طریقت خلوتیه: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ۴ نوامبر
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۹: خط ۱۹:
===ریشه و معنای خلوت===
===ریشه و معنای خلوت===
خلوت یعنی اینكه شخصی مدتی را به تن‌هایی در جایی مثل كوه (برگرفته از آیه 68 سوره نحل) و یا زاویه سپری نماید و خلوت نشینی یعنی انجام یک‌سری آداب و اصول در طی هفت یا چهل روز.
خلوت یعنی اینكه شخصی مدتی را به تن‌هایی در جایی مثل كوه (برگرفته از آیه 68 سوره نحل) و یا زاویه سپری نماید و خلوت نشینی یعنی انجام یک‌سری آداب و اصول در طی هفت یا چهل روز.
دوری از مردم و خلوت‌گزینی و چله‌نشینی از سنت‌های خلوتیان است كه منشأ آن را میقات حضرت موسی می‌دانند<ref>بروسوى، اسماعیل/ حقى، تمام الفیض فی باب الرجال، تحقیق رمضان موصلى. على ناملى، [[سوریه|سوریه]] – [[دمشق]]، دارنینوى للدراسات والنشر و توزیع، 2011م</ref>. البته دلایل زیاد دیگری نیز برای انتخاب عدد چهل و آثار آن ذكر نموده‌اند از جمله: چهل را به‌نوعی سن [[نبوت]] می‌دانند؛ چون پیامبر خاتم در چهل‌سالگی به پیامبری مبعوث شد، باتوجه‌به آیه پانزده سوره احقاف آن را سن قطبانیت عظمی دانسته‌اند؛ زمان حضور پیامبر9 در غار حرا چهل روز بوده است؛ حضور چهل‌روزه [[حضرت موسی]] در صحرای سینا (آیه 51 سوره بقره و آیه 142 سوره احقاف اشاره به آن دارد)، [[حضرت خدیجه|حضرت خدیجه]] در چهل‌سالگی با پیامبراكرم ازدواج نمودند و...
دوری از مردم و خلوت‌گزینی و چله‌نشینی از سنت‌های خلوتیان است كه منشأ آن را میقات حضرت موسی می‌دانند<ref>بروسوى، اسماعیل/ حقى، تمام الفیض فی باب الرجال، تحقیق رمضان موصلى. على ناملى، [[سوریه|سوریه]] – [[دمشق]]، دارنینوى للدراسات والنشر و توزیع، 2011م</ref>. البته دلایل زیاد دیگری نیز برای انتخاب عدد چهل و آثار آن ذكر نموده‌اند از جمله: چهل را به‌نوعی سن [[نبوت]] می‌دانند؛ چون پیامبر خاتم در چهل‌سالگی به پیامبری مبعوث شد، باتوجه‌به آیه پانزده سوره احقاف آن را سن قطبانیت عظمی دانسته‌اند؛ زمان حضور پیامبر9 در غار حرا چهل روز بوده است؛ حضور چهل‌روزه [[حضرت موسی]] در صحرای سینا (آیه 51 سوره بقره و آیه 142 سوره احقاف اشاره به آن دارد)، [[خدیجه بنت خویلد|حضرت خدیجه]] در چهل‌سالگی با پیامبراكرم ازدواج نمودند و...


===وجه تسمیه این طریقت به خلوتیه===
===وجه تسمیه این طریقت به خلوتیه===
خط ۴۷: خط ۴۷:
القاسانى، كمال الدین عبد الرزاق، شرح منازل السائرین، تحقیق و تعلیق محسن بیدار فر، قم، منشورات بیدار، 1385 ش. 1427هـ، صص 275 – 276</ref> نباشدخلوت اثری در آن سالک نداشته و شیخ نخواهد توانست قسمتی از این را برای وی قرار دهد. اما كسی غیر از صاحبان كشف و شهود نمی‌توانند از چنین چیزی اطلاع داشته باشند و این وظیفه شیخ است كه اگر فهمید مرید می‌تواند صاحب كشف باشد او را به خلوت بفرستد و اگرنه، نه. وقتی مرید وارد خلوت شد ممكن است فتح كامل داشته باشد یا فتح ناقص و یا حتی فتح نداشته باشد. شایسته كه مرید بر اینكه فتح داشته و یا نداشته متوقف نگردد بلكه باید بدون ناامیدی به آنچه حق‌تعالی نصیب وی نموده است راضی باشد شاید فتح وی در خلوت دیگری باشد. كه البته فتح نیز انواع مختلف دارد؛ فتح برخی در یک روز، برخی یک ماه و یا برخی یک سال و بیشتر است. حتی ممكن است اثری كه ذكر در یک‌لحظه دارد هزاران خلوت و ریاضت نداشته باشد.
القاسانى، كمال الدین عبد الرزاق، شرح منازل السائرین، تحقیق و تعلیق محسن بیدار فر، قم، منشورات بیدار، 1385 ش. 1427هـ، صص 275 – 276</ref> نباشدخلوت اثری در آن سالک نداشته و شیخ نخواهد توانست قسمتی از این را برای وی قرار دهد. اما كسی غیر از صاحبان كشف و شهود نمی‌توانند از چنین چیزی اطلاع داشته باشند و این وظیفه شیخ است كه اگر فهمید مرید می‌تواند صاحب كشف باشد او را به خلوت بفرستد و اگرنه، نه. وقتی مرید وارد خلوت شد ممكن است فتح كامل داشته باشد یا فتح ناقص و یا حتی فتح نداشته باشد. شایسته كه مرید بر اینكه فتح داشته و یا نداشته متوقف نگردد بلكه باید بدون ناامیدی به آنچه حق‌تعالی نصیب وی نموده است راضی باشد شاید فتح وی در خلوت دیگری باشد. كه البته فتح نیز انواع مختلف دارد؛ فتح برخی در یک روز، برخی یک ماه و یا برخی یک سال و بیشتر است. حتی ممكن است اثری كه ذكر در یک‌لحظه دارد هزاران خلوت و ریاضت نداشته باشد.


