بنی امیه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
بنیامیه در درگیریها و اختلافات میان خاندانهای بنیعبدمناف از پشتیبانی بنینوفل بن عبدمناف و نیز برخی از بنیعبدشمس، همپیمان بنیامیه، مانند عتبه و شیبه فرزندان ربیعة بن عبدشمس برخوردار بودند. <ref> المحبر، ص160</ref> در برابر، بنیمطلب بن عبدمناف كنار بنیهاشم قرار داشتند. در محاصره اقتصادی مسلمانان در شعب ابیطالب چنین آرایشی مشاهده میشد. بنیامیه به رغم روابط خصومتآمیز و رقابت با بنیهاشم، گاه پیوندهایی با بنیهاشم داشتند. ازدواج ام جمیل خواهر ابوسفیان با ابولهب عموی پیامبر از آن جمله است. <ref>السیرة النبویه، ج1، ص354-355؛ الطبقات، ج8، ص40-41؛ النزاع و التخاصم، ص58</ref> | بنیامیه در درگیریها و اختلافات میان خاندانهای بنیعبدمناف از پشتیبانی بنینوفل بن عبدمناف و نیز برخی از بنیعبدشمس، همپیمان بنیامیه، مانند عتبه و شیبه فرزندان ربیعة بن عبدشمس برخوردار بودند. <ref> المحبر، ص160</ref> در برابر، بنیمطلب بن عبدمناف كنار بنیهاشم قرار داشتند. در محاصره اقتصادی مسلمانان در شعب ابیطالب چنین آرایشی مشاهده میشد. بنیامیه به رغم روابط خصومتآمیز و رقابت با بنیهاشم، گاه پیوندهایی با بنیهاشم داشتند. ازدواج ام جمیل خواهر ابوسفیان با ابولهب عموی پیامبر از آن جمله است. <ref>السیرة النبویه، ج1، ص354-355؛ الطبقات، ج8، ص40-41؛ النزاع و التخاصم، ص58</ref> | ||
=حکومت بنی امیه= | |||
در دوران خلافت امام علی(ع) سران بنیامیه به مکه گریختند. امام علی(ع) فتنه بنیامیه را خطرناکترین فتنهها معرفی میکرد، ولی در عین حال از آنجا که اقتضای مقام امامت است در فرازهای گوناگون آنها را مورد نصیحت قرار میداد. برای مثال آنها را از کوتاهی عمر حکومتشان مطلع میسازد. آنها هنگامی که طلحه و زبیر به خونخواهی عثمان به مخالفت با امام برخاستند، مجالی برای مخالفت با امام یافتند و پس از جنگ جمل بیشتر آنها راهی شام، مقر خلافت معاویه شدند. | |||
از اینرو نقطه آغازین حکومت امویان را باید ولایت شام و به دست معاویه در سال ۴۱ هجری دانست که تا سال ۱۳۲ هجری حکومت داشتند و به تبع حکومتهای روم و فارس، بساط و تشریفات و تجملات و عیش و نوشهایی راه انداخته بودند. برخی از خلفای بنی امیه عبارت بودند از: معاویه، یزید، مروان، عبدالملک، ولید، سلیمان، عمر بن عبد العزیز، یزید، هشام و... که با مروان حمار، این سلسله منقرض شد. در جریان قیام ابو مسلم خراسانی مدت حکومتشان هزار ماه بود. امویان اولین کسانی بودند که سنت رسول خدا(ص) را تغییر دادند و پیامبر اکرم(ص) پیشگویی کرده بود که چنین خواهد شد: إِنَّ أَوَّلَ مَنْ یُبَدِّلْ سُنَّتِی رَجُلُ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ<ref>شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج۲، ص: ۱۵۷</ref>. <ref>شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج۲، ص: ۱۵۷</ref> | |||
روش حکومتی بنی امیه در طول دوران خلافت بر غلبه سیاسی و نظامی استوار بود و دین در حکومت آنها جایگاهی نداشت و تنها محملی برای بنیعباس بود تا با دعوت به دین و تأکید بر حق اهل بیت پیامبر(ص) پایه حکومتی آنها را سست و ساقط کنند. <ref>شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج۲، ص: ۱۵۷</ref> | |||
=پانویس= | =پانویس= |
نسخهٔ ۲۵ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۱۷
نام کامل | خاندان بنیامیه |
---|---|
محل حکومت | حرمین شریفین |
منشعب از | قریش |
صدر خاندان | امیه بن عبدالشمس |
شروع حکومت | ۴۱ ق |
پایان حکومت | ۱۳۲ق |
حاکمان | معاویه • یزید • عبدالملک بن مروان • ولید.. |
کارگزاران | عمرو بن عاص سهمی • عبیدالله بن زیاد • حجاج بن یوسف ثقفی.. |
بَنی اُمَیِّه یکی از تیرههای بزرگ قبیله قریش که شماری از آنان نزدیک یک سده (۴۱-۱۳۲ق) بر سرزمینهای اسلامی حکومت کردند.
