۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
3ـ کیف الإمام: در این بخش از صفات امام بحث به میان میآید. | 3ـ کیف الإمام: در این بخش از صفات امام بحث به میان میآید. | ||
4ـ مَن الإمام: این بخش که آخرین بحث عقلی امامت است، به اثبات امامت خاصّه پرداخته میشود و در باب تعیین شخص امام سخن به میان میآید | 4ـ مَن الإمام: این بخش که آخرین بحث عقلی امامت است، به اثبات امامت خاصّه پرداخته میشود و در باب تعیین شخص امام سخن به میان میآید<ref>ر.ک؛ بحرانی، 1355: 174</ref>. | ||
ذیلاً درخور این جستار هریک از این چهار مطلب مورد بحث قرار میگیرد. | ذیلاً درخور این جستار هریک از این چهار مطلب مورد بحث قرار میگیرد. | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
خداوند در قرآن مجید مسألة تبعیّت از رهبر آگاه و هادی به حق را به عقل واگذار کرده است و میفرماید: «...أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ: آیا کسى که هدایت به سوى حق مىکند، براى پیروى شایستهتر است یا آن کس که خود هدایت نمىشود، مگر او را هدایت کنند؟ شما را چه مىشود؟ چگونه داورى مىکنید؟!» (یونس/35). | خداوند در قرآن مجید مسألة تبعیّت از رهبر آگاه و هادی به حق را به عقل واگذار کرده است و میفرماید: «...أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّیَ إِلاَّ أَن یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ: آیا کسى که هدایت به سوى حق مىکند، براى پیروى شایستهتر است یا آن کس که خود هدایت نمىشود، مگر او را هدایت کنند؟ شما را چه مىشود؟ چگونه داورى مىکنید؟!» (یونس/35). | ||
علاّمه طباطبائی ذیل آیات «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا...» | علاّمه طباطبائی ذیل آیات «وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا...»<ref>السّجده/24</ref>، و «وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ...» <ref>الأنبیاء/73</ref>، میفرماید: «مقصود آن است که خداوند برخی از انبیای بنیاسرائیل را با توجّه به صفات ویژۀ ایشان، به مقام امامت نیز نصب فرمود. ظاهراً «یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا» در این دو آیه جاری مجرای معنی امامت است؛ یعنی امام کسی باشد که هدایت به امر نماید. بنابراین، «هدایت به امر» در این آیات از شئون امامت است و معنایش آن است که امام علاوه بر ارائۀ طریق، دارای نوعی تصرّف تکوینی است که خداوند فقط به امامان الهی عطا فرموده است. البتّه برخی از پیامبران نیز که مقام امامت هم داشتند، از چنین موهبتی برخوردار بودند» <ref>طباطبائی، 1374، ج14: 304 و ج16: 266</ref>. | ||
خداوند باز هم بدین نکته اشارت فرموده است چنانکه میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ...: اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر را...» | خداوند باز هم بدین نکته اشارت فرموده است چنانکه میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ...: اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر را...»<ref>النّساء/59</ref>. نکتۀ قابل توجّه در این آیه آنکه اطاعت رسول خدا و اولیالامر با اطاعت خداوند متفاوت آمده، چه فعل «أَطِیعُوا» بعد از «الرَّسُول» تکرار نشده است! از این بیان معلوم میشود که «اُولِیالأَمر» باید به سان نبیّ در هدایتگری و بیان احکام شریعت معصوم باشد که اطاعت از «اولیالأمر» همان اطاعت از «رسول» خداست. لیکن اطاعت از خدا به گونهای دیگر است، چون خداوند جاعل شریعت است، لیکن پیامبر و امام، مبیّن و شارح شریعت هستند. بدین جهت، میان اطاعت خدا و غیر خدا (یعنی رسول و اولیالأمر) از این جهت فرق گذاشته شده است وگرنه سخن خدا و رسول خدا و حتّی اطاعت ایشان غیر هم نیست. لذا خداوند در آیهای دیگر میفرماید: «مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ...: کسى که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده...»<ref>النّساء/80</ref>. | ||
==احادیث در باب امامت عامّه== | ==احادیث در باب امامت عامّه== | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
احادیث در این باب بیش از آن است که در این جستار مختصر آورده شود. ذیلاً به عنوان نمونه به برخی از آنها اشاره میشود. | احادیث در این باب بیش از آن است که در این جستار مختصر آورده شود. ذیلاً به عنوان نمونه به برخی از آنها اشاره میشود. | ||
امام صادق(ع) در حدیث مفصّلی بعد از اثبات وجود پیامبر(ص) میفرماید: «همان سان که پیامبر حافظ و مقوّم دین است و دین متقوَّم به اوست، امام نیز چنین است. با این تفاوت که پیامبر از طریق وحی، شریعت را از جانب خداوند أخذ میکند، ولی امام شارح و مبیّن شریعت بعد از پیامبر اکرم (ص) است و وجودش تا قیامت مستمر میباشد. بخشی از این حدیث شریف چنین است: «لِکَیْلَا تَخْلُوَ أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ یَکُونُ مَعَهُ عِلْمٌ یَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِه» | امام صادق(ع) در حدیث مفصّلی بعد از اثبات وجود پیامبر(ص) میفرماید: «همان سان که پیامبر حافظ و مقوّم دین است و دین متقوَّم به اوست، امام نیز چنین است. با این تفاوت که پیامبر از طریق وحی، شریعت را از جانب خداوند أخذ میکند، ولی امام شارح و مبیّن شریعت بعد از پیامبر اکرم (ص) است و وجودش تا قیامت مستمر میباشد. بخشی از این حدیث شریف چنین است: «لِکَیْلَا تَخْلُوَ أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ یَکُونُ مَعَهُ عِلْمٌ یَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِه»<ref>کُلینی، 1386، ج1: 95</ref>. | ||
امام رضا (ع) نیز در حدیث مفصّلی همین مضمون را بیان فرموده که بخشی از سخنان آن حضرت چنین است: «أمْرُ الْإِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ الدِّین.. ُ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یُکْمِلْ دِینَهُ فَقَدْ رَدَّ کِتَابَ اللَّهِ وَ مَنْ رَدَّ کِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ کَافِرٌ بِه: امر امامت تکمیل دین باشد. پس هر که پندارد که خداوند دین خود را کامل نکرده، کتاب خدا را ردّ نموده است و چنین کسی کافر میباشد» | امام رضا (ع) نیز در حدیث مفصّلی همین مضمون را بیان فرموده که بخشی از سخنان آن حضرت چنین است: «أمْرُ الْإِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ الدِّین.. ُ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یُکْمِلْ دِینَهُ فَقَدْ رَدَّ کِتَابَ اللَّهِ وَ مَنْ رَدَّ کِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ کَافِرٌ بِه: امر امامت تکمیل دین باشد. پس هر که پندارد که خداوند دین خود را کامل نکرده، کتاب خدا را ردّ نموده است و چنین کسی کافر میباشد»<ref>همان: 114</ref>. | ||