== پیر محمد خلوتی ==
==پیر محمد خلوتی==
در منابع اطلاعات چندانی دربارۀ پیرمحمد خلوتی نمی‌توان یافت. جامی در جایی او را از نوادگان احمد جام به‌شمار می‌آورد و اشاره می‌کند که وی ظاهری بس شوریده داشته ‌است<ref>جامی. ص ۴۵۵</ref>. وی در شرح احوال ظهیرالدین خلوتی (د ۸۰۰ ق / ۱۳۹۸ م) نیز، او را مرید سیف‌الدین خلوتی، و وی را مرید محمد خلوتی می‌شمارد و مدفن هر سۀ آنان را در گازرگاه هرات می‌داند<ref>ص ۵۰۴؛ نیز نک‍: معصوم‌علیشاه، ۲ / ۳۶۶</ref>. اصیل‌الدین واعظ هروی نیز در رسالۀ مزارات هرات، پیرمحمد خلوتی را یکی از مشایخ خوارزم می‌شمرد و آرامگاه او را در گورستان خلوتیان در گازرگاه هرات می‌داند (ص ۴۹-۵۰). بنا بر برخی از منابع دیگر پیرمحمد خلوتی خود مرید شیخ ابراهیم زاهد گیلانی (د ۷۰۵ ق / ۱۳۰۵ م) به شمار آمده ‌است<ref>ابن‌کربلایی، ۱۲ / ۴۷۲-۴۷۳؛ عبدالله افندی، ۱۴۱</ref> و به این ترتیب، می‌توان گفت که سلسلۀ مشایخ طریقۀ خلوتیه همچون طریقه‌های صفویه، بیرامیه و جلوتیه، به شخصی واحد، یعنی ابراهیم زاهد گیلانی می‌رسد و از این نظر نقطۀ مشترکی می‌یابد.
در منابع اطلاعات چندانی دربارۀ پیرمحمد خلوتی نمی‌توان یافت. جامی در جایی او را از نوادگان احمد جام به‌شمار می‌آورد و اشاره می‌کند که وی ظاهری بس شوریده داشته ‌است<ref>جامی. ص ۴۵۵</ref>. وی در شرح احوال ظهیرالدین خلوتی (د ۸۰۰ ق / ۱۳۹۸ م) نیز، او را مرید سیف‌الدین خلوتی، و وی را مرید محمد خلوتی می‌شمارد و مدفن هر سۀ آنان را در گازرگاه هرات می‌داند<ref>ص ۵۰۴؛ نیز نک‍: معصوم‌علیشاه، ۲ / ۳۶۶</ref>. اصیل‌الدین واعظ هروی نیز در رسالۀ مزارات هرات، پیرمحمد خلوتی را یکی از مشایخ خوارزم می‌شمرد و آرامگاه او را در گورستان خلوتیان در گازرگاه هرات می‌داند (ص ۴۹-۵۰). بنا بر برخی از منابع دیگر پیرمحمد خلوتی خود مرید شیخ ابراهیم زاهد گیلانی (د ۷۰۵ ق / ۱۳۰۵ م) به شمار آمده ‌است<ref>ابن‌کربلایی، ۱۲ / ۴۷۲-۴۷۳؛ عبدالله افندی، ۱۴۱</ref> و به این ترتیب، می‌توان گفت که سلسلۀ مشایخ طریقۀ خلوتیه همچون طریقه‌های صفویه، بیرامیه و جلوتیه، به شخصی واحد، یعنی ابراهیم زاهد گیلانی می‌رسد و از این نظر نقطۀ مشترکی می‌یابد.


خط ۵۴: خط ۵۴:
درهرحال می‌دانیم که عمر خلوتی پس از پیوستن به محمد خلوتی به او دست ارادت داد و تا پایان عمرش در کنار او ماند و با خلوت‌نشینی‌های پی‌درپی و ریاضتهای بسیار مقامی بلند یافت. وی پس از مرگ پیر خود بر مسند ارشاد او نشست و پس از چندی، نخست به خوی و سپس به مصر سفر کرد و بارها حج به جای آورد. وی پس از آنکه به دعوت سلطان اویس جلایری به ایران آمد، در تبریز ساکن شد و در ۸۰۰ ق در همان‌جا درگذشت<ref>حلواجی‌باشی‌زاده، گ ۱۱۶ الف ـ ۱۱۸ الف؛ گولپینارلی، 205-206؛ «دائرة‌المعارف»، همانجا</ref>.
درهرحال می‌دانیم که عمر خلوتی پس از پیوستن به محمد خلوتی به او دست ارادت داد و تا پایان عمرش در کنار او ماند و با خلوت‌نشینی‌های پی‌درپی و ریاضتهای بسیار مقامی بلند یافت. وی پس از مرگ پیر خود بر مسند ارشاد او نشست و پس از چندی، نخست به خوی و سپس به مصر سفر کرد و بارها حج به جای آورد. وی پس از آنکه به دعوت سلطان اویس جلایری به ایران آمد، در تبریز ساکن شد و در ۸۰۰ ق در همان‌جا درگذشت<ref>حلواجی‌باشی‌زاده، گ ۱۱۶ الف ـ ۱۱۸ الف؛ گولپینارلی، 205-206؛ «دائرة‌المعارف»، همانجا</ref>.


== خلیفه‌های خلوتیه ==
==خلیفه‌های خلوتیه==
عمر خلوتی ۴ خلیفه داشت: ظهیرالدین، سیف‌الدین، بایزید پورانی و اخی میرم. برخی از منابع این سیف‌الدین را همان مرید پیرمحمد خلوتی دانسته‌اند که جامی نیز به او اشاره دارد <ref>حلواجی‌باشی‌زاده، گ ۱۱۸ ب</ref>. از میان این خلفای چهارگانه، سلسلۀ خلوتیه از طریق اخی‌میرم به حاج عزالدین ترکمانی، صدرالدین خیاوی و سرانجام، سیدیحیی شیروانی (باکویی) (د ۸۶۸ ق / ۱۴۶۴ م) می‌رسد که پیر دوم این طریقه به شمار می‌آید<ref>عبداللٰه افندی، حلواجی‌‌باشی‌زاده، نیز «دائرةالمعارف»، همانجاها</ref>.
عمر خلوتی ۴ خلیفه داشت: ظهیرالدین، سیف‌الدین، بایزید پورانی و اخی میرم. برخی از منابع این سیف‌الدین را همان مرید پیرمحمد خلوتی دانسته‌اند که جامی نیز به او اشاره دارد <ref>حلواجی‌باشی‌زاده، گ ۱۱۸ ب</ref>. از میان این خلفای چهارگانه، سلسلۀ خلوتیه از طریق اخی‌میرم به حاج عزالدین ترکمانی، صدرالدین خیاوی و سرانجام، سیدیحیی شیروانی (باکویی) (د ۸۶۸ ق / ۱۴۶۴ م) می‌رسد که پیر دوم این طریقه به شمار می‌آید<ref>عبداللٰه افندی، حلواجی‌‌باشی‌زاده، نیز «دائرةالمعارف»، همانجاها</ref>.


