داشت تفسیرهای موجود متاثر از تخصص مفسرین هستند لذا تفسیری در دو جلد به نام «مدخل الی تفسیر» تالیف نمود که یک جزء به تفسیر لفظی و جزء دیگر به تفسیر معنا پرداخته است. وی معتقد بود «اسلوب قرآن کریم آنطور که مسشترقین گفته‌اند و بعضی از پژوهش‌گران عرب از آنها پیروی کرده‌اند، در سوره‌های مکی و مدنی تفاوتی ندارد».
علایلی به آنچه پیرامونش می‌گذشت نیز توجه داشت لذا دو کتاب تالیف کرد یکی «فلسطین الدامیه» که خطر صهیونیست‌ها در فلسطین را روشن نمود و دیگری «سوریا الضحیّه» که خطر استعمار فرانسه در منطقه را بیان کرد.
در جنبه زبان‌دانی، علایلی معتقد بود مجموعه الفاظ رشد می‌کند و می‌میرد و این چرخه تکرار می‌شود و در جنبشی دائمی و مرتبط با حرکت مردمی که آنها را استفاده می‌کنند می‌باشد لذا اگر زبان، جنبش رشد دائمی را از دست بدهد و پیشرفت تمدنی را همراهی ننماید، انسانی که از آن استفاده می‌کند قدرت تفکر و تولید را از دست می‌دهد و این موضوع نیاز شدید زبان به تجدید و به روز شدن را الزامی می‌سازد تا بتواند به وظایف گوناگون خود از جمله تفکر، تعبیر، ارتباط و برانگیختن احساسات زیبا و عواطف انسانی عمل نماید.
گرایش علایلی به بازخوانی تاریخ به هدف درس‌گیری از آن از نکات برجسته وی بود. در همین رابطه به تالیفات وی از جمله کتاب «تاریخ الحسین(علیه‎السلام)» در سال 1940 و کتاب «الدستور العرب القومی» در سال 1941، و کتاب «مَثَلَهُنَّ الاعلی» در مورد زندگی حضرت خدیجه در سال 1947 و کتاب «ایام الحسین (علیه‎السلام)» در سال 1948 و سایر کتاب می‌توان اشاره نمود.


==دیدگاهها و افکار علایلی==
شاید علایلی بیش از هرچیزی به آن معروف شده است که مرجعی در زبان می‌باشد و حقیقتاً او چنین بود اما باید گفت اگر علایلی در چارچوب اجتهاد لغوی محبوس بماند، به او ظلم شده است. علایلی قبل از اینکه عالم دین مبرز و قبل از اینکه زبان‌دان و مرجع در زبان عربی باشد انسانی دارای سبک ویژه فکری بنیادین می‌باشد که براساس آن هم در زبان و هم در سایر قضایای زندگی عمل کرده است.


علايلي يكي از شخصيتهاي برجسته عرب بود در حدي كه بعضي‌ها از جمله امين نخله شاعر عرب مي‌گويد ما در عصر عبدالله العلايلي زندگي ميكنيم. علايلي در ميدانهاي مختلف زندگي تاثير گذاشت. او زبان‌داني احياگر و اديبي مبتكر در شعر و نثر، فقيهي مجتهد و اصلاح‌گر سياسي و اجتماعي بود.
اندیشه‌های علایلی در قضایای زندگی تمایز چشمگیری به او در زمینه‌ اندیشه اجتماعی و دیدگاه تمدنی بخشید و اگر بودند کسانی که کارهای او را ادامه می‌دادند و اگر مطالعات و پژوهش‌های او بازخوانی و دوباره ارائه می‌شد هم اکنون او راهنمای معاصری در جهان اسلام و عرب بود اما علایلی نه از اهل سلطه پشتیبانی سیاسی حقیقی شد و نه از حمایت گسترده مردمی برخوردار بود و نتیجه آن که اندیشه علایلی همچنان در کتاب‌ها، تألیفات و سخنرانی‌هایش در جا می‌زند و مردم اقیانوس مملو از گوهر و پر از برکت اندیشه و پیشنهادات و راه حلهای علایلی که برای رفع مشکلات کنونی تمدنشان کارآیی داشت را از دست داده‌اند.
علايلي به گونه‌اي علمي انديشه كرد و مشكلاتي اساسي را جهت بحث و بررسي مطرح نمود و در كنار امام خميني(ره) و شهيد سيد محمد باقر صدر و سايرين نشانه‌هايي در این راه ترسيم نمود .
علايلي اولين نفر در طرح تجدّد شريعت و فقه نبود بلكه تأثير بسياري از جنبش روشنگري در مصر گرفته است و بي شك از شخصيتهايي مانند جمال‌الدين اسدآبادی و محمد عبده متأثر شده است.
وی شخصيتي استثنايي است كه جز هر صد سال مشابه ندارد و انديشه‌اش مستحق آن است كه مورد اهتمام پژوهشگران و علما قرار گيرد. او فيلسوف، انديشمند، فقيه و زبان‌داني است كه در همه اين زمينه‌ها، مبتكر و برجسته مي‌باشد.
زندگي علايلي، شامل دو مرحله است: مرحله شكل‌گيري و پختگي فكري كه از آغاز تا پايان اقامت در مصر و تحصیل در دانشگاه الازهر و بازگشت به بيروت در 1940م را شامل مي‌شود و مرحله غني‌شدن و عمق يافتن انديشه و افكار در زمينه‌هاي مختلف از جمله زبان، ادبيات، سياست، تاريخ و فقه كه پس از 1940م تا پايان عمر او را شامل مي‌گردد. علايلي در اين مرحله حدود شصت كتاب و تعداد زيادي مقاله و پژوهش از خود باقي گذاشت و در تمام آنها شعار واحدي داشت: تقليد كردن با خطا، به معناي محافظ بودن نيست و اصلاحي كه دانش به بارآورد خروج محسوب نمي‌شود.
عجيب بودن رأيي كه گمان كنم صحيح است مانع از اعلام آن نمي‌شود زيرا ديگر شهرت عنواني براي حقيقت نيست و افزود، به ديوارها اعتقادي ندارم و اين اساس هر حركتم مي‌باشد زيرا باور به ديوار، باور به محدوديت و جمود است.
در مورد داستان توصيف علايلي به شيخ قرمز «الشيخ الاحمر» قضيه اين است كه علايلي به خوبي وضعيت اجتماعي، سياسي، ديني و فقهي جامعه را درك نمود و به انقلاب بر همه چيز فراخواند و در اين منطق با اكثر احزاب آن زمان لبنان در دهه چهل مثل حزب «النداء القومي» و «كتله التحرر الوطني» و «حزب التقدمي الاشتراكي» و«حزب الشيوعي» مشترك بود، لذا مطبوعات در جريان معركه «دارالافتاء» در دهه پنجاه ميلادي او را به شيخ قرمز توصيف كردند.
ولي علايلي حزبي، به معناي تشكيلاتي نبود بلكه با انديشه‌هاي اصلاح‌طلبي، انساني، انقلابي و تجدّد خواهي آن احزاب ، احساس همراهي مي‌كرد.
در مورد وجه شاعري العلايلي : وي قصيده‌اي با وزن و قافيه واحد و بيش از يكهزار و پانصد بيت به نام «رحلة الخلد» در سال 1938 سروده است كه چاپ نشده و فقط بخشي از آن كه «مستشرق فرانسوي» به فرانسوي ترجمه كرده، باقي‌مانده است.
العلايلي در تفسير نيز صاحب‌نظر بود و عقيده داشت تفسيرهاي موجود متاثر از تخصص مفسرين هستند لذا تفسيري در دو جلد به نام «مدخل الي تفسير» تاليف نمود كه يك جزء به تفسير لفظي و جزء ديگر به تفسير معنا پرداخته است. وي معتقد بود «اسلوب قرآن كريم آنطور كه مسشترقين گفته‌اند و بعضي از پژوهشگران عرب از آنها پيروي كرده اند، در سوره‌هاي مكي و مدني تفاوتي ندارد».
علايلي به آنچه پيرامونش مي‌گذشت نيز توجه داشت لذا دو كتاب تاليف كرد يكي «فلسطين الداميه» كه خطر صهيونيستها در فلسطين را روشن نمود و ديگري «سوريا الضحيّه» كه خطر استعمار فرانسه در منطقه را بيان كرد.
در جنبه زبان‌داني، علايلي معتقد بود مجموعه الفاظ رشد ميكند و مي‌ميرد و اين چرخه تكرار ميشود و در جنبشي دائمي و مرتبط با حركت مردمي كه آنها را استفاده ميكنند مي‌باشد لذا اگر زبان، جنبش رشد دائمي را از دست بدهد و پيشرفت تمدني را همراهي ننمايد، انساني كه از آن استفاده مي‌كند قدرت تفكر و توليد را از دست مي‌دهد و اين موضوع نياز شديد زبان به تجديد و به روز شدن را الزامي مي سازد تا بتواند به وظايف گوناگون خود از جمله تفكر، تعبير، ارتباط و برانگيختن احساسات زيبا و عواطف انساني عمل نمايد.
گرايش علايلي به بازخواني تاريخ به هدف درس‌گيري از آن از نکات برجسته وی بود. در همين رابطه به تاليفات وی از جمله كتاب «تاريخ الحسين(ع)» در سال 1940 و كتاب «الدستور العرب القومي» در سال 1941، و كتاب «مَثَلَهُنَّ الاعلي» در مورد زندگي حضرت خديجه(ع) در سال 1947 و كتاب «ايام الحسين(ع)» در سال 1948 و ساير كتاب می توان اشاره نمود.
شايد علايلي بيش از هرچيزي به آن معروف شده است كه مرجعي در زبان مي‌باشد و حقيقتاً او چنين بود اما بايد گفت اگر علايلي در چارچوب اجتهاد لغوي محبوس بماند، به او ظلم شده است . علايلي قبل از اينكه عالم دين مبرز و قبل از اينكه زبان‌دان و مرجع در زبان عربي باشد انساني داراي سبك ويژه فكري بنيادين مي‌باشد كه براساس آن هم در زبان و هم در ساير قضاياي زندگي عمل كرده است.


