confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
بدان که محدثان ما دو طایفهاند طایفهای به هر خبر صحیحی که به ایشان رسد عمل میکنند، و اگر دو خبر مختلف باشد می گویند مکلف مخیر است در عمل به هر یک که خواهد، بواسطه اخباری که از ائمه معصومین به ایشان رسیدهاست که بأیّهما اخذت منبابالتّسلیم وسعک یعنی به هر یک از این دو خبر مختلف که عمل نمائی از باب تسلیم جایز است تو را، یعنی مقام اطاعت و فرمان برداری آنست که هر چه بفرمایند سخن شنو باشی، و کاری نداشته باشی که چرا مختلف گفته اند، چون وجوه اختلاف بسیار است، بسا باشد که تو چیزی را سبب اختلاف نمایی که نه چنان باشد، و در آن صورت افترا بر ایشان بسته باشی، و وجوه دیگر که ظاهر خواهد شد. و از این طایفه است شیخ اجل اعظم محمد بن یعقوب کلینی رضی اللَّه عنه.( برخی از اهل حدیث ) و طایفه دیگر می گویند که از حضرت ائمه معصومین (ع) در جمع بین الاخبار اخبار دیگر وارد شدهاست، پس باید که میان این اخبار نیز جمع کنیم پس عمل به تخییر در صورتیست که از هیچ وجه جمع نتوان کرد، ( اخباریان و برخی دیگر از اهل حدیث) <ref>لوامع صاحبقرانی جلد 1 مقدمه</ref> | بدان که محدثان ما دو طایفهاند طایفهای به هر خبر صحیحی که به ایشان رسد عمل میکنند، و اگر دو خبر مختلف باشد می گویند مکلف مخیر است در عمل به هر یک که خواهد، بواسطه اخباری که از ائمه معصومین به ایشان رسیدهاست که بأیّهما اخذت منبابالتّسلیم وسعک یعنی به هر یک از این دو خبر مختلف که عمل نمائی از باب تسلیم جایز است تو را، یعنی مقام اطاعت و فرمان برداری آنست که هر چه بفرمایند سخن شنو باشی، و کاری نداشته باشی که چرا مختلف گفته اند، چون وجوه اختلاف بسیار است، بسا باشد که تو چیزی را سبب اختلاف نمایی که نه چنان باشد، و در آن صورت افترا بر ایشان بسته باشی، و وجوه دیگر که ظاهر خواهد شد. و از این طایفه است شیخ اجل اعظم محمد بن یعقوب کلینی رضی اللَّه عنه.( برخی از اهل حدیث ) و طایفه دیگر می گویند که از حضرت ائمه معصومین (ع) در جمع بین الاخبار اخبار دیگر وارد شدهاست، پس باید که میان این اخبار نیز جمع کنیم پس عمل به تخییر در صورتیست که از هیچ وجه جمع نتوان کرد، ( اخباریان و برخی دیگر از اهل حدیث) <ref>لوامع صاحبقرانی جلد 1 مقدمه</ref> | ||
=شخصیتهای بزرگ اهل حدیث= | |||
بعد از <big>ابوالحسن اشعری</big> شخصیتهای بارز دیگر در این مکتب ظهور کردند و پایههای آن را مستحکم نمودند. <ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷_ ۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴</ref> | |||
از آن جمله: <sub>قاضی ابوبکر باقلانی</sub> معاصر [[شیخ مفید]]<ref>ر.ک:مقاله شیخ مفید</ref> (رحمتاللهعلیه) (شیعه) و متوفای ۴۰۳ق، و <small>ابواسحاق اسفراینی</small> که در طبقه بعد از باقلانی، و سید مرتضی (شیعه) به شمار میرود و نیز امام الحرمین جوینی استاد غزالی و خود <big>امام محمد غزالی</big> صاحب «احیاء علوم الدین» متوفای ۵۰۵ق و «امام فخر رازی» را میتوان نام برد. | |||
البته مکتب اشعری که ـ انشعابی از «اهل الحدیث» بود ـ تدریجاً تحوّلاتی یافت و مخصوصاً در دست غزالی رنگ کلامی خود را کمی باخت و رنگ عرفانی گرفت و به وسیله فخر رازی به فلسفه نزدیک شد. بعداً که خواجه نصیرالدین طوسی ظهور کرد و کتاب «تجرید الاعتقاد» را نوشت، کلام، بیش از نود درصد رنگ فلسفی به خود گرفت. پس از تجرید همه متکلمین ـ اعم از اشعری و معتزلی ـ از همان راهی رفتند که این فیلسوف و متکلم بزرگ شیعی (خواجه نصیرالدین طوسی) رفت. <ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷_ ۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴</ref> | |||
در حقیقت باید گفت هر اندازه فاصله زمانی زیادتر شده است اشاعره از پیشوایشان «ابوالحسن اشعری» دور شده و عقاید او را به اعتدال یا فلسفه نزدیکتر کردهاند. <ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۸ـ۸۹، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴</ref> | |||
=پانویس= | =پانویس= |