خطابیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی «خطابيه ‏از «غلاة» و پيرو ابو الخطاب محمد بن مقلاص بن راشد المنقرى بزّار برّ...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
خطابيه ‏از «غلاة» و پيرو ابو الخطاب محمد بن مقلاص بن راشد المنقرى بزّار برّاد اجدع اسدى كوفى بودند كه اسماعيل يا ابو طياب نيز كنيه داشت.
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب
| عنوان =خطابیه
| تصویر =
| توضیح تصویر =
| نام =خطابیه  
| نام رایج =
| تاریخ شکل گیری = 2  ق
| قرن شکل گیری =
| مبدأ شکل گیری =
| موسس = ابوالخطاب محمد‌بن‌مقلاص بن‌راشد
| عقیده =1. انحراف از عقاید حقه دینی. 2. غلو در اعتقاد. 3. انحراف فکری در سلسله امامت.  
}}


'''خطابیه از''' «[[غلات|غُلاة]]» و پیرو ابوالخطاب محمد‌بن‌مقلاص بن‌راشد بودند. کنیه وی اسماعیل یا ابو‌طیاب بود. وی از غُلاة شیعه و دست‏‌اندرکاران امامت [[اسماعیل بن جعفر|اسماعیل‌بن‌جعفر]] بود. [[محمد بن عمر کشی|کشّی]] روایت می‌کند که [[جعفر بن محمد (صادق)|امام جعفر صادق]] (علیه‌السّلام) فرمود: «لعن اللّه اباالخطاب و لعن اللّه من قتل معه و لعن اللّه من بقی منهم و لعن اللّه من دخل قلبه رحمة لهم.» <ref>شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 584</ref>


وى در كار امامت اسماعيل بن جعفر دست داشت و نخست از اصحاب امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) بود.
== شرح حال ==
او دعوى نبوت نيز مى‏كرد و گويند:
ابوالخطاب در کار امامت اسماعیل بن جعفر دست داشت و نخست از اصحاب [[محمد بن علی (باقر العلوم)]] (علیه‌السّلام) و [[جعفر بن محمد (صادق)|امام جعفر صادق]] (علیه‌السّلام) بود. [[ابو حاتم رازی|ابو حاتم رازی]] در کتاب «الزینة» که از تألیفات قرن چهارم هجری است، نام ابوالخطاب را جزء مؤسسان [[اسماعیلیه|اسماعیلیه]] آورده است. در آثار اسماعیلیه در دو کتاب به تفصیل از عقاید ابوالخطاب سخن رفته است. نخست کتاب مشهور «ام‌الکتاب» است که از کتاب‌های سرّی و مقدس اسماعیلیان آسیای میانه می‏‌باشد که ولادیمیر ایوانف آن را کشف و به طبع رسانید. در این کتاب ابوالخطاب مقامی بلند دارد و از او به‌عنوان مؤسس فرقه اسماعیلیه یاد و در عظمت مانند [[سلمان فارسی]] دانسته شده است. کتاب بعدی با عنوان «نصیریه» می‌باشد که درباره ابوالخطاب مطالبی بیان شده است<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 182 </ref>. [[نوبختی|نوبختی]] و [[ابی خلف اشعری|ابی خلف اشعری]] و [[محمد بن عمر کشی|کشّی]]، نخستین کسانی هستند که در کتاب‌های خود درباره گزافه‌گویی‌های ابوالخطاب و یارانش سخن گفته‌اند. [[محمد بن عبدالکریم شهرستانی|عبدالکریم شهرستانی]] می‌گوید: ابوالخطاب امامان را نخست پیامبر و سپس خدا می‌‏پنداشت و به الوهیت جعفر‌بن‌محمد (علیه‌السّلام) و پدرانش قائل بود و می‏‌گفت که امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) خدای روزگار خویش است و او آن کسی نیست که وی را حس می‌کنند و از وی روایت می‌کنند، چون از عالم بالا به این جهان نزول کرده و به صورت انسان مجسم شده است<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 182 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref>.
دختر وى درگذشت و او را به خاك سپردند، يونس بن ظبيان يكى از پيروان وى بر سر قبرش آمده و خطاب به صاحب قبر «دختر ابو الخطاب» گفت: السلام عليك يا بنت رسول اللّه، يعنى: اى دخت پيغمبر بر تو درود باد.
وى بر سر گزافه‏گوئيهاى خود سرانجام به قتل رسيد، و عده‏اى از پيروان او كشته شدند. ابو الخطاب از غلاة شيعه و دست‏اندركاران امامت اسماعيل بن جعفر بود.
كشّى روايت مى‏كند كه: امام جعفر صادق (ع) فرمود: لعن اللّه ابا الخطاب و لعن اللّه من قتل معه و لعن اللّه من بقى منهم و لعن اللّه من دخل قلبه رحمة لهم.
نوبختى و ابى خلف اشعرى و كشى، نخستين كسانى هستند كه در كتابهاى خود درباره گزافه‏گوئيهاى ابو الخطاب و
يارانش سخن گفته‏اند.
به قول شهرستانى، ابو الخطاب امامان را نخست پيغمبر و سپس خدا مى‏پنداشت و به الوهيت جعفر بن محمد (ع) و پدران او قائل بود و مى‏گفت: حضرت امام جعفر صادق (ع) خداى روزگار خويش است و او آن كسى نيست كه وى را حس مى‏كنند و از وى روايت مى‏كنند، چون از عالم بالا به اين جهان نزول كرده، صورت آدمى پذيرفت.
نوبختى مى‏نويسد: هنگامى كه خبر سخنان غلوآميز ابو الخطاب به عيسى بن موسى والى كوفه رسيد با ايشان بجنگيد و هفتاد تن از آنان را در مسجد كوفه بكشت و ابو الخطاب را گرفته به قتل رسانيد و جسدش را بر دار كرد. (138 ه).
داعى فاطمى ابو حاتم رازى در كتاب «الزينه» كه از تأليفات قرن چهارم هجرى است نام ابو الخطاب را جزء مؤسسان اسماعيليه آورده است.
در آثار اسماعيليه در دو كتاب به تفصيل از عقايد ابو الخطاب سخن رفته، نخست كتاب مشهور «ام الكتاب» است كه از كتب سرّى و مقدس اسماعيليان آسياى ميانه مى‏باشد كه مرحوم ولاديمير ايوانف آن را كشف و به طبع رسانيد، در اين كتاب ابو الخطاب مقامى بلند دارد و به عنوان مؤسس فرقه اسماعيليه ياد شده و در عظمت مانند سلمان فارسى دانسته شده است.