انديشه‌هاي علايلي در قضاياي زندگي تمايز چشمگيري به او در زمينه انديشه اجتماعي و ديدگاه تمدني بخشيد و اگر بودند كساني كه كارهاي او را ادامه مي‌دادند و اگر مطالعات و پژوهشهاي او بازخواني و دوباره ارائه مي‌شد هم اكنون او راهنماي معاصري در جهان اسلام و عرب بود اما علايلي نه از اهل سلطه پشتيباني سياسي حقيقي شد و نه از حمايت گسترده مردمي برخوردار بود و نتيجه آن كه انديشه علايلي همچنان در كتابها، تأليفات و سخنرانيهايش در جا مي‌زند و مردم اقيانوس مملو از گوهر و پر از بركت انديشه و پيشنهادات و راه حلهاي علايلي كه براي رفع مشكلات كنوني تمدنشان كارآيي داشت را از دست داده‌اند.
علایلی بر مبنای نص قرآنی، اعلام می‌کند جامعه انسانی بر پایه‌هایی بنیان شده است که مهمترین آنها عبارتند از:


علايلي بر مبناي نص قرآني، اعلام مي‌كند جامعه انساني بر پايه‌هايي بنيان شده است كه مهمترين آنها عبارتند از:
– حق انسان در آزادی


– حق انسان در آزادي
– حق انسان در استقلال شخصی
– حق انسان در استقلال شخصي
– آزادي انسان در كار، توليد و تلاش
– مبدأ مسئوليت شخصي جزائي
– تئوري جزاء در حق عام
علايلي با استناد به حديث شريف «ان الله يبعث لهذه الأمة على‌رأس كل مائة سنة من يجدّد دينها» اعتقاد دارد اين قانون كامل، حركت و پويايي شريعت در بستر زمان مي‌باشد و آن را فراتر از تغيير شكلي و همخوان كردن مي‌داند و با استناد به كلمه «دينها» تجديد را نوعي ايجاد و شروع ديگر و بدون محدوديت در بخشي از دين مي‌داند.
علايلي به ديدگاه تمدني براي زندگي اقتصادي اجتماعي معاصر مبتني بر اصولي كه مهمترين آنها عبارتند از اصول زير، فرا مي‌خواند:


– آزادی انسان در کار، تولید و تلاش


شخص نياز به ثروت ندارد چون ثروت فقط يك ضرورت اجتماعي است.
مبدأ مسئولیت شخصی جزائی
– قرض اجتناب ناپذير است بر مبناي آيد كريمه «وأقرضوا الله قرضاً حسناً»
– دوره فرصت در بازپرداخت قرض واجب است بر مبناي آيه كريمه «وإن كان ذو عسرة فنظرة الى ميسرة».
– زراندوزي حرام است بر مبناي آيه كريمه «والذين يكنزون الذهب والفضة ولا ينفقونها في سبيل الله فبشرهم بعذاب أليم».
– الزامي بودن گردش توليد و پول
– اجراي قانون تكفّل بين مردم و اين نزد علايلي از تكفّل سوسياليستي مبتني بر مساوات متفاوت مي‌باشد.
كتاب «أين الخطأ» شيخ عبدالله العلايلي توسط انتشارات دار العلم للملايين در سال 1978 منتشر گرديد و اين تاريخ به دو موضوع اشاره دارد، اول اينكه كتاب در سايه جنگ داخلي لبنان نوشته شده است. دوم اينكه دهه هفتم قرن گذشته، دوره زماني بود كه چپگراها به اين باور رسيدند كه سوسياليزم بر سرمايه‌داري برتري دارد و دنيا در حال روي‌آوردن به آن هست.
وی در مورد ضرورت تجدّد در شريعت و به روز كردن قرائت دين صاحب تفکر بوده و به طرح مشكلاتي همچون مشكل فقر، مالكيت نفت، هدر رفتن قرباني‌هاي حج، تعامل با بانكها، قانون مجازات اسلامي و تعيين شروع ماههاي قمري و ارائه راه حلهاي مناسب هر مشكل پرداخته كه مبتني بر بازتعريف اصطلاحات و تعابيري همچون مفهوم ثروت، تكافل اجتماعي و غيره مي‌باشد.
شيخ عبدالله العلايلي يكي از انديشمندان عقل‌گرا بود كه ميان زمينه فرهنگي اسلامي و فلسفه و فهم معاصر جمع نمود و خواست از خلال كتابها و سخنرانيهايش با الهام از حديث نبوي شريف «ان الله يرسل على رأس كل مئة سنة من يجدّد لهذه الأمة دينها» مجدّد دين اين امّت ‌باشد. تجدّد در انديشه العلايلي نوعي انقلاب بر تقليد كوركورانه و فهم اشتباه، انقلاب بر جمود نص در زماني يا اشخاصي مشخص بود.
مهمترين ويژگي وی جرأتي بود كه در جامعه علماي شريعت و فقه كم نظير است. جرأتي كه نه متّكي بر تهوّر يا تعصّب بلكه متّكي بر دانش وسيع و فهم و شناخت بود. واضح وآشكار است كه طرح علايلي طرحي تجديد نظر طلبانه در سطح امت است و بدون شك طرحي عقلاني و تحوّل‌گرا مي‌باشد. او تلاش كرد تغييري ريشه‌اي در نقش فقه معاصر ايجاد كند تا به تغيير در روش و رفتار امّت برسد.
علايلي دو موضوع را در صحنه دنيا و روابط ملل و جوامع انساني مسلّم مي‌دانست. اولين موضوع مسلّم نزد علايلي اعتقاد او به اين بود كه دنيا به طور عموم از دو بحران رنج مي‌برد يكي بحران اخلاقي كه آن را بحران وجدان انساني مي‌نامد، وجداني كه در حال از دست رفتن و نابودي است و از دو سرخوردگي رنج مي‌برد، سرخوردگي از تمدن حاكم بر جهان كه تمدّن غربي باشد و پر از مخالفت با خير و برتري جويي و شكست در ساختن انسان است و سرخوردگي ديگر در غرب ناشي از اين سرخوردگي كه منجر به پيدايش جريانهاي فلسفي و فكري با گرايش به تمدن و مذاهب شرقي شد. علايلي در مصاحبه‌اي اظهار كرد: غرب از نظر تمدني و انساني متحيّر است و تاكنون خودش را درك نكرده و نشاخته است. علايلي كتاب «پُل هازار» در مورد بحران انديشه اروپايي در قرن نوزدهم را در اين زمينه مثال زد.