باز هم امام صادق(ع) در این باب میفرماید: «لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت: اگر زمین لحظهای بدون امام ماند، نابود شود» | باز هم امام صادق(ع) در این باب میفرماید: «لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت: اگر زمین لحظهای بدون امام ماند، نابود شود»<ref>همان: 102</ref>. | ||
===امامت خاصّه در اصول کافی=== | ===امامت خاصّه در اصول کافی=== | ||
خط ۱۵۴: | خط ۱۵۴: | ||
در باب عصمت امامان، علیهمالسّلام، در این کتاب شریف احادیث بسیاری وارد شده که عصمت امام را لطف خداوند بر مردم معرّفی کردهاند. اینگونه احادیث ارشاد عقل به قاعدۀ عقلی لطف است که متکلّمان امامیّه در اثبات امام منصوص بدان استدلال میکنند. | در باب عصمت امامان، علیهمالسّلام، در این کتاب شریف احادیث بسیاری وارد شده که عصمت امام را لطف خداوند بر مردم معرّفی کردهاند. اینگونه احادیث ارشاد عقل به قاعدۀ عقلی لطف است که متکلّمان امامیّه در اثبات امام منصوص بدان استدلال میکنند. | ||
امام باقر(ع) میفرمایند: «نَحْنُ الْمَثَانِی الَّذِی أعْطَاهُ اللهُ نَبِیَّنَا مُحَمَّداً (ص) وَ نَحْنُ وَجْهُ اللهِ نَتَقَلَّبُ فِی الأرْضِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ وَ نَحْنُ عَیْنُ اللهِ فِی خَلْقِهِ وَ یَدُهُ الْمَبْسُوطَةُبِالرَّحْمَةِ عَلَى عِبَادِهِ، عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ جَهِلَنَا مَنْ جَهِلَنَا: ما ثانی قرآن هستیم که خداوند به پیامبرمان حضرت محمّد(ص) عطا فرمود. ما وجه الله هستیم که میان شما حرکت میکنیم. ما چشم خداوند در میان مردمان هستیم و دست خداییم که جهت ایصال رحمت به مردمان گشوده شده است. هر که ما را شناخت، حقیقت را یافت و هر که ما را نشناخت، بیبهره ماند» | امام باقر(ع) میفرمایند: «نَحْنُ الْمَثَانِی الَّذِی أعْطَاهُ اللهُ نَبِیَّنَا مُحَمَّداً (ص) وَ نَحْنُ وَجْهُ اللهِ نَتَقَلَّبُ فِی الأرْضِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ وَ نَحْنُ عَیْنُ اللهِ فِی خَلْقِهِ وَ یَدُهُ الْمَبْسُوطَةُبِالرَّحْمَةِ عَلَى عِبَادِهِ، عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا وَ جَهِلَنَا مَنْ جَهِلَنَا: ما ثانی قرآن هستیم که خداوند به پیامبرمان حضرت محمّد(ص) عطا فرمود. ما وجه الله هستیم که میان شما حرکت میکنیم. ما چشم خداوند در میان مردمان هستیم و دست خداییم که جهت ایصال رحمت به مردمان گشوده شده است. هر که ما را شناخت، حقیقت را یافت و هر که ما را نشناخت، بیبهره ماند»<ref>همان: 83</ref>. | ||
امام صادق(ع) در این باب فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا عَیْنَهُ فِی عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ النَّاطِقَ فِی خَلْقِهِ وَ یَدَهُ الْمَبْسُوطَةَ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ وَجْهَهُ الَّذِی یُؤْتَى مِنْهُ وَ بَابَهُ الَّذِی یَدُلُّ عَلَیْهِ وَ خُزَّانَهُ فِی سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ، بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ ... وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُبِدَ اللَّه: خداوند ما را آفرید و آفرینش ما را بهترین آفریدهها قرار داد و ما را چشم و زبان و دست گشودۀ خود در میان مردمان قرار داد. خداوند ما را وجهالله و بابالله قرار داد که آدمیان از طریق ما به جانب خداوند روند. خداوند وجود ما را خازنان خود در آسمان و زمین خود قرار داد. به وساطت ما درختان بار دهند و جویبارها جریان یابند. اگر ما نبودیم، خداوند پرستش نمیشد» | امام صادق(ع) در این باب فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا عَیْنَهُ فِی عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ النَّاطِقَ فِی خَلْقِهِ وَ یَدَهُ الْمَبْسُوطَةَ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ وَجْهَهُ الَّذِی یُؤْتَى مِنْهُ وَ بَابَهُ الَّذِی یَدُلُّ عَلَیْهِ وَ خُزَّانَهُ فِی سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ، بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ ... وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُبِدَ اللَّه: خداوند ما را آفرید و آفرینش ما را بهترین آفریدهها قرار داد و ما را چشم و زبان و دست گشودۀ خود در میان مردمان قرار داد. خداوند ما را وجهالله و بابالله قرار داد که آدمیان از طریق ما به جانب خداوند روند. خداوند وجود ما را خازنان خود در آسمان و زمین خود قرار داد. به وساطت ما درختان بار دهند و جویبارها جریان یابند. اگر ما نبودیم، خداوند پرستش نمیشد» <ref>همان</ref>. باز هم آن جناب فرموده است: «لَعَمْرِی مَا فِی السَّمَاءِ وَ لَا فِی الْأَرْضِ وَلِیٌّ لِلَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ إِلَّا وَ هُوَ مُؤَیَّدٌ وَ مَنْ أُیِّدَ لَمْ یُخْطِ: به جانم قَسَم که هیچ ولیّ خدایی در آسمان و زمین یافت نشود، جز آنکه از جانب خداوند مؤیَّد باشد و هرکه مؤیَّد از جانب خداوند باشد، هیچ نوع خطایی مرتکب نشود»<ref>همان: 139</ref>. | ||
علی، علیهالسّلام، فرموده است: «أَنَا عَیْنُ اللَّهِ وَ أَنَا یَدُ اللَّهِ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّه: من چشم خدایم، من دست خدایم، من جنبالله و بابالله هستم» | علی، علیهالسّلام، فرموده است: «أَنَا عَیْنُ اللَّهِ وَ أَنَا یَدُ اللَّهِ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّه: من چشم خدایم، من دست خدایم، من جنبالله و بابالله هستم»<ref>همان: 84</ref>. | ||
فی الجمله، بدیهی است که وقتی امام زبان و چشم و دست خدا باشد، یعنی ارادۀ او در گفتن و نگریستن و کار انجام دادن، به ارادۀ خدا متّصل شده است و محال است که مرتکب خطا شود. معنی عصمت جز این نباشد. | فی الجمله، بدیهی است که وقتی امام زبان و چشم و دست خدا باشد، یعنی ارادۀ او در گفتن و نگریستن و کار انجام دادن، به ارادۀ خدا متّصل شده است و محال است که مرتکب خطا شود. معنی عصمت جز این نباشد. | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۶۶: | ||
یکی از مسائل مورد اختلاف شیعه با اهل سنّت، مسألة علم مطلق امام است که اهل سنّت علم خلیفه را محدود میدانند، لیکن شیعۀ دوازده امامی علم امام را مطلق میداند. شیعه با استناد به آیات و روایات، جمیع امامان را عالم به علم غیب و شهادت میداند. این مسأله در کُتُب معتبر شیعه آمده است که در رأس جمیع کُتُب حدیثی شیعه، کتاب اصول کافی میباشد که به جهت ضیق مجال فقط به چند حدیث به عنوان نمونه ذیلاً اشاره میشود: | یکی از مسائل مورد اختلاف شیعه با اهل سنّت، مسألة علم مطلق امام است که اهل سنّت علم خلیفه را محدود میدانند، لیکن شیعۀ دوازده امامی علم امام را مطلق میداند. شیعه با استناد به آیات و روایات، جمیع امامان را عالم به علم غیب و شهادت میداند. این مسأله در کُتُب معتبر شیعه آمده است که در رأس جمیع کُتُب حدیثی شیعه، کتاب اصول کافی میباشد که به جهت ضیق مجال فقط به چند حدیث به عنوان نمونه ذیلاً اشاره میشود: | ||