ديگر آثار نصيريه است كه: مطالبى راجع به ابو الخطاب در آنهاست.
== تغییر در اعتقادات ==
صاحب «تبصرة العوام» مى‏نويسد: خطابيه گويند: خداى تعالى كه در قرآن فرموده:
در منابع مربوط به فرقه‌ها و نحله‌ها آمده است که ابوالخطاب هیچ‌گاه بر یک روش استقامت نداشته است، زیرا ابتدا مدعی می‌شود که وصی امام صادق ‌(علیه‌السّلام) است و از حضرت اسم اعظم خدا را آموخته است،<ref>سعد‏بن‏ عبد‏الله اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ص۵۱</ref> در مرحله بعد ادعا می‌کند که امامان در واقع نبی هستند<ref>بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۲۴۷</ref> و در ادامه می‌گوید که پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) و امام علی و بقیه امامان، خدا هستند. همچنین وی در برخی از مواقع، خودش را پیامبر می‌خواند. هنگامی که دختر وی از دنیا می‌‌رود و او را به خاک می‌سپرند، یونس‌بن‌ظبیان که از پیروان ابوالخطاب بود، بر سر قبرش حاضر می‌شود و خطاب به او می‌گوید: السلام علیک یا بنت رسول‌اللّه، یعنی ای دختر پیامبر بر تو درود باد<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 182 با ویرایش و اصلاح عبارات </ref>. بعد از آن که امام صادق ‌علیه‌السّلام او را به دلیل اعتقادات باطلش لعن و طرد کرد، خودش ادعای خدایی کرد<ref>بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۲۴۷</ref>.
«... إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً ...»
 
بقره/ 67 بدان عايشه را مى‏خواهد و «... إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ ...» مائده/ 90 بدان ابو بكر و عمر و عثمان را مى‏خواهد.
== سر انجام ==
گويند: به جبت و طاغوت، عمرو عاص و معاويه را مى‏خواهد.
نوبختی می‌‏نویسد هنگامی که خبر سخنان غلوآمیز ابوالخطاب و یارانش به عیسی‌بن‌موسی والی [[کوفه]] رسید، با آنان جنگید و هفتاد تن از ایشان را در [[مسجد کوفه]] کشت و نیز ابوالخطاب را دستگیر کرد به قتل رسانید و جسدش را به دار آویخت<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 182 با ویرایش و اصلاح عبارات
</ref>.
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
{{فرق و مذاهب}}
 
[[رده:فرق و مذاهب]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۳

خطابیه
نامخطابیه
تاریخ شکل گیری2 ق، ۲ ش‌، ۶۲۳ م
موسسابوالخطاب محمد‌بن‌مقلاص بن‌راشد
عقیده1. انحراف از عقاید حقه دینی. 2. غلو در اعتقاد. 3. انحراف فکری در سلسله امامت.