در منابع موجود دربارۀ این مشایخ اطلاعات چندانی نمی‌توان یافت، اما دانسته‌های ما دربارۀ سید یحیی شیروانی بیشتر است، چنان‌که می‌دانیم وی در اصل از شهر شماخی منطقۀ شیروان بود و در ابتدای جوانی به صدرالدین خیاوی دست ارادت داد و زیر نظر او به سلوک پرداخت. پس از درگذشت صدرالدین، به سبب اختلافی که میان سید یحیی و مرید دیگر صدرالدین، یعنی پیرزاده پسر حاج عزالدین رخ نمود، سید یحیی از شماخی به باکو آمد و در آنجا ساکن شد و به عنوان جانشین صدرالدین به ارشاد مریدان پرداخت. وی در باکو مریدان بسیار داشت و خلفای متعدد خود را برای دستگیری از مردم به نقاط مختلف می‌فرستاد. این خلفا نقش مهمی در انتشار طریقۀ خلوتیه در مناطق دوردست ایفا کردند و به‌ویژه چند تن از آنان، یعنی یوسف شیروانی، پیرالیاس آماسی و زکریا خلوتی در این میان جایگاه مهم‌تری داشتند، زیرا اینان پس از درگذشت سید یحیی مرکزیت طریقه را از آذربایجان به آماسیه در آناتولی انتقال دادند و به این ترتیب، مرحلۀ دوم حیات این طریقه را بنیان گذاشتند. سید یحیی شیروانی در ۸۶۹ ق / ۱۴۶۵ م در باکو درگذشت. از او ذکر خاصی به نام «ورد الستار» بر جای مانده است که ذکری واجب برای پیروان این طریقه است<ref>طاش‌کوپری‌زاده، ۱۶۴-۱۶۵؛ «دائرةالمعارف»، XV / 394؛ کیسلینگ، 241</ref>.
در منابع موجود دربارۀ این مشایخ اطلاعات چندانی نمی‌توان یافت، اما دانسته‌های ما دربارۀ سید یحیی شیروانی بیشتر است، چنان‌که می‌دانیم وی در اصل از شهر شماخی منطقۀ شیروان بود و در ابتدای جوانی به صدرالدین خیاوی دست ارادت داد و زیر نظر او به سلوک پرداخت. پس از درگذشت صدرالدین، به سبب اختلافی که میان سید یحیی و مرید دیگر صدرالدین، یعنی پیرزاده پسر حاج عزالدین رخ نمود، سید یحیی از شماخی به باکو آمد و در آنجا ساکن شد و به عنوان جانشین صدرالدین به ارشاد مریدان پرداخت. وی در باکو مریدان بسیار داشت و خلفای متعدد خود را برای دستگیری از مردم به نقاط مختلف می‌فرستاد. این خلفا نقش مهمی در انتشار طریقۀ خلوتیه در مناطق دوردست ایفا کردند و به‌ویژه چند تن از آنان، یعنی یوسف شیروانی، پیرالیاس آماسی و زکریا خلوتی در این میان جایگاه مهم‌تری داشتند، زیرا اینان پس از درگذشت سید یحیی مرکزیت طریقه را از آذربایجان به آماسیه در آناتولی انتقال دادند و به این ترتیب، مرحلۀ دوم حیات این طریقه را بنیان گذاشتند. سید یحیی شیروانی در ۸۶۹ ق / ۱۴۶۵ م در باکو درگذشت. از او ذکر خاصی به نام «ورد الستار» بر جای مانده است که ذکری واجب برای پیروان این طریقه است<ref>طاش‌کوپری‌زاده، ۱۶۴-۱۶۵؛ «دائرةالمعارف»، XV / 394؛ کیسلینگ، 241</ref>.


== رشد و گسترش در آناتولی ==
==رشد و گسترش در آناتولی==
در پی انتقال طریقۀ خلوتیه به آماسیه در اواخر سدۀ ۹ ق / ۱۵ م، شخصیت‌های دیگری همچون حبیب قرامانی (د ۹۰۲ ق / ۱۴۹۷ م)، پیراحمد ارزنجانی، علاءالدین خلوتی و برادرش، دده عمر آیدینی (روشنی) (د ۸۹۲ ق / ۱۴۸۷ م) نیز در این طریقه پرورش یافتند که هر یک به نوبۀ خود سهم مهمی در گسترش آن داشتند.
در پی انتقال طریقۀ خلوتیه به آماسیه در اواخر سدۀ ۹ ق / ۱۵ م، شخصیت‌های دیگری همچون حبیب قرامانی (د ۹۰۲ ق / ۱۴۹۷ م)، پیراحمد ارزنجانی، علاءالدین خلوتی و برادرش، دده عمر آیدینی (روشنی) (د ۸۹۲ ق / ۱۴۸۷ م) نیز در این طریقه پرورش یافتند که هر یک به نوبۀ خود سهم مهمی در گسترش آن داشتند.


خط ۷۰: خط ۷۰:
با به قدرت رسیدن سلیمان قانونی (ح ۹۲۶-۹۷۴ ق / ۱۵۲۰-۱۵۶۶ م)، بار دیگر دورۀ مساعدی برای طریقۀ خلوتیه پیش آمد که در زمان حکومت فرزند او، سلیم دوم نیز ادامه داشت. در این زمان این طریقه به رهبری مصلح‌الدین مرکز افندی (د ۹۵۹ ق / ۱۵۵۲ م) رونق پیشین خود را بازیافت و همراه با گسترش سرزمینهای تحت سلطۀ دولت عثمانی، مشایخ و درویشان خلوتیه نیز به نقاط مختلف سفرکردند و با ایجاد تکیه‌ها و جذب مریدان، به تدریج این طریقه را در مناطق گوناگون قلمرو [[عثمانی]]، همچون شبه جزیرۀ [[بالکان]]، [[شام]] و [[مصر]] گسترش‌ دادند.
با به قدرت رسیدن سلیمان قانونی (ح ۹۲۶-۹۷۴ ق / ۱۵۲۰-۱۵۶۶ م)، بار دیگر دورۀ مساعدی برای طریقۀ خلوتیه پیش آمد که در زمان حکومت فرزند او، سلیم دوم نیز ادامه داشت. در این زمان این طریقه به رهبری مصلح‌الدین مرکز افندی (د ۹۵۹ ق / ۱۵۵۲ م) رونق پیشین خود را بازیافت و همراه با گسترش سرزمینهای تحت سلطۀ دولت عثمانی، مشایخ و درویشان خلوتیه نیز به نقاط مختلف سفرکردند و با ایجاد تکیه‌ها و جذب مریدان، به تدریج این طریقه را در مناطق گوناگون قلمرو [[عثمانی]]، همچون شبه جزیرۀ [[بالکان]]، [[شام]] و [[مصر]] گسترش‌ دادند.