هشام بن حکم گوید: با فردی نصرانی به نام بُرَید خدمت امام کاظم(ع) رسیدیم و او از امام در باب انجیل پرسشهایی کرد که امام بخشهای مهمّی از انجیل را بخواند و معنی کرد. مرد نصرانی با همسرش مسلمان شدند. خدمت امام صادق(ع) رسیدیم و قصّه را به حضورشان عرض نمودیم. امام خوشحال شد و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَجْعَلُ حُجَّةً فِی أَرْضِهِ یُسْأَلُ عَنْ شَیْءٍ فَیَقُولُ لَا أَدْرِی: خداوند در روی زمین حجّتی قرار ندهد که چیزی از او پرسند و در پاسخ گوید نمیدانم» | هشام بن حکم گوید: با فردی نصرانی به نام بُرَید خدمت امام کاظم(ع) رسیدیم و او از امام در باب انجیل پرسشهایی کرد که امام بخشهای مهمّی از انجیل را بخواند و معنی کرد. مرد نصرانی با همسرش مسلمان شدند. خدمت امام صادق(ع) رسیدیم و قصّه را به حضورشان عرض نمودیم. امام خوشحال شد و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَجْعَلُ حُجَّةً فِی أَرْضِهِ یُسْأَلُ عَنْ شَیْءٍ فَیَقُولُ لَا أَدْرِی: خداوند در روی زمین حجّتی قرار ندهد که چیزی از او پرسند و در پاسخ گوید نمیدانم»<ref>همان:130</ref>. باز هم امام صادق(ع) میفرماید: «نَحْنُ وُلاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَیْبَةُ وَحْیِ اللَّه: ما امامان به حق رهبران الهی و خازنان علم خداوندی و صندوق وحی خدا هستیم»<ref>همان:110</ref>. | ||
برید بن معاویه گوید: یکی از دو امام (امام باقر یا امام صادق)، علیهماالسّلام، در تفسیر آیۀ «...وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...: ... در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمىدانند...» (آلعمران/7) فرموده است: «رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَفْضَلُ الرَّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِیعَ مَا أَنْزَلَ عَلَیْهِ مِنَ التَّنْزِیلِ وَ التَّأْوِیلِ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُنْزِلَ عَلَیْهِ شَیْئاً لَمْ یُعَلِّمْهُ تَأْوِیلَهُ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ یَعْلَمُونَهُ کُلَّهُ: پیامبر(ص) برترین فرد از راسخون در علم بود که خداوند تنزیل و تأویل جمیع آیات قرآن را بدو آموخته بود و اوصیای بعد از او (امامان) نیز به همۀ آنها علم کامل دارند» | برید بن معاویه گوید: یکی از دو امام (امام باقر یا امام صادق)، علیهماالسّلام، در تفسیر آیۀ «...وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...: ... در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمىدانند...» (آلعمران/7) فرموده است: «رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَفْضَلُ الرَّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِیعَ مَا أَنْزَلَ عَلَیْهِ مِنَ التَّنْزِیلِ وَ التَّأْوِیلِ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُنْزِلَ عَلَیْهِ شَیْئاً لَمْ یُعَلِّمْهُ تَأْوِیلَهُ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ یَعْلَمُونَهُ کُلَّهُ: پیامبر(ص) برترین فرد از راسخون در علم بود که خداوند تنزیل و تأویل جمیع آیات قرآن را بدو آموخته بود و اوصیای بعد از او (امامان) نیز به همۀ آنها علم کامل دارند»<ref>همان: 122</ref>. | ||
امام صادق(ع) در تفسیر آیۀ «...اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ...: عمل کنید! خداوند و فرستادة او و مؤمنان، اعمال شما را مىبینند...» | امام صادق(ع) در تفسیر آیۀ «...اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ...: عمل کنید! خداوند و فرستادة او و مؤمنان، اعمال شما را مىبینند...»<ref>التّوبه/105</ref>، میفرماید: «مقصود از «مؤمنون» در این آیه ما امامان هستیم که بعد از خدا و رسول خدا به جمیع اعمال بندگان خدا علم و آگاهی داریم»<ref>همان: 126</ref>. همچنین، روزی امام صادق(ع) به ابوبصیر فرمود: «یَا أَبَا مُحَمَّدٍ عَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَلِیّاً (ع) أَلْفَ بَابٍ یُفْتَحُ مِنْ کُلِّ بَابٍ أَلْفُ بَابٍ. فَنَکَتَ سَاعَةً فِی الْأَرْضِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ مَا هُوَ بِذَاکَ، ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَامِعَةَ وَ مَا یُدْرِیهِمْ مَا الْجَامِعَةُ؛ ..فِیهَا کُلُّ حَلَالٍ وَ حَرَامٍ وَ کُلُّ شَیْءٍ یَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیْهِ حَتَّى الْأَرْشُ فِی الْخَدْشِ... ثُمَّ سَکَتَ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّ عِنْدَنَا الْجَفْرَ وَ مَا یُدْرِیهِمْ مَا الْجَفْرُ؛ وِعَاءٌ فِیهِ عِلْمُ النَّبِیِّینَ وَ الْوَصِیِّینَ وَ عِلْمُ الْعُلَمَاءِ الَّذِینَ مَضَوْا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ ثمّ قَالَ: وَ لَیْسَ بِذَاکَ. ثُمَّ سَکَتَ سَاعَةً فقَالَ: وَ إِنَّ عِنْدَنَا لَمُصْحَفَ فَاطِمَةَ(ع) وَ مَا یُدْرِیهِمْ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ (ع)، ..ثُمَّ قَالَ: إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ مَا کَانَ وَ عِلْمَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ و مَا یَحْدُثُ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ الْأَمْرُ مِنْ بَعْدِ الْأَمْرِ وَ الشَّیْءُ بَعْدَ الشَّیْءِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة:ای ابومحمّد! رسول اکرم (ص) هزار باب علم به علی(ع) آموخت که از هر باب آن هزار باب دیگر گشوده شود. سپس ساعتی تأمّل کرد و فرمود: آنچه گفتم نهایت علم نبود. سپس فرمود: به یقین علم جامعه نزد ماست. مردم چه دانند که علم جامعه چیست؟ آن علمی باشد که جمیع احکام حلال و حرام، حتّی خراش روی پوست در آن آمده است. پس اندکی سکوت کرد و پس از آن فرمود: علم جِفر نزد ماست و مردم چه دانند که علم جفر چه باشد؟ جفر ظرفی است که در آن علم جمیع انبیای پیشین و جانشینانشان و همۀ دانایان بنیاسرائیل در آن موجود است. آنگاه فرمود: این علم نیز نهایت دانش نیست. سپس ساعتی سکوت کرد و فرمود: همانا مُصحف فاطمة زهرا (س) نزد ماست و مردم چه دانند که مُصحف فاطمه چه باشد. سپس فرمود: علم جمیع حوادث گذشته تا حال و نیز از حال تا قیام قیامت پیش ماست. هرچه هر روز و شب اتّفاق افتد و هر امری و چیزی که یکی بعد از دیگری تا قیامت واقع شود، ما به جمیع آن امور علم و آگاهی داریم»<ref>همان: 136</ref>. | ||