نسب آنها به امیه بن عبد شمس بن عبدمناف برادرزاده هاشم بن عبدمناف میرسد. مرکز حکومت آنها شام[۱] و پایهگذار حکومت آنها معاویة بن ابیسفیان بود.
اصل ونسب بنیامیه
- بر اساس تعدادی از روایات، امیه غلام عبدشمس بن عبدمناف بود و از آنجا که شخصی زیرک بود، عبدالشمس وی را آزاد کرد و به پسری برگزید.[۲] جمله حضرت علی(ع) خطاب به معاویه لَا الصَّرِیحُ کاللَّصِیق؛ صریح مانند الحاق شده نیست [۳] اشاره به این مطلب دارد که معاویه نیز آن را انکار نکرد. [۴]
۲- برخی از منابع وی را پسر عبدالشمس دانستهاند. بر این اساس اگر امیه فرزند عبدالشمس باشد، نسب بنیامیه و بنیهاشم در عبدمناف به یکدیگر میپیوندد. بنابر نقلی، نیای امویان، امیه اکبر خوانده میشده است؛ زیرا برادر کوچکتری به نام امیه اصغر داشت. [۵]
برای امیه ۱۰ فرزند پسر برشمردهاند. چهار تن از آنان با نامهای حرب، ابوحرب، سفیان و ابوسفیان، عنابس خوانده میشده، چهار تن دیگر با نامهای عاص، ابوالعاص، عیص، ابوالعیص، مشهور به اعیاص بودهاند [۶] و دو فرزند دیگر به نام عمرو و ابوعمرو. از میان فرزندان امیه، دو تن در کودکی درگذشتند و دو تن دیگر از باقیمانده فرزندان وی نیز نسلی بر جای نگذاشتند.
حرب، فرزند بزرگ امیه و پدر ابوسفیان از بزرگان مکه به شمار میرفت و مدتی با عبدالمطلب مراوده و دوستی داشت، اما سرانجام کارشان به نزاع و داوری کشید.[نیازمند منبع] اگرچه بعید نیست چنین روایتی تحتتأثیر داستان منافره امیه و هاشم پدید آمده باشد. [۷] حرب در نبردهای اعراب مانند یوم عکاظ و دو جنگ فجار فرمانده سپاه قریش بود و پس از وی این منصب به ابوسفیان رسید. [۸] فرزند دیگر امیه، ابوالعاص، نیای عثمان بن عفان و مروان بن حکم و شماری از فرزندان او بود که به خلافت رسیدند. [۹]
شاخه دیگر بنیامیه از طریق اسید، فرزند ابوالعیص بن امیه ادامه یافت که دو فرزندش عتاب و خالد در فتح مکه مسلمان شدند. [۱۰] از دیگر شاخههای مشهور بنیامیه، فرزندان عاص و سعید بن عاص هستند که برخی از آنان در دوره عثمان و دیگر اعضای این خاندان در حوادث تاریخی نقش داشتند و به مناصب مهمی دست یافتند. [۱۱] مهمترین فرزند سعید بن عاص، خالد نام داشت که از اولین مسلمانان بود [۱۲] و پس از پیامبر با شورای سقیفه مخالفت کرد و حاضر به بیعت با ابوبکر نشد. [۱۳] خالد بن سعید را نجیب بنیامیه نام نهادهاند. [۱۴]
شاخه دیگری از بنیامیه نیز از طریق ابوعمر بن امیه پدید آمد و عقبة بن ابیمعیط و فرزندش، ولید، از مشهورترین اعضای این شاخه هستند.[۱۵] کماهمیتترین شاخه این خاندان، بازماندگان سفیان بن امیه دانسته میشوند که شمارشان اندک بود و نقش چندانی در تحولات و رویدادها نداشتند. [۱۶]
بنیامیه پیش از اسلام