== انشعابات فراوان خلوتیه ==
==انشعابات فراوان خلوتیه==
این انتشار البته همراه با ایجاد شاخه‌های متعددی بود که هر یک از آنها به شیخی از مشایخ این طریقه، و یا مریدان آنها منسوب‌اند و در کنار دامنۀ گستردۀ نفوذ طریقۀ خلوتیه، دومین ویژگی آن، یعنی پرشماری انشعابات آن را شکل می‌دهند. این انشعابات را می‌توان در ۴ گروه اصلی دسته‌بندی کرد:  
این انتشار البته همراه با ایجاد شاخه‌های متعددی بود که هر یک از آنها به شیخی از مشایخ این طریقه، و یا مریدان آنها منسوب‌اند و در کنار دامنۀ گستردۀ نفوذ طریقۀ خلوتیه، دومین ویژگی آن، یعنی پرشماری انشعابات آن را شکل می‌دهند. این انشعابات را می‌توان در ۴ گروه اصلی دسته‌بندی کرد:  


=== روشنیه ===  
===روشنیه===  
روشنیـه، منسوب به دده عمر روشنی، که خود به دو شاخۀ گلشنیه، منسوب به ابراهیم گلشنی، و دمرداشیه، منسوب به محمد دمرداشی تقسیم می‌شود. این دو که از مریدان دده عمر روشنی بودند، در سدۀ ۱۰ ق / ۱۶ م به مصر رفتند و طریقۀ خلوتیه را در آنجا گسترش دادند. گلشنیه خود به دو شاخۀ دیگر، یعنی سزاییه و حالتیه منشعب می‌شود که به دو نفر از مریدان گلشنی، یعنی حسن سزایی گلشنی (د ۱۱۵۱ ق / ۱۷۳۸ م) و حسن حالتی منسوب‌اند.
روشنیـه، منسوب به دده عمر روشنی، که خود به دو شاخۀ گلشنیه، منسوب به ابراهیم گلشنی، و دمرداشیه، منسوب به محمد دمرداشی تقسیم می‌شود. این دو که از مریدان دده عمر روشنی بودند، در سدۀ ۱۰ ق / ۱۶ م به مصر رفتند و طریقۀ خلوتیه را در آنجا گسترش دادند. گلشنیه خود به دو شاخۀ دیگر، یعنی سزاییه و حالتیه منشعب می‌شود که به دو نفر از مریدان گلشنی، یعنی حسن سزایی گلشنی (د ۱۱۵۱ ق / ۱۷۳۸ م) و حسن حالتی منسوب‌اند.


=== جمالیه ===  
===جمالیه===  
جمالیه، منسوب به جمال‌الدین آق‌سرایی (چلبی‌خلیفه)، که بیش از همه در استانبول فعالیت داشت و پس از چلبی‌خلیفه به دو شاخۀ سنبلیه، منسوب به یوسف سنبل سنان، جانشین و داماد او، و شعبانیه، منسوب به شعبان ولی قسطمونی (د ۹۷۶ ق / ۱۵۶۸ م)، دیگر مرید چلبی‌خلیفه تقسیم می‌شود. شاخۀ سنبلیه خود دارای دو انشعاب دیگر است: عَسّالیه، منسوب احمد بن علی حریری عَسّالی (د ۱۰۴۸ ق / ۱۶۳۸ م)؛ و بخشیه، منسوب به محمد بن محمد بخشی حلبی (د ۱۰۹۸ ق / ۱۶۸۷ م)، که هر دو شاخه در منطقۀ شام گسترش داشتند. شاخۀ شعبانیه نیز به نوبۀ خود شاخۀ قره باشیه، منسوب به علی قراباشی (د ۱۰۹۷ ق)، از شاگردان شعبان ولی قسطمونی را به وجود آورد که در قسطمونی و آنکارا پیروانی داشت. این شاخه نیز با گذشت زمان خود به دو انشعاب اصلی تقسیم شد: نصوحیه، منسوب به محمد نصوحی (د ۱۱۳۰ ق / ۱۷۱۸ م)؛ و بکریه، منسوب به شمس‌الدین مصطفی بکری (د ۱۱۶۲ ق / ۱۷۴۹ م).  
جمالیه، منسوب به جمال‌الدین آق‌سرایی (چلبی‌خلیفه)، که بیش از همه در استانبول فعالیت داشت و پس از چلبی‌خلیفه به دو شاخۀ سنبلیه، منسوب به یوسف سنبل سنان، جانشین و داماد او، و شعبانیه، منسوب به شعبان ولی قسطمونی (د ۹۷۶ ق / ۱۵۶۸ م)، دیگر مرید چلبی‌خلیفه تقسیم می‌شود. شاخۀ سنبلیه خود دارای دو انشعاب دیگر است: عَسّالیه، منسوب احمد بن علی حریری عَسّالی (د ۱۰۴۸ ق / ۱۶۳۸ م)؛ و بخشیه، منسوب به محمد بن محمد بخشی حلبی (د ۱۰۹۸ ق / ۱۶۸۷ م)، که هر دو شاخه در منطقۀ شام گسترش داشتند. شاخۀ شعبانیه نیز به نوبۀ خود شاخۀ قره باشیه، منسوب به علی قراباشی (د ۱۰۹۷ ق)، از شاگردان شعبان ولی قسطمونی را به وجود آورد که در قسطمونی و آنکارا پیروانی داشت. این شاخه نیز با گذشت زمان خود به دو انشعاب اصلی تقسیم شد: نصوحیه، منسوب به محمد نصوحی (د ۱۱۳۰ ق / ۱۷۱۸ م)؛ و بکریه، منسوب به شمس‌الدین مصطفی بکری (د ۱۱۶۲ ق / ۱۷۴۹ م).  