دومين موضوع مسلّم نزد علايلي، چيزي است كه او سه اصطلاح در توصيف آن بكار برده است،‌ العالميه، الكونيه و المسكونيه به معناي جهاني بودن.
– تئوری جزاء در حق عام
علايلي در مورد نوع رابطه صحيح با انديشه غربي گفته است، من بدون استثنا ضد هر چيزي هستم كه انديشه غربي ارائه كرده است ولي در عين حال ضد قطع رابطه و عدم شناخت آن هستم. علايلي در جاي ديگر گفته است، انديشه ملك مشترك انساني است و نبايد احتكار و شخصي شود. انديشه همچون شبنمي است كه قالب و شكل و حالت ثابت به خود نمي‌گيرد.
علايلي مانند هر انديشمند پيشگامي در مورد بحران تمدني و بحران روابط انساني در سطح دنيا علاوه بر توصيف و نقد واقعيت به ارائه راه حلي كه معتقد بود مي‌تواند مشكلات را بر طرف كند اقدام نمود و در جايي آن را «تكنولوژي انساني» ناميد.
علايلي راه حل را در بازگشت به انديشه‌هاي اساسي انقلاب فرانسه و به اصول سازمان ملل متحد بويژه در زمينه حقوق بشر و اقدام مشترك انساني براي تعميق اين اصول و مباني مي‌دانست و طبعاً به نظر او اينها نه با منابع اسلامي و نه با منابع ديگر اديان تعارض ندارند.
علايلي به عنوان يك زبان‌دان و پژوهشگر ، شمشير تمرد علمي روشمند را در سال 1938م در حالي كه بيست و چهار سال داشت از غلاف بيرون كشيد و مقدمه علم زبان را ارائه كرد كه بعنوان بحثي خارق‌العاده و انقلابي علمي حقيقي بود. علايلي در مورد مقدمه علم زبانش گفت، آن جديدترين ديدگاه بود كه مانند هر چيز ديگري مورد فراموشي قرار گرفت.
مقدمه علايلي ابوابي را در زبان عربي در سال 1938 گشود كه تا آن زمان طلسم بودند. مقدمه او شامل تعدادي از مباحث ارزشمند زباني بود كه هر يك جداگانه ارزش آن را دارند كه موضوع پايان‌نامه دكترا در علم زبان باشند و عبارتند از:


شكل‌گيري زبان و معاني حروف
علایلی با استناد به حدیث شریف «ان الله یبعث لهذه الأمة على‌رأس کل مائة سنة من یجدّد دینها» اعتقاد دارد این قانون کامل، حرکت و پویایی شریعت در بستر زمان می‌باشد و آن را فراتر از تغییر شکلی و همخوان کردن می‌داند و با استناد به کلمه «دینها» تجدید را نوعی ایجاد و شروع دیگر و بدون محدودیت در بخشی از دین می‌داند.
– اوزان، تعريف و تجديد آنها
علایلی به دیدگاه تمدنی برای زندگی اقتصادی اجتماعی معاصر مبتنی بر اصولی که مهمترین آنها عبارتند از اصول زیر، فرا می‌خواند:
مذكر و مؤنت
 
عين‌الفعل مضارع
– شخص نیاز به ثروت ندارد چون ثروت فقط یک ضرورت اجتماعی است.
پيشرفت زبان و لهجه‌ها
 
– قاعده «القلب» يا «الدوائر»
– قرض اجتناب‌ناپذیر است بر مبنای آید کریمه «وأقرضوا الله قرضاً حسناً»
علايلي در اين موضوع متأثر از نظريه پيشرفت بيولوژيكي مبتني بر قانون اهمال و استعمال بود به معناي نظريه‌اي كه متبني بر مرگ اعضاي غير فعّال و بدون به كار گرفته شدن در بدن مي‌باشد زيرا علايلي معتقد بود آنچه براي زبان اتفاق مي‌افتد مشابه همان چيزي است كه در يك ساختار موجود زنده رخ مي‌دهد.
 
علايلي در دعوت به اصلاح در زبان موفق بود زيرا:
– دوره فرصت در بازپرداخت قرض واجب است بر مبنای آیه کریمه «وإن کان ذو عسرة فنظرة الى میسرة».
 
– زراندوزی حرام است بر مبنای آیه کریمه «والذین یکنزون الذهب والفضة ولا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب ألیم».
 
– الزامی بودن گردش تولید و پول
 
– اجرای قانون تکفّل بین مردم و این نزد علایلی از تکفّل سوسیالیستی مبتنی بر مساوات متفاوت می‌باشد.
 
کتاب «أین الخطأ» شیخ عبدالله العلایلی توسط انتشارات دار العلم للملایین در سال 1978 منتشر گردید و این تاریخ به دو موضوع اشاره دارد، اول اینکه کتاب در سایه جنگ داخلی لبنان نوشته شده است. دوم اینکه دهه هفتم قرن گذشته، دوره زمانی بود که چپگراها به این باور رسیدند که سوسیالیزم بر سرمایه‌داری برتری دارد و دنیا در حال روی‌آوردن به آن هست.
وی در مورد ضرورت تجدّد در شریعت و به روز کردن قرائت دین صاحب تفکر بوده و به طرح مشکلاتی همچون مشکل فقر، مالکیت نفت، هدر رفتن قربانی‌های حج، تعامل با بانکها، قانون مجازات اسلامی و تعیین شروع ماههای قمری و ارائه راه حلهای مناسب هر مشکل پرداخته که مبتنی بر بازتعریف اصطلاحات و تعابیری همچون مفهوم ثروت، تکافل اجتماعی و غیره می‌باشد.
شیخ عبدالله العلایلی یکی از اندیشمندان عقل‌گرا بود که میان زمینه فرهنگی اسلامی و فلسفه و فهم معاصر جمع نمود و خواست از خلال کتاب‌ها و سخنرانی‌هایش با الهام از حدیث نبوی شریف «ان الله یرسل على رأس کل مئة سنة من یجدّد لهذه الأمة دینها» مجدّد دین این امّت ‌باشد. تجدّد در اندیشه العلایلی نوعی انقلاب بر تقلید کورکورانه و فهم اشتباه، انقلاب بر جمود نص در زمانی یا اشخاصی مشخص بود.
مهمترین ویژگی وی جرأتی بود که در جامعه علمای شریعت و فقه کم‌نظیر است. جرأتی که نه متّکی بر تهوّر یا تعصّب بلکه متّکی بر دانش وسیع و فهم و شناخت بود. واضح وآشکار است که طرح علایلی طرحی تجدید‌نظر طلبانه در سطح امت است و بدون شک طرحی عقلانی و تحوّل‌گرا می‌باشد. او تلاش کرد تغییری ریشه‌ای در نقش فقه معاصر ایجاد کند تا به تغییر در روش و رفتار امّت برسد.
علایلی دو موضوع را در صحنه دنیا و روابط ملل و جوامع انسانی مسلّم می‌دانست. اولین موضوع مسلّم نزد علایلی اعتقاد او به این بود که دنیا به طور عموم از دو بحران رنج می‌برد یکی بحران اخلاقی که آن را بحران وجدان انسانی می‌نامد، وجدانی که در حال از دست رفتن و نابودی است و از دو سرخوردگی رنج می‌برد، سرخوردگی از تمدن حاکم بر جهان که تمدّن غربی باشد و پر از مخالفت با خیر و برتری جویی و شکست در ساختن انسان است و سرخوردگی دیگر در غرب ناشی از این سرخوردگی که منجر به پیدایش جریان‌های فلسفی و فکری با گرایش به تمدن و مذاهب شرقی شد. علایلی در مصاحبه‌ای اظهار کرد: غرب از نظر تمدنی و انسانی متحیّر است و تاکنون خودش را درک نکرده و نشاخته است. علایلی کتاب «پُل هازار» در مورد بحران اندیشه اروپایی در قرن نوزدهم را در این زمینه مثال زد.
 