آنها به سبب سكونت در پیرامون كعبه، از قریش بطائح بودند؛ در برابر قریش ظواهر كه در اطراف مكه سكونت داشتند. [۱۷] بنیامیه تا آستانه ظهور اسلام به عنوان بنیعبدشمس (عَبشَمی) شناخته میشدند [۱۸] و هنوز هویت مستقل نیافته بودند. آنها در دوران جاهلی، از تاجران و توانگران قریش بودند. عبدشمس، جد بزرگ آنان، عامل پیمان تجارت قریش با حبشه [۱۹] یا عراق [۲۰] و در زمره اصحاب ایلاف بود. [۲۱] ابوسفیان (صخر) پسر حرب نیز در آستانه ظهور اسلام به عنوان رئیس كاروانهای تجاری قریش با شام داد و ستد داشت. [۲۲]
بنیامیه از میان مناصب مكه، قیادت (فرماندهی در نبردها و كاروانهای تجارت) را كه به دست قصی بن كلاب ، جد چهارم پیامبر، در كنار برخی دیگر از مناصب پدید آمده بود، پس از عبدشمس و امیه به صورت موروثی در اختیار داشتند. [۲۳] حرب بن امیه در نبرد فجار، فرمانده سپاه قریش بود. [۲۴] پس از او فرزندش ابوسفیان عهدهدار این منصب شد. [۲۵] حرب و ابوسفیان از داوران قریش شمرده شدهاند. [۲۶] از دیگر شخصیتهای معروف آنها در این عصر، ابواُحیحه سعید بن عاص بن امیه است كه وی را از دشمنان سرسخت پیامبر و از استهزاء كنندگان او برشمردهاند. [۲۷]
بنیامیه به عنوان بخشی از بنیعبدمناف در درگیری این تیره با بنیعبدالدار و همپیمانانشان برای تصدی مناصب كعبه كه به انعقاد پیمان حلف المطیبین* انجامید، حضور داشتند. [۲۸] از رقابت و فخرفروشی بنیعبدمناف با بنیسهم، از تیرههای قریش، درباره شمار جمعیت تیرههایشان یاد شده و نزول سوره تكاثر را مربوط به این رویداد دانستهاند. منابع از ستیز میان امیه و بنیزهره به سبب چشمچرانی امیه نسبت به كنیزان وهب بن عبدمناف یاد كردهاند و آوردهاند كه بنیعبدمناف كه از رقیبشان قدرتمندتر بودند، تصمیم گرفتند كه بنیزهره را از مكه بیرون كنند. این تصمیم با مخالفت بنیسهم، از تیرههای قریش و خویشاوند بنیزهره، به نتیجه نرسید. [۲۹] از این روز با نام یوم عِزّ الرَكب (روز صلح) یاد شده است. [۳۰]
نیز منابع از ستیز بنیامیه با بنیمخزوم، از دیگر شاخههای پر نفوذ قریش، گزارشی كوتاه و مبهم ارائه كردهاند. بر این اساس، فردی از كِنانه، همپیمان مخزومیها، با فردی از بنیزبید، همپیمان بنیامیه، به تفاخر پرداختند. سپس گروهی از دو طرف همراه همپیمانان خود كنار حِجر اسماعیل گرد آمدند و برتری خود را به رخ یكدیگر كشیدند. با اوج گرفتن ستیز، برای داوری نزد یكی از كاهنان به نام سطیح رفتند و او به سود بنیمخزوم حكم كرد. [۳۱] از ستیز بنیامیه با بنیعدی بن كعب نیز گزارشی در دست است. [۳۲]
رقابت بنیامیه با بنیهاشم از مهمترین و تأثیرگذارترین رخدادهای این خاندان است كه ریشه آن به رقابت امیه، سر سلسله این خاندان، با هاشم بازمیگردد. امیه كه گویا به سبب كوششهای شایسته عمویش هاشم در منصب سقایت و رفادت، به منزلت اجتماعی والای او رشك میبرد [۳۳]، در رقابت با او تلاشهایی چون اطعام حاجیان انجام داد.