یکی از مریدان نصوحی، یعنی چرکشی مصطفی (د ۱۲۲۹ ق / ۱۸۱۴ م)، خود شاخۀ چرکشیه را به وجود آورد که از درون آن خلیلیه، منسوب به حاجی خلیل، و ابراهیمیه، منسوب به ابراهیم قوش‌آطه‌لی (د ۱۲۶۲ ق / ۱۸۴۶ م) شکل گرفتند. بکریه نیز به نوبۀ خود به ۳ انشعاب حفنیه، منسوب به محمد بن سالم حفنی (د ۱۱۸۱ ق / ۱۷۶۷ م)؛ سمّانیه، منسوب به محمد بن عبدالکریم سمّان (د ۱۱۸۹ ق / ۱۷۷۵ م)؛ و کمالیه، منسوب به کمال‌الدین مصطفی (د ۱۱۹۹ ق / ۱۷۸۵ م) تقسیم می‌شود.
یکی از مریدان نصوحی، یعنی چرکشی مصطفی (د ۱۲۲۹ ق / ۱۸۱۴ م)، خود شاخۀ چرکشیه را به وجود آورد که از درون آن خلیلیه، منسوب به حاجی خلیل، و ابراهیمیه، منسوب به ابراهیم قوش‌آطه‌لی (د ۱۲۶۲ ق / ۱۸۴۶ م) شکل گرفتند. بکریه نیز به نوبۀ خود به ۳ انشعاب حفنیه، منسوب به محمد بن سالم حفنی (د ۱۱۸۱ ق / ۱۷۶۷ م)؛ سمّانیه، منسوب به محمد بن عبدالکریم سمّان (د ۱۱۸۹ ق / ۱۷۷۵ م)؛ و کمالیه، منسوب به کمال‌الدین مصطفی (د ۱۱۹۹ ق / ۱۷۸۵ م) تقسیم می‌شود.


=== احمدیه ===
===احمدیه===
احمدیه (ییگیت باشیه)، منسوب به شمس‌الدین احمد ییگیت باشی (د ۹۱۰ ق / ۱۵۰۴ م)، که خود به ۴ شاخه تقسیم می‌شود: سنانیه، منسوب به ابراهیم امی سنان (د ۹۵۸ ق / ۱۵۵۱ م)؛ عشاقیه، منسوب به حسن حسام‌الدین عشاقی (د ۱۰۰۱ ق / ۱۵۹۳ م)؛ رمضانیه، منسوب به مخفی رمضان افندی (د ۱۰۵۲ ق / ۱۶۴۲ م)؛ و مصریه (نیازیه)، منسوب به نیازی مصری (د ۱۱۰۵ ق / ۱۶۹۴ م).  
احمدیه (ییگیت باشیه)، منسوب به شمس‌الدین احمد ییگیت باشی (د ۹۱۰ ق / ۱۵۰۴ م)، که خود به ۴ شاخه تقسیم می‌شود: سنانیه، منسوب به ابراهیم امی سنان (د ۹۵۸ ق / ۱۵۵۱ م)؛ عشاقیه، منسوب به حسن حسام‌الدین عشاقی (د ۱۰۰۱ ق / ۱۵۹۳ م)؛ رمضانیه، منسوب به مخفی رمضان افندی (د ۱۰۵۲ ق / ۱۶۴۲ م)؛ و مصریه (نیازیه)، منسوب به نیازی مصری (د ۱۱۰۵ ق / ۱۶۹۴ م).  


هر یک از این شاخه‌ها نیز به نوبۀ خود انشعابات کوچک‌تری را به وجود آوردند، چنان‌که از سنانیه، زهریه و مصلحیه برخاستند؛ از عشاقیه، صالحیه، جمالیه و جاهدیه به وجود آمدند؛ و از رمضانیه، رئوفیه، حیاتیه، جراحیه و جهانگیریه ایجاد شدند.
هر یک از این شاخه‌ها نیز به نوبۀ خود انشعابات کوچک‌تری را به وجود آوردند، چنان‌که از سنانیه، زهریه و مصلحیه برخاستند؛ از عشاقیه، صالحیه، جمالیه و جاهدیه به وجود آمدند؛ و از رمضانیه، رئوفیه، حیاتیه، جراحیه و جهانگیریه ایجاد شدند.


=== شمسیه ===  
===شمسیه===  
شمسیه، منسوب به شمس‌الدین سیواسی (د ۱۰۰۶ ق / ۱۵۹۷ م)، که پیران او مریدان با واسطۀ سید یحیی شیروانی بوده‌اند. شاخۀ شمسیه با گذشت زمان شاخۀ سیواسیه را به وجود آورد که به عبدالاحد نور سیواسی (د ۱۰۶۱ ق / ۱۶۵۱ م)، مرید شمس‌الدین سیواسی منسوب است<ref>کوپریلی، ۳۲۴؛ اوزون چارشیلی، ۳ / ۳۹۵-۳۹۶؛ مارتین، 285-286؛ تریمینگام، «طریقه‌ها»، 75-78؛ یاشار اجاق، II / 206؛ کیسلینگ، 283-287؛ فریدلندر، 233؛ «دائرةالمعارف»، XV / 392-393؛ EI2</ref>.
شمسیه، منسوب به شمس‌الدین سیواسی (د ۱۰۰۶ ق / ۱۵۹۷ م)، که پیران او مریدان با واسطۀ سید یحیی شیروانی بوده‌اند. شاخۀ شمسیه با گذشت زمان شاخۀ سیواسیه را به وجود آورد که به عبدالاحد نور سیواسی (د ۱۰۶۱ ق / ۱۶۵۱ م)، مرید شمس‌الدین سیواسی منسوب است<ref>کوپریلی، ۳۲۴؛ اوزون چارشیلی، ۳ / ۳۹۵-۳۹۶؛ مارتین، 285-286؛ تریمینگام، «طریقه‌ها»، 75-78؛ یاشار اجاق، II / 206؛ کیسلینگ، 283-287؛ فریدلندر، 233؛ «دائرةالمعارف»، XV / 392-393؛ EI2</ref>.