دومین موضوع مسلّم نزد علایلی، چیزی است که او سه اصطلاح در توصیف آن بکار برده است، ‌ العالمیه، الکونیه و المسکونیه به معنای جهانی بودن.
علایلی در مورد نوع رابطه صحیح با اندیشه غربی گفته است، من بدون استثنا ضد هر چیزی هستم که اندیشه غربی ارائه کرده است ولی در عین حال ضد قطع رابطه و عدم شناخت آن هستم. علایلی در جای دیگر گفته است، اندیشه ملک مشترک انسانی است و نباید احتکار و شخصی شود. اندیشه همچون شبنمی است که قالب و شکل و حالت ثابت به خود نمی‌گیرد.
علایلی مانند هر اندیشمند پیشگامی در مورد بحران تمدنی و بحران روابط انسانی در سطح دنیا علاوه بر توصیف و نقد واقعیت به ارائه راه حلی که معتقد بود می‌تواند مشکلات را بر طرف کند اقدام نمود و در جایی آن را «تکنولوژی انسانی» نامید.
علایلی راه حل را در بازگشت به اندیشه‌های اساسی انقلاب فرانسه و به اصول سازمان ملل متحد بویژه در زمینه حقوق بشر و اقدام مشترک انسانی برای تعمیق این اصول و مبانی می‌دانست و طبعاً به نظر او اینها نه با منابع اسلامی و نه با منابع دیگر ادیان تعارض ندارند.
علایلی به عنوان یک زبان‌دان و پژوهشگر، شمشیر تمرد علمی روشمند را در سال 1938م در حالی که بیست و چهار سال داشت از غلاف بیرون کشید و مقدمه علم زبان را ارائه کرد که بعنوان بحثی خارق‌العاده و انقلابی علمی حقیقی بود. علایلی در مورد مقدمه علم زبانش گفت، آن جدیدترین دیدگاه بود که مانند هر چیز دیگری مورد فراموشی قرار گرفت.
مقدمه علایلی ابوابی را در زبان عربی در سال 1938 گشود که تا آن زمان طلسم بودند. مقدمه او شامل تعدادی از مباحث ارزشمند زبانی بود که هر یک جداگانه ارزش آن را دارند که موضوع پایان‌نامه دکترا در علم زبان باشند و عبارتند از:
 
شکل‌گیری زبان و معانی حروف
– اوزان، تعریف و تجدید آنها
مذکر و مؤنت
عین‌الفعل مضارع
پیشرفت زبان و لهجه‌ها
– قاعده «القلب» یا «الدوائر»
 
علایلی در این موضوع متأثر از نظریه پیشرفت بیولوژیکی مبتنی بر قانون اهمال و استعمال بود به معنای نظریه‌ای که متبنی بر مرگ اعضای غیر فعّال و بدون به کار گرفته شدن در بدن می‌باشد زیرا علایلی معتقد بود آنچه برای زبان اتفاق می‌افتد مشابه همان چیزی است که در یک ساختار موجود زنده رخ می‌دهد.
علایلی در دعوت به اصلاح در زبان موفق بود زیرا:
 
– از شخصیت‌گرایی و تعصّب به آن دوری گزید و جمع‌گرایی و اجتماعی محوری را مبنا قرار دارد.
 
– از دایره کشوری و منطقه‌ای خارج شد و معتقد بود زبان عربی، مال تمام عربها و گنج دائمی آنها می‌باشد.
 
– متن زبان را ماده‌ای حقیقی برای فکر کردن محسوب کرد نه وسیله‌ای یا چیزی که شناخته شود.
 
– ویژگی خیال را در مقام نخست به زبان نسبت داد نه به ادیب یا شاعر با این که نقش ایجاد کنندگی ادیب یا شاعر را از نظر دور نداشت.
 
– زبان را هدف دانست نه وسیله. نقش زبان فقط منحصر به بیان نیازهای مردم نیست چون ما آنطور که فکر می‌کنیم سخن می‌گوییم و آنطور که سخن می‌گوییم فکری می‌کنیم و چون زبان و اندیشه توأم هستند بنابر‌این اندیشه‌ای بدون زبان و زبانی بدون اندیشه وجود ندارند.
 
علایلی پی‌برد که زبان بر نگاه ما به خودمان و به دیگران و به هستی حاکم است. زبان نظام اندیشه‌کردن ما و بلکه در نتایج اندیشیدن ما حاکم می‌باشد، چون من بر این گمان هستم که حقایق با اختلاف زبانی که انسان با آن می‌اندیشد، متفاوت می‌شوند.
وی در مورد نگاشتن زندگی امام حسین (علیه‎السلام) می‌گوید: روزی به طور اتفاقی در ایام جوانی، به مکانی که ایرانیان قاهره در آن مقیم هستند در مراسم احیای شهادت امام حسین (علیه‎السلام) رفتم و نحوه اجرای برنامه نظرم را جلب و عقل و روح و وجودم را تسخیر کرد. پس از مدتی خود را مقابل مردی دیدم که ژن‌های تاریخی پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله) را حمل می‌کند. علایلی در همین زمینه می‌گوید، پیامبر به حسین (علیه‎السلام) تعلق خاطر داشت چون در او سایه و حقیقت خود را می‌دید. دوست داشتن حسین توسط پیامبر، صرفاً یک امر عاطفی محض نبود بلکه احساس دیگری هم در کنار آن بود و آن استمرار وجود بود.
امام حسین (علیه‎السلام) در نظر علایلی، عظمتی فوق تمام شخصیت‌های بزرگ دارد و شخصیتی برتر از هر شخصیتی و مردی فوق تمام مردان است. حسین(علیه‎السلام) محل گردآمدن عظمت‌ها و کمالات می‌باشد<ref>https://taghribstudies.net</ref>.


