امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۰ مهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲۲: خط ۱۲۲:
بدیهی است سخنان شیخ طوسی در این باب کامل و برهانش استوار می‌باشد، لذا جهت رعایت اختصار در این باب، به همین مقدار اکتفا می‌شود. شایان توجّه است که آنچه در این چهار بخش گفته آمد، اثبات امامت با استفاده از براهین عقلی بود. اینک ذیلاً به اختصار این مطلب مهم را از طریق نقل نیز پی می‌گیریم.
بدیهی است سخنان شیخ طوسی در این باب کامل و برهانش استوار می‌باشد، لذا جهت رعایت اختصار در این باب، به همین مقدار اکتفا می‌شود. شایان توجّه است که آنچه در این چهار بخش گفته آمد، اثبات امامت با استفاده از براهین عقلی بود. اینک ذیلاً به اختصار این مطلب مهم را از طریق نقل نیز پی می‌گیریم.


5ـ2) امامت در آینۀ آیات و روایات
=امامت در آینۀ آیات و روایات=


در قرآن مجید بارها به مسألة امامت پرداخته شده که جهت رعایت اختصار به عنوان نمونه فقط به برخی از آنها ذیلاً اشاره می‌شود:
در قرآن مجید بارها به مسألة امامت پرداخته شده که جهت رعایت اختصار به عنوان نمونه فقط به برخی از آنها ذیلاً اشاره می‌شود:
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:
خداوند باز هم بدین نکته اشارت فرموده است چنان‌که می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ...: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر را...‏» (النّساء/59). نکتۀ قابل توجّه در این آیه آن‌که اطاعت رسول خدا و اولی‌الامر با اطاعت خداوند متفاوت آمده، چه فعل «أَطِیعُوا» بعد از «الرَّسُول» تکرار نشده است! از این بیان معلوم می‌شود که «اُولِی‌الأَمر» باید به سان نبیّ در هدایت‌گری و بیان احکام شریعت معصوم باشد که اطاعت از «اولی‌الأمر» همان اطاعت از «رسول» خداست. لیکن اطاعت از خدا به گونه‌ای دیگر است، چون خداوند جاعل شریعت است، لیکن پیامبر و امام، مبیّن و شارح شریعت هستند. بدین جهت، میان اطاعت خدا و غیر خدا (یعنی رسول و اولی‌الأمر) از این جهت فرق گذاشته شده است وگرنه سخن خدا و رسول خدا و حتّی اطاعت‌ ایشان غیر هم نیست. لذا خداوند در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ...: کسى که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده...» (النّساء/80).
خداوند باز هم بدین نکته اشارت فرموده است چنان‌که می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ...: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر را...‏» (النّساء/59). نکتۀ قابل توجّه در این آیه آن‌که اطاعت رسول خدا و اولی‌الامر با اطاعت خداوند متفاوت آمده، چه فعل «أَطِیعُوا» بعد از «الرَّسُول» تکرار نشده است! از این بیان معلوم می‌شود که «اُولِی‌الأَمر» باید به سان نبیّ در هدایت‌گری و بیان احکام شریعت معصوم باشد که اطاعت از «اولی‌الأمر» همان اطاعت از «رسول» خداست. لیکن اطاعت از خدا به گونه‌ای دیگر است، چون خداوند جاعل شریعت است، لیکن پیامبر و امام، مبیّن و شارح شریعت هستند. بدین جهت، میان اطاعت خدا و غیر خدا (یعنی رسول و اولی‌الأمر) از این جهت فرق گذاشته شده است وگرنه سخن خدا و رسول خدا و حتّی اطاعت‌ ایشان غیر هم نیست. لذا خداوند در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ...: کسى که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده...» (النّساء/80).


6ـ2) احادیث در باب امامت عامّه
==احادیث در باب امامت عامّه==


احادیث در این باب بیش از آن است که در این جستار مختصر آورده شود. ذیلاً به عنوان نمونه به برخی از آنها اشاره می‌شود.
احادیث در این باب بیش از آن است که در این جستار مختصر آورده شود. ذیلاً به عنوان نمونه به برخی از آنها اشاره می‌شود.
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
باز هم امام صادق(ع) در این باب می‌فرماید: «لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت: اگر زمین لحظه‌ای بدون امام ماند، نابود شود» (همان: 102).
باز هم امام صادق(ع) در این باب می‌فرماید: «لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت: اگر زمین لحظه‌ای بدون امام ماند، نابود شود» (همان: 102).