شاخه‌های مختلف طریقۀ خلوتیه در طول تاریخ خود گاه با دیگر طریقه‌های صوفیه همچون مولویه، بکتاشیه و ملامیۀ بیرامیه رابطۀ نزدیکی داشته، و از آنها تأثیر پذیرفته‌اند، چنان‌که برای نمونه شاخۀ گلشنیه پیوندهای بسیار نزدیکی با مولویه، بکتاشیه و ملامیه دارد، در شاخۀ شعبانیه برخی آیینها از مولویه گرفته شده است؛ شیوۀ سلوک در شاخۀ ابراهیمیه نیز شبیه ملامیه است و برخی مشایخ دیگر شاخه‌ها رابطۀ نزدیکی با مشایخ طریقه‌های دیگر داشته‌‌اند<ref>نک‍: گولپینارلی، ۳۸۷، ۳۹۵-۳۹۷</ref>.
شاخه‌های مختلف طریقۀ خلوتیه در طول تاریخ خود گاه با دیگر طریقه‌های صوفیه همچون مولویه، بکتاشیه و ملامیۀ بیرامیه رابطۀ نزدیکی داشته، و از آنها تأثیر پذیرفته‌اند، چنان‌که برای نمونه شاخۀ گلشنیه پیوندهای بسیار نزدیکی با مولویه، بکتاشیه و ملامیه دارد، در شاخۀ شعبانیه برخی آیینها از مولویه گرفته شده است؛ شیوۀ سلوک در شاخۀ ابراهیمیه نیز شبیه ملامیه است و برخی مشایخ دیگر شاخه‌ها رابطۀ نزدیکی با مشایخ طریقه‌های دیگر داشته‌‌اند<ref>نک‍: گولپینارلی، ۳۸۷، ۳۹۵-۳۹۷</ref>.


== انتشار در دیگر مناطق ==
==انتشار در دیگر مناطق==
در سدۀ ۱۰ ق / ۱۶ م و پس از گذشت حدود یک سده از حضور خلوتیه در سرزمینهای غرب ایران، برخی از مشایخ این طریقه به دلیل هایی که چندان دانسته نیست، به‌تدریج به مصر مهاجرت کردند. شاید بتوان افول قدرت طوایف آق‌قویونلو را، که حامیان سنتی مشایخ نخستین خلوتیه بودند، یکی از عوامل این مهاجرت به شمار آورد. به هر روی، نخستین خلوتیانی که به مصر رفتند، مریدان دده عمر روشنی، یعنی ابراهیم گلشنی و شمس‌الدین محمد دمرداشی بودند. گلشنی نخستین خانقاه خلوتیه در قاهره را بنیان گذاشت و پس از او، پسرش احمد خیالی و سپس محیی گلشنی (د ۱۰۱۴ ق / ۱۶۰۵ م) ادارۀ امور این طریقه را در دست گرفتند که به‌تدریج به شاخۀ گلشنیه شهرت یافت. این شاخه افزون بر مصر در سرزمین‌های تحت نفوذ دولت عثمانی نیز به گستردگی منتشر شد<ref>تریمینگام، همان، 76؛ مارتین، 295-297؛ جفری، 214؛ گولپینارلی، ۳۹۵-۳۹۶، نیز 206-207؛ یازیجی، ۶-۱۱</ref>.  
در سدۀ ۱۰ ق / ۱۶ م و پس از گذشت حدود یک سده از حضور خلوتیه در سرزمینهای غرب ایران، برخی از مشایخ این طریقه به دلیل هایی که چندان دانسته نیست، به‌تدریج به مصر مهاجرت کردند. شاید بتوان افول قدرت طوایف آق‌قویونلو را، که حامیان سنتی مشایخ نخستین خلوتیه بودند، یکی از عوامل این مهاجرت به شمار آورد. به هر روی، نخستین خلوتیانی که به مصر رفتند، مریدان دده عمر روشنی، یعنی ابراهیم گلشنی و شمس‌الدین محمد دمرداشی بودند. گلشنی نخستین خانقاه خلوتیه در قاهره را بنیان گذاشت و پس از او، پسرش احمد خیالی و سپس محیی گلشنی (د ۱۰۱۴ ق / ۱۶۰۵ م) ادارۀ امور این طریقه را در دست گرفتند که به‌تدریج به شاخۀ گلشنیه شهرت یافت. این شاخه افزون بر مصر در سرزمین‌های تحت نفوذ دولت عثمانی نیز به گستردگی منتشر شد<ref>تریمینگام، همان، 76؛ مارتین، 295-297؛ جفری، 214؛ گولپینارلی، ۳۹۵-۳۹۶، نیز 206-207؛ یازیجی، ۶-۱۱</ref>.  


خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
شاخۀ دیگر نیز تیجانیه (ه‍ م) بود که احمد تیجانی (د ۱۲۳۰ ق / ۱۸۱۵ م) آن را ایجاد نمود و به‌تدریج به گستردگی در آفریقا انتشار یافت (نک‍: ه‍ د). افزون بر اینها، شاخه‌های دیگری همچون صاویه نیز در شمال آفریقا فعال بودند. این شاخه توسط احمد بن محمد صاوی (د ۱۲۴۱ ق / ۱۸۲۶ م) شکل گرفت که از مریدان حفناوی و دردیر بود و در یمن، مصر و حجاز پیروان پرشمار داشت<ref>مارتین، ۳۰۱-۳۰۲, ۳۰۴</ref>.
شاخۀ دیگر نیز تیجانیه (ه‍ م) بود که احمد تیجانی (د ۱۲۳۰ ق / ۱۸۱۵ م) آن را ایجاد نمود و به‌تدریج به گستردگی در آفریقا انتشار یافت (نک‍: ه‍ د). افزون بر اینها، شاخه‌های دیگری همچون صاویه نیز در شمال آفریقا فعال بودند. این شاخه توسط احمد بن محمد صاوی (د ۱۲۴۱ ق / ۱۸۲۶ م) شکل گرفت که از مریدان حفناوی و دردیر بود و در یمن، مصر و حجاز پیروان پرشمار داشت<ref>مارتین، ۳۰۱-۳۰۲, ۳۰۴</ref>.