امام صادق(ع) در حدیث دیگری میفرماید: «زنادقه به سال 128 هجری ظاهر خواهند شد. راوی پرسید: شما چگونه از این امر مطّلع شدید؟ فرمود: این مطلب را در مُصحف فاطمه (س) مشاهده نمودم. راوی پرسید: مصحف فاطمه چیست؟ امام فرمود: خداوند بعد از وفات پیامبر اکرم (ص) فرشتهای جهت دلداری فاطمه (س)، خدمت ایشان فرستاد که آن فرشته به اذن الله جمیع اسرار عالم را به فاطمه (س) الهام کرد و فاطمه (س) آن را بر علی(ع) املاء نمود و حضرت علی(ع) آن را بنگاشت. جمیع آن نوشتهها همان مصحف فاطمه(س) است. آنگاه فرمود: «أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ فِیهِ شَیْءٌ مِنَ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامِ وَ لَکِنْ فِیهِ عِلْمُ مَا یَکُون: بدانید! که مُصحف فاطمه(س) کتاب احکام حلال و حرام نیست، بلکه در آن علم همه چیز تا روز قیامت موجود است» | امام صادق(ع) در حدیث دیگری میفرماید: «زنادقه به سال 128 هجری ظاهر خواهند شد. راوی پرسید: شما چگونه از این امر مطّلع شدید؟ فرمود: این مطلب را در مُصحف فاطمه (س) مشاهده نمودم. راوی پرسید: مصحف فاطمه چیست؟ امام فرمود: خداوند بعد از وفات پیامبر اکرم (ص) فرشتهای جهت دلداری فاطمه (س)، خدمت ایشان فرستاد که آن فرشته به اذن الله جمیع اسرار عالم را به فاطمه (س) الهام کرد و فاطمه (س) آن را بر علی(ع) املاء نمود و حضرت علی(ع) آن را بنگاشت. جمیع آن نوشتهها همان مصحف فاطمه(س) است. آنگاه فرمود: «أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ فِیهِ شَیْءٌ مِنَ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامِ وَ لَکِنْ فِیهِ عِلْمُ مَا یَکُون: بدانید! که مُصحف فاطمه(س) کتاب احکام حلال و حرام نیست، بلکه در آن علم همه چیز تا روز قیامت موجود است»<ref>همان: 137</ref>. | ||
جمیع احادیث فوق، جزء محکمات هستند و اگر جایی حدیثی به چشم بخورد که غیر اینها باشد، باید به این احادیث ارجاع شود. چه ممکن است امام در مقام تقیّه سخنی دیگر به زبان راند و یا با توجّه به ظرفیّت ذهنی شنوندگان چیزی غیر اینها بگوید. | جمیع احادیث فوق، جزء محکمات هستند و اگر جایی حدیثی به چشم بخورد که غیر اینها باشد، باید به این احادیث ارجاع شود. چه ممکن است امام در مقام تقیّه سخنی دیگر به زبان راند و یا با توجّه به ظرفیّت ذهنی شنوندگان چیزی غیر اینها بگوید. | ||
امام سجاد(ع) میفرماید: «نَحْنُ وَ اللَّهِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِوَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَة: به خدا سوگند ما درخت نبوّت و کان علم الهی و محل آمد و شد فرشتگانیم» | امام سجاد(ع) میفرماید: «نَحْنُ وَ اللَّهِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِوَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَة: به خدا سوگند ما درخت نبوّت و کان علم الهی و محل آمد و شد فرشتگانیم»<ref>همان: 127</ref>. | ||
طبق فرمودۀ امام باقر، امام صادق و امام هادی، علیهمالسّلام، هفتاد و دو حرف از هفتاد و سه حرف اسم اعظم نزد پیامبر اکرم(ص) و دوازده امام است. امام باقر فرمود: «نَحْنُ عِنْدَنَا مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى اسْتَأْثَرَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَهُ: از اسم اعظم، هفتاد و دو حرف نزد ماست و تنها به یک حرف آن ما دست نداریم. خداوند آن یک حرف را برای خود اختصاص داده است» | طبق فرمودۀ امام باقر، امام صادق و امام هادی، علیهمالسّلام، هفتاد و دو حرف از هفتاد و سه حرف اسم اعظم نزد پیامبر اکرم(ص) و دوازده امام است. امام باقر فرمود: «نَحْنُ عِنْدَنَا مِنَ الِاسْمِ الْأَعْظَمِ اثْنَانِ وَ سَبْعُونَ حَرْفاً وَ حَرْفٌ وَاحِدٌ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى اسْتَأْثَرَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَهُ: از اسم اعظم، هفتاد و دو حرف نزد ماست و تنها به یک حرف آن ما دست نداریم. خداوند آن یک حرف را برای خود اختصاص داده است»<ref>همان: 131</ref>. | ||
اینکه اسم اعظم چیست، کسی را به آن آگاهی نیست. مسلّم علم همراه قدرت در صاحب اسم اعظم جمع است که کمالی بالاتر از صاحب آن برای بشر فرض ندارد. لذا در دنبال همان حدیث، امام باقر(ع) فرموده است: «فقط یک حرف از اسم اعظم در دست وزیر سلیمان بود که در مدّتی کمتر از چشم هم زدن تخت بلقیس را از یمن تا فلسطین نزد سلیمان احضار کرد» | اینکه اسم اعظم چیست، کسی را به آن آگاهی نیست. مسلّم علم همراه قدرت در صاحب اسم اعظم جمع است که کمالی بالاتر از صاحب آن برای بشر فرض ندارد. لذا در دنبال همان حدیث، امام باقر(ع) فرموده است: «فقط یک حرف از اسم اعظم در دست وزیر سلیمان بود که در مدّتی کمتر از چشم هم زدن تخت بلقیس را از یمن تا فلسطین نزد سلیمان احضار کرد»<ref>همان</ref>. | ||
==امامت خاصّه در قرآن و سایر کُتُب روایی== | ==امامت خاصّه در قرآن و سایر کُتُب روایی== | ||
خط ۱۸۶: | خط ۱۸۶: | ||
مطالب این بند در دو بخش در کوتاه سخن بیان خواهد شد: | مطالب این بند در دو بخش در کوتاه سخن بیان خواهد شد: | ||
الف) دهها آیه در قرآن مجید در مدح و ستایش حضرت علی(ع) و اهل بیت(ع) وارد شده است. سیّد هاشم بحرانی در غایة المرام صد و سی و شش آیه در مدح حضرت علی(ع) آورده است. | الف) دهها آیه در قرآن مجید در مدح و ستایش حضرت علی(ع) و اهل بیت(ع) وارد شده است. سیّد هاشم بحرانی در غایة المرام صد و سی و شش آیه در مدح حضرت علی(ع) آورده است.<ref>ر.ک؛ بحرانی، 1388، ج1: 492ـ323 و ج2: 68ـ7</ref>. نکتۀ قابل توجّه آنکه علاّمه بحرانی جمیع آیات را با ذکر احادیث فراوان از طریق کُتُب معتبر اهل سنّت آورده است. این آیات مضاف بر سورۀ دهر (هَل أَتَی) و سورۀ کوثر میباشد که در این مقاله برای نمونه فقط به سه آیه در باب امامت حضرت علی(ع) استناد میشود: | ||
===آیۀ مباهله (آلعمران/ 6)=== | ===آیۀ مباهله (آلعمران/ 6)=== | ||
خط ۱۹۴: | خط ۱۹۴: | ||
مباهله، یعنی «علیه یکدیگر نفرین کردن» تا خداوند باطل را نابود سازد که نوعی مبارزۀ معنوی است. پیامبر (ص) برای چنین کار عظیمی فقط فاطمه، علی، حسن و حسین، علیهمالسّلام، را همراه خودشان انتخاب فرمودند. معلوم میشود که در میان صحابه و خویشاوندان پیامبر، هیچ کس معنویّتی چون آنان نداشته است. البتّه نصارای نجران که آن شکوه و معنویّت را دیدند، از مباهله دست برداشتند و تسلیم خواست پیغمبر اکرم(ص) شدند. | مباهله، یعنی «علیه یکدیگر نفرین کردن» تا خداوند باطل را نابود سازد که نوعی مبارزۀ معنوی است. پیامبر (ص) برای چنین کار عظیمی فقط فاطمه، علی، حسن و حسین، علیهمالسّلام، را همراه خودشان انتخاب فرمودند. معلوم میشود که در میان صحابه و خویشاوندان پیامبر، هیچ کس معنویّتی چون آنان نداشته است. البتّه نصارای نجران که آن شکوه و معنویّت را دیدند، از مباهله دست برداشتند و تسلیم خواست پیغمبر اکرم(ص) شدند. | ||
در این آیه به اتّفاق شیعه و سنّی مقصود از «أَنفُسَنا» حضرت علی(ع) میباشد که به عنوان نَفس پیامبر مطرح شده است. فخر رازی گوید: «مقصود از «أَنفُسَنَا» وحدت صفات و کمالات علی(ع) و پیامبر اکرم(ص) است که علی(ع) جمیع صفات و کمالات پیامبر را جز نبوّت دارا میباشد» | در این آیه به اتّفاق شیعه و سنّی مقصود از «أَنفُسَنا» حضرت علی(ع) میباشد که به عنوان نَفس پیامبر مطرح شده است. فخر رازی گوید: «مقصود از «أَنفُسَنَا» وحدت صفات و کمالات علی(ع) و پیامبر اکرم(ص) است که علی(ع) جمیع صفات و کمالات پیامبر را جز نبوّت دارا میباشد»<ref>رازی، 1358، ج8: 247</ref>. | ||