3) امامت خاصّه در اصول کافی
===امامت خاصّه در اصول کافی===


شایان ذکر آن‌که کتاب الحجّة اصول کافی شامل یک دورۀ کامل اصول عقاید به خصوص مبحث امامت عامّه و خاصّه می‌باشد که دانشمندان اسلامی چنان‌که باید بدان توجّه نمی‌کنند. ما در این جستار با توجّه به ضیق مجال به چند حدیث در باب عصمت و علم ائمّۀ اطهار، به عنوان نمونه ذیلاً اشاره می‌کنیم:
شایان ذکر آن‌که کتاب الحجّة اصول کافی شامل یک دورۀ کامل اصول عقاید به خصوص مبحث امامت عامّه و خاصّه می‌باشد که دانشمندان اسلامی چنان‌که باید بدان توجّه نمی‌کنند. ما در این جستار با توجّه به ضیق مجال به چند حدیث در باب عصمت و علم ائمّۀ اطهار، به عنوان نمونه ذیلاً اشاره می‌کنیم:


1ـ3) عصمت امامان در اصول کافی
===عصمت امامان در اصول کافی===


در باب عصمت امامان، علیهم‌السّلام، در این کتاب شریف احادیث بسیاری وارد شده که عصمت امام را لطف خداوند بر مردم معرّفی کرده‌اند. این‌گونه احادیث ارشاد عقل به قاعدۀ عقلی لطف است که متکلّمان امامیّه در اثبات امام منصوص بدان استدلال می‌کنند.
در باب عصمت امامان، علیهم‌السّلام، در این کتاب شریف احادیث بسیاری وارد شده که عصمت امام را لطف خداوند بر مردم معرّفی کرده‌اند. این‌گونه احادیث ارشاد عقل به قاعدۀ عقلی لطف است که متکلّمان امامیّه در اثبات امام منصوص بدان استدلال می‌کنند.
خط ۱۶۲: خط ۱۶۲:
فی الجمله، بدیهی است که وقتی امام زبان و چشم و دست خدا باشد، یعنی ارادۀ او در گفتن و نگریستن و کار انجام دادن، به ارادۀ خدا متّصل شده است و محال است که مرتکب خطا شود. معنی عصمت جز این نباشد.
فی الجمله، بدیهی است که وقتی امام زبان و چشم و دست خدا باشد، یعنی ارادۀ او در گفتن و نگریستن و کار انجام دادن، به ارادۀ خدا متّصل شده است و محال است که مرتکب خطا شود. معنی عصمت جز این نباشد.


2ـ3) علم امامان در اصول کافی
===علم امامان در اصول کافی===


یکی از مسائل مورد اختلاف شیعه با اهل سنّت، مسألة علم مطلق امام است که اهل سنّت علم خلیفه را محدود می‌دانند، لیکن شیعۀ دوازده امامی علم امام را مطلق می‌داند. شیعه با استناد به آیات و روایات، جمیع امامان را عالم به علم غیب و شهادت می‌داند. این مسأله در کُتُب معتبر شیعه آمده است که در رأس جمیع کُتُب حدیثی شیعه، کتاب اصول کافی می‌باشد که به جهت ضیق مجال فقط به چند حدیث به عنوان نمونه ذیلاً اشاره می‌‌شود:
یکی از مسائل مورد اختلاف شیعه با اهل سنّت، مسألة علم مطلق امام است که اهل سنّت علم خلیفه را محدود می‌دانند، لیکن شیعۀ دوازده امامی علم امام را مطلق می‌داند. شیعه با استناد به آیات و روایات، جمیع امامان را عالم به علم غیب و شهادت می‌داند. این مسأله در کُتُب معتبر شیعه آمده است که در رأس جمیع کُتُب حدیثی شیعه، کتاب اصول کافی می‌باشد که به جهت ضیق مجال فقط به چند حدیث به عنوان نمونه ذیلاً اشاره می‌‌شود:
خط ۱۸۲: خط ۱۸۲:
این‌که اسم اعظم چیست، کسی را به آن آگاهی نیست. مسلّم علم همراه قدرت در صاحب اسم اعظم جمع است که کمالی بالاتر از صاحب آن برای بشر فرض ندارد. لذا در دنبال همان حدیث، امام باقر(ع) فرموده است: «فقط یک حرف از اسم اعظم در دست وزیر سلیمان بود که در مدّتی کمتر از چشم هم زدن تخت بلقیس را از یمن تا فلسطین نزد سلیمان احضار کرد» (همان).
این‌که اسم اعظم چیست، کسی را به آن آگاهی نیست. مسلّم علم همراه قدرت در صاحب اسم اعظم جمع است که کمالی بالاتر از صاحب آن برای بشر فرض ندارد. لذا در دنبال همان حدیث، امام باقر(ع) فرموده است: «فقط یک حرف از اسم اعظم در دست وزیر سلیمان بود که در مدّتی کمتر از چشم هم زدن تخت بلقیس را از یمن تا فلسطین نزد سلیمان احضار کرد» (همان).