== اصطلاحات طریقه خلوتیه ==
==اصطلاحات طریقه خلوتیه==
برخی از مهم‌ترین اصطلاحات طریقه خلوتیه:
برخی از مهم‌ترین اصطلاحات طریقه خلوتیه:


=== تصوف ===
=== تصوف===
دده عمر روشنی (از شیوخ نخستین طریقت خلوتیه) اشعاری دارد كه در آن [[تصوف]] را به وجه زیر تعریف نموده است:
دده عمر روشنی (از شیوخ نخستین طریقت خلوتیه) اشعاری دارد كه در آن [[تصوف]] را به وجه زیر تعریف نموده است:
تصوف ترک دعواست، تصوف كمال معناست، تصوف ترک قیل وقال است، تصوف همان وجد است و سماع و حال است، تصوف حفظ اوقات و ترک طامات است، تصوف باب بذل و عطاست، تصوف بی مهرو و فاست، تصوف یک هدایت است از سوی خدا، تصوف آن است كه آدمی را دائم مراقب و شبها محاسب؛ نموده است، تصوف بستن قلب برای حق و سوختن دل با  آتش عشق است، تصوف افتادن در آتش عشق است بی تكلف<ref>وجدانى، صادق، ص 44</ref>.  
تصوف ترک دعواست، تصوف كمال معناست، تصوف ترک قیل وقال است، تصوف همان وجد است و سماع و حال است، تصوف حفظ اوقات و ترک طامات است، تصوف باب بذل و عطاست، تصوف بی مهرو و فاست، تصوف یک هدایت است از سوی خدا، تصوف آن است كه آدمی را دائم مراقب و شبها محاسب؛ نموده است، تصوف بستن قلب برای حق و سوختن دل با  آتش عشق است، تصوف افتادن در آتش عشق است بی تكلف<ref>وجدانى، صادق، ص 44</ref>.  
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
صوفی كسی ست كه نه مالک است و نه مملوک، صوفی كسی است كه واقف بر جمیع اسرار است، صوفی خورشیدی است كه كسوف ندارد، ستارهای است كه هرگز خسوف ندارد، و بدان آنكه لاف ولوف دارد مرد صوفی نیست كه صوفی آنست كه با  صفوت صاف و صوف شود و اهل صفا ، و این صاف شدن صوفی از خود وی نیست بلكه موهبت حق تعالی ست به وی، صوفی آن خوش نهادی ست كه نزد او خاک و زر برابر است و در آخر در جواب من الصوفی؟ باید گفت: صوفی آن است كه بی من و ما شود<ref>همان، ص 45</ref>.
صوفی كسی ست كه نه مالک است و نه مملوک، صوفی كسی است كه واقف بر جمیع اسرار است، صوفی خورشیدی است كه كسوف ندارد، ستارهای است كه هرگز خسوف ندارد، و بدان آنكه لاف ولوف دارد مرد صوفی نیست كه صوفی آنست كه با  صفوت صاف و صوف شود و اهل صفا ، و این صاف شدن صوفی از خود وی نیست بلكه موهبت حق تعالی ست به وی، صوفی آن خوش نهادی ست كه نزد او خاک و زر برابر است و در آخر در جواب من الصوفی؟ باید گفت: صوفی آن است كه بی من و ما شود<ref>همان، ص 45</ref>.


=== وقت ===
===وقت ===
ما بین دو زمان یعنی حال و آینده و می‌گویند صوفی ابن الوقت است یعنی صوفی كاری را انجام می‌دهد كه در حال حاضر اولی ست، صوفی قائم به مسائل حال است و اعنایی به آنچه برا و گذشته ندارد<ref>. http://www.alkhlutih.com(8/7/1392  تاریخ مراجعه)</ref>.  
ما بین دو زمان یعنی حال و آینده و می‌گویند صوفی ابن الوقت است یعنی صوفی كاری را انجام می‌دهد كه در حال حاضر اولی ست، صوفی قائم به مسائل حال است و اعنایی به آنچه برا و گذشته ندارد<ref>. http://www.alkhlutih.com(8/7/1392  تاریخ مراجعه)</ref>.  


=== تفكر ===  
=== تفكر===  
تفكر از فضائل اعمال و مفتاح انوار و مبداء استبصار است، تفكر باز كننده علوم و رسیدن به معارف است لذا در قرآن، روایات و كلام بزرگان نیز بسیار بر آن تأكید شده است. برخی آن را راهنمای جنت دانسته و برخی مثل حسن بصری زندگی بدون تفكر را بیهوده می‌خوانند<ref>العسال، احمد، پیشین، ص 7</ref>.
تفكر از فضائل اعمال و مفتاح انوار و مبداء استبصار است، تفكر باز كننده علوم و رسیدن به معارف است لذا در قرآن، روایات و كلام بزرگان نیز بسیار بر آن تأكید شده است. برخی آن را راهنمای جنت دانسته و برخی مثل حسن بصری زندگی بدون تفكر را بیهوده می‌خوانند<ref>العسال، احمد، پیشین، ص 7</ref>.


=== قبض و بسط و خوف و رجاء ===   
===قبض و بسط و خوف و رجاء===   
خوف از چیزی رخ می‌دهد كه در آینده قرار دارد، مثل خوف از دست دادن محبوب. وهمین طور است رجاء؛ كه امید به فضل محبوب است در آینده. اما قبض چیزی است كه در همان لحظه بدست می‌آید مثل بسط. خوف و رجا تعلقات قلب است در آینده و قبض و بسط واردات قلبی در حال است.
خوف از چیزی رخ می‌دهد كه در آینده قرار دارد، مثل خوف از دست دادن محبوب. وهمین طور است رجاء؛ كه امید به فضل محبوب است در آینده. اما قبض چیزی است كه در همان لحظه بدست می‌آید مثل بسط. خوف و رجا تعلقات قلب است در آینده و قبض و بسط واردات قلبی در حال است.
جنید در این باره می‌گوید: خوف از خدای تعالی در من ایجاد قبض می‌كند و رجاء و امید به وی ایجاد بسط می‌نماید، حقیقت جمع این دو می‌نماید و حق از هر دوی آنها مرا فارق می‌سازد؛ چون خوف باعث قبض در من شود آن را از بین می‌برد و چون به جراء بسط بیابم آن را از من رد می‌نماید<ref> http://www.alkhlutih.com(8/7/1392  تاریخ مراجعه)</ref>.  
جنید در این باره می‌گوید: خوف از خدای تعالی در من ایجاد قبض می‌كند و رجاء و امید به وی ایجاد بسط می‌نماید، حقیقت جمع این دو می‌نماید و حق از هر دوی آنها مرا فارق می‌سازد؛ چون خوف باعث قبض در من شود آن را از بین می‌برد و چون به جراء بسط بیابم آن را از من رد می‌نماید<ref> http://www.alkhlutih.com(8/7/1392  تاریخ مراجعه)</ref>.  