به هر روی، طبق نصّ این آیه، علی(ع) دارای جمیع صفات پیامبر مثل علم و عصمت میباشد. با توجّه به اطلاق آیه، فقط نبوّت را ندارد، چون در سایر آیات و احادیث، نبوّت استثنا شده است. از جمله صفات پیامبر آنکه آن حضرت مبیّن شریعت و امام امّت بودند. پس علی(ع) نیز صفت امامت و بیانگری شریعت را دارد. شیخ طوسی با توجّه بدین نکته فرموده است: «طبق این آیه، علی(ع) امام مسلمانان بعد از پیامبر اکرم(ص) است، چون این آیه مساوی بودن کمالات علی(ع) با پیامبر (جز پیامبری) را اعلام میفرماید و طبق قیاس مساوات علی(ع) معصوم و اعلم امّت اسلامی است و فقط چنین کسی شایستگی امامت دارد» | به هر روی، طبق نصّ این آیه، علی(ع) دارای جمیع صفات پیامبر مثل علم و عصمت میباشد. با توجّه به اطلاق آیه، فقط نبوّت را ندارد، چون در سایر آیات و احادیث، نبوّت استثنا شده است. از جمله صفات پیامبر آنکه آن حضرت مبیّن شریعت و امام امّت بودند. پس علی(ع) نیز صفت امامت و بیانگری شریعت را دارد. شیخ طوسی با توجّه بدین نکته فرموده است: «طبق این آیه، علی(ع) امام مسلمانان بعد از پیامبر اکرم(ص) است، چون این آیه مساوی بودن کمالات علی(ع) با پیامبر (جز پیامبری) را اعلام میفرماید و طبق قیاس مساوات علی(ع) معصوم و اعلم امّت اسلامی است و فقط چنین کسی شایستگی امامت دارد»<ref>طوسی، 1367، ج2: 485</ref>. | ||
===آیات 3 و 67 سورۀ مائده=== | ===آیات 3 و 67 سورۀ مائده=== | ||
خداوند در آیۀ67 این سوره، نخست به پیامبر(ص) فرمان داد تا علی(ع) را به عنوان امام بعد از خود معرّفی نماید. سپس در آیة 3 از همین سوره بعد از معرّفی شدن علی(ع) به عنوان جانشین پیامبر اکرم (ص)، اکمال دین را اعلام فرمود. این دو آیه به ترتیب به «آیۀ تبلیغ و اکمال دین» معروف هستند. خداوند در آیۀ تبلیغ میفرماید: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ...: اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مىدارد...» | خداوند در آیۀ67 این سوره، نخست به پیامبر(ص) فرمان داد تا علی(ع) را به عنوان امام بعد از خود معرّفی نماید. سپس در آیة 3 از همین سوره بعد از معرّفی شدن علی(ع) به عنوان جانشین پیامبر اکرم (ص)، اکمال دین را اعلام فرمود. این دو آیه به ترتیب به «آیۀ تبلیغ و اکمال دین» معروف هستند. خداوند در آیۀ تبلیغ میفرماید: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ...: اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى. خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مىدارد...»<ref>المائده/67</ref>. در آیۀ اکمال نیز خداوند متعال میفرماید: «...الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا...: امروز(روز نصب علی(ع) بر امامت)، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم» <ref>المائده/3</ref>. | ||
در حقیقت آیۀ تبلیغ مقدّمۀ آیۀ اکمال دین است و از جهت ترتیب نزول نیز نخست آیۀ تبلیغ، سپس آیۀ اکمال نازل گردیده است. روایات در شأن نزول این دو آیه از طریق شیعه، اجماعی و از ناحیۀ اهل سنّت نیز به نحو مستفیض میباشد. جای تردید نیست که این دو آیه روز هجدهم ذی حجّة سال دهم هجری (روز عید غدیر) یکی بعد از دیگری نازل شده است. ذیلاً به نمونههایی از احادیث از طریق اهل سنّت و شیعه اشارت میشود. | در حقیقت آیۀ تبلیغ مقدّمۀ آیۀ اکمال دین است و از جهت ترتیب نزول نیز نخست آیۀ تبلیغ، سپس آیۀ اکمال نازل گردیده است. روایات در شأن نزول این دو آیه از طریق شیعه، اجماعی و از ناحیۀ اهل سنّت نیز به نحو مستفیض میباشد. جای تردید نیست که این دو آیه روز هجدهم ذی حجّة سال دهم هجری (روز عید غدیر) یکی بعد از دیگری نازل شده است. ذیلاً به نمونههایی از احادیث از طریق اهل سنّت و شیعه اشارت میشود. | ||
ابوسعید خدری از پیامبر نقل کرد که آیۀ ولایت روز هجدهم ذی حجّة سال دهم هجری در باب نصب حضرت علی(ع) به امامت نازل گردید | ابوسعید خدری از پیامبر نقل کرد که آیۀ ولایت روز هجدهم ذی حجّة سال دهم هجری در باب نصب حضرت علی(ع) به امامت نازل گردید<ref>ر.ک؛ ذکاوتی، 1383، ج1: 107</ref>. و امام باقر(ع) میفرماید: «آخَرُ فَرِیضَةٍ أَنزَلَهَا اللهُ الولاَیَةُ: مسألة ولایت و نصب حضرت علی(ع) به امامت، آخرین فریضهای بود که خداوند نازل فرمود»<ref>بحرانی، 1385، ج2: 223</ref>. امام رضا(ع) نیز میفرماید: «أَنزَلَ اللهُ فِی حَجَّةِ الوِدَاعِ آیَةَ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی»؛ أَمرُ الإِمَامَةِ مِن تَمَامِ الدِّینِ، لَم یُمضَ(ص) حَتّی بَیَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِینِهِم وَ أَقَامَ لَهُم عَلِیّاً عِلماً وَ إِمَاماً: خداوند آیۀ «الیوم أکملتُ...» را در حجةالوداع بر پیامبر (ص) نازل فرمود. امر امامت اکمال دین است. پیامبر اکرم(ص) پیش از رحلت خود جمیع احکام دین اسلام را برای امّت خود بیان فرمود و علی(ع) را به عنوان راهنما و امام بعد از خود نصب نمود»<ref>همان: 224</ref>. | ||
در بحث دلالی آیۀ تبلیغ، با اندک توجّه به فضای زمان نزول آیه معلوم میشود که اعلام امامت تا چه حد مشکلآفرین بوده که خداوند حفظ جان پیامبرش را در برابر خطرات منافقان مسلماننما به عهده گرفته است و با تأکید تمام به پیامبر اکرم (ص) دستور اعلام این امر مهم را داده است و در آیۀ اکمال فرمود: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ: امروز، کافران از (زوال) آیین شما،مأیوس شدند؛ بنابر این، از آنها نترسید و از (مخالفت) من بترسید. امروز، دین شما را کامل کردم». | در بحث دلالی آیۀ تبلیغ، با اندک توجّه به فضای زمان نزول آیه معلوم میشود که اعلام امامت تا چه حد مشکلآفرین بوده که خداوند حفظ جان پیامبرش را در برابر خطرات منافقان مسلماننما به عهده گرفته است و با تأکید تمام به پیامبر اکرم (ص) دستور اعلام این امر مهم را داده است و در آیۀ اکمال فرمود: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ: امروز، کافران از (زوال) آیین شما،مأیوس شدند؛ بنابر این، از آنها نترسید و از (مخالفت) من بترسید. امروز، دین شما را کامل کردم». | ||