4) امامت خاصّه در قرآن و سایر کُتُب روایی
==امامت خاصّه در قرآن و سایر کُتُب روایی==


مطالب این بند در دو بخش در کوتاه‌ سخن بیان خواهد شد:
مطالب این بند در دو بخش در کوتاه‌ سخن بیان خواهد شد:
خط ۱۸۸: خط ۱۸۸:
الف) ده‌ها آیه در قرآن مجید در مدح و ستایش حضرت علی(ع) و اهل بیت(ع) وارد شده است. سیّد هاشم بحرانی در غایة المرام صد و سی و شش آیه در مدح حضرت علی(ع) آورده است. (ر.ک؛ بحرانی، 1388، ج1: 492ـ323 و ج2: 68ـ7). نکتۀ قابل توجّه آن‌که علاّمه بحرانی جمیع آیات را با ذکر احادیث فراوان از طریق کُتُب معتبر اهل سنّت آورده است. این آیات مضاف بر سورۀ دهر (هَل أَتَی) و سورۀ کوثر می‌باشد که در این مقاله برای نمونه فقط به سه آیه در باب امامت حضرت علی(ع) استناد می‌شود:
الف) ده‌ها آیه در قرآن مجید در مدح و ستایش حضرت علی(ع) و اهل بیت(ع) وارد شده است. سیّد هاشم بحرانی در غایة المرام صد و سی و شش آیه در مدح حضرت علی(ع) آورده است. (ر.ک؛ بحرانی، 1388، ج1: 492ـ323 و ج2: 68ـ7). نکتۀ قابل توجّه آن‌که علاّمه بحرانی جمیع آیات را با ذکر احادیث فراوان از طریق کُتُب معتبر اهل سنّت آورده است. این آیات مضاف بر سورۀ دهر (هَل أَتَی) و سورۀ کوثر می‌باشد که در این مقاله برای نمونه فقط به سه آیه در باب امامت حضرت علی(ع) استناد می‌شود:


1ـ4) آیۀ مباهله (آل‌عمران/ 6)
===آیۀ مباهله (آل‌عمران/ 6)===


خداوند در این آیه فرموده است: «فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ: هرگاه بعد از علم و دانشى که (دربارة مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود. آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
خداوند در این آیه فرموده است: «فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ: هرگاه بعد از علم و دانشى که (دربارة مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود. آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
خط ۱۹۸: خط ۱۹۸:
به هر روی، طبق نصّ این آیه، علی(ع) دارای جمیع صفات پیامبر مثل علم و عصمت می‌باشد. با توجّه به اطلاق آیه، فقط نبوّت را ندارد، چون در سایر آیات و احادیث، نبوّت استثنا شده است. از جمله صفات پیامبر آنکه آن حضرت مبیّن شریعت و امام امّت بودند. پس علی(ع) نیز صفت امامت و بیانگری شریعت را دارد. شیخ طوسی با توجّه بدین نکته فرموده است: «طبق این آیه، علی(ع) امام مسلمانان بعد از پیامبر اکرم(ص) است، چون این آیه مساوی بودن کمالات علی(ع) با پیامبر (جز پیامبری) را اعلام می‌فرماید و طبق قیاس مساوات علی(ع) معصوم و اعلم امّت اسلامی است و فقط چنین کسی شایستگی امامت دارد» (طوسی، 1367، ج2: 485).
به هر روی، طبق نصّ این آیه، علی(ع) دارای جمیع صفات پیامبر مثل علم و عصمت می‌باشد. با توجّه به اطلاق آیه، فقط نبوّت را ندارد، چون در سایر آیات و احادیث، نبوّت استثنا شده است. از جمله صفات پیامبر آنکه آن حضرت مبیّن شریعت و امام امّت بودند. پس علی(ع) نیز صفت امامت و بیانگری شریعت را دارد. شیخ طوسی با توجّه بدین نکته فرموده است: «طبق این آیه، علی(ع) امام مسلمانان بعد از پیامبر اکرم(ص) است، چون این آیه مساوی بودن کمالات علی(ع) با پیامبر (جز پیامبری) را اعلام می‌فرماید و طبق قیاس مساوات علی(ع) معصوم و اعلم امّت اسلامی است و فقط چنین کسی شایستگی امامت دارد» (طوسی، 1367، ج2: 485).