سرانجام آن دو اختلاف خود را نزد كاهنی از خزاعه برای داوری بردند و تعهد سپردند تا در صورت محكومیت 50 شتر را در مكه نحر نمایند و مردم را اطعام كنند و نیز 10 سال از آن شهر بیرون روند. [۳۴] با داوری كاهن به نفع هاشم، امیه به شام تبعید شد. شماری از پژوهشگران این گزارش را به افسانه تشبیه و آن را انكار كرده و عدم گزارش آن از سوی تاریخنگارانی چون یعقوبی، ابن هشام و مسعودی را دلیل جعلی بودن آن دانستهاند. همانند این گزارش درباره رقابت و حسادت حرب بن امیه به عبدالمطلب و محكومیت حرب در داوری میان آن دو نیز در دست است. [۳۵] بر پایه گزارشی، عبدشمس با هاشم، جد اعلای پیامبر، همزاد بود و هنگام تولد، انگشت یكی بر پیشانی دیگر چسبیده بود. هنگام جداسازی آن دو، خون جاری شد و این زمینه دشمنی میان فرزندان آنها را فراهم آورد. [۳۶]
بنیامیه در درگیریها و اختلافات میان خاندانهای بنیعبدمناف از پشتیبانی بنینوفل بن عبدمناف و نیز برخی از بنیعبدشمس، همپیمان بنیامیه، مانند عتبه و شیبه فرزندان ربیعة بن عبدشمس برخوردار بودند. [۳۷] در برابر، بنیمطلب بن عبدمناف كنار بنیهاشم قرار داشتند. در محاصره اقتصادی مسلمانان در شعب ابیطالب چنین آرایشی مشاهده میشد. بنیامیه به رغم روابط خصومتآمیز و رقابت با بنیهاشم، گاه پیوندهایی با بنیهاشم داشتند. ازدواج ام جمیل خواهر ابوسفیان با ابولهب عموی پیامبر از آن جمله است. [۳۸]
حکومت بنی امیه
در دوران خلافت امام علی(ع) سران بنیامیه به مکه گریختند. امام علی(ع) فتنه بنیامیه را خطرناکترین فتنهها معرفی میکرد، ولی در عین حال از آنجا که اقتضای مقام امامت است در فرازهای گوناگون آنها را مورد نصیحت قرار میداد. برای مثال آنها را از کوتاهی عمر حکومتشان مطلع میسازد. آنها هنگامی که طلحه و زبیر به خونخواهی عثمان به مخالفت با امام برخاستند، مجالی برای مخالفت با امام یافتند و پس از جنگ جمل بیشتر آنها راهی شام، مقر خلافت معاویه شدند.
