confirmed
۵٬۸۹۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
علاوه بر این مطالب باید گفت که اهل حدیث خود را امت وسط می دانند یعنی امتی که نه جبری است و نه تفویضی. <ref>ر.ک.ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، ص 112 و113</ref><ref>ابن قیم جوزیه، مفتاح دار السعاده،ص 1513</ref> | علاوه بر این مطالب باید گفت که اهل حدیث خود را امت وسط می دانند یعنی امتی که نه جبری است و نه تفویضی. <ref>ر.ک.ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، ص 112 و113</ref><ref>ابن قیم جوزیه، مفتاح دار السعاده،ص 1513</ref> | ||
پس با وجود چنین شواهد صریح و محکمی نمی توان انگشت اتهام را به سوی اهل حدیث نشانه کرد و گفت چون این مکتب از توحید افعالی دفاع می کند لاجرم جبرگرا است.زیرااهل حدیث معتقدند که توحید افعالی یعنی این که انسان در مسئله خلق نمی تواند شریک خالق باشد، زیرا که خلق منحصر به خداوند است،اما انسان می تواند با قدرتی که خدا به او می دهد در فعل آفریده شده تصرف کند.پس بر همین مبنا نظریه خلق افعال عباد را پایه گذاری کردند تا بگویند که میان خالق و فاعل تفاوت وجود دارد و انسان فاعل واقعی افعال خود می باشد.این نوع تفسیر، فهم این مذهب را در مسئله توحید افعالی و رابطه آن با افعال انسان؛ به فهم امامیه از امر بین الامرین نزدیک می کند. | پس با وجود چنین شواهد صریح و محکمی نمی توان انگشت اتهام را به سوی اهل حدیث نشانه کرد و گفت چون این مکتب از توحید افعالی دفاع می کند لاجرم جبرگرا است.زیرااهل حدیث معتقدند که توحید افعالی یعنی این که انسان در مسئله خلق نمی تواند شریک خالق باشد، زیرا که خلق منحصر به خداوند است،اما انسان می تواند با قدرتی که خدا به او می دهد در فعل آفریده شده تصرف کند.پس بر همین مبنا نظریه خلق افعال عباد را پایه گذاری کردند تا بگویند که میان خالق و فاعل تفاوت وجود دارد و انسان فاعل واقعی افعال خود می باشد.این نوع تفسیر، فهم این مذهب را در مسئله توحید افعالی و رابطه آن با افعال انسان؛ به فهم امامیه از امر بین الامرین نزدیک می کند. | ||
و اما متلکمان اشعری و ماتریدی در تفسیر توحید افعالی همچون اهل حدیث باورمندی شدیدی نسبت به این مسئله دارند و خداوند را فاعل تمام فعل و انفعالاتی که در جهان هستی رخ می دهد می دانند. بنا بر این، در مواجهه با مسئله افعال انسان و رفع اتهام از جبرگرایی به نظریه کسب روی می آورند و با تفسیری که از این نظریه ارایه می کنند راه برون رفت از این مخمصه را نشان می دهند. با این حال متکلمان اشعری از این نظریه تفسیری یکدست ارایه نکردند مثلا ابو الحسن اشعری در تفسیر نظریه کسب، تمام توجهش به توحید افعالی است به همین جهت برای انسان نسبت به افعالش نازل ترین حد اختیار را در نظر می گیرد اختیاری که از سوی خداوند و با قوه حادث <ref>ر. ک. ابو ا لحسن اشعری ابو الحسن، اللمع، ص 76</ref> <ref>ابو الحسن اشعری، مقالات الإسلاميين و اختلاف المصلين، ص 542</ref> به او داده می شود که این قوه حادث هیچ نقشی نه در خلق فعل دارد و نه در تعیین نوع آن.<ref>ر. ک. فخر رازی، کتاب القضا و القدر،ص 32</ref> اما متکلم بعد از او یعنی ابو بکر باقلانی در تفسیر توحید افعالی و تفسیر آن با افعال عباد معتقد است که انسان بر همان مبنای اعتقاد به توحید افعالی هیچ نقشی در خلق افعال ندارد اما در تعیین نوع آن در قالب کسب نقش مستقیم دارد.<ref>ر. ک. فاضل مقداد، إرشاد الطالبين إلى نهج المسترشدين،ص 263</ref> این نوع تعبیر نشان می دهد که باقلانی از نوع تفسیر اشعری فاصله گرفته و هر چند به مثل او به توحید افعالی اعتقاد دارد اما برای اختیار انسان و مسئولیتش نسبت به افعالی که انجام می دهد، نیز جایگاه ویژه ای قایل است. و اما آرای عبد الملک جوینی با آرای اشاعره پیش از خودش بسیار متفاوت بوده در تفسیر نظریه کسب به نوعی عمل می کند که گویا یک متکلم امامی مذهب در تفسیر امر بین الامرین بیان کرده است. وی با اعتراف به انتساب واقعی فعل به فاعل کاسب، به صراحت از وجود فاعل های طولی | و اما متلکمان اشعری و ماتریدی در تفسیر توحید افعالی همچون اهل حدیث باورمندی شدیدی نسبت به این مسئله دارند و خداوند را فاعل تمام فعل و انفعالاتی که در جهان هستی رخ می دهد می دانند. بنا بر این، در مواجهه با مسئله افعال انسان و رفع اتهام از جبرگرایی به نظریه کسب روی می آورند و با تفسیری که از این نظریه ارایه می کنند راه برون رفت از این مخمصه را نشان می دهند. با این حال متکلمان اشعری از این نظریه تفسیری یکدست ارایه نکردند مثلا ابو الحسن اشعری در تفسیر نظریه کسب، تمام توجهش به توحید افعالی است به همین جهت برای انسان نسبت به افعالش نازل ترین حد اختیار را در نظر می گیرد اختیاری که از سوی خداوند و با قوه حادث <ref>ر. ک. ابو ا لحسن اشعری ابو الحسن، اللمع، ص 76</ref> <ref>ابو الحسن اشعری، مقالات الإسلاميين و اختلاف المصلين، ص 542</ref> به او داده می شود که این قوه حادث هیچ نقشی نه در خلق فعل دارد و نه در تعیین نوع آن.<ref>ر. ک. فخر رازی، کتاب القضا و القدر،ص 32</ref> اما متکلم بعد از او یعنی ابو بکر باقلانی در تفسیر توحید افعالی و تفسیر آن با افعال عباد معتقد است که انسان بر همان مبنای اعتقاد به توحید افعالی هیچ نقشی در خلق افعال ندارد اما در تعیین نوع آن در قالب کسب نقش مستقیم دارد.<ref>ر. ک. فاضل مقداد، إرشاد الطالبين إلى نهج المسترشدين،ص 263</ref> این نوع تعبیر نشان می دهد که باقلانی از نوع تفسیر اشعری فاصله گرفته و هر چند به مثل او به توحید افعالی اعتقاد دارد اما برای اختیار انسان و مسئولیتش نسبت به افعالی که انجام می دهد، نیز جایگاه ویژه ای قایل است. و اما آرای عبد الملک جوینی با آرای اشاعره پیش از خودش بسیار متفاوت بوده در تفسیر نظریه کسب به نوعی عمل می کند که گویا یک متکلم امامی مذهب در تفسیر امر بین الامرین بیان کرده است. وی با اعتراف به انتساب واقعی فعل به فاعل کاسب، به صراحت از وجود فاعل های طولی <ref>شهرستانی عبد الکریم، الملل و النحل ، ص 111 و 112</ref> در ایجاد فعل نام می برد که نشان می دهد که در | ||
==پا نویس== | ==پا نویس== |