– از شخصيت‌گرايي و تعصّب به آن دوري گزيد و جمع‌گرايي و اجتماعي محوري را مبنا قرار دارد.
– از دايره كشوري و منطقه‌اي خارج شد و معتقد بود زبان عربي، مال تمام عربها و گنج دائمي آنها مي‌باشد.
– متن زبان را ماده‌اي حقيقي براي فكر كردن محسوب كرد نه وسيله‌اي يا چيزي كه شناخته شود.
– ويژگي خيال را در مقام نخست به زبان نسبت داد نه به اديب يا شاعر با اين كه نقش ايجاد كنندگي اديب يا شاعر را از نظر دور نداشت.
– زبان را هدف دانست نه وسيله. نقش زبان فقط منحصر به بيان نيازهاي مردم نيست چون ما آنطور كه فكر مي‌كنيم سخن مي‌گوييم و آنطور كه سخن مي‌گوييم فكري مي‌كنيم و چون زبان و انديشه توأم هستند بنابر اين انديشه‌اي بدون زبان و زباني بدون انديشه وجود ندارند.
علايلي پي‌برد كه زبان بر نگاه ما به خودمان و به ديگران و به هستي حاكم است. زبان نظام انديشه‌كردن ما و بلكه در نتايج انديشيدن ما حاكم مي‌باشد، چون من بر اين گمان هستم كه حقايق با اختلاف زباني كه انسان با آن مي‌انديشد، متفاوت مي‌شوند.
وی در مورد نگاشتن زندگي امام حسين(ع) می گوید: روزي به طور اتفاقي در ايام جواني، به مكاني كه ايرانيان قاهره در آن مقيم هستند در مراسم احياي شهادت امام حسين(ع) رفتم و نحوة اجراي برنامه نظرم را جلب و عقل و روح و وجودم را تسخير كرد. پس از مدتي خود را مقابل مردي ديدم كه ژن‌هاي تاريخي پيامبر اكرم(ص) را حمل مي‌كند. علايلي در همين زمينه مي‌گويد، پيامبر به حسين(ع) تعلق خاطر داشت چون در او سايه و حقيقت خود را مي‌ديد. دوست داشتن حسين توسط پيامبر، صرفاً يك امر عاطفي محض نبود بلكه احساس ديگري هم در كنار آن بود و آن استمرار وجود بود.
امام حسين(ع) در نظر علايلي، عظمتي فوق تمام شخصيتهاي بزرگ دارد و شخصيتي برتر از هر شخصيتي و مردي فوق تمام مردان است. حسين(ع) محل گردآمدن عظمتها و كمالات مي‌باشد.
<ref>https://taghribstudies.net</ref>
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==
=== برنامه‌های تلویزیونی دربارهٔ او ===
=== برنامه‌های تلویزیونی دربارهٔ او ===
* [https://www.youtube.com/watch?v=dOFKY4y4wAo&t=2035s یک قسمت مستند ویژه در برنامه مشاهیر.]
* [https://www.youtube.com/watch?v=dOFKY4y4wAo&t=2035s یک قسمت مستند ویژه در برنامه مشاهیر.]


=== سمینار بزرگداشت ===
=== سمینار بزرگداشت ===
[https://www.youtube.com/watch?v=UdTf6K5_4ko&t=1586s مجمع گفتگو و توسعه ادیان و فرهنگ‌ها و دانشکده مطالعات اسلامی دانشگاه مقاصد، جلسه ای برای بزرگداشت وی ترتیب داد.] {{نوار درگاه|ادبیات}}
[https://www.youtube.com/watch?v=UdTf6K5_4ko&t=1586s مجمع گفتگو و توسعه ادیان و فرهنگ‌ها و دانشکده مطالعات اسلامی دانشگاه مقاصد، جلسه‌ای برای بزرگداشت وی ترتیب داد.] {{نوار درگاه|ادبیات}}


[[رده:اهالی بیروت]]
[[رده:عالمان]]
[[رده:دانش‌آموختگان دانشگاه الازهر]]
[[رده:عالمان اهل سنت]]
[[رده:درگذشتگان ۱۴۱۷ (قمری)]]
[[رده:عالمان وحدت‌گرا]]
[[رده:درگذشتگان ۱۹۹۶ (میلادی)]]
[[رده:لبنان]]
[[رده:زادگان ۱۳۳۳ (قمری)]]
[[رده:زادگان ۱۹۱۴ (میلادی)]]
[[رده:عالمان مسلمان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۰۰

عبدالله علایلی
Images alayeli.jpg
اطلاعات شخصی
سال تولد۱۳۳۳ ق، ۱۲۹۳ ش‌، ۱۹۱۵ م
محل تولدلبنان
سال درگذشت۱۴۱۷ ق، ۱۳۷۵ ش‌، ۱۹۹۷ م
آثار
  • ‏ادیبان و حشاشین
  • تاریخ حسین: نقد و تحلیل
  • جهان و فساد اجتماعیون

عبدالله علایلی[۱] با نام کامل عبدالله عثمان علایلی (۲۰ نوامبر ۱۹۱۴ - ۱۳۳۳ (قمری)/ ۳ دسامبر ۱۹۹۶ - ۱۴۱۷ (قمری)). زبان‌شناس ادیب دانشنامه‌نویس و فقیه متجدد لبنانی بود. او فرهنگ لغت را بازنگری کرد و مفاهیم «فرهنگ لغت» و «دائرةالمعارف» در هم آمیخت. او به دلیل نظرات فقهی و زبان‌شناسی بحث برانگیزش شناخته شده‌است.

تبیین شخصیت حسین علیه‌السلام در آثار علائلی

علایلی اصرار داشت که اصلاحات باید دارای نمادهای ایده‌آل، معنوی و تاریخی باشد؛ از این رو امام حسین (علیه‎السلام) به عنوان اندیشه‌ای انقلابی و آزاده، در پروژه اصلاحی علایلی از جایگاه مهم و مرکزی برخوردار است؛ لذا او سه کتاب دربارهٔ امام حسین (علیه‎السلام) نگاشته که عبارتند از:[۲]

  1. «تعالی معنا در تعالی ذات» یا «پرتوهایی از زندگی حسین»
  2. «تاریخ الحسین»
  3. «روزهای حسین»

وی کتاب اخیر را پس از سه دهه مجدداً با عنوان «از روزهای نبوت» منتشر کرد. تغییر عنوان کتاب با ملاحظه این نکته صورت گرفت که روزهای زندگی حسین چیزی جز اقتباس از روزهای زندگی پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه وآله) نیست و نیز اشاره به این حدیث که: «حسین از من است و من از حسین هستم.»

تالیفات

  • ادیبان و حشاشین.
  • مقدمه‌ای بر درس زبان عربی، قاهره، ۱۹۳۸.
  • تعالی معنا در تعالی ذات، یا پرتوهایی از زندگی حسین، بیروت، ۱۹۳۸.
  • ترانه‌های ترانه‌ها
  • تاریخ حسین: نقد و تحلیل، بیروت، ۱۹۴۰.
  • مجموعه من متهمم در هفت قسمت، بیروت، ۱۹۴۰.
  • قانون اساسی ملی عرب، سعیده، ۱۹۴۱.
  • جهان و فساد اجتماعیون، بیروت، ۱۹۴۲.
  • المعرّی ذلک المجهول، بیروت، 1944.
  • واژگان، بیروت، ۱۹۴۵.
  • جادوگر، بیروت، ۱۹۴۶.
  • سفر به جاودانگی (شعر ترجمه شده به فرانسوی)، بیروت، ۱۹۴۶.
  • تفاوت بین سبک و ترکیب، بیروت، ۱۹۴۷.
  • الگوی آرمانی آنها یا حضرت خدیجه، بغداد، 1947.[۳]
  • ایام الحسین: صحنه‌ها و داستان‌ها، بیروت، ۱۹۴۸.
  • شهید قسطل (عبدالقادر الحسینی)، بیروت، ۱۹۵۲.
  • روانشناسی از دیدگاه من.
  • اعراب در چنگال خطر، بیروت، ۱۹۵۵.
  • فلسطین خونین.
  • لبنان؛ عنزة ولا مرقد.
  • مقدمات ضروری مطالعه خوب برای درک تاریخ عرب.[۴]
  • مقدمه تفسیر.
  • ارعاب یا علم اساطیر اعراب در سایه زبان، بیروت، ۱۹۵۵.
  • المرجع - فرهنگ لغت متوسط، بیروت، ۱۹۶۳.
  • چهره کارتونی، بیروت، ۱۹۶۳.
  • برای لبنان: شعرهایی با حرف خونین و آرزوی سپید، بیروت، ۱۹۷۷.
  • اشتباه کجا است؟ بیروت، ۱۹۷۸.
  • فرهنگ لغت نظامی.