با توجّه به اینکه این دو آیه یکی بعد از دیگری در روز هجدهم ذی حجّة سال دهم هجری نازل شده است و معرّفی حضرت علی(ع) به دست پیامبر اکرم(ص) یقیناً انجام گرفته (در بحث حدیث غدیر خواهد آمد)، به آسانی معلوم میشود که تبلیغ امر مهم در آیۀ تبلیغ ممکن نیست تبلیغ قرآن و دین اسلام باشد، چون به اتّفاق شیعه و سنّی سورۀ مائده آخرین سورهای بود که بر پیامبر (ص) نازل گردید. و پیامبر اکرم (ص) مدّت اندکی بعد از نزول این سوره در قید حیات بودند. با این حال، چنین تأکیدی معنی ندارد. اگر مقصود تبلیغ احکام دین باشد که اکثر احکام وارد شده در سورۀ مائده به سان صوم و صلاة، در سورۀ بقره و مانند آن سالها پیش از نزول سورۀ مائده نازل شده بود. پس مقصود اعلام امامت حضرت علی(ع) است و نیز مقصود از «اَلیَوم» در آیۀ اکمال نیز، جز روز انتصاب علی(ع) به امامت چیزی دیگر نتواند بود. با توجّه بدین نکته، صاحب تفسیر «الأمثل» گفته است: «اگر مقصود از «اَلیَوم» که دو بار در آیۀ اکمال تکرار شده، فتح مکّه یا روز اعلام برائت از مشرکین (که در بخشی از سورۀ برائت آمده است) و یا روز آغاز بعثت باشد، با نزول سورۀ مائده همخوانی نخواهد داشت، چون هر سه حادثه مدّتها پیش از نزول سورۀ مائده اتّفاق افتادهاند؛ مثلاً بین آغاز بعثت و نزول سورۀ مائده حدود 23 سال فاصلۀ زمانی در کار است و فتح مکّه حدود دو سال و اعلام برائت حدود یک سال و اَندی پیش از نزول سورۀ مائده است. بنابراین، مقصود روز انتصاب حضرت امیر(ع) به سِمَت امامت است» | با توجّه به اینکه این دو آیه یکی بعد از دیگری در روز هجدهم ذی حجّة سال دهم هجری نازل شده است و معرّفی حضرت علی(ع) به دست پیامبر اکرم(ص) یقیناً انجام گرفته (در بحث حدیث غدیر خواهد آمد)، به آسانی معلوم میشود که تبلیغ امر مهم در آیۀ تبلیغ ممکن نیست تبلیغ قرآن و دین اسلام باشد، چون به اتّفاق شیعه و سنّی سورۀ مائده آخرین سورهای بود که بر پیامبر (ص) نازل گردید. و پیامبر اکرم (ص) مدّت اندکی بعد از نزول این سوره در قید حیات بودند. با این حال، چنین تأکیدی معنی ندارد. اگر مقصود تبلیغ احکام دین باشد که اکثر احکام وارد شده در سورۀ مائده به سان صوم و صلاة، در سورۀ بقره و مانند آن سالها پیش از نزول سورۀ مائده نازل شده بود. پس مقصود اعلام امامت حضرت علی(ع) است و نیز مقصود از «اَلیَوم» در آیۀ اکمال نیز، جز روز انتصاب علی(ع) به امامت چیزی دیگر نتواند بود. با توجّه بدین نکته، صاحب تفسیر «الأمثل» گفته است: «اگر مقصود از «اَلیَوم» که دو بار در آیۀ اکمال تکرار شده، فتح مکّه یا روز اعلام برائت از مشرکین (که در بخشی از سورۀ برائت آمده است) و یا روز آغاز بعثت باشد، با نزول سورۀ مائده همخوانی نخواهد داشت، چون هر سه حادثه مدّتها پیش از نزول سورۀ مائده اتّفاق افتادهاند؛ مثلاً بین آغاز بعثت و نزول سورۀ مائده حدود 23 سال فاصلۀ زمانی در کار است و فتح مکّه حدود دو سال و اعلام برائت حدود یک سال و اَندی پیش از نزول سورۀ مائده است. بنابراین، مقصود روز انتصاب حضرت امیر(ع) به سِمَت امامت است»<ref>مکارم شیرازی، 1378، ج3: 591</ref>. | ||
برخی از مفسّران منصف اهل سنّت، همین مطلب را کاملاً پذیرفتهاند؛ مثلاً سیوطی گفته است: «طبق نقل بسیاری از صحابۀ پیامبر (ص)، به سان أبوسعید خدری و دیگران، این دو آیه در باب معرّفی حضرت علی(ع) به امامت مسلمانان نازل شده است که پیامبر اکرم(ص) روز هجدهم ذیحجّة سال دهم هجری در غدیر خُم این کار را به فرمان خدا انجام داد» | برخی از مفسّران منصف اهل سنّت، همین مطلب را کاملاً پذیرفتهاند؛ مثلاً سیوطی گفته است: «طبق نقل بسیاری از صحابۀ پیامبر (ص)، به سان أبوسعید خدری و دیگران، این دو آیه در باب معرّفی حضرت علی(ع) به امامت مسلمانان نازل شده است که پیامبر اکرم(ص) روز هجدهم ذیحجّة سال دهم هجری در غدیر خُم این کار را به فرمان خدا انجام داد»<ref>سیوطی، 1362، ج2: 298</ref>. | ||
علاّمه طباطبائی نیز بعد از بحثهای مفصّل در ذیل این دو آیه میفرماید: «این دو آیه هیچ تفسیر و توجیه دیگری جز نصب حضرت علی(ع) به امامت ندارد» | علاّمه طباطبائی نیز بعد از بحثهای مفصّل در ذیل این دو آیه میفرماید: «این دو آیه هیچ تفسیر و توجیه دیگری جز نصب حضرت علی(ع) به امامت ندارد»<ref>طباطبائی، 1374، ج5: 168</ref>. | ||
خط ۲۲۱: | خط ۲۲۱: | ||
===حدیث غدیر=== | ===حدیث غدیر=== | ||
هیچ عالم بیتعصّب اسلامی، منکر سند این حدیث نیست. اسناد این حدیث به تفصیل در کتابهای عبقات الأنوار، غایة المرام و به خصوص در کتاب الغدیر و ... آمده است. بحرانی این حدیث شریف را از 89 طریق نقل فرموده است (ر.ک؛ بحرانی، 1388، ج1: 165ـ135). علاّمه امینی در الغدیر میفرماید: «پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی(ع) را در حضور بیش از صد و بیست هزار تن از یاران خود، اعمّ از اهل مدینه و دیگر بلاد اسلامی، به عنوان ولیّ امر امّت اسلامی در روز هجدهم ذی حجّة سال دهم هجری در سرزمین غدیر معرّفی فرمود. بنابراین، بیش از این در باب سند این حدیث نیاز به توضیح نیست، چون این حدیث متواتر است» | هیچ عالم بیتعصّب اسلامی، منکر سند این حدیث نیست. اسناد این حدیث به تفصیل در کتابهای عبقات الأنوار، غایة المرام و به خصوص در کتاب الغدیر و ... آمده است. بحرانی این حدیث شریف را از 89 طریق نقل فرموده است (ر.ک؛ بحرانی، 1388، ج1: 165ـ135). علاّمه امینی در الغدیر میفرماید: «پیامبر اکرم (ص)، حضرت علی(ع) را در حضور بیش از صد و بیست هزار تن از یاران خود، اعمّ از اهل مدینه و دیگر بلاد اسلامی، به عنوان ولیّ امر امّت اسلامی در روز هجدهم ذی حجّة سال دهم هجری در سرزمین غدیر معرّفی فرمود. بنابراین، بیش از این در باب سند این حدیث نیاز به توضیح نیست، چون این حدیث متواتر است» <ref>امینی، 1361، ج1: 9</ref>. | ||
اینک خلاصهای از این حدیث را از کتاب الغدیر نقل، سپس در دلالت آن به اختصار سخن گفته میشود. | اینک خلاصهای از این حدیث را از کتاب الغدیر نقل، سپس در دلالت آن به اختصار سخن گفته میشود. | ||
پیامبر اکرم(ص) آن روز فرمودند: «أیّها الناس مَن أَولَى النَّاس بِالمُؤمِنِینَ مِن أَنفُسِهِم؟ قَالُوا: اللهُ وَ رَسُولُهُ أَعلَم. فَقَالَ(ص): إِنَّ اللهَ مَولاَیَ، وَ أَنَا مَولَى المُؤمِنِینَ، وَ أَنَا أَولَى بِهِم مِن أَنفُسِهِم، فَمَن کُنتُ مَولاَهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَولاَهُ؛ یَقُولُهَا ثَلاَثَ مَرَّاتٍ أَو أَربَعَ مَرَّاتٍ: ای مردم! چه کسی نسبت به جان و مال مؤمنان بیش از خودشان ولایت دارد؟ گفتند: خدا و رسول او داناتر است. آنگاه فرمود: همانا خدا مولای من و من مولای مؤمنان هستم که بیش از خودشان به جانشان ولایت دارم. پس من مولای هرکه بودم، بیتردید علی هم مولای اوست. این جمله را سه یا چهار بار تکرار کردند» | پیامبر اکرم(ص) آن روز فرمودند: «أیّها الناس مَن أَولَى النَّاس بِالمُؤمِنِینَ مِن أَنفُسِهِم؟ قَالُوا: اللهُ وَ رَسُولُهُ أَعلَم. فَقَالَ(ص): إِنَّ اللهَ مَولاَیَ، وَ أَنَا مَولَى المُؤمِنِینَ، وَ أَنَا أَولَى بِهِم مِن أَنفُسِهِم، فَمَن کُنتُ مَولاَهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَولاَهُ؛ یَقُولُهَا ثَلاَثَ مَرَّاتٍ أَو أَربَعَ مَرَّاتٍ: ای مردم! چه کسی نسبت به جان و مال مؤمنان بیش از خودشان ولایت دارد؟ گفتند: خدا و رسول او داناتر است. آنگاه فرمود: همانا خدا مولای من و من مولای مؤمنان هستم که بیش از خودشان به جانشان ولایت دارم. پس من مولای هرکه بودم، بیتردید علی هم مولای اوست. این جمله را سه یا چهار بار تکرار کردند»<ref>همان: 11</ref>. | ||