از اینرو نقطه آغازین حکومت امویان را باید ولایت شام و به دست معاویه در سال ۴۱ هجری دانست که تا سال ۱۳۲ هجری حکومت داشتند و به تبع حکومتهای روم و فارس، بساط و تشریفات و تجملات و عیش و نوشهایی راه انداخته بودند. برخی از خلفای بنی امیه عبارت بودند از: معاویه، یزید، مروان، عبدالملک، ولید، سلیمان، عمر بن عبد العزیز، یزید، هشام و... که با مروان حمار، این سلسله منقرض شد. در جریان قیام ابو مسلم خراسانی مدت حکومتشان هزار ماه بود. امویان اولین کسانی بودند که سنت رسول خدا(ص) را تغییر دادند و پیامبر اکرم(ص) پیشگویی کرده بود که چنین خواهد شد: إِنَّ أَوَّلَ مَنْ یُبَدِّلْ سُنَّتِی رَجُلُ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ[۳۹]. [۴۰]
روش حکومتی بنی امیه در طول دوران خلافت بر غلبه سیاسی و نظامی استوار بود و دین در حکومت آنها جایگاهی نداشت و تنها محملی برای بنیعباس بود تا با دعوت به دین و تأکید بر حق اهل بیت پیامبر(ص) پایه حکومتی آنها را سست و ساقط کنند. [۴۱]
پانویس
- ↑ ر.ک:مقاله شام
- ↑ عماد طبری، کامل بهائی، ۱۳۸۳ق، ص۵۲۳
- ↑ نهج البلاغة، ص۳۷۵
- ↑ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۳، ص۱۰۷
- ↑ ابنکلبی، جمهرة النسب، ۱۴۰۷ق، ص۳۷؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۷
- ↑ ابنکلبی، جمهرة النسب، ۱۴۰۷ق، ص۳۸؛ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۸-۱۰
- ↑ بلاذری، جمل من أنساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۹
- ↑ ازرقی، اخبار مکة، ۱۴۰۳، ج۱، ص۱۱۵
- ↑ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۹۵
- ↑ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۷۲-۷۴
- ↑ بلاذری، جمل من انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۱، ۵۵، ۶۷-۷۰
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۹۵-۹۶
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۹۶۹م، ج۲، ص۱۲۴، ۱۲۶
- ↑ بحر العلوم، الفوائد الرجالیة، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۳۲۵
- ↑ ابنکلبی، جمهرة النسب، ۱۴۰۷ق، ص۵۱-۵۲
- ↑ ابنکلبی، جمهرة النسب، ۱۴۰۷ق، ص۵۳-۵۴
- ↑ المحبر، ص167؛ مروج الذهب، ج2، ص32
- ↑ لسان العرب، ج6، ص114، «شمس»؛ القاموس المحیط، ج2، ص224، «شئس»
- ↑ الطبقات، ج1، ص61؛ المحبر، ص163؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص244.
- ↑ مبهمات القرآن، ج2، ص746
- ↑ المحبر، ص162-163؛ تفسیر قرطبی، ج20، ص204؛ مبهمات القرآن، ج2، ص745
- ↑ اخبار مكه، ازرقی، ج1، ص115؛ المعارف، ص575؛ الاستیعاب، ج4، ص240
- ↑ اخبار مكه، ازرقی، ج1، ص115؛ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص2
- ↑ اخبار مكه، ازرقی، ج1، ص115
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج3، ص2
- ↑ المحبر، ص132
- ↑ المحبر، ص165؛ المنمق، ص120؛ بهج الصباغه، ج2،ص212
- ↑ المنمق، ص33؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص248؛ المفصل، ج4، ص58.
- ↑ اسباب النزول، ص305؛ مجمع البیان، ج10، ص811؛ تفسیر بغوی، ج5، ص298
- ↑ النزاع و التخاصم، ص41
- ↑ المنمق، ص106-104
- ↑ المنمق، ص94
- ↑ المنمق، ص97؛ تاریخ طبری، ج2، ص253؛ المنتظم، ج2، ص212
- ↑ الطبقات، ج1، ص62؛ المنتظم، ج2، ص212-213
- ↑ انساب الاشراف، ج1، ص80-81؛ تاریخ یعقوبی، ج1، ص249؛ تاریخ طبری، ج2، ص253
- ↑ النزاع و التخاصم، ص41
- ↑ المحبر، ص160
- ↑ السیرة النبویه، ج1، ص354-355؛ الطبقات، ج8، ص40-41؛ النزاع و التخاصم، ص58
- ↑ شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج۲، ص: ۱۵۷
- ↑ شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج۲، ص: ۱۵۷
- ↑ شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج۲، ص: ۱۵۷