زندگی‌نامه «عبدالله بن عثمان العلایلی»

خاندان علامه علایلی دارای ریشه‌ای کریتی – یونانی‌اند که در اواخر حکومت فاطمیین مصر به سبب تجارت به آنجا مهاجرت کردند و در دمیاط و منصوره و اسکندریه سکنی گزیدند. در ارتباط با تسمیه این خاندان به علایلی آمده که یا این نام‌گذاری منسوب به علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) است و یا از «عَلیٌ لِی» گرفته شده است. در اواسط قرن 11 هجری برخی از خاندان علایلی از مصر به لبنان مهاجرت کردند. در سال 1849 حاج عثمان با زنی از «آل الکلبی» به نام نفیسه ازدواج کرد که حاصل این ازدواج شش پسر و دو دختر بود. کوچک‌ترین این فرزندان حاج عبدالله بود. که در سال 1914 میلادی همزمان با وقوع جنگ جهانی اول به دنیا آمد. خود او نقش مادرش که به عنوان معلم در مدارس دخترانه عثمانی تدریس هم می‌کرده را، در علاقمند کردن او به علم بسیار زیاد می‌داند. از جهت مالی نیز او وخانواده‌اش فراز و نشیب‌های فراوانی را گذراندند. به علت این که در دوران کودکی و در ایام قحطی بزرگ ناشی از جنگ جهانی اول، علامه بسیاری از صحنه‌های جانسوز قحطی زدگی و گرسنگی کودک و بزرگ و مرد و زن را به چشم خود دیده بود و با گوش جان صدای کمک خواستن مستمندان را شنیده بود، به این اصل معتقد بود که «فرمانده و فرمانروای حقیقی کسی است که با اندوه بزرگ شده باشد.» و همه این موارد باعث شده بود که ایشان انسانی آرام وصبور و با حوصله باشد. ایشان علاوه بر این وضع نا مناسب در ایام قحطی ناشی از جنگ جهانی اول، وضعیت مدارس و مکتب‌خانه‌ها را نیز اصلا مناسب نمی‌دید زیرا اساتید و پیرمردهای موجود در مکتب‌خانه‌ها با زدن کودکان و عدم تربیت درست آنها بیشتر آنان را از مکتب‌خانه و به صورت کلی از علم زده می‌کردند. همین امر سبب شد پدرش مکتب‌خانه او را طی چند ماه سه مرتبه عوض کرد و در نهایت هم او را به مدرسه علوم جدید «الحرش» که «جمعیه المقاصد اسلامیه» آن زمان (1917 م) تاسیس کرده بود ببرد. در این مدرسه آموزش‌های ابتدایی عربی و فرانسوی و جغرافیا و حساب و تاریخ داده می‌شد. اما در سال 1924 م وی در سن ده سالگی به قاهره رفت و سالیانی را در الازهر صرف تحصیل علم کرد. از جمله فعالیت‌ها و خصوصیات ایشان: دارای روحیه‌ای مبارز ستیز و انقلابی بود. در اولین همایشی که با عنوان «الموتمر البرلمانی الاسلامی لقضیه فلسطین» با دعوت رئیس پارلمان مصر برگزار بود مشارکت نمود. سه سال در لبنان در مسجد «العمری الکبیر» امام جماعت بود و هزاران مستمع و نمازگزار را به نپذیرفتن عصبیت و قبیله‌گرایی فرا میخواند. در کتاب «سوریا الضحیه» به معاهده سال 1936 فرانسوی‌ها حمله گسترده‌ای کرد. به دنبال وحدت اسلامی عربی بود و سرسختانه مخالف تجزیه درکشورهای عربی بود. درباره فلسطین کتاب «فلسطین الدامیه» را نوشت و نیز درباره فلسطین می‌گوید: «هر فلسطینی یک حق بر همه سلاح‌هایی دارد که الان در اختیار سرزمین‌های عربی است، و باید به آنها داده شود، بنابراین این فلسطینیان هیچ روزی شکست نخورده‌اند بلکه این فرمانروایان عرب اند که شکست خورده‌اند.»

دیدگاه‌ها و افکار علایلی

علایلی یکی از شخصیت‌های برجسته عرب بود در حدی که بعضی‌ها از جمله امین نخله شاعر عرب می‌گوید ما در عصر عبدالله العلایلی زندگی می‌کنیم. علایلی در میدان‌های مختلف زندگی تاثیر گذاشت. او زبان‌دانی احیاگر و ادیبی مبتکر در شعر و نثر، فقیهی مجتهد و اصلاح‌گر سیاسی و اجتماعی بود. علایلی به گونه‌ای علمی اندیشه کرد و مشکلاتی اساسی را جهت بحث و بررسی مطرح نمود و در کنار امام خمینی(ره) و شهید سید محمد باقر صدر و سایرین نشانه‌هایی در این راه ترسیم نمود. علایلی اولین نفر در طرح تجدّد شریعت و فقه نبود بلکه تأثیر بسیاری از جنبش روشنگری در مصر گرفته است و بی شک از شخصیت‌هایی مانند جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده متأثر شده است. وی شخصیتی استثنایی است که جز هر صد سال مشابه ندارد و اندیشه‌اش مستحق آن است که مورد اهتمام پژوهش‌گران و علما قرار گیرد. او فیلسوف، اندیشمند، فقیه و زبان‌دانی است که در همه این زمینه‌ها، مبتکر و برجسته می‌باشد. زندگی علایلی، شامل دو مرحله است: مرحله شکل‌گیری و پختگی فکری که از آغاز تا پایان اقامت در مصر و تحصیل در دانشگاه الازهر و بازگشت به بیروت در 1940م را شامل می‌شود و مرحله غنی‌شدن و عمق یافتن اندیشه و افکار در زمینه‌های مختلف از جمله زبان، ادبیات، سیاست، تاریخ و فقه که پس از 1940م تا پایان عمر او را شامل می‌گردد. علایلی در این مرحله حدود شصت کتاب و تعداد زیادی مقاله و پژوهش از خود باقی گذاشت و در تمام آنها شعار واحدی داشت: تقلید کردن با خطا، به معنای محافظ بودن نیست و اصلاحی که دانش به بارآورد خروج محسوب نمی‌شود. عجیب بودن رأیی که گمان کنم صحیح است مانع از اعلام آن نمی‌شود زیرا دیگر شهرت عنوانی برای حقیقت نیست و افزود، به دیوارها اعتقادی ندارم و این اساس هر حرکتم می‌باشد زیرا باور به دیوار، باور به محدودیت و جمود است.