در بحث دلالی حدیث، سخن از معنی کلمۀ «مولی» است. در زبان عربی «مولی» را معانی بسیار است که سه معنی آن شایعتر است: «برده، دوست، صاحب امر و امام مردم». با توجّه به صدر حدیث که پیامبر اکرم(ص) از ولایت مطلق خود، با استناد به آیۀ 6 از سورۀ احزاب (النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ)، سخن میگوید و مردم را به آن آیه و ولایتمداری پیامبر توجّه میدهد، و آنگاه میگوید: «آن ولایت و مولویّت من، عیناً به علی(ع) منتقل میشود» معلوم میگردد که کلمۀ «مولی» در این حدیث فقط به معنی «امامت و ولایت» است، نه چیز دیگر. در این حدیث دو تا «فاء تفریع» به کار رفته است: «فَـمَن کُنتُ مَولاَهُ، فَـهَذَا عَلِیٌّ مَولاَهُ»، که فاء نخستین ولایت و مولویّت پیامبر (ص) را با توجّه به مضمون آیۀ 6 از سورۀ احزاب بیان میدارد و فاء دوم (فَهَذَا عِلِیٌّ) بیانگر آن است که همان ولایت و مولویّت پیامبر به علی(ع) منتقل گردیده است. بنابراین، اگر در صدر و ذیل حدیث دقّت شود، در دلالت حدیث ابهامی نمیماند. پیامبر اکرم(ص) حدیث را با بیان ولایت مطلق خود آغاز فرمود و همان را با فاء تفریع به علی(ع) منتقل نمود. سپس در ذیل حدیث فرمود: «فَلیَبلُغِ الشَّاهِدُ الغَائِبَ»؛ حاضران باید این مطلب مهم (اکمال دین) را به غایبان برسانند. | در بحث دلالی حدیث، سخن از معنی کلمۀ «مولی» است. در زبان عربی «مولی» را معانی بسیار است که سه معنی آن شایعتر است: «برده، دوست، صاحب امر و امام مردم». با توجّه به صدر حدیث که پیامبر اکرم(ص) از ولایت مطلق خود، با استناد به آیۀ 6 از سورۀ احزاب (النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ)، سخن میگوید و مردم را به آن آیه و ولایتمداری پیامبر توجّه میدهد، و آنگاه میگوید: «آن ولایت و مولویّت من، عیناً به علی(ع) منتقل میشود» معلوم میگردد که کلمۀ «مولی» در این حدیث فقط به معنی «امامت و ولایت» است، نه چیز دیگر. در این حدیث دو تا «فاء تفریع» به کار رفته است: «فَـمَن کُنتُ مَولاَهُ، فَـهَذَا عَلِیٌّ مَولاَهُ»، که فاء نخستین ولایت و مولویّت پیامبر (ص) را با توجّه به مضمون آیۀ 6 از سورۀ احزاب بیان میدارد و فاء دوم (فَهَذَا عِلِیٌّ) بیانگر آن است که همان ولایت و مولویّت پیامبر به علی(ع) منتقل گردیده است. بنابراین، اگر در صدر و ذیل حدیث دقّت شود، در دلالت حدیث ابهامی نمیماند. پیامبر اکرم(ص) حدیث را با بیان ولایت مطلق خود آغاز فرمود و همان را با فاء تفریع به علی(ع) منتقل نمود. سپس در ذیل حدیث فرمود: «فَلیَبلُغِ الشَّاهِدُ الغَائِبَ»؛ حاضران باید این مطلب مهم (اکمال دین) را به غایبان برسانند. | ||
خط ۲۳۱: | خط ۲۳۱: | ||
===حدیث ثقلین=== | ===حدیث ثقلین=== | ||
این حدیث متواتر معنوی است. سیّد هاشم بحرانی این حدیث شریف را از 39 طریق اهل سنّت نقل کرده است | این حدیث متواتر معنوی است. سیّد هاشم بحرانی این حدیث شریف را از 39 طریق اهل سنّت نقل کرده است<ref>ر.ک؛ بحرانی، 1388: 298</ref>. علمای شیعی علاوه بر اینکه این حدیث را در کُتُب کلامی و تفسیری خویش نقل کردهاند، کتابهای مستقلّی نیز به همین نام تدوین نمودهاند؛ مثل کتاب حدیث ثقلین از سیّد علی میلانی و... . ذیلاً این حدیث از غایة المرام به نقل از احمد بن حنبل نقل میگردد، سپس به طور خلاصه در دلالت آن بحث میشود. | ||
«قَالَ رَسُولُ اللهِ(ص): «إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ، أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ: کِتَابُ اللهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی، ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی، أَلاَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض: پیامبر اکرم(ص) فرمود: همانا من میان شما دو چیز گرانبها به جا گذاشتم که یکی بزرگتر از دیگری میباشد: کتاب خدا و عترت و اهل بیت من. مادام که به آن دو تمسّک جویید، هرگز گمراه نشوید. آگاه باشید که آن دو تا روز قیامت هرگز از هم جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد آیند» | «قَالَ رَسُولُ اللهِ(ص): «إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ، أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ: کِتَابُ اللهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی، ما إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی، أَلاَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض: پیامبر اکرم(ص) فرمود: همانا من میان شما دو چیز گرانبها به جا گذاشتم که یکی بزرگتر از دیگری میباشد: کتاب خدا و عترت و اهل بیت من. مادام که به آن دو تمسّک جویید، هرگز گمراه نشوید. آگاه باشید که آن دو تا روز قیامت هرگز از هم جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد آیند»<ref>همان: 299</ref>. | ||
در بحث دلالی این حدیث به سه نکته باید توجّه نمود: یکی آنکه پیامبر، کتاب خدا و اهل بیت را عِدل یکدیگر قرار داد. دو دیگر آنکه این دو (ثقلین) تا قیامت از هم جدا نشوند. سوم وجوب تمسّک و پیروی از هر دو. نکتۀ اوّل و دوم بدون توضیح روشن است، به خصوص با توجّه به اینکه پیامبر (ص) حین بیان حدیث دو انگشت سبّابة دو دست خود را کنار هم قرار داد و فرمود: «کَهَاتَین»؛ یعنی قرآن و حدیث به سان این دو انگشت عِدل همند. نیز در متن حدیث فرمود: تا روز قیامت از هم جدا نشوند. | در بحث دلالی این حدیث به سه نکته باید توجّه نمود: یکی آنکه پیامبر، کتاب خدا و اهل بیت را عِدل یکدیگر قرار داد. دو دیگر آنکه این دو (ثقلین) تا قیامت از هم جدا نشوند. سوم وجوب تمسّک و پیروی از هر دو. نکتۀ اوّل و دوم بدون توضیح روشن است، به خصوص با توجّه به اینکه پیامبر (ص) حین بیان حدیث دو انگشت سبّابة دو دست خود را کنار هم قرار داد و فرمود: «کَهَاتَین»؛ یعنی قرآن و حدیث به سان این دو انگشت عِدل همند. نیز در متن حدیث فرمود: تا روز قیامت از هم جدا نشوند. | ||
امّا نکتۀ سوم یعنی وجوب تمسّک به اهل بیت که این مقاله دنبال اثبات آن است، این حدیث هم از حیث دلالت منطوقی، هم از جهت دلالت مفهوم مخالف (مفهوم شرط) دالّ بر وجوب تمسّک به اهل بیت پیامبر (امامان معصوم) میباشد و معنی امامت چیزی جز این نباشد. امّا دلالت منطوقی یا دلالت مطابقه که انشاء در لباس اخبار آمده است، روشن و بدیهی است، چون به اتّفاق شیعه و سنّی پیروی از قرآن واجب است. پس پیروی از عِدل قرآن یعنی اهل بیت نیز واجب است. این وجوب به سان وجوب روزه است که در آیۀ «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ» | امّا نکتۀ سوم یعنی وجوب تمسّک به اهل بیت که این مقاله دنبال اثبات آن است، این حدیث هم از حیث دلالت منطوقی، هم از جهت دلالت مفهوم مخالف (مفهوم شرط) دالّ بر وجوب تمسّک به اهل بیت پیامبر (امامان معصوم) میباشد و معنی امامت چیزی جز این نباشد. امّا دلالت منطوقی یا دلالت مطابقه که انشاء در لباس اخبار آمده است، روشن و بدیهی است، چون به اتّفاق شیعه و سنّی پیروی از قرآن واجب است. پس پیروی از عِدل قرآن یعنی اهل بیت نیز واجب است. این وجوب به سان وجوب روزه است که در آیۀ «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ»<ref>البقره/183</ref> با جملۀ خبری وارد شده که به معنی (صُومُوا: روزه بگیرید) میباشد. در زبان قرآن و حدیث از اینگونه کاربردها فراوان است و علّت آن این است که انشاء در لباس اخبار از تأکید بیشتری برخوردار است. | ||