2و 3ـ4) آیات 3 و 67 سورۀ مائده
===آیات 3 و 67 سورۀ مائده===


خداوند در آیۀ67 این سوره، نخست به پیامبر(ص) فرمان داد تا علی(ع) را به عنوان امام بعد از خود معرّفی نماید. سپس در آیة 3 از همین سوره بعد از معرّفی شدن علی(ع) به عنوان جانشین پیامبر اکرم (ص)، اکمال دین را اعلام فرمود. این دو آیه به ترتیب به «آیۀ تبلیغ و اکمال دین» معروف هستند. خداوند در آیۀ تبلیغ می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ...: اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنى، رسالت او را انجام نداده‏اى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مى‏دارد...» (المائده/67). در آیۀ اکمال نیز خداوند متعال می‌فرماید: «...الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا...: امروز(روز نصب علی(ع) بر امامت)، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم» (المائده/3).
خداوند در آیۀ67 این سوره، نخست به پیامبر(ص) فرمان داد تا علی(ع) را به عنوان امام بعد از خود معرّفی نماید. سپس در آیة 3 از همین سوره بعد از معرّفی شدن علی(ع) به عنوان جانشین پیامبر اکرم (ص)، اکمال دین را اعلام فرمود. این دو آیه به ترتیب به «آیۀ تبلیغ و اکمال دین» معروف هستند. خداوند در آیۀ تبلیغ می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ...: اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنى، رسالت او را انجام نداده‏اى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مى‏دارد...» (المائده/67). در آیۀ اکمال نیز خداوند متعال می‌فرماید: «...الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا...: امروز(روز نصب علی(ع) بر امامت)، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم» (المائده/3).
خط ۲۱۴: خط ۲۱۴:
علاّمه طباطبائی نیز بعد از بحث‌های مفصّل در ذیل این دو آیه می‌فرماید: «این دو آیه هیچ تفسیر و توجیه دیگری جز نصب حضرت علی(ع) به امامت ندارد» (طباطبائی، 1374، ج5: 168).
علاّمه طباطبائی نیز بعد از بحث‌های مفصّل در ذیل این دو آیه می‌فرماید: «این دو آیه هیچ تفسیر و توجیه دیگری جز نصب حضرت علی(ع) به امامت ندارد» (طباطبائی، 1374، ج5: 168).


4ـ4) احادیث ویژه در اثبات امامت خاصّه (امامت اهل بیت، علیهم‌السّلام)
 
==احادیث ویژه در اثبات امامت خاصّه (امامت اهل بیت، علیهم‌السّلام)==


در این بخش فقط در وسع مقاله به سه حدیث در باب منصوب بودن علی، علیه‌السّلام، به مقام امامت استناد می‌شود:
در این بخش فقط در وسع مقاله به سه حدیث در باب منصوب بودن علی، علیه‌السّلام، به مقام امامت استناد می‌شود:


1ـ4ـ4) حدیث غدیر
===حدیث غدیر===


هیچ عالم بی‌تعصّب اسلامی، منکر سند این حدیث نیست. اسناد این حدیث به تفصیل در کتاب‌های عبقات الأنوار، غایة المرام و به خصوص در کتاب الغدیر و ... آمده است. بحرانی این حدیث شریف را از 89 طریق نقل فرموده است (ر.ک؛ بحرانی، 1388، ج1: 165ـ135). علاّمه امینی در الغدیر می‌فرماید: «پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی(ع) را در حضور بیش از صد و بیست هزار تن از یاران خود، اعمّ از اهل مدینه و دیگر بلاد اسلامی، به عنوان ولیّ امر امّت اسلامی در روز هجدهم ذی‌ حجّة سال دهم هجری در سرزمین غدیر معرّفی فرمود. بنابراین، بیش از این در باب سند این حدیث نیاز به توضیح نیست، چون این حدیث متواتر است» (امینی، 1361، ج1: 9).
هیچ عالم بی‌تعصّب اسلامی، منکر سند این حدیث نیست. اسناد این حدیث به تفصیل در کتاب‌های عبقات الأنوار، غایة المرام و به خصوص در کتاب الغدیر و ... آمده است. بحرانی این حدیث شریف را از 89 طریق نقل فرموده است (ر.ک؛ بحرانی، 1388، ج1: 165ـ135). علاّمه امینی در الغدیر می‌فرماید: «پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی(ع) را در حضور بیش از صد و بیست هزار تن از یاران خود، اعمّ از اهل مدینه و دیگر بلاد اسلامی، به عنوان ولیّ امر امّت اسلامی در روز هجدهم ذی‌ حجّة سال دهم هجری در سرزمین غدیر معرّفی فرمود. بنابراین، بیش از این در باب سند این حدیث نیاز به توضیح نیست، چون این حدیث متواتر است» (امینی، 1361، ج1: 9).
خط ۲۲۸: خط ۲۲۹:
در بحث دلالی حدیث، سخن از معنی کلمۀ «مولی» است. در زبان عربی «مولی» را معانی بسیار است که سه معنی آن شایع‌تر است: «برده، دوست، صاحب امر و امام مردم». با توجّه به صدر حدیث که پیامبر اکرم(ص) از ولایت مطلق خود، با استناد به آیۀ 6 از سورۀ احزاب (النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ)، سخن می‌گوید و مردم را به آن آیه و ولایت‌مداری پیامبر توجّه می‌دهد، و آنگاه می‌گوید: «آن ولایت و مولویّت من، عیناً به علی(ع) منتقل می‌شود» معلوم می‌گردد که کلمۀ «مولی» در این حدیث فقط به معنی «امامت و ولایت» است، نه چیز دیگر. در این حدیث دو تا «فاء تفریع» به کار رفته است: «فَـمَن کُنتُ مَولاَهُ، فَـهَذَا عَلِیٌّ مَولاَهُ»، که فاء نخستین ولایت و مولویّت پیامبر (ص) را با توجّه به مضمون آیۀ 6 از سورۀ احزاب بیان می‌دارد و فاء دوم (فَهَذَا عِلِیٌّ) بیانگر آن است که همان ولایت و مولویّت پیامبر به علی(ع) منتقل گردیده است. بنابراین، اگر در صدر و ذیل حدیث دقّت شود، در دلالت حدیث ابهامی نمی‌ماند. پیامبر اکرم(ص) حدیث را با بیان ولایت مطلق خود آغاز فرمود و همان را با فاء تفریع به علی(ع) منتقل نمود. سپس در ذیل حدیث فرمود: «فَلیَبلُغِ الشَّاهِدُ الغَائِبَ»؛ حاضران باید این مطلب مهم (اکمال دین) را به غایبان برسانند.
در بحث دلالی حدیث، سخن از معنی کلمۀ «مولی» است. در زبان عربی «مولی» را معانی بسیار است که سه معنی آن شایع‌تر است: «برده، دوست، صاحب امر و امام مردم». با توجّه به صدر حدیث که پیامبر اکرم(ص) از ولایت مطلق خود، با استناد به آیۀ 6 از سورۀ احزاب (النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ)، سخن می‌گوید و مردم را به آن آیه و ولایت‌مداری پیامبر توجّه می‌دهد، و آنگاه می‌گوید: «آن ولایت و مولویّت من، عیناً به علی(ع) منتقل می‌شود» معلوم می‌گردد که کلمۀ «مولی» در این حدیث فقط به معنی «امامت و ولایت» است، نه چیز دیگر. در این حدیث دو تا «فاء تفریع» به کار رفته است: «فَـمَن کُنتُ مَولاَهُ، فَـهَذَا عَلِیٌّ مَولاَهُ»، که فاء نخستین ولایت و مولویّت پیامبر (ص) را با توجّه به مضمون آیۀ 6 از سورۀ احزاب بیان می‌دارد و فاء دوم (فَهَذَا عِلِیٌّ) بیانگر آن است که همان ولایت و مولویّت پیامبر به علی(ع) منتقل گردیده است. بنابراین، اگر در صدر و ذیل حدیث دقّت شود، در دلالت حدیث ابهامی نمی‌ماند. پیامبر اکرم(ص) حدیث را با بیان ولایت مطلق خود آغاز فرمود و همان را با فاء تفریع به علی(ع) منتقل نمود. سپس در ذیل حدیث فرمود: «فَلیَبلُغِ الشَّاهِدُ الغَائِبَ»؛ حاضران باید این مطلب مهم (اکمال دین) را به غایبان برسانند.