در مورد داستان توصیف علایلی به شیخ قرمز «الشیخ الاحمر» قضیه این است که علایلی به خوبی وضعیت اجتماعی، سیاسی، دینی و فقهی جامعه را درک نمود و به انقلاب بر همه چیز فراخواند و در این منطق با اکثر احزاب آن زمان لبنان در دهه چهل مثل حزب «النداء القومی» و «کتله التحرر الوطنی» و «حزب التقدمی الاشتراکی» و«حزب الشیوعی» مشترک بود، لذا مطبوعات در جریان معرکه «دارالافتاء» در دهه پنجاه میلادی او را به شیخ قرمز توصیف کردند. ولی علایلی حزبی، به معنای تشکیلاتی نبود بلکه با اندیشه‌های اصلاح‌طلبی، انسانی، انقلابی و تجدّد خواهی آن احزاب، احساس همراهی می‌کرد. در مورد وجه شاعری العلایلی: وی قصیده‌ای با وزن و قافیه واحد و بیش از یکهزار و پانصد بیت به نام «رحلة الخلد» در سال 1938 سروده است که چاپ نشده و فقط بخشی از آن که «مستشرق فرانسوی» به فرانسوی ترجمه کرده، باقی‌مانده است. العلایلی در تفسیر نیز صاحب‌نظر بود و عقیده داشت تفسیرهای موجود متاثر از تخصص مفسرین هستند لذا تفسیری در دو جلد به نام «مدخل الی تفسیر» تالیف نمود که یک جزء به تفسیر لفظی و جزء دیگر به تفسیر معنا پرداخته است. وی معتقد بود «اسلوب قرآن کریم آنطور که مسشترقین گفته‌اند و بعضی از پژوهش‌گران عرب از آنها پیروی کرده‌اند، در سوره‌های مکی و مدنی تفاوتی ندارد». علایلی به آنچه پیرامونش می‌گذشت نیز توجه داشت لذا دو کتاب تالیف کرد یکی «فلسطین الدامیه» که خطر صهیونیست‌ها در فلسطین را روشن نمود و دیگری «سوریا الضحیّه» که خطر استعمار فرانسه در منطقه را بیان کرد. در جنبه زبان‌دانی، علایلی معتقد بود مجموعه الفاظ رشد می‌کند و می‌میرد و این چرخه تکرار می‌شود و در جنبشی دائمی و مرتبط با حرکت مردمی که آنها را استفاده می‌کنند می‌باشد لذا اگر زبان، جنبش رشد دائمی را از دست بدهد و پیشرفت تمدنی را همراهی ننماید، انسانی که از آن استفاده می‌کند قدرت تفکر و تولید را از دست می‌دهد و این موضوع نیاز شدید زبان به تجدید و به روز شدن را الزامی می‌سازد تا بتواند به وظایف گوناگون خود از جمله تفکر، تعبیر، ارتباط و برانگیختن احساسات زیبا و عواطف انسانی عمل نماید. گرایش علایلی به بازخوانی تاریخ به هدف درس‌گیری از آن از نکات برجسته وی بود. در همین رابطه به تالیفات وی از جمله کتاب «تاریخ الحسین(علیه‎السلام)» در سال 1940 و کتاب «الدستور العرب القومی» در سال 1941، و کتاب «مَثَلَهُنَّ الاعلی» در مورد زندگی حضرت خدیجه در سال 1947 و کتاب «ایام الحسین (علیه‎السلام)» در سال 1948 و سایر کتاب می‌توان اشاره نمود.

شاید علایلی بیش از هرچیزی به آن معروف شده است که مرجعی در زبان می‌باشد و حقیقتاً او چنین بود اما باید گفت اگر علایلی در چارچوب اجتهاد لغوی محبوس بماند، به او ظلم شده است. علایلی قبل از اینکه عالم دین مبرز و قبل از اینکه زبان‌دان و مرجع در زبان عربی باشد انسانی دارای سبک ویژه فکری بنیادین می‌باشد که براساس آن هم در زبان و هم در سایر قضایای زندگی عمل کرده است.

اندیشه‌های علایلی در قضایای زندگی تمایز چشمگیری به او در زمینه‌ اندیشه اجتماعی و دیدگاه تمدنی بخشید و اگر بودند کسانی که کارهای او را ادامه می‌دادند و اگر مطالعات و پژوهش‌های او بازخوانی و دوباره ارائه می‌شد هم اکنون او راهنمای معاصری در جهان اسلام و عرب بود اما علایلی نه از اهل سلطه پشتیبانی سیاسی حقیقی شد و نه از حمایت گسترده مردمی برخوردار بود و نتیجه آن که اندیشه علایلی همچنان در کتاب‌ها، تألیفات و سخنرانی‌هایش در جا می‌زند و مردم اقیانوس مملو از گوهر و پر از برکت اندیشه و پیشنهادات و راه حلهای علایلی که برای رفع مشکلات کنونی تمدنشان کارآیی داشت را از دست داده‌اند.

علایلی بر مبنای نص قرآنی، اعلام می‌کند جامعه انسانی بر پایه‌هایی بنیان شده است که مهمترین آنها عبارتند از:

– حق انسان در آزادی

– حق انسان در استقلال شخصی

– آزادی انسان در کار، تولید و تلاش

– مبدأ مسئولیت شخصی جزائی

– تئوری جزاء در حق عام

علایلی با استناد به حدیث شریف «ان الله یبعث لهذه الأمة على‌رأس کل مائة سنة من یجدّد دینها» اعتقاد دارد این قانون کامل، حرکت و پویایی شریعت در بستر زمان می‌باشد و آن را فراتر از تغییر شکلی و همخوان کردن می‌داند و با استناد به کلمه «دینها» تجدید را نوعی ایجاد و شروع دیگر و بدون محدودیت در بخشی از دین می‌داند. علایلی به دیدگاه تمدنی برای زندگی اقتصادی اجتماعی معاصر مبتنی بر اصولی که مهمترین آنها عبارتند از اصول زیر، فرا می‌خواند:

– شخص نیاز به ثروت ندارد چون ثروت فقط یک ضرورت اجتماعی است.

– قرض اجتناب‌ناپذیر است بر مبنای آید کریمه «وأقرضوا الله قرضاً حسناً»

– دوره فرصت در بازپرداخت قرض واجب است بر مبنای آیه کریمه «وإن کان ذو عسرة فنظرة الى میسرة».

– زراندوزی حرام است بر مبنای آیه کریمه «والذین یکنزون الذهب والفضة ولا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب ألیم».

– الزامی بودن گردش تولید و پول

– اجرای قانون تکفّل بین مردم و این نزد علایلی از تکفّل سوسیالیستی مبتنی بر مساوات متفاوت می‌باشد.