بنابراین، در این حدیث نیز جملۀ «مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا» به معنی (تَمَسَّکُوا بِهِمَا) میباشد. طبق این حدیث اهل بیت (امامان) همان قرآن ناطق میباشند که مبیّن قرآن صامت هستند. مفهوم مخالف آن نیز حجّت است؛ یعنی اگر شما امّت اسلامی به قرآن و اهل بیت تمسّک نجویید، گمراه میشوید. به بیان دیگر، عدم اطاعت از قرآن و اهل بیت حرام است. | بنابراین، در این حدیث نیز جملۀ «مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا» به معنی (تَمَسَّکُوا بِهِمَا) میباشد. طبق این حدیث اهل بیت (امامان) همان قرآن ناطق میباشند که مبیّن قرآن صامت هستند. مفهوم مخالف آن نیز حجّت است؛ یعنی اگر شما امّت اسلامی به قرآن و اهل بیت تمسّک نجویید، گمراه میشوید. به بیان دیگر، عدم اطاعت از قرآن و اهل بیت حرام است. | ||
خط ۲۴۳: | خط ۲۴۳: | ||
===حدیث منزلت=== | ===حدیث منزلت=== | ||
به قول سیّد هاشم بحرانی، این حدیث از صد طریق اهل سنّت نقل شده و جمیع فرقههای شیعه نیز آن را در کُتُب کلامی و تفسیری خود آوردهاند | به قول سیّد هاشم بحرانی، این حدیث از صد طریق اهل سنّت نقل شده و جمیع فرقههای شیعه نیز آن را در کُتُب کلامی و تفسیری خود آوردهاند<ref>ر.ک؛ بحرانی، 1388، ج1: 175</ref>. بنابراین، این حدیث شریف از حیث سند در حدّ متواتر است و در این باب بیش از این نیاز به بحث نیست. اینک ذیلاً این حدیث از طریق ابوسعید خدری به روایت احمد بن حنبل میآورده میشود. سپس در باب دلالت آن به نحو اختصار بحث میشود. | ||
«قَالَ رَسُولُ اللهِ(ص) لِعَلِیٍّ(ع): «یَا عَلِیّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِیَّ بَعْدِی: پیامبر فرمودند: ای علی! تو نسبت به من به سان هارون به موسی هستی، جز آنکه پیامبری بعد از من نخواهد بود» | «قَالَ رَسُولُ اللهِ(ص) لِعَلِیٍّ(ع): «یَا عَلِیّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلاَّ أَنَّهُ لاَ نَبِیَّ بَعْدِی: پیامبر فرمودند: ای علی! تو نسبت به من به سان هارون به موسی هستی، جز آنکه پیامبری بعد از من نخواهد بود»<ref>همان</ref>. | ||
بحث دلالی حدیث: فی الجمله، این حدیث شریف در حقیقت تفسیرگر آیۀ مباهله است که خداوند از زبان پیامبرش، علی(ع) را نَفس پیامبر (ص) معرّفی فرمود: «أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ» (آلعمران/61). در بحث دلالی این آیه پیشتر گفته آمد که طبق این آیه، علی(ع) جمیع صفات پیامبر را (جز نبوّت) دارا میباشد. از جمله صفات پیامبر اکرم(ص) امامت آن بزرگوار و ولایت مطلق اوست. پس علی(ع) حائز این صفت نیز هست و علی(ع) بعد از پیامبر (ص)، امام امّت اسلامی میباشد. در این حدیث نیز استدلال از همین سنخ است که به چند نکته باید دقّت کرد. | بحث دلالی حدیث: فی الجمله، این حدیث شریف در حقیقت تفسیرگر آیۀ مباهله است که خداوند از زبان پیامبرش، علی(ع) را نَفس پیامبر (ص) معرّفی فرمود: «أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ» (آلعمران/61). در بحث دلالی این آیه پیشتر گفته آمد که طبق این آیه، علی(ع) جمیع صفات پیامبر را (جز نبوّت) دارا میباشد. از جمله صفات پیامبر اکرم(ص) امامت آن بزرگوار و ولایت مطلق اوست. پس علی(ع) حائز این صفت نیز هست و علی(ع) بعد از پیامبر (ص)، امام امّت اسلامی میباشد. در این حدیث نیز استدلال از همین سنخ است که به چند نکته باید دقّت کرد. | ||
نخست آنکه اضافۀ کلمۀ «منزلت» به اسم معرفۀ «هارون» افادۀ عموم میکند. طبق این دلالت جمیع مشترکات هارون با موسی برای حضرت علی(ع) با پیامبر اکرم(ص) نیز اثبات میشود (جز نبوّت که در خود حدیث نیز استثنا شده است). دو دیگر آنکه باید دید چه صفاتی جز نبوّت، میان هارون و موسی مشترک بود که جمیع آن صفات برای حضرت علی(ع) نیز اثبات میشود. خداوند این صفات مشترک را برشمرد و از زبان موسی فرمود: «وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی * هَارُونَ أَخِی * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی * وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی: و وزیرى از خاندانم براى من قرار ده... * برادرم هارون را! * با او پشتم را محکم کن * و او را در کارم شریک ساز» | نخست آنکه اضافۀ کلمۀ «منزلت» به اسم معرفۀ «هارون» افادۀ عموم میکند. طبق این دلالت جمیع مشترکات هارون با موسی برای حضرت علی(ع) با پیامبر اکرم(ص) نیز اثبات میشود (جز نبوّت که در خود حدیث نیز استثنا شده است). دو دیگر آنکه باید دید چه صفاتی جز نبوّت، میان هارون و موسی مشترک بود که جمیع آن صفات برای حضرت علی(ع) نیز اثبات میشود. خداوند این صفات مشترک را برشمرد و از زبان موسی فرمود: «وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی * هَارُونَ أَخِی * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی * وَأَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی: و وزیرى از خاندانم براى من قرار ده... * برادرم هارون را! * با او پشتم را محکم کن * و او را در کارم شریک ساز»<ref>طه/32ـ29</ref>. | ||
بنابراین، جمیع این صفات که مسألة وزارت و بیان شریعت و هدایت امّت از جملۀ آنهاست، برای حضرت علی(ع) نیز اثبات میشود؛ یعنی طبق این حدیث، علی(ع) عهدهدار حکومت بعد از پیامبر و مبیّن شریعت بعد از آن بزرگوار است. معنی امامت که ما در پی اثبات آن هستیم، جز همین نباشد. «وزیر» یا به معنی «پناهگاه» است که خداوند فرمود: «کَلَّا لَا وَزَرَ: هرگز چنین نیست، راه فرار و پناهگاهى وجود ندارد!» | بنابراین، جمیع این صفات که مسألة وزارت و بیان شریعت و هدایت امّت از جملۀ آنهاست، برای حضرت علی(ع) نیز اثبات میشود؛ یعنی طبق این حدیث، علی(ع) عهدهدار حکومت بعد از پیامبر و مبیّن شریعت بعد از آن بزرگوار است. معنی امامت که ما در پی اثبات آن هستیم، جز همین نباشد. «وزیر» یا به معنی «پناهگاه» است که خداوند فرمود: «کَلَّا لَا وَزَرَ: هرگز چنین نیست، راه فرار و پناهگاهى وجود ندارد!»<ref>القیامه/11</ref> و یا به معنی «حامل بار سنگین ادارۀ حکومت و بیان احکام دین» است که از «وِزر» گرفته شده باشد که با توجّه بدین معنی خداوند بارها در قرآن میفرماید: کسی بار دیگری برندارد: «وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى»<ref>الأنعام/164</ref> که حضرت علی(ع) بعد از پیامبر (ص) وزیر به هر دو معنی بود؛ یعنی هم بار سنگین رهبری امّت و هم بیان احکام شریعت را به عهده داشت و از این جهت، محلّ رجوع و پناه امّت اسلامی بودند. | ||
=نتیجهگیری= | =نتیجهگیری= |