=== هیبت و انس ===
=== هیبت و انس===
حقیقت هیبت همان غیبت است. فكل هائب غائب و حقیقت انس صحو است.
حقیقت هیبت همان غیبت است. فكل هائب غائب و حقیقت انس صحو است.
هیبت و انس به لحاظ درجه برتر از قبض و بسط هستند همان طور كه قبض از خوف و بسط از رجا برتر است<ref>همان</ref>.   
هیبت و انس به لحاظ درجه برتر از قبض و بسط هستند همان طور كه قبض از خوف و بسط از رجا برتر است<ref>همان</ref>.   


=== صحو و سكر ===  
===صحو و سكر===  
صحو رجوع به احساس است بعد از غیبت و سكر غیبت از خود است. زمانیكه صفات جمالی حق مكشوف عبد شود سكر ایجاد می‌گردد، تجلیات جمالیه و شهود صفات كمالیه زمانی‌كه بر عبد مستولی گردد به طوری كه بنده چیزی جز حق نبیند، همه اشیا شیء واحدی به نظرش می‌رسد و به دلیل غلبه رؤیت حق نمی‌تواند بین حق و اشیا اطراف تمیزی قائل گردد  و دچار سكر و غیبت از خود می‌گردد و سكر بازگشت به احساس بعد از این حال است. فلمّا تجلّی ربّه للجبل، جعله دكّا و خرّ [[حضرت موسی|موسی]] صعقا<ref>همان</ref>.
صحو رجوع به احساس است بعد از غیبت و سكر غیبت از خود است. زمانیكه صفات جمالی حق مكشوف عبد شود سكر ایجاد می‌گردد، تجلیات جمالیه و شهود صفات كمالیه زمانی‌كه بر عبد مستولی گردد به طوری كه بنده چیزی جز حق نبیند، همه اشیا شیء واحدی به نظرش می‌رسد و به دلیل غلبه رؤیت حق نمی‌تواند بین حق و اشیا اطراف تمیزی قائل گردد  و دچار سكر و غیبت از خود می‌گردد و سكر بازگشت به احساس بعد از این حال است. فلمّا تجلّی ربّه للجبل، جعله دكّا و خرّ [[حضرت موسی|موسی]] صعقا<ref>همان</ref>.


=== فنا و بقا ===  
===فنا و بقا===  
فنا واژه‌ای است عربی و در لغت به معنای نیست و نابود شدن است و در اصطلاح عارفان، مستغرق شدن بنده در حق را گویند. بدانگونه كه بشریت بنده در ربوبیت حق محو شود. عرفا طریق الی الله را به مراحل و منازلی تقسیم كرده‌اند و فنا را نهایت سیر به سوی پروردگار دانسته‌اند. مثلا [[عطار نیشابوری|عطار]] در این راه قائل به هفت منزل شده است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، [[توحید|توحید]]، حیرت، و فقر وفنا<ref>مقدم پور، فاطمه، فنا فی الله و بقاء بالله، تهران، 1383 ش، ص 190</ref>.   
فنا واژه‌ای است عربی و در لغت به معنای نیست و نابود شدن است و در اصطلاح عارفان، مستغرق شدن بنده در حق را گویند. بدانگونه كه بشریت بنده در ربوبیت حق محو شود. عرفا طریق الی الله را به مراحل و منازلی تقسیم كرده‌اند و فنا را نهایت سیر به سوی پروردگار دانسته‌اند. مثلا [[عطار نیشابوری|عطار]] در این راه قائل به هفت منزل شده است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، [[توحید|توحید]]، حیرت، و فقر وفنا<ref>مقدم پور، فاطمه، فنا فی الله و بقاء بالله، تهران، 1383 ش، ص 190</ref>.   
فنا همان سقوط اوصاف ذمیمه و بقا همان بروز اوصاف حمیده است. چرا كه فنا غفلت [[انسان]] از نفس خود و از همه موجودات می‌باشد و در كل فنا در [[صوفیه|صوفیه]] همان فنا از خلق و بقی به حق تعالی می‌باشد<ref>همان</ref>.   
فنا همان سقوط اوصاف ذمیمه و بقا همان بروز اوصاف حمیده است. چرا كه فنا غفلت [[انسان]] از نفس خود و از همه موجودات می‌باشد و در كل فنا در [[صوفیه|صوفیه]] همان فنا از خلق و بقی به حق تعالی می‌باشد<ref>همان</ref>.   
خط ۱۹۰: خط ۱۹۰:
با  توجه به مباحث مطرح شده در منابع مختلف می‌توان این طور نتیجه گرفت كه پیروان این طریقت در مبانی مختلف عقیدتی خود پیرو مكتب [[ابن عربی]] هستند.
با  توجه به مباحث مطرح شده در منابع مختلف می‌توان این طور نتیجه گرفت كه پیروان این طریقت در مبانی مختلف عقیدتی خود پیرو مكتب [[ابن عربی]] هستند.


== جستارهای وابسته ==
==جستارهای وابسته==
* [[تصوف]]
*[[تصوف]]
* [[طریقت عزمیه]]
*[[طریقت عزمیه]]
* [[طریقت رفاعیه]]
*[[طریقت رفاعیه]]
* [[طریقت دسوقیه]]
*[[طریقت دسوقیه]]
== پانویس ==
 
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


== منابع ==
==منابع==  
* [https://www.cgie.org.ir/fa/article/240808/%D8%AE%D9%84%D9%88%D8%AA%DB%8C%D9%87 مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی].
*[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240808/%D8%AE%D9%84%D9%88%D8%AA%DB%8C%D9%87 مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی].
 
{{فرق و مذاهب}}
{{فرق و مذاهب}}
{{مصر}}


[[رده:فرق و مذاهب]]
[[رده:فرق و مذاهب]]
[[رده:تصوف]]
[[رده:تصوف]]
[[رده:مصر]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۹۳۹

ویرایش