کتاب «أین الخطأ» شیخ عبدالله العلایلی توسط انتشارات دار العلم للملایین در سال 1978 منتشر گردید و این تاریخ به دو موضوع اشاره دارد، اول اینکه کتاب در سایه جنگ داخلی لبنان نوشته شده است. دوم اینکه دهه هفتم قرن گذشته، دوره زمانی بود که چپگراها به این باور رسیدند که سوسیالیزم بر سرمایه‌داری برتری دارد و دنیا در حال روی‌آوردن به آن هست. وی در مورد ضرورت تجدّد در شریعت و به روز کردن قرائت دین صاحب تفکر بوده و به طرح مشکلاتی همچون مشکل فقر، مالکیت نفت، هدر رفتن قربانی‌های حج، تعامل با بانکها، قانون مجازات اسلامی و تعیین شروع ماههای قمری و ارائه راه حلهای مناسب هر مشکل پرداخته که مبتنی بر بازتعریف اصطلاحات و تعابیری همچون مفهوم ثروت، تکافل اجتماعی و غیره می‌باشد. شیخ عبدالله العلایلی یکی از اندیشمندان عقل‌گرا بود که میان زمینه فرهنگی اسلامی و فلسفه و فهم معاصر جمع نمود و خواست از خلال کتاب‌ها و سخنرانی‌هایش با الهام از حدیث نبوی شریف «ان الله یرسل على رأس کل مئة سنة من یجدّد لهذه الأمة دینها» مجدّد دین این امّت ‌باشد. تجدّد در اندیشه العلایلی نوعی انقلاب بر تقلید کورکورانه و فهم اشتباه، انقلاب بر جمود نص در زمانی یا اشخاصی مشخص بود. مهمترین ویژگی وی جرأتی بود که در جامعه علمای شریعت و فقه کم‌نظیر است. جرأتی که نه متّکی بر تهوّر یا تعصّب بلکه متّکی بر دانش وسیع و فهم و شناخت بود. واضح وآشکار است که طرح علایلی طرحی تجدید‌نظر طلبانه در سطح امت است و بدون شک طرحی عقلانی و تحوّل‌گرا می‌باشد. او تلاش کرد تغییری ریشه‌ای در نقش فقه معاصر ایجاد کند تا به تغییر در روش و رفتار امّت برسد. علایلی دو موضوع را در صحنه دنیا و روابط ملل و جوامع انسانی مسلّم می‌دانست. اولین موضوع مسلّم نزد علایلی اعتقاد او به این بود که دنیا به طور عموم از دو بحران رنج می‌برد یکی بحران اخلاقی که آن را بحران وجدان انسانی می‌نامد، وجدانی که در حال از دست رفتن و نابودی است و از دو سرخوردگی رنج می‌برد، سرخوردگی از تمدن حاکم بر جهان که تمدّن غربی باشد و پر از مخالفت با خیر و برتری جویی و شکست در ساختن انسان است و سرخوردگی دیگر در غرب ناشی از این سرخوردگی که منجر به پیدایش جریان‌های فلسفی و فکری با گرایش به تمدن و مذاهب شرقی شد. علایلی در مصاحبه‌ای اظهار کرد: غرب از نظر تمدنی و انسانی متحیّر است و تاکنون خودش را درک نکرده و نشاخته است. علایلی کتاب «پُل هازار» در مورد بحران اندیشه اروپایی در قرن نوزدهم را در این زمینه مثال زد.

دومین موضوع مسلّم نزد علایلی، چیزی است که او سه اصطلاح در توصیف آن بکار برده است، ‌ العالمیه، الکونیه و المسکونیه به معنای جهانی بودن. علایلی در مورد نوع رابطه صحیح با اندیشه غربی گفته است، من بدون استثنا ضد هر چیزی هستم که اندیشه غربی ارائه کرده است ولی در عین حال ضد قطع رابطه و عدم شناخت آن هستم. علایلی در جای دیگر گفته است، اندیشه ملک مشترک انسانی است و نباید احتکار و شخصی شود. اندیشه همچون شبنمی است که قالب و شکل و حالت ثابت به خود نمی‌گیرد. علایلی مانند هر اندیشمند پیشگامی در مورد بحران تمدنی و بحران روابط انسانی در سطح دنیا علاوه بر توصیف و نقد واقعیت به ارائه راه حلی که معتقد بود می‌تواند مشکلات را بر طرف کند اقدام نمود و در جایی آن را «تکنولوژی انسانی» نامید. علایلی راه حل را در بازگشت به اندیشه‌های اساسی انقلاب فرانسه و به اصول سازمان ملل متحد بویژه در زمینه حقوق بشر و اقدام مشترک انسانی برای تعمیق این اصول و مبانی می‌دانست و طبعاً به نظر او اینها نه با منابع اسلامی و نه با منابع دیگر ادیان تعارض ندارند. علایلی به عنوان یک زبان‌دان و پژوهشگر، شمشیر تمرد علمی روشمند را در سال 1938م در حالی که بیست و چهار سال داشت از غلاف بیرون کشید و مقدمه علم زبان را ارائه کرد که بعنوان بحثی خارق‌العاده و انقلابی علمی حقیقی بود. علایلی در مورد مقدمه علم زبانش گفت، آن جدیدترین دیدگاه بود که مانند هر چیز دیگری مورد فراموشی قرار گرفت. مقدمه علایلی ابوابی را در زبان عربی در سال 1938 گشود که تا آن زمان طلسم بودند. مقدمه او شامل تعدادی از مباحث ارزشمند زبانی بود که هر یک جداگانه ارزش آن را دارند که موضوع پایان‌نامه دکترا در علم زبان باشند و عبارتند از:

– شکل‌گیری زبان و معانی حروف – اوزان، تعریف و تجدید آنها – مذکر و مؤنت – عین‌الفعل مضارع – پیشرفت زبان و لهجه‌ها – قاعده «القلب» یا «الدوائر»

علایلی در این موضوع متأثر از نظریه پیشرفت بیولوژیکی مبتنی بر قانون اهمال و استعمال بود به معنای نظریه‌ای که متبنی بر مرگ اعضای غیر فعّال و بدون به کار گرفته شدن در بدن می‌باشد زیرا علایلی معتقد بود آنچه برای زبان اتفاق می‌افتد مشابه همان چیزی است که در یک ساختار موجود زنده رخ می‌دهد. علایلی در دعوت به اصلاح در زبان موفق بود زیرا:

– از شخصیت‌گرایی و تعصّب به آن دوری گزید و جمع‌گرایی و اجتماعی محوری را مبنا قرار دارد.

– از دایره کشوری و منطقه‌ای خارج شد و معتقد بود زبان عربی، مال تمام عربها و گنج دائمی آنها می‌باشد.

– متن زبان را ماده‌ای حقیقی برای فکر کردن محسوب کرد نه وسیله‌ای یا چیزی که شناخته شود.

– ویژگی خیال را در مقام نخست به زبان نسبت داد نه به ادیب یا شاعر با این که نقش ایجاد کنندگی ادیب یا شاعر را از نظر دور نداشت.

– زبان را هدف دانست نه وسیله. نقش زبان فقط منحصر به بیان نیازهای مردم نیست چون ما آنطور که فکر می‌کنیم سخن می‌گوییم و آنطور که سخن می‌گوییم فکری می‌کنیم و چون زبان و اندیشه توأم هستند بنابر‌این اندیشه‌ای بدون زبان و زبانی بدون اندیشه وجود ندارند.

علایلی پی‌برد که زبان بر نگاه ما به خودمان و به دیگران و به هستی حاکم است. زبان نظام اندیشه‌کردن ما و بلکه در نتایج اندیشیدن ما حاکم می‌باشد، چون من بر این گمان هستم که حقایق با اختلاف زبانی که انسان با آن می‌اندیشد، متفاوت می‌شوند. وی در مورد نگاشتن زندگی امام حسین (علیه‎السلام) می‌گوید: روزی به طور اتفاقی در ایام جوانی، به مکانی که ایرانیان قاهره در آن مقیم هستند در مراسم احیای شهادت امام حسین (علیه‎السلام) رفتم و نحوه اجرای برنامه نظرم را جلب و عقل و روح و وجودم را تسخیر کرد. پس از مدتی خود را مقابل مردی دیدم که ژن‌های تاریخی پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله) را حمل می‌کند. علایلی در همین زمینه می‌گوید، پیامبر به حسین (علیه‎السلام) تعلق خاطر داشت چون در او سایه و حقیقت خود را می‌دید. دوست داشتن حسین توسط پیامبر، صرفاً یک امر عاطفی محض نبود بلکه احساس دیگری هم در کنار آن بود و آن استمرار وجود بود. امام حسین (علیه‎السلام) در نظر علایلی، عظمتی فوق تمام شخصیت‌های بزرگ دارد و شخصیتی برتر از هر شخصیتی و مردی فوق تمام مردان است. حسین(علیه‎السلام) محل گردآمدن عظمت‌ها و کمالات می‌باشد[۵].

پانویس

پیوند به بیرون

برنامه‌های تلویزیونی دربارهٔ او

سمینار بزرگداشت

مجمع گفتگو و توسعه ادیان و فرهنگ‌ها و دانشکده مطالعات اسلامی دانشگاه مقاصد، جلسه‌ای برای بزرگداشت وی ترتیب داد. الگو:نوار درگاه