خطابیه از «غُلاة» و پیرو ابوالخطاب محمد‌بن‌مقلاص بن‌راشد بودند. کنیه وی اسماعیل یا ابو‌طیاب بود. وی از غُلاة شیعه و دست‏‌اندرکاران امامت اسماعیل‌بن‌جعفر بود. کشّی روایت می‌کند که امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) فرمود: «لعن اللّه اباالخطاب و لعن اللّه من قتل معه و لعن اللّه من بقی منهم و لعن اللّه من دخل قلبه رحمة لهم.» [۱]

شرح حال

ابوالخطاب در کار امامت اسماعیل بن جعفر دست داشت و نخست از اصحاب محمد بن علی (باقر العلوم) (علیه‌السّلام) و امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) بود. ابو حاتم رازی در کتاب «الزینة» که از تألیفات قرن چهارم هجری است، نام ابوالخطاب را جزء مؤسسان اسماعیلیه آورده است. در آثار اسماعیلیه در دو کتاب به تفصیل از عقاید ابوالخطاب سخن رفته است. نخست کتاب مشهور «ام‌الکتاب» است که از کتاب‌های سرّی و مقدس اسماعیلیان آسیای میانه می‏‌باشد که ولادیمیر ایوانف آن را کشف و به طبع رسانید. در این کتاب ابوالخطاب مقامی بلند دارد و از او به‌عنوان مؤسس فرقه اسماعیلیه یاد و در عظمت مانند سلمان فارسی دانسته شده است. کتاب بعدی با عنوان «نصیریه» می‌باشد که درباره ابوالخطاب مطالبی بیان شده است[۲]. نوبختی و ابی خلف اشعری و کشّی، نخستین کسانی هستند که در کتاب‌های خود درباره گزافه‌گویی‌های ابوالخطاب و یارانش سخن گفته‌اند. عبدالکریم شهرستانی می‌گوید: ابوالخطاب امامان را نخست پیامبر و سپس خدا می‌‏پنداشت و به الوهیت جعفر‌بن‌محمد (علیه‌السّلام) و پدرانش قائل بود و می‏‌گفت که امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) خدای روزگار خویش است و او آن کسی نیست که وی را حس می‌کنند و از وی روایت می‌کنند، چون از عالم بالا به این جهان نزول کرده و به صورت انسان مجسم شده است[۳].

تغییر در اعتقادات

در منابع مربوط به فرقه‌ها و نحله‌ها آمده است که ابوالخطاب هیچ‌گاه بر یک روش استقامت نداشته است، زیرا ابتدا مدعی می‌شود که وصی امام صادق ‌(علیه‌السّلام) است و از حضرت اسم اعظم خدا را آموخته است،[۴] در مرحله بعد ادعا می‌کند که امامان در واقع نبی هستند[۵] و در ادامه می‌گوید که پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) و امام علی و بقیه امامان، خدا هستند. همچنین وی در برخی از مواقع، خودش را پیامبر می‌خواند. هنگامی که دختر وی از دنیا می‌‌رود و او را به خاک می‌سپرند، یونس‌بن‌ظبیان که از پیروان ابوالخطاب بود، بر سر قبرش حاضر می‌شود و خطاب به او می‌گوید: السلام علیک یا بنت رسول‌اللّه، یعنی ای دختر پیامبر بر تو درود باد[۶]. بعد از آن که امام صادق ‌علیه‌السّلام او را به دلیل اعتقادات باطلش لعن و طرد کرد، خودش ادعای خدایی کرد[۷].

سر انجام

نوبختی می‌‏نویسد هنگامی که خبر سخنان غلوآمیز ابوالخطاب و یارانش به عیسی‌بن‌موسی والی کوفه رسید، با آنان جنگید و هفتاد تن از ایشان را در مسجد کوفه کشت و نیز ابوالخطاب را دستگیر کرد به قتل رسانید و جسدش را به دار آویخت[۸].

پانویس

  1. شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 584
  2. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 182
  3. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 182 با ویرایش و اصلاح عبارات
  4. سعد‏بن‏ عبد‏الله اشعری، کتاب المقالات و الفرق، ص۵۱
  5. بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۲۴۷
  6. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 182 با ویرایش و اصلاح عبارات
  7. بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۲۴۷
  8. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 182 با ویرایش و اصلاح عبارات