2ـ4ـ4) حدیث ثقلین
===حدیث ثقلین===


این حدیث متواتر معنوی است. سیّد هاشم بحرانی این حدیث شریف را از 39 طریق اهل سنّت نقل کرده است (ر.ک؛ بحرانی، 1388: 298). علمای شیعی علاوه بر اینکه این حدیث را در کُتُب کلامی و تفسیری خویش نقل کرده‌اند، کتاب‌های مستقلّی نیز به همین نام تدوین نموده‌اند؛ مثل کتاب حدیث ثقلین از سیّد علی میلانی و... . ذیلاً این حدیث از غایة المرام به نقل از احمد بن حنبل نقل می‌گردد، سپس به طور خلاصه در دلالت آن بحث می‌شود.
این حدیث متواتر معنوی است. سیّد هاشم بحرانی این حدیث شریف را از 39 طریق اهل سنّت نقل کرده است (ر.ک؛ بحرانی، 1388: 298). علمای شیعی علاوه بر اینکه این حدیث را در کُتُب کلامی و تفسیری خویش نقل کرده‌اند، کتاب‌های مستقلّی نیز به همین نام تدوین نموده‌اند؛ مثل کتاب حدیث ثقلین از سیّد علی میلانی و... . ذیلاً این حدیث از غایة المرام به نقل از احمد بن حنبل نقل می‌گردد، سپس به طور خلاصه در دلالت آن بحث می‌شود.
خط ۲۴۰: خط ۲۴۱:
بنابراین، در این حدیث نیز جملۀ «مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا» به معنی (تَمَسَّکُوا بِهِمَا) می‌باشد. طبق این حدیث اهل بیت (امامان) همان قرآن ناطق می‌باشند که مبیّن قرآن صامت هستند. مفهوم مخالف آن نیز حجّت است؛ یعنی اگر شما امّت اسلامی به قرآن و اهل بیت تمسّک نجویید، گمراه می‌شوید. به بیان دیگر، عدم اطاعت از قرآن و اهل بیت حرام است.
بنابراین، در این حدیث نیز جملۀ «مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا» به معنی (تَمَسَّکُوا بِهِمَا) می‌باشد. طبق این حدیث اهل بیت (امامان) همان قرآن ناطق می‌باشند که مبیّن قرآن صامت هستند. مفهوم مخالف آن نیز حجّت است؛ یعنی اگر شما امّت اسلامی به قرآن و اهل بیت تمسّک نجویید، گمراه می‌شوید. به بیان دیگر، عدم اطاعت از قرآن و اهل بیت حرام است.


3ـ4ـ4) حدیث منزلت
===حدیث منزلت===


به قول سیّد هاشم بحرانی، این حدیث از صد طریق اهل سنّت نقل شده و جمیع فرقه‌های شیعه نیز آن را در کُتُب کلامی و تفسیری خود آورده‌اند (ر.ک؛ بحرانی، 1388، ج1: 175). بنابراین، این حدیث شریف از حیث سند در حدّ متواتر است و در این باب بیش از این نیاز به بحث نیست. اینک ذیلاً این حدیث از طریق ابوسعید خدری به روایت احمد بن حنبل می‌آورده می‌شود. سپس در باب دلالت آن به نحو اختصار بحث می‌شود.
به قول سیّد هاشم بحرانی، این حدیث از صد طریق اهل سنّت نقل شده و جمیع فرقه‌های شیعه نیز آن را در کُتُب کلامی و تفسیری خود آورده‌اند (ر.ک؛ بحرانی، 1388، ج1: 175). بنابراین، این حدیث شریف از حیث سند در حدّ متواتر است و در این باب بیش از این نیاز به بحث نیست. اینک ذیلاً این حدیث از طریق ابوسعید خدری به روایت احمد بن حنبل می‌آورده می‌شود. سپس در باب دلالت آن به نحو اختصار بحث می‌شود.